eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ** الله اکبر بر کرب و بلا سلام من بر دو گنبد طلا یا اباالفضل ، یا حسین دلم شده تنگت ای کرب و بلا من میروم آقا کِی کرب بلا من گرچه نوکر نالایق تواَم هم عبد ساقی اَم هم عاشق تواَم یا اباالفضل ، یا حسین ضربان قلب من با هر تپش داد میزنه یا اباالفضل ، یا حسین به سر و سینه زنون با گریه فریاد میزنه یا اباالفضل ، یا حسین دلم تنگه برای حرم ، نگاهم کن خدای کرم الله اکبر بر کرب و بلا سلام من بر دو گنبد طلا یا اباالفضل ، یا حسین از کوچیکی آقا شدم سینه زنت کبود شده سینم به یاد بدنت بس گریه کردم یاد صد پاره تنت کاش میمُردم برا بدن بی کفنت یا اباالفضل ، یا حسین چی میشه یه شب بیام تو صحن بین الحرمین یا اباالفضل ، یا حسین با حسین حسین بگم یا کاشف الکرب الحسین یا اباالفضل ، یا حسین دلم تنگه برای حرم ، نگاهم کن خدای کرم الله اکبر بر کرب و بلا سلام من بر دو گنبد طلا یا اباالفضل ، یا حسین دل میبَره به خدا از خُلد برین ایوون طلای تو و یل اُم البنین نزده به سینه ای ساقیِ تو دست رد هر گرفتاری میگه یا ابوفاضل مدد یا اباالفضل ، یا حسین هر کی بویی از وفا بُرده میگه یا اباالفضل ، یا حسین هر کی تو دنیا زمین خورده میگه یا اباالفضل ، یا حسین دلم تنگه برای حرم ، نگاهم کن خدای کرم الله اکبر بر کرب و بلا سلام من بر دو گنبد طلا یا اباالفضل ، یا حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @Asheghane_hazrat_zeynab
4_6012523278856358817.mp3
2.04M
# نوحه واحد یا سنگین حضرت ابوالفضل (ع) دلبر و دلدارم ابوفاضل میر و علمدارم ابوفاضل تنها سپهدارم ابوفاضل (برادر من) پشت و پناه خیمه ها عباس ارض و سما مجنون تو عباس شده زمین دل خون تو عباس (برادر من) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] ۲ کرببلا مدیون تو عباس ارض و سما مجنون تو عباس شده زمین دلخون تو عباس (برادر من) جدا شده دست علمدارم کشته شده تنهاترین یارم ساقی و سردار و سپهدارم (ای وای از این غم) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] پاشو ببین حسین شده تنها نشسته روی قلب من غم ها دیگه نداره لشکرم سقا (پاشو ابوالفضل) سقای دشت کربلا عباس دستت شده از تن جدا عباس ای قبله ی حاجات ما عباس (یا ابوفاضل) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] @Asheghane_hazrat_zeynab
با رفتنت سپاه وفا ریخته به هم وضع تمام کرببلا ریخته به هم صحرا پر از ستاره ی دنباله دار شد وقتی عمود فرق تو را ریخته به هم @hosenih آرامش و پناه حسین آه ، ماه من ابروی تو به تیغ جفا ریخته به هم فهمیدم از شکستگی ذکر " یا اخا" ت در حنجرت شکوه صدا ریخته به هم سقای من بلند شو از جا که خیمه ها در شعله های وا عطشا ریخته به هم @hosenih از ناله ی رقیه و خونگریه ی رباب خیمه که هیچ ، ارض و سما ریخته به هم برداشتم ز خیمه ی تو تا عمود را دیدم که رکن عرش خدا ریخته به هم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
... رفتی توی لشکر. گیر افتادی تنها٣ با تیر و سر نیزه. شدی ارباً اربا٣ تو رفتی و واست کوچه وا کردن زمین خوردی و شادی به پا کردن علی جانم علی جانم مثل زهرا زدنت. تو رو بی هوا٢ خنده کردن پسرم. به اشک بابا٢ پاش و ببین پشتم. شکست از غم تو٣ چشمات و وا کن تا. بشم مرهم تو٣ لبای خشکت رو وا کن از هم تا یه بار دیگه واسه من بگی بابا علی جانم علی جانم پاش و از روی زمین. که مردم علی٢ پاش و تا روی زمین. نخوردم علی٢ جسم تو رو دیدم. روی خاکِ صحرا٣ پهلوت شکسته شد. شدی مثل زهرا٣ چه جوری جسمت رو بردارم بابا تو هر جای صحرا پخشی واویلا علی جانم علی جانم جسمت و جمع می‌کنم. ولی رو عبا٢ من که مُردم پسرم. با من راه بیا٢ ❣💔❣💔❣💔 ... آه ای علمدارم. ز پا تا نشستی٣ بعد از علی‌اکبر. قدم رو شکستی٣ ببین خیمه بی تو بی علمداره ببین زینب توی خیمه بی یاره علمدارم علمدارم بی تو خیمه نمیرم. پناه حرم٢ بی تو چی جوری داداش. به خیمه برم٢ پاش و علمدارم. که دشمن می‌خنده٣ راه برادر رو. تا خیمه می‌بنده٣ بلند شو از جا ای تکیه‌گاه من دارم می‌میرم ای سر پناه من علمدارم علمدارم امنیت نیست به خدا. میون حرم٢ داره می‌لرزه داداش. دل دخترم٢ گم کردم ای یارم. راه خیمه‌ها رو٣ سمت حرم رفتن. ببین دشمنا رو٣ دارن میرن سمت خیمه‌ی زینب دارن می‌خندن به گریه‌ی زینب علمدارم علمدارم جون زهرا مادرت. نبند چشمات و٢ جون زینب رو زمین. نکش پاهات و٢ 🔆🔳🔆🔳🔆🔳 دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت از تو خبر دارم با دستای خونی زهرا وساطت کرد برادر بخونی تو که پیرم کردی ای پناه من زمین گیرم کردی ای سپاه من پیر شده برادرت فدای سرت خون شده چشم خواهرت فدای سرت ♻️⚜♻️⚜♻️ ... اومد شب آخر. که هستی کنارم٣ فردا میری میدون. چجوری بزارم٣ به کی فردا ما رو می‌سپاری داداش نگو ما رو تنها می‌زاری داداش حسین جانم حسین جانم کاشکی امشب برا تو. بمیرم حسین٢ بی تو از کرببلا. نِمیرم حسین٢ باور نمی‌کردم. که از من جدا شی٣ فکرش برام سخته. که رو نیزه باشی٣ الهی که امشب صبح نشه اصلاً الهی که تا آخر باشی با من حسین جانم حسین جانم ظهر فردا که بیاد. چی میاد سرم٢ در به در توی حرم. میشه خواهرت٢ فردا رو می‌بینم. که تنها می‌مونی٣ از خیمه می‌بینم. تو رو غرق خونی٣ می‌بینم تنها در بین گودالی زبونم لال می‌بینم لگدمالی حسین جانم حسین جانم سر جدا میشی حسین. بمیرم برات٢ میشه غارت بدنت. پیش بچه‌هات٢ حضرت امام علیه السلام حضرت علیه السلام حضرت علیه السلام
خانمان سوز بُوَد آتشِ آهی گاهی ناله‌ای می‌شکند پشتِ سپاهی گاهی داری امید ولی نیست پناهی گاهی دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای جمع می‌کرد تَنی از سرِ راهی  ای وای رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای  اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین @hosenih به سرش آمده اما به جراحات رسید این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید موقع غارتِ او  موقع خیرات رسید وسطِ قائله‌ی مردمِ شامات رسید ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید نفَسش بعدِ برادر چقدر می‌گیرد مرد اگر داغ کشد دردِ کمر می‌گیرد بی سبب نیست که از سینه خبر می‌گیرد تیر از سینه که رد شد به جگر می‌گیرد حق بده اینهمه اندوه پَرَت می‌شکند بی برادرشدن  آری کمرت می‌شکند تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد بخدا بر جگرِ اُمِ‌بَنین خورد ای داد پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند در مدینه جگر اُمِ‌بَنین را سوزاند @hosenih آه ای ماه ببین حال برادرها را آه ای خیمه ببین گریه‌ی خواهرها را آه ای دشت ببین ضجه‌ی دخترها را آه ای داغ ببین قامت مادرها را نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد  کاشکی باد  به خیمه خبرش را نبرد شرح حال بدن مختصرش را نبرد یک حرامی عَلَمش را  سپرش را نبرد پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد باید عمه بدود تا   به همه  سر بزند گره‌ای روی گره  زود به معجر بزند "بیت نخست  تضمینی از معینی کرمانشاهی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اول به زینبش دم در احترام کرد با اذن او ورود به بیت‌الامام کرد تا خاطرات شعله‌ور از یادها رود معروف شد به اُم‌ّ بنین، ترک نام کرد @hosenih از او سزاست درس بگیرند مادران نامادری که مادری‌اش را تمام کرد حیدر، حسن، حسین، علی، باقرالعلوم عزت ببین که خدمت این پنج امام کرد آمد بشیر و مادر سقا فقط سوال از سرورش حسین علیه‌السلام کرد @hosenih در امتداد خون شهیدان کربلا با اشک در مقابل دشمن قیام کرد با چار مصرعی که فدای حسین شد این شاعر آخرین غزلش را تمام کرد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی برای جستجو از دست داده چون پیکرش را مو به مو از دست داده چشمان خود را با همان تیری که آمد غرقِ شتاب از روبرو، از دست داده @hosenih بی خاصیت! افتاده گریان؛ پاره پاره مَشکی که دیگر آبرو از دست داده تعریف خواهد شد پس از این نام ِ «سقا»: لب تشنه مردی که گلو از دست داده در خیمهٔ تاریخ ما هم تشنه ماندیم در علقمه ساقی سبو از دست داده یک تیرِ گریان در دهانش گیر کرده دیگر توانِ گفتگو از دست داده آمد برادر... إنکسارش کشت ما را قامت-خمیده؛ رنگ و رو از دست داده @hosenih اربابمان تنها نه که یار و علمدار پشت و پناهش را بگو از دست داده شد خیره بر ماه و سپس زد زیر گریه آخر رقیه(س)-جان؛ عمو از دست داده! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
واحد شب نهم با این قلبم/چکار کردی سر خیمه/چی آوردی میشد کاشکی/که برگردی چیکار کردی/زدی جونمو آتیش چیکار کردن /با تو لشکر بد کیش همه می گن/چرا پس نیاوردیش چه داغی گذاشتی رو دلهای ما دیگه خم شده قد بابای ما کمین کردن/توی نخلا پر از تیر شد/تن سقا پاشید جسمت/روی خاکا باتیر مشک/تورو تا زدن عباس دودستاتو/تتو نخلا زدن عباس به جسم تو/چقدر پا زدن عباس دوتا چشمتو خون پوشونده وای دیگه جیزی از تو نمونده وای تو بودی داشت/امان خیمه پاشو دارن/میان خیمه داره می ره/سنان خیمه پاشو عباس/بریم باز حرم با هم پاشو عباس/که قدم خمید از غم چرا جسمت/شدعباسم انقدر کم حرم بعد تو بی پناهه پاشو نگاشون سوی خیمه گاهه پاشو ؛مهدی رحماندوست
امشب شبِ میلادِ علمدارِ حسین اسـت میلادِ گلِ فاطمه سردارِ حسین اسـت   لبخند بـه لب های‌ مـلـک گُل کند هر دم زیرا همه ی دم خنده بـه رخسارِ حسین اسـت   مَــه گشته خِجِل از رخِ زیبای ابالفضل این قرصِ قمر هدیه زِ دادارِ حسین اسـت   مولا بزند بوسه بـه دستانِ نگارش زیرا بـه جهان تا بـه ابد یارِ حسین اسـت   هر دم بَــرَد از قلبِ برادر غمِ دنیا عباسِ علی واله و غمخوار حسین اسـت   هم چون پدرش نقشِ زمین کرده عدو را در کرب و بلا حیدرِ کرارِ حسین اسـت   مدّاحِ علی باشد و آواره ی ارباب کارش بـه خدا گرمیِ بازارِ حسین اسـت   هر چند کـه عالم همه ی محتاجِ نگاهش اما همه ی دم خواجه گرفتارِ حسین اسـت   زوّارِ حرم بیمه ی دستانِ ابالفضل او حامی و دلداده ی زوّارِ حسین اسـت  
سایه‌بان خیام را بردند عزت و احترام را بردند در نماز شکسته‌ی ساقی اعتبار قیام را بردند نیزه‌ها و عمود و تیر عدو نور ماه تمام را بردند هلهله می‌کند سپاه یزید آبروی امام را بردند کمر آسمان شکست عباس رزق بازار شام را بردند میکده بعد از این سیه‌پوش است ساقی با مرام را بردند 🖋علی اشتری
مه شعبان شده ماهی به زمین آمده است روز چارم پسر ام بنین آمده است پدرش حیدر کرار زمیلادش شاد بر بنی هاشمیان ماه ترین آمده است نامش عباس شد ومعنی آن شیر دژم بین شیران عرب شیرترین آمده است جمله ذریه ی زهرا به رخش بوسه زنند یک برادربه همه یارومعین آمده است مادرش گفت برای همه اولاد بتول پسرم بهر غلامی به یقین آمده است مرتضی بوسه به دستش زد وگفتا بینم دست او کرببلا تقش زمین آمده است آمده تا که سپهدار حسینی بشود آن علمدار یل لشگر دین آمده است مادرش ام بنین درس وفایش داده اسوه براهل وفایان زمین آمده است آمده ساقی اطفال حسینش گردد آب در حسرت او چله نشین آمده است روز میلاد ابوالفضل  به بین الحرمین بهر دیدار عمو پرده نشین آمده است کف بزن خوب طلب کن سفر کرببلا باب حاجات همه در ثمین آمده است
اثر سجده بر جبین داری معجزاتی در آستین داری فتبارک بر این جمال و کمال بـه خداوند آفرین داری السلام علی عباد الله جای در جمع صالحین داری رحم الله عمی العباس از امام چهارمین داری حقّ پرواز در بهشت برین حقّ اعجاز در زمین داری مرده را زنده گر کنی نه عجب کـه مقامات بیش از این داری با نگاهت جهان شود سلمان کـه نگاه خدای بین داری دست حاجات مـا و این درگاه سیدی یا وجیه عند الله @marsieha
🏴 اشعار ____ تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت خداوند آسمان هارا درآورده به فرمانت مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی که میخوانند خود را ارمنی ها هم مسلمانت حسین ابن علی(ع)که عالمی هستند قربانش به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت به دوش خود کشیدی بار سنگین امانت را دو دستت را فدا کردی و ماندی پای پیمانت نداری دست در پیکر ولی بنگر که این لشکر هراسان است سرتاسر ز چشمان رجز خوانت همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت عجب حسن ختامی داشتی که در دم آخر به جای مادرت ام البنین، زهراست مهمانت از اول جان تو تنها برادر بود تا آخر که گفته در دل میدان گذشتی راحت از جانت؟ برای اینکه در راه حسین ِفاطمه باشم الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت 🔸شاعر: _____ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ____ تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم با خنجری سمت حسینم ساربان رفت من را به جبرِ کعب نی بردند آخر بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟! فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت ای محرم زینب خبر داری که زینب وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟! ام البنین باور نکرد اما پس از تو زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت 🔸شاعر: ؟؟؟ _____ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ____ منم ماه بنی هاشم که عباس است نام من بود ام البنین مام و، علی باب کرام من من آن سرباز جانبازم که از لطف خداوندی لبالب از می حب حسینی گشته جام من من آن مرد سلحشورم که بهر کشتن دونان بود شمشیر تیز شاه مردان در نیام من من آن شیرم که چون افتد به دامم دشمن قرآن نباشد بهر او راهی که بگریزد ز دام من من آن علمدارم که اندر عرصۀ هیجا سر دو نان، چو گویی، نرم گردد زیر گام من بود این افتخارم بس، که گوید خسرو خوبان بود عباس نام آور نگهبان خیام من غلام و جان نثار و چاکر و عبدم به دربارش که اندر رتبه شاهانند در عالم غلام من ندادم تن به زیر بار ظلم و ذلت و خواری که بر ذرات عالم گشته واجب احترام من نکردم بی وفایی با حسین، آن خسرو خوبان به عالم گشت ثابت زین فداکاری مقام من نخوردم آب و، دادم تشنه جان و، در درون آب ز سوز تشنگی می سوخت بهر آب کام من نگردد خوار و زار و زیردست ظالمان هرگز نماید پیروی کردار هر کس بر مرام من رسان (ژولیدۀ ) محزون درورد گرم و بی پایان به نزد دوستان من پس از عرض سلام من 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ____ به تمنای لب تو قلب دریا سوخته  صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند صورت هر دختری در بین دعوا سوخته 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ____ تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم با خنجری سمت حسینم ساربان رفت من را به جبرِ کعب نی بردند آخر بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟! فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت ای محرم زینب خبر داری که زینب وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟! ام البنین باور نکرد اما پس از تو زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت 🔸شاعر: ؟؟؟ _____ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ____ می‌رفت که با آب حیات آمده باشد می‌خواست به احیای فرات آمده باشد احساس من این است که با پر شدن مشک از خیمه خروش صلوات آمده باشد بشتاب! که در مشک تو این سهم امام است بشتاب! اگر فصل زکات آمده باشد... برگشت که شیطان به حرم چشم ندوزد می‌خواست به رمی جمرات آمده باشد... جایی ننوشته‌ست که در علقمه... زهرا... اما نکند آن لحظات آمده باشد نقل است که توفان شد و پیداست که باید چه بر سر کشتی نجات آمده باشد طفلی به عقب خیره شده از روی ناقه شاید عمو از راه فرات آمده باشد... 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
کوچه های سینه زنی: نوحه حضرت عباس العطش خیمه ها، ناله و اشک رباب ساقی لب تشنه رفت، در پی یک قطره آب زاده ام البنین رفت ولی بر نگشت سوخت دل مادری آب میسّر نگشت امّید زینب شد نا امید جی بالماء لسکینه ای شهید موج دریا، مشک سقا، اشک زهرا یا ابالفضل، یا ابالفضل، یا ابالفضل مشک و علم یک طرف، دست قلم یک طرف العطش کودکان بین حرم یک طرف ناله ی ادرک اخاک، می رسد از علقمه زاده ی ام البنین شده پسر فاطمه ابروی پیوسته شد جدا کربلا تازه شد کربلا ای تشنه لب، عشق زینب، کاشف الکرب یا ابالفضل، یا ابالفضل، یا ابالفضل موضوع: سبک: نوحه حضرت عباس وقت جدایی رسید باد مخالف وزید از شرر داغ تو پشت برادر خمید پشت و پناهم شکست پشت سپاهم شکست فاطمه در کربلاست علقمه در خون نشست از جان خود سیرم ای خدا من بی او می میرم ای خدا اهل حرم ناله کنان با مادرم تو هم رفتی حالا که من بی لشکرم اهل حرم بی قرار خسته و چشم انتظار ماه حرم در خسوف مانده در این شام تار ای یل ام البنین گریه من را ببین من چه کنم تا که تو پا نکشی بر زمین دریای خون گشته علقمه دیدارت آمده فاطمه در این غربت سایه تو رفت از سرم تو هم رفتی حالا که من بی لشکرم العطش کودکان هلهله دشمنان ولوله کاروان بر لبم آورده جان وقت جسارت شده نوبت غارت شده خواهرت آماده بند اسارت شده جانم را آوردی بر لبم من فکر فردای زینبم ای یاورم همسنگرم آب آورم تو هم رفتی حالا که من بی لشکرم موضوع: سبک:
کوچه های سینه زنی: نوحه حضرت عباس من ابوفاضلم زاده ی امّ البنینم پور شاه ولایت امیرالمؤمنینم دست من از تن اگر جدا شد زنده و جاوید دین خدا شد ای حسین جان سوی علقمه بنما نظاره سوختم از عطش پیکرم شد پاره پاره دست من از تن اگر جدا شد زنده و جاوید دین خدا شد قرص ماه بنی هاشمی از زین نگون شد آن عزیز دل مرتضی غلطان به خون شد دست من از تن اگر جدا شد زنده و جاوید دین خدا شد موضوع: سبک: شاعر: 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نوحه حضرت عباس من ابوفاضلم زاده ی امّ البنینم پور شاه ولایت امیرالمؤمنینم دست من از تن اگر جدا شد زنده و جاوید دین خدا شد آه و واویلا می وزد از دل علقمه بوی گل یاس آمده حضرت فاطمه بالین عباس لب تشنه سقا بر لب دریا جان می دهد در مقدم زهرا آه و واویلا بین صحرا حسین خون جگر قامت خمیده با چه حالی زند بوسه بر دست بریده با دیده تر پیش برادر تسلیتش شد خنده لشگر آه و واویلا عشق زینب دگر ای خدا یاری ندارد بعد از این غارت خیمه ها کاری ندارد بعد از علمدار عترت اطهار گردند اسیر کوچه و بازار آه و واویلا موضوع: سبک:
اى که خاک قدمت سرمه چشم تر من کن قدم رنجه بیا پاى بنه بر سر من خانه زاد توام اى سرور اقلیم وجود افتخار است بگویى تو اگر نوکر من مرتضى از نجف آمد، توهم از خیمه بیا کن خلاص از غم حسرت دل غمپرور من حسرتم بود نبود ام بنینم به کنار مادرت فاطمه آمد عوض مادر من دستم افتاد و نگون گشت علم غرقه به خون واژگون گشت ز مرکب چو علم پیکر من اى پناه همه مظلوم ز پا افتاده وقت آن است که دستى بکشى بر سر من دستگیر همه وامانده، بیا دستم گیر از ره لطف، فشان آب بر این آذر من نگران توام اى شاه که جان بسپارم خنجر قاتل دون آمده بر حنجر من شاهبازت به کف کرکس دون افتاده دست تقدیر بر افکنده ز تن شهپر من مى نمودم به سوى خرگه سلطان پرواز کوفیان گر ز ره کینه بکند پر من بجز از دیدن وجه الله باقى رویت آرزوى دگرى نى به دل مضطر من نام تو در لب و، بر خاک همى مالم رخ مى نویسد به زمین نام تو چشم تر من دادن دست به عشقت چه لیاقت دارد اى به قربان تو بشکسته سر اى سرور من @marsieha
سلام باد به چشم و به دست و بازویش درود باد به ماه جمال دلجویش ز معجز نبوی ارث میبرد چشمش به ذوالفقار علی رفته تیغ ابرویش کتاب عشق حسین است در خط و خالش بهشت زینب کبری است لالۀ رویش مدینه مست شد از بوی عشق و عطر وفا دمی که امّ بنین شانه زد به گیسویش خدا گواست که بوی حسین را می داد چو می گذشت نسیم شب از سر کویش ملقّب است به باب الحوایجی آری بیا و دست گدایی دراز کن سویش تمامی شهدا غبطه می برند به او که هست صحنۀ محشر پر از هیاهویش خوش آن زبان که چو در روز حشر باز شود به این دو مصرع زیبا بود ثنا گویش سلام خالق منّان سلام خیر النّاس سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس 📚نخل میثم @marsieha
دستی افتاد ز تن، دست دگر یاری کن گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن مشک! نومید مشو، تا به حرم راهی نیست تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن تیر! در چشم برو، لیک سوی مشک میا به هوای سر زلفش تو هواداری کن تیر بر مشک نه، بر این جگر تشنه نشست عشق! ساکت منشین با دل من زاری کن چشم! دیدی علم و مشک به خاک افتادند قطره ی اشک تو در غربت من جاری کن بانوی تشنه لبان! دست روی سینه مَنِه لااقل بهر من سوخته دل کاری کن آب را تا به در خیمۀ اصغر برسان بعد آن بر من بی دست عزاداری کن 🖋سید محمد جوادی @marsieha
افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو خوردم زمین کنار تو ، از جا بلند شو لشکر به قامت خم من خنده می کند شد علقمه محل تماشا، بلند شو لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است گوید رباب: حضرت دریا بلند شو مادر فتاد روی زمین گفت: یا علی تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو یک جور می دهیم جواب سکینه را باشد، بیا به خیمه تو حالا، بلند شو من قول می دهم که به رویت نیاورد که خالی است مشک تو سقا، بلند شو اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را خواهر بگو به زینب کبری، بلند شو ام البنین نیامده زهرا که آمده بی دست من به خاطر زهرا بلند شو 🖋رضا رسول زاده @marsieha
تا تو بودی خیمه ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی من پناهی داشتم با وجود تو سپاهی داشتم تا تو بودی خیمه ها پاینده بود اصغر ششماهه من زنده بود تا تو بودی خیمه ها غارت نشد گوشوار بچه ها غارت نشد تا تو بودی دست زینب باز بود بودنت بهر حرم اعجاز بود تا تو بودی چهره ها نیلی نبود دستها آماده سیلی نبود تا که مشکت پاره و بی آب شد دشمنت در خنده و شاداب شد پهنه پیشانی ات در هم شکست خیمه ات مثل حسین از پا نشست ای که تو دست خدائی داشتی هستی ات را بر زمین بگذاشتی ای که زینب خواهرت گردیده است فاطمه دور سرت گردیده است آنکه طاق ابروانت را شکست بعد تو بر سینه یارت نشست بعد تو دشمن هیاهو می کند وحشیانه بر حرم رو می کند @marsieha