eitaa logo
کلبه عُشاق
4.8هزار دنبال‌کننده
794 عکس
450 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5931432054334952315.mp3
1.56M
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله: ✨«أَلدُّنیَا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ» 🎤در محضر (دامت برکاته) برگرفته‌از جلسات محبت کلبه عشاق @babarokn
4_5911188387410218135.mp3
8.4M
⭕️👈 انتشار_حداکثری أشهد أن فاطمة بنت رسول الله عصمة الله الكبري و حجة الله علي الحجج کلبه عشاق @babarokn
29.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🍃فاطمه مظهر مقام جبرئیلی روح پیغمبر… 💫 فاطمه رحِم عالم است یعنی چه ⁉️ یا احمد؛ لولاک لما خلقت الافلاک... معلوم میشود فاطمه یک فضیلتی دارد که آنها ندارند، اینکه حضرت علی... کلبه عشاق @babarokn
🍃 یذَره_کتاب از حافظ رجب بُرسی ✍و از کرامات حضرت فاطمه، آن بضعة‌الرّسول صلّی‌الله علیه و آله، و تقرّبش نزد خداوندِ وَدود اینستکه: وقتی حضرت امیرالمومنین علیه السّلام ایشان را به مسجد بردند کنار قبر پدر آمد. چهارچوب درِ حجره‌ی پیغمبر صلّی‌الله علیه و آله را گرفت و فرمود: ناقه‌ی صالح نزد خدا از من عزیزتر و با عظمت‌تر نیست، سپس گوشه‌ی مقنعه‌ی خود را به جانب آسمان بلند نمود و اراده تضرّع به درگاه الهی نموده بود. ناگهان دیوارهای مسجد همه از جا کنده شدند و نزدیک بود عذاب نازل شود که حضرت امیر علیه‌السّلام تشریف آورد و فرمودند: ای یادگار و باقی‌مانده‌ی شجره‌ی نبوّت! و ای آفتابِ آسمانِ رسالت و معدن عصمت و حکمت! بدرستی که پدرِ بزرگوارت رحمت بود از برای عالم و عالمیان. پس تو از برای ایشان باعثِ قهر و عذاب مباش. قسم می‌دهم تو را به آن سیّد مهربان و رحیم که دست از تظلّم بردار و با عمل بدِ بدطینتان بساز و مکافات این ستم را به روز جزا واگذار. و مانند پدرت، طریقه صبر و تحمل و شیوه‌ی مرضیّه‌ی حلم و عفو و بخشش را پیش‌دار. پس آن معصومه‌ی مظلومه و قرّةالعینِ رحمةُللعالمین، به فرموده‌ی حضرت امیرالمومنین علیه‌السّلام مراجعت نمود. و به محراب عبادت خود برگشت و چشم مرحمت از عقوبت آن رو سیاه امّت پوشید. مناقب: ۳۳۹/۳؛احتجاج:۸۶/۱ اللهم العن أعدائها و أعداء أبیها و بعلها و بنیها بعدد علمک یا علیم! برگرفته از: فی حَقایقِ اَسْرار اَمیرَالمُؤمنین علیه‌السّلام ▫️حافظ رَجَب بُرسی متوفی ۸۱۳ هجری قمری 👀 کلبه عشاق @babarokn
کلبه عُشاق
#یذَره_کتاب کل‌احمدآقا #زندگینامه کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی #قسمت_دوم ...اما می‌دانیم که
کل‌احمدآقا کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی 🍃سیّد یحیی سجادی نخستین‌استاد و رهبرِ کل‌احمدآقا بنابر آنچه خود از آن یاد می‌کردند، روحانی شریف و جلیل القدری به نام سیّد یحیی سجادی بود. بزرگی که از او کمتر یادی به میان آمده، اما کلید بسیاری از امورات کشورِ دل، در دستان وی بوده است. کل‌احمدآقا شروع حرکتِ خویش را بواسطه عنایت و نفَس ولایتی ایشان دانسته و در این خصوص می‌فرمودند: پانزده ساله بودم که شبی عمویم دستم را گرفت و به مسجد سیّد عزیزالله برد. ماه رمضان بود و روحانی بسیار خوش‌منظری بنام سیّدیحیی در آنجا منبر می‌رفت. در همان شب اول که پای منبرِ او نشستم کار تمام شد و مُهر جنون را بر پیشانی من کوبیدند. هر کلامی که از دهان سیّدیحیی بیرون می‌آمد، وجود مرا به آتش می‌کشید. آن لحظه‌ای که سخن می‌گفت مرا در پای منبرش می‌سوزاند. آقا سیّدیحیی سوختن را به من آموخت و در اصل، او بود که مرا راه انداخت. 🌬❤️‍🔥 بارالها این چه نفَسی بوده است و نشان از کدام آتشکده داشته که با ناپخته جوانی، این چنین معامله‌ای کرده است؟ 🔹روز اول که به استاد سپردند مرا/ 🔹همگان را خِرَد آموخت، مرا مجنون کرد/ کل‌احمدآقا از سیّدیحیی همیشه با جملاتی عمیق و تاثیرگذار یاد می‌کردند. و منطق عمیق او را سرلوحه‌ی حرکت معنوی خویش قرار می‌دادند. اما متاسفانه و به دلیلی که تنها خود می‌دانستند مصلحت نمی‌دیدند تا از کلام و عبارات ایشان برای اطرافیان چیزی بگویند. و اگر هم نکته‌ای را باز کرده باشند روزیِ این حقیر نشده است، تا آنها را در این اوراق منعکس کنم. اما گاهی حکایاتی نقل می‌کردند که بیان آن خالی از حکمت و لطف نیست. پول=خدا 💵 کل‌احمدآقا، پیرامون سخنانی که درباره سیّدیحیی داشتند خاطره‌ای را از ایشان بیان می‌نمودند که ظرافتی به یاد ماندنی در خود نهفته داشت. ایشان می‌فرمودند: روزی سیّدیحیی بر روی منبر فریاد زد: ایهاالناس، قوم یهود بعد از موسی علیه‌السّلام گفتند که عُزَیْر پسر خدا است. مسیحیان نیز بعد از حضرت عیسی علیه‌السّلام گفتند که مسیح پسر خداست. اما این امت رسول‌الله صلی الله علیه و آله و مسلمانان، بعد از ۱۴۰۰ سال آنقدر پیشرفت کرده‌اند که می‌گویند پول، خودِ خداست. 💰 ادامه دارد...ان‌شاءالله👋 برگرفته از: کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
4_5769281924921035327.mp3
16.81M
💦 جلسه چهل و هشتم 🔹دقیقه ۳ اگر کسی اعتقاد به معاد داشت،اما نه ترس از عذاب داشت و نه امید و شوق نسبت به بهشت، این ايمان نیست. این یک اعتقاد معمولی است 🙆‍♀ 🔹دقیقه ۱۰ امام باقر(ع) فرمود: رسول خدا در یکی از سفرهای‌شان یک قافله‌ای را دیدند، آنها به حضرت سلام کردند. حضرت فرمودند: شما کیستید؟ گفتند: ما... 🔹دقیقه ۲۴ _نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ _به غمزه مسئله آموزِ صد مُدرس شد/ ✨ما از رسول خدا(ص) روایت های طبّی داریم. درحالیکه حضرت طبّ نخوانده بود. از ائمه روایتهای نجومی و ریاضی داریم، اينها را از کجا خواندند؟ 🤷‍♂ 🔹دقیقه ۲۵ ...مقامات توحیدی وقتی بر قلب انسان وارد می شوند، با خودشان این علوم ظاهری را هم می آورند 🔹دقیقه ۲۶ در طول تاریخ خیلی از عرفا بودند که اينها بی سواد بودند. ✨ در قرن هفتم و هشتم عرفان علمی و تئوریزه شد. 🎓 در محضر کلبه عشاق @babarokn
🍃بوی بهشت 💦 ...اینکه حضرت رسول اکرم زیر گلوی حضرت فاطمه زهرا را می بوسید و میگفت که هر وقت که مشتاق بوی بهشت میشوم فاطمه را میبوسم، ما چه درکی از این داریم ! بوی بهشت واقعاً چیست ! چه دیده در زهرا ! صبح که میشد میرفت در خانه اش را میزد و دست فاطمه را میبوسید، چرا یک انسانی در آن مرتبه بالا در مقابل یک کسی که نازلتر از خودش است اینطور خضوع میکند!... باید خود انسان برسد به این مقامات، در چنین انسانهایی این نور را ببیند، همان بوی بهشت را از آنها استشمام کند، فرض کنید که ما حضرت زهرا را ببینیم، امام زمان را ببینیم، از آنها چه استشمام میکنیم؟ در آنها چه میبینیم؟ با یک انسان عادی برای ما فرق میکنند... برگرفته از جلسه ۱۱ تفسیر_مثنوی کلبه عشاق @babarokn
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 هوالحکیم 🍃آشنایی بیشتر با زندگی‌ ‌ِ ☺️ قسمت سوم استاد، خودشان، در مورد ورودشان به عرصه‌ی عرفان سرگذشتی را تعریف می‌کردند بدین ترتیب: «در درجه‌ی نخست این شوقِ به عرفان و ورود به این عرصه در خاندان پدری من توارثی است و ذوق شعری و ادبی و گرایشات عرفانی در میان آباء و اجداد من شدید بوده است. و نوشته‌جات و اشعار فراوانی از آن‌ها به جا مانده که تقریباً همه‌ی آن‌ها را جمع آوری نموده و در مجموعه‌ای گرد آورده‌ام که بعنوان میراثی در خاندان خودمان باقی بماند. لذا خود من نیز از سنین ۷ و ۸ سالگی میل شدیدی به مطالعه و شعر پیدا کردم که تا زمانی که دیپلم گرفتم در کتابخانه‌های سبزوار، دواوین شعرای بزرگ ایران و آثار مهم عرفانی و رمان‌های معروف نویسندگان اروپا و آثار ادبی مهم دنیا را خواندم. از سنین ۱۴ و ۱۵ سالگی بود که این کشش عرفانی در من به طور قوی ظهور کرد. در مهمانی‌های خانوادگی وقتی اعضای خانواده دور هم جمع می‌شدند با آن‌که همسن ‌و سالان من جدا از بزرگسالان دور هم می‌نشستند و به صحبت‌ها یا بازی‌های رایج بین همسالان خود می‌پرداختند، من به اتاقی که کتابخانه‌ی عمو یا عمه‌ی من در آنجا بود می‌رفتم و با کتاب‌ها مشغول می‌شدم. مثنوی را باز میکردم و تا جاییکه حضرت شیخ محمّد بلخی، اصلِ داستان را نقل نموده بود می‌خواندم و می‌فهمیدم. ولی از آنجا که وارد می‌شد که نتایج عرفانی و قرآنی و تبیینِ باطنی از بُطون قرآن را بیان فرماید، نمی‌فهمیدم.که از این مطلب به شدّت آزرده می‌شدم و آرزو می‌کردم که روزی خداوند قدرت فهم این حقایق را به من بدهد. یا غزلیّات حافظ را می‌خواندم و می‌دانستم که حضرت شیخ شمس‌الدّین شیرازی، منظورش از چشم و اَبرو و خط و خال، چیزهای دیگری است ولی نمی‌فهمیدم و از این جهت نیز آزرده خاطر بودم. بسیار شائق و آرزومند بودم که بر فلسفه‌ی الهی و حکمت متعالیّه و مبانی عرفان و تصوّف مسلط شوم و مسائل عرفانی و مسائلی که مربوط به بُطون قرآن و معرفة‌اللّه و معرفت اسماءالله و حقایق ملکوتی مربوط به عالم آفرینش می‌شد بطور عمیق و استدلالی و شهودی دریابم و بر آنها احاطه یابم. ۱۷ یا ۱۸ سال بیش نداشتم که دچار بحران‌ها و سرگشتگی‌های روحی شدیدی شده بودم و خلائی عظیم را در خود می‌دیدم و بیشتر اوقات در تنهایی و خلوت میگذراندم: دی خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده‌ست تا صبح بر دیوار ما بی‌خویشتن سر می‌زده‌ست چرخ و زمین گریان شده وز ناله‌اش نالان شده دم‌های او سوزان شده گویی که در آتشکده‌ست بیماریی دارد عجب نی درد سر نی رنج تب چاره ندارد در زمین کز آسمانش آمده‌ست چون دید جالینوس را نبضش گرفت و گفت او دستم بهل دل را ببین رنجم برون قاعده‌ست صفراش نی سوداش نی قولنج و استسقاش نی زین واقعه در شهر ما هر گوشه‌ای صد عربده‌ست نی خواب او را نی خورش از عشق دارد پرورش کاین عشق اکنون خواجه را هم دایه و هم والده‌ست گفتم خدایا رحمتی کارام گیرد ساعتی نی خون کس را ریخته‌ست نی مال کس را بستده‌ست آمد جواب از آسمان کو را رها کن در همان کاندر بلای عاشقان دارو و درمان بیهدست این خواجه را چاره مجو بندش منه پندش مگو کان جا که افتادست او نی مفسقه نی معبده‌ست تو عشق را چون دیده‌ای از عاشقان نشنیده‌ای خاموش کن افسون مخوان نی جادوی نی شعبده‌ست ای شمس تبریزی بیا ای معدن نور و ضیا کاین روح باکار و کیا بی‌تابش تو جامدست می‌دانستم که این خلاء وحشتناکی که در روح من ایجاد شده نه با پول و ثروت پُر می‌شود، نه با مقامی از مقام‌های دنیوی، نه با علمی از علوم رایج در حوزه‌ها و یا دانشگاه‌ها، و فقط روحی بینهایت لازم است که همچون شتری عظیم الجثّه وارد خانه‌ی کوچک و محقر این مرغ خانگی شود: مرغِ خانه، اُشتری را بی‌خرد رسمِ مهمانان به خانه می‌برد چون به خانه‌ی مرغ، اُشتر پا نهاد خانه ویران گشت و سقفش اوفتاد و این غزل حضرت مولانا را بسیار دوست داشتم که: در درون من درآ ای آن که از من، من‌تری تا قمر را وانمایم کز قمر روشن‌تری اندر آ در باغ تا ناموس گلشن بشکند ز آنک از صد باغ و گلشن خوش‌تر و گلشن‌تری تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند تا زبان اندرکشد سوسن که تو سوسن‌تری وقت لطف ای شمع جان مانند مومی نرم و رام وقت ناز از آهن پولاد تو آهن‌تری چون فلک سرکش مباش ای نازنین کز ناز او نرم گردی چون زمین گر از فلک توسن‌تری زان برون انداخت جوشن حمزه وقت کارزار کز هزاران حصن و جوشن روح را جوشن‌تری زان سبب هر خلوتی سوراخ روزن را ببست کز برای روشنی تو خانه را روشن‌تری به راستی در کجا می‌توانستم به چنین روحی دست پیدا کنم، و این روح متعلق به کدام جسم بود، و این جسم در کدام خانه زندگی می‌کرد، و این خانه درکدام شهر بود؟» ◀️ادامه دارد ...ان‌شاءالله 👋 ‌ 👀 کلبه عشاق 🔍 @babarokn 🌿🌿🌿🌿🌿
#بانو_امین اصفهان، تخت فولاد 👩‍🍼 یک صندلی و میز چوبی پُر از برگه‌ها و کتاب‌های تفسیر، یک طرف، و سجاده‌ی باز و کتاب دعا و تسبیحِ بانو، طرف دیگرِ اتاق به چشم می‌خورد. 🪑📚 خانه‌ی شلوغ و بچه‌ها و رفت و آمدها نباید بانو را از کارهای اصلی‌شان باز می‌کرد. کتاب تفسیر و برنامه‌ی عبادت بانو سر جای خودش بود. هر چیز به اندازه و به جای خودش. 🍃بانوی ایرانی 💐 گفتند: بانو مثل آمنه بیگم است، خواهر علامه مجلسی. گفت: درست است که مسیرشان یکی است اما آمنه، پدری علّامه داشت. برادری علّامه‌تر و همسری مثل آیت‌الله ملّاصالح مازندرانی. درس و بحث از کودکی توی خانه‌ی آمنه بود. خانواده‌ی بانو تاجر بودند و متدیّن؛ اما عالم نه. 🎓 بانو راهش را خودش انتخاب کرده بود. و بهمین خاطر ملامت می‌شد. و خون دل می‌خورد؛ اما پای همه چیزش می‌ایستاد. شاید بهمین خاطر او را ام‌ّالفضایل خوانده‌اند. #فاطمیه ⭕️ برای دسترسی به داستانهای قبلی و خاطراتِ بانو امین، لطفاً روی‌هشتک👈#بانو_امین 👉 بزنید. سپس با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.⭕️ برگرفته از: #کتاب_بانو_امین کلبه عشاق @babarokn
4_6003513820448818667.mp3
13.99M
💦 جلسه دوازدهم 📗 @ moravej_tohid 🔻عناوین 🔖 🔹 دقیقه ۱: نی نامه 🔹 دقیقه ۱۰: نامحرم بودن انسان با حقایق ملکوتی 🤦‍♂ 🔹 دقیقه ۱۸: ✨ما پیغمبر کور داشته‌ایم اما پیغمبر کر نداشته‌ایم 🦻 🔹دقیقه ۱۹:شباهت نی‌نامه با سوره حمد 🔹 دقیقه ۵۱: سینۀ سوخته، مخاطب مثنوی ❤️‍🔥 ⭕️ برای دسترسی به جلسات قبلی شرح تفسیر مثنوی معنوی، لطفاً روی هشتک👈 بزنید. سپس با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، به جلساتِ قبلی دسترسی پیدا کنید.⭕️ کلبه عشاق @babarokn
4_5987721345960511393.mp3
2.69M
✨حقیقت شفاعت فاطمی رسول اکرم (ص):إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ ، لِأَنَّ اَللَّهَ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ @moravej_tohid کلبه عشاق @babarokn
🍃 یذَره_کتاب از حافظ رجب بُرسی ...و از محمدبن سنان روایت شده که گفت: در خدمت ابی جعفر ثانی یعنی امام محمّدتقی جواد علیه السّلام بودم و سخن از اختلاف شیعه به میان آمد فرمود: بدرستی که خداوند تعالی همواره ازلی بوده و واحد و در وحدانیتِ خود متفرّد است. سپس خلق نمود نور محمّد و علیّ و فاطمه علیهم السّلام را. و هزار هزار دَهر به آن خلقت الهیه بودند (_که دَهر، زمان طویل را گویند_) سپس اشیاء را خلق فرمود و به تمام اشیاء، انوار طیّبه را اظهار نمود (و ایشان را شاهد خلقت آن اشیاء قرار داد) و اطاعت از آنها را بر تمام اشیاء لازم و واجب نمود. و آنچه از فیوضات خواست در آنها قرار داد و تمام امورات اشیا را به ایشان تفویض نمود. و این، منّت و عطایی است از جانب خداوند بر آن بزرگواران. پس ایشان هرچه بخواهند حلال می‌نمایند و آنچه بخواهند حرام می‌نمایند و کاری را انجام نمی‌دهند مگر آنچه را که خدا خواسته. و این دینی‌است که هرکس از آن مقدم شود بیرون رفته و غرق خواهد شد. و کسی که مؤخّر شود و عقب بماند، نابود گشته و پایمال خواهد شد. بعد فرمود: یا محمد! "خذها فانها من مخزون العلم و مکنونه." ای محمد! بگیر این را که این سخن، از علم محرمانه و پنهانی است. بحار: ۲۵/۲۵ حدیث ۴۴ کافی: ۴۴۱/۱ باب مولدالنبی(ص) حدیث ۵ برگرفته از: فی حَقایقِ اَسْرار اَمیرَالمُؤمنین علیه‌السّلام ▫️حافظ رَجَب بُرسی متوفی ۸۱۳ هجری قمری 👀 کلبه عشاق @babarokn
4_6026037028381000787.mp3
23.45M
🐧 جلسه چهل و دوم @ moravej_tohid 🔹 دقیقه ۱ محاسبه 🧮 🔹 دقیقه ۳ مخصوصا... قلبِ سلیم، قلبی است که در آن نه کینه باشد، نه حسرت باشد. ✨ هر برگی که از درخت می افتد،روی حساب می افتد... ✨قلبی که حسرت دارد،این قلب ساخط است. 🔹 دقیقه ۶ ✨ کینه،حسد و نفرت از مردم، اينها همه علامت‌ مریضی قلب است. 🔹 دقیقه ۲۰ حضرت علی(ع): هر کس دو روزش مساوی باشد،پس او زیانکار است. 🔹 دقیقه ۲۸ باطن روزه، خیلی سنگین است. ✨ یکسان بودن عبادت خودش ضرر است. ✨دین وشریعت را در کنار زندگیتان قرار ندهید،اينها باید اصل باشند،فرعش زندگی ماست. 🔹 دقیقه ۳۴ سالک در اول کار(که وارد این راه می شود) خواب زیاد می بیند،چون قوه‌ی خيال تحریک می شود. 😴 🔹 دقیقه ۳۷ جواب هدهد به مرغ مغرور 🦅 ✨ مگر می‌شود انسان بدون سفر چیزی به دست آورد،سالک هم تا به سفر نرود،که به جایی نمیرسد، منتهی سفر درونی... 🔹 دقیقه ۳۹ ظلمت های متراکم درون 🤎 🔹 دقیقه ۴۳ در سلوک سرتان را پایین بیاندازید و به بغل دستی تان کار نداشته باشید. راه سلوک راه انفرادی است. ✨ مسئله‌ی راز داری کلبه عشاق @babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦همه حقایق در کوثر جمع است! حضرت استاد آیت‌الله علی فروغی سلمه‌الله‌ فروغ توحید کلبه عشاق @babarokn
#بانو_امین اصفهان، تخت‌فولاد گفتند: آقایی نور اهل‌بیت را در مجالسِ روضه می‌بیند و می‌شناسد. از بانو پاسخ شنیدند: "ایشان اوایل سلوکشان است." اوایل سلوک ممکن است کسی نورِ اهل‌بیت را توی روضه‌ها ببیند و یا حتی نور عزرائیل برایش معلوم شود، اگر در نزدیکی‌شان کسی فوت کرده باشد؛ اما هرچه جلوتر بروند و خالص‌تر قدم بردارند سالک به شهود نزدیک‌تر می‌شود و این یعنی ذات خداوند را می‌بیند. و بانو به سی سالگی نرسیده اینگونه بود. 🌷🙏 #ایران_همدل ...کنجکاویش نمی‌گذاشت بغداد بماند. پرسان و سردرگم خودش را رساند. هرجور بود باید به ایران می‌آمد تا بانوی ایرانی را ببیند. باید از نزدیک بانو را می‌دید تا مطمئن شود. توی اتاقِ مهمانِ بانو که نشست قدری آرام گرفت. هنوز هم نمی‌توانست باور کند که زنی کتابی با آن عظمت نوشته باشد. استدلال‌های فلسفی بانو پای هر حدیث کتاب، میخکوبش کرده بود. به قول هم ولایتی‌هایش، کمتر عربی چنین با بلاغت عربی خوانده و نوشته بود. درِ اتاق که باز شد بانو را که دید بی‌اختیار ذهنش میان اوراق کتاب‌های تاریخی گشت. ساعتی بعد پاسخ سوال‌هایش را پیدا کرده بود. دفترش را باز کرد و گزارشش را تکمیل کرد. چند روز بعد روزنامه‌های عراقی مقاله‌اش را چنین چاپ کرده بودند: دیدن این بانو، یاد زن‌های فاضل صدر اسلام را برایم زنده کرد. یاد "شیبه‌الحمد" یا "عمروالعلی" را. زن‌های مومن انگار گنج‌اند زیر خاکی و دست نیافتنی. هنوز هم کسی نمی‌شناسدشان! ⭕️لطفاً روی هشتک #بانو_امین 👉 بزنید. و با استفاده از فِلش‌های پایینِ صفحه، به داستانهای قبلی دسترسی پیدا کنید.⭕️ برگرفته از: #کتاب_بانو_امین کلبه عشاق @babarokn
4_5931432054334952357.mp3
3.65M
✨«تعقُل عنِ اللّه» 🎤در محضر علامه_مروجی_سبزواری (دامت برکاته) 🍃برگرفته از شرح_حدیث_معراج جلسهٔ سی‌وهفتم کلبه عشاق @babarokn
🌷 خطبه ۱۴۴ ♦️شناساندن گمراهان و خبر از ستمکاری عبدالملک مروان گمراهان، دنیای زودگذر را برگزیدند و آخرتِ جاویدان را رها کردند. چشمه‌ی زلال را گذاشتند و از آب تیره و ناگوار نوشیدند. گویا فاسقِ آنها (عبدالملک مروان) را می‌نگرم که با منکر و زشتی‌ها یار است و با آن اُنس گرفته و همنشین می‌گردد. تا آنکه موی سرش در گناهان، سفید گشته و خُلق و خوی او، رنگ گناه و منکر گیرد. 🖤 در چنین حالی، کف بر لب به مردم یورش آورد، چونان موج خروشانی که از غرق کردنِ هر چیزی بی‌پروا باشد. یا شعله‌ای که تر و خشک را بسوزاند و همه چیز را خاکستر گرداند! 🔥 ترجمه:دشتی کلبه عشاق @babarokn
اصفهان، تخت‌فولاد آیت‌الله سیّدمحمدباقر درچه‌ای در حدود سال ۱۲۶۲ قمری در شهر دورچه متولد گردید. پدرش آقا سیّدمرتضی از اَعقاب سیّدمحمد میرلوحی سبزواری از شاگردانِ میرداماد و شیخ بهایی در دوران صفویه بوده است. نسب ایشان با ۳۱ واسطه به امام هفتم می‌رسد. در۱۳سالگی وارد حوزه اصفهان شد. در۲۳سالگی استادی ماهر، مجتهدی مسلّم و صاحب‌نظر در فقه و حدیث و فلسفه و مسلط به علوم جانبی شده بود. در۲۵سالگی برای مراتب عالیتر و تکمیل دانش خود به نجف اشرف رفت و در ۴۰ سالگی به اصفهان بازگشت. وی پس از آن، حدود ۴۰ سال عمر گرانمایه خود را صرف تربیت مجتهدان و افاضل کرد. سرانجام در سال ۱۳۴۲ قمری با مرگی مشکوک رحلت فرمود. 🌷 🔹مرد، خوابِ زنش را برای پیش‌نمازِ مسجد تعریف کرد. زن، خوابّ هفت شمعِ روشن را دیده بود که یک پایه در خانه آنها داشتند و یک پایه در خانه یکی از همسایه‌ها. نور شمع‌ها کم و زیاد بود اما همه شهر از نور سومین شمع روشن شده بود. پیش نماز گفت: دختر بی‌شوهر در خانه داری؟ دخترش ازدواج کرده بود ولی بعد از مرگ شوهرش برگشته بود خانه _بله _بزودی برایش خواستگار می‌آید و ازدواج می‌کند و بچه‌دار می‌شود. سومین بچه‌اش آینده درخشانی دارد. آیت‌الله سیّدمرتضی‌درچه‌ای همسرش را ازدست داده بود. مانده بود چکارکند با دو فرزندِ خردسال. یکی از نزدیکان دختر، یکی از همسایه‌ها را برای ازدواج به او پیشنهاد داد. 🎊🎈 می‌شناختشان؛ اصالت و نجابتشان را.پا پیش گذاشت وصلت سر گرفت. حاصل این ازدواج هفت پسر بود. سومین پسر که آینده‌ای باشکوه در انتظارش بود محمّدباقر نام داشت... کلبه عشاق @babarokn
4_5953901459211819850.mp3
4.05M
«سِرِّ عصمت پیامبران» 💖 🎤در محضر (دامت برکاته) 🍃برگرفته از جلسهٔ‌هفتم اسرار روزه کلبه عشاق @babarokn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا