eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
46 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه مشترک و کاربردی شب سوم و هفتم امام حسین(ع) -(شد شب سوّمِ/هفتمِ،سوگ شاه غریب) شد شب سوّمِ/هفتمِ،سوگ شاه غریب آنکه در قتلگاه،گشته شیب الخضیب یا حسین یا حسین... در عزای حسین،آسمان گریه کرد مادرش با دلی،خونفشان گریه کرد یا حسین یا حسین... با لبِ تشنه شد،کشته راه دین از روی ذوالجناح،گشته نقش زمین یا حسین یا حسین... روی او روی نِی،نورِ مکتب بُوَد پرچم ‌نهضتش،دستِ زینب بُوَد یا حسین یا حسین... هدفِ این قیام،قُربِ بر داور است امرِ معروف و هَم،نَهیِ از منکَر است یا حسین یا حسین... شاعر:
4_5846202388305677553.mp3
1.57M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
. هفت روز گذشت سینه های غم داران همچو شمع سوزان است خون شده دل یاران هفتم شهیدان است اشک لاله ها رنگین قلب لاله ها خونین رأس لاله های دین روی نیزه تابان است مانده داغ و غم صدها بی نشانه مرقدها بعد کوفه مقصدها سوی شام ویران است شد به صبح صادق ها هفتم شقایق ها خون ز داغ عاشق ها قلب هر بیابان است حنجری فغان دیده قامتی کمان دیده گلشنی خزان دیده در حصار زندان است مثل دیده ی گردون سینه ای ز غم گلگون چشم زینب محزون غرق موج و توفان است رفته دیر راهب سر چون شقایقی پرپر دختری ز غم مضطر خواهری پریشان است یاس سرخ جاویدی عطر باغ امیدی رأس پاک خورشیدی در تنور مهمان است تازیانه ی دشمن خورده دائما" بر تن این که می کند شیون دختر است و گریان است زورقی به دریا نیست رد پا به صحرا نیست سیلی اش تسلا نیست دختری که نالان است زینب است و جان او روی نی نشان او جاری از لبان او آیه های قرآن است گل خزان به باغ او اشک غم چراغ او هر سری ز داغ او بی سر است و سامان است دیده شعله افروزش شد دلم غم آموزش از غم جگر سوزش سینه آتشستان است در طریق عشق و غم روی لاله ها شبنم در غباری از ماتم گرد غم به دامان است جان عاشقان بر لب روز آسمان شد شب «یاسر» از غم زینب غرق آه و افغان است ** محمود تاری «یاسر»✍ .
خادم اهل بیت 🖤: نوحه ی شب هفتم امام🎙🎙 ¤¤¤¤¤¤¤¤◇◇◇◇¤¤¤¤¤¤¤¤ یک هفته شد از داغ تو زار و نالانم ۲ یک هفته شد از دوری ات غرق حرمانم ۲ می سوزم ، از هجران    حسین جان حسین جان ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪ یک هفته شد در ماتمت می زنم بر سر یک هفته شد خون شد دل خستهٔ خواهر در ماتمت ماتم سرا شد جهان یکسر من هم برایت دمبدم نوحه می خوانم می سوزم از هجران حسین جان  حسین جان ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪ یک هفته شد جا بر سرِ نیزه ها داری یک هفته شد آوارهٔ کوی و بازاری یک هفته شد من می کنم ناله و زاری تا پای جانم بر سر عهد و پیمانم می سوزم از هجران حسین جان   حسین جان ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪ من زینبم دخت علی خانه بر بادم بشکسته پر افتاده در دام صیادم درس شرافت بر همه کوفیان دادم دیگر ز هجرانت اخا خسته از جانم می سوزم از هجران حسین جان  حسین جان ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪ از طعنه های کوفیان شکوه ها دارم بر کودکان خسته ات من پرستارم بعد از اباالفضلت ، اخا من علمدارم اندر اسارت حامی دین و قرآنم می سوزم از هجران حسین جان  حسین جان ✍محمدرضامحمدی(ناعم)
به نام خدا ~~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~~ این سرِ بر نیزه ، جانِ زینب است ، آهسته تر آخر او ،روح  و روانِ  زینب است ، آهسته تر قد  کشیده  دلبر  زینب  به  روی  نیزه ها این همان سروِ چمان زینب است ، آهسته تر ساربان ! آهسته تر ، تا  سر نیفتد  بر  زمین جای  او در آسمانِ   زینب است ، آهسته تر سمتِ من، سر را نچرخان ، چون که از بالایِ نی شاهدِ قدّ  کمانِ   زینب است ، آهسته تر بس که این سرنیزه بر رگها اصابت کرده است شرمسار از دیدگانِ  زینب است ، آهسته تر سایه دارد بر سَرِ این قافله ، رأس  حسین سر پناه  کاروانِ  زینب است ، آهسته تر رَدّ زنجیر ، آبله ، خار مغیلان ، زخمِ  نِی روی پای کودکانِ  زینب است ، آهسته تر ناخدایِ  صبرم ، امّا  دیدن  این  کودکان خارج از صبر و توانِ  زینب است ، آهسته تر کاش راهِ  ما جدا می گشت از  شامِ  بلا آتشی دیگر به جانِ  زینب است ، آهسته تر آیه ی «أَمَّن یُجیب» و ذکرِ «لا حَولَ وَ لا» دائماً وِردِ زبانِ  زینب است ، آهسته تر ~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~ رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۶/۲
نشسته مادری و دست بر کمر دارد کمک کنید در از این تنور بردارد هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید تنورِ سرد کمی خاکِ شعله‌ور دارد کشید شانه‌ای و گفت شانه هم مادر برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما چقدر کُنجِ لبت لخته‌یِ جگر دارد هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد از این به بعد گلویت نمی‌چکد از نِی به بند آمدنش شعله هم اثر دارد به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد شاعر:
4_505735173652873684.mp3
1.05M
🖤 سبک زمینه شب هفتم شهادت امام حسین (علیه السلام) ▪️روز هفدهم محرم الحرام ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شب هفتم اربابم پر زده قلبم کربلا بر سر و سینه میزنم یادِ ارباب سرجدا حسین، سرت به روی نیزه هاست حسین، تنت به زیر دست و پاست حسین، چه ماجرای پر بلاست دلم بی شکبیه اربابم غریبه شب هفتم تو حالمون عجیبه یااباعبدالله(۴) @babollharam ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ روی هر نیزه میره هرکجایی رأست آقا گه تنور خولی و گاه در میونِ طشتِ طلا حسین، بمیره نوکرت برات حسین، که کاسه ی خونِ چشات حسین، اَمون زِ حالِ بچه هات زینب تو تنهاست آواره ی صحراست بی علیِ اصغر دلِ رباب غوغاست یااباعبدالله(۴) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بی اباالفضل و اکبر بی پناه شده آل الله هی رقیه افسوس ميخورد بی عمو جونش توی راه حسین، رقیه ی تو بی کسه حسین، دستش به تو نمیرسه حسین، بی بابایی براش بسه فدای داغ تو گلهای باغ تو رقیه رو کُشته آقا فراق تو یااباعبدالله(۴) @babollharam 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
. صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسین ز آن سبب سر را زدم بر چوبة محمل، حسین من ز طفلی بر سر دوش نبّی دیدم تو را از چه بگرفتی کنون بر نوک نی منزل، حسین؟ این تویی بالای نی ای آفتاب فاطمة؟ یا شده خورشید گردون بر زمین نازل، حسین می‌خورد بر هم لبت، گوئی تکلّم می‌کنی گاه با من، که بطفلان، گاه با قاتل، حسین ای هلال من ز بس در خاک و خون پوشیده‌ای دیدنت آسان، شناسائی بود مشکل، حسین اختیار دیده را پای سرت دادم ز دست ترسم از اشکم بماند کاروان در گِل، حسین با تنت در قتلگه بنشسته جانم در عزا با سرت بر نوک نی اُلفت گرفته دل، حسین با تمام دردها و غصّه‌ها و رنج‌ها نیستم آنی ز طفل کوچکت غافل، حسین هر چه پیش آید خوش آید، سینه را کردم سپر با اسارت نهضتت را می‌کنم کامل، حسین سوز و شور «میثم» بی‌دست و پا را کن قبول گوچه شعرش هست در نزد تو ناقابل حسین
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد) پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد 🔸شاعر: _______________
پروانه وار سوزِ تو را می خریم ما تا صبح دور شمع غمت می پریم ما آتش به جان بال و پر ما را بکش حسین از فُطرس در تو مگر کمتریم ما!؟ بین گذر نگاه به خِیل گدا بکن... کاسه‌به‌دست در دل این معبریم ما تا که میان روضه ی تو گریه می کنیم انگار که ز "زمزم" مَکّه سریم ما وقتی تو پادشاه تمامیِّ عالمی پس خوش به حالمان که همه نوکریم ما اوج کمال روح‌..،به "گریه" رسیدن است یک عُمر در طریقتِ "چشمِ تریم" ما "روح الامین" به گریه ی ما رَشک می برد در روضه از ملائکه دل می بریم ما اشکی که خرج بزم تو باشد..،عنایت است مدیون لطفِ زینبِ غم‌پروریم ما برپایی مجالسِ ماه محرمت بر عُهده ی رضاست..،بر این باوریم ما کفّاشِ روضه های تو بوده است جدِّ من... فرزندهای خادم پُشت دریم ما دستِ "رقیه" نان دهنِ دخترم گذاشت... جیره‌بگیرِ سفره ی این دختریم ما در دسته ها که مشک به سرشانه می کِشیم احساس می کنیم که آب‌آوریم ما این گریه مِهر خانمِ پهلو شکسته است در اصل چِکّه های لبِ کوثریم ما چادر نماز فاطمه سقف حسینیه است... تا حشر زیر سایه ی این مادریم ما ای بی سَری که سر به سر غم گذاشتی وقتی تو سروری ز سران هم سریم ما ▪️ ▪️ بر روی ذبح تو چِقَدر شمر کار کرد... لطمه‌زنان کُندی آن خنجریم ما بعد از تو وای بر حرم بی پناهِ تو... دلواپسِ کم آمدن معجریم ما شاعر:
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها اُسکُتوا گفت‌ و عوالم همگی لال شدند ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها سالها پيش در اين شهر بزرگى مى كرد آه دیگر خبری نيست از آن عزت ها بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوت ها شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى دست بسته برسى ، مى شكند حُرمت ها دختر پرده نشین علی و فاطمه را نگهش داشته کوفه سرِپا ساعت ها لااقل کاش ابالفضل برایش میماند با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها خارجى زاده كه گفتند دلش سوخت ولى قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها داشت‌ مانند علی خطبه ی غرّا میخواند سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها دست بر شانه ی طفلان حرم میگيرد آنكه خم بود به پايش همه ی قامت ها میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها شد قبول اُمّ حبيبه! همه نذرى هايش خانمش آمده در كوفه پس از مدت ها اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت تا سرِ نیزه نشین، کرد عیان نسبت ها روز از شدت گرما و شب از سرمایش پوست انداخته بودند همه صورت ها سَر كه افتاد زمين زود برَش داشت رباب چون‌ دگر گير نمى آمد از اين فرصت ها شاعر: گروه شعری
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین بنویسیدتنى زيرلگدپیدابود شمرملعون به روی سینه ی اوبا پا بود بنویسید نگاه حرمله خيره بر اوست که نگاه خسته اش به آسمان هاوا بود بنویسیدميان لشكری بلوا شد سره پیراهن كهنه بخدا دعوا بود بنویسیدبراى ذبح سر آمده اند شمر ملعون و سنان مقصدشان اینجا بود بنویسیدکه غارت شده پیراهن او مادری شاهداین واقعه در آنجا بود به سرنعش حسین بود که آمدمادر ناله زدفاطمه ،غش کردبه جسمی بی سر _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین سر زلفت به روی نیزه رهابود حسین گاه راست هدف سنگ بلابود حسین سر تو بر سره. سرنیزه به هرسومیرفت حنجره پاره ی تو چه بی صدابودحسین کاش هرگز سرت ازنیزه نیفتدبه زمین لیک دیدم سر توبه زیرپابودحسین جای سنگی به لب وآن دهنت پیدابود خواهرت ازغم توغرق نوابودحسین باز بانیزه عدو بر سروپشتم زده است ضرب شلاق عدو برتن مابود حسین درمیان دشت گویا دخترت گم شده بود دخترسه ساله ات بگوکجابودحسین دل(مجنون)همه شب به اضطراب غم توست به هوای تو دلم غرق بلا بود حسین 📝شعر .آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین حسین جان.. سرتوبرفرازنیزه هابود لبانت قاری طشت بود سرت زخمی زسنگ کوفیان شد سرت مجروح چوب خیزران بود سرت از بهرمن دریای نور است سرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست لبانت بوسه گاه بوتراب است سر توشاهدبزم شراب است چودیدم نیزه ی روزخیانت بدیدم جای چوبی برلبانت عدومیزدمراباصدجسارت ببین اموال مارا کرده غارت تنت راپیش مامسلوب کردند سرت آویزه بریک چوب کردند طلای دختران غارت نمودند ببین(مجنون)که معجر می ربودند 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین راهبا من زاده ی پیغمبرم من حسینم نور چشم حیدرم من کیم عشق خدای عالمم راهبا کوی خدارامظهرم بوده هرجا بر سرم تاج شرف راهبامن عرش حق رالنگرم ایکه تمجیدیم به قرآن آمده راهبامن ماسوا رامفخرم من که خودقدرت به هستی داده ام راهبا من خود ولی داورم.... درکتاب آسمانی آمده راهبا برماسوا من سرورم جدمن احمدبود بابم علی راهبا زهرای اطهر مادرم من حسینم رحمت بی واسطه راهبامن برخلایق سرورم کوفیان مهمان نوازی کرده اند راهبا کردند غمگین خاطرم کوفیان یاران ماراکشته اند راهبامن بی کس وبی یاورم بعدمن شداهلبیتم خار وزار راهبارفته اسیری خواهرم راهبا(مجنونم)ازاین واقعه شاعرم امابه کویش ذاکرم. . 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)... .
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین تو وزخم سنان ونیزه داران من وشلاق دشمن ای حسین جان من ویک کاروان بی گوشواره من وقنداقه ی بی شیرخواره ببین برناقه ی عریان نشستم ببین چون پیره زن قد شکستم تو وکوه غم وسنگ لب بام من ونامحرمان کوفه وشام من واین دختران قدخمیده تو وحلقوم ورگهای بریده شداز داغت سکینه موپریشان که آمدمادرت گیسوپریشان هوای دیده ی (مجنون) بهاریست به سر امشب وصال روی یاریست 📝شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).. .
چه تلخ می شود این روضه ها بدون شما چه تلخ تر همه ی عمر ما بدون شما  منم غریبه و شب تیره و مسیرم سخت کجا روم چه کنم بی شما بدون شما پیامبرفرمودند: أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه. من و علی ، دو پدر این امت هستیم. یعنی تا امام زمان، همه ی امامان باباهای ما هستند،اگه یه بچه با باباش حتی زیارت بره،بچه است،دستش رو باباش رها کنه،احساس کنه باباش رو گم کرده،بی قرار میشه، فقط ناله میزنه و اشک می ریزه،دیدی تا حالا؟سئوال میکنی بچه چی شده؟فقط گریه میکنه،هق هق میکنه، کدوم از ما همچین حالی داریم؟ کدوم از ما از آقامون خبر داریم؟از این بابای مهربون.  کجاست خیمه سبزت که راه گم کردم مرا بخوان نروم هیچ جا بدون شما  تمام لطف نفسهای ما حضور شماست چگونه بال زنم تا خدا بدون شما  قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر چرا امام زمان،شال عزا به کمر بسته؟آقایی که می فرماید: در این مصائب اگه اشک چشمم خشک بشه خون گریه می کنم.وقتی امروز ببینه عمه اش زینب با قد خمیده داره میآد،دیگه رو پا ایستادن امام زمان مشکل میشه.  قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر چه سرد می شود این روضه ها بدون شما
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن الشبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیدهای؟ جای سم ستور به یک سینه دیدهای؟ یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر محمود اسدی
گریه های توست اگر گریه می كنیم ای روضه خوان گریه ی ابن الشبیب ها یابن الشبیب ! گریه فقط بر غم حسین یابن الشبیب ! گریه فقط بهر كربلا یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلا است یابن الشبیب ! درد حسین درد بی کسی است یعنی عزیز فاطمه شبگرد بی کسی است یابن الشبیب ! عمه ی ما را کتک زدند آتش هزار بار به باغ فدک زدند یابن الشبیب ! کوچه به دل غم نشانده است یعنی هنوز دست علی بسته مانده است یابن الشبیب ! خنده مرا ترك می كند خد التریب را چه كسی درك می كند یابن الشبیب ! غصه دلم را كباب كرد شیب الخضیب دیده ی ما را پر آب كرد یابن الشبیب ! جرم یتیم سه ساله چیست ؟ دیگر پس از امام کشی آه و ناله نیست یابن الشبیب ! قصه ی معجر نگفتنی است جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است یابن الشبیب ! غارت خیمه عجیب بود در شعله ها سلاله ی حیدر غریب بود یابن الشبیب ! دختر ترسیده دیده ای ؟ در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای یابن الشبیب ! جد مرا سر بریده اند پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند یابن الشبیب عمه ی ما داد می زند حسین حسین حسین حسین حسین
. من زینب غم‌پرورم اُمّ‌ حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه در کربلا لب تشنه او را سر بریدند در پیش چشمان ترم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه بگو به اینها صدقه بر ما حرام است من دختر پیغمبرم اُمّ‌ حبیبه امروزِ زینب را نبین من روزگاری بودم در اینجا محترم اُمّ‌ حبیبه پرده نشین کوفه بودم من که حالا در کوچه ها دربه درم اُمّ‌ حبیبه یادت می آید موی ما را شانه میزد پهلو شکسته مادرم اُمّ‌ حبیبه یادت می آید در مدینه با تو گفتم هستی تو مثل خواهرم اُمّ‌ حبیبه سر بسته میگویم برایم خواهری کن فکری برای معجرم اُمّ‌ حبیبه 🔸شاعر: *
شهادت حضرت سجاد -(می سوزه قلب زار من) می سوزه قلب زار من به یاد داغ کربلا برای غربت تو و لبای خشک بچه ها سخته برام تحمل این همه درد سخته برام نباشه دورمون یه مرد سخته برام کسی بهت رحمی نکرد با گریه مانوسم کارم غمه دور عمه زینب نامحرمه واویلا واویلا وا غربتا توی دلم غمی به پاس جلو چشام کرببلاس همیشه گریه میکنم روضه ی من توو قتله گاس توو قتله گاه یه عده پست میزدنت توو قتله گاه غرق به خون شد بدنت توو قتله گاه غارت شده پیرهنت بابای مظلومم ای بی کفن ای غریب مادر دور ازوطن واویلا واویلا وا غربتا دیدم غمارو باچشام درنمیاد دیگه صدام روسرمون آتیش وسنگ میزدن از رو پشت بام ناسزا بود جای محبت و سلام ناسزا بود ورد لب مردم شام ناسزا بود قاتل ما توو یک کلام وای ازشهرشام و قوم یهود رقیه وسیلی روی کبود واویلا واویلا وا غربتا شاعران :علی بهرامی نیا،ابوذررییس میرزایی
4_5857106472751598452.mp3
2.46M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
دلتنگ حرم: کوچه به کوچه پای سرت گریه می‌کنم با لاله های خون جگرت گریه می کنم از روی نیزه بی کسی ام را ببین حسین در این مسیر یکسره خوردم زمین حسین حقّم بده اگر که شدم محتضر حسین با قاتلین تو شده ام همسفر حسین حقّم بده که پیرم و قامت خمیده ام زیرا به دوش، بار جسارت کشیده ام دشمن به زخم ِداغ تو هی می زند نمک هر جا که نام تو ببرم می خورم کتک وقتی که ناله ای بزند، پاره ی تنت با تازیانه می رسد از راه دشمنت تا آن که از عزیز تو دفع خطر کنم مجبور می شوم که تنم را سپر کنم بنگر رسیده است به آخر توان من تقسیم شد میان همه سهم نان من دارد نشان ز پیکر رنجور وخسته ام در این مسیر نافله های نشسته ام در بین راه بوده مرا بدتر از عذاب زخم زبان حرمله بر همسرت رباب تا که به همسر تو غمی بی امان دهد گاهی کمان و تیر خودش را نشان دهد گاهی به روی نیزه سری را نشان دهد ترسم رباب از غم شش ماهه جان دهد از چشم کلّ قافله برده همیشه خواب هر نیمه شب شراره ی لالایی رباب