eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
قال سیدالشهدا علیه السلام: فانّی لا اَعْلَمُ اصحاباً اَوْفی و لا خیراً من اصحابی .. «من باوفاتر و بهتر از اصحابم، اصحابی را نمی‌شناسم» جهت تجلیل از اصحاب باوفای سیدالشهدا جا دارد هرشب در کنار سربند برای یکی از اصحاب یک بند خوانده شود سلام ما بر شهدای کربلا به جان نثاران منای کربلا دنیا ندیده مثه اصحاب حسین ای به فدای شهدای کربلا میگیم با اصحابِ الحسین (کُلُّ الخیر فی بابِ الحسین) السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ........ سلام بر عقیل و اجلال عقیل به مسلم آن کوکب اقبال عقیل همه شدن فدایی آل علی سلام آل الله بر آل عقیل مسلم و طفلانش همه نذر حسینِ فاطمه السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام بر حسین و همسر زهیر که هر دو تا زدند دست رد به غیر با یک نگاه پسر ابوتراب شدن حسینی شدن عاقبت به خیر با نیمه نگاه حسین شدن سربه راه حسین السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام بر بریر قاری حسین آمده بهر پاسداری حسین گفت اگر که تکه تکه ام کنند دست نمی کشم ز یاری حسین اذن میدان گرفت و رفت در کفش جان گرفت و رفت السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ..... سلام ما بر وهب و امّ وهب مادر و فرزند و عروس با ادب یکی فدایی حسین بن علی دو تا فدایی عقیله العرب مادر از دلبندش گذشت از سر فرزندش گذشت السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام بر حرّ و غلام و پسرش بهشت و دوزخ بوده در نظرش کرده ادب به نام مادر حسین رحمت حق به شیر پاک مادرش شد آزاده در عالمین تا که شد اسیر حسین السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام و رحمت خدا به حنظلة نامه بر حسین و پیک قافله به یاری حسین با تیغ زبان نمود با دشمن حق مقابله حنجرش فریاد حسین روی لبش ناد حسین السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ...... سلام بر دو یار میدان حسین سلام بر دو شیر غران حسین یعنی حبیب و مسلم بن عوسجه پیرِ همه پیرغلامان حسین شد حرف مسلم با حبیب (علیکَ بِهذَاالغریب) السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام ما همه به عابسِ شبیب که اسوه غیرت و مردانگی است برهنه شد گفت به شاه کربلا عاقبت عشق تو دیوانگی است شعار هر سینه زنی (حُبُّ الحسین اَجَنّنی) السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ..... غلام سیاه امام حسین سلام بر جُون و مرام و ادبش عبد حسین بن علی شد لقبش اصل و نسب نداشت ظاهرا ولی غلامیِ حسین شد اصل و نسبش با دعای شاه شهید شد رنگ صورتش سفید السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ...... سلام بر جُناده و اراده اش به روح پاک و عشق صاف و ساده اش به کربلا شدند خانوادگی فدایی حسین و خانواده اش در ناحیه صاحب زمان داده سلام او را ز جان السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام بر سعید و بی قراری‌ اش به دل سپردگی و جان نثاری اش شد سپر حسین موقع نماز نماز فخر می کند به یاری اش حرف آخرش با حسین (اَوَفَیتُ مولا حسین) السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین ....... سلام ما به بر قمر ام بنین سلام بر سه اختر ام بنین با رزمشون علی دوباره زنده شد ای جانم به لشکر ام بنین فاطمه می گفت آفرین به اولاد ام البنین السلام علی الحسین وعلی اصحاب الحسین
۱۴۴۲🏴 😍 بند اول: از دور دوتا جوون دارن میان میدون دارن میان چه با وقار از دور دو پهلوون محمد و عون، مردانِ صلابت محمد و عون، عُشّاقِ شهادت محمد عون، سربازه حسین و محمد و عون، یارانِ ولایت دوتا شیرِ نر که خیلی خیلی غرّانن مثه شمشیره دو لب، تیزن و برّانن وقتی که مادرشون، زینبِ کرّاره دیگه حتما این دوتا، حیدره دورانن دوتا گلِ زیبا، ماهِ دل آرا عزیزای زینب، عشقِ ثارالله مقامشون بالاس، چون شدن جزوه شهیدای ظهر، روزِ عاشورا ای جانم قمرای زینب بند دوم: جانم، دو تک سوار دو جعفرِ طیّار دو تک یل از نسلِ علی جانم، به این تبار محمد و عون، شیران عقیله محمد و عون، گُردان عقیله محمد و عون، موقعِ نبردن محمد و عون، طوفان عقیله دوتا کوهِ عظمت، دو گوهر نایاب ذکرشونه رو لبا، مُسَبِّبُ الْاسباب دوتا قهرمانِ کربلا که با ایثار شدن افتخاره مادر جلوی ارباب دو یاره مولا و ناصرِ مکتب امیدای قلبِ، حضرتِ زینب چقد علی وارن، وقتِ جنگیدن انگار به میدون رفت، قاتلِ مرحب ای جانم قمرای زینب 🎵📝: (طاها تحقیقی) (عبدالمحسن)
خلوت شده دور و برت جانم فدایت ای جان زینب، جان طفلانم فدایت فرزند ها هستند بی شک جان مادر من جان برایت هدیه آوردم برادر ای کعبه ی من رنجشی از زائرت نیست؟ قربانیان من قبول خاطرت نیست؟ افسوس، من، از این دو گل بهتر ندارم باید برایت عاشقانه سر بیارم آه ای سلیمان هدیه ای ناچیز دارم از هدیه ام حالی غرور انگیز دارم در پیش مادر سربلندت می کنم من عون و محمد را پسندت میکنم من بر قامت این کودکان حق پرستم با دست های خود لباس رزم بستم از نیزه ها بر جانشان باکی ندارم از کینه ی شمر و سنان باکی ندارم شرط مواسات من است این جان خواهر باید به خون غلطند این دو مثل اکبر شاید که کارت با عدو بالا نگیرد بگذار تا فرزند من جایت بمیرد حتی تن این ها اگر شد ارباً ارباً هرگز نخواهی دید اشک خواهرت را من از همین دم دست از آنها کشیدم از تو نه اما از پسرها دل بریدم بر آسمان نیزه ها باید نشینند بهتر که عصر غارت ما را نبینند وقتی که دست مادر آنجا بسته باشد خوب است چشم غیرتی ها بسته باشد بهتر که جولان سنان ها را نبینند بر صورت مادر نشان ها را نبینند آنجا که دست و پای طفلانت بسوزد آنجا که معجرهای طفلانت بسوزد بر ناقه های بی حجاب افتاده باشیم آنجا که در بزم شراب افتاده باشیم باشد که در خیرات نان آنها نباشند دروازه ی ساعات را آنجا نباشند بهتر مرا با چادر پاره نبینند در کوچه های شام آواره نبینند تا دور بینم از سرت سنگ بلا را نذر سپر کردم برایت بچه ها را تا سنگ ها شان سمت این دو سر بیافتد شاید سرت از نیزه ها کمتر بیافتد حسن کردی @rozeh_1
ذکر هر دم زینب ذکر آزادگی عالم‌و‌آدم زینب زائر کرب‌وبلاست هرکسی گفت دمادم زینب شانه‌اش یک‌دم هم خم نشد از غم عالم زینب مادرم گفت بگو دم شادی و دم غم زینب می‌شود سال‌به‌سال بانی اشک محرم زینب سایه‌ات از سر ما تا قیامت نشود کم زینب شیر نر آورده‌ست دوپسر نه دوسپر آورده‌ست لشکری را با خود در شکوه دونفر آورده‌ست کوکب بیت علی با خودش شمس‌وقمر آورده‌ست در دل کرب‌وبلا نخل ایثار ثمر آورده‌ست پای قربانی عشق حاصل خون جگر آورده‌ست این دوقربانی را با چه‌شوقی به سفر آورده‌ست شد به میدان عازم دوتن از ایل و تبار هاشم عون، اکبر شده است پس محمد شده مثل قاسم دست خالی رفتند شیر شمشیر ندارد لازم دارد از قلب خطر بانگ تکبیر می‌آید دائم در فنون رزمی هردو هستند حسابی عالِم آه از آن ساعت که برنگردند به خیمه سالم... دوکبوتر پرپر لاله خشکید و صنوبر پرپر نوه‌های زهرا پیش چشم تر مادر پرپر غنچه‌ها چیده شدند غنچه شد با دم خنجر پرپر سرشان روی نی و در دل خاک دوپیکر پرپر یادش آمد زینب یاس شد در پس آن در پرپر فاطمه افتاد و شد دل فاتح خیبر پرپر شعر از گروه ادبی انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد @rozeh_1
بهار آورده ببین دو شاخه گل نو نوار آورده به افتخار علی برای یاری تو ذوالفقار آورده دوتا پسر ها را فقط برای همین روز بار آورده حسین غصه نخور درخت سیب عقیله انار آورده یکی به حرمله گفت بیا که زینب کبری شکار آورده چه پیر شد زینب از این زمانه بی رحم سیر شد زینب تن تو را تا دید برای لطمه زدن ناگزیر شد زینب تو غیرت اللهی چه خوب شد که ندیدی اسیر شد زینب اسیر شد زینب اسیر چشم صغیر و کبیر شد زینب مگر چه شد در شام چه شد که یک شبه صد سال پیر شد زینب و بعد بزم شراب چقدر خسته دل و گوشه گیر شد زینب. محمود یوسفی @rozeh_1
پشت کردند به هم چون دو دلاور در جنگ عهد کردند نماند سر و پیکر در جنگ تیرها بال گشودند رجزخوانی را نیزه ها خیره به آوازه ی منبر در جنگ مانده ام معجزه شد یا که قیامت شده است باز هم آمده گویا علی اکبر در جنگ زینب از دور جوانان خودش را میدید چه دلاور شده اند این دو برادر در جنگ دو برادر که شبیه اند به شمشیر دو دم دو برادر که شبیه اند به حیدر در جنگ لاله در پهنه ی این دشت چه سرخ است، انگار آبیاری شده با نیزه و خنجر در جنگ دست بر گردن هم، هر دو به خون غلتیدند بال پرواز هم اند این دو کبوتر در جنگ علی اصغر شیری @rozeh_1
وابسته ات هستم، تویی معشوقِ دلخواهِ خودم آگاهم از حال دلت با قلبِ آگاهِ خودم خورشید قلب بیقرار زینبت هستی و من نور از تو میگیرم حسینِ من(ع)؛ تویی ماهِ خودم داریم خاطرخواهِ بسیاری و جان ها میدهند یکروز در راهِ تو و یکروز در راهِ خودم راهی شدیم و خوب می‌دانستم اینجا کربلاست فهمیدم از دلشوره هایِ گاه و بیگاهِ خودم زیباییِ انگشترت دارد مرا دق میدهد تنها خبر دارم خودم از بغض جانکاهِ خودم بیزارم از آن نامه ها که نقشهٔ قتلَت شدند از غربتت میسوزم و میسوزم از آهِ خودم هاجر شدم در پاسخ نجوای هَل مِن ناصرت آورده ام تنها دو آیه از «فَدَیناهِ» خودم باید پسرهایم فدایی ات شوند و از خدا- میخواستم در سجده های هر سحرگاهِ خودم آورده ام عون و محمد را برایِ یاری ات آورده ام تیر و سپر از خانه همراهِ خودم! مرضیه عاطفی @rozeh_1
به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتنم نه پسرهای من‌اند این دو نه خواهر زاده به تو سوگند که هستند دو حیدر زاده تیغ آماده رویِ دامنشان است ببین حرزِ یا فاطمه بر گردنشان است ببین این دو پولادِ جگر تافته یعنی زینب این دو سرباز و دو سرباخته یعنی زینب بر سر عهد تو هستیم و همان خواهد شد خواهرت مرد شود این دو جوان خواهد شد یار بی یار رسیدم که دلت غم نخورد آمدم در دلِ تو آب تکان هم نخورد دست و بازوی علمدار حرم آوردم پیشِ تو بر سرِ دوشم دو علم آوردم دو سپاه حرمِ فاطمه را می‌بینی ذوالفقار دو دم فاطمه را می‌بینی به درِ خیمه امّیدم امید آوردم تا که ردم نکنی موی سپید آوردم خواهرت موقع حج نذر دو قربانی کرد وقت نذرش شده قربانی عید آوردم دو علی‌اکبر و عباس ولی کوچکتر دو سلحشور دو شیر و دو رشید آوردم دو حسن روی دو سید دو حسینی زاده قابلت را که ندارد دو شهید آوردم این دم و بازدمم این ضربانهای من‌اند این حسین و حسن و تیر وکمان‌های من‌اند ای جوانمرده بگو که جگرم را چه‌کنم سر به زیرِ حرمِ دو رو برم را چه‌کنم تو اگر اذن دهی لشگر عالم با من مادرم گفته برو اذنِ حسینم با من.... * * * * مانده دایی که چگونه خبرش را بِبَرد خبر سوختن بال و پرش را بِبَرد با چه رویی برود دیدن زینب از دشت با چه جانی به حرم دو پسرش را بِبَرد دو جگرگوشه‌ی او روی زمین می‌غلتند ولی از خیمه نیامد جگرش را بِبَرد یک نفر آمده این‌سو بزند تیغش را یک نفر رفته به آن‌سو تبرش را بِبَرد یک نفر آمده این‌سو تن این را بکشد یک نفر رفته به آن‌سو که سرش را ببرد تنشه بودند و نشد جرعه‌ی دیگر بینند یا که یکبار دگر چهره‌ی مادر بینند  دید آخر چه بلایی سرشان آوردند زخمها بر جگرِ مادرشان آوردند قصدِ جانِ دو برادر دو برادر کردند ضربه‌ی تیغ و سنان را دوبرابر کردند مانعِ بُردنشان پشتِ خَمِ دایی بود  اِرباًاِربا شدنِ این دو تماشایی بود کمرش خم شده باید که عصا بردارد باید او خیمه رود تا دو عبا بردارد زینب انگار نه انگار که بی سر شده‌اند دید بر نیزه  ولی سایه مادر شده‌اند حسن لطفی @rozeh_1
با عمو همراه شد با همین سنّش چه سربازی برای شاه شد طاقت دوری نداشت یک‌ تنه آمد حریف لشکر بدخواه شد بی زره آمد به جنگ ذکر لب هایش علی مولا ولی الله شد شد فدایی حسین آه عبدالله در یک روز پیر راه شد پیش چشمان عمو دست عبدالله مثل قامتش کوتاه شد یادگاری حسن شد کفن افتاد روی جسم شاه بی کفن @hosenih بی خبر از دست رفت مثل آن مادر که قبلا پشت در از دست رفت بین آغوش عمو در‌ دل پرواز یک دم بال و پر از دست رفت خواست تا حائل شود حیف اما بر روی سینه، سپر از دست رفت کار یک خنجر نبود دست عبدالله با ضرب تبر از دست رفت حرمله آمد جلو روی پای حضرت ارباب سر از دست رفت دست از دنیا برید خوب شد رفت و تنش رخت اسارت را ندید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی که زیر سایه ی لطف تو بهترم وقتی از عطر سیب نگاهت معطرم وقتی قسم به حرمت چشم تو خورده ام در آسمان عشق که تنها نمی پرم @hosenih وقتی پناه برده ام از بی کسی به تو وقتی شدی پناه دلم سایه ی سرم صد بار دیده ای تو که دلتنگی مرا لبریز ِ ناله های ِ برادر ، برادرم وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است پس من بگو چگونه به رویم نیاورم دارم به حال و روز خودم گریه می کنم من زنده باشم و تو بسوزی برابرم " خواهر نمرده " پشت سرت را نگاه کن بعدش بگو به ناله ، که ای وای مادرم بغضی کبود سینه ی تنگ مرا فشرد چشمی شده است ابری و خون چشم دیگرم (ای مایه ی قرار دل بی قرار ما) من جان سالم از غم تو در نمی برم اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم... خنجر به کف گرفته فقط سینه می درم تو حیدری ترین _ پسر کوثری و من زهرا ترین _ مدافع بی باک این درم ای آسمان صبر و فضیلت ، امام عرش آورده ام دو تا پسرم ، ماه و اخترم @hosenih منت گذار بر سر من ، اذنشان بده تا پیش چشم های خودت پر درآورم پس رد نکن دو آهوی سر گشته ی مرا نا قابل است ، آنچه برایت می آورم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگیر چشم مرا جرعه جرعه دریا کن معطر از نفست کوه و دشت و صحرا کن خلیل خانه زهرا سرم فدای شما مرا به آتش عشقت بسوز و شیدا کن @hosenih دل آشنای همه بخشش از بزرگان است به این غریبه که دیر آمده مدارا کن زیاد ساکتم از بس به تو بدی کردم به چشم حرف گلو ، می زنم تماشا کن تو را به حرمت قنداقه علی اصغر به من بگو که سرت را دوباره بالا کن کنار حرمله ‌و شمر ، حال من بد بود مرا کنار حبیب و زهیرتان جا کن به کوثر لبتان ، راه آب را بستم ولی تو راه نجاتی به روی من وا کن غرور خواهرتان را شکسته ام حالا مرا فدای غرور ، زینب کبری کن منی که از در میخانه دور افتادم شبیه عابث و جون و بریر ، " منّـا " کن @hosenih تو را قسم به علی می دهم کمی هم با کسی که بال‌وپرش را شکسته غم ، تا کن گرفته خاک کف پای مرتضی دستم تو هم مرا به دعایی ، عزیز زهرا کن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمه مرا رها کن من می‌روم به میدان، تنها مرا دعا کن من از تبار شیرم گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن من در طواف یارم حاجی کربلا را، قربانی منا کن عمه خدانگهدار در دل به یاد داغم، بزم عزا به‌پا کن با یاد اصغر و من بر سینه‌ی عمویم، شش‌گوشه‌ای بنا کن @hosenih از غصه آب می‌شد وقتی که دید ارباب، تنها خطاب می‌شد وقتش رسیده حالا باید که بعد قاسم، او انتخاب می‌شد می‌ماند اگر به خیمه حتما که شرمگین از، روی رباب می‌شد خوشحال بود از این که جزء فداییان، مولا حساب می‌شد از غصه کم می‌آورد از جانب عمویش، وقتی جواب می‌شد @hosenih می‌دید بین گودال رو به غروب رفته، خورشید بین گودال از شدت جراحت خون عمو حسین‌اش، پاشید بین گودال کار عمو تمام است باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال بغضش ترک‌ترک شد وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال کم‌کم امید می‌باخت شد ناامید آن‌روز، امّید بین گودال @hosenih آمد به‌کار، دستش مثل عموش عباس، در کارزار دستش از دست عمه پر زد مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش مثل عقیق سرخی شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش آنقدر زخم برداشت تا که میان گودال، شد لاله‌زار دستش سر روی نیزه رفت‌و تن روی خاک ماند و بین غبار دستش... شعر از گروه ادبی انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محرم👆👇
این نفس ها فدای هر نفسش من بمیرم برای هر نفسش با نفس هاش خون زند بیرون از تنش روی صفحه ی هامون @hosenih به کدامین گناه کشته شود؟ اینقدر بی پناه کشته شود؟ یک نفر، یک سپاه، عدالت نیست عمه بگذر ز من که مهلت نیست او که امید لحظه هایم بود هم عمو هم پدر برایم بود نفسش در تلاطم افتاده زیر شمشیر مردم افتاده زخم هایش ستاره باران است نه یکی نه دو تا هزاران است بدنش نیزه زار گردیده زیر پا چند دست چرخیده پنجه ای می رسد به گیسویش خنجری می رود به پهلویش سهمش از هر کرانه شمشیر است از زمین نیزه از هوا تیر است من یتیمم ولی جگر دارم غیرت از حضرت پدر دارم می شوم چون پسر، عمویم را پیش کش میکنم گلویم را آمدم من ولی نگو دیر است چقدر قتله گاه دلگیر است سنگ ها وحشیانه می بارند با عمویم چه دشمنی دارند؟ صبر کن مهربان که در راهم تو نباشی نفس نمی خواهم ای که دست تو بوده مأمن من دست بی تو وبال گردن من @hosenih قتله گاهت شبیه کوچه و من سپرت می شوم به جای حسن قامتم مثل قاسمت گر نیست از علی اصغرت که کمتر نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صبر کردم، کشته ها دیدم ز تو، در این زمین هیچ تاب زنده ماندن را ندارم بعد از این رفت یک یک از برم، حتی گل شش ماهه ات شد پس از اکبر، عمو عباس هم نقش زمین قاسمم رفت و نمانده یادگاری از حسن جز من و دست و سرم، یابن امیرالمومنین @hosenih تا کجا بینم غریبی تو را در کارزار طاقت ماندن ندارم تا تو هستی بی معین آه ای عمه، ببین شمشیرها را گرد او زود خود را میرسانم بر عموی نازنین هیچ شمشیری نگردد مانع جنگیدنم نیزه ای، منعم نسازد، یا کمانی در کمین هیچ نیرویی به گرد پای من، نتوان رسید میرسانم خویش را تا مقتل سلطان دین ** آی فرزند زنا، داری عمویم میگشی؟! میکشی تیغ رذالت، بر امام المسلمين؟! تا که من هستم به دستم می‌شوم او را سپر چون عمو عباس دستم را دهم در راه دین ای فدای غربتت این جان ناقابل، عمو دستم افتاد و ندارم با کی از خون جبین بهترین جای جهان شد قتلگاهم، ای دریغ کیست چون من در تمسک بر تو ای حبل المتین در دل دریای خون، بوسه به دستت میزنم تا کنون قومی ندیده، دستبوسی اینچنین شد ز تیر حرمله، جسمم به جسمت دوخته خون من با خون تو آمیخت، تا خلد برین یازده سال است بابایی برایم کرده ای حق فرزندی ادا کردم، وفایم را ببین آمده بابا به دیدارم که تحسینم کند شد شهادتنامه اَم امضاء در این سرزمین @hosenih تا که یا اماه گفتم، مادرم زهرا رسید الوداع ای عمه جان، روحم به کوثر شد قرین من نبینم بر تنت رخت اسیری بهتر است بعد از این گویا، حجابت می‌شود با آستین! میروی منزل به منزل، باز میگردی ولی وعده دیدار ما، اینجاست روز اربعین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای به سر دست همه هست من تبسّمت برده دل از دست من ای در دریای امید حسین اول و آخرین شهید حسین سوخته و سوخته و سوخته دیده به شانة پدر دوخته تو سند زندة کربلایی تو مهر پروندة کربلایی تو کودک شیری نه، طفل شیری صغیر نه، صغیر نه، کبیری ستارة برج سعادتی تو سورة کوچک شهادتی تو نگاه کن به چشم نیم بازت که فاطمه آمده پیشبازت بس که ز تشنگی به تاب و تبی اشک نداری که کنی تر لبی تشنه تر از تشنه لبان گوش کن آب ز پیکان بلا نوش کن می برمت تا که فدایت کنم باش که تقدیم خدایت کنم چشم گشا کودک مدهوش من قتلگه توست در آغوش من سینه سپر باش که حظی کنی خنده بزن چند تلظی کنی تلظی ات قلب مرا آب کرد رباب را ز گریه بی تاب کرد خنده بزن روز شهادت توست شهادت تو نه، ولادت توست روی به قتلگاه کن اصغرم حرمله را نگاه کن اصغرم روز بزرگ امتحان آمده حرمله با تیر و کمان آمده آه خدایا جگرم پاره شد حنجر خشک پسرم پاره شد تیر که بر حنجر خشکت نشست راه نفس را به گلوی تو بست حضرت علی اصغر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 به خودش آمد و فهمید که چشمش تر بود دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود تازه فهمید چه روزی به سرش آمده است یا که بهتر چه به روز پسرش آمده است پسر دسته گلش را چو گل پرپر دید هر طرف را که نظر کرد علی اکبر دید مثل مه پاره ی افتاده به خاک است تنش در هم آمیخته خون و بدن و پیرهنش نه توانس بغل گیرد و نه بوسه زند نه توانست بماند نه از او دل بکند زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود اربا اربا دل بابای علی اکبر بود دشت مانده است وسواری که زمین گیر شده تن صدچاک پسر دیده ،پدر پیر شده ناله اش بین کف و هلهله ها گم شده بود گریه اش مایه ی خندیدن مردم شده بود ارتفاع بدنش تا به زمین کم شده بود همه گفتند رکوع است ز بس خم شده بود پسری مانده به خاک و پدری می نگرد مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد چون که این چاک ترین جسم میان شهداست مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست خوب شد بار دگر بوسه بر آن لب نگذاشت ور نه می مرد از آن بوسه....که زینب نگذاشت باز کن بابا دو پلک پرپرت را بیشتر جان بده نیمه نگاهه آخرت را بیشتر تاول رویت، لب خشکت، زبان کوچکت این سه سوزانده من غم پرورت را بیشتر بی رجز دیدم سپاهی را پریشان می کنی خم شدم بوسم لب شعله ورت را بیشتر ناگهان دیدم که خونت میچکد از چهره ات غرق خون کردند از تو سنگرت را بیشتر خوب فهمیدم چرا وقتی گلویت تیر خورد جمع کردی در بغل بال و پرت را بیشتر حنجرت نه، استخوانهای گلویت داغ شد داغی اش سوزاند چشمان ترت را بیشتر میکشم تیر از گلویی که به مویی بند ماند گرچه می ترسم بپاشد حنجرت را بیشتر حضرت علی اکبر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 گفتن از زینب و عشقش به تو کار زهراست  زینبی که همه ی دار و ندار زهراست  پرورش یافته ی باغ و بهار زهراست  باعث فخر همه ایل و تبار زهراست  عمه نه؛ مادر سادات پس از زهرا اوست  هیچ کس ثانی زهرا نشود، تنها اوست  خواهرت هست و بر این فیض مباهات کند  همه را مست خودش وقت مناجات کند  قبل تکبیر اذان با تو ملاقات کند  بهتر از حضرت عباس مواسات کند  شیرزن نه به خدا خالق غیرت زینب  حافظ خانه ی توحید و امامت زینب  نشر این عشق فقط از کرم زینب توست  عاشقی مشق شده با قلم زینب توست  هرچه غم در دل ماهست غم زینب توست  سرّ تربت که شفا از قدم زینب توست  کربلا جلوه گهِ محترم زینب شد  پیش تر از حرم تو حرم زینب شد  آمده تا که دوباره همه را مات کند  اینکه پیش از همه عاشق شده اثبات کند  نذر اولاد تو یک قافله سادات کند  تو دهی اذن و بر این ذهن مباهات کند  نه نگو ورنه قسم بر لب زینب آید  نام زهرا ببرد تا که گره بگشاید  این دو یوسف دو غلام علی اکبر هستند  این دو تا آبروی عترت جعفر هستند  آشنا با همه آیات مطهر هستند  تربیت یافته ی ساقی لشگر هستند  این جگرگوشه و آن پاره تن زینب توست  این حسین و دگری هم حسن زینب توست  حرمله کو که سه شعبه به کمان بگذارد  کو سنان نیزه به جسم دو جوان بگذارد  شمر کو پا به روی سینه شان بگذارد  سرشان را ببرد روی سنان بگذارد  تن ِشان را به سُم مرکبشان بسپارد  تا که دست از سر تو قوم لعین بردارد  جواد حیدری طفلان حضرت زینب (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 برخیز علمدار حرم ای تکیه گاهم دستت جدا افتاده در پیش نگاهم تیر سه شعبه بین چشمانت نشسته بی تو ز هم پاشیده میگردد سپاهم عباس من نه،خیمه هایم بی پناه است برخیز از جایت تویی پشت و پناهم جانم فدای صورت غرقِ به خونت از ماتمت ای مه جبینم غرق آهم ای سرو رعنایم چرا کوچک شدی تو طاقت ندارم یا اخا گمگشته راهم /عبدِ کریم/ حضرت عباس (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 لالایی اروم بخواب عزیزم شرمنده ام ندارم یه قطره اب عزیزم از صبح گریه کردی و از صبح تو نمی خوابی بمیرم برات اصغر عزیزم تو بی تابی پسرم بعد تو خاک غم به سرم ببین تیر می کشه جگرم علی پسرم پسرم دل مادرت و نکن خون زبون دور دهن نچرخون علی پسرم لالایی. لالایی لالایی. لالایی. می میرم به خاطر لب تو پایین نمیاد اصغر انگاری که تب تو ارزومه که اصغر. ببینم شدی محشر ببینم چند سال بعد. شدی تو علی اکبر اما حیف خواب دیدم پیشم نمی مونی خواب دیدم که غرق به خونی علی پسرم اما حیف خواب دیدم سرت از تن جداس سرتو بسته رونیزه هاس علی پسرم لالا یی. لالایی. لالایی می ایستم در روبه روی نیزه می بندن با طنابی سرتو روی نیزه ببین از غمت داره مادر تو جون میده نیزه دار کمی اروم . گلم تازه خوابیده کاشکی که لبای تو کمی تر بود ش تشنه نبودی بهتر بودش علی پسرم کاشکی که مادرت قبل تو می مردش تیر به گلوی من می خردش لالایی. لالایی. لالایی. رضا نصابی حضرت علی اصغر (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 (به زمین افتادی پر خون ، کاش من تو بودم)2 (خودتو تا خیمه برسون ، کاش من جای تو بودم)2 تن پاکت شد برگ خزون ، کاش من جای تو بودم (یاد آور یاس کبودم ، برای من بودی علی)2 (ای کاش من جای تو بودم ، تو جای من بودی علی)2 (حال بابا رو ببین ، با وفا پاشو ببین)2 جون نکن پیش چشام(پا نکش روی زمین)2 پر زخمه این پیکر تو کاش من جای تو بودم چه کنم با زخم پر تو ، کاش من جای تو بودم (چه کنم بابا با سر تو ، کاش من جای تو بودم)2 بابا برا روزای پیری عصای من بودی علی (ای کاش من جای تو بودم ، تو جای من بودی علی)2 خون تو رو پیرهنم سر بزار رو دامنم یا علی پاشو ببین(شد سفید محاسنم)2 (حال بابا رو ببین ، با وفا پاشو بشین)2 جون نکن پیش چشام(پا نکش روی زمین)2 بی تو این دنیا شد قفسم ، کاش من جای تو بودم (مثل آتیشه هر نفسم ، کاش من جای تو بودم)2 (چه جوری تا خیمه برسم ، کاش من جای تو بودم علی)2 ای که برای درد دل ها ، دوای من بودی علی ای کاش من جای تو بودم ، تو جای من بودی علی بی تو من چه بی کسم ، خسته و بی نفسم در دمو به کی بگم ، تا حرم نمی رسم (حال بابا رو ببین ، با وفا پاشو بشین)2 جون نکن پیش چشام(پا نکش روی زمین)2 حضرت علی اکبر (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تاناله ات زبانه میانِ حرم کِشَد آهِ توشعله بر همه ی پیکرم کِشَد آخر غمِ غریبی تو می کُشد مرا بارِ غریبی تو دو چشمِ ترم کِشَد لازم نکرده رو بزنی بر حرامیان شمشیر بهرِ یاری تو لشگرم کِشد دارو ندارِ خواهرِ خود را قبول کن مگذار ،کار، بر قسمِ مادرم کشد این دو زنسلِ حیدر واز خون ِ جعفرند خیلِ سپاهِ مِنّت تو دلبرم کشد وقتی صدا زدند که«ابناءِ زینبیم» دستِ غرور شانه به بال وپرم کشد من فاطمه نژادم و ناموسِ حیدرم ای وای اگر که کار ،به مویِ سرم کشد مثلِ مدینه کرببلا ،زیر ورو کنم دستم اگر گِرِه ز نخِ معجرم کشد یک چشمه ای زغیرت حق را ببین حسین صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد بیرون نیامدم که مبادا به یک نگاه خجلت ز اشک دیدة من دلبرم کشد بی کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله ای جانم فدایِ تو ،تو عزیزِ عقیله ای حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت گردیده رو سپید دگر پیش مادرت رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت با نجمه یادِ نالة لیلا کنیم ما فرزندهایِ ماهمه قربانِ اکبرت اذنِ جهاد گر بدهی ای امیرِ عشق طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت با گوشه ای زچادرِ خود پاک می کنم هر قطره ای که می چکد از دیدة ترت کمتر نیَم به جان تو از مادرِ وهب شمشیر می کشم دمِ خیمه برابرت پروانه زاده ترس ندارد ز سوختن جاری بُود میانِ رگم خون مادرت امروز من به روی تو این غم نیاورم فردا توهم سراغ نگیری زدخترت قاسم نعمتی طفلان حضرت زینب (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خوب می دونی عمه که شبیه بابا از عموی خوبم من جدا نبودم مرده بودم عمه این روزا اگر که تو مدینه بودم کربلا نبودم این همه راه و - من نیومدم که تو خیمه باشم آرزوم اینه - تا فدایی ی حجت خداشم به جان زهرا قسم می دم بیا دیگه راهم و نگیر رهام کن عمه ببین عمو تو چنگ گرگا شده اسیر ای عمو حسینم -- ای عمو رسیدم زخم تو زیاده زخم نیزه هاشون بعد از این برا من غرق خاک و خونی دیگه نا نداری سم مرکباشون بعد از این برا من اومدم عمو - تیر حرمله رو گلوم بشینه ضربه های شمر - مال من باشه ای شکسته سینه چقد پست دشمنت عمو خودم می شم جوشنت عمو بازم اومد نیزه یا زهرا می میرم من رو تنت عمو ای عمو حسینم محسن طالبی پور عبدالله ابن الحسن (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دست از عمه کشید و بدنش میپیچید زیر ِ پایش عربی پیرهنش میپیچید گردبادی ز خیامی به نظر می‌آمد گِردَش انگار زمین و زَمَنَش میپيچید میدوید و سِپَهی دیده به او دوخته بود وَ طنین رجزش تا وطنش میپیچید ز سر عمامه و نعلین ز پایش وا شد ذکر یا فاطمه يِ بت شکنش میپیچید دید اطراف عمو نیزه و شمشیر پُر است داشت گِردِ عمویِ صف شکنش ميپیچید ناگه از پرده‌یِ دل کرد صدا وا اُمّاه دست بُبریده‌ی او دور تنش میپیچید تیغ بر فرق سرش نیزه به پهلویش خورد نعره‌یِ حیدریِ یا حسنش میپیچید عبدالله ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 میری و بدرقه ی راهِ تو اِ دعای من خودت و بذار یه لحظه پسرم به جای من حق بده اگه کنار بدن تو جون بدم دست و پا میزنی و میلرزه دست وپای من آبرو داری کن علی بابات و یاری کن علی صدای هلهله میاد پاشو یه کاری کن علی نمیشه باورم این جوون منه(2بار) قلبم دیگه نمیزنه ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی.... ** تو ازین دنیا علی توشه ی آخرم شدی خَلقاً و خُلقاً و منطقاً پیمبرم شدی وقتی که پهلوی نیزه خورده ی تورو دیدم تازه فهمیدم چقدر ، شبیه مادرم شدی با ناله های خواهرم تورو به خیمه میبرم وقت نماز داره میاد پاشو مؤذن حرم نمیشه باورم این جوون منه(2بار) قلبم دیگه نمیزنه ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی... ** نداری به صورتت دیگه تو رنگ و رو علی این تَیَمّمت به خاک شد بدل از وضو علی دو سه تیکه از تنت مونده به زیر دست و پا میکنم با گریه هِی خاکارو زیر و رو علی عصای دست من ببین چه جوری میخورم زمین محاله که بابای تو زنده بمونه بعد ازاین نمیشه باورم این جوون منه(2بار) قلبم دیگه نمیزنه ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی... شاعر : سعید پاشازاده حضرت علی اکبر (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar