آقای دکتر عقدک.mp3
1.79M
🔺 توضیحات آقای دکتر عقدک
سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
پیرامون وضعیت هوای اصفهان و گرمازدگی
@babarokn
#یذَره_کتاب
شرح احوالات و بیاناتِ
#میرزا_جواد_آقا_ملکی_تبریزی
📿
بعد از درس، آقا عازم حجره یکی از طلبهها شد. وارد حجره شد.
کمی نشست، مراسم احترام را به جا آورد و برخاست.
علتِ این دیدار را پرسیدند، فرمود:
شب گذشته هنگام سحر فیوضاتی بر من افاضه شد که فهمیدم از ناحیه خودم نیست. چون توجه کردم دیدم این آقای طلبه در نمازِ شبش دارد به من دعا میکند. و این فیوضات اثر دعای اوست! برای سپاسگزاری به دیدارش رفتم.
👀
برگرفته از:
#کتاب_بیقرار
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
#یذَره_کتاب
🍃معرفی شخصیتهای شاهنامه فردوسی
➖بخشاول
#کیومرث
کیومرث اولین پادشاه ایران در روز اول فروردین تاجِ شاهی را بر سر گذاشت. او در کوه بلندی زندگی میکرد و در دوران پادشاهیاش شادی و مهربانی حکمفرما بود.
🎊🎉🪅
در آنسوی دیگرِ دنیا، دشمنان از شادیِ ایرانیان در رنج بودند. و میخواستند کیومرث را که سبب این آسایش و شادی بود از بین ببرند. بنابراین سپاهی را فراهم کرده و آمادهی نبرد شدند.
⚔ 🗡
#سیامک پسر کیومرث وقتی خبر حملهی دشمن را شنید با سپاهی به جنگ آنها رفت اما کُشته شد.
سیامک پسری به نام هوشنگ داشت که برای کیومرث بسیار عزیز بود. او تمام سعی خود را برای تربیت هوشنگ به کار برد و وقتی هوشنگ جوان شد او را به جنگ با دشمن فرستاد.
سپاه ایران این بار با فرماندهی هوشنگ توانست دشمن را شکست دهد و شادی و آسایش را به ایران بازگرداند.
کیومرث ۳۰ سال حکومت کرد و بعد از او هوشنگ به پادشاهی رسید.
👑
ادامه دارد...انشاءالله👋
برگرفته از کتاب:
#داستانهای_شاهنامه
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اندر_حکایات
🦅
🪶حکایت *زیبا و*شنیدنی عقاب بیچاره که برای بدست آوردن رازِ عمرِ طولانی به پیش کلاغ رفت.🤔
🔹راست است اینکه مرا تیز پَر است/
🔹لیک پروازِ زمان، تیزتر است/
⏳
#علامه_مروجی_سبزواری
👀 کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
💐 ۶ مرداد ماه سالروز وفات عالم جلیل القدر آیت الله محمد حسن عالم #نجف_آبادی است.
✍ آیت الله محمد حسن عالم نجف آبادی درخاطره ای نقل کرده اند؛ پس از فراغت از تحصیل در اصفهان برای ادامه تحصیل قصد رفتن به نجف اشرف را داشتم.
💎 به دلیل فوت پدرم و عدم توان مالی، مادرم با این امر مخالفت کرد و از من خواست ترک تحصیل کرده و شغلی برای امرار معاش پیداکنم.
🔵 من برای حل این مشکل با توسل به امامحسین "علیهالسلام" شروع به خواندن ختم زیارت عاشورا کردم و هنوز چهل روز نشده بود که مادرم اجازه داد به نجف بروم.
🔴 وقتی از مادر سؤال کردم چه شد که راضی شدید به نجف بروم گفت: پدرت را در خواب دیدم که گفتند: چرا نمی گذاری که محمد حسن به نجف برود و درس بخواند؟ فهمیدم صلاح تو در رفتن به نجف اشرف است.
کپی از:
مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی #تخت_فولاد
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
4_5820989512938948022.mp3
31.67M
🎙#محبت
🌷جلسه پانزدهم
▫️همراهان گرامی لطفاً جلسات را دنبال بفرمایید
💁♂
⭕️【برای دیدن جلسات قبلی مبحث محبّت، لطفاً روی هشتکِ #محبت 👉 بزنید.】
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
http://www.moravejtohid.com
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
51.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زندگی_پس_از_زندگی
قسمت بیست و سوم فصل دوم
🔶️ در آن تاریکی سه نفر را دیدم، متوجه نشدم این بزرگواران چه کسانی هستند...
🔶️ صدایی شنیدم گفت: کجا...
فرصت تمام شد، گفتم: یک فرصت دیگر، نفر سمت راست به نفری که وسط ایستاده بود رو برگرداند گفت: یک فرصت دیگر به او بدهید...
#عباس_موزون
کلبه عشاق
@babarokn
#نهج_البلاغه🌷
یکی از سخنرانیهای امام علیه السّلام در شهر کوفه که در آن، حوادثِ سختِ آینده را بیان فرمود
ترجمه #خطبهی۱۰۸
۷_خبر از مسخِ ارزشها در حکومت بنی امیه
🤕
✍پس در آن هنگام که امویان بر شما تسلط یابند،
#باطل برجای خود استوار شود.
و#جهل ونادانیبرمرکبها،سوار
و #طاغوتِ زمان عظمت یافته و دعوت کنندگان به حقّ اندک و بیمشتری خواهند شد.
🤷♂🤷♀
روزگار چونان درندهی خطرناکی حملهور شده و باطل پس از مدتها سکوت، نعره میکشد. مردم در شکستن قوانینِ خدا دست در دست هم میگذارند.
و در #جدا_شدن_از_دین متحد میگردند.
در دروغپردازی با هم دوست و در راستگویی دشمنِ یکدیگرند. و چون چنین روزگاری میرسد فرزند با پدر دشمنی ورزد. و بارانِ خنک کننده، گرمی و سوزش آورد.
#پَستفطرتان همه جا را پُر میکنند. نیکان و بزرگواران #کمیاب میشوند. مردمِ آن روزگار چون #گرگها، تهیدستان طعمهی آنان و مستمندان چنان مردگان خواهند بود. راستی از میانشان رخت برمیبندد. و دروغ فراوان میشود. با زبان، تظاهر به دوستی دارند اما در دل، دشمن هستند.
❤️🩹
به گناه افتخار میکنند و از پاکدامنی تعجب میکنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه میپوشند.
🤦♂
ترجمه: #دشتی
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 #ذوالقرنین همان کوروش بوده #کوروش شخصیت الهی است.
🍃 آقای #سروش، مقامی را که ما برای ائمه(ع)قائل هستیم،خیلی تنزل می دهد.
🍃مسئلهی #منجی مسئلهای نیست که فقط ما امروز مطرحش کنیم،هزاران سال است که...
...بزرگانیهم
(مولوی،خواجهنصیر،ابنعربی..)
#علامه_مروجی_سبزواری
http://www.moravejtohid.com
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
4_5888600802213235274.mp3
28.46M
🎙#اسرار_کربلا
جلسه هفتم
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
🚀دوستان با ارسال جلسات اسرار کربلا، به گروهها، کانالها، دوستان و عزیزانِ خود هدیهای معنوی تقدیم کنید.🎊 🎁
🍃در ارسال جلساتِ "اسرارکربلا" با اسم و عنوانِ هرکس و هر سلیقهای در چارچوبِ رضایخدا و اهلبیت علیهمالسّلام، کاملاً آزادید.
💚
فقط لطفاً نامِ سخنران،
علامه_مروجی_سبزواری
درج شود.
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری
کلبه عشاق
@babarokn
#یذره_کتاب
حسینعلیهالسّلام در راه بینالنهرین 14
🏳
#ثعلبیه
مرد شاعر که میدانست حسینع به شاعران توجه دارد و خود نیز شعر میسراید، تصمیم گرفت که: نزد وی برود و خود را معرفی کند.
#همام_بن_غالب میگویدکه: چون شماره خیمهها زیاد بود، به سختی خیمهی حسینع را پیدا کردم. و به آن نزدیک گردیدم و حسینع را که نشسته بود دیدم. و از وضع قیافهاش فهمیدم که به اطراف توجّه ندارد...
بعداً فهمیدم که مشغول تلاوت قرآن است و به همین جهت به اطراف توجه نداشت.
به خیمه نزدیک شدم و سلام کردم. حسینع جوابِ مرا با گرمی داد و پرسید: آیا با من کاری داری؟ خود را معرفی کردم و گفتم: "از بصره میآیم و برای حج میروم."
حسینع گفت: من از مکه میآیم. حیرت زده گفتم: "آیا در این موقع که آغاز مراسم حجّ است، از مکه عزیمت کردهای؟!"
🐎
حسینع گفت: ای فرزدق! چون اگر در مکه میماندم به قتل میرسیدم یا دستگیر میشدم.
⛓🗡
فرزدق میگوید: که وقتی من آن سخن را از امام شنیدم سکوت کردم و اندیشهام مربوط به این بود که میدانستم حسینع مردی دلیر است. و از مرگ، بیم ندارد. و لذا حرکتِ او از مکه در ایّامی که باید مراسم حج صورت بگیرد بایستی علتی برتر از خطرِ مرگ داشته باشد.
🤔
🍃ولی خود حسینع به اندیشهام پیبرد و گفت: میدانم برای چه سکوت کردهای! تو فکر میکنی که من از مرگ، بیم ندارم چرا در ایامِ حجّ، مکه را ترک کردهام؟
اما من به این جهت مکه را در این موقع ترک کردم تا وظیفهای را که خداوند برای من تعیین کرده است به انجام برسانم.
🔖
آنگاه حسینع از من پرسید: وضعِ مردمِ بینالنهرین را چگونه دیدهای؟ و آیا آنها کسانی هستند که نسبت به من وفاداری نمایند؟ گفتم: ای اباعبدالله!
با اینکه میدانم تو از کسی بیم نداری و به یاری خداوند متکی هستی اما از دورویی مردمِ بینالنهرین بر حذر باش!
مردم #بینالنهرین، امروز نسبت به تو وفادار هستند ولی من اطمینان ندارم که در روز امتحان نیز وفادار بمانند.
حسینع گفت: من یاریِ مردم بینالنهرین را برای رستگاریِ خودِ آنها میخواهم. و برای من بزرگترین یاریها، یاری خداوند است...
حسین گفت: ...والله یفعل مایشاء یعنی خداوند هرچه بخواهد میکند.
☀️
هنگامی که میخواستم بروم حسینع با اینکه میدانست من مستطیع هستم، چون مردی کریم بود، دو #سکه_زر به من داد. که یادگاری از او نزد من باشد.
💐
حسینع یک روز و به روایتی دو روز در #ذاتعرق توقف کرد. و آنگاه خیمهها را برچیدند و به حرکت درآمدند و بدون اینکه در #قبه که آبادی بود توقف نمایند خود را به #ثعلبیه رسانیدند.
🐫🐪
وقتی حسینع و همراهان وارد ثعلبیه شدند یک کاروان بزرگ نیز وارد شد. و آن کاروان از شمال میآمد و میخواست که به #ریاض واقع در مشرق برود و مسافرین کاروان، سوداگر بودند. و بین آنها مردی بود به اسم #ابوهره_اسدی که از وفاداران #آل_علی محسوب میگردید.
ابوهره اسدی بعد از نمازِ شام، نزد حسین رفت و سلامتِ او و فرزندانش را جویا گردید.
از مذاکره حسینع با ابوهره اسدی که در بعضی از مأخذ نوشته شده چنین برمیآید که: قبل از اینکه حسینع از مکه حرکت کند گزارشِ #مسلم_بن_عقیل راجع به ابراز وفاداری از طرف مردمِ کوفه به او رسیده بود. چون حسینع در جوابِ پرسشِ ابوهره اسدی گفت: مردم کوفه به موجب گزارشی که مسلم، نمایندهی من فرستاده از من خواستهاند تا اینکه به بینالنهرین بروم.
ابوهره اسدی هم از اینکه حسین در آن موقع از مکه خارج شده #حیرت کرد و علت آن را جویا شد! جواب حسین به او، همان جوابِ حسین به #فرزدق بود.
سپس ابوهره اسدی گفت: اگر خود را در معرض خطر میبینی من از ادامهی مسافرت بسوی #ریاض صرفنظر خواهم کرد و با مردان خود به تو ملحق خواهم شد. و حفاظتِ تو را بر عهده خواهم گرفت. حسین گفت:
حافظ اصلی من خداست.
بعد اشاره به خیمهها کرد و اظهار نمود بر این خیمهها عدهای از مردان دلیر هستند که در مکه از من حفاظت میکردند و اینجا هم محفاظت میکنند. و من مایل نیستم که تو برای حفاظتِ من از ادامه مسافرت صرف نظر کنی و دچار زحمت شوی.🥷
حسینع گفت: به مسافرت خود ادامه بده و در ریاض به زن و فرزندانت ملحق شو.
طبق یک روایتِ دیگر حسین توقفِ خود را در ثعلبیه طولانی کرد تا اینکه گزارش مسلمبنعقیل یا گزارشِ دومِ وی، به او برسد.
اگر این روایت صحیح باشد معلوم میشود که تا آن تاریخ از طرف مسلم گزارشی به حسینع نرسیده. و یا اینکه حسین گزارش اول #مسلم را کافی نمیدانسته است. لذا انتظار گزارشی دیگر را از مسلم میکشید.
🗞
【برای مطالعه مطالبِ قبلی "امامحسین(ع) و ایران"
لطفاً روی گزینهی #کتاب_امامحسین_و_ایران بزنید】
برگرفته از:
#کتابِ_امامحسین_و_ایران
کورت فریشلر
ترجمه و اقتباس:
ذبیحالله منصوری
کلبه عشاق
https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc