#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
بر سر بام گرفتار به صد شیون و آه
میفرستم چه سلامی به اباعبدلله
دست بر سینه شدم رو به بیابانم من
تو کجای سفری حیف نمیدانم من
@hosenih
این لب پاره فقط ذکر تو گفته ست زیاد
من گرفتار توأم ! کور شود ابن زیاد!
کوفه شهر پدرت بود ولی حالا نیست
غیر بغض علی از چهره شان پیدا نیست
کوفیان روی مسافر همه در میبندند
رسم دارند که خنجر به کمر میبندند
غم نبینی! دوسه روز است فقط غم دیدم
ظهر در دور و برم حرمله را هم دیدم
کاش که جای تو با مسلم تو بد بشوند
اسبها جای تو از روی تنم رد بشوند
کاش تا گودی گودال به زورم ببرند
سر من را ببرند و به تنورم ببرند
کاش پیراهن من غارت دشمن باشد
خیزران جای لبت روی لب من باشد
دور تا دور من زار غریبه مانده
از محبین تو یک اُم حبیبه مانده
@hosenih
نیست جای گذر از کوچه و معبر اصلا
زن و بچه طرف کوفه نیاور اصلا
کاش در کوفه «حمیده» بشود قربانی
تا کند از حرمت زود بلاگردانی..
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قَتیلُ العَبَرات.pdf
3.4M
#پی_دی_اف
#pdf
|⇦•کتاب قَتیلُ العَبَرات
✓ متن روضه های دهه ی اول ماه محرم
✓ برای اجرای مداحان اهلبیت علیهم السلام
✓ شامل:متون روضه اجرا شده مداحان مشهور کشور در سال99
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
#حضرت_رقیه
دستگیر عالمم اما دودستم بر سر است
من چهل منزل رخم نیلی و چشمانم تر است
گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور
صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است
شام را ویران کنم ورنه رقیه نیستم
ذکر صبح و شام اینان سب جدم حیدر است
غائبین کوچه بر من عقده خالی میکنند
هرکه دیدم گفت رویت مثل روی مادر است
می شود فهمید از این حمله ی مرکب سوار
آمده گیسو کشد کی در شکار معجر است
یک نسیم از این همه طوفان که من دیدم اگر
در گلستانی فتد بر یک اشاره پر پر است
قد و بالای سه ساله دختری زانو بغل
از کف یک چکمه زجر حرامی کمتر است
گر زمین گیرم به عمه اقتدا خواهم نمود
چاره ی دردم فقط یک بوسه ای از حنجر است
وجه تشبیه سر من با سر تو این بود
هر دو صورت سوخته گیسو پر از خاکستر است
قاسم نعمتی
@deabel
#حضرت_رقیه
از بس شکستنی شدی ای شیشه بلور
قدری بخواب و این بدنت را تکان مده
خواهی که خارها نرود در تنت فرو
آرام باش و پیرهنت را تکان مده
می بینی ای عزیز که نازت نمی کشند
پس این لبان خوش سخنت را تکان مده
دندان شیری تو به یک بوسه بسته است
با زحمت اینقدر دهنت را تکان مده
با آه آه تو بدنم تیر می کشد
از بس تنت شبیه تن مادرم شده
می پاشد از لبان تو خون لخته هر نفس
زان نیمه شب چه خاکی مگر بر سرم شده
ای دخترم هنوز سرت درد می کند؟
آیینه نگاهِ تو چشم ترم شده
از گیسوان سوختۀ بین مشت زجر
هر آنچه گفته ای به خدا باورم شده
از لحظه ای که حرف کنیز آمده وسط
خوابش نمی برد ز غم و ترس خواهرت
در این میانه جای ابالفضل خالی است
تا پس بگیرد از عدوی پست معجرت
در شهر مسلمین نشود دفن خارجی
لرزه فتاده بر دل ترسان مادرت
پیغام داده اند اهالی شهر شام
بیرون کشند از دل هر خاک پیکرت
قاسم نعمتی
@deabel
#حضرت_رقیه
آه از این راه که نیرویِ مرا با خود بُرد
داد از این حلقه که بازویِ مرا با خود بُرد
جایِ بازیِ من آغوشِ عمو جانم بود
رفت با مَشک و هیاهویِ مرا با خود بُرد
بویِ سیبِ تو مرا پُشتِ سرَت میآوَرد
نیزهدارت گُلِ شببویِ مرا با خود بُرد
دختری با پدرش آمد و دستم انداخت
داشت میرفت النگویِ مرا با خود بُرد
آنقدر کوچه به کوچه به زمین اُفتادم
سنگ ریزه رویِ زانوی مرا با خود بُرد
سنگ برداشت کنیزی و به دندانت زد
سنگِ دوم که زد اَبروی مرا با خود بُرد
تازه با شانهیِ سوغاتیِ تو خوش بودم
پنجهی پیرزنی مویِ مرا با خود بُرد
هرچه کردیم که خاموش شود طول کشید
معجرِ سوخته گیسوی مرا با خود بُرد
ناقه و خواب و بلندی و زمین خودنِ من
مادرت دید که پهلویِ مرا با خود بُرد
جایِ تو جایِ عمو زجر سراغم آمد
سویِ چشمانِ مرا سویِ مرا با خود بُرد
ساربان زد ولی ای کاش نمیدیدم که
ضربِ انگشترِ تو رویِ مرا با خود بُرد
حسن لطفی
@deabel
عاشقانت میفروشند عیش را، غم میخرند
دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند
باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچهها دارند از بازار پرچم میخرند
مثل خار و خس در این سیل به راه افتادهایم*
باز درهم آمدیم و باز درهم میخرند
ماهها در یک طرف ماه محرم یک طرف
بیشتر از ماهها ماه محرم میخرند
اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته
ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند
تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم
بچههاى ما در این خانه حاتم میخرند
این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد
اشک کالایىست که در هر دو عالم میخرند
گریه بر مظلوم تکوینا تقربآور است
در حسینیه مرا، حتى نخواهم، میخرند
مطمئنا روضهاى یا گریهاى در کار هست
هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند
عدهاى دم میدهند و عدهاى دم میزنند
پنج تن هم این وسط دارند از دم میخرند
گریهکن ,زهراست ...ما تنها سیاهى لشگریم
باز با این حال شکل گریه را هم میخرند
🖤صل الله علیک یا ابا عبدالله الحسین🖤
@deabel
#حضرت_رقیه
طفلی که در دستان بی تابش عصا دارد
شاید که قدّش رو به پایین انحنا دارد
از آن جراحت های عمقی بین پهلویش
ما که نمیدانیم... حتما چند تا دارد
آرام تر... آرام تر لمسش نما آخر
در پهلویش دو دنده ی از هم جدا دارد
مقتل نوشته دستکم صد بار سیلی خورد
متن "ابی مِخنَف" مگر در خود خطا دارد
من هیچ وقتی روضه ی سیلی نمی خوانم
سرخی روی او خودش صد ماجرا دارد ...
من معذرت میخواهم از اولاد زهرا(س)آه...
یک طفل آیا طاقت صد ناسزا دارد
طفلی که پایش در بیابان ها ورم کرده
در هر قدم از خون پایش ردّ پا دارد
مانند زهرا از صدایش سایه ای مانده
زینب... شنیدم ...گفت... با....با... ته صدا دارد...
تا که کتک می خورد عمه زینبش میگفت
کمتر بزن بر صورتش او هم خدا دارد
دستی به سوی معجرش نه ...نه ... زبانم لال...
چه عقده هایی در دل از آن بی حیا دارد
فرقی ندارد در خرابه یا میان قصر
او دختر شاه است پس مهمانسرا دارد
تا دید مهمانش ندارد در دهان، دندان
با مشت بر دندان خود زد چون وفا دارد
غساله با لمسش فقط، فهمید این کودک
چه خاطراتی از زمین کربلا دارد
جعفر ابوالفتحی
@deabel
#حضرت_رقیه
وای از آن دم که از سرِ طفلی
دستِ یک مرد روسری بکشَد
وای از آن دم که بر سر بابا
دختری دست مادری بکشَد
دختری که عجیب دلتنگ است
تنگِ بابا و تنگِ آغوشَش
دختری که شُدست سرخ و کبود
چون گلِ لاله ، لاله ی گوشش
طفلِ معصوم عاری از کینه ست
چیزی از جنگ هم نمیداند
زیر لب غرقِ بغض میگوید
زیر لب غرقِ بغض میخواند:
در مسیری که آمدم تا شام
دردِ دل ها به ماه میکردم
هرکسی چپ نگاهمان میکرد
به عمویم نگاه میکردم
ای یتیمانِ کوفه ی دیروز
قلبِ مارا عجیب آزردید
پدرِ ما علیست مَردی که
نان و خرما ز سُفره اش خوردید
محسن کاویانی
@deabel
#حضرت_رقیه
بی تو بیتابم و بیمار! کجایی بابا؟!
خسته ام از تبِ بسیار! کجایی بابا؟!
آب میخواستم اما چه لگدها خوردم
شدم از غصه گرفتار! کجایی بابا؟!
متورم شده از ضربۂ سیلی صورت
لُکنت افتاده به گفتار! کجایی بابا؟!
زجرکُش کرده مرا زجر(لع)! کشیده ست به خاک
شده هر بار که بیکار! کجایی بابا؟!
اشک میریزم از اینکه شده سرتاسر-زخم
کفِ پاهای من از خار! کجایی بابا؟!
تا که دلتنگِ تو شد عمّه؛ مرا بوسید و...
گفتم از داغ تو هر بار: کجایی بابا؟!
¤
می نوازند دف و یکسره می بارد سنگ
ما کجا و سرِ بازار؟! کجایی بابا؟!
مرضیه عاطفی
@deabel
.
#نوحه #واحد
#زنجیر_زنی
#سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
#دهه_محرم
#شب_اول_محرم
بر مشامم رسد ، بوی خوش یار من
شده آماده از ، عشق رخش دار من
این من و این سرم
هدیه بر دلبرم
🔲وا اماما ، وا اماما
سوی کوفه میا ، ای گل باغ وفا
می کشند انتظار ، به قتل تو اشقیا
از سفر در گذر
سوی من کن نظر
🔲وا اماما ، وا اماما
کوفی بی حیا ، شکسته پیمان تو
جان فدای تو و ، جمله عزیزان تو
ای عزیز خدا
سوی کوفه میا
🔲وا اماما ، وا اماما
****
#شب_دوم_محرم
گو به کرببلا ، که میهمانش رسید
یوسف فاطمه ، به قتلگاهش رسید
خسرو عالمین
جان و جانان حسین
🔷واغریبا ، واشهیدا
خاک تو می شود ، ز خون شش ماهه رنگ
بر جبین حسین ، می خورد از کینه سنگ
می شود کربلا
در تو اکبر فدا
🔷واغریبا ، واشهیدا
گو به زینب شوی ، در این زمین بی حسین
تو ببوسی رگِ ، گلوی آن نور عین
داغ هجده گلت
می شود قاتلت
🔷واغریبا ، واشهیدا
*****
🔰(حضرت رقیه (س))
من سه ساله گل ، گلشن ثاراللهم
طفل ویران نشین ، دخت رسولُ اللهم
پیش راس پدر
می زنم بال و پر
🔰واغریبا ، واشهیدا
هجر روی پدر ، کشیده ام انتظار
میل وصلش دگر ، برده ز دستم قرار
غرق شور و نوا
می کنم جان فدا
🔰واغریبا ، واشهیدا
بسکه خصم شقی ، مرا دوانیده است
همرهش از جفا ، مرا کشانیده است
طالبم مرگ خویش
قلب زار و پریش
🔰واغریبا ، واشهیدا
روی ماهت پدر ، مهر نمازم شده
شاهد وصل تو ، سوز و گدازم شده
قلب زارم ببین
شام تارم ببین
🔰واغریبا ، واشهیدا
*****
◾️(طفلان حضرت زینب (س))
ای برادر مزن ، آتش غم بر دلم
هدیه آورده ام ، دو طفل ناقابلم
ای عزیز بتول
تحفه ام کن قبول
◾️یا حسینا ، یا حسینا
ای عزیز خدا ، زینب غم پرورم
من ندارم جز این ، به درگه داورم
ای مرا نور عین
بپذیر یا حسین
◾️یا حسینا ، یا حسینا
********
🍁(عبدالله ابن الحسن ع )
یادگار حسن ، تشنه لب عبداللهم
جان نثار ره مکتب ثاراللهم
در هوای عمو
جان فدای عمو
🍁واغریبا ، واشهیدا
می کنم سر فدا ، به راه دین خدا
نشوم لحظه ای ، من ز عمویم جدا
بین ملولم عمو
کن قبولم عمو
🍁واغریبا ، واشهیدا
بهر حفظ شرف ، به مرگ خود مایلم
هدیه ی من به تو ، دو دست ناقابلم
می کنم زمزمه
ای گل فاطمه
🍁واغریبا ، واشهیدا
جای بابا بکش ، دست نوازش سرم
که دلم خون شده ، ز دوری دلبرم
این من و جان من
عهد و پیمان من
🍁واغریبا ، واشهیدا
********
🥀( قاسم ابن الحسن (ع))
ده اجازه عمو ، مکن تو آزرده ام
دست خط پدر ، برایت آورده ام
اذن میدان بده
شهد جانان بده
🥀واغریبا ، واشهیدا
کرده ای تو طلب ، آب گوارا ز من
من خجالت کشم ، ز رویت ای یاسمن
ای همه هست من
مرو از دست من
🥀واغریبا ، واشهیدا
می روم ای عمو ، دیدن محبوب خویش
هدیه بر او کنم ، جسم لگد کوب خویش
باب من بی قرار
می کشد انتظار
🥀واغریبا ، واشهیدا
من چگونه برم ، جسم تو در خیمه گاه
می زند قاسمم ، خنده به من این سپاه
نجمه در انتظار
کار او گشته زار
🥀واغریبا ، واشهیدا
*****
🕊(حضرت علی اصغر (ع))
من علی اصغرم ، غنچه ی گلزار عشق
طفل شش ماهه ام ، ولی مدد کار عشق
این من و حنجرم
هدیه بر داورم
🕊واغریبا ، واشهیدا
گر چه سوز عطش ، ربوده تاب و تبم
اشک چشم پدر ، چکیده روی لبم
می کنم جان فدا
بهر دین خدا
🕊واغریبا ، واشهیدا
شیر خوارم ولی ، عاشق سربازی ام
تشنه لب گر فدا ، شوم سر افرازی ام
بهر پیکان کین
التهابم ببین
🕊واغریبا ، واشهیدا
ای پدر جان بکش ، بر سر من از وفا
در بر مادرم ، تو از محبت عبا
تا نبیند چنین
غرق در خون حزین
🕊واغریبا ، واشهیدا
********
🔘(حضرت عباس (ع))
من ابوفاضل و ، من پسر حیدرم
من غلام حسین ، بگفته ی مادرم
ای مرا نور عین
کن حلالم حسین
🔘واغریبا ، واشهیدا
یا اخا یا حسین ، بیا به بالین من
کن نظاره کنون ، صورت خونین من
بین تو زخم سرم
خجل از اصغرم
🔘واغریبا ، واشهیدا
کشته این غم مرا ، که دختر فاطمه
می رود اسیری ، بی کس و در واهمه
من وِرا پاسبان
در فراز سنان
🔘واغریبا ، واشهیدا
من ز طفلی شدم ، غمین یاس کبود
ضرب سیلی خدا ، اجر رسالت نبود
من در این علقمه
دیده ام فاطمه
🔘واغریبا ، واشهیدا
********
▪️( روز عاشورا)
یوم عاشور و دشت نینوا محشر است
قتل نور العیون ، زاده ی پیغمبر است
پور خیر الوری
از قفا سر جدا
▪️واغریبا ، واشهیدا
مادرت فاطمه ، کرده وصیت اخا
تا زنم بوسه رگهای گلوی تو را
ای عزیز خدا
در صف کربلا
▪️واغریبا ، واشهیدا
آمدم نینوا ، ز دین حمایت کنم
یاری از مکتب ، شاه ولایت کنم
این من و جان من
این عزیزان من
▪️واغریبا ، واشهیدا
دسته گلهای زهرا ، همه تاراجُ شد
بهر تیر و سنان ، سینه ام آماجُ شد
پور پیغمبرم
این من و پیکرم
▪️واغریبا وا شهیدا
#زنجیر_زنی #زنجیرزنی
👇
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#ورود_به_ماه_محرم
محرّم شد محرّم باز هم دل ها هوايى شد
صداى طبل غم آمد، زمان دلگشايى شد
چه شورى و چه حالى دارد اين شب هاى مهتابى
همين شب ها سرآغازى براى آشنايى شد
@hosenih
خدا را شكر آمد فصل سرخ جانفشانى ها
پس از يك سال دلتنگى، بهار باصفايى شد
چه عشقى دارد آن چشمى كه با خون خدا جاريست
به دريا وصل شد چون رود، چشمى كه خدايى شد
ميان هيأت خورشيد، عطر سيب پيچيده
نسيم روضه ى عشق است، عاشق نينوايى شد
عطش دارم عطش يك جرعه چاى روضه مى خواهم
چه شيرين كرد كامم را چه زيبا ماجرايى شد
براى مرهم دردم زيارتنامه مى خوانم
سلام اى كشته بى سر! چرا اصغر فدايى شد؟!
سلام اى ساكن بالا، چرا در شام عاشورا
سرت بالاى نيزه آه گرم دلربايى شد
هواى روضه ات كردم، همين يك جمله من را بس
شروع هر گرفتارى از آن روز جدايى شد
@hosenih
نمى خواهم جدا باشم پس از اين لحظه اى از تو
رها كن در حرم من را، بگو فصل رهايى شد
اجازه مى دهى آقا؟! بگويم دوستت دارم
دعاى خير مادر بود شاعر كربلايى شد
شاعر: #محمدمهدى_عبداللهى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#استقبال_محرم
عاشقانت میفروشند عیش را ، غم میخرند
دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند
باز هم شیرِ حلالِ مادران تاثیر کرد
بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند
مثل خار و خس در این سیلِ به راه افتاده ایم
باز درهم آمدیم و باز دَرهَم میخرند
ماه ها در یک طرف، ماه محرم یک طرف
بیشتر از ماه ها ماهِ محرم میخرند
اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته
ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند
تا تو را داریم ما داراترینِ عالمیم
بچه هاى ما درِ این خانه حاتم میخرند
این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد
اشک کالایى ست که در هر دو عالم میخرند
گریه بر مظلوم تکوینا تقرّب آور است
در حسینیه مرا حتى نخواهم میخرند
مطمئنا روضه اى یا گریه اى در کار هست
هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند
عده اى دَم میدهند و عده اى دَم میزنند
پنج تن هم این وسط دارند از دَم میخرند
گریه کن زهراست ما تنها سیاهى لشگریم
باز با این حال و شکلِ گریه را هم میخرند
/علی اکبر لطیفیان/
👇👇👇👇👇👇👇
@AliakbarLatifian
#ورود_به_ماه_محرم
#شب_اول
باز هم رزق عزا را برسان ایمادر
شد محرم غم ما را برسان ایمادر
قابلیت بده، بر چشم گناهآلوده
اشک بر خونخدا را برسان ایمادر
@hosenih
دردما سینهزنان دوری از بزمعزاست
به عزادار دوا را برسان ایمادر
ای که در چای حسینیه شفا میریزی
دفع شر کرونا را برسان ایمادر
شباول وسطحلقه تو مظلوم بکش
آتش و سوز و نوا را برسان ایمادر
بوی پیراهنخونین حسینت آمد
پیرهن مشکی ما را برسان ایمادر
@hosenih
گریهکنهای حسینت همه حاجتمندند
اربعین، کرببلا را برسان ایمادر
وسطروضه که حرف از عطش مسلم شد
نالهی واپسرا را برسان ایمادر
شاعر: #امیر_عظیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
چاووش غم سروده لبم در عزای تو
نوشیده جرعه ی عطشی از بلای تو
دندان من شکسته ثناگوی تو شده
مرثیه خوان ماتم تشت طلای تو
گفتم شراره وار بگوش تنورها
نانش حرام، هر که نسوزد برای تو
@hosenih
در پیشواز حنجر تو ذبح می شوم
نالایقم که جان بدهم در منای تو
از تیغ کُند، آرزویم را سوال کن!
میخواستم که جان بسپارم به جای تو
بر بام عرش پا ننهم جز به این امید
نقاشی ام کنند مگر زیر پای تو
شاید هزار مرتبه، شاید که بیشتر
کشته مرا مصیبت و دلشوره های تو
دلواپسم که جان بدهی زیر آفتاب
گرمای رمل ها بشود متکای تو
روزی عصا به حرمت تو حمله می کند
ای آنکه عرش تکیه زند بر عصای تو
@hosenih
زلف تو را که شانه کند؟ پنجههای باد؟
در دست کیست حرمت زلف رهای تو؟!
پیراهن عفیف تو را گرگ می درد
بعدش حریرخون تو، گردد قبای تو
آغوش شهر کوفه که مهمان نواز نیست
آغوش گرم وا بکند بوریای تو
شاعر: حجت الاسلام #محسن_حنیفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
آرام شد دلم که رسیدم به هیئتت
مدیون لطف حقّم و ممنون دعوتت
اینجا همیشه یاد خدا موج می زند
اصلاً خداست بانی شبهای هیئتت
از کودکی که با غم تو آشنا شدم
یک دم نشد دریغ زحالم عناییت
@hosenih
من تاخدارسیده ام ای کشتی نجات
از قعر جهل خویش ، به نور هدایتت
ای قبله گاه عارف و عامی حریم تو
پُر مشتری تراست ز جنت زیارتت
مقصود، بندگی ست بهشت برین که نیست
این است سِرِّ این همه جولان ِعزتت
ای کاش با تو خلق جهان آشنا شوند
حیف است بی نصیب شوندازکرامتت
یادامام(ره) وعطر شهیدان همیشه هست
هرجا که هست روضه ی جانسوز غربتت
تاهست فیض اشک غمت روزی ام چه غم
باران رحمت است سرشک مصیبتت
@hosenih
ماندندعرشیان همه حیرانت ای حسین(ع)
حیران صبر بی حد و مبهوت طاقتت
گودال بود وپیکر پاکت به خاک وخون
گودال بود و سجده شکر و رضایتت
لب تشنه سر برید تو را دشمنت ولی
غافل که شد غروب دهم ، صبح دولتت
شاعر: #علی_ساعدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طفلان_حضرت_زینب
قامت كمان كند كه دو تا تیر آخرش
یك دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشكرش
این دو ز كودكی فقط آیینه دیدهاند
آیینهای كه آه نسازد مكدرش
واحیرتا كه این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟
با جان و دل دو پاره جگر وقف می كند
یك پاره جای خویش و یكی جای همسرش
یك دست، گرم اشك گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تكیه گاه اهل حرم بود و كوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا كه خدا نكرده مبادا برادرش...
سیدحمیدرضا برقعی
@deabel
#طفلان_حضرت_زینب
با تمامِ هستیات خود را ندیدن مشکل است
سختتر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است
بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است
یک شبه یکباره یکدَم قَد خمیدن مشکل است
از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی
از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی
داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است
از همه از هرکسی او بیشتر آورده است
هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است
قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است
داد اول بازهَم روزیِ میکائیل را
بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را
بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را
بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را
آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است
زینب آمد یا که نه میآمد آنجا فاطمه
زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه
گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟
لافتا الا علی لا سیف الا فاطمه
کربلا را بی حضورش آفریدن مشکل است
در شُکوهِ او علی را حق تعالی ریخته
در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته
کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته
گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است
با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین
پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین
ای جوانمُرده کمی دو نوجوانم را ببین
بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است
چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد
گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد
زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد
گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است
بِینِ خیمه بود و میآمد صدایِ بچهها
مادر است و کاش میرفت او بِجای بچهها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچهها
وای میآمد زِ میدان نالههای بچهها
دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است
اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست
اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
زیرِ تیر و سنگباران بود حالا نیست نیست
از میانِ نیزهها مادر شنیدن مشکل است
نالهها میآمد و زینب صدا میزد حسین
حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین
سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است
حسن لطفی
@deabel
#طفلان_حضرت_زینب
وقتی که در دور و برت لشگر نباشد
وقتی برایت یک نفر یاور نباشد
وقتی که هَل مِن ناصر تو بی جواب است
وقتی که شرم از سبط پیغمبر نباشد
خواهر اگر جان را نریزد زیر پایت
دیگر به جان تو قسم خواهر نباشد
باید که قربانی شوند این دو جوانم
باور بکن راهی از این بهتر نباشد
وقتی که عبدالله هم داده رضایت
عذری نمانده صحبتی آخر نباشد
وقتی وهب را مادرش تقدیم کرده
از یک مسیحی خواهرت کمتر نباشد
بگذار تا کامل شود عشق من و تو
بگذار بین ما کسِ دیگر نباشد
کاری بکن ای عشق من در روز محشر
تا خواهرت شرمنده از مادر نباشد
من هر چه را دارم اگر ریزم به پایت
جبران یک موی علی اصغر نباشد
هستند اولاد من ، اما خون اینها
رنگین تر از خون علی اکبر نباشد
گفتی همیشه خواهرت را دوست داری
حالا نباید روی حرفش نه بیاری
از غربتت مولا خبر دارند هر دو
بر حال امروزت نظر دارند هر دو
تنهایی ات اینجا درآورد اشکشان را
از غصه ات چشمان تر دارند هر دو
پوشانده ام بر تن لباس رزمشان را
بنگر چه تیغی بر کمر دارند هر دو
من که حریف بی قراری شان نبودم
شور عجیبی بین سر دارند هر دو
از لحظه ای که گفته ای "نه" ای برادر
حال و هوای محتضر دارند هر دو
از بسکه شوق پر زدن تا دوست دارند
بر تن به جای دست پر دارند هر دو
از نسل ابراهیم و اسماعیل هستند
در دستشان تیر و تبر دارند هر دو
وقت رجز خواندن شبیه شیر هستند
وای از دمی که نیزه بر دارند هر دو
مانند خورشیدند و آتش می فشانند
شیران جنگند و شرر دارند هر دو
با خونشان آمیخته شور شجاعت
مانند عباست جگر دارند هر دو
بگذار اینها سوی میدان پر بگیرند
من راضی ام هر دو به پای تو بمیرند
مجتبی شکریان
@deabel
#طفلان_حضرت_زینب
تن من را به هوای تو شدن ریخته اند
علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند
جلوۀ واحده را بین دو تن ریخته اند
این حسینی است که در غالب من ریخته اند
ما دو تا آینه رو به روی یکدگریم
محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم
ای به قربان تو و پیکر تو پیکرها
ای به قربان موی خاکی تو معجرها
امر کن تا که بیفتند به پایت سرها
آه در گریه نبینند تو را خواهرها
از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری
مگر از یاد تو رفته است که زینب داری
حاضرم دست به گیسو بزنم- رد نکنی
خیمه را با مژه جارو بزنم- رد نکنی
حرف از سینه و پهلو بزنم- رد نکنی
شد که یک بار به تو رو بزنم- رد نکنی؟!
تن تو گر که بیفتد تن من می افتد
تو اگر جان بدهی گردن من می افتد
دلم آشفته و حیران شد و... حرفی نزدم
نوبت رفتن یاران شد و... حرفی نزدم
اکبرت راهی میدان شد و... حرفی نزدم
در حرم تشنه فراوان شد و... حرفی نزدم
بگذار این پسران نیز به دردی بخورند
این دو تا شیر جوان نیز به دردی بخورند
نذر خون جگرت باد، جگر داشتنم
سپر سینه ی تو "سینه سپر" داشتنم
خاك پای پسران تو پسر داشتنم
سر به زیرم مکن ای شاه به سر داشتنم
سر که زیر قدم یار نباشد سر نیست
خواهری که به فدایت نشود خواهر نیست
راضی ام این دو گلم پرپر تو برگردند
به حرم بر روی بال و پر تو برگردند
له شده مثل علی اکبر تو برگردند
دست خالی اگر از محضر تو برگردند...
دستمال پدرم را به سرم می بندم
وسط معرکه چادر، کمرم می بندم
تو گرفتاری و من از تو گرفتارترم
تو خریداری و من از تو خریدارترم
من که از نرگس چشمان تو بیمارترم
به خدا از همه غیر از تو جگردار ترم
امتحان کن که ببینی چه قدر حساسم
به خداوند قسم شیرتر از عباسم
بگذارم بروی، باز شود حنجر تو؟!
یا به دست لبه ای کند بیفتد سر تو
جان انگشت تو افتد پی انگشتر تو
می شود جان خودت گفت به من خواهر تو؟
طاقتم نیست ببینم جگرت می ریزد
ذره ذره به روی نیزه سرت می ریزد
علی اکبر لطیفیان
@deabel
#طفلان_حضرت_زینب
تا ناله ات زبانه میانِ حرم کِشَد
آهِ توشعله بر همهی پیکرم کِشَد
آخر غمِ غریبی تو می کُشد مرا
بارِ غریبی تو دو چشمِ ترم کِشَد
لازم نکرده رو بزنی بر حرامیان
شمشیر بهرِ یاری تو لشگرم کِشد
دارو ندارِ خواهرِ خود را قبول کن
مگذار ،کار، بر قسمِ مادرم کشد
این دو زنسلِ حیدر واز خونِ جعفرند
خیلِ سپاهِ مِنّت تو دلبرم کشد
وقتی صدا زدند که«ابناءِ زینبیم»
دستِ غرور شانه به بال وپرم کشد
من فاطمه نژادم و ناموسِ حیدرم
ای وای اگر که کار ،به مویِ سرم کشد
مثلِ مدینه کرببلا ،زیر ورو کنم
دستم اگر گِرِه ز نخِ معجرم کشد
یک چشمه ای زغیرت حق را ببین حسین
صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد
بیرون نیامدم که مبادا به یک نگاه
خجلت ز اشک دیدة من دلبرم کشد
بی کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله ای
جانم فدایِ تو ،تو عزیزِ عقیله ای
حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت
گردیده رو سپید دگر پیش مادرت
رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار
کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت
با نجمه یادِ ناله ی لیلا کنیم ما
فرزندهایِ ماهمه قربانِ اکبرت
اذنِ جهاد گر بدهی ای امیرِ عشق
طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت
با گوشه ای زچادرِ خود پاک می کنم
هر قطره ای که می چکد از دیده ی ترت
کمتر نیَم به جان تو از مادرِ وهب
شمشیر می کشم دمِ خیمه برابرت
پروانه زاده ترس ندارد ز سوختن
جاری بُود میانِ رگم خون مادرت
امروز من به روی تو این غم نیاورم
فردا توهم سراغ نگیری زدخترت
قاسم نعمتی
@deabel
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#عبدالله_ابن_الحسن__ع__روضه
ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم
از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم
من از تبار ِ شیرِ جمل هستم ای سپاه
ده ساله ام ولی ز رگ وخونِ حیدرم
خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را
تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم
خونِ حسن میانِ رگم موج می زند
گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم
از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه
افتاده شاه رویِ زمین در برابرم
تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست
بی اختیار ناله زدم وای مادرم
تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید
پاشیده شد به ضربة یک تیر،حنجرم
ممزوج شد حسین وحسن زیرِ ضربه ها
اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما
باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند
جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند
زهرا نشسته گوشة گودالِ قتلگاه
باحال ِ مادر از چه مدارا نمی کنند
خالی کنید دورِ عمویِ غریب من
دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند
یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو
پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند
بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش
این گونه بغضِ سینة خود وا نمی کنند
در پیش ِ چشم عمه رها کن محاسنش
شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند
در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را
از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند
آقایِ عالم است برهنه نکن تنش
بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند
قاسم نعمتی
عبدالله ابن الحسن (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__زمینه
بازم رسیده مُحرّم
بساط اشکه فراهم
به روی عرش معلّی
عَلَم شده پرچم غم
این شالی که بر دوش ماس
آتیش قلب دشمناس
مرهم اشک فاطمه
پیرهن مشکی عزاس
وقت مرثیه
میشه تزکیه
هر کسی که قدم میزاره
در حسینیه
آقاحسین جانم
نوشته روی کتیبه
مجلس شاه غریبه
فقیره و بی لیاقت
هرکی ازش بی نصیبه
به هرکسی شد حواله
سینه زنی ،اشک وناله
میشه تو دنیا سربلند
با یک نگاه سه ساله
مجلس حضرت
شد در ِ رحمت
اشک ِ روی گونه ی شیعه
می بَره جنّت
آقاحسین جانم
رتبه می گیرن انبیا
با گریه تو بزم عزا
خارجه از ادراک ما
منقبت گریه کنا
تنی که سینه می زنه
از نار دوزخ ایمنه
مقرّب ذات خدا
گریه کن و سینه زنه
بَه چه انواری
بین ابراری
منصب جبرئیل تو هیئت
شد میون داری
آقاحسین جانم
علی مهدوی نسب عبدالمحسن
امام حسین (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__روضه
نشسته ام به مزارت نه بر مزار خودم
سیاه پوشِ تو ام نه که سوگوار خودم
تو زیرِ خاکی و من خاک بر سرم ریزم
که سینه چاکی و من خاک بر سرم ریزم
نمیشناسی ام اما زِ بس که مجروحم
زِ بَس که پیر شده چهرهام زِ اندوهم
به خاکِ سرخِ تو ای تشنه آب میریزم
گُلی نمانده برایت گلاب میریزم
بگو چگونه دلت آمد از بَرَم بروی
به رویِ نیزه ولی در برابرم بروی
ببین که بعدِ تو غمگین ترین صدا شدهام
شکسته ام زِ کمر دست بر عصا شدهام
چهل شب است که از دردِ پا نمیخوابم
پُر از جراحتم و غرقِ ردِ پا شده ام
چهل شب است که دائم زِ لای لایِ رباب
کنارِ نیزهی اصغر پُر از عزا شدهام
چهل شب است که با چادری که خاکی بود
حجابِ دخترت از چشمِ بیحیا شدهام
چهل شب است که مهمانِ شامیان بودم
چهل شب است که مهمان خندهها شدهام
حکایت من و کعبِ نِی از تنم پیداست
ببین شبیهِ تو ام مثلِ بوریا شدهام
رسیدم از سفری که غمِ تو را خواندم
برای زخم علمدار روضهها خواندم
به روی نیزه مده دستِ باد گیسو را
بدین بهانه مپوشان شکاف اَبرو را
بگو به نیزهی عباس خَم شود اینجا
که دشمنت نزند دختران کم رو را
نشسته خاک اگر چه به روی مژگانت
هنوز خیره کند چشمهای آهو را
کنار ناقهی عریان و جمعِ نامحرم
بگو دوباره بگیرد رکابِ بانو را
زِ تکه روسریِ دختران تو دیدم
گره زدند به سر نیزهای سرِ او را
تو دستِ بادی و زنجیرها نمیخواهند
که بوسهای بزنم آن دو چشمِ جادو را
تو دست بادی و این سنگ های بی احساس
نمی کنند مراعات چشم کم سو را
هنوز لختهیِ خون میچکد زِ گیسویش
اگر چه حرمله بسته شکافِ اَبرو را
شکستهتر زِ همیشه کنارت آمده ام
برای دیدنِ سنگِ مزارت آمده ام
مرا ببخش که بی غنچهات سفر کردم
که یاس بُردهام اما بنفشه آوردم
پس از تو چشمِ کبودم پِیِ سرت میگشت
پس از تو غم همهجا گِردِ خواهرت میگشت
چه خوب شد پِیِ ما باز حرمله نیامده است
وگرنه باز به دنبالِ اصغرت میگشت
چه خوب شد که نیامد وگرنه نیزهی او
به سینهی تو پِیِ طفلِ پَرپَرَت میگشت
امام حسین (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#عبدالله_ابن_الحسن__ع__نوحه
اگر چه در نثارت سری قابل ندارم
مگر چون نـوجوان و یتیمم دل ندارم
ندارم ترسی از مرگ و شهادت ای عمو جان
شهادت در رهت باشد سعادت ای عمو جان
عمو جانم حسین
**
گلی بی بــــاغبانم ولـی در سایه تو
تو قـــرآنی و من یك زهجـده آیه تو
نمیخواهم ز خیل كشتگانت جـا بمانم
بود ننگم اگر بعد از تو در دنیــا بمانم
عمو جانم حسین
**
به خیمه تا كه دیدم پـــریده رنگ زینب
یقینم شد عمو جان تو افتــادی ز مركب
رسیدم تا كه دستـــانم ره خنجر بگیرد
مگر من مردهام شمر از عمویم سر بگیرد
عمو جانم حسین
شاعر : حیدر توکل
عبدالله ابن الحسن (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__روضه
لب های او جز ناله آوایی ندارد
دیگر برایش خنده معنایی ندارد
اکنون که اینجا آمدی باید بگوید
جز این خرابه دخترت جایی ندارد
باید بگوید از غم تنهایی خود
چون هم نشینی غیر تنهایی ندارد
یادش بخیر آن بوسه های گرم بابا
حالا لبش سرد است و گرمایی ندارد
در کوچه های شام او با گریه می گفت
یک کاروان نیزه تماشایی ندارد!
تفسیری از ایثار و غیرت می شود چون
از نسل زهرا است و همتایی ندارد
هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد
وقتی که فهمیدند بابایی ندارد...
شاعر : محسن زعفرانیه
حضرت رقیه (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#عبدالله_ابن_الحسن__ع__زمینه
من یتیم حسنم
مثل عقیق یمنم
اهل مدینه هستم و
کرببلا شد وطنم
من فدایی عمو شدم
در مقتل زیر و رو شدم ۲
دستم تا جدا شد
سرم را بریدند
از آغوش عمو
مرا میکشیدند
عموی غریبم عموی غریبم ۲
بنددوم
از خیمه گه دویدم
به قتلگه رسیدم
به زیر تیغ و نیزه ها
عموی خود را دیدم
من سپر شدم به پیکرش
من گردیده ام بال و پرش ۲
تا که من رسیدم
اشک عمو رو دیدم
بهمره مادرم
نعره میکشیدم
عموی غریبم عموی غریبم ۲
مرتضی محمودپور
عبدالله ابن الحسن (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__مناجات
گفتیم حسین و اشک نم نم آمد
از عرش نوای شور و ماتم آمد
در گوشِ دلم ذکر منادی پیچید
ای اهل عزا ماهِ محرم آمد
فرموده نشانِ مومنان این باشد
فرمود حسین و به دلم غَم آمد
کشتیِ نجات ما و مصباح حسین
ایام عزای شاهِ عالَم آمد
مدیون عطای حضرت زهراییم
بانی عزا به قامتی خَم آمد
با شال عزا ، برای تعظیم و ادب
عیسی پسر حضرت مریَم آمد
با ذکر علیّ اصغرش گریانیم
بر دیده ی ما جوشش زمزم آمد
صد شکر که در اطاعتِ عباسیم
بر درد همه دوا و مرهَم آمد
هر کس که شده عاشق او می داند
ایام صفا به زیر پرچم آمد
ای کاش ، فرج آید و گوییم همه
مهدی پسرش، طالبِ این دَم آمد
/عبدِ کریم/
امام حسین (ع)
مناجات
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__نوحه
سلام ای شهنشاه تنها حسین
هوای تو دارد دلم یا حسین
عجین گشته آب و گلم با حسین
حسین یا حسین ۲
پناه دل بی پناهم حسین
نگاهت فقط تکیه گاهم حسین
بجز کربلایت نخواهم حسین
حسین یا حسین
ارادتم حسین سعادتم حسین
چی میشه پابگیره یک زیارتم حسین
نجاته یا حسین حیاته یا حسین
تموم زندگی من فداته یا حسین
حبیبی یا حسین حبیبی یا حسین
حبیبی یا حسینُ يا حسينُ يا حسين
٢
دلم مال تو عشق تو مال من
گدای تو ام خوش بر احوال من
ملک می خورد غبطه بر حال من
حسین یا حسین ۲
نفس بی تو معنا ندارد حسین
دمت را مسیحا ندارد حسین
شبیه تو دنیا ندارد حسین
حسین یا حسین
نیازه من حسین نمازه من حسین
همیشه در دو دنیا چاره سازه من حسین
هوا هوای تو شدم گدای تو
تو اربعین چه با صفاست و کربلای تو
حسن کردی
امام حسین (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#طفلان_حضرت_زینب__س__زمینه
بنت الحیدر ع
یا مولاتی زینب الکبری س
یا بنت فاطمه الزهرا س
پرچمدار بعد عاشورات
تو عقیله ی بنی هاشم و
قبله البرایا و کامله
کعبه الرزایایی برحسین ع
عالمه ی غیر معلمه
سیدتنا یا اخت الحسین ع
ای برادر
بچه هام برا تو میخونن
واسه ی غمات پریشونن
کشته مرده ی دایی شونن
اذن میدون برن داداش
اینا منتقم های مادرن
خون زینب تو رگاشونه
اینا نوادگان حیدرن
سلامٌ قلب زینب الصبور
ازتوخیمه
می دیدم با یه دله مضطر
میزدن یه لشکر کافر
رو تنتون نیزه و خنجر
می دیدم با چشمای غرق خون
افتادید رو خاک دشت بلا
دایی تون جسم بی جونتون و
میکشید تا کنار خیمه ها
سلامٌ قلب زینب الصبور
شاعرسبکسازڪربلایے مجیدمرادزاده
طفلان حضرت زینب (س)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__شور
کبوتر دل پر زده تا کرببلایت
شده دل ما مست هوای نینوایت
کرببلا آرزوی این دل بی تابه
عشق تو ٬ تو دلای ما یه لطف نایابه
شب جمعه شده آقا منو دریاب
دل هوایی کربلا شده ارباب
ای حسین جانم (۴)
دستی بکش تو از کرم بر این دل زارم
دوری بین الحرمین شده دل آزارم
سائل درگاه توام منو خدایی کن
دست نیازم تو بگیر کرببلایی کن
وقتی که دل میشه کرببلایی
دل ما می گیره نور خدایی
ای حسین جانم
خدا دل من تنگ حریم کربلا شد
دوباره دلم هوایی گنبد طلا شد
صاحب من تویی آقا همه کس وکارم
عمریه ارباب کرم به تو بدهکارم
میدونم با گنه دلتو شکستم
دست رد تونزن اگرچه پستم
ای حسین جانم
کربلایی مرتضی شاهمندی
امام حسین (ع)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar