eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
تا باد به موی سرت افتاد دلم ریخت تا اشک زچشم ترت افتاد دلم ریخت امروز میان تو و حرّبن ریاحی تا صحبتی از افتاد دلم ریخت امروز که یک مرتبه در موقع بازی بر روی زمین، دخترت افتاد دلم ریخت درباره تنهایی و بی یاوری تو تا زمزمه در لشکرت افتاد دلم ریخت خورشید من امروز که این سایه شُومِ... سرنیزه به روی سرت افتاد دلم ریخت
مسلم دلاور بود مثل عمویش تیغ می‌چرخاند و صفدر بود وقتی رجز می‌خواند از پهلوان‌ها یک سر و گردن فراتر بود اصل‌ونسب یعنی او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود در خطبه‌خواندن هم با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود پایان هر بیعت در شهر کوفه ماجرای پشت‌وخنجر بود @hosenih ای بی‌وفا کوفه! ای کاش از اول نمی‌گفتم بیا کوفه! ویران شود ای‌کاش یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه با خانواده نه! مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه خوش نیست پایانش وقتی‌که عهدش را شکست از ابتدا کوفه خیری در اینجا نیست می‌بارد از دیوار و درهایش بلا کوفه @hosenih آواره شد مسلم در کوفه بین چاره‌ها بی‌چاره شد مسلم یاد حسین افتاد وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم از نسل پاکان بود اما اسیر لشکری مِی‌خواره شد مسلم غربت همین بس که دل‌خوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم در آخرین لحظه مرثیه‌خوان کودک و گهواره شد مسلم @hosenih از روی بام افتاد در پیش چشم پست‌ها، عالی‌مقام افتاد صدها حکایت داشت خونی که از لب‌های او در چشم جام افتاد گفتند باخنده زن‌های کوفه عاقبت پیک امام افتاد می‌دید ازآن بالا آتش به جان چادر اهل خیام افتاد... می‌دید از‌آن‌جا که زینب مسیرش با چه‌وضعی سمت شام افتاد شعر از گروه ادبی انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سکوتم را بیا بشکن کمک کن تا صدا باشم نمی‌خواهم که ساکت در میان روضه‌ها باشم @hosenih نمی‌خواهم که ساکت در شلوغی ته گودال کنار پیکری بی سر تماشاگرنما باشم یکی در خون خود غرق و یکی بی سر به روی خاک چگونه می‌توانم من صدای این دو تا باشم خدایا روز عاشوراست خدایا آسمان تنهاست خدایا من در این توفان نمی‌دانم کجا باشم یکی می‌گوید از «فردا» یکی دیگر: «همین امروز»! کجایی عقل بیچاره که بی چون و چرا باشم خلاف عادت مردم که از غم ها گریزانند من از این غم نمی‌خواهم که یک لحظه جدا باشم @hosenih اگر تنها در این دنیا صدا می‌ماند از ما پس چه بهتر که صدای حق صدای کربلا باشم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
𓄂𝐻𝑍𓆃: 🔰 مانده در سینه ام کوه دردی شد کار میهمان کوچه گردی دست اهل کوفه دیدم نیزه و شمشیرو سنگ است یابن زهرا چون مدینه کوچه های کوفه تنگ است 🔰ای حسین جان۲ جز طوعه مردی را من ندیدم طعنه ها از کوفیان بشنیدم صحبت از دروازه باشد ظلم بی اندازه باشد ای به قربان تن تو حرف نعل تازه باشد 🔰ای حسین جان۲ ((شائق)) 🎆 ای برادر بیا تا برگردیم جان خواهر بیا تا برگردیم قلبم از غصه دوتاشد تا که بر پا خیمه ها شد دارم انگاری می بینم که سرت از تن جدا شد 🎆حسین جانم۲ یوسفم دل نگرانت هستم نگران و پریشانت هستم بیم آن دارم ببینم غرق خون پیراهنت را کاش بمیرم تا نبینم زیر مرکبها تنت را 🎆حسین جانم۲ ((شائق)) ⚡️ دیدن دخترت دیر آمدی حالا که من شدم پیر آمدی واکنی گر بر روی من هر دو چشم خون فشانت جای لگدهایشان را می دهم امشب نشانت ⚡️ای پدر جان۲ صد دفعه بین ره جان سپردم دستم بسته بود وسیلی خوردم دست من در سلسله بود پای من پر آبله بود تا خرابه جای اکبر همسفرم حرمله بود ⚡️ای پدرجان۲ ((شائق)) ✨ دو هدیه ای گل بهرت آوردم با دست خود هر دو را پروردم هر دو تا گر جان ببازند سرفراز سرفرازند مرکبا جای تو ای کاش بر تن این دو بتازند ✨ای برادر تو کعبه ای من مُحرم دردم با لاله هایم دورت می گردم جان زهرا ده اجازه تا روند و غم نبینند مادر خود را میان جمع نامحرم نبینند ✨ای برادر ((شائق)) ▪️ ای عمو دیدم از دور افتادی طوری افتادی گفتم جان دادی آمدم دیدم که قاتل با لگد میزد به سینه استخوانهای تنت شد مثل بانوی مدینه ▪️ای عموجان۲ مثل اسپند بر مجمر پریدم از حرم تا قتلگه دویدم بر تن پاکت عموجان هر دو دست من سپر شد منکه افتادم کنارت حرمله هم با خبر شد ▪️ای عموجان۲ ((شائق)) 🔳 من لاله ای از آل هاشمم من یتیم مجتبی قاسمم غم بوده صبرو تابم تشنه ی یک جرعه آبم من گُلم امّا گرفتن با سُم مرکب گلابم 🔳ای عمو جان۲ ای عمو جان دلم بی تنگ است نُقل دامادی من از سنگ است یابن زهرا کن نگاهم دیدنی شد قتلگاهم شد ز قطره قطره خونم لاله باران حجله گاهم 🔳ای عموجان۲ ((شائق)) ▪️ تشنه جان میدهد طفل مستم دست و پا میزند روی دستم غربتم دیدن ندارد غنچه ام چیدن ندارد بس که پر خون گشته رویش جای بوسیدن ندارد ▪️لای لای علی۲ من نفس های تو می شمارم روی رفتن به خیمه ندارم ای عزیز نازنینم ای تو یار آخرینم ترسم اینه بعد دفنت من سرت بر نی ببینم ▪️لای لای علی۲ ((شائق)) 🔳 دیده بگشا ای لاله ی خوشبو آمد بابایت با سر زانو پهلوی مثل گُل تو بر نوک نیزه سپر شد تا که دستم بر تنت خورد پیکرت پاشیده تر شد 🔳ای اکبرم۲ لرزه افتاده بر پیکر من شد بیابان پر از اکبر من پاره پاره پیکرش را می کند عمه تماشا بین این قوم علی کُش شد جوانم ارباً اربا 🔳ای اکبرم۲ ((شائق)) 🔲 بی تو دیگر پناهی ندارم بی تو دیگر سپاهی ندارم بی تو جان از پیکرم رفت قوّت از چشم ترم رفت رفتی و با رفتن تو حرمله سوی حرم رفت 🔲من غریبم۲ راضی مشو به زینب بخندن راضی مشو که دستش ببندن خیزو بین چشمم پُر آب است صحبت از شام خراب است ای علمدار غیورم صحبت از بزم شراب است 🔲من غریبم۲ ((شائق)) ▪️ ▪️ از خیمه تا گودالت دویدم صدای مادرت را شنیدم نیزه داران حرامی دور جسمت حلقه بسته گشتی از بس نیزه باران استخوانهایت شکسته ▪️مظلوم من۲ دیدم شکسته آیینه ی تو زانوی قاتل بر سینه ی تو پیکرت را پیش چشمم با نوک پا پشت و رو کرد بی حیا با کهنه خنجر روی رگهایت فرو کرد ▪️مظلوم من۲ ((شائق)) 🏴 شام غریبانت آتشم زد پیکر عریانت آتشم زد سر بریده از سر نی حال ما را کن نظاره می دود در بین صحرا دخترت با گوش پاره 🏴مظلوم حسین۲ کاش بعد از تو من زنده نمانم از بس غم دیدم دیگر کمانم من خودم دیدم برادر پیکرت در زیر پا رفت من امانت دارم اما دخترت در زیر پا رفت 🏴مظلوم حسین۲ ((شائق))
سلام من به تو و بر محرم جدت سلام من به تو و روضه ی غم جدت فدای شال سیاهت که پرچم روضه است دوباره آمده ام زیر پرچم جدت @hosenih به زیر چادر زهرا دوباره جمع شدیم شدیم سینه زن داغ ماتم جدت چقدر گریه نوشتیم پا به پای لهوف چقدر روضه کنار مُقرَّم جدت قسم به گریه ی هر شام و اشک هر صبحت که اشک گریه کنان است، مرهم جدت خدا کند که بمیرم غروب عاشورا میان ذکر مصیبات اعظم جدت هزار بار نوشتیم روضه را، هر بار رسیده ایم به آن جسمِ درهم جدت @hosenih رسیده ایم به دست بدون انگشتر رسیده ایم به آن پیکر کم جدت بیا به مجلس روضه به خاطر عباس بیا به حق همان قامت خم جدت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یارب! بباران بر سرم، بارانِ نم نم را بر من ببخشا دستِ خالی، توشه‌ی کم را @hosenih از دوشِ من بردار بارِ این‌همه غم را، تا زنده‌ام، بر شانه‌ام بگذار، پرچم را با ذکرِ اربابِ دو عالَم، زندگی کردم، شاید، دمِ مرگم، ببینم، شاهِ عالم را یک دم صدایش کردم و یک عمر خوشبختم از من نگیری هیچگاه، ای کاش آن دم را یادِ سرِ از تن جدایِ دوست، می‌افتم هروقت، دارم زیرِ لب، آیاتِ مریم را @hosenih من از نفس افتاده‌ام، بدجور دل‌تنگم عطرِ گلاب و دودِ اسپندِ محرم را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊صلَّیَ اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ 💬 امام زمان عجل‌‌الله‌فرجه در زیارت ناحیۀ مقدسه: فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَمَسَاءً، وَلَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ‏ الدُّمُوعِ‏ دَماً. 😭 صبح و شام بر تو مویِه می‌کنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه می‌کنم. 📚 المزار الكبير (ابن المشهدی)، ص۵۰۱ #️⃣    تکثیر عشق 💚 👈 @azizamhosen @yaraliagham
تو بِری کسی برام نمی مونه تو بِری پس کی منُ یاری کنه ؟ تو بِری علم می مونه رو زمین تو بِری پس کی علمداری کنه ؟ تو که باشی خاطرم جَمعه داداش تو باشی دلی پر از غم نمی شه هیچ کسی نِمی ره سمت خیمه ها مویی از سرِ کسی کم نمی شه تو بِری به کی دلم رو خوش کنم ؟ تو بِری من تک و تنها می مونم تو بِری اُمیدی هم نمی مونه دیگه اَشهَدَم رو باید بخونم نه دیگه قاسمی توی خیمه هاست نه برام مونده علی اکبری ولی بازم همه دلخوشیم اینه یه تنه برای من یه لشگری ای بنازم به سر دوش تو که تکیه گاهی واسه دخترم می شد چه قَده خواستنیه رقیه جان بغل تو خواستنی ترم می شد دل زینب به تو قُرصه ای داداش قول داده که از تو چشم برنداره تو که باشی دختر سه ساله مون دیگه دلشوره ی معجر نداره بی کسم ولی همه کسم شدی تو بِری گره میفته به کارم سرپناه من بازم خداروشکر اگه اکبر ندارم تو رو دارم آب تکون نمی خوره تو دل من خدا واسم از تو بهتر نداره این قَده خوبی باید داد بزنم هیچ کی مثله من برادر نداره هرچی از وفای تو بگم کَمه تو فداکاری زبون زَدی داداش دشمنت امان نامه آورده بود دست رد به سینه شون زدی داداش الهی فدای تو بشه حسین یکی از خاطرخواهات خود منم یه جوری برادری کردی برام که نمی تونم ازت دل بکَنَم هر دو پاره ی تن من اید داداش برا من فرقی نداری با حسن مادر من به تو میگه پسرم پس تو هم منُ داداش صدا بزن شدی آب آور خیمه های من مشک آب بچه ها به دوش تو جگرت می سوزه وقتی می رسه ناله ی واعطشا به گوش تو نکنه می خوای به میدون بزنی نکنه وعده ی آب می خوای بِدی نکنه برا علی اصغرش یه امیدی به رباب می خوای بدی می دونم می خوای که با دست خودت روی زخم سینه مرهم بذاری می دونم به چی داری فکر میکنی دل به دریا بزنی آب بیاری ولی ۴هزار کمون به دست میخوان تا می شه خون به دل حرم کُنن من از این می ترسم آخر توی راه بی هوا دو دستتُ قلم کنن به خدا به شب نمی کِشم اگه تُو رو هم تو روز روشن بِزَنَن می دونی چی به سَرَم میاد اگه به سرت عمود آهن بِزَنَن با خسوف تو خودت هم می دونی ماه خوش منظر من دِق می کنم تیر به مَشکِت بِزَنَن فدا سرِت تیر به چشمت بِزَنَن دِق می کنم الهی یکی باشه عصر دهم چشمای خواهرمونُ بگیره چه جوری طاقت بیاره ببینه سرت از پهلو رو نیزه ها میره تو بِری همین قَده برات بِگَم گره از روسری‌ا وا می کُنَن سر گوشواره ی دخترای من خولی و حرمله دعوا می کُنَن بعد تو شمر و سنان جَری می شَن می زَنَن به روی نیزه سرِ تو می ریزَن خیمه رو غارت می کُنَن به اسیری می بَرَن خواهرتو بچه هام بعد تو همسفر می شَن با سَنان بی حیا و بد دهن هر چی که لایق مادرشونه شمر و حرمله به خواهرت میگَن اینا قصدشون اینه با کُشتنت منُ هم با غصه ی تو بکُشَن تو دلت میاد که من گریه کنم ولی شمر و حرمله کِل بِکِشَن علیرضا خاکساری @rozeh_1
خواستم مشک به دستت برسانم که نشد یا که آبی به لبت حیف بجانم که نشد بِین دندانِ من این مشک دلم را سوزاند سعی کردم نشود خیس لبانم که نشد تا نیافتند زمین دخترکانت بی من... خواستم تا به حرم تَن بکشانم که نشد پیشِ تو پانشدم آه مرا می‌بخشی گفتم از تیر خودم را بتکانم که نشد سعی کردم بخدا هرچه که تیر است و سنان جای این مَشک بر این سینه نشانم که نشد تیر را تا که کشیدم رمقم را هم برد آمدم بر روی زین باز بمانم که نشد که عمود آمد و تا بِینِ دو اَبرو واشد خواستم نشکند اَبروی کمانم که نشد خواستم تا که به صورت نخورم روی زمین هرچه کردم نخورد نیزه دهانم که نشد دست وقتی که نباشد همه اینها بشود کاش می شد نشوی فاتحه خوانم که نشد حسن لطفی @rozeh_1
تا که بی دست شدی اهل شجاعت شده اند گرگ ها منتظر لحظه ی غارت شده اند حرمله ها پس از این خاطرشان آسوده ست خولی و شمر پس از دست تو راحت شده اند چه عمودی به سرت خورد که شق القمری هر دو ابروی تو با فاصله قسمت شده اند چشم پر خون تو سهم من دلخون شده است علم و دست تو این بین غنیمت شده اند بروم،با تن بی دست تو دشمن تنهاست نیزه ها شان همه خونخوار به شدت شده اند یک دلم پیش تو و آن دل من در حرم است پیش آنها که محیای اسارت شده اند چشم و ابروی تو از ضربه بهم ریخته است پیکر تا شده ات دور و برم ریخته است تیرها روی هم افتاده به هم چسبیدند کندنی نیست ز بس بر بدنت پیچیدند بسکه از ضربه شکسته رخ نورانی تو جای یک بوسه نمانده ست به پیشانی تو ساقی من لب تو سوخته از بی آبی باورم نیست که در محضر من می خوابی این تو هستی که چنین نقش زمینی پیشم؟ تا به امروز ندیدم بنشینی پیشم یک نفر با علمت دور و برم می رقصد یک نفر دست تو بر نیزه ی خود می بندد فکر بی دستی تو سخت مرا آزرده بیش از نیزه و شمشیر تنت پا خورده حسن کردی @rozeh_1
از نفس افتاد تا آرام ِ جان در علقمه ایستاد و بر سرِ خود زد زمان در علقمه مَشک گریان و علَم افتاد بر خاک و چطور با لبِ تشنه؛ زمین خورد آسمان در علقمه تیرها چشمش زدند و حضرت ماهِ حرم غرقِ خون افتاد از تاب و توان در علقمه در هم-آغوشیِ زخم نیزه ها جا مانده بود هم برادر، هم عمویی مهربان در علقمه بغض کرد و تیر خورد و جرعه ای لب تر نکرد یاد شش ماهه! به یاد کودکان در علقمه تکّه تکّه «کاشف ٱلکربِ» حرم تکثیر شد روی خاک کربلا، شد بی نشان در علقمه داشت می آمد ولی افتاد چندین مرتبه سید و سالارمان، شد ناتوان در علقمه از فشارِ «إنکسار» و از غم ِ «أدرک أخا» حضرت ارباب شد قامت کمان در علقمه گریه میکرد و گمانم داشت پیش از قتلگاه- با صدای خنده ها، می داد جان در علقمه! مرضیه عاطفی @rozeh_1