eitaa logo
کلبه عُشاق
3.6هزار دنبال‌کننده
913 عکس
512 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین 11 🏳 مسلم گفت: به طوری که از نامه حسین فهمیدید من دراینجا نماینده او هستم و هرکس با من بیعت کند با حسین‌ع بیعت کرده. و برای اینکه مقررات رعایت شود هر کس که بیعت می‌کند باید بگوید: بیعت می‌کنم با حسین بن علی به توسط نماینده‌ی او مسلم بن عقیل. عده‌ای از مردم بانگ برآوردند که برای بیعت حاضریم. مسلم گفت: قبل از می‌پرسم که آیا کسی میل دارد چیزی بگوید؟ گفت: من(دو سوال) می‌خواهم بگویم: حبیب ادامه داد: ای مسلم! سوال اول من اینستکه آیا حسین‌ع دستور جهاد در راه اسلام را صادر می‌کند یا نه؟ مسلم گفت: جهاد در راه اسلام با اقوامی که مسلمان نباشند صورت می‌گیرد و حسین‌ع دستور جهاد را صادر نخواهد کرد. و حسین قصد جنگ هم ندارد و اگر عزم جنگ داشت یک قشون بسیج می‌کرد و تا به امروز چند مرتبه به او پیشنهاد شده که قشون بسیج نماید، ولی چون وی قصد جنگ ندارد از پذیرفتن پیشنهادها خودداری کرد. ⛔️ گفت: سوال دوم من اینکه آیا من از اینجا باید نزد حسین بروم یا اینکه او به اینجا خواهد آمد؟ حبیب ادامه داد: چون تو باید گزارشی برای حسین بفرستی تا او بیاید، پس به زودی نخواهد آمد. مسلم گفت: گزارش من بعد از خاتمه‌ی فرستاده می‌شود. و اگر گزارش من مثبت بود حسین به راه خواهد افتاد. 🐫🐪 در آن وقت بیعت شروع شد. و اگر مردمی که در خانه‌ی بودند، می‌خواستند یکایک با مسلم بیعت کنند خیلی طول می‌کشید. و لذا به پیشنهاد مردی به اسم و با تایید مسلم و سلیمان مقرر شد که مردم با واحدهای ۱۰ نفری با مسلم بیعت کنند. به این ترتیب که هر ۱۰ نفر که یک عقیده دارند و میل دارند با حسین بیعت نمایند به حضور مسلم برسند و یکی از آنها از طرف خود و نمایندگی بقیه، بعد از ذکر اسامیِ آن ده نفر، فرمول بیعت را با صدای بلند بر زبان بیاورد و مسلم از طرف حسین‌ع بیعت را بپذیرد. 🤝 مراسم بیعت طولانی شد و شب فرا رسید مسلم وقتی دید که هنوز کسانی که باید بیعت نمایند زیاد است و دید مردم گرسنه و خسته هستند🥱 گفت: بهتر آن است کسانی که هنوز بیعت نکرده‌اند بروند و غذا بخورند و استراحت نمایند و فردا صبح برای بیعت بیایند. نوشته‌اند که همان شب مسلم بن عقیل نامه آماده کرد تا بامداد روز دیگر به وسیله پیک برای حسین‌ع بفرستد و در آن نوشت که امروز بیست‌هزار نفر به وسیله من با اباعبدالله یعنی حسین‌ع بیعت کردند و در دو روز دیگر، شماره کسانی که با حسین‌ع به توسط مسلم بیعت می‌کنند به ۷۰ یا ۸۰ هزار نفر می‌رسد. کوفه شهری بود که در صدر اسلام ساخته شد و در زمان خلافت آباد گردید. زیرا علی‌ع مقر خلافت را از مدینه به کوفه منتقل کرد. چراکه به‌مناسبت وسعت دنیای اسلام که یک طرف آن در مشرق به رسیده بود و طرف دیگرش در مغرب از کشور کنونی می‌گذشت. دیگر شهر از لحاظ جغرافیایی در دنیای اسلامی، مرکزیت نداشت. کوفه بعد از اینکه مقر خلافت گردید آباد شد. اما آبادیِ آن دیری نپایید و بعد از علی‌ع پایتختِ اسلام منتقل به دمشق گردید و کوفه از مرکزیت افتاد. در سال شصتم هجری که مسلم بن عقیل وارد کوفه گردید ۴۵ سال از بنای شهر کوفه می‌گذشت. چنین جلوه داده‌اند که: تمام کسانی که به توسط مسلم با حسین‌ع بیعت کردند عرب بودند. در صورتیکه توجه ننموده‌اند که بین‌النهرین در تمام دوره ۱۴ ساله سلطنت و دوره ۳۰۰ ساله سلطنت مرکز بوده و سکنه‌ی آن به زبان اشکانی و ساسانی صحبت می‌کردند. و چگونه می‌توان قبول کرد که در مدت ۴۰ سال، مردم بین‌النهرین به کلی عرب شدند. و در سال شصتم هجری که مسلم بن عقیل در کوفه برای حسین‌ع بیعت می‌گرفت فقط ۴۴ سال از اشغال از طرف اعراب می‌گذشت. چون تیسفون (مداین) در سال شانزدهم یا هفدهم یا نوزدهم هجری سقوط کرد... 【برای‌ مطالعه‌ مطالبِ قبلی "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی گزینه‌ی بزنید】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین 12 🏳 در دوره‌ مردم در ایران تحصیل می‌کردند. ما نمی‌دانیم که آنها چگونه تحصیل می‌کردند و آیا خواندن و نوشتن برای عموم اجباری بوده یا نه؟ ولی این را می‌دانیم که عامّه‌ی مردم سوادِ خواندن و نوشتن را داشتند. و این اطلاع را در به ما می‌دهد. هرودت، نویسنده و جغرافیدانِ یونانی می‌گوید: بعضی از سربازانِ که وارد یونان شدند، سواد داشتند. 🎓 او نمی‌گوید که بعضی از افسران بلکه می‌گوید بعضی از سربازانِ خشایار شاه دارای سواد بودند. و هرودت مردی نبوده که افسر و سرباز را با هم اشتباه کند... ... علاوه بر اینکه عقل قبول نمی‌کند که اعراب توانسته باشند در ظرف ۴۴ سال تمام سکنه بین النهرین را عرب کنند، معروف به ابن‌خردادبه جغرافیانویسِ مشهورِ قرنِ سوم‌هجری در کتاب جغرافیای خود که در قرن سوم هجری نوشته‌شده می‌گوید: که هنوز سَکَنه‌ی بعضی از نقاط بین‌النهرین به زبانِ فارسی ()صحبت می‌کنند. ،محقق آلمانی که مسلط بر زبان و ادب و تاریخ قوم عرب بود می‌گوید: که‌در قرن دوم هجری زبان قسمتی از مردمِ صحرانشینِ بین‌النهرین، زبان فارسی بود، و به احتمال زیاد هنگامی که وارد کوفه گردید هنوز دجله و فرات دارای اسامی ایرانی بود. 🇮🇷 امروز اسامیِ فارسیِ تمام بلادِ بین‌النهرین، قبل از اینکه اعراب بر آن مسلط شوند در دست است... ...نوشتن تواریخ اسلامی از قرن دوم هجری متداول گردید و روایات مربوط به وقایع بین‌النهرین سینه به سینه نقل شد تا اینکه در قرن دوم هجری بر کتاب ثبت گردید. 📝 ممکن است بگویند که چون شهر کوفه را اعراب ساختند (که زمانِ ساخت و شرایطِ آن در قسمت قبلی آورده شده است). لذا در آن شهر فقط اعراب زندگی می‌کردند. اگر این نظریه پذیرفته شود، باز باید قبول کرد که مردمی که در اطراف کوفه زندگی می‌کردند ایرانی بودند و هرگاه بیعت کردنِ ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر با مسلم‌بن‌عقیل صحیح باشد، یعنی عده‌ی کثیری از کسانی که با مسلم بیعت کردند، ایرانی بودند. حتی اگر بگویند که جنوبِ بین‌النهرین، از اَزمنه‌ی قدیم، مَسکنِ اعراب بوده، نمی‌توان انکار نمود که در شمالِ بین‌النهرین ایرانیان زندگی می‌کردند. و زبانِ مردم، که بعد به شکل عربی درآمد، بوده است. بعد از اینکه طرفداران حسین در کوفه توسط با وی بیعت کردند، مسلم گزارشی برای حسین‌ع فرستاد مبنی بر اینکه عده‌ی کثیری بیعت کردند و آماده هستند که به یاری او برخیزند. این گزارش به مکه فرستاده شد. اما به روایتی به دست حسین‌ع نرسید و البته عده‌ای نوشته‌اند که حسین‌ع آن گزارش را دریافت کرد. آنهایی که می‌گویند آن گزارش به دست حسین نرسید علتش را اینطور ذکر می‌کنند که: حسین قبل از اینکه گزارش مسلم به دستش برسد از مکه حرکت کرد و به سوی بین‌النهرین به راه افتاد. علت حرکتِ حسین از مکه را هم، قبل از دریافت گزارش مسلم این می‌دانندکه: زندگی در مکه طوری بر حسین‌ع تنگ شد که نتوانست بیش از آن،توقف نماید. به حاکمِ خود، اَشْدَق در مکه دستور داد که حسین را دستگیر کند. و او گفت: چون پیوسته عده‌ای از مردان بنی هاشم با حسین هستند دستگیر کردنش آسان نیست و سبب خونریزی می‌شود. یزید گفت: وقتی در مراسم حج شرکت کرد دستگیرش کن چون در آن موقع نمی‌تواند مسلح باشد و مستحفظین او هم اگر اطرافش باشند سلاح ندارند. 🕋 در خصوصِ روز حرکت حسین از مکه هم اختلاف بین روایات مورخین وجود دارد. و بعضی بر آن هستند که حسین زودتر از مکه حرکت کرد و اگر زودتر حرکت نمی‌نمود نمی‌توانست در ثلث اولِ ماهِ محرمِ سالِ شصت‌و یکمِ هجری در منطقه‌ی واقع در بین‌النهرین باشد. 🐫🐪 در کتاب‌های مورخینِ شرق، اسامیِ منازلی(توقفگاههایی) که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام طی کرد تا اینکه بتواند خود را به بین‌النهرین برساند ذکر شده و ما وقوف بر آن مناظر را مدیونِ جغرافیان‌نویسانِ قرن سوم هجری هستیم. ⛰🏕 و چون در صحراهای عربستان وضع منازل تغییر نمی‌کرد می‌توان گفت: آنچه که جغرافیادان‌های قرن سوم هجری در آن منازل که حسین‌ع طی کرد مشاهده کردند را تا این اواخر باقی بود. 【برای‌ مطالعه‌ مطالبِ قبلی "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی گزینه‌ی بزنید】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین 13 🏳 🍃اولین کسی که در اسلام کتاب نوشت 📖🖋 درقرن‌سوم‌هجری، شش جغرافیا نویس اسلامی می‌زیستند که کتب آنها برای پی بردن به وضع جغرافیایی عربستان و همچنین منازلی که حسین‌ع از مکه تا طی کرد بسیار نافع است. گو اینکه‌بعضی‌از کتابهای‌آنها ناقص می‌باشد. یعنی قسمت‌هایی از کتاب آنها از بین رفته و به ما نرسیده و نویسنده‌ی این سطور، وقوف بر آن کتب جغرافیایی را بیشتر مدیون کسانی هستم که آنها را به زبان‌های اروپایی ترجمه کردند و با متن اصلی یا بدون متن اصلی در "لیدن" واقع در به چاپ رسانیدند. 📠 ✍بعضی از جغرافیانویسان آنچه در کتب خود نوشته‌اند به چشم دیده‌اند. 👀 زیرا شغلشان طوری بود که از نقطه‌ای به نقطه دیگر می‌رفتند. یا اینکه برای سیاحت از کشوری به کشور دیگر مسافرت می‌نمودند. که کتابِ او در سال ۸۶۴ میلادی، مطابق با ۲۵۰ هجری قمری نوشته شد، رئیس چاپارخانه بود و به مناسبت شغل خود به وضع راه‌ها وقوف داشت. و که کتابش در سال ۸۸۰ میلادی، مطابق با ۲۶۶ هجری قمری به رشته تحریر درآمد، رئیس وصولِ مالیات بود. و از قصبه‌ای به قصبه‌ی دیگر می‌رفت و آنچه در کتب جغرافیای آنها نوشته شده چیزهایی است که خود دیده‌اند... (با احترام،چهار جغرافیانویسِ دیگر بدلیل بلندشدن مطلب در کانال، فاکتور گرفته شد.)✂️ ✅...در قرن دوم هجری، نوشتنِ کتاب در دنیای اسلامی از طرفِ یک ایرانیِ معروف، شروع شد. و او مردی بود اهل که زبان‌های و و را می‌دانست. وی در آغاز، دین داشت و بعد مسلمان شد قبل از اینکه مسلمان شود "روزبه" نام داشت و بعد از اینکه مسلمان شد موسوم به گردید. ابن‌مقفع که در سال ۱۰۹ هجری قمری در فارس متولد شد، نویسنده بود و هم مترجمِ. کتابِ معروفِ که ماخذِ برای سراییدنِ بوده، نوشته‌ی ابن‌مقفّع است. و همچنین کتاب به وسیله‌ی ابن‌مقفع از زبان سانسکریت به زبان عربی ترجمه شد. و چندین کتاب دیگر را هم که کتب فلسفی و طبّ یونانیان بود از زبان پهلوی ساسانی به زبان عربی ترجمه کرد. قبل‌از اینکه‌اعراب‌وارد ایران‌شوند ایرانیان‌بعضی‌از کتاب‌های‌فلسفی و طبّی یونان را به زبان فارسی (پهلوی‌ساسانی) ترجمه کرده بودند و ابن‌مقفع آن کتب را به زبان عربی ترجمه کرد. 📝 ، صحاف معروف، آن مردِ ایرانی را سرآمد تمام فصحای عرب و عجم تا زمان خود می‌داند و می‌گوید که: "روزبه (ابن‌مقفّع) از لحاظ فصاحت در عرب و عجم بی‌نظیر است." 👳‍♂ابن‌الندیم که روزبه (ابن‌مقفع) را سرآمد فصحای عرب و عجم می‌داند کتب متعدد را ذکر می‌نماید که از طرف ابن‌مقفع نوشته یا ترجمه شد. ولی ما امروز از آن کتاب‌ها غیر از کلیله و دمنه را در دست نداریم و سایر کتب ابن‌مقفع از بین رفته است. 🌬📚 🌤به‌راه افتادن کاروانِ حسین علیه‌السّلام بسمتِ نینوا 🐫🐪 بعد از اینکه حسین‌ع با همراهان از مکه خارج شد تصمیم گرفت که بین خود و کسانی که در مکه مامور بودند تا او را به قتل برسانند، فاصله به وجود بیاورد. و را منزل اول قرار داد و از قصبه گذشت و به ذات‌عرق رسید. ذات‌عرق مانند عمره یک نبود بلکه یک شهر اما کوچک به شمار می‌آمد. و تمام وسایل زندگی در آن وجود داشت.🏕 《به نقطه‌ای سرسبز در میان صحرا، "واحه" گفته می‌شود. واحه‌ها معمولاً در پیرامون یک چشمه یا یک چاه پدید می‌آیند.》 "همام‌بن‌غالب" معروف به که از شعرای برجسته‌ی عرب بود و در ذی‌الحجه سال شصتم هجری به اتفاق مادرش برای شرکت در مراسم حج مکه می‌رفت در روز هفتم ذی‌الحجه به ذات‌عرق رسید. ✍گفتیم که راجع به تاریخ حرکت حسین از مکه به سوی کوفه چند روایت است. معروف به فرزدق می‌گوید که: روز هفتم ذی‌حجّه که به ذات‌عرق رسیدم حسین‌ع را در آنجا دیدم. اگر اینطور باشد حسین‌ع قبل از هشتم ذی‌الحجه و همچنین قبل از هفتمِ آن‌ماه، از مکه حرکت کرده که همام‌بن‌غالب، او را در هفتم ذی‌حجه در ذات‌عرق دیده است. حسین‌ع بعد از اینکه وارد ذات‌عرق شد در آبادی منزل نکرده بلکه دستور داد که خیمه‌های او و همراهان را کنارِ آبادی افراشتند. و همام‌بن‌غالب وقتی آن خیمه‌ها را دید از یکی از سکنه محل پرسید: این خیمه‌ها از کیست؟ و جواب شنید که از (ع)و همراهانش می‌باشد. ☀️ 【برای‌ مطالعه‌ مطالبِ قبلی "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی گزینه‌ی بزنید】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین 14 🏳 مرد شاعر که می‌دانست حسین‌ع به شاعران توجه دارد و خود نیز شعر می‌سراید، تصمیم گرفت که: نزد وی برود و خود را معرفی کند. می‌گویدکه: چون شماره خیمه‌ها زیاد بود، به سختی خیمه‌ی حسین‌ع را پیدا کردم. و به آن نزدیک گردیدم و حسین‌ع را که نشسته بود دیدم. و از وضع قیافه‌اش فهمیدم که به اطراف توجّه ندارد... بعداً فهمیدم که مشغول تلاوت قرآن است و به همین جهت به اطراف توجه نداشت. به خیمه نزدیک شدم و سلام کردم. حسین‌ع جوابِ مرا با گرمی داد و پرسید: آیا با من کاری داری؟ خود را معرفی کردم و گفتم: "از بصره می‌آیم و برای حج می‌روم." حسین‌ع گفت: من از مکه می‌آیم. حیرت زده گفتم: "آیا در این موقع که آغاز مراسم حجّ است، از مکه عزیمت کرده‌ای؟!" 🐎 حسین‌ع گفت: ای فرزدق! چون اگر در مکه می‌ماندم به قتل می‌رسیدم یا دستگیر می‌شدم. ⛓🗡 فرزدق می‌گوید: که وقتی من آن سخن را از امام شنیدم سکوت کردم و اندیشه‌ام مربوط به این بود که می‌دانستم حسین‌ع مردی دلیر است. و از مرگ، بیم ندارد. و لذا حرکتِ او از مکه در ایّامی که باید مراسم حج صورت بگیرد بایستی علتی برتر از خطرِ مرگ داشته باشد. 🤔 🍃ولی خود حسین‌ع به اندیشه‌ام پی‌برد و گفت: می‌دانم برای چه سکوت کرده‌ای! تو فکر می‌کنی که من از مرگ، بیم ندارم چرا در ایامِ حجّ، مکه را ترک کرده‌ام؟ اما من به این جهت مکه را در این موقع ترک کردم تا وظیفه‌ای را که خداوند برای من تعیین کرده است به انجام برسانم. 🔖 آنگاه حسین‌ع از من پرسید: وضعِ مردمِ بین‌النهرین را چگونه دیده‌ای؟ و آیا آنها کسانی هستند که نسبت به من وفاداری نمایند؟ گفتم: ای اباعبدالله! با اینکه می‌دانم تو از کسی بیم نداری و به یاری خداوند متکی هستی اما از دورویی مردمِ بین‌النهرین بر حذر باش! مردم ، امروز نسبت به تو وفادار هستند ولی من اطمینان ندارم که در روز امتحان نیز وفادار بمانند. حسین‌ع گفت: من یاریِ مردم بین‌النهرین را برای رستگاریِ خودِ آنها می‌خواهم. و برای من بزرگترین یاری‌ها، یاری خداوند است... حسین گفت: ...والله یفعل مایشاء یعنی خداوند هرچه بخواهد می‌کند. ☀️ هنگامی که می‌خواستم بروم حسین‌ع با اینکه می‌دانست من مستطیع هستم، چون مردی کریم بود، دو به من داد. که یادگاری از او نزد من باشد. 💐 حسین‌ع یک روز و به روایتی دو روز در توقف کرد. و آنگاه خیمه‌ها را برچیدند و به حرکت درآمدند و بدون اینکه در که آبادی بود توقف نمایند خود را به رسانیدند. 🐫🐪 وقتی حسین‌ع و همراهان وارد ثعلبیه شدند یک کاروان بزرگ نیز وارد شد. و آن کاروان از شمال می‌آمد و می‌خواست که به واقع در مشرق برود و مسافرین کاروان، سوداگر بودند. و بین آنها مردی بود به اسم که از وفاداران محسوب می‌گردید. ابوهره اسدی بعد از نمازِ شام، نزد حسین رفت و سلامتِ او و فرزندانش را جویا گردید. از مذاکره حسین‌ع با ابوهره اسدی که در بعضی از مأخذ نوشته شده چنین برمی‌آید که: قبل از اینکه حسین‌‌ع از مکه حرکت کند گزارشِ راجع به ابراز وفاداری از طرف مردمِ کوفه به او رسیده بود. چون حسین‌ع در جوابِ پرسشِ ابوهره اسدی گفت: مردم کوفه به موجب گزارشی که مسلم، نماینده‌ی من فرستاده از من خواسته‌اند تا اینکه به بین‌النهرین بروم. ابوهره اسدی هم از اینکه حسین در آن موقع از مکه خارج شده کرد و علت آن را جویا شد! جواب حسین به او، همان جوابِ حسین به بود. سپس ابوهره اسدی گفت: اگر خود را در معرض خطر می‌بینی من از ادامه‌ی مسافرت بسوی صرف‌نظر خواهم کرد و با مردان خود به تو ملحق خواهم شد. و حفاظتِ تو را بر عهده خواهم گرفت. حسین گفت: حافظ اصلی من خداست. بعد اشاره به خیمه‌ها کرد و اظهار نمود بر این خیمه‌ها عده‌ای از مردان دلیر هستند که در مکه از من حفاظت می‌کردند و اینجا هم محفاظت می‌کنند. و من مایل نیستم که تو برای حفاظتِ من از ادامه مسافرت صرف نظر کنی و دچار زحمت شوی.🥷 حسین‌ع گفت: به مسافرت خود ادامه بده و در ریاض به زن و فرزندانت ملحق شو. طبق یک روایتِ دیگر حسین توقفِ خود را در ثعلبیه طولانی کرد تا اینکه گزارش مسلم‌بن‌عقیل یا گزارشِ دومِ وی، به او برسد. اگر این روایت صحیح باشد معلوم می‌شود که تا آن تاریخ از طرف مسلم گزارشی به حسین‌ع نرسیده. و یا اینکه حسین گزارش اول را کافی نمی‌دانسته است. لذا انتظار گزارشی دیگر را از مسلم می‌کشید. 🗞 【برای‌ مطالعه‌ مطالبِ قبلی "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی گزینه‌ی بزنید】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین 15 🏳 🛳 کورت‌فریشلر در کتابِ امام‌حسین و ایران می‌نویسد: گفتیم که ، حاکمِ بصره، به فرمانِ یزیدبن‌معاویه حاکمِ کوفه (با حفظ سمت) نیز شد. و بعد از اینکه جانشین خود را در تعیین کرد، راه کوفه را در پیش گرفت تا اینکه شغلِ جدید را احراز نماید. مورخین اسلامی راجع به طرز مسافرت ابن‌زیاد از بصره به کوفه به طور متفاوت نویسندگی کرده‌اند؛ بعضی نوشته‌اند: عبیدالله بن‌زیاد از راهِ شط ، برخی نوشته‌اند وی از راهِ شط ، بعضی از مورخین نوشته‌اند که: عبیدالله بن‌زیاد نه از راه فرات و نه از راه دجله، بلکه از نشستن بر کشتی صرفنظر کرد و از راه خشکی بسوی کوفه براه افتاد. 🚶‍♂ روایتی هم حکایت می‌کند که: عبید الله بن زیاد به شکل ظاهری حسین‌بن‌علی‌ع وارد کوفه شد که از این قرار است: مردم کوفه هنگام عصر برای استقبال از حسین‌ع از شهر خارج شدند. ولی هرقدر جاده را از نظر گذرانیدند حسین‌ع نمایان نشد و بعد آفتاب غروب کرد و شب فرود آمد. دو ساعت بعد از غروب آفتاب که هوا به کلی تاریک شده بود عده‌ای سوار نمایان شدند و در پیشاپیش آنها مردی با احتشام سوار بر قاطر حرکت می‌کرد و عمامه‌ای گرانبها بر سر و لباسی فاخر در بر داشت. و یکی از زن‌ها که به استقبال آمده بود تا آن مرد را دید بانگ زد: به خدای‌کعبه سوگند یاد می‌کنم که او حسین بن علی‌ع فرزند فاطمه‌(س) می‌باشد. 🤭 جوابی به آن زن نداد و همچنین سلام و خوش باش دیگران را بدون جواب گذاشت و با همراهان وارد شهر شد. لابد عبیدالله بن زیاد از این جهت سکوت کرد که صدایش به گوش مردم نرسد. صدای حسین‌، صدای مکی بود و او زبان عربی را با لهجه‌ی مردمِ مکه صحبت می‌کرد. اما عبیدالله بن زیاد، زبان عربی را با لهجه شهرستانی تکلّم می‌نمود. باید دانست که تمام مردم حجاز (مکه جزو حجاز بود) با یک لهجه صحبت می‌کردند. و در قسمت‌های مختلف حجاز با لهجه‌های محلی تکلم می‌نمودند. امروزه با اینکه وسایل ارتباط، طوری توسعه یافته که در کشورهای اروپا تفاوت بین پایتخت و شهرستان‌ها از بین رفته. اما در آلمان و انگلیس و فرانسه لهجه‌های محلی باقی است. حسین در مدینه متولد شد. اما زبان عربی را با لهجه مکّی صحبت می‌کرد. زیرا پدر و مادرش با آن لهجه صحبت می‌کردند. وقتی مردم دیدند که حسین‌ع سکوت کرده آن را حمل بر خستگی نمودند. و اندیشیدند چون وی خسته شده حالِ حرف‌زدن ندارد. و بعضی هم فکر کردند که شاید حسین آنها را لایق نمی‌داند که با آنان صحبت کند. حسین به اَرگ حکومتی یا دارالاماره رسیدند. آنها دروازه را کوبیدند و بن بشیر انصاری، حاکمِ وقتِ کوفه، که می‌دانست حسین وارد شهر شده خود را بالای حصار رسانید. او در تاریکی صورت حسین‌ع را نمی‌دید ولی از شکوهِ او می‌فهمید که باید حسین باشد و سر را خم کرده و گفت: من میل دارم که احترام تو محفوظ بماند ولی اگر بخواهی وارد اَرگ حکومتی بشوی ناگزیرم که از ورودت جلوگیری کنم. و در آن موقع احترامِ تو از بین خواهد رفت. ⚔ یک مرتبه‌ی دیگر ‌می‌گوییم که در قرن اول هجری برای ثبت وقایع اسلامی کتاب نوشته نشده و کتاب‌های تاریخ را از قرن دوم هجری شروع به نوشتن کردند. و مورخین چاره نداشتند جز آنکه تاریخ را از سینه کسانی که وقایع را از دیگران شنیده بودند، استخراج کنند. و به این جهت روایاتِ مربوط به قسمت‌هایی از تاریخِ قرنِ اولِ هجری، اختلاف پیدا کرد. 📚 عبیدالله که شتاب داشت هرچه زودتر وارد اَرگ حکومتی بشود به خود گفت‌که: حسین هنوز وارد این شهر نشده و مردم صدایش را نشنیده‌اند. لذا اگر من بدون اینکه اسم خود را ببرم قدری با نعمان صحبت کنم مردم نخواهند فهمید که من حسین نیستم. لذا سرش را بلند کرد و بانگ زد: ای نعمان بن بشیر انصاری! آیا مرا نمی‌شناسی و نمی‌دانی که هستم؟ بگو درب را بگشایند که من وارد ارگ شوم. نعمان که صدای عبیدالله را شناخت و دانست که حکمرانِ جدیدِ کوفه است معذرت خواست و گفت: من تو را نشناختم و دستور داد در را باز کردند. وقتی عبیدالله سر را بلند کرد و با صحبت نمود، مردی وی را شناخت و حیرت زده بانک زد: این حسین‌ع نیست. بلکه فرزند است. مرجانه اسمِ مادرِ عبیدالله‌بن‌زیاد بود. و آن زن بین مردم شهرتی نیکو نداشت. عبیدالله سریع وارد ارگ شد و دروازه را بستند تا اینکه مردمِ خشمگین وارد دارالاماره نشوند. 🕍 【برای‌ مطالعه‌ مطالبِ قبلی "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی گزینه‌ی بزنید】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین 16 🏳 ✍کورت‌فریشلر درکتاب امام حسین‌ع و ایران مینویسد: در آن موقع حُکام بلاد اسلامی وقتی که می‌خواستند چیزی به مردم بگویند از آنها دعوت می‌کردند که در مسجد جمع شوند. که شبَ قبل تا صبح در اَرگ حکومتی از بیمِ تهاجمِ طرفداران حسین‌ع نخوابید، در مسجد طوری با شدت با مردم صحبت کرد که گویی در رأسِ یک ارتش ۵۰ هزار نفری وارد کوفه شده است. عُبیدالله گفت: هر کس که در این شهر زندگی می‌کند اگر بخواهد که جان و مالش مصون بماند و زن و فرزندانش اسیر نشوند باید از خلیفه یزید بن معاویه و من که نماینده او در این شهر هستم اطاعت نماید. وگرنه به هلاکت خواهد رسید. و مالش ضبط خواهد شد و زن و فرزندانش اسیر خواهند گردید. ⛓ عبیدالله ابن زیاد با چه نیرویی آن روز در مسجد کوفه آن نطق را کرد او می‌دانست که نعمان، حاکمِ سابقِ کوفه، بیش از ۲۵۰ شرطه ندارد و به فرض اینکه عبیدالله بن زیاد با یکصد سوار وارد کوفه شده باشد شماره سربازانش به ۳۵۰ نفر می‌رسد و چگونه حاکم جدید می‌خواست با ۳۵۰ نفر در مقابل ۸۰ هزار نفر از طرفداران حسین‌ع بجنگند. 🤕 بعد از اینکه بیعت گرفتنِ مُسلم از طرفدارانِ حسین‌ع تمام شد، از کسانی که زودتر از دیگران با حسین‌ع بیعت کرده بود نزد مسلم رفت و گفت: حال اینکه بیعت به اتمام رسیده، از تو خواهش می‌کنم که به منزل من بیایی و در آنجا سکونت کنی. مسلم همچون شب‌های دیگر وقتی وارد مسجد می‌شد آنهایی که در مسجد بودند سلام می‌کردند و بعد در عقبش صف می‌بستند و صفهای آنها به قدری متعدد بود که تمام محوطه مسجد را پر می‌کرد. ولی در آن شب وقتی مسلم وارد مسجد شد کسی به او سلام نکرد. و کسی هم به او اقتدا نکرد و همه نمازشان را فُرادا خواندند. 🧎 اما علت رو برگردانیدن مردمِ کوفه از این بود که بعد از اینکه فهمیدند کسی که وارد کوفه گردید عبیدالله‌بن‌زیاد است نه حسین‌بن‌علی‌ع، سخت ترسیدند. خاصّ آنکه عُبیدالله بعد از آن و تهدید آنروز که از شمشیر و تازیانه صحبت می‌کرد، مبادرت به دو کارِ دیگر هم نمود؛ اولاً که به وسیله عُمال خود در شهر شایع کرد که یک ارتش عظیم یکصدهزار نفری مدتی است از شام به راه افتاده و هرکس که از حسین بن علی‌ع طرفداری کند و با یزید مخالفت نماید به قتل خواهد رسید و خانواده او اسیر خواهند شد. دوم اینکه در همانروز تمام رؤسای قبایلِ اطرافِ کوفه را احضار کرد و به هر رئیس قبیله به نسبت بزرگی و کوچکیِ قبیله از پنج هزار دینار تا دوهزار دینار داد و به روسای قبایل گفت: ارتشی که از شام به راه افتاده عن‌قریب وارد کوفه خواهد شد و قدرت من در اینجا بیش از امروز خواهد گردید. پس اگر شما نسبت به و من وفادار بمانید باز به شما پول خواهم داد. اما اگر با یزید مخالفت کنید و از حسین حمایت نمایید بعد از اینکه ارتش شام وارد شد از من بد خواهید دید. 😤 تهدیدِ عُبیدالله‌بن‌زیاد،در مردمِ شهر که سوداگر و کشاورز و کارگر بودند، خیلی موثر واقع شد. چون مردم می‌دانستند که ، مردی است قسی‌القلب و از قتلِ کسانی که با یزید مخالفت می‌کنند مضایقه ندارد. وحشتِ مردم از ابنِ‌زیاد از روز بعد از خروج مسلم از خانه‌ی بیشتر شد. چون مردم دیگر مسلم را ندیدند و این فکر بوجود آمد که بعد از آمدن ابن زیاد، مسلم گریخته است. در صورتی که مُسلم همچنان در کوفه بود. 🚶 مسلم بدون اینکه مقصدی داشته باشد در معابر کوفه به حرکت درآمد. نمی‌دانست به کجا برود. وی از روزی که وارد کوفه شد سه مکان را بیشتر نمی‌شناخت یکی خانه سلیمان بن صُرِد خزایی که در آن منزل کرد و از مردم بیعت گرفت و دیگری خانه‌ی مختارِ ثقفی که مَسکنِ دوم او بود. سوم مسجد که در آنجا نماز می‌خواند. مسلم آنقدر رفت تا اینکه از شهر خارج شد و به حومه آن رسید و چون خسته شده بود در آنجا به دیوار باغی تکیه داد و بعد از چند دقیقه دری باز شد و زنی از آن در خارج گردید و مسلم از او پرسید: اینجا چه محله‌ای است آن زن گفت: محله ... 【برای‌ مطالعه‌ مطالبِ قبلی "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی گزینه‌ی بزنید】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین 17 🏳 آن زن گفت: محله بنی‌خزیمه و این باغ از میباشد. مسلم‌بن عقیل گفت: به او بگو که مردی آمده و می‌خواهد وی را ببیند. مسلم به راهنمایی آن زن وارد باغ شد و بسوی اتاقِ هانی هدایت شد. هانی وقتی شنید که مسلم‌بن عقیل از خانه‌ی خارج گردیده عملش را ستود. مسلم گفت: من ملاحظه‌ی مختار را کردم. برای اینکه مختارِ ثقفی، مردیست که عده‌ای از زنان و مردانِ این شهر و جاهای دیگر از او ارتزاق می‌کنند و دریغم آمد که این مردِ خیِّر بر اثر توقفِ من در خانه‌اش کشته شود یا محبوس گردد. 🗡 هانی گفت: من دستور می‌دهم که اهل این خانه سکونت تو را در اینجا بروز ندهند و تو می‌توانی طرفداران حسین‌ع را در این خانه بپذیری و آن را برای شورش علیه عبیدالله‌بن زیاد آماده کنی. 🤝 ▫️حاکم کوفه فهمید مُسلم در خانه هانی است 👀 کورت فریشلر آلمانی می‌نویسد: به احتمال زیاد نه هانی‌بن عروه می‌دانست که یزید دارای دستگاه است و نه مسلم بن عقیل. مدت خلافت یزید کوتاه بود و بیش از سه سال شش ماه خلافت نکرد. و در سن ۳۸ سالگی بر اثر افراط در منهیات، زندگی را بدرود گفت. و در آن سال که وی مُرد، هفت‌هزار نفر در دستگاه جاسوسی او، که در زمان خلافتِ پدرش معاویه از طرف اولین رئیس سازمان جاسوسی در دنیای اسلامی به وجود آمده بود، کار می‌کردند قسمتی زیاد از جاسوسانی که در آن دستگاه کار می‌کردند به نقاط حساس فرستاده می‌شدند و کوفه در آن موقع از نقاط حساس به شمار می‌آمد. 👌 یکی از خدمه‌ی صدّیق و وفادار هانی مأمور شد، که بصورتِ ناشناس به خانه طرفدارانِ حسین‌ع برود و به آنها اطلاع بدهد که مُسلم‌بن عقیل در خانه‌ی است و شب‌ها بعد از اینکه کوچه‌ها خلوت شد به آن خانه بیایند و با مُسلم راجع به روش مبارزه با عُبیدالله‌بن زیاد، (حاکم بصره و کوفه) مذاکره کنند. با اینکه دستگاهِ جاسوسیِ یزید خوب کار می‌کرد عُبیدالله نمی‌دانست که مُسلم در خانه‌ی هانی بسَر می‌برد و تصور می‌نمود که از کوفه خارج شده. اما این را می‌دانست که طرفدارانِ حسین هر شب در خانه‌ی هانی اجتماع می‌کنند. و چون به او گفته بودند: که هانی است تصمیم گرفت که به عنوان عیادت از بیمار، به خانه هانی برود و با وی مذاکره نمایند و بفهمد که منظور از اجتماع طرفداران حسین‌ع در خانه‌ی او آن هم هر شب چیست؟! هانی به مسلم‌بن عقیل گفت: امروز شکار با پای خود به کمینگاه می‌آید. مسلم گفت: چه می‌خواهی بگویی؟ هانی گفت: امروز عصر عُبیدالله‌بن زیاد بعنوان اینکه از من عیادت کند به این خانه می‌آید و من می‌دانم که عیادت بهانه است و منظور او چیز دیگر می‌باشد. و من از این جهت از تو خواهش کردم که نزد من بیایی که به تو بگویم که تو باید از این فرصت استفاده کنی و او را به قتل برسانی! مُسلم با حیرت پرسید: در کجا او را به قتل برسانم؟ هانی‌گفت: در همین خانه و همین اتاق و هنگامی که با من حرف می‌زند... مسلم گفت: حسین‌بن علی‌ع به من اجازه‌ی خونریزی را نداده است. مسلم گفت: فرض اینکه اینطور باشد من چگونه می‌توانم مهمان را به قتل برسانم؟ هانی گفت: او مهمان تو نیست بلکه مهمان من است و به این خانه برای دیدن من می‌آید نه دیدن تو. 【برای‌ مطالعه‌ مطالبِ قبلی "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی گزینه‌ی بزنید】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین 18 🏳 حاکم کوفه فهمید مُسلم‌بن عقیل در خانه‌ی هانی است 🤦‍♂ ✍کورت فریشلر می‌نویسد: بعد از اینکه مطمئن شد که عبیدالله بن‌ زیاد و همراهانش از خانه‌ی او رفتند، بانک زد مُسلم... مُسلم... همه رفتند. از اتاقِ مجاور وارد اتاقِ هانی شد و مرد بیمار با ناراحتی گفت: چرا او را نکُشتی و چرا این فرصت گرانبها را از دست دادی؟ مسلم گفت: همسرت زبیده را احضار کن تا به تو بگوید که چرا من از کُشتن عبیدالله بن زیاد خودداری کردم! چرا که زبیده در این اتاق (اشاره به اتاقِ مجاور) به دامانم آویخت و التماس کرد که من از کشتن عبیدالله خودداری کنم و گفت: که اگر حاکم کوفه در این خانه کشته شود نسل و دودمان تو را برخواهند انداخت. و تمام مردان خانواده را به قتل خواهند رسانید. و تمام زن‌ها را اسیر خواهند کرد و در بازارهای برده‌فروشی خواهند فروخت.🤦‍♀ (پاورقی: روایت دیگری حاکیست که مسلم به طور جدی از کشتن حاکم کوفه استنکاف می‌کرد) هانی‌بن‌عروه گفت: آیا می‌دانیکه امروز عُبیدالله در اینجا چه گفت؟ عبیدالله امروز به من گفت: که شنیده است که تو(مُسلم) در خانه‌ی من هستی. مسلم گفت: من برای تو باعث زحمت نخواهم شد و از این خانه میروم تا اینکه عبیدالله‌بن زیاد با تو ابراز خصومت نکند هانی پرسید: کجا می‌روی؟ مسلم گفت: حسین بن علی‌ع به من دستور داده که در این شهر باشم تا او بیاید یا اینکه مرا احضار کند و من باید در این شهر بمانم. ▫️معقل با حیله وارد منزل هانی شد عُبیدالله که می‌خواست هانی را از مُسلم جدا کند همانروز در زبان به گله گشود که چرا هانی به بازدیدِ او نیامده است؟ عبیدالله گفت: من به دیدن هانی رفتم ولی او به بازدید من نیامد. به طوری که مورخ معروف می‌نویسد؛ سه‌نفر به‌اسم"محمدبن‌اشعث"و "عمرو‌بن‌حجاج"و"اسماء‌بن‌خارجه" موافقت کردند، که به خانه هانی بروند. آن سه نفر بر هانی وارد شدند و وقتی نشستند و پذیرایی شدند، محمد بن اشعث گفت: ما امروز آمدیم که گله‌ی عُبیدالله‌بن‌زیاد را به اطلاعِ تو برسانیم. هانی به بهانه تجدید لباس، نزد مُسلم رفت و به وی گفت: من بایستی برای بازدید عبیدالله‌بن زیاد به دارالحکومه بروم. و هنگامِ غیبتِ من، از خانه خارج نشو. 🐎 عبیدالله‌بعد از سلام‌واحوالپرسی، راجع به مسلم‌بن‌عقیل صحبت کرد و گفت: خلیفه به من امر کرده که تمام پیروان مسلم را معدوم کنم. و کسی که او را در خانه‌ی خود پناه بدهد بیش از سایر طرفدارانِ مُسلم مستوجب مجازات است. و من می‌دانم که مُسلم در خانه‌ی تو می‌باشد. و چون تو پسر عموی من هستی و من خواهانِ آزارت نیستم، از تو می‌خواهم که او را به من تسلیم کنی. ضمناً انکارِ تو بی‌فایده است چراکه یکی از عُمالِ من به اسم خودش را به عنوان یکی از طرفداران و عاشقانِ حسین‌ جا زده و به اینصورت توانسته به اتفاق ، به خانه‌ی تو بیاید. و نشانی دیگرش این است که او ۵۰۰۰ درهم به مُسلم‌بن‌عقیل داده تا اینکه برای پیشرفتِ نهضتِ خود مورد استفاده قرار بدهد. عبیدالله ادامه داد: مگر تو‌ نمیدانستی که او از مخالفینِ خلیفه می‌باشد؟ هانی گفت: من وقتی دیدم که در مسلم‌بن عقیل چیزی وجود ندارد که مانع از پناه دادنِ وی باشد، او را پناه دادم. هانی گفت: من نمی‌توانم مسلم را به تو تسلیم کنم برای اینکه او مهمان و پناهنده من است. عبیدالله گفت: اگر او قاتل بود موافقت می‌کردم که در خانه‌ات بماند. ولی مُسلم مردیست که می‌خواهد خلیفه را به قتل برساند. و کسی که قصد قتل خلیفه را دارد خواهان قتل تمام مسلمین است. و او می‌خواهد، بجای خلیفه، مردی را بگُمارد که مسلمین او را قبول ندارند و با این اقدام قصد دارد که ریشه اسلام را بسوزاند. 😳 【برای‌ دسترسی به آرشیو کامل مجموعه "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی هشتکِ 👉 بزنید. پس از کلیک کردن بر روی هشتک، میتوانید فایل‌ها و مطالبِ قبلی را با استفاده از فِلش‌های بالا و پایینِ انتهای صفحه، جستجو و پیدا کنید.】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
حسین‌علیه‌السّلام در راه بین‌النهرین ۱۹ 🏳 ✍ آلمانی می‌نویسد: بعد از اینکه عبیدالله‌بن‌زیاد، حاکم کوفه، هانی را دستگیر کرد و به زندان انداخت. در صدد دستگیری مسلم بن عقیل برآمد. که بمناسبت اینکه فصل پاییز شروع شده بود وقتی سربازان برای دستگیری مسلم به حرکت درآمدند آفتاب غروب کرد. راجع به وقایع آن شب که شب هفتم یا هشتم ماه ذی‌الحجه سال شصتم هجری بوده ما چهار روایتِ متفاوت شنیدیم. (می‌گویم: در اینجا فقط یک روایت نقل می‌شود) روایت چهارم این است که: در خانه مثل بعضی از قصرها و قلعه‌های قدیمی یک راهروی پنهانی وجود داشت که دور از خانه سر به در می‌آورد. و مسلم بن عقیل از آن دهلیز زیرزمینی خارج شد. و آن دهلیز به ظاهر، آنقدر وسعت داشته که مسلم توانسته اسب خود را نیز از آن خارج کند. زیرا آن شب هنگامی که به تنهایی از کوچه‌های شهر کوفه می‌گذشته سوار بر اسب بوده است. 🐎 پس از خروجِ مسلم از خانه‌ی هانی، تاکید کرد که تمام شهر و به خصوص اطراف آن را تحت نظر داشته باشند. تا اینکه مسلم نتواند از کوفه خارج شود. و هرجا که او را دیدند دستگیرش کنند و به دارالاماره منتقلش نمایند. مسلم تا بامداد در معابر کوفه بود یکی از مورخین اسلامی که در نقل آثار تاریخی دقت داشته، محمدبن محمدبن عبدالکریم‌بن عبدالواحد شیبانی می‌باشد. که مردم بیشتر او را به اسم می‌شناسند. و کتابِ مفصلِ تاریخِ او، یکی از کتاب‌های مفید جهان اسلامی است و به اسم خوانده می‌شود. در سال ۵۵۵ هجری قمری متولد و در سال ۶۳۰ هجری قمری زندگی را بدرود گفت. و تاریخی که نوشته به وقایع سال ۶۲۸ هجری یعنی دو سال قبل از مرگش خاتمه پیدا می‌کند. 📝 در هر حال در کوفه اگر کسی خانه برای خوابیدن نداشت می‌توانست به مسجد برود و بخوابد. لذا متوجه شد که توقفِ آن مرد درآنجا وبه دیوارِ خانه‌ی او تکیه دادن باید علت دیگری داشته باشد. و گفت: آیا ممکن است بگویی که هستی؟ آن مرد اظهار کرد: من هستم. او از شنیدن آن نام بسیار حیرت کرد. و از او پرسید: مردی چون تو چرا باید تنها بماند و دوستان و طرفدارانت چه شدند؟ مسلم گفت: همه مرا ترک کردند یا مجبورشان نمودند که مرا ترک کنند. و امشب در این شهر جایی ندارم. گفت: اینجا خانه اسید خضرمی، شوهرِ من است. و من می‌توانم تو را وارد این خانه کنم. زن گفت اگر گرسنه هستی برای تو نان بیاورم مسلم گفت: فقط تشنه‌ام. 🛐 شوهرِ طوعه، از کسانی بود که در هفته لااقل دو بار به می‌رفت و عبیدالله بن زیاد را می‌دید و همچنین می‌دانست که تهدیدِ عبیدالله مبنی بر کشته‌شدن و توقیفِ اموال و به اسارت بردن زن و فرزندانِ صاحبخانه‌ای که به مسلم‌بن عقیل پناه بدهد، قطعی و جدّی خواهد بود. ⛓ اما شَرم حضور، مانع از این گردید که به مردی چون مسلم بن عقیل که پناهنده وی شد اخطار کند، که از آن خانه خارج شود. و چون حیا و رعایت حیثیت خودِ او و مهمان، اجازه نمی‌داد که مسلم را از خانه خود اخراج نماید کاری کرد که نه فقط در بین قوم عرب بود بلکه نزد تمام ملل جهان ننگ است. چراکه آن مرد از خانه خارج گردید و راه دارالحکومه را پیش گرفت و به عبیدالله بن زیاد گفت: مسلم در خانه‌ی من است. بروید و او را دستگیر کنید‌. عبیدالله گفت: کارِ عاقلانه‌ای کردی چون سر خود را نجات دادی و ده هزار درهم نیز پاداش می‌گیری. 💰 حضرمی گفت: من برای دریافت ده هزار درهم پاداش اینجا نیامدم. عبیدالله بن زیاد خندید و گفت: ای اسید این ده هزار درهم را بگیر چون کمتر دلت خواهد سوخت. منظور عبیدالله این بود که بگوید تو به این عملِ ننگین تن در دادی و مهمان و پناهنده‌ی خود را به من تسلیم می‌کنی‌. این پول را بگیر که در قبال ناجوانمردی و خیانتی که کردی قدری وسیله‌ی تَسَلا داشته باشی. روایت می‌کنند که بلال پدر خود را وادار کرد که به دارالحکومه برود و خبر حضور مسلم را در آن خانه به اطلاعِ حاکم برساند. ولی به فرض اینکه بلال محرکِ پدر بوده تمام متفق‌القول هستند که خودِ اسید خضرمی به دارالحکومه رفت و حاکم را از حضور مسلم در خانه‌اش مطلع نمود. ⭕️【برای‌ دسترسی به آرشیو کامل مجموعه "امام‌حسین(ع) و ایران" لطفاً روی هشتکِ 👉 بزنید. پس از کلیک کردن بر روی هشتک، میتوانید فایل‌ها و مطالبِ قبلی را با استفاده از فِلش‌های بالا و پایینِ انتهای صفحه، جستجو و پیدا کنید.】 برگرفته از: کورت فریشلر ترجمه و اقتباس: ذبیح‌الله منصوری کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
لطفاً به کتاب‌ها هم سر بزنید 👇 رجبعلی خیاط سیّدهاشم حداد محی‌الدین ابن عربی میرزاجوادآقا‌ملکی‌تبریزی کتاب عبدالقائم شوشتری علامه حسن‌زاده آملی حافظ رجب بُرسی ملا احمد نراقی علامه مروجی سبزواری شیخ جواد انصاری همدانی سیّدعلی قاضی بابارکن‌الدین و ملا محمد حسن نایینی آرندی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
لطفاً به کتاب‌ها هم سر بزنید 👇 رجبعلی خیاط سیّدهاشم حداد محی‌الدین ابن عربی میرزاجوادآقا‌ملکی‌تبریزی کتاب عبدالقائم شوشتری علامه حسن‌زاده آملی حافظ رجب بُرسی ملا احمد نراقی علامه مروجی سبزواری شیخ جواد انصاری همدانی سیّدعلی قاضی بابارکن‌الدین و ملا محمد حسن نایینی آرندی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
هدایت شده از کلبه عُشاق
لطفاً به کتاب‌ها هم سر بزنید 👇 رجبعلی خیاط سیّدهاشم حداد محی‌الدین ابن عربی میرزاجوادآقا‌ملکی‌تبریزی عبدالقائم شوشتری علامه حسن‌زاده آملی حافظ رجب بُرسی ملا احمد نراقی علامه مروجی سبزواری شیخ جواد انصاری همدانی سیّدعلی قاضی بابارکن‌الدین و ملا محمد حسن نایینی آرندی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc