#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
بدون مقدمه به عرضتون میرسونم
۲ سال عقد بودم و قبل از اون هم ۱۱ ماه باهم در ارتباط بودیم واسه شناخت همدیگه
بعد از عقد خانمم کم کم رنگ عوض کرد و چهره واقعیشو نشون داد و رفتارا و صحبتاش باعث شد ما از هم طلاق بگیریم
الان بعد از ۹ ماه جدایی یه آقایی زنگ زدن و گفتن من میخوام با خانم فلانی(خانم سابقم) ازدواج کنم
حالا اینکه چطور شماره منو پیدا کرده و از کجا فهمیده رو نپرسیدم ولی خیلی اصرار داشت منو ببینه و از حرفاش فهمیدم میخواد دلایل جدایی رو بپرسه
ایشون ظاهرا تو شهر دیگه ای هم هستن
به من گفتن قرار ملاقات بذار
من گفتم بعد از عید
نمیدونم اون حقیقت هایی که تو دوران نامزدی داشتیم رو بهش بگم یا سکوت کنم
میترسم بگم و زندگیشون از هم بپاشه
میترسم نگم و بعدا منجر به جدایی بشن و یا اصن نشن و خوشبخت شن
دوراهی سختی هست نمیدونم چیکار کنم😓
۱۸ سالم که شد و مدرسم تموم شد، پدرم یه مغازه تو بهترین نقطه شهر برام ساخت و یه تیکه باغ واسه کشاورزی بهم داد و گفت کار کن و زندگیتو بساز
من کار کردم و تونستم یه باغ دیگه هم بخرم. زمان خریدش مصادف شد با زمان عقد کردن ما و من اینو به فال نیک گرفتم و میخواستم بزنمش به نام خانمم و وقتی با خوشحالی بهش گفتم باغ خریدم، در جوابش گفت انگار هتل خریدی که اینجور خوشحالی میکنی(باحالت شوخی گفت البته) ولی خیلی تو ذوقم خورد و دیگه نزدم به نامش.
سال بعدش اولین سالی بود که پسته باغمون محصول میداد و من ۴۵ میلیون پسته فروختم و باهاش برای تولدش یه هاشبک خریدم، (درسته نو نبود اما در حد نو بود واقعا) ولی ایشون بدون مشورت و آگاهی من بعد دوماه ماشینو فروختش و وقتی فهمیدم و علت رو جویا شدم گفت پراید امنیت نداره… خودت ۲۰۶ سوار بشی و من یه پراید دسته دوم سوار شم(به حالت شوخی گفت و منم هیچی نگفتم).
رفته بود خونه دوستش و موقع بازگشت که رفتم دنبالش گفت ببین مردم خونه ۲۰۰ متری دارن ماهم تو حسرت دومتریش
گفتم ناشکری نکن ماهم میسازیم
گفت آره خیلی بساز هستی همون مغازم بابات بهت داد…
گفتم با کار کردن خودم یه باغ و یه ۲۰۶ و یه پراید برای تو خریدم که فروختیش…
گفت آره دلتو با این حرفا خوش کن و هار هار خندید.
واسه روز مادر ۷۰۰ تومن بهش دادم گفتم واسه پدر و مادرت یه لباس بخر و گفت باشه و شب زنگ زد بجای مادرش تشکر کرد… ولی بعدها دستش رو شد اصلا چیزی نخریده و حتی مادرش خبر نداره من اون پولو دادم دخترش و دورو بازیش ثابت شد و من خیلی ناراحت شدم.
اینا خلاصه ای از مشکلاتمون بود و هنوز ادامه داره که میخوام طولانی نشه و حوصله شما رو سر نبرم
در کل خانم من چشم و دل سیر نبود و خیلی آدم مقایسه گر و زخم زبون زنی بود و هیچ موقع نشد بجای طعنه زدن منو تشویق کنه.
۷۷ تا سکه به علاوه ۱۲۰ میلیون پول رایج مملکت مهرشون بود که سکه هارو ندادم ولی ۱۲۰ میلیون رو دادم، یعنی ازم گرفت.
رابطه نداشتیم و تو دوران آشنایی گفت برای بعد ازدواج و منم قبول کردم.
همین حرفایی که به شما گفتم رو به صورت کاملتر میخوام به اون آقا بگم… در واقع هرچیزی که اتفاق افتاده (حالا نمیدونم کار درستی میکنم یا نه).
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خوبید عیدتون مبارک
من یه سوال دارم ارتون خواهش میکنم راعنماییم کنید
من الان بیست ساله که ازدواج کردم اوایل ازدواج بخاطر یه سری مسائل که بین خانواده من وهمسرم پیش اومد همسرم رابطشو با خانواده من قطع کرد الان بیست ودو سال از اون زمان گذشته من بارها بهش التماس کردم ولی متاسفانه اصلا حاضر نیست دست برداره این خیلی منو رنج میده همش به خودم میگم من یه زن صیغه ای هستم تروخدا راهنماییم کنید اینم بگم همسرم مرد خوبیه تنها ایرادش اینه
یه مورد دیگه هم اینه که اوایل اردواج من بجه دار نمیشدم یه شب ایشون گفت یه سال بهت فرصت میدم اگه نشدی زن میگیرم من اون یه سالو خیلی زجر کشیدم الان که یادم میفته بدجوری عذاب میکشم حدود یه سال ونیم بعدش حامله شدم از لطف خدا ولی اون مدت به من خیلی بد گذشت
الان که بهشون فک میکنم با وجودیکه خیلی ایشونو دوست دارم ولی عذاب اوره برام فکر اینکه به من به سال مهلت داد
تروخدا منو راهنمایی کنید
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_پنجاه_یک تا اینکه چندباری صدا زدم بابا، آخرش باز کردن. بابام روی مبل نشسته بود و تلوزیون ن
#قسمت_پنجاه_دو
با هر جملش اشکام سرازیر میشد و هری دلم میریخت،
گوشیمو برداشتم و دویدم سمت بابام که توی حیاط نشسته بود،
پا برهنه درحالی که از چشمام اشک میریخت رفتم سمتش و گوشیمو گرفتم روبه روش،
تو چشمام نگاه کرد و گفت میدونم باباجون.. وکیلت گفت.
گفتم اگه عدم تمکین بگیره چی؟
گفت با کتک هایی که بهت زده بود و رفتی پزشکی قانونی نمیتونه اینکارو بکنه، نترس اگه من باباتم و به من ایمان داری که بسپارش به من.
این جمله بسپارش به من زیباترین جمله دنیاست، از هزارتا دوست دارم و قربونت بشم و عزیزم بهتره.. خیالم جمع شد.
نشستم کنار بابام و دست انداختم دور گردنش گفتم بابا تموم پشت و پناهم تویی توروخدا یه وقت یه بلایی سرش نیاری که پات گیر باشه..
ماچم کرد و گفت نه باباجون مگه من بچم، حالام برو بالا به مامانتم چیزی نگو حال و حوصله غرغراشو ندارم.
ماچی ازش کردم و برگشتم توی خونه، خیالم جمع جمع بود وقتی بابام میگه میشه پس یعنی میشه، درسته که توی بچگی با اعتیادش خیلی آزارمون داد ولی به قول خودش الان هست که جبران همه اون سالها رو بکنه…
خودم به سهیل زنگ زدم که التماسش کنم
نمیخواستم بابام کار بدی بکنه یا تو دردسر بیوفته، حاضر بودم خودم به پای سهیل بیوفتم ولی بابام روش خودشو پیش نگیره،
روش بابای من مساوی بود با بدبختی.. مساوی بود با اتفاقای بد.
خلاصه که چهاربار زنگ زدم دفعه پنجم برداشت گفت چته ستاره؟ چرا دست از سرم برنمیداری؟ من نمیخوام طلاقت بدم، مهریتم میدم.
خیالش از بابت مهریه با وجود قسطی شدنش راحت بود
اون موقعم قیمت سکه اندازه ای نبود که بخواد اذیتش کنه و حالا میخواست جولان بده و اذیت کنه
گفتم سهیل ازت خواهش میکنم بیا طلاقم بده ببین من دارم مهرمو میبخشم مگه تو از اولشم اینو نمیخواستی؟ اون همه نقشه، بهنام، همه اینا بخاطر این بوده..
کوتاه نمی اومد گفت هان عشقت بهنام جونت مرده؟ اصلا چرا بهنام خودشو حلق آویز کرد؟ نکنه با تو سرو سری داشته، من طلاقت ندادم اینکارو کرد هان؟
تعجب کردم گفتم مگه بهنام تصادف نکرده؟
گفت نه کی گفته، بهنام خودش این بلا رو سر خودش آورده، زیاد جای تعجب نداشت، شخصیت بهنام از اولش مثل دیوونه ها بود متمارض بود شرط میبندم با یه دختر دعواش شده خواسته فقط یکم اونو بترسونه یا یه همچین چیزی، یه همچین شخصیتی داشت…
به سهیل گفتم واقعا برات متاسفم چقدر راحت میتونی دروغ بگی خودتم خوب میدونی که من با بهنام نبودم نقشه ی خودت بوده ولی بازم دروغ میگی..
بهش گفتم ببین سهیل من میترسم بابام بلایی سرت بیاره بخدا، روی من حساسه.. بیا و کوتاه بیا، خواهش میکنم!
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا❤️
سلام ممنون ازکانال خوبتون راستشوبخواین میخواستم درموردیه موضوعی راهنماییم کنی من حدودای تابستون بخاطریه قضیه که, قصه اش طونالانیه رفتم دفترخدمات قضایی بعدمیدوننین که اونجابایدحتماثبت نام ثناداشته باشی ومن اینونمیدونستم ازقضایه اقاپسری که اونجابودن ومن ازشون یه سوال کردم درباره ثبت نام ثناواینابعدش شمارموصدازدن ومن رفتم که ثبت نام انجام بدم که اون لحظه داشتم شمارهمراهمومیگفتم که واردسامانه بشه این اقاپسرهم اونجابودن من کاراموانجام دادم وبعدازچندروزدیدم یه شمارهرهی زنگ میزنه هی پیام میده من اول فک کردم که دوستمه وبعدفهمیدم که همون اقاپسره واینم بگم من باشوهرم اختلاف دارم ودارم ازش جدامیشم بعدازیهذمدت این اقاپسرکل جریان زندگی خودشوبهم گفتومنم گفتم وارتباطمونرفقط تلفنیه وبارهاازایشون خواستم که بره دنبال زندگیش ولی ایشون میگن ازلحاظ عاطفی, به من وابسته شدن ونمیخوان ازم جدابشن بازم میگم ارتباطمون فقط تلفنیه حالامن موندم چیکارکنم توروخداراهنماییم کنیدمن یه خانم ۳۴ساله ودرشرف طلاقم خواهشاخواهشاقضاوت نکنین فقط راهنمایی ممنون بارهاوبارهابه ایشون گفتم که وقتشوبامن تلف نکنه ولی ایشون گوش نمیدن نمیدونم ادامه بدم یانه
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خوبید عیدتون مبارک
من یه سوال دارم ارتون خواهش میکنم راعنماییم کنید
من الان بیست ساله که ازدواج کردم اوایل ازدواج بخاطر یه سری مسائل که بین خانواده من وهمسرم پیش اومد همسرم رابطشو با خانواده من قطع کرد الان بیست دو سال از اون زمان گذشته من بارها بهش التماس کردم ولی متاسفانه اصلا حاضر نیست دست برداره این خیلی منو رنج میده همش به خودم میگم من یه زن صیغه ای هستم تروخدا راهنماییم کنید اینم بگم همسرم مرد خوبیه تنها ایرادش اینه
یه مورد دیگه هم اینه که اوایل اردواج من بجه دار نمیشدم یه شب ایشون گفت یه سال بهت فرصت میدم اگه نشدی زن میگیرم من اون یه سالو خیلی زجر کشیدم الان که یادم میفته بدجوری عذاب میکشم حدود یه سال ونیم بعدش حامله شدم از لطف خدا ولی اون مدت به من خیلی بد گذشت
الان که بهشون فک میکنم با وجودیکه خیلی ایشونو دوست دارم ولی عذاب اوره برام فکر اینکه به من به سال مهلت داد
تروخدا منو راهنمایی کنید
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام خوبید عیدتون مبارک من یه سوال دارم ارتون خواهش میکنم راعنماییم کنید من الان بی
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام خدمت شما ادمین عزیز میخواستم یه پیشنهاد بدم که برای خیلی موارد مشکلات میتونه راهگشا باشه و اون هم اینه که هر بزرگواری که مشکلی داره میتونه از شماره 1480 که مشاوره رایگان میده و مال بهزیستی هست استفاده کنه (صدای مشاور) که فکر کنم الان این شماره مال همه کشوره ولی بهر حال مال بهزیستی هست و میتونی با یک مشاور همیشه صحبت کنی هزینه یک جلسه مشاوره (45دقیقه) با مشاور فوق لیسانس الان حداقل 80 هزار به بالاست ولی در این سامانه با موبایل هم که همین زمان رو صحبت کنی حداکثر 5 هزار تومن خرجشه و با تلفن ثابت هم به 500 تک تومن هم نمیرسه ممنون میشم این پیام رو داخل گروه قرار بدید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد خانومی که همسرش اجازه نمی ده با خانوادش رفت و آمد کنه.
اول اینکه شما همسرت دو دوست داری واین خوبه . اینکه چه اتفاقی افتاده که پس از گذشت این همه سال باز همسرتون نمی تونه خانواده ی شما رو ببخشه ما نمی دونیم اما شما می تونید از بزگترایی که مورد احترام همسرتون هستن کمک بگیرید و در قدم بعدی اگه خودش رفت و آمد نمی کنه ولی به شما اجازه می ده هیچ اشکالی نداره شما خودت رو محروم نکن. اون یک سالی هم که عذاب کشیدی به خاطر عشقی که له ایشون داری فراموش کنید.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.خانومی که بیست ساله شوهرش با خونواده اش قهره.و برای بچه دار شده یک سال بهش فرصت داده:چطوری میگه شوهرم مرد خوبیه؟
خوبی از شماس که باهاش ساختی.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزم
افسوس و غم و اندوه گذشته
دردی را که دوا نمیکند
اوج شادی و شوق زندگی ما را میگیرد
گذشته را باید رها کرد
در آغوشِ خداوند در لحظه باید بهترین و پاکترین زندگی را رغم زد
آنقدر خوشی و آرامش برای خودت، همسرت و فرزند نازنینت بساز
که طعم خوشبختی ، اندوه های گذشته را به فراموشی بسپارد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در رابطه با اون خانمی که گفت 20ساله ازدواج کردن و....
عزیزم گذشته ها گذشته چرا باید به خودت سخت بگیری و زجر بکشی شوهرتم هر کاری میخواد بکنه اون قلب و دل خودشه که سیاه میشه شما هم دیگه بیش از این اصرار نکن.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خواستم در مورد اون خانمی که گفتن بیست ساله ازدواج کردن و همسرشون یه سال فرصت دادن تا بچه دار بشن
ببین عزیزم به نظرم شما از همون اول اشتباه کردی , مردی که ادمو بخواد چه با بچه چه بی بچه میخواد شما نباید سازش میکردین اگه همون اول اشتباه نمیکردین الان ۲۰ سال از عمرتون رو به هدر نمیدادین
ولی برای الان و حل مشکلتون به نظرم از یه روانشناس کمک بگیرین بهتره تا با حرفای درست و حسابی همسرتون رو قانع کنید.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا❤️ سلام ممنون ازکانال خوبتون راستشوبخواین میخواستم درموردیه موضوعی راهنماییم کنی من حدود
#پاسخ_اعضا ❤️
د
اون آقا پسر قطعا با کسانی دیگر هم ارتباط دارد ولی به شما نمیگوید و خودش رو از این طریق ارضا میکند شما باید در این موقع عاقلانه برخورد کنید و تلاش کنید که از این موقعیت سخت بیرون بیاید
تا هر کجا که با ایشون صحبت کردید مهم نیست
بهترین کار اینکه ایشون رو بلاک کنید و اگر مقدور هست خط تون رو عضو کنید و راهکاری برای درمان فشار روحی تون پیدا کنید چون از این به بعد بعد از جدایی هر لحضه کسان دیگر هم هستن که چنین فرصت هایی رو برای اذیت کردن خانم های متعلقه استفاده میکنند
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب خانم ۳۴ساله که در حال جدایی هست بگم خواهر عزیز گول حرف این اقا را نخورید اینها همش سو استفاده ی ادم های مریض هست که به زنانی که مطلقه هستن با این نظر پیش می ایند چون میدانند که این زنان سخت نیازمند محبت اند و بنابراین با این دوز و کلک ها وارد زندگی این زنان شکست خورده میشوند و بعد از یمدت پیشنهاد ازدواج موقت میدن و هزار تا خواسته نابجا...خواهشا صد درصد رابطتون را قطع کنید تا خودتان هم وابسته نشوید و ضربه روحی نخوریدعاقبت این روابط ناکامیست فعلا شما یک زن همسر دار هستید و اگر یک درصد همسرتون متوجه این رفتار شما بشه ممکنه هزارتا مشکل در جریان پروندتون براتون ایجاد بشه توکل بخدا کنید و زمانیکه کامل جداشدید و زمان عده ی شما به اتمام رسید بعد اگر خواستید کاملا منطقی و با ادمی ازدواج کنید که بتواند زخمهای زندگی گذشته ی شما را التیام بخشد وگرنه این روابط اخرش هیچ است و پوچ و شکست و ناکامی.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام وقتتون بخیر...فرقی نمی کنه که در شرف طلاقی...شما الان داری خیانت می کنی تلفنت رو عوض کن اگه واقعا به اصول اخلاقی پایبندی یه زن یا مرد متاهل در هر شرایطی باید به چارچوب خانواده اش پایبند باشه..ان شا ء الله بهترین ها براتون پیش بیاد مطمعن باشی وقتی شما مراعات اصول اخلاقی رو کنی خدا حواسش بهتون هست و براتون بعد طلاق بهترین همسر رو می فرسته
❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️
سلام
خانمی که گفتن ۳۴ساله هستن و دارن طلاق میگیرن
عزیزم بنظر من تا ماجرا جدی تر نشده ایشون رو بلاک کن یا چند روزی گوشیتون رو خواموش کنید یا سیمکارت رو عوض کنید
ولی اگه شماهم به اون پسر وابسته شدید ماجرا فرق داره🙃❤
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_پنجاه_دو با هر جملش اشکام سرازیر میشد و هری دلم میریخت، گوشیمو برداشتم و دویدم سمت بابام که
#قسمت_پنجاهو_سه
اما فایده نداشت، در نهایت بهم گفت خیلی ناراحتی برگرد سر زندگیت، یا برمیگردی سرزندگیت یا اون چینی هایی که بابات شکست و اون سکه هایی که گرفتید رو بهم برمیگردونی،
پول ماشینم که خورد کردی با یه مقدار دیگه میدی تا طلاقت بدم والا نه!
گفتم اون چینیا که جهاز خودم بودن، چه ربطی داره؟
گفت دیگه خودت میدونی هرچیزی تاوان داره
توام باید تاوان طلاقتو بدی، میای به من پول میدی تا طلاقت بدم.
حالا میفهمیدم حرفش چیه و چرا نظرش برگشته و طلاق نمیده،
ولی خب اونم مگه نمیخواست به معشوقش که خواهر پرهام بود برسه؟ پس چی شده بود؟
به شقایق گفتم به پرهام زنگ بزنه و بپرسه چی شده؟ بعد با بابام مشورت میکنم و یه فکری میکنیم.
پرهام به شقایق گفت بخدا خواهر من به زور و حرفای مهسا بوده که با سهیل دوست شده بوده،
دیگه اینکه نمیدونم چی شده که مثل قبل گوشیشو نمیگیره دستش و بره با کسی حرف بزنه.
مشخص بود با سهیل بهم زده،
شاید بخاطر اون تهدیدی بود که من کردم ترسیده!
چند ساعت توی خونه راه رفتم تا فکری کنم، حاضر بودم بمیرم ولی به سهیل باج ندم.
دوباره بهش پیام دادم سهیل از خر شیطون بیا پایین، بیا راحت طلاقم بده بدون دغدغه،
تو الان معشوقت باهات بهم زده سر من داری خالی میکنی،
اگه برگرده باهات اونوقت من لج میکنم و به طلاق راضی نمیشم تا قرون آخر مهرمم میگیرم هااا پس بیا و لج نکن..
اما مرغ سهیل یه پا داشت گفت همون که گفتم اون دختر حتی برگرده هم من دیگه نمیخوامش.
پیامشو به بابا نشون دادم، گفتم بابا من تصمیممو گرفتم فکرامو کردم میخوام برگردم سر زندگیم! نمیخوام کسی توی دردسر بیوفته.
بابام گفت چه دردسری؟ میری اونجا میزنتت، نمیذارم بری.
گفتم چرا من میرم که تو نخوای باج بدی.
هرچی بابام اصرار کرد گفتم لااقل دوماه،
انقدری میرم که از بودن با من اذیت شه و راضی شه طلاقم بده بدون مهریم.
مامانم میزد تو سر و صورتش و میگفت این دختر این بار بره زنده برنمیگرده، نذار بره مرد، میکشتش...
بابام گفت خودش میدونه و زندگیش، طلاقشو بگیرم بعد بیاد بگه من عاشق شوهرم بودم.
دست بابامو گرفتم و گفتم نه بخدا بابا اینجور نیست.
لپشو بوس کردم و گفتم من از تو میترسم،
درسته تو پشتمی هرکاری برام میکنی ولی من از همین میترسم،
همین که تو هرکاری برای من از دستت برمیاد میکنی،
اگه بلایی سر سهیل بیاری چی میشه بابا؟
من بخاطر تو دارم میرم، دارم میرم انقدر آزرده خاطرش کنم که مجبور شه.
بابام گفت باشه ولی بازم من پشتتم.
خلاصه به سهیل زنگ زدم، تا گوشی رو جواب داد گفت مگه نمیگم طلاقت نمیدم خیلی ناراحتی پاشو بیا سرزندگیت.
گفتم اتفاقا میخوام همینکارو بکنم، حالا که طلاق نمیدی خب منم برمیگردم سر زندگیم..
چند لحظه سکوت بود...
بعد آروم گفت جدی میخوای بیای؟
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام تو رو خدا پیام منم تو چنل بزارین فکر بسیار مشغوله
من ۷ ساله ازدواج کردم از همون دوران عقد برادر شوهر بنده خیلی منو زیر نظر داشت
با این که متآهل بودن و بزرگ تر از شوهرم هستن و خانواده شوهرم تعصبی و مذهبی آن
اما نمیدونم برا خود منم باعث تعجبه اصلا رعایت نمیکردن که تو جمع کسی متوجه میشه
بهم زیاد نگاه میکرد همش لبخند میزد حتی چشمک میزد ومن از این رفتارش عاصی شده بودم همش کنارم میشست خونوادش دیگه داشتن متوجه میشدن
که من ی بار زنگ زدم به جاریم و ی کم بدی از شوهرش گفتم مثلاً گفتم شوهرت بد نگاه میکنه و مگه من چیکارش کردم خلاصه بر عکس رفتارهای برادر شوهرمو گفتم تا خانمش بره بهش بگه که مثلاً من متوجه نشدم که بهم نظر داری تا ازم متنفر بشه و ازم بدش بیاد
الان همین طور شده اصلا تو جمعا خیلی رفتارش عوض شده حتی بچه هامون تحویل نمیگیره مثلاً رفتیم خونشون عید دیدنی اصلا تحویل نگرفت .الان خیلی فکرم مشغوله چرا چرا ی طوری رفتار میکنند که ی زن برا حفظ آبروی ی همچین کارایی بکنه من الان تا کی باید زیر نگاهای سنگین و کم محلیاش باشم
با این که دو تا داداش انقد با هم صمیمیت و من و جاریم با هم خوبیم تو رو خدا منو راهنمایی کنید کارم درست بوده که به جاریم بد شوهرش گفتم تا بهش بگه و از من سرد بشه یا نه
من دیگه خستم نه اون رفتارش برام قابل تحمل بود نه این رفتارش
ادمین عزیز من مشکلمو نمیتونم به کسی بگم😞 بزارید تو کانال تا منو راهنمایی کنین دوستان ممنون میشم در ضمن کانالتون فوق العادس
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
هی شعر نوشتم که بخوانی و تو انگار نه انگار
از عشق نوشتم که بدانی و تو انگار نه انگار
این یک غزل ساده، ولی پر تب و تاب است
ویران شده یک مرد و تو انگار نه انگار...
◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
@azsargozashteha💚
#حرف_اعضا ❤️
سلام عید همگی مبارک باشه ان شاءالله سال خیلی خوب و پر برکتی داشته باشید
عذرخواهی میکنم سریع میرم سراصل مطلب کانال خیلی کانال خوبی هست و اعضای خوبی داره و پیشنهاد های خوبی داده میشه ولی چیزی که خیلی منو ناراحت میکنه و بارها و بارها دیدم توی پیشنهادات اعضا اینکه خیلی راحت پیشنهاد طلاق و جدایی میدن بزرگواران خیلی از این مشکلاتی که اعضا نوشتن و شما پیشنهاد طلاق دادید به راحتی و با کمی درایت قابل حل هست آخه چطور به خودتون اجازه میدید اینقدر راحت به طرف مقابل بگید بهتره جدا بشه دوتا مثال میزنم مثلا آقایی که گفتن پدرخانومشون فوت کرده و خانم بدون مشورت گفتن مادرشون بیاد خونشون یا همین بنده خدا که از عروسشون گفته که عروسمون داره دقمون میده درسته که عروس پرو بازی دراورده درسته که خانم بدون مشورت با آقا به مادر گفته بیا خونه ما ولی اینا چیزی نیست که کسی بخواد بخاطرش سریع جدا بشه یکم صبوری یکم حوصله به خرج دادن یکم مشاوره رفتن و مشاوره گرفتن مشکل رو حل میکنه به آخر خط که نرسیدن که بخوان جدا بشن که خواهش میکنم خواهش میکنم ازتون هیچ وقت به هیچ کس پیشنهاد طلاق ندید بعضی جاها بله واقعا آدم احساس میکنه اخر خط هست مثلا اون خانمی که گفتن آقاشون چهاربار تیمارستان بستری شدن اینجا اگر پیشنهاد جدایی دادید آدم دردش نمیگیره ولی واسه این دوتا مثالی که بالا زدم پیشنهاد طلاق کاملا اشتباه هست اگر جایی دیدید که واقعا بنظرتون باید بگید طلاق بازم نگید به طرف بگید حتما با یه مشاور مذهبی قدر صحبت کن ببین اون چی میگه تا طرف مقابل بتونه بهترین تصمیم رو در زندگیش بگیره شاید با یه پیشنهاد اشتباه طرف بدترین تصمیم زندگیش رو گرفت و شما مدیون میشید ازتون عاجزانه خواهش میکنم تا میتونید پیشنهاد طلاق ندید و اینقدر راحت به طرف مقابل نگید خانومش دوسش نداره اگر داشت فلان کار رو نمیکرد شاید با همین حرف شما دل طرف نسبت به زن و زندگیش کاملا سرد شد بیشتر مواظب بعضی پیشنهادهاتون باشید البته ناحقی نشه بعضی راهکارهاتون واسه گرم نگه داشتن زندگی خیلی خوب و عالی هست دوستون دارم دلم میخواد همیشه بهترین ها نصیب شما و خانوادتون بشه و کانون زندگیتون همیشه گرم❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام تو رو خدا پیام منم تو چنل بزارین فکر بسیار مشغوله من ۷ ساله ازدواج کردم از هم
#پاسخ_اعضا ❤️
اون خانمی که هفت سال ازدواج کردن ،،کار درست رو انجام دادی ولی درست تر این بود که خیلی آروم و قشنگ به همسرت میگفتی که خودش با برادرش آروم حل اش کنن ،،در کل کارت نادرست نبوده😊😊
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در مورد اون خانوم که برادر شوهرش اول خیلی بهش توجه میکرده و الان بی محلی میکنه میخواستم بگم نمیدونم اینکه زنگ زدید به خانومش و بد شوهرشو گفتید درسته یا نه اما همین که الآن نسبت به قبل بهتر شده و زیر نگاه های سنگینش نیستید خیلی خوبه.اگه به شما و بچه هاتون بی محلی میکنه به نظرم اصلا مهم نیست.تازه خیلی هم بهتره که دیگه مثل قبل با توجه هاش به شما دیگه اذیت نمیشید.اگه شما اذیت میشید به نظرم شاید چون قبلا اون رفتار رو باهاتون داشته و الآن ۱۸۰ درجه عوض شده شما به اون رفتار عادت داشتید و یه مدت که بگذره شما هم عادت میکنید و این خیلی بهتره.شما هم سعی کن بهش فکر نکنی و شما هم به خودش بی محلی کن.اصلا برات مهم نباشه.بیخیالش بشید.ان شاءالله که بهتر بشید.درکتون میکنم سخته چون این تغیر رفتار شما رو اذیت میکنه.هر چقدر هم از اون رفتار اولش اذیت میشدید اما الآن با این رفتارش باز هم ناراحتید.ان شاءالله به مرور بهتر میشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹
سلام در جواب اون خانمی که فرمودند برادرشوهرشون زیادی بهشون توجه می کرده فکر می کنم در اون مدت که این اتفاق می افتاده این خانم ناخود آگاه به توجه ها و نگاههای برادر همسرشون وابسته شدن. و به همین دلیل الان از رفتار سرد برادر همسرشون ناراحت هستند. بهتره روی خودتون کار کنید و به خودتون یادآور بشید که لذت اون وابستگی به شما و ایمان و رابطه شما با همسرتون آسیب می زنه پس شما هم تا می تونید از ایشان دوری کنید تا کم کم فکرتون آزاد بشه. و به زندگی وهمسر و فرزندان خودتون فکر کنید.ان شاالله خداوند همه ما را از وسوسه های شیطان حفظ کند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
وقت بخیر
جواب ایشون 👇
برای دوچیز وقتتان راتلف نکنید:
1-مسائلی که برایتان اهمیت ندارند.
2-کسانی که فکرمی کنندشما اهمیتی ندارید.
خودتان رادرگیربازی روحی-روانی دیگران نکنید!
درعوض کارایشون سعی کنیدکه بیشترباهمسرتون توی جمع گرم بگیرید وبه تعبیری دلبری برای همسر..
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
#دردو_دل
با سلام وقت بخیر خدمت همه ی شما عزیزان وتبریک سال نو
میخوام از شما عزیزان یه راهنمایی بخوام امیدوارم که راهنماییهای شما بتونه کمکم کنه
بنده خانمی ۳۴ ساله هستم وهمسرم ۴۲ساله سه فرزند دارم که دخترم۱۶وپسرام ۱۱و۸ سالشون هست وقتی پسرکوچکم رو باردار بودم متوجه شدم همسرم تلفنی با یه خانم در ارتباط هستش واین باعث بوجود اومدن بعضی مشکلات وافسردگی من و.....شد خلاصه بگم براتون پاییز۹۸ بود که فهمیدم با خانم دوستش رابطه داره البته تلفنی بود ومن فقط صدای ضبط شدشونو شنیدم که حرفایی به هم میزدن با هزار بدبختی و مردن وزنده شدن وپا روی احساسم گذاشتن دوباره زندگی کردم باهاش بهار وتابستون وپاییز گذشته حس میکردم که دوباره با این خانم ارتباط داره که اخرش به دعوا میکشید ودراخر منو به معذرت خواهی وادار میکرد تا اینکه یه چن روزی به شب یلدا امسال مونده بود که دخترم از گوشیش کلی پیام نشونم داد که با این خانم در ارتباط هستش چون با شوهر این خانم دوست صمیمی هستن راحت رفته دیدتش اخه توی یکی از پیاماشون تاریخ دیدارشون رو نوشته بودن که این روزا بهترین روزای عمرشون بوده
خلاصه من با حال خراب رفتم خونه پدرم وبعد چن روز با حال خراب وکیل گرفتم که جدا بشم ازش البته همسرم به هر راهی زد که اشتباه کرده ودیگه از کارا نمیکنه و..... اما با واسطه ای که برا من زنگ زد وبامن حرف زد بهش گفتم وکالت طلاق وحضانت بچه هام رو بده تا برگردم سر زندگیم واونم این کارو کرد ومنم برگشتم تواین مدت اصلا نتونستم بهش اطمینان کنم اینم بگم که ناراحتی اعصاب شدید گرفتم وبا روزی ۱۰تا قرص اعصاب روبراه هستم .اینا رو گفتم تا یه مشکل دیگم رو هم بگم همسرم موقعی که من خونه ی پدرم بودم خواهر اون خانم براش خیلی زنگ میزده وبهش میگفته چیکار کنه که منو برگردونه اینه گذشت تا اینکه روز عید دیدم داره با خواهر اون خانم چت میکنه واقعا موندم دیگه چیکار کنم اصلا خودمم بریدم اینم بگم تا قبل این قضایا من دیوانه وار عاشق همسرم بودم اما الان فقط به خاطر بچه هام کنارشم لطفا وخواهش میکنم راهنماییم کنید البته ناگفته نماند همسرم پسر خالم هستش و پدرم هم به خاطر اینکه شهرمون یه شهر بومی هستش اصلا رضایت به طلاق من وهمسرم نمیده البته چیزی از این قضایا بهش نگفتم ودر ضمن همسرم اهل دود ومواد هم هست
تقاضامندم شما به داد این دل واموندم برسید
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_پنجاهو_سه اما فایده نداشت، در نهایت بهم گفت خیلی ناراحتی برگرد سر زندگیت، یا برمیگردی سرزندگ
#قسمت_پنجاهو_چهار
چند لحظه سکوت بود...
بعد آروم گفت جدی میخوای بیای؟
گفتم آره
گفت من خونه ندارم خونه رو کرایه دادم با مامانم اینا زندگی میکنم..
داشت دروغ میگفت!
گفتم خب عیبی نداره این همه زن با خانواده شوهرشون زندگی میکنن منم روش، میای دنبالم یا خودم بیام؟
گفت خودت رفتی خودتم برگرد
گفتم باشه بهشون زنگ بزن و بگو، اگه راهم ندی میرم ازت شکایت میکنم.
اگه راهم نمیداد راحت تر میتونستم شکایت کنم و جداشم، ولی اون زرنگ تر از این حرفا بود.
بابام رسوندم در خونه با یه ساک با سه دست لباس تو خونه ای،
میدونستم روزای سختی در انتظارمه ولی با توجه به شناختی که از پدرم و سهیل داشتم این عاقلانه ترین کار بود، توی ماشین بابام یه گوشی خیلی کوچیک اندازه قوطی کبریت بهم داد و گفت اینو شارژش کردم پره،
خیلی دیر خالی میکنه ولی خاموشش بزار و همیشه همراهت باشه، مطمئنم نیازت میشه...
بغلش کردم و دوتامون گریه کردیم،
گفت بابا من بازم میگم دلم نمیخواد بری با اینا زندگی کنی ولی فقط میخوام به تصمیمت احترام گذاشته باشم، فقط نمیخوام تو استرس بکشی.
گفتم بابا من از اینا کتکم بخورم خیلی بهتر از اینه که هر لحظه تن و بدنم بلرزه که تو سهیلو کشتیش، بخدا بهتره اینجوری.
زنگ درو زدم، بابام منتظر ایستاد تا برم توی خونه،
خود سهیل درو باز کرد، بابام بدون اینکه بهش نگاه کنه گاز داد و رفت.
همون اول با تیکه شروع شد، سهیل گفت چیه؟ خسته شدن ازت؟
باباجونت حاضر نشد بخاطر دخترش پول بده که آزاد بشه؟
گفتم آره دقیقا! بابام گفت برگرد سر زندگیت یه نون خور کمتر، حرفی داری؟
از اینکه از خودم دفاع نکردم و جوابشو ندادم موند بهم چی بگه، هاج و واج در حیاطو بست،
تنها کسی که اون مدت با من کمی خوب بود و سر جنگ نداشت مادر سهیل بود که چندباری هم بدون اجازه سهیل اومده بود دنبالم که برنگشته بودم،
اومد توی حیاط بغلم کرد، فهمیده بود بچه هاش چه آدمای وحشتناکی هستن،
گفت خیلی خوشحالم اینجایی دختر.
مهسا با چشم غره نگاهمون میکرد، رفتم سمتش و گفتم خواهرشوهر عزیزم چطوره؟
مهسا جون نمیخوای به عروستون خوش آمد بگی؟
مادرش گفت اینو ولش کن این اخلاقش همینجوریه.
رفتیم تو خونه و لباسامو عوض کردم، میخواستم خودمو مدام بچسبونم به مادرشون که از شر تیکه ها و اعصاب خوردیاشون در امان باشم،
با مادرشون چپیدم توی آشپزخونه، داشتم سالاد درست میکردم که مهسا اومد گفت هزار بار اومدیم دنبالت نیومدی حالا چه نقشه ای تو کلته که برا کلفتی اومدی..
میخواستم با طرز حرف زدنم بترسونمش، با لبخند گفتم چه عیبی داره آدم کنیزیه مادرشوهر مهربونی مثل ایشونو بکنه.
ابروهاشو از تعجب داد بالا،
گفتم مهسا جون چیه چرا تعجب میکنی؟
گفت چی بگم والا
آروم در گوشش گفتم از صبا چه خبر؟
ازم فاصله گرفت و گفت هیچی
با لبخند گفتم اونوقت از پرهام چه خبر؟
بهم اخم کرد و گفت تو اونو از کجا میشناسی؟
گفتم مگه میشه معشوقتو نشناسم؟
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
ببخشید من چند وقت دچار مشکل شدم با هیچ کس هم نمیتونم در میان بزارم ممکنه اعضا گروه منو راهنمایی کنن
۲۴سالمه و همسرم ۳۰ساله هست یه پسر دوساله دارم و مجدد باردارم
از وقتی باردار شدم همش استرس دارم که دیگران قراره چی ها بهم بگن حتی با اینکه الان ۶ماهه هستم هنوز به کسی نگفتم باردارم که سرکوفت نخورم
از طرفی هم هرشوخی و خنده ای که با همسرم دارم میره به خانواده اش میگه حتی اگر تو خونه برقصم و آرایش کنم
منم دیگه نمیتونم حرف بزنم همش فکر میکنم الان میره میگه و....
حالا دیگه شوهرم به من میگه تو خشک و جدی هستی تو خونه با تو بهم خوش نمی گذره
درحالی که فضولی کردن های خودش و مسخره کردن های خانواده اش باعث شد من اینطوری شم
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
#درد_دل_اعضا ❤️
داستان زندگی🌹
#بخش_اول ✅
سلام
هر چند برام سخت بود پیاممو بفرستم ولی گفتم شاید کسی هم باشه مثل من یا کسی باشه برای مشکل من و امثال من دعا کنه😔
من تو یه خانواده روستایی و پرجمعیت و فقیر به دنیا اومدم
شانس های زیادی پدر و برادرام داشتن برای سروسامان دادن به زندگیشون ولی خب به بهانه هایی که خودشون فکر میکنن درست بوده اونا رو از دست دادن
فصل کودکی من و خواهر برادرام یه کتاب میشه میگذرم...
ولی اینو بگم تو روستای ما با عرض پوزش خیلی از دخترا و حتی زنهای متاهل با مردا ارتباط ناجور داشتن😞 ولی خداروشکر به برکت زحمت پدر و چشم پاکش هیچوقت ما خواهر و برادرا به این سمتا نرفتیم ،
حتی بابام بدش میومد بریم عروسی ، از ۶سالگی به ما نماز خوندن یاد داد و ۸سالگی روزه میگرفتیم
هر چند الآن که برادرا بزرگ شدن و ازدواج کردن ایمانشون ضعیف شده ولی ما دخترا خدارو شکر همچنان همونجوری هستیم☺️
من از کلاس سوم راهنمایی حتی نذاشتم نامحرم تار مومو ببینه، با اینکه مجبور شدیم برای درس خوندن به تنهایی به شهر بیاییم و حساب کنید کسی که برای اولین بار از یه محیط کوچک ده دوازده خونه ای میاد تو شهر با اون رنگ و لعابش
ولی خداروشکر یادم میاد تو خیابون که میومدم میگفتم یا حضرت زهرا منم دخترت دوست ندارم گناه کنم کمکم کن به نامحرم نگاه نکنم و...
حتی بقیه رو راهنمایی میکردم که حواستون باشه خدا نگاه میکنه و...😢خلاصه با هر سختی بود با بهترین نمره ها دیپلم گرفتم
و بعد دوسال وارد یک دانشگاه معتبر و یه رشته سخت شدم
باورتون میشه از قبل دانشگاه با خودم فکر کردم نامحرم نامحرمه چه تو خیابون چه ۴سال دانشگاه و تو این چهارسال با هیچ پسر همکلاسی نه حرفی و نه حتی سلامی چون همیشه این صحب مولاعلی(ع) تو گوشم بود که من به زنان جوان سلام نمیکنم چون میترسم صدای اونا روی من تاثیر بذاره(نقل به مضمون)
قطعا مولا معصوم بوده و اینو برای ما گفته...سعی کردم همیشه اصول و عقایدم درست باشه حجاب، نماز به موقع و ...
حتی میدیدم هم اتاقی هام چقدر در مورد پسرا راحت حرف میزنن و یا تلفنی چقدر عذاب میکشیدم و نصیحتشون میکردم😕
معتقد بودم همه حس و عشق و قلب من باید فقط متعلق به یک نفر باشه و من تحت هیچ شرایطی نباید خیانت کنم😔خلاصه میدیدم اتفاقا دخترایی که با پسرا راحتن و حتی محجبه هایی که با نامحرم اختلاط داشتن و اهل آرایش ها و ...خیلی زودتر ازدواج میکنن
اونم با موارد خوب اما ما همچنان ...یادمه زمان دانشگاه که ۲۰ساله بودم برای اولین بار قسمت شد برم پابوس امام رضا😭
یه انگشتر طلا و تنها انگشتر طلا یی که داشتم اونم با کار کردن خودم و پرستاری از پیرزن به دست آورده بودمو نذر کردم برای امام رضا و انداختم تو ضریح گفتم منم دوست دارم یه شوهر خوب و مومن نصیبم بشه اما باورتون میشه ۱۶سال از اون روز گذشته...
#ادامه_دارد
@azsargozashteha💚
سلام ایام به کام ❤️
دوستان عزیز که پی وی ادمین میایید و کانال داستانهای واقعیمون رو میخواید لطفا عضو بشید که لازم نباشه ادمین مدام لینک بزاره🙏
https://eitaa.com/joinchat/2188509274C9b8b76b961
لطفا همه عضو بشید که بعدا دنبال ادامه ی داستانها نگردید❌❌❌❌❌
#ادمین
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیر ببخشید من چند وقت دچار مشکل شدم با هیچ کس هم نمیتونم در میان بزارم
#پاسخ_اعضا
سلام.برا اون خانومی که پسرش ۲ سالشه و۶ ماهه بارداره،عزیزم به نظر من این لطف خداست چرا ناراحت باشی؟چرا سرکوفت؟خلاف شرع که نکردی؟
هر کیم کنایه زد جواب بده،که نه روزیشون دست شماست نه تربیتش.شمام شاد باش.
اصلا بگو خودم و شوهرم بچه دوست داریم.والا به کسی چه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام آدمین جان ❤️ در رابط با اون خانمی که میگه باردار شدن بگم عزیزم چرا نعمت خدا رو پنهون میکنی😕 چرا باید بهت زخم زبون بزنن گلم😕 میگن بچت کوچیکه دختر من ۱سالش بود که دوباره باردار شدم اگه گفتن بچهکوچیکه بگو اتفاقاً تو این سن باید یه هم بازی داشته باشه اگه گفتن چرا انقدر زود بگو دلم میخواد یه جا پیرم کنن اگه گفتن دردسر داره بگو بچه نعمت خداست زندگی رو شیرین میکنه عزیزم خدا بهت هرچی میده پشتش کلی برکت میده درابطه با همسرت برو پیش مشاور تا بتونی همسرت رو به سمت خودت بکشونی راستی گفتی شش ماهته اگه گفتن چرا نگفتی بگو خودمم نمی دونستم علایم اومد مشکوک شدم رفتم آزمایش مثبت بود بازم میگم نعمت خدا رو پنهون نکن خدا رو شکر کن عزیزم خدا چیزی رو بی برکت نمیده خدا رو چه دیدی شاید با همین بچه کلی برکت اومد تو زندگیت به همسرت بگو باردار شدی و حتما برای اینکه رابطت با همسرت بهتر بشه و بتونی دهنش رو جلو خونوادش ببندی که چیزی نگه برو مشاوره حتما تأثیر داره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلاام ب همه
خانومی ک همسرش همه چیز رو میگه
عزیزم ب جای تغییر رفتار و سرد کردن زندگیت بشین اروم و صمیمی مشکلات همسرت رو بهش بگو ...تا حرف نزنی اون متوجه نمیشه..
اگر کسی مسخره کرد مادبانه جواب بده
❤️❤️❤️🌹🌹❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانمی که فرزند دوساله داره و بارداره بگم چه اشکالی داره مهم نیس منم مثل شما هستم الان پسرم دوسال و شیش ماهشه و دخترم شیش ماهه هستن کمی اذیت میشی از جانب بچه ها ولی خودتو درگیر حرف مردم نکن همسر منم مثل شما بود هر کاری میکردم به خانواده اش میگف حتی زمانی که با بچه ام دعوا میکردم بهش اعتراض کن و چند بار که بهت تیکه انداختن بگو ببین همش تقصیر توعه و قهر کن این بهترین روشه آن شالله که مشکلت حل بشه و زایمان راحتی داشته باشی گلم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب اون خانومی که گفته بود شوهرش می ره به همه می گه هر کاری که میکنه عزیزم بهش بگو چه عیبی داره بزار چشم فامیل شوهرات در بیاد😡ببخشید یکم حرصم گرفت آخه فامیل شوهر دشمنه آدمه هیچ وقتم رابطتمون با فامیل شوهر خوب نمی شه که نمی شه بزار بره بگه تا چشم فامیل شوهرات و جاریات از کاسه در بیاد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد خانم 24 ساله که یه پسر دوساله دارن باردارن به نظرم با شوهرتون صحبت کنید و بهش بگید که بخاطر چی خشک شدید خبر بارداریتونم خیلی راحت بگید
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ #دردو_دل با سلام وقت بخیر خدمت همه ی شما عزیزان وتبریک سال نو میخوام از شما عزیزان
#پاسخ_اعضا ❤️
با عرص سلام خدمت شما دوست عزیزی که همسرشون با وجود سه فرزند بهشون خیانت کرده عزیزم کارت درست بوده که حصانت بچه هات و حق طلاق رو گرفتی واقعا سخته با همچین همسری زندگی کردن اما میتونید به جای ناراحت کردن خودتون استقلال مالیتون رو بدست بیارید و امتیازات بیشتری ازشون بخواین و توانمندیهاتون رو ببیرید بالا در همه زمینه ها و وابستگیتون رو به همسرتون تا حد امکان کم کنید تا کمتر اذیت بشید و بعد روی ارامشون وقت بزارید تا بهتر تصمیم بگیرید که دوست دارید تو این زندگی بمونید یا نه فعلا به جدایی و تنفر و ...فکر نکنید و تا از همه لحاظ توانمند بشید انوقت اگر جدا هم بشید کمتر اسیب میبینید انشالله بهترین تصمیم رو بگیرید و اینده روشنی پیش پاتون باشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام سال نو مبارک وای ییییی خواهرم خدابه داددلت برسه خیلی تحمل کردی این اقاازمردی وشوهربودن فقط اسمش رویدک میکشه اصلابه فکر اینکه بتونی این اقاروادم کنی نباش جوانیت روبرداروفرارکن بچه ای که زیردست این پدربزرگ بشه فکرمیکنی ازپدرشون بهترمیشن اما خودت میتونی هم براشون پدرباشی هم مادرتابچه های خوبی تحویل جامعه بدی موفق باشی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب اون خانمی که شوهرشون مکررا بهشون خیانت کردم بایدبگم واقعا حق دارین به اینجورمردی دگه هیییچوقت نمیشه اعتمادکرد منم مثل شماسه تابچه دارم وشوهرم چندین باربهم خیانت کرده ودست بزن هم داره..الانم فقط وفقط به خاطربچه هام وایندشون دارم تحمل میکنم وباهاش زندگی میکنم ولی هیچوقت دگه نمیتونم دوسش داشته باشم یابهش اعتمادکنم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️
سلام دررابطه با خانمی ک همسرشون با خانم دوستش رابطه تلفنی دارن .
ببین عزیزم تو بخاطر فرهنگ بومی و فرهنگ شهرتون نمیتونی تا اخر عمرت زجر بکشی من این زجر هارو دیدم و واقعا درکتون میکنم دقیقا ماهم سه تا بچه هستیم من واقعا واسه اینطور ادما متاسفم فقط میخوام بهت بگم چون فکر میکنی مردم دربارت حرف میزنن پس نباید جداشم خیلی غلط فکر میکنی دو ماه دربارت حرف میزنن میرن سراغ یه سوژه جدید هم خودت داری اذیت میشی و هم سه تا بچت تورو خدا به فکر بچه هات باش من خیلی خوب دخترتو درک میکنم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون خانمی که شوهرشون با خانم دوستش در ارتباطه....
خواستم بگم مرداها کلا بیمارن البته سوء تفاهم نشه یه درصد قابل توجهی از مردا اینطورین.....
بعدش سرکارخانم شما سه تا بچه دارین طلاق معنی نمیده...شما اصلا به مشکلات بعداز طلاق فکر کردین.....این نتیجه اعتماد بیش از حد شما به ایشون بوده...کلا وقتی اوضاع خیلی آرومه شما مطمئن باشید شوهرتون حتمااا درگیر یه سری کاراست😡😡
اما راه حل اگه قسم خورده که از این کارا نکنه باز باید حواستون به ایشون باشه می تونید خودتون زنگ بزنید و به اون خانم تذکر بدید که به شوهرشون می گید واز این حرفا...واما اگه شوهرتون قسم خورده به ایشون بگید که دیگه بهش اعتماد دارید....وگذشته ها را نادیده گرفته اید.اگه مدام بگید اعتماد ندارید..اون در کل بی خیال میشه...امیدوارم خدا همه مردنمایان را به راه راست هدایت کنه......به خاطر بچه ها تون وحفظ شخصیت خودتون طلاق را نادیده بگیرید...چون بیشتر وقتا که آقایون مرتکب خطایی میشن...مسبب اصلیش میتونه اخلاق سرد ما زن ها هم باشه....
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_پنجاهو_چهار چند لحظه سکوت بود... بعد آروم گفت جدی میخوای بیای؟ گفتم آره گفت من خونه ندارم
#قسمت_پنجاهو_پنج
مادرش که از اومدن من خوشحال بود گفت چی میگید شما عروس و خواهرشوهر توروخدا بهم نپرید و باهم خوب باشید،
ستاره جون تو جواب مهسارو نده مهسا زبونش نیش داره منم میدونم تو جوابشو نده.
مهسا از اینکه اسم پرهامو میدونستم رفت توی خودش، بعد شام اومد کنارم نشست و گفت تو اومدی یه بلایی سر تک تک ما بیاری که برگشتی، نقشه ات چیه بگو بریز بیرون، ببین ما عزاداریم نرو رو مخ ما.
آروم گفتم چرا فکر میکنی همه مثل خودت دارن نقشه میکشن؟ تو منو میشناسی، من همچین آدمیم مهسا؟
گفت چی بگم ازت برمیاد، هرکاری از هرکسی برمیاد.
گفتم راستی چرا صبا با سهیل بهم زد؟
و با یه لبخند تو صورتش خیره شدم.
گفت چون ریقوعه از ترس تو، مگه اون روز دم بیمارستان تهدیدش نکرده بودی که وقتی از خیابون رد میشه مواظب ماشینا باشه؟ بعدم که شیشه های ماشین سهیلو آوردید پایین، ترسید..
گفتم واا من فقط گفتم مواظب خودش باشه! تهدیدش نکردم، توام مواظب خودت باش، این تهدیده؟ راستی این جمعه میای باهم بریم کوه؟
گفت تو چی میگی ستاره؟ یعنی چی؟ میخوای ببریم کوه بلایی سرم بیاری؟
گفتم بلا چیه؟ با گروه میخوایم بریم، بیا بریم دیگه.
میخواستم هرجوری هست شقایق و پرهامو باهم ببینه، گویا هنوز از رابطه این دوتا خبر نداشت.
گفت نه من نمیام حال ندارم، یه جمعه شیفتم نیست میخوام بخوابم.
گفتم ولی نوک قله یه سوپرایز دارم برات، من جای تو بودم حتی مرخصی میگرفتم و میومدم، تو بیا کاریت نباشه نترس از من.
گفت بخدا تو میخوای یه بلایی سرم بیاری.
گفتم تو واقعا با این روحیه و این ترسو بودنت اون همه نقشه ریختی و بلا سر زندگیم آوردی؟… خب باشه سهیلم ببریم عیبی نداره.
و به سهیل چشم دوختم، سهیلی که از همین الان جنگو شروع کرده بود و اون گوشه داشت با یه دختر حرف میزد تا لج منو دراره،
منم خودمو حسابی زده بودم به نفهمی.
از جام پا شدم به مادرشون شب بخیر گفتم و گفتم میرم بخوابم صبح زود بیدارم کنید برا سهیل جان چایی بزارم.
دم اتاق به سهیل گفتم مکالمت با دوستت تموم شد توام بیا بخواب صبح راحت پاشی.
آروم گفت دوستم نیست دوست دختر جدیدمه..
با خنده گفتم خب حالا هرکی، زودتر بخواب روزو که ازتون نگرفتن..
سهیل با تعجب بیشتر نگام کرد و گفت باشه.
از لای در نگاه کردم رفت کنار مهسا نشست و شروع کردن پچ پچ کردن.
گوشیمو درآوردم، ده تماس بی پاسخ از بابام داشتم،
پیام دادم من حالم خوبه،
یه عکسم از خودم گرفتم و فرستادم که خیالش جمع شه.
خوابیدن بدون دیازپام برام شده بود آرزو، با این قرص همین که میرفتم توی جام بیهوش میشدم..
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا ❤️ داستان زندگی🌹 #بخش_اول ✅ سلام هر چند برام سخت بود پیاممو بفرستم ولی گفتم شاید کسی
#درد_دل_اعضا ❤️
بخش #پایانی ✅
چندبار دیگه و از جمله هفته پیش با هر سختی بود رفتم دوبار پیاده روی اربعین رفتم چله زیارت عاشورا گرفتم چله نماز جعفر طیار چله سوره یاسین، حشر، واقعه ، حرز امام جواد و ...خلاصه هر نماز و دعا و زیارت شهید و امامزاده و توسل و ...نبود که من انجام نداده باشم و همچنان مجردم
گاهی اوقات با خودم فکر میکنم لابد من بیش از حد پاکی و حیا به خرج دادم شدم این
الآن ۸سالی هست شاغلم خرج خونه و پدر و مادرم با من هست چون اصلا بیمه هم ندارن هر چند هنوز زیر خط فقریم😐😢 باورتون میشه با همکارای آقا هم فقط با اونایی که کار دارم سلام و علیک دارم فقط در همین حد
اینهمه سال دیدم خیلی ها عشوه گری کردن با نامحرم راحت بودن(حتی مذهبی) خیلی زندگی های خوبی دارن خداروشکر حسود نیستم ولی غبطه میخورم مگه من چی میخوام جز یه همراه همدل که منو به خدا نزدیک کنه که این عاطفه خدادادی فقط برای اون باشه اما راستش دیگه الان حالا و حوصله ای برام نمونده
منم دل دارم میگم خدا و ائمه منو دوست ندارن وگرنه اینهمه سختی بهم نمیدادن منم آدمم ایوب پیامبر خدا بود بعد چندسال خدا جوابشو داد من ادم معمولی بعد اینهمه دعا و توسل و نذر و زیارت و ...۱۶ساله میگم حتما خدا تاوان پاکیتو میده ولی گویا هر چه من دعا میکنم نصیبشو دیگران میبرن😢😢
خسته شدم واقعا گاهی اوقات آرزوی مرگ میکنم نه از اینکه مجردم از اینکه میبینم هیچ توسلی و دعایی از من شنیده نمیشه از اینکه اینهمه من به خدا و اهل بیت علاقه دارم اما اونا منو رها کردن به معنای واقعی الآن نگید که نه خدا و اهل بیت تو و دوست دارن و ...که من تو کتم نمیره😄 البته عشقم به اهل بیت از بین نمیره ولی گاهی اوقات سر اونا هم غر میزنم خدا منو ببخشه😔 برای خیلی ها شاید باور پذیر نباشه ولی شما که منو نمیشناسید من الآن که ۳۶سال عمر از خدا گرفتم هیچوقت نه حقیقی و نه مجازی هیچ اختلاطی با هیچ نامحرمی (حرف زدن) نداشتم
خلاصه ما اینهمه جهاد با نفس کردیم که آخرش یه زندگی خدایی و شهدایی نصیبمون بشه نشد پیر شدیم هر چند هنوز یه شیطونی های بچگونه دارم ولی شما دعا کنید لااقل شهید بشیم هر چند شهید شدن لیاقت میخواد😢😭کلا برای حال دل خواهرتون دعا کنید...از سرزنش و نگاه ترحم آمیز دیگران که فکر میکنن لابد ما مشکلی داریم خسته شدم😭
اینم بگم تو اینهمه مدت یه خواستگاری که خوب باشه نداشتم یعنی همه اش بجز یه نفر با معرف بود که اونا هم شرایط درستی نداشتن 😔 اون یه نفر ام طلبه بود که بواسطه آشنایی با یکی از فامیلا تعریف منو شنیده بود و عکسمو دیده بود پسندید ولی پا جلو نذاشت دوسال از طریق اون فامیل پیغام میداد بیا اینجا ببینیمت منم اونموقع ۱۸سالم بود و رویای دانشگاه داشتم و اونموقع نمیخواستم با یه طلبه ازدواج کنم چون فکر میکردم لیاقت یه طلبه رو ندارم ولی خب روشش هم درست نبود!!
#پایان🌹
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام تورو خدا پیام منم بزارین این چندمین باره که پیام میدم مشکل بزرگی دارم که ازدوستان عزیز داخل گروه میخوام که اگه راه حلی دارن ارسال کنن وهمچنین التماس دعا😊
من آدم بدبینی نسبت به شوهرم هستم خیلی بهش شک میکنم حتی وقتی با جاریم هم تو اندازه معمولی شوخی کنه خیلی ناراحت میشم رنگ از روم میپره وحتما یه دعوایی راه میندازم خودمم میدونم کارم درست نیست اما متاسفانه نمیدونم چیکارکنم دست خودم نیست 😔
شوهرم آدم بددلی نیست اصلا هم به من نمیگه که چرا بااین حرف زدی یا حتی شوخی کردی ولی من خیلی بهش گیر میدم بارها سراین موضوع دعوامون شده من تو زندگی هیچ چی برای شوهرم کم نذاشتم حتی خیلیا میگن توزندگیتون هرچی شوهرت میگه همونه وتوخیلی پرروش کردی ولی این یه اخلاقم هم خودم رو خیلی آزارمیده هم شوهرم رو اذیت میکنه احساس میکنم حرف من درسته وایشون خیلی راحت هستن با نامحرما اینم بگم کلا خانوادتن اینجورین برعکس خانواده ما که مراعات میکنیم تورو خدا دعام کنین 😔
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان❤️📣
کانالتون خیلی خوب و مفید هست ممنونم🙏🌼
من یک دختر ۱۲ ساله دارم که خیلی دوست داره در وقت آزادی که داره ، یه کار مفید انجام بده☺️.
مثلا دوست داره تدریس کنه...
دوست داره دستبند درست کنه...
دوست داره عروسک درست کنه...
و خیلی کار های دیگه که به سنش بخوره.
وقتی از من میپرسه و میگه من دوست دارم یه کاری کنم.
حوصلم سر رفته.
میشه خانم ها راهنمایی کنند چی کاری میتونه مربوط به سنش انجام بده🙏؟؟
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا به هر دو سوال پاسخ کوتاه بدید🙏🌹
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا❤️
سلام خسته نباشید ببخشیدمیخواستم اگه میشه مشکل منم بزارید توی کانالتون تا بتونم مشکلمو حل کنم
من یه دختر ۱۸ ساله هستم که حدوده دو ساله با پسرخالم نامزد شدیم اوایل رابطمون خیلی خوب بوداخلاقش رفتارش حرفاش کلا عالی رفتار میکردتقریبا هرشب باهم صحبت میکردیم و...ولی الان تقریبا میشه گفت سه ماهی میشه که حس میکنم خیلی تغییر کرده رفتارش سرد شده دیگه نه زنگ میزنه و نه پیام وقتی ام که من پیام میدم خیلی زود بحثو تموم میکنه سر هر حرفی باهم بحثمون میشه وقتایی که از سرکارمیاد دیگه نمیاد سربزنه درحالی که قبلا اگه شده درحد یک ساعت شب ها میومد میدیدیم همو ومیرفت من واقعا خیلی دوستش دارم ولی با رفتارایی که نشون میده دارم اذیت میشم باخودشم که صحبت میکنم میگه من دارم تلاش میکنم که بتونم زندگیمو سرو سامون بدم تا تابستون عقدکنیم ولی رفتارش سردیش برام غیرقابل تحمل شده منم دیگه غرورم اجازه نمیده بخوام پیام بدم الان یک هفته هستش که ازش بی خبرم لطفا بهم کمک کنید چیکارمیتونم بکنم که دوباره همه چی درست بشه
ممنونم ازتون
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
@azsargozashteha💚