eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168.4هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🧡 سلام عزیزای دل امیدوارم به سوال منم جواب بدین من قم زندگی میکنم و ۱۹ سالمه جوش های خیل
❤️ سلام دختر خانم ۱۹ ساله که صورتش جوش داره دختر من ۱۷ سالشه صورت پر جوشی داره پاکسازی تخصصی پوست بردم انواع لوسیون کرم های ضد جوش مصرف کرد خوب نشد که هیچی بدتر هم شد😅 دخترم رو بردم دختر زنان آزمایش هورمونی و سونو انجام داد گفت اختلال هورمونی داره دارو داده الان حدودا یک ماهه استفاده میکنه خیلی خوب و بهتر شد انگار جوش ها فروکش کرده ۳ ماه باید مصرف کنه مجدد ویزیت بشه با همین یک ماه تغییرات رو متوجه شدم دخترم شما هم یه دکتر زنان برو شاید مشکلت حل بشه 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام.واسه اون کسی ک گفتن 19سالشون هست و جوش میزنه صورتشون..بخدا منم مثل ایشون بودم هر دکتر و طب سنتی بگید رفتم ولی خوب نشدم تا اینکه یه کرم با معرفی یکی از دوستان از داروخانه تهیه کردم جوری صورتم صاف شد ک انگار جوشی نداشتم..اسم این کرم پانجل هست..یه کرم ک شکل تیوپیش مثل خمیر دندونه پونه است ولی رنگش آبی پررنگ هست اگر از این نمونه گیرت بیاد خیلی واقعا عالی هست..ان شاالله ک خوب بشی🙏 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام در رابطه با دوست عزیزی که گفتن ۱۹ سالشون‌ وصورتشون جوش های زیادی میزنه خواستم بگم که منم تا ۶ ماه پیش دقیقا اوضاعم همین جوری بود ۱۷ سالمه، صورتم پر از جوش های چرکی و متورم بود ولی حالا هیچ جوشی ندارم من رفتم پیش خانم دکتر زینب آریانیان ایشون فوق تخصص پوست و مو دارند و در بیمارستان دولتی رازی در تهران هستن و هزینه ی ویزیت ۳۰هزارتومن بود ولی داروهایی که بهم دادن نزدیک ۴۰۰ هزارتومان شد منکه اصلا پشیمون نیستم از هزینه ایی که کردم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برا پاک کردن ارایش، وازلین بزنید یه لایه نازک رو ارایش،پنج دقیقه صبر کنید بعد با دستمال کاغذی پاک کنید بعد با شامپو بچه بشورید./اگرم پوستتون چربه شامپو بچه بزنید بعد پنج دقیقه اول با دستمال پاک کنید برا اینکه اب بزنید پخش میشه بعد بشورید/ریمل ابروهم که سخت پاک میشه بااین دوروش راحت پاک میشه🌹 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام در مورد اون شخصیه که گفتند ازدواج ما بر اساس صفات ما و سطح انرژی ما درست میشه ، از شما تقاضا داریم بازم راجب همین مطلبی دارید بیشتر توضیح دهید خیلی مطالب خوبی بود و اثر گزار و تحول بخش اگه بشه سوالاتی از شما بپرسیم لطفا اینو حتما در کانال قرار دهید 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام خسته نباشید ب اون شخصی ک فهمید دوستش مواد مخدر مصرف کرده و پرسیدن ک ب خانوادش یا همسرش بگن یا ن نصیحت بهتون میگم هیچ وقت ب همسرش نگین ک صدرصد براشون مشکل میشه و ب جدایی میرسه چون با چشم خودم دیدم ک میگم .ولی ازت خواهش میکنم ک ب شخص ک مواد مصرف کرده بهش بفهمونید باش بحرفیدک راه درست نیست کارش اشتباه وکمکش کننن 🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام خانما هرکیو میشناسید بچه نداره یا میخواد بچه دار بشه بگید روز اول ماه محرم به نیت حضرت ذکریا وحضرت علی اصغر روزه بگیرن خییییلی جواب میده یادتون نره این پیام رو تو گروه هاتون پخش کنید تا کسی بی خبر نباشه..التماس دعا 🙏 ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم فردای اون روز با سودابه داشتیم میرفتیم مدرسه که همزمان با ما اون پسر از خونه اومد بیرون،
سودابه اخم کرد و گفت باشه برو اما من میرم خونه مامان بپرسه تو کجایی میگم داری با رضا حرف میزنی گفتم باشه تو برو من خودمو زود بهت میرسونم بعد سریع رفتم تو کوچه پیش رضا، اون زمان پسرا با دخترا ارتباط نمیگرفتن اما فرهنگ خانواده ها فرق داشت مثلا تو خانواده ما بابام خوشش نمیومد از این چیزا و اگه میفهمید من با کسی حرف زدم خیلی برام بد میشد وقتی رفتم به رضا گفتم زود حرفشو بزنه تا تو دردسر نیوفتم گفت صفیه من میخواستم ازت بپرسم تو زن من میشی؟ انقدر یهویی این حرفو زد که از خجالت آب شدم، گفتم من که خیلی بچم الان بابام شوهرم نمیده میدونم منم نگفتم الان، خواستم ازت قول بگیرم تا وقتی بزرگتر شدیم زنم بشی گفتم نمیدونم چی بگم باید بابام اجازه بده گفت خب تو الان نظر خودتو بگو تا من خیالم راحت بشه بعدا بیام با بابات صحبت کنم خلاصه با کلی شرم و حیا گفتم آره زنت میشم گفت پس واسم صبر میکنی تا به سن خدمت برسم برم و برگردم؟ گفتم آره صبر میکنم قول میدم با خوشحالی گفت خب پس برو خونتون منم خیالم راحت شد ازش خداحافظی کردمو دویدم سمت خواهرم، خیلی ازم دور شده بود اما انقدر دویدم تا بهش رسیدم. از اون به بعد دیگه هرازگاهی باهم تو کوچه حرف میزدیم، از اینکه عاشقمه میگفت از اینکه تو همون نگاه اول دلشو بهم باخته بود، منم دوسش داشتم و بهش درباره علاقم میگفتم. بالاخره مدرسه ها تموم شد دیگه هرروز توی کوچه میدیدمش اونا چهار تا بچه بودن همشونم پسر، میومدن تو کوچه همگی باهم بازی میکردیم. یه روز داشتیم وسطی بازی میکردیم که توپ محکم خورد توی سرم، دردم اومد و گریه کردم، رضا زود با کسی که بهم توپ زده بود دعوا کرد، بعد منو برد توی خونشون بهم آب داد، شیر حیاطشونو باز کرد دست و صورتمو شست، وقتی خواستم برگردم خونمون گفت صفیه دیگه هیچوقت گریه نکن چون من ناراحت میشم هرکس اذیتت کرد به من بگو کتکش بزنم کلی ذوق کردم گفتم باشه حتما بهت میگم دستت درد نکنه اما توام سعی کن کتک کاری نکنی، بابای من از پسر لات خوشش نمیاد گفت باشه نمیکنم اما اگه کسی تورو اذیت کنه که دست خودم نیست خونم به جوش میاد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🧡 سلام عزیزم لطفا این پیام رواگه میتونی اورژانسی بزارتوگروه تااگه کسی فکری یاراهکاری داره بهم بگه عزیزان متاسفانه خواهرم بعدازچندین سال زندگی بایه آدم اشتباهی باسه تابچه طلاق گرفت بماندکه تاپای جون مقاومت کردچه کتکهاکه نخورد چه وقتهایی که توسرمای زمستون وگرمای تابستون بیرونش کردازخونه وبایه دمپایی پلاستیکی ویه وقتهایی باسرلخت بیرونش نکردواواره خیابونهامیشدتادروهمسایه راهش بدن که الان بخوام بگم یه داستان مفصل میشه اماطرف وقاحت رودرحقش تمام کردوبااوردن دوست خواهرم به خونه که خواهرم مچشون روگرفت همه چی تموم شدچه تهمتهاکه به خواهرم نزدبرااینکه خودش روتبرئه کنه درآخرهم خواهرم بهش گفت من ازت هیچی نمیخوام فقط خودت بروخونه مادرت میخوای زن بگیری میخوای هرکاری کنی جلوچشم من نباش من تواین خونه میمونم وسه تابچه هام روبزرگ میکنم اونم گفت من جایی نمیرم بچه هاهم بهت نمیدم خلاصه خواهرم طلاق گرفت بچه هاهم پیشش موندن اماچه موندنی مسلمان نشنودکافرنبیندالانم خداروشکرخواهرم ازدواج مجددکرده شوهرش آدم خیلی خوبیه اون شوهرسابق هم انگاری درشرف ازدواج ولی مشکل ماالان مشکلمون بچه ی بزرگ خواهرمه که 16سالشه باباش بهش گفته بایدخونه پدربزرگت (پدرخودش) بمونی ازطرفی خونه پدربزرگ میگن نمیخوایمش این بچه دیروززنگ زده به خواهرم که مامان من چکارکنم بنابه دلایلی ماهیچ کدوم نمیتونیم بیاریمش پیشمون متاسفانه چون خانواده پدرش خیلی آدمای ناجوری هستن حتی ازوقتی خواهرم طلاق گرفته حتی یه تلفن ساده هم نتونستیم بهشون بکنیم چه برسه به اینکه بیاریمش پیش خودمون خلاصه الان به این نتیجه رسیدیم که امسال فنی حرفه ای ثبت نامش کنن واگه خوابگاه باشه که تقریبامشکل حله ازنظرمالی هم مشکلی نیست اگرکسی راه حلی به نظرش میرسه یااینکه فنی حرفه ای بااین شرایط تواهوازسراغ داره یه دنیاممنون مشم راهنمایی کنه عزیزان من چندین بارجواب پیامای گروه رودادم لطفااگه راهی به ذهنتون میرسه بگید باتشکرازمدیرکانال وتک تک شماکه پیام منوخوندین ایدی ادمین👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام وقت همگی بخیر توروخدا راهنمایی کنید کسایی که در مورد مشکل من تجربه دارید راهکار بدید🙏🏻😞 من پدرم ۴۳سال سن دارند شغلشون آزاده(راننده کامیون هستند) چربی خون زیاد گرفتند که ارثی بود ولی خیییلی مراعات کردند و از چربی‌جات تا حد ممکن استفاده نکردند دکتر رفتند یه سری آزمایش دادند و متوجه شدند که آهن خونشون خیلی بالارفته و حدود۱سال زیر نظر پزشک متخصص خون و آنکولوژی بودند و خوشبختانه هم چربیشون و هم آهن خونشون به اندازه کافی رسید از اون روزی که آهن خونشون بالا رفت کمرشون خارش شدید میگیره و میخارونن وقتی هم که دستش میزنند و میخارونند پوست کمرشون ورم میکنه ، قرمز میشه و پر از برآمدگی میشه چربی و آهن خونشون الان خوبه وقتایی که کمرشون خارش میگیره قرص حساسیت (هیدروکسی زین)میخورن و اگر نخورن خارش ها بیشتر میشه واقعا خیلی ترسناکه وقتی کمرش میخاره و این شکلی میشه هرچی دکتر رفتیم نفهمیدن مشکلش چیه پدرم شغلش خیلی سخته . مدام روی پاش نشسته و آفتاب توی سر و صورتش و بدنش میخوره وزنش زیاد نیست ۷۶تقریبا همه خانواده نگرانشیم میشه ازتون خواهش کنم اگه تجربه دارید یچیزی درمورد این موضوع میدونید من رو در جریان بگذارید که واقعا خیلی نگرانشم شبی نیست که بهشون فکر نکنم وهمچنین اگر دکتر طب سنتی یا پزشک خوب برای این بیماری پدرم در اصفهان سراغ دارید توروخدا شما رو به مادرم زهرا قسم میدم راهنمایی کنید پیشاپیش ممنونم از جوابهاتون اجرتون با اقا ابالفضل😞🍃❤️ ایدی ادمین👇🏻🌱 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام ادمین عزیز تو رو خدا مشکل منم بزارید ببینم چه کار باید بکنم گرفتار داستان بدی شدم ،امشب دختر خالم زنگ زد و گفت تو رو خدا به دادم برس گفتم چی شده گفت محمد فقط داد میزنه یاسمن ،میگه قبل از مرگم بزارید یاسمن رو ببینم اصرار داره تو رو ببینه .شوهر دخترخالم که پسردایی منم میشه سه ماهه که تیمارستان بستریه و چند ماهه که شنیدیم افسردگی شدید داره من میخاستم اولش برم عیادتش ولی زنش نزاشت و گفت اینطرفا نیا که هر چی میکشیم از دست توعه😔 این ماجرای لعنتی برمیگرده به زمانی که من ۱۳ سالم بود،اون سال عید همه شهرستان جمع بودیم خونه ی مادربزرگم اون شب من متوجه پچ پچای داییم و زنش شدم ولی به روی خودم نیاوردم ،داییم چند دقیقه بعد یهو یه کاغذ تا شده از جیبش دراورد و گرفت سمت پدرم و با خنده گفت اینم شاهکار جدید دخترتون.....👇👇😔 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۵🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052685.mp3
1.67M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۲۱۵🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💚 سلام وقت همگی بخیر توروخدا راهنمایی کنید کسایی که در مورد مشکل من تجربه دارید راهکار
❤️ سلام. دوست عزیزی که پدرشون اهن شون بالا رفته و خارش دارن ایشون اول یکی دوتا صاف کننده از داروهای طب اسلامی مصرف کنند بعد حجامت عام انجام بدن. اگه به صاف کننده دست رسی ندارن قبل از حجامت از کاهو روزانه و کاسنی و شاطره و دم کرده عناب و اب زرشک استفاده کنن بعد حجامت انجام بدن. 💚💚💚💚💚 سلام وقتتان بخیر برای آن عزیزی که پدرشان چربی خون داشتند وآهن بدنشان زیاد است فرمودند اگر طب اسلامی دراصفهان سراغ دارید بگویید با این شماره تلفن تماس بگیرید حاج آقا باقری یکی از شاگردان استاد تبریزیان است که بنده چند مرتبه همسرم برای معالجه پیشش رفتیم ونتیجه دیدیم زنگ بزنید وشرایط پدرتان رابگویید آن شا الله که زود نوبتتان بدهند ووقتی زنگ زدید ونوبت گرفتید حتما آدرس راهم بپرسید آخه همیشه یکجا نیستند وبیشتر در حسینیه مساجد طبابت می‌کنند هزینه ویزیت هم نمی‌گیرند موفق باشید ان شا الله که پدرتان سلامتیش باز گردد وسایه اش سالیان سال بالای سرتان باشد 💚💚💚💚💚 در رابطه با اون خانمی که پدرشون مشکل آهن دارن و بدنشون خارش و ورم داره پیشنهاد میکنم که پیش دکتر سنتی حسین خیراندیش برن ان شاء الله که مشکلشون حل بشه🙏🌷 💚💚💚💚💚 سلام وخسته نباشید .درمورد اون خانمی که گفتند پدرشون تحت شرایطی بیمار بودند والان کمرشون خارش داره .عرض کنم که هر روز صبح تا ۴۰ روز عرق شاطره رو ولرم کنند یعنی دما بدند و۲تا قاشق غذا خوری خاکشیر رو داخلش بریزن وصبح ناشتا با عسل یا که بدون عسل فرقی نمی کنه قاشق قاشق میل کنند وتا ۳۰ دقیقه چیزی نخورند .احتمالا پدرتون کبدش پاکسازی میخواد واین خارش هم از سودای زیادی که توی بدنش هست ایجاد شده .واین که حتما لباسهایی که الیاف پلاستیک دارند نپوشن واگه میتونن شیر الاغ پیدا کنند وروی جاهایی رو که خارش داره بمالند . 💚💚💚💚💚 سلام،به اون خانم یا آقایی که کمرشون خارش شدید داره ،میخواستم بگم منم به همین بیماری دچار شدم،هر چه هیدروکسی زین میخوردم،به طور موقت خوب میشدم دوباره شروع میشد،به دکتر سنتی مراجعه کردم،رب انار شیرین تجویز کرد ،دوبار حجامت ساقین کردم، له اضافه یه سری پرهیزات مثل قند و شکر وچای،بعد از چند ماه به کلی برطرف شد، انشاالله پدر شما هم خوب میشن البته با طب سنتی. 💚💚💚💚💚 سلام بنده درمان گر طب اسلامی هستم در البرز در رابطه با کسی که پرسیده بود که پدرشون راننده کامیون هست و کمرش خارش داره...... ایشون اول حجامت عام و بعد 3 بار حجامت کعب حجامت کنار قوزک انجام بدهند انار و رب انار بخورد 💚💚💚💚💚 باسلام وممنون به خاطر برنامه‌ی خوبتون اون خانمی که نگران باباشون به خاطر حساسیت پشت کمرشون هستن. من خودم این مشگلات رو دا‌تم. فقط به ایشون یه مدت خنکی بدید خوب می شه مثلا شربت خاکشیر با آبلیمو. هندوانه. ماست واگه چن روز صبح ناشتا خاکشیر وعرق کاسنی داخلش بریزن خوبه 💚💚💚💚💚 سلام خسته نباشید در جواب دختر گلی که نگران پدرشون هستن عزیزم ایشون باید حتما حجامت عام انجام بدن سکنجبین استفاده کنن حتما خوب میشن 💚💚💚💚💚 سلام دررابطه بااون دوست عزیز که پدرشون کامیون داره و خارش شدیدکمرگرفتن مادر منم هم همینطور شدفهمیدن توکیسه ی صفراشون سنگ دارن خلاصه مجبور شدن با عمل کیسه ی صفراشون دربیارندالبته به این نکته خیییییییللللللییییی توجه کنیدکه شش ماه بعدازعمل بایدمیرفتن گازگیری که مامانم پشت گوش انداخت دورازجون پدرتون بعدازیکی دوسال هرچی میخوردبالامیوردومتاسفانه فوت کردن حالا اگرتشخیص دادن کیسه شون سنگ برداشته اگر عمل کردن حتما شش ماه بعدش برم گازگیری کنند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_سوم سودابه اخم کرد و گفت باشه برو اما من میرم خونه مامان بپرسه تو کجایی میگم داری با رضا حرف م
این حرفاش قند تو دلم آب میکرد، بعد گفت صفیه دیگه هم با پسرا حرف نزن، من خوشم نمیاد ناراحت میشم گفتم باشه باهاشون حرف نمیزنم هرچی تو بگی بعد سودابه صدام کرد و زود رفتم بیرون، سودابه بهم گفت باید بریم خونه، منم گوش دادم و یه راست رفتم خونه خودمون سودابه گفت ببین صفیه تو دیگه زیادی داری با این پسره گرم میگیری، من میخوام جریانو به بابا بگم تا کمتر آبرومون تو محل بره خیلی ترسیدم گفتم توروخدا به بابا نگو، بخدا من دیگه کمتر باهاش حرف میزنم، اصلا هرچی تو بگی گوش میکنم فقط منو لو نده گفت باشه نمیگم اما حواستو جمع کن میدونی که بابا رو آبروش حساسه از اون به بعد عشق و عاشقی یواشکی ما شروع شد، دیگه هروقت سودابه پیشم نبود باهم میرفتیم تو کوچه حرف میزدیم، هربارم یه گل برام میاورد منم گلو زیر لباسم قایم میکردم و میبردم یواشکی توی کتابم قایم میکردم تا سودابه نبینه هر کسم تو محل اذیتم میکرد از رضا یه کتک حسابی نوش جان میکرد، جوری شده بود که هیچکس جرات نداشت بهم بگه بالای چشمت ابروعه چون رضا باهاش گلاویز میشد کم کم رابطم با رضا صمیمی تر شد حاضر بودم جونمو براش فدا کنم تا اینکه رسید به سن خدمتش یه روز بعد از مدرسه منو صدا کرد تو کوچه، با سودابه بودم بهم گفت صفیه نرو پیش رضا یکی ببینه زشت میشه گفتم نه تو سر کوچه وایسا حواستو جمع کن کسی نیاد مارو ببینه سودابه گفت مگه من کلفت جنابعالیم که وایسم سر کوچه نگهبانی بدم؟ من میرم خونه توام باید باهام بیای وگرنه به مامان میگم با رضا قرار مدار میزاری وقتی دیدم باهام همکاری نمیکنه حرفشو گوش کردم و پیش رضا نرفتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
29.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 کلیپ 🔴 شماره 8⃣ ✨امروز به هر کوچه اذان باید گفت 🌺دروصف علی ز آسمان باید گفت ✨چون عید امیر مؤمنین است 🌺تبریک به صاحب الزمان باید گفت 😍 💠عید غدیر مبارک 💠 🌸🍃 (ع) 🌸🍃
💚 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌱 مامان هیچوقت لباس عروس نپوشیده بود، حتی روز عروسیش! یعنی عمه کوچیکه م نذاشته بود که بپوشه، گفته بود ما مادرمون مریضه و جا واسه این تشریفات نداریم فعلا و با همین بهونه ی الکی، یه عمر حسرت رخت سفیدِ عروس پوشیدنو گذاشته بود به دلِ مادرِ تازه عروسِ من! بچه تر که بودم، موقع بافتن موهام برام از اون موقعا می گفت که حتی نذاشته بودن بره آرایشگاه و براش مشاطه گر آورده بودن خونه... دست می کشید توی موهامو با خنده تعریف می کرد که چقدر دلش می‌خواسته روز عروسیش موهاشو شینیون کنه و تاج عروس بذاره، اما مشاطه‌گر پیر و اختصاصی خانواده ی پدری بلد نبوده و کلی با اتوی موی قدیمی کف سرشو سوزونده بوده تا موهای موج دارشو فرتر کنه! یه وقتایی که به شوخی می گفتم مامان بذار از نو برای تو و بابا یه عروسیِ مفصل بگیریم که لباس عروس و شینیون و تاج عروس و آرایشگاه و کلی مهمون و بزن بکوبم داشته باشه، می خندید و می گفت: دیگه خیلی دیره! می‌گفت: توی زندگیِ هر آدمی یه حسرتای کوچیکی هستن که هیچ‌وقت از یاد نمیرن، هیچ‌وقت آتیششون توی دل آدم خاموش نمیشه، دردشون فراموش نمیشه، تا ابد حسرت می‌مونن... می گفت: درسته الان دیگه اون جوون ۱۸ ساله نیستم که واسه یه لباس سفید اون‌قدر ذوق و شوق داشته باشم و برام مهم باشه اما بعد این همه سال، بار حسرتِ اون یه روز رو دوشِ دلمه هنوز! می‌گفت: بعضی حسرتا شاید خیلی کوچیک و سطحی به نظر بیان، اما اندازه ی یه اقیانوس عمیقن، غرق می کنن آدمو! راستشو بخوای این روزا بیشتر فکر می کنم به مامان و حسرتاش، به عمه ی کوچیکم و کاراش، به خودم، به تو، به حسرتای کوچیکی که تا ابد به دلم می‌مونن، به حسرتای کوچیکی که خیلی بزرگن... مثل جانم شنیدن از لبات، مثل ترکیب اسمم با صدات، مثلِ‌‌‌..‌. مثلِ گرفتن دستات! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••