شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شصتو_سه از در زدم بیرون هر چند شقایق رو ندیده بودم و دلم شور می زد ولی حس می کردم یوسف و نگی
#قسمت_شصتو_چهار
و به طرف خونشون راه افتادم. حدس می زدم حتما عموها و داییاشو صدا کردن تا بیان تکلیفشو مشخص کنن.
رفتم جلوی در همون طور که حدس زده بودم ماشیناشون جلوی در پارک بود. می خواستم برم تو دل شیر می دونستم ممکنه هر بلایی سرم بیاد ولی دلم خوش بود تا لحظه ای که شقایق پشیمون نشه هر کار از دستم بربیاد واسه عشقمون می کنم.
در زدم و عقب ایستادم. یکی جواب داد: کیه؟..
گفتم: فرزادم، با آقا یوسف کار دارم..
چند دقیقه دیگه حس کردم صدای جر و بحث از تو حیاط میاد.
نباید می ترسیدم وگرنه مساوی می شد با باختنم.
خوب می دونستم با ازدواج شقایق، نگین حسابی عذاب میکشه، واسه دیدن عذابش هر چیزی رو تحمل می کردم.
همون لحظه یکی از برادرای یاسمن درو با عصبانیت باز کرد و گفت: به به.. آقا فرزاد داماد دیروز دشمن امروز...
محکم یقه ام رو گرفت که یوسف از داخل داد زد: بیارش تو حیاط بیرون نمی خوام کسی جمع بشه.. داد زدم: دستتون به من بخوره ازتون شکایت میکنم.
هر قانونی می خواید بیارید وقتی ما دونفر با هم بودیم پس باید ازدواج کنیم. واسه چی تلاش میکنید؟..
یکی خوابوند تو دهنم که منم یقه اش رو گرفتم و جفت مشتش رو محکم تر زدم تو دهنش.
داد زدم: شقایق!.. چه بلایی سرش آوردید حرومزاده ها؟..
نگین از رو ایوون جیغ زد: اونم به وقتش تقاصشو پس میده. زنده نمیذارمش.
میدمش به یه پیرمرد از کار افتاده ولی نمیذارم زن تو بشه. نمیذارم انقد بلبل زبونی کنه...
یدفعه همشون افتادن به جونم هر چی دفاع می کردم تعدادشون بیشتر بود کتکم می زدن.
انقد زدن که دیگه نایی نداشتم. بی شرفا بیشتر تو صورتم می زدن.
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شصتو_چهار و به طرف خونشون راه افتادم. حدس می زدم حتما عموها و داییاشو صدا کردن تا بیان تکلیف
#قسمت_شصت_پنج
وقتی حسابی از خجالتم دراومدن و مطمئن شدن که کارم ساخته است کشون کشون بردن سوار ماشینم کردن.
حس گرمی خون رو همه جای صورت و بدنم داشتم.
تمام بدنم کوفته بود انگار شکسته بود. نایی واسه ناله کردن نداشتم.
حس کردم وقتی داشتن منو از خونه میاوردن بیرون یکی از داخل خونه جیغ زد: شقایق...!
با ماشین خودم بردن انداختنم یه جایی بیرون از شهر. شب بود و تاریک.
بیابون پر از سگای ولگرد بود و ممکن بود با شنیدن بوی خون بیان طرفم.
همون جا تو ماشین ولم کردن انقد حالم بد بود و ضعف داشتم که کم کم از حال رفتم و نفهمیدم دیگه چی شد...
وقتی چشمم رو باز کردم فهمیدم توی بیمارستانم.
هنوزم تن و بدنم درد داشت ولی خوب اتفاقای شب گذشته یادم میومد...
چندتا سرفه کردم و خوب به اطرافم نگاه کردم. دستم تو گچ بود.
چه بلایی سرم آورده بودن؟ پرستار اومد داخل اتاق با دیدنم گفت: به هوش اومدی؟..
نگاهی به سرمم انداخت که پرسیدم: کی منو آورده اینجا؟ چه اتفاقی افتاده؟..
بی حوصله جواب داد: نمی دونم.
خودت نمی دونی چه بلایی سرت اومده؟..
می دونستم چه بلایی اومده ولی تا جایی که یادم میاد منو بردن گذاشتن وسط بیابون بیرون شهر.
رو به پرستار گفتم: کسی نیومده دنبالم؟..
جوابم رو نداد و رفت بیرون.
چند لحظه بعد مأمور اومد داخل اتاق. با دیدنش ناخودآگاه استرس گرفتم.
سرباز و مامور اومدن جلو و گفتن: سلام آقا گزارش دادن به ما که ماشین زباله پیداتون کرده و کمک کرده تا بیارنتون بیمارستان.
چه اتفاقی واستون افتاده؟...
تمام ماجرا رو بدون کم و کاست توضیح دادم براشون.
باید ازشون شکایت می کردم چون قانونا بعد از این کار باید با هم ازدواج می کردیم.
زیاد از قانون سر در نمیاوردم و فقط چیزایی که اتفاق افتاده بود رو گفتم.
زنگ زدن به برادرم تا بیاد و بیفته دنبال کارام.
حالم یکم بهتر شده بود از تخت اومدم پایین و دیگه می خواستم برم دستشویی. تو راهرو با دیدن یوسف و نگین و خواهرش، اخمام رفت تو هم.
اینا اینجا چیکار میکردن؟ با سرگیجه ی بدی که داشتم رفتم طرفشون.
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درخواست_راهنمایی_اعضا ❤️ #سوال 👇👇
#پاسخ_اعضا 💜
سلام ب نظر من این خانمه خیلی خودشو تحقیر کرده تو زندگیش و زنی که خیلی کوتاه بیاد تو زندگی ارزش خودشو از دست میده و اگه بخاد ب همین منوال پیش بره سختیهای خیلی بیشتری در انتظارشه
باید ب خودت ب شخصیتت ارزش بزاری تا همسرت هم بهت ارزش بزاره
زنی که ارزش ی مسافرو پیشه شوهرش نداره فاتحش خوندست
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد پیام این خانم باید بگم شما باید برای خودتون ارزش قایل بشین وبدون اینکه لطمه ای به زندگیتون بزنین ولی برای خودتون یک پس اندازی داشته باشین شما کار میکنین پا به پای همسرتون وایشون درک متقابلی نسبت به شما ندارنحتی در این حد که شما رو تا یک مسیر مناسبی برسونن پس تا بیشتر از این داغونتر نشدین حتی شده تلفنی راهکارهای مناسب این زندگی رو از مشاور ها یاد بگیرین چون اگه اینجوری ادامه بدین زندگیتون اینده اصلا خوبی نخواهد داشت
ما هم باید به فکر زندگیمون باشیم هم خودمون واین مشکل قابل حله استرس نداشته باش وپس انداز کن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ببینید خودتون یه چیزی رو عادت میدید بعد میگید خسیسه یا تهمت میزنه
همینه ، وقتی از اول رفتید سرکار وهمه پولتونو دادید اون اقا هم پررو شده و روی پول شما هم حساب میکن ، اشتباه میکنید
یکماه تمام هر روز که میاد خونه بشینید وپحساب و کتاب کنید که چقدر درمیاره وچقدر خرج ماشین میکنه
اینجوری میدونه که نمیتونه لایی بکشه ، از کجا میدونید که اون واسه خودش پس انداز نمی کنه
برای کار هم به نظر من بهش بگید دیگه توانایی کار کردن ندارید وبگید مثلا تا شش ماه دیگه بیشتر کار نمیکنید
اگر در ماه اضافه کاری هم میمونید پولشو برای خودتون بردارید
حداقل ماهی ۲۰ درصد حقوقتون رو خرج خودتون کنید ، گرچه همه اون پول برای خودتونه
و البته وقتی میرید سرکار خسته میشید و توانایی تون در منزل و زندگیتون کمتر میشه
پیشنهاد من اینه که کلا سرکار نرید
منم مردم ، به همسرم هم گفتم که نیازی به کارکردنشون ندارم
و کلا اعتقادی به کار کردن خانوما ندارم ، کار برای مرده ، خانوما باید خانومی کنن ، و اینکه هر خانومی که کار میکنه عملا یک فرصت شغلی رو از اقایی که باید خرج خونه بده میگیره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم اینجوری که شما میگید این مرد فقط داره از شما سواستفاده میکنه از کجا معلوم بعد از یه مدت دیگه که خوب پول جمع کرد یه زن دیگه نگیره و شما رو ول کنه اینجوری هم که من میبینم خیلی بهش وابسته هستید پس داره سو استفاده میکنه یا محکم جلوش بایستید و ازش بخواهید اونم توی خرج خونه شریک باشه یا قیدشو برای همیشه بزنید شما خودتون میتونید خودتونو تامین کنید پس مشکلی ندارید که یه فرد وابسته باشید خیلیها آرزو میکنن جای شما بودن و میتونستن خودشون خرج خودشونو در بیارن تا راحت از شر شوهرای بی انصافشون خلاص بشن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزم خسته نباشی خانم خوب و فعال مردا هرجور از اول عادت کنن رویه شون همون میشه توزندگی سعی کن تا ثبات کامل توزندگیت نداشته باشی بچه دار نشو بعد یه وقتایی مرد اگر حسابگر باشه تو زندگی الان موفق تره ولی بهش بگو بااین اوضاع کرونایی اگه من بامترو برم وکرونا بگیرم ده برابر باید خرج کنیم
زن باید توخونه باشه وظیفه مرده که بیرون کار کنه ولی خوب حالا فرق میکنه اگه مردتو اهل ولخرجی برا خودش نیس باهاش کنار بیا به نفعته
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای پست توی کانال مراجه کردم
بنظرم اگه اهل دین واسلامه به نهج البلاغه مراجعه کنه بخل ضرر های زیادی داره در حالی که باید توجه داشت که خدا روزی رسانه
@azsargozashteha💚
اگر چه شرم من از شاعرانگی باشد
مخواه روزی من بی ترانگی باشد
نظر بلند عقابی که آسمان با اوست
چگونه در قفس مرغ خانگی باشد
عجیب نیست اگر سر به صخره میکوبد
که موج را عطش بی کرانگی باشد!
مرا که طاقت این چند روز دنیا نیست
چگونه حوصله جاودانگی باشد ؟!
به اصل خویش به صد شوق باز میگردم
اگر قرار تو بامن یگانگی باشد
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
4_452715601975052393.mp3
1.52M
سوره #بقره❤️
صفحه ی ۵۰🌹
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درخواست_راهنمایی_اعضا ❤️ #سوال 👇👇
#پاسخ_اعضا
سلام
این مشکلات اغلب با صحبت کردن دُرست و به جا و با آرامش حل میشن نیازی هم نیست که جر و بحثی اتفاق بیفته
میدونم ایشون خیلی کار میکنند و به سختی پول در میارند ولی حرفشون هم از یک نظر درسته شما وقتی که چیزی میخرید حتما باید با زنتون مشورت کنید حتی یک میوه، برای مشکلتون که گفته بودید بهش بگم یانه
اگر میخواید با تنفر و عذاب وجدان حرفتونو بگید قطعا اون نتیجه ای که دوست دارید بدست نمیاد، تنها نکته ای که قابل توجه حرف زدن به موقع و با آرامش خاطر هستش.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
وااای شوهرخسیس 😱 من اگر بودم طلاق میگرفتم. تو هیچ وظیفه ای نداری که پول ببری تو خونت. وظیفه ی مرده. تازه شوهرت بجای تشکر طلبکاره؟ دلم میخواد شوهرتو خفه کنم 😡
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام بنظر من شمانباید دذمورد حقتون کوتاه بیایید چون اون اقا وظیفه داره تمام خرج همسرش رو بده حالا کهشما داری لطف میکنی وکمکش درمخارج کمکش میکنید نباید زاری حقتو پایمال کنه حداقل نصف اون حقوق مال خودته اگه جلوش وانستی بدون روز به روز پروتر میشه از یه مشاور خوب کمک بگیر
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای رفع مشکل این خانم به نظرم لازمه که از یه مشاور م ذهبی که تو مسائل خانواده سررشته داره کمک بگیرین حتما چون این جوری پیش بره خیلی اذیت میشین من لینک کانال همسران خوب که مال استاد محسن پوراحمد خمینی هست رو براتون ارسال میکنم انشاءالله کارگشا باشه
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شصت_پنج وقتی حسابی از خجالتم دراومدن و مطمئن شدن که کارم ساخته است کشون کشون بردن سوار ماشینم
#قسمت_شصتو_شش
نگین از دور که منو دید هوار کرد: خدا ازت نگذره. خدا لعنتت کنه. منو به خاک سیاه نشوندی.
دختر دسته گلم داره جلوی چشمام پر پر میشه..
قلبم به تپش افتاده بود یعنی چه اتفاقی افتاده بود؟
با لب های خشک شده با زور گفتم: اینجا چه خبره؟ چی شده؟ چه بلایی سر شقایق آوردید؟..
یوسف که حسابی حالش خراب بود و حس می کردم تو این چند روز حسابی پیر شده، سر خورد جلوی دیوار و صورتشو پوشوند.
نگین مثل اسفند رو آتیش بالا و پایین می پرید و نفرین می کرد.
با عجز گفتم: تو رو خدا چه بلایی سر شقایق اومده؟ شماها چیکار کردید؟..
خاله اش با گریه گفت: به خاطر توی الدنگ خودش رو نابود کرده.
خدا ذلیلت کنه از کجا پیدات شد تو زندگی ما؟ پسر بیچاره ی من از روزی که فهمیده چه خبره داره سکته می کنه اون عاشق شقایق بود...
دستام رو مشت کردم و داد زدم: شقایق چیکار کرده؟ حالش چطوره؟ همینو می خواستید لعنتیا؟
ما مگه چی خواستیم از شما؟ فقط عاشق هم بودیم همین.
اصلا از این مملکت می رفتیم نمیذاشتیم ما رو ببینید که اذیت هم بشید.
من می خواستم خوشبختش کنم مثل شما نامرد و آشغال نبودم که ببرم اذیتش کنم...
پرستار اومد بهم تشر زد: اینجا چه خبره مثلا بیمارستانه ها؟..
رفتم دستشویی حالم خراب بود. اگه بلایی سر شقایق میومد چی؟
اون واسه اینکه منو میزدن اون بلا رو سر خودش آورده بود تا مانعشون بشه.
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا #درد_دل ❤️👇👇👇
سلام وقت شما بخیر ممنونم از کانال خوبی که دارید و دوست دارم اگر که قابل بدونید سوال من رو از ممبرهاتون بپرسید.
من روز مادر برای مادر خودم و مادرشوهرم روسری بردیم. روسری که دورش دست دوز شده بود و هرکدوم رو حدودا ۱۶۵ تومان خریدیم و هر دو یک رنگ و یک شکل. امروز مادرشوهرم خونه ما اومد و دیدم توی یک پلاستیک چیزی گذاشته. از ایشان پذیرایی کردم و گفت فقط اومده بودم سر به نوه ام بزنم و برم. خلاصه اینکه ناهار منزل ما بود و حدودا یک ساعت پیش از خونه ما رفت. وقتی داشتم اتاق و پذیرایی رو مرتب میکردم دیدم گوشه مبل پلاستیک رو جا گذاشته. بدون اینکه درش رو باز کنم زنگ زدم بهش و گفتم مادرجون پلاستیکت رو خونه ما جا گذاشتی اگر واجبه برات الان بیارم اگر نه شب مسعود رو بفرستم برات بیاره.
گفت یادم رفته بود بهت بگم، توی پلاستیک همون روسری هست که برام آورده بودی دستت درد نکنه ولی من از این روسریا سرم نمیکنم آوردم برای خودت شاید خودت لازمت بشه.
گفتم باشه ایراد نداره هر چی دوست داری بگو برات بخرم به جای این روسری.
گفت نه عزیزم من حداقل ۵۰ تا روسری توی کمدم دارم چیزی لازم ندارم.
گفتم خدا بیشتر کنه.
حالا خیلی ناراحتم احساس میکنم بهم توهین شده. یا واقعا از روسری خوشش نیومده یا میخواد بگه هدیه شما کم ارزشه ولی از تمام روسریای سر خودش سعی کردم قشنگترش رو انتخاب کنم.
در صورتی که توی این ایام بازار رفتن و به سلیقه زن سن بالا جنسی انتخاب کار سختیه.
میتونم یه تراول ۵۰ تومنی بهش بدم. من براش ارزش گذاشتم.
میخواستم از شما بپرسم اگر ایشونو دیدم چه برخوردی بکنم یا برای سال های آینده چه کنم که این مشکل دوباره به وجود نیاد.
لزومی نداشت که روسری رو برگردونه به بهانه دیدن نوه اش.
میتونست اون روسری رو ببخشه به کسی یا حتی بندازه سطل آشغال. این برگردوندن روسری برای من خیلی سنگین تموم شد.
ایدی ادمین ارسال پرسش ،پاسخ و درد دل اعضا 👇🌹
@habibam1399
جوابها کوتاه باشد لطفا💚
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
#فاضل_نظری
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شصتو_شش نگین از دور که منو دید هوار کرد: خدا ازت نگذره. خدا لعنتت کنه. منو به خاک سیاه نشوندی
#قسمت_شصتو_هفت
با التماس از پرستار پرسیدم گفت حالش خوبه نگران نباشم.
خطی که رو دستش انداخته سطحی بوده و زیاد جای نگرانی نیست. داداشم نیمه های شب رسید بیمارستان.
با اینکه ازم کوچیکتر بود حسابی دعوام کرد و گفت که بیخیال این کار بشم ولی گفتم نمی تونم و من به شقایق قول دادم دور از انسانیته که قالش بذارم از اونم گذشته خیلی دوستش داشتم.
داداشم که فهمید کار از کار گذشته زنگ زد به مامان و بابام و گفت که برن اونجا با پدربزرگ مادربزرگ شقایق صحبت کنن و ببینن نظر اونا چیه؟
از بیمارستان کارم تموم شده بود دستم تو گچ بود و حالم یکم بد ولی نمی خواستم برم و شقایقو تنها بذارم.
رفتم جلوی اتاقی که اونا بودن. نگاه همشون چرخید سمتم یه پسر بیست و پنج، شش ساله اومد جلو و با عصبانیت گفت: گورتو گم کن بیرون اینجا بیمارستانه وگرنه بهت حالی می کردم با کی طرفی؟
بذار شقایق حالش خوب بشه خودم نابودت میکنم.
بی ناموس بی همهچیز حالا کارت به جایی رسیده که به یه دختر بچه دست درازی میکنی؟..
بی توجه بهش رفتم سمت یوسف. نمی دونستم اون پسر کیه.
دوباره پرید سر راهم و گفت: با توام گورتو گم کن..
با دست سالمم هولش دادم و گفتم: برو اون طرف تو کی هستی من با تو کاری ندارم!..
خاله ی شقایق تشر زد: احسان پسرم بیا اینطرف باهاش کار نداشته باش آدم بی شرف حالیش نیست چی میگه..
@azsargozashteha💚
4_452715601975052394.mp3
1.21M
سوره #بقره❤️
صفحه ی ۵۱🌹
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درخواست_راهنمایی_اعضا ❤️ #سوال 👇👇
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام در رابطه با خانمی که همه درآمدشونو دو دستی میدن به همسرشون باید بگم نترس و برخورد کن شما که شغل داری نباید رو بدی به همچین آدمی مطمئن باش یه مدت باهاش برخورد کنی میفهمه کت تن کیه ، بگو من زن توام نه تو زن من تمام هزینه های من گردن شماست و موظفی بدی بعدشم الان شما که داری قسط خونه میدی خونه بنام شماست؟ کوتاه نیا اصلا از کجا معلوم وقتی سو استفادشو کرد ولت نکنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام .چرا یک نفر از دوستان از این خانم نپرسیدن شما که قسط خونه رو میدین مگه خونه به اسم شماس ؟؟؟اگه خونه به اسم شوهرتونه و شما قسطاش رو میدین .که خیلی خیلی ضرر کردین ..بعدم خرج زندگی و خرج زن به عهده شوهر هست ..با همچین شوهری آینده شما سیاهه ...تا بچه ندارین خودتون رو نجات بدین ..یه شخص پنجاه ساله داره اینو میگه بهتون ..خودتون رو گول نزنین .اصلا بی شوهری بهتراز همچین شوهریه ..ایشون اصلا شما رو دوست نداره .پولتون رو دوست داره فقط
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم شما باید اول از همه عزت نفس خودتو بالاببری باید تلاش کنی و این رو به خودت تلقین کنی که ارزش تو به عنوان اشرف مخلوقات خیلی بالاتر از این زندگی دوروزه دنیاست. گاهی وقت ها تو خونه با خودت مثل ملکه ها رفتار کن. هیچ وقت جلوی شوهرت باقی مانده غذای کسی رو نخور و گاهی اوقات بهترین قسمت غذارو برای خودت جداکن همیشه بهترین چیز هارو برای خودت انتخاب کن و تو باید اینو به بقیه با رفتارت نسبت به خودت بفهمونی که ارزش من خیلی بالاست. گاهی وقت ها از خود گذشتگی زیاد باعت میشه که بقیه هم باور کنند که همیشه بدترین قسمت شکلات سهم توست.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خانم عزیزشماکه شوهرت ذره ذره کسب درآمدداره خب طبیعی هست که براش هزینه کردن سخت هست به اقتضای شغلش ولی درموردهزینه های زندگی، اسلامی وقانونی تمام هزینه های زندگی ونفقه وخرج شمابه عهده آقاست وتمام درآمدشمابرای خودتونه شمامی تونیدبرای اثبات جایگاه خودتون وارزش گذاری برای خودتون به اندازه ایی که برای وام خانه هزینه می کنیدسندبه نام خودتون بزنیدواینکه حتماحتماتمام خریدهای منزل روآقاانجام بدن یاباکارت آقااینجوری غرورایشون هم زیرسوال نمی ره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزان تعداد پاسخ های دوستان زیاد بود و باقی ارسالیهارو به پی وی شخص سوال کننده ارسال کردیم ان شالله که از مطالبتون استفاده کنند ❤️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شصتو_هفت با التماس از پرستار پرسیدم گفت حالش خوبه نگران نباشم. خطی که رو دستش انداخته سطحی ب
#قسمت_شصتو_هشت
پسره که انگار با حرف مادرش حسابی شیر شده بود گفت: غلط کرده دماری از روزگارش دربیارم که حالیش بشه با کی طرفه..
خواست بهم حمله کنه که داداشم اومد ازم دفاع کنه.
نزدیک بود دعوا بشه که یوسف داد زد: بس کنید دیگه. تموم کنید! دختر من داره میمیره...
سرش رو انداخت پایین و گفت: همه برن بیرون. نمی خوام هیچکسو ببینم.
نگین رفت کنارش بشینه که گفت: مخصوصا تو! برو می خوام پیش دخترم تنها باشم..
نگین خواست چیزی بگه که پشیمون شد. یوسف نگاهی بهم انداخت و گفت: وقتی شقایق به هوش اومد بیا کارت دارم.
شاید فردا... شاید.. نمی دونم؟!.. همونطور نگاش کردم. این وسط شاید از همه بیشتر اون شکسته شده بود.
داغ خواهر جوونشو دید و از اونطرف حالا نوبت دخترش بود.
به علاوه که پشت همه ی این ماجراها زنش حضور داشت.
از بیمارستان همراه داداشم رفتم بیرون و برگشتیم تو همون مسافرخونه ای که قبلا گرفته بودم.
داداشم عصبی بود و انگار که مدام می خواست چیزی بهم بگه.
آخر سر که رسیدیم مسافرخونه بهش گفتم: داداش اگه گفتم خبرت کنن بخاطر این بود که یکم حالم خوب نبود احتیاج به مراقبت داشتم ولی حالا می بینم خوبم.
مزاحم کارت نمیشم برگرد شهر دنبال کارت خانوادت نگران میشن..
چپ چپ نگام کرد و گفت:
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا #درد_دل ❤️👇👇👇
#پاسخ_اعضا ❤️
مادر شوهر من تا حالا چند بار هدیه های منو برگردونده به خودم با این بهانه ها که به خودت بیشتر میاد، من از اینا نمیپوشم ،زیاد دارم و از این حرفا
هر چی فکر کردم دیدم کارشو درک نمیکنم🧐
بنابر این هیچی بهش نگفتم اصلا هم خودمو ناراحت نکردم اتفاقا استفادشون هم کردم الانم چند ساله به خودم زحمت نمیدمو پول میدم بهش اتفاقا بهتره دیگه زحمت خرید هم ندارم🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.درجواب این خانم.اصلا ب روی خودتون نیارین ک پس آورده ودیگه حرفشم نزنین ولازم نیس ک چیزی دیگه بجاش بخرین.بی محلی از صدتا حرف بدتره.روسریو یاخودت سرت کن یابده ب کسی دیگه.ندازبیرون اسرافه.منکه اگ جات باشم دیگه عمرا برای اینجور کسی چیزی بخرم😡😡😡😡
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزم ،منم چند سال پیش واسه مادر شوهرم کادو خریدم،وایشون جلو چشم خودم چادر داد به کس دیگه ناراحت شدم ولی هیچی نگفتم ودیگه براشون کادو نخریدم ،روز مادر هم یه جعبه شیرینی گرفتیم ولی برا مادر خودم لباس میخرم هرسال خیلی خوشحال میشند تشکر میکنند شوهرمم هیچی نمیگند چون خودشون رفتار مادرش دیدند,,
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
بنظرم این خانوم، روسری رو خودش استفاده کنه و مخصوصا طوری باشه که مادرشوهرشون ببینن و متوجه بشن که چیز ارزون و بدردنخوری نبوده
و درمورد هدیه دیگه صحبتی نکنن چون این خانوم وظیفه شونو انجام دادن
برای سال بعد هم ببینن چی لازم دارن یا با مشورت خودشون براش خرید کنن
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شصتو_هشت پسره که انگار با حرف مادرش حسابی شیر شده بود گفت: غلط کرده دماری از روزگارش دربیارم
#قسمت_شصتو_نه
به نظرت بس نیست فرزاد؟ این پدر و مادر بدبخت ما چه گناهی کردن که باید تا آخرین لحظه ی عمرشون از کارای تو بکشن؟
زنت مرد داغون شدن هر چی گفتن مثل آدم عادی بیا ازدواج کن قبول نکردی.
رفتی شدی مفنگی. بعدشم که این کارات.
اینهمه سال رفتی دنبال عقل خودت ولی تمومش کن.
یعنی چی رفتی مخ دختر بیست سال از خودت کوچکترو زدی؟
مثلا می خوای از کی انتقام بگیری؟ هنوزم توهم اینو داری که مادر این دختر زندگیتو بهم زده؟..
پوفی کشیدم و گفتم: داداش من مخ هیچ کسو نزدم ما همدیگه رو دوست داریم اصلا هم عجیب نیست.
سن و سال چه معنایی میده وقتی ذهن دو نفر آدم بهم نزدیکه؟
از اونم گذشته من از کسی نمی خوام انتقام بگیرم.
خب چیکار کنم کسی که دوستش دارم دختر اوناست؟
اصلا خدا اتفاقی شقایقو گذاشت سر راهم چون قسمت همیم. شما هم نمی خواد نگران من باشید.
من مفنگی شدم تو چرا خجالت کشیدی؟ من بد گشتم شماها چرا شرم کردید؟
خیلی آدمای خوبی بودید سعی می کردید مثل من رفتار نمی کردید. همین!
حالام حالم خوب خوبه! نه مفنگی ام و نه علاف.
عاشق کسی شدم که اونم دوستم داره. ای بابا بردارید پاهاتونو از رو حلق من خفه شدم!..
سرم رو بین دستام گرفتم. داداشم صبح زود راه افتاد رفت شهرمون.
دوست نداشتم هیچکس پاسوز من بشه. صبح زود که بیدار شدم با هزار مشقت رفتم از ماشینم لباس آوردم و عوض کردم.
باید می رفتم تا با یوسف صحبت کنم
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا #درد_دل ❤️👇👇👇
#پاسخ_ اعضا ❤️
سلام عزیزم نباید ناراحت بشی هرکس اخلاق مخصوص به خودش رو داره بهش بگو مامان بیا باهم بریم خودت انتخاب کن احتمالا از رنگش خوشش نیومده وقتی که ببریش خودش قیمت هم دستش میاد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
جواب دوست عزیزم راجب به پس آوردن روسری.خودت رو کلا بزن به بی خیالی هر وقت هم مادر شوهر رو دیدی انگار نه انگار که چیزی شده،،،اگر مادر شوهر هم خواست راجبش حرف بزنه تو حرف نزن و بحث عوض کن بگو اینا چیزای بی ارزشه.روسری هم بده به کسی که نماز میخونه و بهش بگو موقع نمازا برات دعا کنه...به همین سادگی... وقتی مادر شوهر ببینه برات مهم نیست بیشتر اون ناراحت میشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.ممنون بابت کانال خوبتون
در مورد پیام این بزرگوار دوست دارم بهشون بگم اگه مادرشوهرتون میخواست بی احترامی کنه نمیومد و ناهار پیش شما وایسه.احتمالا پیش خودش گفته تو این شرایط اقتصادی این بنده خدا دیده شما هزینه کردی خودشم روسری زیاد داره گفته بدم بهش که خودش بپوشه.
دل گیر نشو و برای عید خودت اون روسری رو بپوش به جاش سه تا تراول هر وقت رفتی خونشون بهش بده و بگو پولش رو دادم که هر چی صلاح میدونید بخرید هرچند دوست داشتم روسری رو میپوشیدید.
اینطوری هم میدونه قیمتش چقدره هم حرفتو زدی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام جواب اون خانوم که روسری پس آورده مادرشوهرش....
ببین اصلا واکنشی نشون نده
چون واقعا انسانها سنشون بالا میره عقلشون کوچیک میشه و هیچمنظور بدی هم پشتوانه این حرکت نیست.
من تک دخترم و مامانم ۷۳سالشه دقیقا از این رفتارها داره وخیلی دوستمم داره وخیلی جاها دلمو میشکنه ولی چون مادرمه چشممو میبندم.
شماهم چشمتو ببند واین کار پیش خدا بی جواب نمیمونه.سال آینده هم انشاله گل وپول بهشون بده.
بزار دعای خیرش پشت سر شوهرت و زندگیتون باشه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من در مورد پس دادن کادو این بلا رو مادر شوهرم چند دفعه سر من در اورده بعد با یه خانمی موجه مشورت کردم ایشون گفتن دفعه بعد براش کادو نخرین اگه شوهرت خودش کادویی خرید یا پولی داد یا هر چی خودش می دونه ولی شما کاری نکنین نهایتش یه زنگ بزنین یا حضوری با یه شیرینی یا بدون شیرینی هر جوری که اقاتون راضی باشه تبریک ساده بگین
بعد از اینکه دو بار این کار رو انجام دادیم خیلی خوب جواب داد ومن فهمیدم که نباید با همه مثل خودم رفتار کنم بلکه گاهی افراد احترام برنمی دارن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم فکرکنم ازروسریت خوشش نیمده وگرنه ۱۰۰تاهم داشته باشه چیزی که هدیس را پس نمیزنن یا شاید واقعا روسری شما به دلش نشسته ولی من اگر جای شما بودم مهلش نمی دادم لیاقت ندارن اینجور آدما خودم تجربش کردم وقتی روز مادر سال دیگه کم اهمیت بشی حساب کار دستش میادکه نباید هدیه رو پس بزنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ببخشید در جواب اون خانم که مادر شوهرشون کادو رو پس داده میخواستم بگم...
عزیزم به نظر من خیلی طبیعی رفتار کن و اصلا دنبال ادامه ماجرا نباش انگار هیچ اتفاقی نیفتاده ولی از سال بعد چیزی واسشون نبر اگر هم ایراد گرفتن اون موقع علت رو بگو محترمانه.بگو چیزی به درد شما بخوره پیدا نکردم .🤷♀اصلا هم ناراحت نشو مهم نیست 😃
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام 'عزیز جون منم مشکل شما رو داشتم منتها الان اون مقداری که مد نظر م هست و میخوام بدم کادو بخرم رو تو پاکت میذارم و بهش میدم تا هر چی دوست داشت بره خودش بخره هم با سلیقه خودش میشه هم دیگه زحمت خرید هم باخودش میشه
@azsargozashteha💚
#تجربه_شیرین
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام ادمین جان. انقدر خوشحالم که حد و حساب نداره.
من یه پدر و مادر فقیر دارم که بعد فوت شوهرم رفتم با اونا زندگی کردم. برای اینکه سربار نباشم رفتم سرکار، قالی و فرش میبافم تو کارگاه یه زن خیر و مهربون که اجازه داده بچمم با خودم ببرم سرکار.
اون از مشکلات هممون خبر داره و میدونه من به شدت ناراحتم که با بچم خونه پدرمم،
چون سروصدای بچمم اونا رو عصبی میکنه، اصلا طاقت و حوصله بچه ندارن.
روز زن بهمون کادو داد. کادو من کلید بود.
گفتم این چیه گفت کلید خونه جدیدته، برای تو و پسرت یه خونه رهن کردم دوتا کوچه پشت کارگاه، یه کوچولو وسیله دست دومم توش هست. نمیخوام پیش بابات عذاب بکشی.
افتادم به پاش فقط بوسش میکردم.
انگار دنیا رو به من دادن. به بچم دو دست لباس و دفتر نقاشی و مدادرنگی داد.
انقدر این زن مهربونه امیدوارم بتونم جبران کنم براش.
میخوام بهش پیشنهاد بدم بعدازظهرا برم خونش تا شب براش آشپزی کنم و خونه مرتب کنم بجای تشکر بابت پول رهن. چون گفتم پول رهنو پست میدم گفت هدیه اته.
بهترین روز زندگیم بود. خدا میدونه چقدر خوشحالم. این خانوم یه تاجر خیره که به زنای بی سرپرست کار داده یکیش خود من. دیگه کسی نیست به بچم چپ چپ نگاه کنه یا با خجالت جلوش غذا بخورم، خودم آقای خودمم.
خیلی خوشحالم. الهی خدا سلامتیمو حفظ کنه بتونم بازم خوب کار کنم. کلی انگیزه گرفتم.
@azsargozashteha💚
4_452715601975052397.mp3
1.26M
سوره #بقره❤️
صفحه ی ۵۲🌹
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا #درد_دل ❤️👇👇👇
#پاسخ_اعضا
#درد_دل ❤️
من ۱۵ ساله عروس مادر شوهرم هستم.
از همون اول هر کادویی برای روز مادر یا سوغاتی آوردم داده به دختراش.بدون یکبار استفاده.
برای یه بار انگشتر خریدم(طلا ارزون بود)
همین که دادمش فوری دختر کوچیکش که ازدواج نکرده بود گرفت دستش کرد.
باز برای عروسی همون دختر کوچیکه دختر بزرگه همون انگشتر رو به عنوان کادو انداخت.🥺😢
من شوهرم اونموقع تازه کارمند شده بود.همه جهاز م رو با وام خریده بود.دستمون اونقدر باز نبود.
یه بار از شیراز براش مانتو خریدم.
قبل اینکه بدمش توی خونه یه بار تن کردم ببینم چطوره
شوهرم گفت نگه دار برا خودت بهت میاد.گفتم نه به اسم مادرت خریدم.
دادمش اینم قبل پوشیدنش دخترش برد.منم ناراحت شدم گفتم حرفم رو.گفتم نمیخوای بده خودم میپوشم پولش رو میارم.دخترش پس آورد.ولی یه بار ندیدم تنش کنه.خواهر شوهر بزرگه راه دور بود هرموقع میومد اون میپوشید.
باور کنید جاریم یه پارچه برا زیر شلواری خریده بود همون رو دوخت پوشید.فک کنم مشکل از کادوهای من بود که خوشگل بودن و مورد پسند دختراش.همین پارسال یه اتفاقاتی افتاد ناراحتم کرد.دیگه یه دست لیوان چای خوری دادمش.چند وقت پیش خونه دختر کوچیکه بودم دیدم توی اونا چای آورد.گفتم اینا همونایی که به مادرت دادم؟گفت اره مامانم از لیوان من خوشش اومد عوض کرد.
منم میگی😡
امسال کوفت هم نخریدم.اگه بخرم هم یه چیزی میگیرم که به درد آشغالدونی بخوره.
یه بار محض رضای خدا از کادوهام استفاده نکرد دلم خوش باشه.
@azsargozashteha💚