eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
21.2هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
10.6هزار ویدیو
103 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ودرود، صبحتون بخیر😍خدایا توکل بر تو🌹 ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ ، ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ، ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ ، ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ، ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﯿﻨﺪﯾﺶ . ﺩﺭ ﺭﺍﻩ هدف هاﯾﺖ، ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻫﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ . ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﯼ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﯽ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ، با ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺪﮔﯽ كن . هر روز آغاز یک تغییر و شروع یک هیجان اسـت . خــدایا دریـچـه‌ ی شــادی بـی پـایـان ، خوشبختی ، سلامتی و روزی پر برکت را به روی همه باز کن. آمین🙏🏻 ┏━━✨✨✨━━┓ 🌸 🌸 ┗━━✨✨✨━━┛ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️ #نسیم_هدایت ❣ #قسمت_دوم ✍🏼کم کم شروع کردم با #خواهر کوچیکم حرف زدن اول خیلی بدش میومد #عصبا
❤️ 💌 ✍🏼الحمدلله توی مدرسه 10 الی 12 تایی چادری بودیم... همه باهم مقنعه هامون رو جلو آوردیم و با دست راست چادرمون رو جلوی صورتمون گرفتیم نقاب نمیشد ولی از هر چیزی بهتر بود... 😔 وقتی فهمید خیلی شد...یه روز چادرم رو شسته بودم و گذاشته بودم روی بخاری که خشک بشه برم مدرسه، ولی یادم رفت چادرم رو بردارم و چادرم سوخت... 😭😭مادرم به این بهانه چادرم رو دو نیم کرد و همه اش رو کرد... 😞و به این فکر میکردم الآن چطور برم بیرون کردم و از ناراحتی رفتم کت خیلی خیلی مادرم رو آوردم و تنم کردم مادرم چاق بود و من خیلی لاغر که حجابم حفظ شد...اما نقابم چی؟ 😔اون روز توی مدرسه با هیچ کس حرف نزدم...وقتی هم اومدم خونه رفتم توی اتاقم و در رو بستم تا یک هفته کردم بخاطر چادرم.... 😔انقدر و شده بودم مادرم نتونست طاقت بیاره رفت و یک جدید برام گرفت... 😍وای انگار تمام خوشی های دنیا به یکباره به من هدیه داده شده بود... ☺️همینکه چادر جدید رو سرم کردم بازهم همون و و رو کردم.... 😌احساس میکردم کسی تر از من وجود ندارد.... اوضاع تا چند هفته ای بود تا اینکه یک روز من رو وقتی داشتم از مدرسه بر میگشتم دید... اولش چون جلوی صورتم رو پوشونده بودم منو نشناخت.‌‌..! پشت سرم راه افتاد که‌ بیاد خونه وقتی رسیدم دم در تازه متوجه شد منم... 😭 مفصلی به پا کرد... 😭از همه چیز کرد... و دیگه نزاشت با هیچ کدوم از دوستام برم و بیام... 😔غیر از مدرسه اجازه رفتن به هیچ کجا رو نداشتم خوبیش این بود که دوستای موحدم همکلاسیم بودن این خیلی عالی بود. به حدی و شدم که حتی نمی اومدم اتاق نشیمن کنارشون بشینم ، درسته که همه از یک رگ و خون بودیم اما جنس خیییلی با هم فرق داشت... 😞من که نمیتونستم قبول کنم که نرم به کلاسای عقیده... یه راه چاره پیدا کردم برادرم یه صوت کوچیک داشت (واکمن) ازش قرض گرفتم و با یه نوار کاست دزدکی به مدرسه بردم... اون ضبط رو دادم دست و بهش گفتم همه درسارو رو برام ضبط کنه... خدا ازش راضی باشه خیلی کمک حالم بود همه رو ضبط میکرد برام و من میومدم خونه و دزدکی گوش میدادم و آیه ها رو میکردم... یه روز برادرم اومد خونه و گفت منم رفتم ببینم چی شده ؛داداشم در مورد یا گوشت دست غیر موحد حرف زد در مورد و گفت چیزی که ما خیلی استفاده میکردیم خیلی حرف زدیم و خیلی موعظه کرد منم مجاب دونستم که دیگه از اون گوشت وخوراک ... 😔و البته این برای پدرم ضربه خیلی بود... هر چند من پدرم رو دوست داشتم اما الله تعالی رو بیشتر و بیشتر و صدها و بار بیشتر از پدرم دوست داشتم و به خاطرش دست به میزدم.... 😔پدرم با اینکار من سخت شد و کلا حتی از محرومم کرد 💪🏼 ❤️من رو داشتم... کسی که در هر لحظه ای ازش میخواستم کمکم میکرد... با خودم میگفتم الان چیکار کنم که بیشترین رو روی پدرم بزاره تصمیم گرفتم به برادرم بگم کمتر بره بیرون و بیشتر توی خونه بمونه... به حرفم گوش داد و بیشتر توی خونه موند من و برادرم همیشه با هم 3نماز جماعت میخوندیم، همیشه با هم میکردیم...اینها خیلی روی پدرم گذاشت.... ✍🏼‍ ‌... ان شاءالله
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸 🌱 فرمان اول: در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. ⛱فرمان دوم: تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 🌱فرمان سوم: در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر و حکمت در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است. ⛱فرمان چهارم: به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد. 🌱فرمان پنجم: در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است. ⛱فرمان ششم: به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کَرَم. 🌱فرمان هفتم: بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند. ⛱فرمان هشتم: حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست. 🌱فرمان نهم: از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران می رسد، حذر کن. ⛱فرمان دهم: بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید، که در آن صورت حق ملامت ندارید. 💚آقا امام علی ابن موسی الرضا(ع) / اصول کافی جلد۲📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ℒℴνℯ♥️ ✍🏻 چقدر زیبا گفته مولانا غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت نخور!!! به خدا حسرت دیروز عذاب است مردم شهر به هوشید؟؟؟ هر چه دارید و ندارید بپوشید و بخندید که امروز، سر هر کوچه خدا هست!!! روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست!!! نه یکبار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست و خدا هست و خدا هست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ ✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐
* 😭💔دانشگــاه انتظــار از سـالها پیش همچنان دانشجو مےپذیرد ولے متاسفانہ هنوز نتوانستہ 3⃣1⃣3⃣ نفر فارغ‌التحصـیل داشتہ باشد🎓😔🍃 شما مےتوانید در اولین فرصت ثبت نام نمـایید😊 📌 مدارڪ مورد نیاز👇👇 💠⇦نماز اول وقـــت 💠⇦برگہ تسویہ حساب حق‌الناس 💠⇦دائم الوضــو بودن 💠⇦قرآن خــواندن 💠⇦نماز شــب 💠⇦رعايــت حلال و حرام 💠⇦+راستگویے و راستے 💠⇦خوش اخلاقے و خوش برخوردے امام زمان یار مےخواهند یارے چون ❤️ هست همچین یارے⁉️ آیا امام زمانے شده‌ایم⁉️ بهارے شده‌ایم⁉️ 🍃 همہ منتظرند 313 یار جمع شوند، پیدا شوند، خودشان را نشان دهند ؛ ⚠️ آیا براے اینکہ خودمان هم عضو 313 نفر شویم ، کارے کرده‌ایم؟!📄 همہ مےگویند 313 نفر کہ عددے نیست ،اما براے افرادے چون ما 313 نفر هم عدد بزرگے است 🔰 ❗️آقا یار میخواهند ؛ کجایند آنهایے کہ آقا را صدا مے زنند؟!🗣 😔😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸"اللهم عجل لولیک الفرج"🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
👌 داستان کوتاه پند آموز 💭 زاهد نمایی مهمان پادشاه شد، وقتی که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید. 💭 هنگامی که به خانه اش بازگشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیز هوشی به ریاکاری پدر پی برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟ 💭 زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید.)) یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزی از همین موقعیت بهره گیرم. 💭 پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز قضا کن که نمازی نخواندی تا به کار آید! JoiN➧ @BA_KHODABAS ◈‌┅═❧═┅┅┄┄
👌 داستان کوتاه پند آموز 💭 زاهد نمایی مهمان پادشاه شد، وقتی که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید. 💭 هنگامی که به خانه اش بازگشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیز هوشی به ریاکاری پدر پی برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟ 💭 زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید.)) یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزی از همین موقعیت بهره گیرم. 💭 پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز قضا کن که نمازی نخواندی تا به کار آید!
اگر روزی بی منت دلی را شاد ڪردی بی گناه لذت بردی بی ریا دستی را گرفتی بدان آن روز را زندگــــی ڪرده ای 🍃💔🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ته،ته،ته همه ناامیدی ها نداشتن ها، نخواستن ها، نبودن ها، بن بست هاونرسیدنها، تو!خداراداری❤️ که آغوشش رابرایت بازکرده است ناامیدی چرا؟ خداراصدابزن اوهمیشه درکنارتوست❤️ شب تون در پناه امن الهی 🙏 ┏━━✨✨✨━━┓ 🖤 🖤 ┗━━✨✨✨━━┛ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود، صبحتون بخیر😍 . 🌸صبح شـد 🍀زندگی در می زند 🌸مهربانی، شوق، شـادی 🍀پشت در منتظر است 🌸بازکن پنجره را که خداوند 🍀ز شوقِ من و تو می خندد 🌸درود صبحتون بخیر ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌. ┏━━✨✨✨━━┓ 🏴 🏴 ┗━━✨✨✨━━┛ 🇮🇷 @iruniya 🇮🇷
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_سوم ✍🏼الحمدلله توی مدرسه 10 الی 12 تایی چادری بودیم... همه باهم مقن
❤️ ✍🏼پدرم قلبش آروم شده بود... یه روز داشتیم با نماز مغرب میخوندیم که با کمال تعجب دیدم که اومد و پاهاش رو به پای چسبوند و با ما خوند😭😍 😍این یعنی هم به جمع ایمانی ما پیوست..... خدایا شکرت... بعد از نماز اصلا نمیدونستم چکار کنم ، برادرم اشاره کرد که خوشحالیم رو نشون ندم و عادی رفتار کنم منم در ولی در حالی که در دلم بود رفتم و یک سی دی از موعظه ماموستایی گرفتم پدرم آروم نشست و گوش داد خیلی آروم سرش رو پایین انداخته بود هیچ وقت رو یادم نمیره ... گریه کرد و گریه کرد وگریه کرد تا شد ☝️🏼️پیروزی از آن بود و هست بلاخره دین الله تعالی در دلش کرد و ریشه دواند ،جوری شد که نه من و نه برادرم به پای پدرم نمیرسیدیم ...! ☺️در عرض چند ماه کل احادیث شریف و رو مطالعه کرد و پدرم شد ..‌. ✨ ✨ هیچ کس باورش نمیشد... بیشتر از ما مردم رو میکرد ، یک تنه جلوی تمام مخالفان دین الله تعالی پدرم شد تمام ... سبحان الله چقدر زیبا بود اوضاع زندگیم رو به راه شد... خیلی خوشحال بودم همه در و بودیم... خیلی وقتها پدرم برای ما میکرد بهتر از این نمیشد...! کم کم سرو کله پیدا شد اما من هنوز 13 سالم بود، خیلی بچه بودم... پدرم و کل خانواده مخالفت میکردن..‌. منم انگار نه انگار که اصلا خواستگار دارم یا نه...تو فکر و چیزای دیگه بودم ... داشتم که خیلی خیلی سمج بود ودست بر دار نبود یک سال تمام می‌رفت ومیومد...! تا اینکه پدرم شد بیان خواستگاری اما همچنان برادرم بود خودمم بودم ببینم جلسه خواستگاری چه جوریه!؟ 🙈خلاصه قرار گذاشتن که شب چهارشنبه بیان یک ذره هم یا نداشتم؛ نمیدونم به خاطر چی بود شاید چون خیلی بچه بودم و یا شاید خیلی مطمئن ، منم تا روز چهارشنبه مثل قبل بودم اصلا حتی یه بار هم یادم نمی افتاد که چهارشنبه جلسه خواستگاریه.... ✍🏼 .... ان شاءالله
✨پندآموز✨ 🚲جوانی با دوچرخه اش به پیرزنی برخورد کرد، 😂به جای عذرخواهی و کمک کردن به پیر زن شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن؛ سپس راهش را ادامه داد و رفت؛ 👵پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است... 🏃جوان به سرعت برگشت و شروع به جستجو نمود؛ پیرزن به او گفت: مروت و مردانگی ات به زمین افتاد، هرگز آنرا نخواهی یافت‼️ 🔮"زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد" زندگی حکایت قدیمی کوهستان است❗️ صدا می کنی و می شنوی؛ پس به نیکی صدا کن، تا به نیکی به تو پاسخ دهد.....
رابطه ماه تولد و ویژگی ذاتی عناصر طبیعت ✨فروردین _ ابر ماجراجو ، پرشور – بی احتیاط ، کم صبر ✨اردیبهشت _آسمان قابل اعتماد ،خونسرد – یکدنده ✨خرداد _کوه همه فن حریف ، شاداب – دمدمی مزاج ، نگران ✨تیر _ماه احساساتی ، بامحبت – نازک نارنجی ،زیبا رو ✨مرداد _دریا دست و دلباز ، باوجدان – کم تحمل ، غیرقابل پیش بینی ✨شهریور _درخت فروتن ، زیرک – وسواسی ، عجول ✨مهر_ خورشید باتدبیر ، آرمانگرا – دو دل ، خوش باور،خوش چهره ✨آبان _رود مصمم ، بانفوذ – لجوج ، خودرأی ✨آذر_آتش جذابیت، معمولا زود عصبانی میشوند ✨دی_باد باحوصله ، واقع بین – مقرراتی ، جدی ✨بهمن _برف مهربان ، روشنفکر – غیرقابل پیش بینی ، یک دنده ✨اسفند _اقیانوس همدل ، فداکار – مرموز وتودار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎
پروردگارا... قاضی تویی ڪمک ڪن هیچوقت قضاوت نڪنیم.. دلی ڪه میشڪنیم ارزان نیست 🆔 🕊 🍃 @avayeezendegii
جنازه ای که زنده شد❗️ حاج حسین گنابادی یکی از مردان خدا و نیروهای بهشت زهرا روایت میکرد که روزی یکی از همکارانم جهت انتقال جنازه ی مردی میان سال راهی روستای زرین دشت در اطراف تهران شد، ساعاتی بعد دستور آمد که برای مراسم غسل این مرد به غسالخانه بروم، من به همراه دوستم حاج محسن شمشکی راهی شدیم تا آن مرد را غسل داده و آماده ی تشییع کنیم، پسر و دخترش به همراه ما داخل غسالخانه بودند و به شدت گریه می کردند... برای غسل آماده شدم بعد از لخت کردن میت و خواباندنش آب را باز کردم و روی سینه اش ریختم، فشار آب بالا بود، برگشتم تا فشار آب رو کم کنم... که صدای فریاد وحشتناکی همه جای غسالخانه را پر کرد، به طوری که ترس تمام وجودم را فرا گرفت و قلبم به شدت شروع به زدن کرد، جرات برگشتن و نگاه کردن را نداشتن، در حدود ۳۰ سالی که در غسالخانه کار کرده بودم تا به امروز اینقدر وحشت نکرده بودم، صدایی در گوشم زمزمه میکرد، گنابادی... گنابادی....! صدای جیغ چنان مرا ترسانده بود که چیزی متوجه نمی شدم تا اینکه دستی از پشت بر شانه ام نشست...! حاج شمشکی با چهره ای یخ زده و دستانی لرزان مرا صدا می کرد، سرم را برگرداندم و با ترس و لرز به چهره حاج شمشکی خیره شدم... با لحنی لرزان و در حالی که به جنازه اشاره می کرد می گفت: حسین، جنازه زنده شد....! سرم تیری کشید، نگاهی به جنازه کردم که چشمانش را باز کرده و به من خیره شده، همه فریاد می کشیدند، دخترش بیهوش شده بود، پسرش از ترس چهره اش گچ شده بود، منم با دیدن اوضاع بسیار آشفته شدم، سریع در غسالخانه را باز کردم و شروع کردم به فریاد کشیدن... مرده زنده شد، جنازه زنده شد... فشارم افتاد و کمی بعد دیگر ندانستم چه شد، ساعتی بعد که به هوش آمدم خودم را روی تخت بیمارستان دیدم، حاج شمشکی و شیخ آخوندی آخوند بهشت زهرا بالا سرم بودند، به محض اینکه هوشم سر جایش آمد ماجرا را پیگیر شدم... حاج شمشکی شروع به روایت ماجرا کرد... وقتی تو از هوش رفتی کمی بعد که آمبولانس تو را به بیمارستان رساند، پزشکان بالای سر جنازه حاظر شدند، و بعد از معاینات دیدیم که علائم حیاتی او بازگشته و به حالت عادی برگشته، او یک روز قبل شدیدا مریض می شود و فرزندانش به بیمارستان منتقل می کنند، چون قبلا مشکل قلبی داشت و داخل قلبش با عملی باطری گذاشته بودند در بیمارستان بعد از تزریق آمپول علائم حیاتی او از بین می رود، و پزشک به علت متوجه نشدن موضوع قلبش، نسخه ی مرگ او را میپیچد تا اینکه در غسالخانه با فشار آب سرد که روی سینه اش ریختی شوک وارد شده و باطری دوباره کار افتاد و علائم او برگشت و خدا رو شکر زنده شد.... من زبانم بند آمد و تا الان که سالها گذشته هنوز آن خاطره از ذهنم بیرون نرفته. ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼چه زیبا میشد این دنیا 🌺اگر شاه و گدا کم بود 🌼اگر بر زخم هر قلبی 🌺همان اندازه مرهم بود 🌼چه زیبا میشد این دنیا 🌺اگر دستی بگیرد دست 🌼اگر قدری محبت را.. 🌺به ناف زندگانی بست 🌼چه زیبا میشد این دنیا 🌺کمی هم با وفا باشیم 🌼نباشد روزگاری که... 🌺نمک بر زخم هم پاشیم 🌼چه زیبا میشد این دنیا 🌺نیاید اشک محرومی 🌼زمین و آسمان لرزد 🌺ز آه و درد مظلومی 🌼چه زیبا میشد این دنیا 🌺شود کینه ز دلها گم 🌼اگر بشکستن پیمان 🌺نگردد عادت مردم ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃کلیپ 🍃داستان قبرکن و جنازه دختر زیبا... هرچه قدر گناه کردی از رحمت خدا ناامید نباش ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
لیــست داســـتانهاے واقعی ڪانال 📌نبش قبر دختر جوان👇👇 https://eitaa.com/8275883/44144 📌 داستان دهان پـراز ڪرم پیرزن👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/145 📌اتفاق عجیب هنگام غسل دادن آیت الله بروجردی👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/34553 📌داستان زندگی سوگل👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1387 📌 داستان زاهد نما👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1612 📌 نســیم هــدایت👇👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1552 📌 دخـترزیبا و مرد حیله گـر عیاش👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1351 📌 عاشق شدن جنی زیبا و جوانی بنام عباس👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1351 📌 داستانی زیبا از علامه جعفری در دانمارک👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1338 📌 داستان خیانت👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1286 📌 سـرگذشت دخـتری بنام فهیمه👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/960 📌 مـرد هندی و افسر انگلیسی👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/948 📌 پسر جوان و دخـتر تنها👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/888 📌 خواستگارم مــرا رد ڪرد👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/857 📌 جنازه ای ڪه زنده شد👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1641 📌حاملگی قلابی دختـروفریب مادر زن👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1703 📌طلاق ناگهانی👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/1868 📌 بارداری شب ازدواج همسر https://eitaa.com/ba_khodabash1/3874 📌 داستان شیخ علی خیاط و زن آتشین👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/5699 📌 صیغه موقت زن دلربا👇👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/5757 📌 چوب خــدا👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22073 📌 جوانهای ناڪام👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22218 📌داستان دخـتری از ڪشورعمان👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22021 📌داستان جــزاۍ بی نمازی👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/21989 📌داستان در آرزوی آرامـش👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/21712 📌داستان مــادر سنگــدل👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/20831 📌داستان حقیقتی در خــواب 👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/20722 📌داستان اعتماد مرگبار👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/20650 📌دختــری بنام ســودابه👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/25091 📌بارداری در شب ازدواج همســرم👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/23271 📌زری خــانم👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/24945 📌خیـانت به همـــسر👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22933 چــرا حـــوری بهشتی برای مـــردان است👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22541 آیـاابــراهم نبی با خواهرش ازدواج ڪرد👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22539 راز عــدد 19 چـیه؟.👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/22667 دنیای بعداز مرگ از زبان مرد ایرانی که جسدش داخل کفن زنده شد👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/26175 ماجرای نصف شدن ماه با انگشت مبارڪ پیامبر👇👇 https://eitaa.com/ba_khodabash1/26357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍داستان جالب "ماهی گیر احمق"...! 👇🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
یک نکته بگویمت به تحقیق بسنج گر عاقل و کاملی مرنجان و مرنج! رنجاندن خلق و رنجشت از طمع است بگذر ز طمع که این به است از صدگنج شبتون در پناه خدا ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت‌ باشه هر روز صبح خدایی‌ رو که‌ برات قلبی آهسته و تپنده آفریده است شکر کنی‌ که رزق و روزی‌ زندگی امروزت سرشار بشه و بهترین‌ باش که بهترین‌ هارو، واسه تو ایجاد کنه... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ ✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐ دنیای کارتـــــــــــــــون👇👇👇 @Cartontv دنیای فیلـــــــــــــــم👇👇👇 @Cinamatv
هر رهگذری محرم اسرار نگردد صحرای نمکزار چمنزار نگردد هرجا که رسیدی رفاقت مکن ای دوست هر بی سر و پایی یار وفادار نگردد . . . ! ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
‍ 💌🍃 ✖️👌🏻 ⇦تفاوت ایشااللـہ ، انشااللـہ و ان‌شاءاللـہ درڪجاست⁉️ •[ ایشاالله: ]• ⇦یعنے خدا را بـہ خاڪ سپردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) . •[ انشااللہ : ]• ⇦یعنے ما خدا را ایجاد ڪردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) •[ ان شاءالله: ]• ⇦یعنے اگر خداوند مقدر فرمود. (بـہ خواست خدا) . ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
مردی خسیس تمام دارایی‌اش را فروخت و طلا خرید. او طلاها را در گودالی در حیاط خانه‌اش پنهان کرد. مدت زیادی گذشت و او هر روز به طلاها سر می‌زد و آنها را زیر و رو می‌کرد. تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد. همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت. روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت. او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش می‌زد. رهگذری او را دید و پرسید: «چه اتفاقی افتاده است؟» مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. رهگذر گفت: «این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست. تو که از آن استفاده نمی‌کنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟» ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است. چه بسیار افرادی هستند که پولدارند اما ثروتمند نیستند و چه بسیار افرادی که ثروتمندند ولی پولدار نیستند. ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
🔰سه عذاب زود رس😱 🔻3 گناه است که در کیفر آنها شتاب میشود و برای اخرت نمیماند 🔸1⃣👈ستم به مردم 🔶2⃣👈ناسپاسی در برابر احسان 🔸3⃣👈عاق و نافرمانی از پدر و مادر ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨