شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 با سلام خدمت هم گروه های عزیز قابلمه روحی باش چقندر پختم داخلش سیاه شده هر کاریش می
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام بر ادمین عزیز لطفا جواب منو زود برا اون خانم که پای راست دختر چهارده سالش دونهای قرمز زیز پوستی زده اون دختر باید بره ازمایش پلاکت بده چو ن من خودم تجربه ش دارم پلاکت نباید دست کم گرفت خدا خیرت بده حبیبه خانم کار شما یک کار خدایی است
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
با سلام
درمورد خانمی که گفتند خواهرم دلپیچه ی شدید گرفته.
بهش بگی از داروخانه کپسول یوموگی بگیره ، روزی دو تا سه تا بخوره.
عالیه. بزنه گوگل خواصش میاد.
انشاالله که بهتر بشه.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
با عرض سلام و خدا قوت خدمت حبیبه خانم و اعضای محترم گروه.
راه درمان خلط پشت گلو و کسانی که فکر میکنن دائما یه چیزی تو گلو گیر کرده این هست که شبها بعد از مسواک داخل یک استکان خیلی کم نمک و آب جوش ولرم شده بریزید و تا ته گلو قرقره کنید و صبح ها اولین چیزی که میخورید آب جوش ولرم شده باشه .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برای خارش مقعد هم یا حساسیت به جنس لباس زیر هست و یا اینکه لباس زیر رو زود به زود عوض نمیکنیم چون محل تجمع باکتری هاست...بهتره وقتی توی خونه هستیم از لباس زیر استفاده نشه...کسی که خارش مقعد داره باید زود زود لباس زیرش رو پرت کنه و جدید بخره منتها جنسش پلاستیک نباشه نرم و نخی باشه...و همچنین باید لباس زیر با شامپو بچه شسته بشه و موقع خشک کردن جلوی آفتاب در هوای آزاد روی طناب خشک بشه.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خانم 47 ساله که تمام مفاصلتون درد میکنه و ارتوپد هم تشخیص نداده...پیش متخصص داخلی یا روماتولوژی برو خدای نکرده ممکنه روماتیسم باشه بگو برات آزمایش رماتیسم بنویسن...انشاالله خوب میشی .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام
برای اون مادر عزیزی که دخترشون رفلکس شدید معده دارن بهتره که به دخترشون رب به بده .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام عزیزان و حبیبه خانم.
خواهرعزیزی که آدرس سید ایمان عالمشاه گفتن.من ایتا زدم نیاورد.لطفا اگر شماری داره بفرست برامون خدا خیرتون بده بنده سه سال میخوام بچه دار بشم .😔😔
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
💐 #عسل_درمانی در طب اسلامی
♥️ مصرف #عسل با شیر تازه گاو موجب فزونی آب کمر می شود.
🍯 امام کاظم علیه السلام:کسی که اب کمرش بر او دگرگون می شود،شیر تازه همراه با عسل برایش مفید است.
♥️ مصرف روزانه سه قاشق مرباخوری عسل در زمستان موجب پیشگیری از سرماخوردگی می شود.
🍯 امام رضاعلیه السلام:کسی که می خواهددر تمام زمستان از سرماخوردگی در امان باشد،هر روز ،سه قاشق عسل میل کند.
♥️ خوردن عسل،موجب فزونی حافظه می شود.
🍯 امام رضاعلیه السلام:خوردن عسل همراه با کندر و مربای زنجفیل با عسل موجب تقویت حافظه می شود.
♥️ مصرف عسل، موجب رفع اسهال می شود.
🍯 مردی به محضر پیامبر صلی الله علیه واله امد و گفت:برادرم به اسهال دچار شده است.پیامبرصل الله علیه واله فرمود:به او عسل بنوشان.
♥️ مصرف عسل، دور شدن بادهای زائد بدن می شود.
🍯 پیامبر صل الله علیه واله:عسل شفائی است که باد را دور می کند.
♥️ مصرف عسل،تب را طرد میکند.
🍯 پیامبر صل الله علیه واله:عسل شفائی است که تب را دور می کند.
♥️ مصرف عسل،موجب رفع بلغم می شود.
🍯 امام رضا علیه السلام:در عسل،درمان تمام دردهاست.کسی که در حالت ناشتا یک انگشت از ان را بلیسد،این عسل،بلغم او را قطع می کند،صفرا را خاموش می کند،و مانع سوداء می شود.
♥️ مصرف عسل،از قلب مراقبت می کند.
🍯 پیامبرصل الله علیه واله:عسل،چه خوب نوشیدنی ای است!از قلب مراقبت میکند.
♥️ مصرف عسل،سردی سینه را برطرف می کند.
🍯 پیامبر صل الله علیه واله:عسل چه خوب نوشیدنی ای است!سردی سینه را برطرف می کند.
♥️ مصرف عسل با سیاه دانه،برطرف کننده غرغر شکم است.
🍯 امام صادق علیه السلام به کسی که دچار غرغر شکم شده بودفرمود:چرا برای درمانش،از سیاه دانه و عسل استفاده نمی کنی؟
♥️ مصرف شربت عسل با زعفران برای رفع تب ربعی(تبی که روز چهارم دوباره بر می گردد)مفید است.
🍯 امام هادی علیه السلام:بهترین چیز برای تب ربعی انست که در روز چیرگی تب،فالوده ای که با عسل درست شده و زعفران زیادی دارد،میل شود و در ان روز،چیز دیگری خورده نشود.
♥️ مصرف عسل،موجب شادابی جسم می شود.
🍯 پیامبرصل الله علیه واله:سه چیز است که جسم،با انها شاداب می گردد و رشد می کند:بوی خوش،لباس نرم،ونوشیدن عسل
♥️ توصیه به خوردن عسل بعد از میل ماهی .
🍯 امام صادق علیه السلام:کسی که ماهی بخورد و بخوابد و بعد از خوردنش،چند عدد خرما یا مقداری عسل نخورد،تا صبح،رگ فلج، بر او زده می شود.
♥️ توصیه به عسل درمانی درمورد همه بیماری ها
🍯 امام رضا علیه السلام:در عسل،درمان تمام دردهاست.
♥️ توصیه به نوشیدن عسل بعد از امیزش .
🍯 امام رضا علیه السلام:پس از امیزش غسل کن و همان موقع،مقداری مومیایی با شربت عسل یا با عسلی که کف ان را برداشته اند،میل کن؛زیرا این کار،مثل ان ابی که از تو خارج شده است،به تو بر می گرداند.
🌸منابع:
دراسه فی طب الرسول المصطفی ج۴
بحار الانوار ج۶۲ص۱۰۰
الکافی ج۶ص۳۲۳
مکارم الاخلاق
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#داستان_زندگی 🌸🍃
نازگل
بچه ها تا حد ممکن سعی کردم خلاصه بگم دست ب قلمم خوب نیس نتونستم رنجایی ک کشیدمو براتون تصویر سازی کنم فقط بدونید بریدم من 🖤. بچگی خیلی سختی داشتم فقیر بودیم تو روستا زندگی میکردیم خیلی کار میکردیم با جسه ریزم روستا سرما شدید. پدر مادرم ن ک بد باشنا ولی اصلا درکی از نگهداری بچه نداشتن پول داشتن اما نمیدونم چطوری خرجمون میکردن ک ی لباس خوب تنمون نبود یا همیشه مامانم غذاهاش کم بود یا ی تشک درست و حسابی زیر پامون نبود. من زشت نبودم ولی خیلی لاغر و قد کوتاه بودم همیشه با الفاظ زشت دیگران ( پسر و دختر عموهام )متوجه میشدم ک قد کوتاهیمو مسخره میکردن. تو روستامون فقط مدرسه ابتدایی بود . تو مدرسه من همیشه نفر اول بودم. البته نا گفته نمونه پدرم تنها کارمند روستا بود و قرب و ارزش زیادی داشتم بین همکلاسی هام و کلا محبوبشون بودم
وقتی دوازده سالم شد برا خوندن راهنمایی مجبور شدم برم خونه پدر بزرگم درس بخونم پدر بزرگ پیر و بداخلاقم. تنهایی هام دلتنگی هام برا خانواده ک از اول پاییز تا عید نمیدیدمشون ی طرف غر های پدر بزرگ مادر بزرگم سر خواب و غذا خوردن و کار نکردن و ... ی طرف کل روز و شبم با بغض و حالت افسردگی میگذشت تو مدرسه چون روستایی بودم ارزش زیادی نداشتم از نظر دیگران حتی دختر خاله و دختر دایی هام ک همکلاسیم بودن منو بشددت مسخره میکردن ک قدت کوتاهه با ما جایی نیا و ... با اینکه افسرده و دل غمگین بودم همیشه و ی روز هم یادم نمیاد تو اون روزا حالم خوش بوده باشه اما سر زنده و خوش خنده بودم و همچنین جز نفرات ممتاز مدرسع ( حتی مدیر و معلم پرورشی و معاون و... هم از من خوششون نمیمود نمیدونم چرا )
تو همون سال هفتم توی ایام عید برای اولین بار پسر خالم علی رو دیدم ( چون روستا بودیم اصلا رفت امد نداشتیم و ندیده بودمش مگه تو بچگییییی ک یادم نمیاد ). علی ی سال از من بزرگ تر بود کلاس هشتم بود ی پسر با چشمای قهوه ای و درشت. همون بار اول ک دیدمش ی حس عجیبی بهش پیدا کردم اون ایام عید تمام شد و حال روزم همونطور دلگیر گذشتتتت
دیگه علی یادم نمیومد گذشت تا تابستون همون سال ک عروسی یکی از دایی هام بود و جشنش تو خونه علی اینا قشنگ یادمه وقتی در زدم و در باز شد همون چشمای قهوه ای و قشنگ یهو جلوم ظاهر شد باز علی رو دیدم همون لحظههه همون لحظه ی حس عجیببب و غیر منتظره ای توی تمام تنم پیچید حسی ک انگار از تو چشماش میومد و مث ساعقه برخورد میکرد ب تمام قلبم میلرزید ی حس عجیب و بدون منطق و دلیل حسی ک اصلا دست خودم نبود
عروسی تمام شد پاییز شد و بازم تو خونه پدر بزرگم رفتم مدرسه کلاس هشتم و درو از خانوادم این بار علاوه بر دلتنگی خانواده و غر های پدر بزرگ دلتنگی علی هم اضافه شده بود. تا وقتی ک عید شد یکی دو بار علی و البته کل اعضای و نوه های خانواده مادری رو میدیدم و میومدن خونه بابا بزرگم ایام تعطیل
علی همیشه با من سر سنگین بود برعکس اینکه بشدتتتتتتت پیش فعال و فضول و برونگرا بود و بقیه رو اذیت میکرد ولی من چون عاشقش بودم باهاش خشک بودم اونم همینطور با من برخورد میکرد خدا میدونه چقدرررر عاشقش بودم و دلتنگی میکشیدم و دوست داشتم بهش بفهمونم ک دوستش دارم ولی هیچوقت جرعتشو پیدا نکردم حتی ی بار صداش کردم بهش بگم اینقد لرزیدم افتادم زمین ک اون ترسید
من ۱۳ سالم بود و علی ۱۴ . عید همون سال ک رفتم روستامون کم کم همهمه بلند شد ک نازگل رو دادن ب پسر عمش رضا ( رضا پسر عمم بود و ۳۵ سالششششش بود و بخدا فقیر فقیر هم بود ) . من اصلا خبر نداشتم ولی غافل از اینکه پدر مادرم اینقدر قدیمی فکر میکردن ک مث دهه ۲۰ یا ۳۰ بدون اینکه نظر منو بپرسن واقعا قرار خاستگاری گذاشتن
خدا میدونه اون چند روز ایام عیدو چقدر اذیت شدم چقدر خانوادم با کتک با تهدید به طرد شدن با قوربون صدقه و .... منه ۱۳ ساله ک هنوز ب امام حسین به سن بلوغ جسمی نرسیده بودم رو احساساتمو تحت تاثیر گذاشت ک پسر عمت رو قبول کن خدا میدونه چقدر دو دل بودم و چقدر حالم گرفته بود از فکر اینکه قراره علی رو از دست بدم
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام حبیبه جان محبت کنید این کلیپ و جواب منو برا خانمی که داغ پسر جوانشون و دیدن و .... بزارین
عزیزم من از صمیم قلبم بهتون تسلیت میگم خیلی خیلی درکتون میکنم و میدونم که این داغ به شدت سخته...چون خودمونم تجربه دیدن و داشتیم و..
اما خواهر گلم شما نباید بخاطر این امتحان خدا ایمانت و کلا ببازی و خدایی نکرده حتی به خودکشی و.. حتی فکر کنی که فکرشم اشتباهه .عزیزم هرکی و خدا بیشتر دوست داشته باشه امتحانات سخت تری ازش میگیره و شما تنها کسی نیستید که این اتفاق و تجربه میکنید و هزاران نفر مثل شما این امتحانات سخت و دادن ناشکری نکنید ما که به مادر های شهدا که بعضی چند جوانسون و ازدست دادن و به مصیبت های ائمه و ...فکر کنید ماکه عزیز تر از ائمه نیستیم ببینید چه امتحانات سختی میشدن ..
شما کلا فراموش کردین که این دنیای فانی خیلی خیلی زودگذر و ما ابدیت در پیش داریم و شما هم میتونی با بالا بردن ایمانت و دعا و خیرات برای پسر عزیزت آرام تر شی و ان شاالله که در بهشت همنشین هم باشید اما اگه خدایی نکرده اشتباهی بکنی نه دنیارو داری و نه آخرتی.. پس صبور باش نماز صبرحضرت زینب بخون با عبادت و تکیه به خدا آروم شو به مصیبتهای حضرت زینب و امام حسین ع فکر کن و با عبادت و توکل و دعا و خیرات برای پسرتون روزگار سپری کن بالاخره دختر شما هم امیدش به شماست و باید تکیه گاهش باشید و ایشون هم از شما صبوری و یاد بگیره مطمئن باشید جایگاه پسرتون هم در اون دنیا بهشته و براش دعا و خیرات کنید ..ان شاالله که خدا بهتون صبر زینبی بده و کمکتون کنه .این کلیپ و هم براتون گذاشتم حتما ببینید .باز هم تاکید میکنم خواهر گلم ایمانتان و قوی کنید از صبرو نماز کمک بگیرین اماکن مذهبی برین نماز شب بخونین و از خدا کمک بخواین سخنرانی های استاد شجاعی و..رو گوش بدین و از کانال همسران خوب از استاد پور احمد خمینی مشاوره بگیرین وبه دخترتون هم کمک کنید یا حضوری هم خودتون و هم دختر گلتون به مشاور خوب و مومن برین و کمک بگیرین. التماس دعا عزیزم این کلیپ و هم براتون گذاشتم حتماببینید.سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام ممنون میشم راهنماییم کنین
بعضی از انگشتان پام ناخنش نزدیک یکسال هست ضخیم و صفت شدن اولا وقتی با ناخن گیر میگرفتم پودر میشد الان آنقدر صفت شده کنده نمیشه دکتر رفتم پوماد داد ولی اثر نکرد میشه بگید چیکارش کنم؟ امروز ناخنم رو گرفتم خون اومد پام خیلی زشت شده و اینکه کف پاهام لکه های قرمز زده هیچ درد و خارشی نداره علتش چیه؟
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
راه ثابت شدن نجاست اشیاء
پرسش :از چه راه هایی می توان حکم کرد که چیزی نجس است؟
پاسخ :نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مىشود: اوّل آن که انسان یقین پیدا کند، ولى گمان حتّى گمان قوى کافى نیست؛ بنابراین، غذا خوردن در بعضى از اماکن عمومىکه گاه انسان گمان قوى به نجس بودن آنها دارد جایز است، مگر آنکه یقین به نجاست پیدا کند. دوم آن که «ذوالید» یعنى کسى که چیزى در اختیار اوست (مانند صاحب خانه و فروشنده و خدمتکار) خبر دهد که آن چیز نجس است. سوم دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى دهد.
منظور از رطوبت سرایت کننده
پرسش : منظور از رطوبت مسرى چقدر است؟ اینکه سردی حس کنیم کفایت می کند؟
پاسخ :منظور از رطوبت براى سرایت این است که وقتى دست خشک بر آن شىء مرطوب بگذارد، انسان به آسانى آثار ترى را ببیند. سردى دسته در هیچ ارتباطى به رطوبت ندارد، و نجاست به آن منتقل نمى شود، و این سؤال دلیل وسواسى بودن شماست.
تماس با شیئی که قسمت نجس آن معلوم نیست
پرسش :اگر فردی بداند قسمتى از فرش، یا لباس نجس شده امّا نمى داند کدام قسمت آن است اگر دست، به قسمتى از آن بزند، تکلیف چیست؟
پاسخ :دست او نجس نمى شود، همین طور هر دو چیزى که مى داند یکى از آن دو نجس شده، ولى نمى داند کدام نجس است ملاقات با یکى از آن دو سبب نجاست نمى شود.
شک در نجس یا پاک بودن آب
پرسش :اگر شک کنیم آب پاک است یا نجس، با فرض اینکه حالت سابقه اش را می دانیم چه حکمی دارد؟
پاسخ : آبى که قبلًا پاک بوده شک داریم نجس شده یا نه، پاک است و آبى که قبلًا نجس بوده شک داریم پاک شده یا نه نجس است.
شک در نجاست یکی از دو ظرف یا دو لباس مورد استفاده
پرسش :اگر دو وسیله داشته باشیم و شک کنیم که کدام نجس است تکلیف چیست؟
پاسخ :هرگاه مىداند یکى از دو ظرف، یا دو لباس که هر دو قابل استفاده اوست نجس شده و نداند کدام است باید از هر دو اجتناب کند (مثلاً در مورد خوردن یا استفاده برای لباس نمازگزار)، امّا اگر مثلًا نداند لباس خودش نجس شده، یا لباس شخص بیگانهاى که مورد استفاده او نیست، اجتناب لازم نمىباشد.
رفع شبهه تعارض از مساله ۱۳۸ و ۱۴۵ رساله
پرسش :لطفا در مورد دو مساله ۱۳۸ و ۱۴۵ بیشتر توضیح دهید که چگونه دستمان نجس نمی شود اما باید از آن وسیله اجتناب کنیم؟
پاسخ :در ملاقی اصل بر طهارت است ولی در شبهه محصوره، احتیاط واجب است که از دو طرف شبهه اجتناب شود ولی اگر چیزی فقط با یک طرف از آنها ملاقات کند حکم طهارت را دارد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#مسافر_بهشت ❤️🍃
به سر دوراهی كه رسیدیم راننده ترمز كرد و گفت: «آقایون به سلامت، قدم رو تا پادگان».
باقر از پشت وانت تویوتا جست زد پایین؛ و دست من و مرتضی را هم كشید.
بعد از یك هفته مرخصی و بوهای جور به جور توی شهر، حالا دوباره بوی منطقه جنگی حالی به حالیم می كرد.
مرتضی نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: «باز هم تنگِ غروب رسیدیم».
باقر پشت بند حرف او را گرفت و بی حال ادامه داد: «...
و باز هم دوراهی غُصه».
مرتضی ساكش را روی شانه انداخت و به راه افتاد.
باقر كنار شانه خاكی جاده نشست و به سرخی غروب خیره شد.
مانده ام با مرتضی بروم یا كنار باقر بنشینم.
«خُل شده.» به رقتن مرتضی نگاه می كنم و می گویم: «كدام مان خُل نیستیم؟».
باقر كه انگار خلق تنگش از جوش و خروش افتاده از جا بلند می شود و مثل گوریل به سینه اش می كوبد: «به این جناب خُل بگو صبر كند تا با هم برویم».
انگشت چرك و شورم را تو دهانم می كنم و سوت می زنم.
مرتضی برمی گردد و نگاه مان می كند؛ و تا برسیم ساكش را وسط جاده می كوبد و روی آن می نشیند.
چند لكه ابرِ سرخ و خاكستری در هم پیچیدند و خورشید زوركی به آسمان بند شده.
چفیه ام را مثل حوله حمام به سر و سینه و زیر بغلم می مالم و پُف پُف می كنم.
حالا دیگر گرمای جنوب را خوب می شناسیم و بفهمی نفهمی به آن عادت كردیم.
به مرتضی كه می رسیم مثل مجسمه ای بی جان خودش را به زمین می اندازد و تاق باز دراز می كشد.
باقر ساك او را هم برمی دارد و روی شانه دیگرش می اندازد و می گوید: «فكر كردی نفهمیدیم خُلی كه دارای نقش مجسمه را بازی می كنی؟».
مرتضی شاد و شنگول از جا می پرد سر باقر را در بغل می گیرد: «آخرش به حرفِ این آقا خُلِ رسیدی یا نه؟ اگر می خواهی دوراهی غصه دق مرگت نكند باید بزنی به سیم آخر، پیاده!» هر سه نفرمان می دانیم برای رسیدن به پادگان حداقل باید پنجاه كیلومتر راه برویم.
باقر كلافه است و حرفهایش با حرص از دهانش بیرون می زند: «من...
آخرش از دست تو سر به كوه و بیابان می گذارم».
مرتضی دستش را زیر بند ساك می اندازد و با مهربانی به باقر نگاه می كند: «رفیق هم رفقای امروزی، هم قهر می كنند هم ساك آدمهای خُلِ كول كش می كنند.» هر سه می خندیم و مرتضی می گوید: «موافق اید چیق صلح بكشیم؟».
بعد دستش را فرو می كند تو ساك و نخودچی كشمش هایی را كه مادرش توشه راهش گذاشته بیرون می آورد و با ما قسمت می كند.
یك ساعت بیشتر است كه راه می رویم.
وقتی هوا حسابی تاریك می شود به این نتیجه می رسیم كه عجب غلطی كردیم.
«بچه ها به نظرم جلوتر نرویم بهتر است، می ترسم اسیر بشویم.» باقر كه حالا پاك بی خیال شده و چند قدم جلوتر حركت می كند؛ برمی گردد و لگدی به طرف مرتضی می اندازد.
مرتضی فرار می كند و از خنده ریسه می رود.
باقر می گوید: «اگر تو فرمانده جنگ بودی بعید نبود كه سربازانت صدكیلومتر دورتر از خط مقدم اسیر بشوند».
مرتضی دوباره یك مشت نخودچی كشمش به طرف باقر می گیرد و صدایش را كلفت می كند و می گوید: «درست است رزمنده.
بهتر است دوباره چیق صلح بكشیم».
وقتی برمی گردم به شكلك درآوردن مرتضی نگاه كنم درجا خشكم میزند.
دو تا فندق نورانی می بینم كه هر لحظه بزرگتر می شود.
ذوق زده به جاده خاكی خیره می شوم.
مرتضی ساكش را روی شانه جابجا می كند و می گوید: «یا جدّا».
فندق نورانی بزرگ و بزرگتر می شود.
باورم نمی شود.
وانت تویوتا چند متر جلوتر ترمز می كند و گرد و خاك جاده به سر و مغزمان هجوم می آورد.
راننده چراغ كابین را روشن می كند.
فقط یك نفر كنار راننده نشسته جلو می رویم.
مرتضی خوشمزگی می كند: «سواره كه از پیاده خبر ندارد».
مردی كه چفیه سفید روی شانه اش انداخته و كنار راننده نشسته لبخند می زند و می گوید: «خبر دارد».
راننده اخم می كند و دنده معكوس می كشد و پدال گاز را بی خودی فشار می دهد.
«بپرید بالا».
مرد چفیه سفید كه لباس بسیجی رنگ و رخ رفته ای به تن دارد، دستش را روی دست راننده می گذارد و با سر عقب ماشین را نشان می دهد.
بعد به ما نگاه می كند و می گوید: «این جلو برای دو تا شیربچه جا هست، من كه می خواهم بروم عقب آب و هوا عوض كنم.» باقر فرز می پرد بالا و تنگِ راننده می نشیند.
مرتضی ساكش را می اندازد عقب تویوتا و بدون استفاده از دست و با یك جست بلند بالا می رود.
برای تصمیم گرفتن معطل نمی شوم و می روم عقب.
باقر سرش را از پنجره بیرون می آورد و برایم خط و نشان می كشد.
ماشین حركت می كند و هوای گرم روی صورت گُر گرفته مان بازی می كند.
«حتماً می خواهید بروید پادگان؟» به صورت آفتاب سوخته مرد چفیه سفید نگاه می كنم و می گویم: «بله».
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#مسافر_بهشت ❤️🍃 به سر دوراهی كه رسیدیم راننده ترمز كرد و گفت: «آقایون به سلامت، قدم رو تا پادگان».
#ادامه
مرتضی ساكش را زیر سرش می گذارد و یله می دهد: «نگوئید پادگان، بنویسید جهنم - راه ابریشم هم اینقدر سخت و طولانی نیست.» مرد چفیه سفید دستی به ریش های مشكی و به قاعده اش می كشد و سرش را مثل معلم حساب و هندسه تكان می دهد.
حدس می زنم زیر زبانش پر از حرف باشد.
قیافه اش كه اینجوری می گوید.
«مگر شما بسیجی نیستید؟» مرتضی یله اش را از روی ساك برمی دارد و می گوید: «بفرمایید حالا كه بسیجی شدیم الفاتحه».
مرد چفیه دستش را روی دست مرتضی می گذارد و لحظه ای بی آنكه حرف بزند او را نگاه می كند.
مرتضی دست دیگرش را كه آزاد است روی سینه می گذارد و خم می شود.
«مخلصیم اخوی، می خواهید معجزه كنید؟» مرد چفیه سفید از حرفهای مرتضی یك دلِ سیر می خندد و آخرسر می گوید: «ماشاا...
به این روحیه».
مرتضی لب و دهانش را كج و معوج می كند؛ زیپ ساك را باز می كند و مشتی نخودچی كشمش بیرون می آورد و به طرف مرد چفیه سفید می گیرد.
«بخورید برای فك تان خوب است.
ما به اش می گوئیم چیق صلح، چون باعث می شود حرفهای اضافی نزنیم و زیر مشت لگد دوستان نیفتیم.» به آسمان نگاه می كنم.
ماه همراه مان می آید.
از مرد چفیه سفید خوشم آمده دلم می خواهد مرتضی با احترام بیشتری با او حرف بزند؛ اما انتظار بیهوده ای دارم.
«شما هم بسیجی هستید؟ قیافه تان كه به از ما بهتران می خورد.» مرد چفیه سفید كه لبخند از لبش دور نمی شد، سرش را تكان می دهد و می گوید: «مثل خودت، اما نه به مخلصی تو».
خسته ام و چشمهایم را می بندم.
مرتضی یك ریز حرف می زند.
انگار چیق صلح نتوانسته فك اش را از كار بیندازد.
«... شنیدم فرمانده لشكر عوض شده.
خدا كند به فكر مشكلات بچه بسیجی ها باشد.
یعنی...
من كه چشمم آب نمی خورد.» حرفهای مسلسل وار مرتضی آرامش را از مغزم گرفته است.
چاره ای ندارم باید قید یك چرت خواب را برنم.
از قرار معلوم تا به پادگان برسیم او مرد چفیه سفید را تخلیه اطلاعاتی كرده است.
«... اگر من فرمانده لشكر بودم دستور می دادم ده تا دیو ارتشی به قطار صف بكشند اول دوراهی غصه تا بسیجی های بخت برگشته ای مثل ما راحت به پادگان برسند».
«یعنی غصه تو همین است؟» مرتضی صدایش را تو گلو می اندازد و چپ چپ به مرد چفیه سفید نگاه می كند.
«ای بابا مثل اینكه تو باغ نیستی، اصلاً می دانی دوراهی غصه كجاست؟ همین جاده ای را كه الان دارد برایمان لالایی می خواند را می بینید؟ برو تا برسی به اولش».
مرد چفیه سفید با اشاره سر حرفهای مرتضی را تأیید می كند و لبخند می زند.
نگاهم به شیشه عقب ماشین می افتد.
باقر چِشم و ابرو بالا و پایین می كند و انگار می خواهد موضوعی را بفهماند.
مدام به مرد چفیه سفید اشاره می كند و با دست به سرش می كوبد.
یقین فهمیده مرتضی مثل همیشه آب و روغن قاطی كرده.
«... مشكل دیگری نداری؟ فقط همین؟» مرتضی دوباره روی ساك یله می دهد و با دلخوری می گوید: «نه جناب فرمانده، باقی سلامت، بعدش شهادت».
مرد چفیه سفید دستش را روی شانه مرتضی می گذارد و صمیمانه نگاهش می كند.
«چرا ناراحت می شوی؟ راحت حرفت را بگو، اصلاً فكر كن من فرمانده لشكر هستم.» مرتضی این بار چشمهایش را می بندد و دراز می كشد و سرش را روی ساك می گذارد.
فكر می كنم چیق صلح اثرش را گذاشته است.
صدایش خواب آلود است.
«نه اخوی من و تو گروه خونی مان به این حرفها نمی خورد.
فعلاً لالایی بهتر است.» از دیدن چشمهای بسته مرتضی همان قدر خوشحال می شوم، كه از دیدن تویوتا.
تو خواب و بیداری هستم كه ماشین ترمز می كند و صدای باقر را می شنوم: «رسیدیم.» مرد چفیه سفید هم با ما پیاده می شود و هر سه نفرمان را در آغوش می گیرد.
در آخرین لحظه می گویم: «ببخشید، این رفیق ما خیلی زود صمیمی می شود».
مرد چفیه سفید با دو دست بازوهایم را می گیرد و لبخند می زند.
«همین جوری خوبه، اصل، اخلاص است، كه دارد.» وقتی تویوتا دور می شود باقر به دست با پیشانی اش می كوبد و می گوید: «فهمیدید كی بود؟» مرتضی بند ساك را روی شانه اش جابجا می كند؛ و نخودی را به هوا می اندازد و دهانش را زیر آن می گیرد: «آره فهمیدیم، پسرِ بابایش بود.» باقر سكوت می كند و به راه می افتیم.
شب وقتی تو آسایشگاه دراز كشیدیم و به سقف نگاه می كنیم، صدای باقر را می شنویم.
انگار با خودش حرف میزند: «كسی كه عقب تویوتا نشسته بود فرمانده لشكر بود.
حاج عباس كریمی».
ناگهان مرتضی مثل برق گرفته ها تكان می خورد.
می بینیم كه چشمهایش گرد شده و رنگش پریده.
به باقر نگاه می كند.
چشمهای باقر هم خیس اشك است.
دیگر هیچ شك و شبهه ای برای مرتضی باقی نمانده.
مثل یك تكه گوشت بی جان در جایش می افتد.
بعد دست لرزانش را دراز می كند و تو گرمای كلافه كننده آسایشگاه پتو را به سرش می كشد؛ و تا صبح زار زد سه ماه بعد وقتی می خواهیم به مرخصی برویم خیال مان راحت است.
می دانیم وقتی برمی گردیم چند دیو ارتشی به قطار صف كشیدند.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 با سلام خدمت هم گروه های عزیز قابلمه روحی باش چقندر پختم داخلش سیاه شده هر کاریش می
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت دوستان گلم خانمی عکس پای بچه اش گذاشته لکه هاقرمزمانندهست حتماخواهرعزیزم ببردکتربگوآزمایش پلاکت واسه اش بنویسدممکنه پلاکتش مشکل داره حتماچکاب بشه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
پمادکورتام ۵%براخارش وزخمهایی که دوستان گفتن ازشستن ظرف ولباس میگیرن عالیه خواهرزاده من پشت دستهاش وپشت گردنش میخاریدبعدزخم میشدوپینه میبست باکلی دکتری فایده،ی دوست این پنادومعرفی کردن زدوخداروشکرعالی شد،خودمم پشت گردنم توموهام بعدازخارش زخم میشدهمینومیزنم عالیه.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام خواهش میکنم سوال منم بزاریدتوگروه تادوستان کمکم کنند،دوستان براشفای مریض سرطانی اکرکسی تابه حال شفایی پیداکرده بگین باچه دعایی ذکری ختمی خواهش میکنم،دخترخواهرشوهم طفلی سرطان داره براش دعاکنیدخواهرکوچیکشم فوت شدازهمین سرطان دیگه مادرش طاقت خدایی نکرده داغ دیگه نداره،التماس دعا.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام براخارش مقعدکه دوستان پرسیدن فقط راه حلش وازلین بزنندوهمیشه تمیز باشه .
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
براترک پاهاوپوسته پوسته شدن فقط کره بدن عالیه که مخصوص بدن به صورت نبایدزدمن خشخاشی شوگرفتم ،کرم نه کره بدن.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام در مورد خانمی که گفتن نوه ۱۳ سالش کیست داره نگفتین تو چه قسمتی هست اگر درتخمدان باشه من خودم ۲۶ ساله کیست دارم از سن۱۷ سالگی گاهی اوقات خیلی بزرگ میشه با مصرف دارو برطرف میشه و الان ۳ تا بچه دارم با وجود کیست حامله هم میشدم اما بعضی کیست ها با دارو برطرف نمیشه حتما باید عمل بشه اگر کیست تخمدان هست پیش یک دکتر زنان حاذق ببرید انشالله خوب میشه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام خانمی گفت اگر دیسک پاره بشه راه درمان هست به جز عمل بله خانم راه حلی هست مادر شوهرم رفتیم پیاده اربعین حسین (ع) دیسکش پاره شد اگر اهواز هستین دکتر شرافتمند دکتر عموی اما دکتر حاذقی هستن چند جلسه آمپول زد تو کمرش ماشالله زود خوب شد
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام صبحتون بخیر
یه خانمی پیام داده بودن در مورد تپش قلبشون گفته بودند میخواستم بگم منم تپش قلب داشتم خیلی دکتر رفتم متوجه نمیشدندتا اینکه یه بار حالم بده شد رفتم پیش دکتر حکمت اصفهان گفتند قلبم رگ اضافه داره باید بسوزونیم اینکار کردم خداراشکر خوب شدم حالا شماهم با یه متخصص خوب صحبت کنید ببینید نظرشون چیه.انشالله شفای کامل پیدا میکنید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام خانم عزیزی ک گفتین پودرزنجبیل یک قاشق،باریکذقاشق خردل ودویاسه قاشق عسل برا گرمی مغز بدیم بچه ها برای حافظشون روزی چ مقداری ازش باید روزانه بخورن یا ب بچه هامون بدیم ممنون میشم جواب بدین وبراتون دعا میکنم باتشکر از خانم حبیبی بزرگوار وهمه دوستان هم گروهی
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید یه سوال داشتم و راهنمایی میخواستم خوا هرای گلم من مو هام خیلی میریزه هر دارویی و استفاده کردم. ولی درمان موقتی داشته. اگه کسی از دارو و شامپو ریزش مو. محقق تبریزی که در برنامه میدون هم در تلویزیون اومدن. کسی استفاده کرده و نتیجه گرفته و خوب بوده تجربه داره لطفاً راهنمایی کنید ممنون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عیدتون مبارک عزیزم تورخدا اورژانسی بزار ش مادرم سنگ صفرا داره از دل درد میناله سکته مغزی کرده نارسایی قلبی داره دیابت و فشارم داره سنگش ۲۴ از درد می ناله نمیشع عمل شم کرد ۲۳روزاسهال دل درد شدید داره تورخدا راهکاری هست
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان ،ازتون راهنمایی میخواستم واسه مشکلم اگع میشع کمکم کنید، من تقریبا ۱۰روزه که فک کنارگوشم وشقیقه همون جایی که غذا مجویم تکون میخوره منظورم هست هنگام که خمیازه میکشم درد میاد موقع عطسه که تب به جونم میاد چون خیلی درد میگیره درحالت عادی درد نداره اولش پیش خودم گفتم خوب میشع رفتم بهداشت به دکتر گفتم گفت شاید بد خمیازه کشیدی اینجور شده در حالی که همچین چیزی نبود. من دندون عقلم همون طرف خرابه و موقع که چیزی توش بره مخم آتش میگیره نمیدونم بخاطر دندونمه یا گوشم مشکلی پیدا کرده ، همیچی مشکلی داشتید که راهنمایی ام کنید .همین الان عطسه کردم اشکم درامد از درد نمیدونم چه کنم راستش خیلی هم میترسم برم دکتر بگع مشکلی هس😭 😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم گل خوبی عزیزم.عیدتون مبارک❌خواهش میکنم این پیام منا بذار تو گروه دوستان کمکم کنند❌❌❌یه شوهر بداخلاق وبد دهن دارم با یه بچه که ضعف اعصاب گرفته از دست باباش توراخدا دوستان اگه دعایی ذکری راه حلی دارین برام بفرستین...تو راخدا دعا کنید شوهرم بره یه جا راه دور خسته وافسرده شدم بسکه بداخلاقه بخدا روز وشب ندارم از دستش..کارم فقط شده گریه و آه..جلو دخترم هم نمیتونم گریه کنم میریزم تو خودم ..توراخدا اگه میتونید بانفسهای گرمتون دعام کنید.یه راهنمایی کنید من چیکار کنم از دست این به ظاهر مرد❌❌❌❌
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دکتر مغز واعصاب کودکان درقم کسی میشناسه که پیشش رفته باشه جواب گرفته باشه یه دختر ۸ساله پیش فعال دارم کل زندگی رو به کام ماتلخ کرده هممون عصبی شدیم انضباط ودرسش افتضاحه... خواهشاً کمک کنید...مادر دلنگران 😢
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیز اگه میشه پیام منو هم داخل گروه بزار شاید یکی از خواهرا تجربه ای داشته باشه و بتونه کمک کنه
دوستان گلم دوسه سال پیش همسر جوانم دچار بیماری سرطان شد و بماند که چه روزهای سختی رو گذروندیم و به لطف خدا و کمک امام رضا علیه السلام داروها جواب دادن و ....فعلا درمان شده و مدتیه که فقط چکاپ میره اما من آروم و قرار ندارم همش دلشوره دارم که نکنه خدایی نکرده اتفاقی براش بیفته آخه خیلی خیلی دوستش دارم و دوتا بچه کوچیک هم دادم
تو رو خدا اگه کسی دعای مجرب یا هر کاری برای طول عمر عزیزان بلده بهم بگه تا انجام بدم ودل پر غم منم آروم بگیره ... اجرتون با حضرت زهرا س
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر لطفا مشکل منم بزارید شاید راهکاری پیدا کردم پسر دوازده ساله دارم که از نظر خورد و خوراک عالی ولی همیشه از اول مهر سرما میخوره تا مدرسه ها تعطیل بشه همیشه هم با آبریزش ساده شروع میشه و به عفونت ریه و تنگی نفس منجر میشه واقعا دیگه نمیدونم چه کار کنم همش دکتر و دارو. که حتی به بیشتر داروها مقاوم شده و اثری نمیکنه خواهش میکنم اگه تجربه ای دارید کمک کنید
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
♂️بهبود مشکلات آقایان(طب شفاء)🚹
🔴 درمان قطعی و بدون بازگشت مشکلات آقایان به روش گیاهی و بدون عوارض را به شما هدیه می دهیم.
✅بی میلی و سردی..
✅اختلالات نعوظ...
....
🔶زیر نظر حکیم خیراندیش🔶
و پشتیبانی کادر حرفهای طب سنتی🌱
🚧برای درمان مادامالعمر و ریشه ای مسائل آقایان به کانال زیر مراجعه کنید.👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2547319445C646af6902d
┈••✾•🌹•✾••┈
☝🏻مجوز رسمی داخل کانال مشاهده کنید.
💯عارضه شما قابل درمانه فقط کافیه اعتماد کنید.
(با رضایت 5 هزار درمانجو)
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام خانم عزیزی ک گفتین پودرزنجبیل یک قاشق،باریکذقاشق خردل ودویاسه قاشق عسل برا گرمی مغز بدیم بچه ها برای حافظشون روزی چ مقداری ازش باید روزانه بخورن یا ب بچه هامون بدیم ممنون میشم جواب بدین وبراتون دعا میکنم باتشکر از خانم حبیبی بزرگوار وهمه دوستان هم گروهی
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشید یه سوال داشتم و راهنمایی میخواستم خوا هرای گلم من مو هام خیلی میریزه هر دارویی و استفاده کردم. ولی درمان موقتی داشته. اگه کسی از دارو و شامپو ریزش مو. محقق تبریزی که در برنامه میدون هم در تلویزیون اومدن. کسی استفاده کرده و نتیجه گرفته و خوب بوده تجربه داره لطفاً راهنمایی کنید ممنون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عیدتون مبارک عزیزم تورخدا اورژانسی بزار ش مادرم سنگ صفرا داره از دل درد میناله سکته مغزی کرده نارسایی قلبی داره دیابت و فشارم داره سنگش ۲۴ از درد می ناله نمیشع عمل شم کرد ۲۳روزاسهال دل درد شدید داره تورخدا راهکاری هست
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان ،ازتون راهنمایی میخواستم واسه مشکلم اگع میشع کمکم کنید، من تقریبا ۱۰روزه که فک کنارگوشم وشقیقه همون جایی که غذا مجویم تکون میخوره منظورم هست هنگام که خمیازه میکشم درد میاد موقع عطسه که تب به جونم میاد چون خیلی درد میگیره درحالت عادی درد نداره اولش پیش خودم گفتم خوب میشع رفتم بهداشت به دکتر گفتم گفت شاید بد خمیازه کشیدی اینجور شده در حالی که همچین چیزی نبود. من دندون عقلم همون طرف خرابه و موقع که چیزی توش بره مخم آتش میگیره نمیدونم بخاطر دندونمه یا گوشم مشکلی پیدا کرده ، همیچی مشکلی داشتید که راهنمایی ام کنید .همین الان عطسه کردم اشکم درامد از درد نمیدونم چه کنم راستش خیلی هم میترسم برم دکتر بگع مشکلی هس😭 😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم گل خوبی عزیزم.عیدتون مبارک❌خواهش میکنم این پیام منا بذار تو گروه دوستان کمکم کنند❌❌❌یه شوهر بداخلاق وبد دهن دارم با یه بچه که ضعف اعصاب گرفته از دست باباش توراخدا دوستان اگه دعایی ذکری راه حلی دارین برام بفرستین...تو راخدا دعا کنید شوهرم بره یه جا راه دور خسته وافسرده شدم بسکه بداخلاقه بخدا روز وشب ندارم از دستش..کارم فقط شده گریه و آه..جلو دخترم هم نمیتونم گریه کنم میریزم تو خودم ..توراخدا اگه میتونید بانفسهای گرمتون دعام کنید.یه راهنمایی کنید من چیکار کنم از دست این به ظاهر مرد❌❌❌❌
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دکتر مغز واعصاب کودکان درقم کسی میشناسه که پیشش رفته باشه جواب گرفته باشه یه دختر ۸ساله پیش فعال دارم کل زندگی رو به کام ماتلخ کرده هممون عصبی شدیم انضباط ودرسش افتضاحه... خواهشاً کمک کنید...مادر دلنگران 😢
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیز اگه میشه پیام منو هم داخل گروه بزار شاید یکی از خواهرا تجربه ای داشته باشه و بتونه کمک کنه
دوستان گلم دوسه سال پیش همسر جوانم دچار بیماری سرطان شد و بماند که چه روزهای سختی رو گذروندیم و به لطف خدا و کمک امام رضا علیه السلام داروها جواب دادن و ....فعلا درمان شده و مدتیه که فقط چکاپ میره اما من آروم و قرار ندارم همش دلشوره دارم که نکنه خدایی نکرده اتفاقی براش بیفته آخه خیلی خیلی دوستش دارم و دوتا بچه کوچیک هم دادم
تو رو خدا اگه کسی دعای مجرب یا هر کاری برای طول عمر عزیزان بلده بهم بگه تا انجام بدم ودل پر غم منم آروم بگیره ... اجرتون با حضرت زهرا س
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر لطفا مشکل منم بزارید شاید راهکاری پیدا کردم پسر دوازده ساله دارم که از نظر خورد و خوراک عالی ولی همیشه از اول مهر سرما میخوره تا مدرسه ها تعطیل بشه همیشه هم با آبریزش ساده شروع میشه و به عفونت ریه و تنگی نفس منجر میشه واقعا دیگه نمیدونم چه کار کنم همش دکتر و دارو. که حتی به بیشتر داروها مقاوم شده و اثری نمیکنه خواهش میکنم اگه تجربه ای دارید کمک کنید
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دعا_درمانی 🌱
شاه ذکر رزق و روزی
آیت ا... نخودکی(ره):
بعد از هرنماز اینها را بخونید:
اول تسبیحات حضرت زهرا
دوم آیت الکرسی تاوهوالعلی العظیم
سوم 3 تا قل هو الله
چهارم 3 تا صلوات
پنجم آخر آیه 2 سوره طلاق از من
یتق الله
و آیه 3
« و مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ
یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ
بالغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ
شَیْءٍ قَدْرا» ۳مرتبه
« ختم الله الصمد»
در شب جمعه 41 هزار بار بسیار
مجرب است.
جهت توانگری: در 3 شب جمعه هر
شبش دو رکعت نماز بگذار
در هر رکعت 10 مرتبه سوره حمد
و 11 مرتبه سوره توحید را بخواند
و بعد از سلام 100 مرتبه صلوات
بفرستد و حاجت خود را ذکر کند.
منابع: درمان با قرآن، ص 177
بی قراری از عشق:
این آیـہ را بر خرما بخواند و بدمد و بـہ
آن ڪسی ڪـہ مطلوب اوست بدهد
تا بخورد از عشق بی قرار گردد .
مجرب است
«بخشے از آیـہ ۳۱ سورہ رعد»
«ولَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ
قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى
بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِيعًا
برحمتڪ یا ارحم الرحمین »
منابع:مخزن تعویذات ص ۶۱
جواب مثبت گرفتن وراضی شدن خانواده بہ ازدواج:
فردی ڪہ قصد خواستگاری رفتن دارد و هدفش جواب مثبت گرفتن و راضی شدن خانواده بہ ازدواج می باشد و می خواهد محبتش در قلب خانواده مطلوبش بیافتد ، تعویذ ذیل را در دو برگه کاغذ بدون خط بنویسد.
یڪے از برگہ های نوشتہ شده را با خود همراه نماید و یڪے را در آب حل ڪند و درب منزل مطلوب بپاشد
«بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم یا رب مغیشا یا مثیثا یا طلیطیشا یا صکا
یا حشاء بالع لحالی ۱۸ ۱۱۲ ۱۱ ۶۲ ۲۲ ۱۲ ۱۱۲ ۱۰ مبارک باد به اسم فلان بنت فلانه یا الله یا شکیکفی یا قاهرو یا بدوح یا الله»
توجه
۱- در کاغذ بدون خط و با گلاب و زعفران بنویسد
۲- بجای فلان بنت فلانه (یا فلان ابن فلانه) نام فرد و مادرش را بنویسد.
۳- صرفا در امر حلال استفاده شود.
منابع: مخزن التعویذات
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
📅 #تقویم_روز
🗓 #پنجشنبه ۲۶ بهمن | دلو ۱۴۰۲
🗓 ۵ شعبان ۱۴۴۵
🗓 15 فوریه 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري (ع)
🌹 وقایع مهم شیعه:
🌹 ولادت حضرت سجاد علیه السلام، 38ه-ق
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️10 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️25 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️34 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️39 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. #ذکر روز #پنج_شنبه #موجب_رزق_و_روزی میشود.
❇️ #ذکر (یا #رزاق) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رزق_فراوان میشود.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی نیست.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر.
🔹امروز روز مناسبی است.
🔹امروز براے شروع کارها روز خوبے است.
🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان نیکو است.
🔹کسے که در این روز بیمار شود خیلے زود خوب میشود.
🔸کسے که امروز گم شود، زود پیدا میشود. ان شاء الله.
🔸قرض دادن و قرض گرفتن پسندیده است.
🔸کشاورزے و باغبانے وآبیارے و خرید و فروش محصولات زراعے خوب است.
🔸خرید و فروش و تجارت، با سود همراه باشد.
🔹میانجیگیرے براے اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹کسے که در این روز متولد شود، خوش روے خواهد بود.
🔹رسیدگے به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔹صدقه دادن خوب است.
🔸رَڪ اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در《 ساق پاها 》 است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبے نرسد.
🔸تعبیر خواب خوب، خوب و تعبیر خواب بد، بد میباشد.
🔸مسیر رجال الغیب از سمت جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانے که حاجتے دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یارے بطلبید.چون کسے در نزد شروع در شغلے و سفرے روے خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانے که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🔹 #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹 اذان صبح ۵:۲۷:۴۲ طلوع آفتاب ۶:۵۱:۵۸
🔹 اذان ظهر ۱۲:۱۸:۲۴ غروب آفتاب ۱۷:۴۵:۲۲
🔹 اذان مغرب ۱۸:۰۳:۵۸ نیمه شب شرعی ۲۳:۳۶:۳۲
🌸 #برای_حل_گرفتاری
🌸 اگر در حال اضطرار و قطع امید برای حل گرفتاری این دعا را بخوانی ان شاء الله برطرف خواهد شد : وضوی کامل بگیر و دو رکعت یا چهار رکعت نماز بخوان و بگو : يا مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوَى وَ يَا سَامِعَ كُلِّ نَجْوَى وَ يَا شَاهِدَ كُلِّ مَلَأٍ وَ يَا عَالِمَ كُلِ خَفِيَّةٍ وَ يَا دَافِعَ مَا يَشَاءُ مِنْ بَلِيَّةٍ يَا خَلِيلَ إِبْرَاهِيمَ وَ يَا نَجِيَّ مُوسَى وَ يَا صَفِيَّ آدَمَ وَ يَا مُصْطَفِيَ مُحَمَّدٍ أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ قَلَّتْ حِيلَتُهُ وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ دُعَاءَ الْغَرِيبِ الْغَرِيقِ الْمُضْطَرِّ الَّذِي لَا يَجِدُ لِكَشْفِ مَا هُوَ فِيهِ إِلَّا إِيَّاكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 📓 دعوات راوندی ص 130
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #پنجشنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۶:۲۸ #صبح
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
#سوره_حشر ❤️🍃
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#چله_سوره_حشر ❤️
#روز_بیستو_نهم🌱
قرائت سوره ی حشر و صد بار ذکر استغفرالله ربی و اتوب الیه 🍃
به نیت سلامتی و تعجیل در فرج 🤲
و بخت گشایی جوانان 🤲
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Parhizgar059.mp3
1.31M
ترتیل سوره حشر با صدای استاد پرهیزگار🌻🍃
سالهای قبل یک نفر از بزرگان و خوانین شیراز را دیدم که پیوسته انگشت خود را در دهان میگذاشت مانندکسی که آتش انگشت او را سوزانیده باشد و بخواهد سوزش انگشت را با آب دهان تسکین بدهد. از او پرسیدم سبب این کار چیست؟ چون خلوت گشت گفت: مرا قضیه ای است عجیب زیرا من برادری داشتم بسیار ثروتمند و پول پرست و برای او وارثی غیر از من نبود و در بقیع به من وصیّت نمود که کیسهای پول و طلا دارم و چون تو همه ثروت مرا میگیری این کیسه را با من دفن کن برادرم که مُرد من با خود گفتم: من به وصیّت برادرم رفتار مینمایم و پس از دفن برادرم خود را به قبر رسانده و کیسه لیره را در گوشه قبر پنهان کردم و از قبر بیرون آمدم. از این قضیه مدّتی گذشت به علمای محترم قضیه را گفتم
آنها گفتند : خلاف شرع عمل کردی و آن پول را میبایست به فقرا و مساکین میدادی و خیرات و مبرات برای برادرت مینمودی. بنابراین به سراغ قبرکن رفتم و به او گفتم: زمان دفن برادرم کیف اسناد از بغلم رها شده و میخواهم قبر را بشکافی و من پایین بروم و کیفم را بر دارم. قبر کن خاکها را کنار ریخته و سنگ قبر و لحد را برداشته دیدم که کیسه پول خالی و چیزی در آن نیست و در کنار قبر افتاده با خود گفتم: ای وای موشها پولها را بر داشتهاند لیکن با خود اندیشیدم مگر موشها عقل دارند سر کیسه را با ز نمایند و پولها را بردارند در صورتی که هیچ جای کیسه پاره نبود پس کفن را از روی برادرم کنار نمودم ناگهان دیدم که تمام لیرهها روی صورت او چیده شده چون خوب نگاه کردم لیرهها را از روی پیشانی او بردارم چنان داغ بود که گویا انگشتاتم را عقرب نیش زده خوب نگاه کردم دیدم لیره ها داخل گوشت فرو رفته و متّصل به استخوان رسیده است.
ای وای از حرام خواری و پول حرامی که در اثر کم کاری و حقّه بازی و سرقت و احتکار و گران فروشی و تقلّب و کلاه برداری حاصل و عاید بشر میگردد و چه عذابش دردناک خواهد بود مگر اینکه تا فرصتی باقی است توبه نماییم و به صراط مستقیم برگردیم . بله به هر حال از قبر بیرون آمده و قریب به بیست سال است که گویا انگشتانم با آهن تافته و سرخ شده برخورد داشته و آنچه هم اطبّا ء معالجه نمودند فایده نبخشید و شب و روز خواب و قراری ندارم و از شدت سوزش انگشتانم را متّصل در دهانم میگذارم تا بلکه بتوانم از درد سوزش آن قدری در آرامش با شم.
( منبع: پند های داستانی ص197 ازکتاب عاقبت گنه کاران)
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خانم عزیزی ک گفتین پودرزنجبیل یک قاشق،باریکذقاشق خردل ودویاسه قاشق عسل برا گرم
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام
برای دلپیچه واسهال
جوشانده زیره و نبات
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
ببخشید درمورد خانمی که گفتن دخترم روساق پاش دونه های قرمز هست دقیقا پسرمن هم سه ساله همبنجوره بعضی مواقع روسینه رودستاش روپاهاش تا رانها روشکم خیلی قرمز شدید میشه چندبار رفته دکتر متخصص ولی دارو هیچ اثر نداره
ولی پسرمن خارش داره الان دیگه عادت کرده بیچاره
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام و خسته نباشید میخواستم به اون آقایی که جای اسکار رو پوستشون هست بگم برای درمان هر نوع جوش و آکنه شیر و زردچوبه خوب و عالی ولی اسکار رو دقیقا نمیدونم چی هست ولی اگر همون جوش و جای جوشها رو منظورشون حتما تا مدتی شیر و زردچوبه استفاده کنید بعد نتیجه رو خواهید دید
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
ببینید چقدر شیک دارن این میوه عقیم کننده رو میفروشن
نسل کشی در شیعه خیلی شیک و مجلسی 😭😭
عصاره آبی میوه فیسالیس به عنوان یک داروی ضدبارداری سنتی و سقط جنین توسط گیاهشناسان طب قدیم ایرانی شناخته شده است. در قدیم، قابله ها به زنی که می خواست جنین خود را سقط کند، فیسالیس می دادند و زنانی که از آن می خوردند، دیگر بچه دار نمیشدند. اکنون از نظر علمی ثابت شده است که میوه این گیاه، خاصیت عقیم کنندگی دارد.
#انتشار_صدقه_جاریه_است
لطفا در تمام گروهها پخش کنید تا همه مطلع بشوند ، اجرتون با مولا صاحب الزمان عج
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
با سلام خدمت شما وممنون ازگروه خوبتون در جواب خانمی که گفتن خارش مقعد دارندفقط وفقط پماد موضعی تریا مسینولون ان ان درمان این مریضی هست من خودم این مشکل روچندین سال داشتم وپیش دکترای متخصص رفتم وکلی شیاف همورویید ودارهای دیگر استفاده کردم درمان نشد وبه توصیه یک نفر این پماد روفقط دوبار استفاده کردم خوب خوب شدم ( با تجویز پزشک مصرف بشه) وبعضی مواقع که احساس خارش دارم پماد رو خیلی کم مصرف میکنم درحدی که یکماز داخل مقعد استفاده بشه جواب میده حتما این جواب رو بزارین خیلی عالیه ممنون
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام این بچه ای که بیمار است ببرید بیمارستان امام حسین در اصفهان که بسیار بسیار دکترهای مجرب وخوبی دارد وشاید با عمل جراحی مشکل حل شود
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام
در جواب خانمی که گفتن مادرم سنگ صفرا وناراحتی قلب و چند جور مریضی دارن واسهال شدن.
پدرم سنگ صفرا داشتن طب سنت بهشون گفت روزی چند لیوان دوغ کفیر بخورن هم درد آروم میشه .
هم سنگ دفع میشه. اگه با خوردن دوغ سردیش میکنه کنارش زنجبیل دم کنید بخوره
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 نازگل بچه ها تا حد ممکن سعی کردم خلاصه بگم دست ب قلمم خوب نیس نتونستم رنجایی ک
#داستان_زندگی 🌸🍃
نازگل
شاید درک نکنین و بگین مگه ازدواجذاجباری هم میشه ولی من بچه بودم فقط ۱۳ سالم بود تمام تصمیماتم از سر اخساسات بود یکی میگفت این خوبه میگفتم درسته پس اون یکی میگفت بده میگفتم اره پس بده فقط میدونم اینقدر احساساتمو تحت تاثیر گذاشتن با روش های مختلف و اینقدر اذیتم کردن همون چند رپز ک مجبور شدم و تن دادم ب خاستگاری رضا. رضا خیلی خوشتیپ و خوش قیافه بود و خیلی از سنش کمتر دیده میشد ولی من عاشق علی خودم بودم
اومدن خاستگاری شد تمام . من از همون لحظه دیگه سعی کردم ب علی فکر نکنم چون فکر میکردم خیانته در حق رضا ( البته اینم بگم ب رضا گفتم التماسش کردم پا پس بکشه بهش گفتم من عاشق علی پسر خالمم تو رو خدا دست از سرم بردار تا بابام اذیتم نکنه تو پس بکش ولی انگار برا دیوار حرف زدم ) رضا بشدتتتت زبون باز بود
ی سال عقد بودیم من دیگه هیچ وقت علی رو ندیدم چون از بعد نامردیم رضا اجازه نداد برم خونه پدر بزرگم منو برد خابگاه ثبت نام کرد و کلاس نهممو تو خابگاه با غذاهای بد و گند خابگاه و بی کسی گذروندم اون ی سال ی ماه قهر بودم با رضا ی روز آشتی اینقدر دو دل بودم که این عقدو ب هم بزنم یا ن ک خدا میدونه ن راه پس داشتم ن پیش
از ی طرف دلم با رضا نبود مخصوصا ک اختلاف سنیمون بازم تو دید بود و رضا بعد عقد خیلی بد تیپ و شلخته تر شده بود از ی طرف دلم برلش میسوخت چون ادعا میکرد ک خیلی عاشقمه و من هر چ سعی میکردم نمیتونستم عاشقش بشم
خدا میدونه چقدررررررر عذاب کشیدم چقد با راه رفتن باهاش عذاب کشیدم تا تونستم باهاش کنار بیام و کم کم بخاطر سن کم و بی چنهایم بهش وابسته شدم و تو سن ۱۵ سالگی ازدواج کردم باهاش و اون ۳۶ سالش بود . علی تو عروسیمون اومدع بود ولی برعکس همه عروسی ها نرقصید اصلا ( توجه کنید که من هیچوقت ب علی نگفته بودم دوستش دارم اونم نمیدونست اصلا ک من دوستش دارم )
از وقتی ازدواج کردم روز ب روز وابسته تر میشدم ب رضا ی عادت و ی حس وابستگی ن دوست داشتن بود و ن علاقه ن عشق فقط عادت بیمارگونه. جوری ک خیلی پا پیچش میشدم. بعد ازدواج حالا اونی که دوری میکرد رضا بود و من بودم ک در پی اون بودم بخداوندی خدا قسم هر شب هر شب گریه میکردم اصلا نمیدونم چرا ولی الکی گریم میومد و اونم بهم میگفت تو روانیی. ( غافل از اینکه من افسرده شده بودم افسردگی هاددد )
از پونزده تا ۱۸ سالگی با رضا زندگی کردم تمام این سه سال رو من با سختی گذروندم با اینکه هنوز عاشق علی بودم اما هیچوقت بهش فکر تمیکردم ک مثلا ب رضا خیانت نکرده باشم حتی یادمه ی بار علی بهم پیام داد ب عنوان پسر خالم حالمو پرسید اون پشت کنکور بود من با اینکه دلم براش خون بود دلم براش تنگ بود امل خیلی سرد جوابش دادم ک خیانت نکردع باشم ک دیگه سراغمو نگرفت.
اون سه سالی با رضا زندگی کردم با محدودیتاش ساختم با فقرش ساختم با قدر نشناسیاش ساختم و بیش از خد فداکاری کردم ب حدی اعتماد ب نفسمو اورده بود پایین و خودشو در برابرم بالا میدید که من از خودم متنفر بودم از قیافه خودم بدم میومد و اونو میپرستیدم . ( راستی من بعد از عقد و ازدواجم بر عکس بچگی قد بلند و تو پر و خییییلی خوش اندام شده بودم طوری ک الان از همه همون دختر دایی و خاله هام ک مسخرم میکردن قد بلند ترم
نمیدونم سالهایی با افسردگی ، سختی، وابستگی و عادت بیمارگونه ب رضا و عشق و حس قشنگ علی توی دلم. حس های عجیبی بود وابسته رضا بودم با اینکه میدونستم دوستش ندارم و عاشق علی بودم همون حس قشنگ
اینا رو هم بگم ک من مجبور بودم مث ادم بزرگا رفتار کنم چون ازدواج کرده بودم حتی یک بار هم بچگی نکردم جوننی نکردم همش مجبور بودم بین زن های ۳۰ ۳۵ ساله دوتای رضا بشینم با سن ۱۶ ۱۷ سال . هر چقدر بزرگتر میشدم و ب سن ۱۸ نزدیک میشدم میدیدم ک رضا اصلا معیارای منو نداره من اهل مطالعه بودم من دختر آگاهی شده بودم من اعتقادات خاص خودمو پیدا کرده بودم تازه داشتم خودمو میشناختم اصلا اعتقادات و سلیقه و طرز فکر من و رضا مثل هم نبود و من نمیتونستم بازم مث قبل با هر چیزی ک اون میگه موافقت کنم
اون مرد سالار بود با افکاری پوسیده راجب جنس مونس اون ب فکر خونه خریدن بود من ارزو داشتم ی دست لباس شاد بخرم یا مپهامو چتری بزنم اون مسخره میکرد دغدغه هامو و .... خلاصه هر چقدر میگذشت میفهمیدم رضا اصلااااااا معیارهای منو نداره ولی بازم ترس داشتم از جدایی از تنهای از طلاق و خودمو توجیح میکردم ک من رضا رو دوست دارم اشکال نداره میسازم باهاش
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
💢 تخصصی #مغز_و_اعصاب در #طب_اسلامی
💐 کلیه موارد براساس احادیث می باشد.
🌹 #تقویت_مغز
🔸خوردن کدو
🔸خوردن مرکبات
🔸خوردن سداب
🔸خوردن باقلا
🌹 تقویت و زیادی عقل
🔸بوییدن عطر و گل خوشبو
🔸حجامت
🔸سرکه
🔸برگ چغندر
🔸سداب
🔸کدو
🔸به
🔸سواک
🔸بقله الفاطمه(خرفه)
🔸کرفس
🔸هلیلجات ثلاثه(هلیله،بلبله،آمله)
🔸گوشت
🔸کندر
🔸آب
🌹 #تقویت_عصب
🔸خوردن پیاز
🔸خوردن برگ چغندر
🔸روغن زیتون
🔸روغن بنفشه
🌹 #تقویت_حافظه_و_ذهن
🔸حجامت کردن
🔸خوردن عسل
🔸خوردن کرفس
🔸روزه گرفتن
🔸خوردن کندر و جویدن
🔸خوردن سرکه
🔸خوردن انار با شحم آن
🔸خوردن گوشت گردن گوسفند
🔸خوردن حلوا
🔸 خوردن عدس
🔸خواندن آیت الکرسی
🔸خوردن به
🔸خوردن انجیر
🔸مسواک زدن چوب اراک و زیتون
🔸مسواک زدن بصورت ناشتا با آسیاب شده نرم ترکیب یک مثقال هلیله زرد، یک مثقال عاقرقرحا و دو مثقال خردل
🔸خوردن سه تکه زنجبیل پرورده بهمراه عسل
🔸ناشتا خوردن 21 عدد مویز
🔸مخلوط ده مثقال عسل با آسیاب کرده(سعد هندی، فلفل سفید، سنا، کندر نر، زعفران) (هرکدام یک مثقال)بعد از آسیاب، الک شود و بمدت یک هفته هر روز صبح ناشتا یک مثقال میل شود (بهترین درمان فراموشی).
🔸خوردن آسیاب شده کندر نر و میخک هر روز یک قاشق چایخوری
🔸شستشوی با پودر دندان طب اسلامی
🔸داروی ابن مسعود که از ترکیب کندر،میخک، اسپند و شکر سرخ بصورت مساوی تهیه می شود هر روز صبح و قبل از خواب میل شود.
🔸خوردن ترکیب زعفران خالص و سعد بمیزان مساوی با عسل و مصرف دو مثقال هر روز.
🔸شافیه19ماهه با حنظل
🔸داروی لبان طب اسلامی
🔸داروی مفرح(املج)طب اسلامی
🔸تعدیل طبایع اربعه
🔸دعای مطالعه
🔸خواندن ونوشتن دعا های حفظ
🔸نوشتن سوره یس را با گلاب و زعفران و خوردن هر روز یک بارآبش را تا7 روز (هرچه می شنود حفظ می کند و عزیز می شود).
🌹 از بین بردن #کرم_مغز
🔸شانه زدن مو با شانه عاج
🌹 درمان #نقصان_مغز
🔸معجون شافیه
🌹 #تقویت_عقل
🔸نان گندم
🔸نمک خوردن(قویترین محافظ)
🔸بوئیدن گل نرگس
🔸زدن نوره(آرسنیک و زرنیخ دار)به بدن
🔸بخور مریم
🔸ناخن گرفتن به سنت
🔸سویق سیب
🌹 علل #کم_شدن_عقل
🔸ترک نمک خوردن
🔸تنها خوابیدن
🔸کفش یک لنگه پوشیدن
🔸جماع بدون غسل
🔸قضاءحاجت در قبرستان
🌹 علل #ضعف_حافظه
🔸خوردن سیب کال
🔸خوردن گشنیز
🔸خوردن پنیر بدون گردو
🔸خواندن نوشته های قبور
🔸نگرفتن ناخن
🔸حجامت نقره(باستثنای کودکان)
🔸دیدن مصلوب
🔸راه رفتن بین دو زن
🔸خوردن کنجد
🔸خوردن نیم خورده موش
🔸راه رفتن بین گله
🔸غم داشتن
🔸بول در آب راکد
🔸مداومت برخوردن گوشت گاو
🔸زیادخوردن گوشت شکار
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام ممنون از کانال خوبتون انشالله که خیر دنیا و آخرت نصیبتون بشه منم مشکل دارم انشاالله که با نفس های گرمتون شما نازنینانم مرا هم دعا کنید و راهنماییم کنید.
منم یه پسر ۱۶ ساله دارم خودم میدونم قلبش مهربونه چون بعضی وقتا پشیمون میشه و بهم میگه منو ببخش ولی خیلی ساده لوحه و گول رفیقاشو میخوره یعنی بگم رفیق باز شده و تازگیا فهمیدم سیگار میکشه و بعضی وقتها که عصبانی میشه منا فحش میده و من خیلی ناراحت میشم و گریه میکنم و عاشق یه دختری شده که یکسال از خودش کوچیکتره و البته پیشنهادو دختره بهش داد و یکیو واسطه کرد که به پسر من بگه من از تو خوشم میاد و پسر من که اصلا تو این فکرا نبود را انداختن تو خط عشق و عاشقی تا جایی که دیگه خیلی کم به درسش اهمیت میده و همش داره با اون دختره چت میکنه و هر وقت هم که با هم قهر میکنن پسرم کلا به هم میریزه و دیگه نمیشه باهاش حرف زد تا دوباره آشتی کنن و اینم بگم که شوهرم با پسرم رابطه سردی داره و من این وسط هر چه تلاش میکنم فایده نداره و وقتی هم که به اجبار من شوهرم کمی پسرم و ناز میکنه وباهاش خوب رفتار میکنه پسرم سریع سوءاستفاده میکنه بعد شوهرم میگه حالا دیدی تقصیر توعه و کلا هر وقت با هم دعوا میکنن شوهرم به من فحش میده و میگه تو اینجور بارش آوردی و همش از هر دو طرف مقصر منم دیگه خسته شدم همش استرس همش دعوا وقتی پسرم میره بیرون و دیر میا خونه جنگ و دعوا میشه پسرم دست به وسیله پرت کردنشم خوبه یعنی اینا از بچگی از باباش یاد گرفته آخه شوهرم ۳ ساله موادش و ترک کرده و قبلا معتاد بود و الان فقط سیگار میکشه و اینم بگم کلا پسرم تو بدبختی و ورشکستگی بزرگ شد و از روزی که چشم باز کرد باباش همش بدهکار بود به بانک ها و مردم الانم همینطوره و ما هنوز بدهکاریم امسالم که دختر شوهر دادیم وضع مالیمون خوب نیست و بدهکاریمون بیشتر شده منم کسیو ندارم پدر و مادرم فوت شدن و خیلی تنهام تو را خدا دعام کنید . ممنون🙏🙏🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام بر دوستان ومدیرمحترم گروه،یخچال ساید داریم جای آبخوریش آب میمونده به مرور زمان اینجوری شده حالت سولفاته گرفته،وایتکس وجوش شیرین وجوهرنمک زده هیچ تاثیری نداره،دوستان کسی تجربه نداره چجوری تمیز میشه،ممنونم از شما،بیزحمت زودتر جواب بدین اگه کسی تجربه داره برا عید تمیز کنم
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
#مسافر_بهشت 🌸🍃
ابر دیدگان را نمنای بارشی است و بگذار بیدریغ ببارند. و بگذار تا این سخنان را با كلمات كه با دیدگانم وا گویم. چقدر این لحظات بر من سنگین و گران پا مینهند. ای كاش میشد باور این چنین بودنی را برایت شرح میدادم، مینوشتم یا كه میگریستم و به تو پیشكش میداشتم، شاید كه رهایی از این من كه اینچنین آتش به جانم زده است در پس باور تو باشد كه میدانم باورش بر تو، نه به گرانی من است.
چگونه میتوان از آن سحر با تو گفت؟ باور نمیكنی ای كاش نقاشی بودم و با رنگها از آن با تو میگفتم. تمام رنگهای دنیا را به فریاد میخواندم و در تابلوئی به تصویر میكشیدم، تصویر یك سحر را و تصویر یكی شدن را. و تصویر طلیعهای از آن هنگام كه در پس شب، نمودهای دروغین آدمی طلوع میكند كه هر چه سالها در كنج خانه و در خلوت خیالها و برگهای خاك خورده كتاب تنیده بودی به یكباره همه را درهم میریزد و طرحی نوین میسازد آنچنان كه اینگونهات كند چون من. و چنان تو را در ورطه ارضاهایت غوطهور سازد كه تنها تلاش، فریاد غریقی است در دل مردابهای راكد خیال، راستی كه دردی است وقتی تو خودت گردی و به نظاره خویشتن بنشینی. چون آئینهای تمام قد كه نمیدانی از كجا و چگونه جلوت كشیدهاند. بیكم و كاست خود شدن را دیدن و دیدن آن همه منی كه چنان در برابرت حقیر قد علم میكند كه باور نمیكنی یا شاید كه توان آدمی نیست كه خود را اینگونه ببیند.
حقارت و خردی خویش را، میفهمی چه میگویم؟ با تو میگویم. هیچ احساس كردهای وقتی كه زمین با همه فراخیاش به كف دستهای كودكی ماند و آسمان با همه بلندیش به تو تنگ آید و احساس خفگی و ای كاش رهایی، و همه آن هنگام است كه تو در دست و پا زدنی سخت حقارت خود را باور كنی. در برابر عظمتی كه در دنیای تو هرگز نبوده است و نگویم نبوده است كه نخواستهای باشد. و همه روزها تكرار و شبها بستری و اگر نبود گرمی خیالی و باز آن چرخ همیشگی دنیایت چه حقیر میگردد وقتی كه همه چیز همان باشد كه تو میسازی نه آنگونه كه هست و روزها ... بگذار بیایند و همه چون همیشه آنسان كه بودهاند ساخته تو و شاید كه تو در دل آنها جای گرفته و آن گریز همیشگی خیال و گرمی هزارش.
تا یك سحر میرسد و پایان شب بودنها، آفتابی درخشندهتر از آنكه شب رؤیاهایت بتوانند در برابرش تاب آرند، طلیعهای و پایان همه حقانیتهای دروغینت. آرام میاید و بر جنگل شب زده نوید فردائی را میدهد كه اگر حتی دو دست را هم سایبان كنی از گزند تیغ تابشهایش در امان نخواهی ماند، چون آن سحر كه او با من از آن گفت، سحری كه گاه فكر میكنم تنها بخاطر آن عزیز دمید كه عظمت راستین انسان را نمایان كند و چه سحری. و او تنها برای من از آن گفت. بیآنكه دو چشم ببیند و بیآنكه حتی آن صدا را گوشها شنوند. تنها او میگفت و چه آرام تو گوئی تمام لحظات خودش اینگونه بودهاند و من چون سندانی ایستاده بودم تا شاید كه بیش از این تاب ضربات او را بر پیكر پوسیده اندیشههای همه بافته از ارضاء و تخیل و تحلیلها و توجیحها را دیگر بگذار بماند. اما دیگر نه بر من این تحمل بود و نه برابری كه در دیدگان به انتظار بارشی پشت پلكهای تو ایستاده بودند. و بگذار ببارند و اشك آمد از سیلها و نهرها گفتهاند اما باور نمیكنم اینگونه جاریای بر هیچ كجا اینگونه فیاض جاری گشته باشد. و این است كه حسرت نقاش بودن را میخورم تا شرم را برایت به تصویر میكشیدم و سرخی دو چشم را، كه اگر دمی دیگر سخنان او میپائید شاید كه هرگز نمیدیدند و ای كاش آنگونه میشد تا حداقل خود را ببینم. تو گوئی تمام دیوارهای شیشهای كه عمری به دور خویش كشیدهای كسی با ضربهای درهم ریخته است و صدائی كه یك پارچه در جان میپیچد، صدای شكستن را، تو باور كن. تكیه داده بود و به دیوار و آرام میگفت، خودم هم نمیدانم چگونه آغاز كرد. انگار اصلاً احتیاجی به آغاز نبود. چرا كه پایانی بر آن نمیتوان تصور كرد، تكیه داده بود و از او میگفت و گاه لحظاتی چشمان را بر هم مینهاد تا هر چه بیشتر آن شهد شیرین بر جانش نشیند، با آن بیگانه نبود، آرام میگفت و من تنها سر را پائین انداخته بودم تا به چهرهاش ننگرم شاید كه تب كرده بودم چه بزرگ مینمود و هر كلامش بر دوشهای من چون كوهی فرود میآمد و ای كاش رهایی كاش میشد از زیر كلمات او كه چون سنگینی همه عالم بر من ریزش میكرد گریزی مییافتم، اما پرنده خیال زندانی بود، نه تنها باید همچنان میماندم كه بشنوم كه بگریم و شاید كه بمیرم. بگذار آنكه زندگی ندارد بیمرد، گاهی كه جراحتی مییافتم سر را بالا میكردم و از زیر دیدگان ترم به او مینگریستم و او را آئینهای مییافتم كه در آن حقارت خویش را ببینم تكیه داده بود و مصمم میگفت.
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
🛑🛑خیاطی با راحت ترین روش بدون محاسبات 😍
ما اولین بار درفضای مجازی با روشهای بدون فرمول بهترین روش الگوکشی رو یادتون میدیم.💃💃💃
گروه رفع اشکالم داریم 😍
به راحتی و رایگان تو خونه خیاط خودت باش
کانال رایگانم داریم که هر روز یه مدل آموزش میدیم حتما عضو باش👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1459552283C012b557734