eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5980858550862228251.mp3
3.84M
🔶🔸اللهم عجّل لولیک الفرج🔸🔶 واحد حماسی امیرالمومنین علی علیه السلام ➖➖➖➖➖ ای فاتح خیبر داماد پیغمبر بر هرنبردی تو سردار وسرلشکر دلدل سواریّ و میتازی بر میدان از خشم چشم تو میدان شود طوفان با ذوالفقار تو شد هر که رودررو با یک تنِ بی سر افتاده به زانو علی اسدالله حیدری محشره اندر محشری همسر زهرای بتول ساقی حوض کوثری یاعلی مولا یاعلی ➖➖➖➖➖ پیروز پیکاری دل دار و سالاری الله به تو نازد از بس جنم داری هرکس نَمی خورده از ضرب شست تو روح از تنش رفته با برق دست تو از هیبتت دشمن واللهِ می میرد با چرخش تیغت سرگیجه میگیرد حق علی و مَعَ الحق علی امپراطور مطلق علی نقشه ی دشمن و بر مَلا کرده ای در خندق علی یاعلی مولا یاعلی ➖➖➖➖➖ تو نفس قرآنی میزانِ ایمانی بر قلعه ی قلبم مولا تو دِژبانی وقت ظهور گردد با ذکر تو محشر وقتی که فرزندت گوید مدد حیدر باصاحب صمصام احیا شود اسلام وقتی که می آید دنیا شود آرام بر همه ی جهان رهبره برتر و سرتر و سروره میوه ی قلب فاطمه تکرار حیدر صفدره یابن امیرالمومنین ➖➖➖➖➖ ✍️به قلم:
حضرت علی (ع) - شب نوزدهم - لطیفیان از چه مهمان محاسن پیر من بابای من هرکجا که حرف هجران است با من می زنی یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان می کنم بعد عمری آمدی و حرف رفتن می زنی * بعد عمری من فقط یکبار بر تو رو زدم کم بگو ،دست از سرم بردار زینب جان برو می روی ، باشد برو در خانه ی من هم نمان خب به جای رفتن مسجد به نخلستان برو * حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت چادرش را بر کمر می بست و بین کوچه ها پا برهنه می دوید و دامنت را می گرفت * حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر گیسو یش را بر زمین می ریخت پیش پای تو ناله از دل می کشید و باز مثل پشت در استخوانش را سپر می کرد امشب جای تو * مادرم زهراست من هم دختر این مادرم گر دهی اذنم فدایت دست و پهلو می کنم حرمت گیسوی من مانند موی او بود کوفه را من زیر و رو با نام گیسو می کنم * نذر کردی گوئیا رویت ببینم لاله گون رحم کن کن بر دخترت امشب بیا مسجد نرو هست در یادم هنوز آن صورت سرخ وکبود ای قتیل مادر زینب بیا مسجد نرو * ای غریب کوچه ها ،ای حیدر بی فاطمه مادرم زهرا برای تو همیشه کوه بود در بین کوچه،بین چهل نفر آن روز هم مادرم از پا نمی افتاد اگر قنفذ نبود *علی اکبر لطیفیان*
‍ . علیه السلام بند1⃣ آسمون سیاهه سینه‌ی زمین پُر آهه بیقراره اونکه قرار دلهای بی پناهه از داغ حیدر بی‌تابه کوفه دلتنگ یاره مهتاب کوفه محراب و منبر روضه خون عمامه و سر غرق خون شیر خدا در زمزمه انّا الیه الراجعون انّا الیه الراجعون بند2⃣ لحظه‌ی سفر شد کهکشون دیگه بی قمر شد سهم یتیمای علی از امشب خون جگر شد رو دست مردم ظرفای شیره اما چه فایده که خیلی دیره اشک چشای خسته‌شون داره میباره بی امون اما میخونه مرتضی انّا الیه الراجعون انّا الیه الراجعون بند3⃣ با یه قلب مضطر روضه خونه چشمای حیدر خیره شده باز این دمای آخر به دیوار و در امشب تو بستر احیا گرفته رو لب دم یا زهرا گرفته میخونه از یار جوون از بانوی قامت کمون میگه شده وقت سفر انّا الیه الراجعون إنّا الیه الراجعون شعر‌وسبک:محمدجواد ابوتراب‌زاده .ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
بیتی های شب ضربت خوردن حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام همین که تیغ بَر سر  بر جبین خورد میانِ خانه‌اش زینب زمین خورد نه  تیغ اینقدر‌ها زوری ندارد غلط گفتم که میخی آتشین خورد علی را عاقبت از پا درآورد که با خود تیغ یادِ مادر آورد چنان زد تیغ هم نالید از درد چنان زد دادِ زهرا را درآورد سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد فقط سه لقمه امشب با نمک خورد علی امشب هوایِ روضه‌ها داشت فقط میگفت بودم او کتک خورد همان‌هایی که بانو را شکستند خدایا بِینِ اَبرو را شکستند چنان زد فاطمه اُفتاد از پا گمانم باز پهلو را شکستند چه با این مَرد این شمشیر کرده چه با این فرق این تقدیر کرده چنان بد زد نشد بیرون کشانَد گمانم تیغ در سر گیر کرده حسن با داغِ خود درگیرتر شد  تمامِ مسجد از شمشیر تر شد علی اُفتاد رویِ دامنِ او حسن پیر است حالا پیرتر شد نه مرحم نه دوا آورده بودند فقط آه و نوا آورده بودند فقط یک ضربه خورده بود اما برای او عبا آورده بودند زمین اُفتاد و می‌نالید بابا که هر گوشه علی می‌دید بابا عبا آورده بودند و کمش بود علی را روی هم میچید بابا علی جانش علی جانش زمین ریخت که حتی آه مژگانش زمین ریخت کشیدش در بغل این بارِ آخر ولی از بین دستانش زمین ریخت صدا زد آتشِ دل را نشانید مرا بر شانه‌های خود کشانید جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر درِ خیمه رسانید لطفی 🥀🥀🥀🥀
علیه السلام 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🏴بند اول: شب آه و گریه و شب هق هق بارونه سرِ مرتضی شکسته و دل همه خونه رنگ صورتش شده مثه غروب خورشید و جبرئیل تو آسمون داره، روضشو میخونه امشب توی دل بچه ها شده غوغا😭 افتاده توی بستر غریبونه مولا میره با روی خونی زیارتِ زهرا سی سال هر شب، مرگش، رو خواست از خدا اما امشب، حیدر، شد حاجت روا تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ 🏴بند دوم: حانَ في سَمائِنَا الْغُروبْ، يَسْطُو بِنَا الْآهُ غابَ شَمسُنا مِنَ الْوُجودْ، نَضيعُ لَوْلاهُ بَعدَ ما بَكىٰ حَياتَهُ، يَنْعَىٰ عَلَى الزّهراءْ قَدْ مَضىٰ اِلىٰ زَكيَّتَهْ، وَ الْكَوْنُ يَنعاهُ يَرْوي لَنا الْحُسَينُ، وَ دَمْعَهُ الْحَمْراء مُصيبَةَ الجَبينِ، بِفَجْرِهِ الْغَبْراء وَ سَقْطَةَ الْجَنينِ، وَ لَطمَةَ الزّهراء ماتَ الْقرآن، وَ الدّين، وَ الْجَوْرُ بَدَىٰ ماتَ الْاِسلام، وَ الْعَدلْ، مَخْنوقَ الصَّدَىٰ تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ 🏴بند سوم: لحظه ی وداع شده ولی، انگاری معلومه که دلش پر از تلاطمه، با اینکه آرومه افتاده یادِ وصیت و سفارش زهرا که میگفت حسین من توی کربلا مظلومه میگفت که زخمیِ تیر و نیزه ها میشه میگفت اسیرِ درد و غم و بلا میشه میگفت جلوی چشمام سرش جدا میشه جسمش بی سر، روی، خاک کربلا اِرْباً اِرْبا، عریان، زیرِ دست و پا تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ تَهَدَّمَتْ، وَ اللهْ، اَرْکانُ الْهُدَیٰ شعر‌: (بند عربی) سبک: 🔰 : غروب در آسمان ما آشكار شد و آه بر ماحمله‌ور شد خورشيد ما از هستى نا پديد شد و ما بدون او گمراه مى شويم بعد از آنكه زندگيش را با نوحه بر زهرا گريست به سوى زهراى خود شتافت و جهان به سوگواريش پرداخت حسين با اشكهاى سرخش روايت مى كند مصيبت پيشانى در صبحگاه شومش را و همچنين سقط جنين و لطمه بر گونه زهرا را قرآن و دين مردند و ستم آشكار شد اسلام و عدالت مُرد و فرياد خفقان شد بخدا قسم اركان هدايت ويران شدند
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم من بی کس همیشه تاریخ حیدرم.. یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست از ابتدا غریب مرا زاد مادرم امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم آغوش باز کرده در این شام آخرم افطار تلخ من به نمک باز میشود خرما چرا گذاشته زینب برابرم ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده راحت شدید از من و فریاد منبرم وقت اذان شدست مهیای رفتنم شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد... یارب گواه باش که پر گشته ساغرم فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده این را برای فاطمه سوغات میبرم من را رها کنید خودم راه میروم حالا که ایستاده دم خانه دخترم زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو.. این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم فریاد میزنند ببینید اسیر را فریاد میزنی که خدا نیست معجرم فریاد میزنند که خیراتشان دهید فریاد میزنی که زنسل پیمبرم فریاد میزنند که زینب حسین کو؟ فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم
میان قبله محراب ناله ها کردم به هرقنوت برای همه دعا کردم برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم گرفته مسجد کوفه شمیم تو زهرا ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم میان گودی محراب تا زمین خوردم عجیب یاد تو و داغ کوچه را کردم تو گیر کردی و نام مرا صدا کردی ببین به صورت خونین تورا صدا کردم عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم ببین به عهد چهل ساله ام وفا کردم دلم زبس نگران نگاه زینب بود دوشانه حسینین خودم رها کردم محارمند کنون دور دخترم اما اشاره جانب گودال کربلا کردم تمام شاخه گلانش به نیزه چیده شود به پیش دیده زینب گلو بریده شود
همین که تیغ بَر سر  بر جبین خورد میانِ خانه‌اش زینب زمین خورد نه  تیغ اینقدر‌ها زوری ندارد غلط گفتم که میخی آتشین خورد - - - علی را عاقبت از پا درآورد که با خود تیغ یادِ مادر آورد چنان زد تیغ هم نالید از درد چنان زد دادِ زهرا را درآورد - - - سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد فقط سه لقمه امشب با نمک خورد علی امشب هوایِ روضه‌ها داشت فقط میگفت بودم او کتک خورد - - - همان‌هایی که بانو را شکستند خدایا بِینِ اَبرو را شکستند چنان زد فاطمه اُفتاد از پا گمانم باز پهلو را شکستند - - - چه با این مَرد این شمشیر کرده چه با این فرق این تقدیر کرده چنان بد زد نشد بیرون کشانَد گمانم تیغ در سر گیر کرده - - - حسن با داغِ خود درگیرتر شد  تمامِ مسجد از شمشیر تر شد علی اُفتاد رویِ دامنِ او حسن پیر است حالا پیرتر شد - - - نه مرحم نه دوا آورده بودند فقط آه و نوا آورده بودند فقط یک ضربه خورده بود اما برای او عبا آورده بودند - - - زمین اُفتاد و می‌نالید بابا که هر گوشه علی می‌دید بابا عبا آورده بودند و کمش بود علی را روی هم میچید بابا - - - علی جانش علی جانش زمین ریخت که حتی آه مژگانش زمین ریخت کشیدش در بغل این بارِ آخر ولی از بین دستانش زمین ریخت - - - صدا زد آتشِ دل را نشانید مرا بر شانه‌های خود کشانید جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر درِ خیمه رسانید
872400339 (7).mp3
1.15M
◾زمزمه‌ی و نوحه‌ی ◾شب نوزدهم ◾بنداول به سوی مسجد از خانه دویدم من سرت ز کین بشکست دیر رسیدم من نماز و محرابت غرقه بخون دیدم ز غربتت بابا ناله کشیدم من واعلیا واعلیا واعلیا واعلیا(۳) ◾بنددوم بخون سر بابا دیده‌ام افطارت به سوز دل گفتم خدانگهدارت تازه شده داغ مادر مظلومه کجاست تا گردد باز جلودارت واعلیا واعلیا واعلیا واعلیا(۳) ◾بندسوم سرت‌شکسته‌شد و دلم‌شده‌چاک‌چاک ببین‌حسینم ز غم فتاده بر روی خاک حسن صدایت زند ز سوز سینه پدر چونکه رسیده برت مادرم ای روح پاک واعلیا واعلیا واعلیا واعلیا(۳) سمت گودال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیده بگشا منبر و سجاده ی خود را ببین یا امیرالمؤمنین همچو زهرای جوان هستی چرا نقش زمین یا امیرالمؤمنین اللهم عجل لولیک الفرج فرق حیدر دگر از تیغ جفا گشته دو تا کوفه شد غرق عزا وا علیا شده ذکر همه ی آل عبا کوفه شد غرق عزا اللهم عجل لولیک الفرج... مرتضی در سجده اش افتاده از جوش و خروش زینبش رفته ز هوش ناله ی فزت و رب الکعبه اش آید به گوش زینبش رفته ز هوش اللهم عجل لولیک الفرج... قد قتل آید به گوش از سوی جبریل امین یا إله العالمین از جبین مرتضی خون می چکد روی زمین یا إله العالمین اللهم عجل لولیک الفرج...
واحد جفت مدح مولا و کربلا از روز اول من گدای آل زهرایم‌ من ادّعای بندگی دارم به مولایم من بنده ام من عبد آن صاحب لوا هستم من بنده ام من بَردهء شیر خدا هستم درسینه تارم نور جلی دارم من سرفرازم چون عشق علی دارم یا مرتضی حیدر از برکت شیرحلال و لقمهء بابا شد قسمتم باشم گدای حضرت مولا عمری درِ این خانه کشکولی به کف دارم عمری بود که سر به ایوانِ نجف دارم من روزیِ خود را زین خانه میگیرم بی حیدر و زهرا واللهِ می میرم یا مرتضی حیدر صحرا به صحرا بیقرار و مست و مجنونم من پای پیمان غدیر خم دهم خونم لعنت به هر کس که ولایت را شده منکر باشد ولیِ مطلق حق حیدر و لاغیر نفرین و لعنت بر هرکس که غاصب شد رُکنِ ولایت را با حیله صاحب شد یا مرتضی حیدر ای کربلا ای قبله گاهم آرزو دارم تا که دوباره سر رویِ خاک تو بگذارم مجنون شدم با دیدن گنبد طلاهایت با دیدن سرخیِ پرچم های زیبایت دیوانه شد قلبم مجنون صحرا شد پایم که به خاک کربُ بلا وا شد یا اباعبدالله یا حسین ثارالله شبهای جمعه کربلا غوغا وطوفانی است در قتلگاه شاه بی سر بزم مهمانی است مادر بدیدار حریم پسرش آید زهرا بدیدار حسین بی سرش آید گوید به صد ناله شیب الخضیب من بهر تو میمیرد مادر غریب من یا اباعبدالله یا حسین ثارالله
مناجات با خدا مناجات با امام زمان شب ۲۳ شب قدر اشکامو ببین شب قدره امشب آخرین شب قدره با امیدی اومدم امشب که مهمترین شب قدره هم شب نزول قرآنه هم شب رحمت و غفرانه اومدم توبه کنم آخه شب بخشش گناهانه میدونم خیلی بدم یارب در خونتو زدم یارب اهلبیتو واسطه کردم تنهایی نیومدم یارب ب چهارده تا ولی میگم بعلی بعلی میگم اشک من جاری میشه وقتی بحسین بن علی میگم روسیاهمو گنهکارم ولی من حسینو دوست دارم اسیر نفس و گرفتارم ولی من حسینو دوست دارم بالحسین الهی العفو ....................... اگه نالایق و نامردم من دلم میخواد که برگردم دره رحمت خدا بازه کافیه بگم غلط کردم اگه شیعه زار و دلخسته ست اگه راه حرما بسته ست همه این بلاها و دردا به گناهای ما وابسته ست از تو توفیق عزا میخوام گریه توی روضه ها میخوام به بدیم نگا نکن یارب عرفه کرب و بلا میخوام کربلا نبودیم احیا رو ندیدیم ضریح مولا رو از حسین جدا نشیم یارب به محرم برسون مارو یعنی امسال اربعین میرم ؟ اگه قسمت نشه میمیرم کربلا، مدینه ، سوریه بنویس میون تقدیرم .......... چه قدر خدا خدا کردم تا سحر تو رو صدا کردم این شبا برای تعجیله فرج آقا دعا کردم غم گرفته همه دنیارو خیلی مسخره کنن مارو منتظر بودن چقد سخته برسون مهدی زهرا رو اونکه خورشید پس ابره نور اون روشنیه قبره اونکه آرزوی دیدارش دعامون تواین شب قدره ....... تو بیایی غصه دور میشه همه عالم پره نور میشه نمیدونم اقاجون امسال سال زیبای ظهور میشه؟ .......... شب قدره دل پریشونه دلا رفته کنج ویرونه یاد سوم محرم باز روضه رقیه میخونه روضه ی دختر اربابه بمیرم رقیه بی تابه بالش زیر سرش خشته شبا تو خرابه میخوابه دشمن اونو بی هوا میزد کوفه تاشام بلا میزد تازیونه، کعب نی میخورد هر جا بابارو صدا میزد مرتضی کربلایی
شور امام زمانی شبهای قدر بند اول: قسم به غصه و غم/ دل ابوتراب به اون محاسنی که شد/ از خون سر خضاب به دستایی که از جفا /شد بسته با طناب ای وارث غریبی/ امیرمومنان عجل علی ظهورک /یا صاحب الزمان بند دوم: میون روضه ها تو رو/ قسم میدیم همه به حق خون حنجر /حسین فاطمه به دستای بریده/ امیر علقمه بیا در انتظار تو/ تموم عالمه از غصه دوری تو /به لب رسیده جان عجل علی ظهورک /یا صاحب الزمان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان بند سوم: قسم به اشک خواهری /که مونده بی پناه قسم به حق دختری/ که شد تنش سیاه به ناله های فاطمه/ کنار قتلگاه میون گریه ها میگیم/ الغوث و الامان عجل علی ظهورک با صاحب الزمان مرتضی کربلایی
شهادت امیرالمومنین علیه السلام ■■■■■ ■ ■■■■■ جواب: واویلا غرق غم بیت ولی گشته واویلا کوفه امشب بی علی گشته واویلا تسلیت یاحضرت زهرا ■■■■■■■■■■■■■ بند۱ میزند آتش به دلها آه کوفه رو به خاموشی گذارد ماه کوفه نشنوی دیگر تو از فردای امشب درد دل های علی را چاه کوفه واویلا میکشد آه از جگر بر کوفه واویلا مرتضی شد کشته در کوفه واویلا تسلیت یا حضرت زهرا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بند۲ امشب از چشم یتیمان خون ببارد کوفه کوه غصه روی شانه دارد با دلی پر از غم و فرقی شکسته اولین مظلوم عالم جان سپارد واویلا دیده گریان است حسین امشب واویلا لطمه بر صورت زند زینب واویلا تسلیت یا حضرت زهرا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بند۳ دیده پر خون قلب او زار و حزین شد آهِ بین سینه او آتشین شد میرود اما ز یاد او نرفته همسرش در پیش او نقش زمین شد واویلا غم انیس و غصه مانوسش واویلا پیش او زدند به ناموسش واویلا تسلیت یا حضرت زهرا ■■■■■■■■■■■■■ ◆شاعر: عبدالزهرا
بعد از شهادت امیرالمومنین علیه السلام ◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆◆ بابای خوبم خدانگهدار 3 بابای خوبم خدانگهدار 3 تو رو شبونه میبرن به روی شونه میبرن خدانگهدار 2 بند اول: رفتی و سهم من چشمای گریونه رفتی و داغ تو بر دلم میمونه مجتبی سر روی قبر تو میذاره با صدایی خسته روضتو میخونه میمیرم امشب / وای از جدایی 3 یتیمه زینب / وای از جدایی 3 دنیای مارو غم گرفت زینب برات ماتم گرفت خدانگهدار2 ########### رفتی و بعد از تو زینبت شد تنها خیلی غربت داره خونه ی بی بابا دیگه پایان اومد انتظارت امشب پر گرفتی رفتی در کنار زهرا با روی خونین/ با حال خسته 3 رفتی کناره / پهلو شکسته 3 سلام منرو ای پدر برای مادرم ببر ########## بعد تو من داغه مجتبا میبینم باحسین عاشورا کربلا میبینم تشنه لب در گودال خنجر و سر ای وای ماه خود را روی نیزه ها میبینم میون مقتل / امید زینب 3 به خون نشسته/ به زیر مرکب 3 هستم به غارت میرود زینب اسارت میرود ■■■■■■■■■■■■■ ◆شاعر: مرتضی کربلایی
امیرالمومنین علیه السلام ■■■■◆■■■■◆■■■ مـــــحور حـقه علــــی و آخر و اولـــــــــــه... علی بـــــــــاور شـیعـــه همینه از همه... افضلـــه علی حیدر ساقی کوثر فاتح خیبر شافع محشر سـاقـــی کوثری فـــاتــــح خیبری شافع محشری علی علی خــطـبه هــاش تفــسیر قرآنه علی شــمــشیـرش معــنی طوفانه علی قـــسیم الـــنارِ و الجـنت... حیدره بغضش کفر و حبش ایمانه علی حیدر حیدر حیدر علی... ._____ یک تنه میره به نبرد این آقا... مرد خطره خیبرو پاشیده ز هم ایـن ســــــپاه یـــه نفره حیدر برق چشاتو اون ضربه هاتو خشم صداتو بــــــــــــرق چـشای تو اون ضربه های تو خشــــــــم صدای تو علی علی شاهـــــنـــشـــاه... حــــیدر کراره علی تـــــیــــغـــش عـــــزرائــــیـلِ کفاره علی ابروهاش وقـتی که گـره میخوره ذوالفقار از چشـماش میباره علی حیدر حیدر حیدر علی .._____ تـــوی قـامـــوس عـاشــــقا قــــبـلـــه... ایـــــوون نجفه تو مــنو دوس داری آقـا عشق ما هس دو طرفه حیدر روح خدایی آقای مایی شاه ولایی روح خدا تویی آقــــای مـا تویی شــــاه ولـا تویی علی علی مقــصـود احـــمد در معراجه علی قـدم گاهش قطب حجاجه علی نـداره دریـــا هــم شــــرح صدرشو از درکش دنیا هاج و واجه علی حیدر حیدر حیدر علی... ▣▣▣▣▣◈▣▣▣▣▣◈▣▣▣▣▣ ◆شاعر: سید محمد میر احمدی
چقدر تشنگی لحظه افطار خوش است چقدر عرض ادب ساحت دلدار خوش است   سحر و نم نم باران و کمی حال دعا اگر آن لحظه شود موعد دیدار خوش است سر لیلی بنویسید سلامت بادا سر مجنون بنویسید روی دار خوش است درد اگر از غم هجران تو باشد بهتر و به درمان نرسد عاشق بیمار خوش است به سلامی به کلامی نفس غمگینی گفتن از خشکی لب های رخ یار خوش است دم افطار چقدر بغض گلو گیر من است اصلا آن لحظه فقط ذکر علمدار خوش است به همان دست علم گیر و همان مشک تهی روز محشر اگر او هست خریدار خوش است به همان خواهر مظلومه که آهش میگفت دیدن اهل حرم بر سر بازار  خوش است به تلظی علی اصغر ارباب قسم… روزی کرب و بلا دست علمدار خوش است
هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست من هرچه دارم از سر این سفره برده ام آقا تمام بود و نبودم برای توست از کودکی برای شما گریه می کنم اصلاً زِ کودکی دل من مبتلای توست حاتم به سائلی درَت فخر می کند دست تمام عالم و آدم گدای توست شش گوشه ی شما شده دارالقرار عشق هرجا که می روم دل من زیر پای توست آقا تو را به جان علی اکبرت قسم ! عمری تمام آرزویم کربلای توست حالا بیا و درد دلم را دوا بده إذن طواف مرقد شش گوشه را بده
سلام حضرت آقا گدا نمی خواهی؟ کنیز و نوکرِ بی ادعا نمی خواهی؟ فدای ذره ای از خاک کفشداریتان برای خادمیت جان فدا نمی خواهی؟ تو را به جان عزیزت ردم مکن آقا اسیر مفلس بی دست و پا نمی خواهی؟ در ازدحام گداها به شوق یک نظرت نشسته ام به گدایی مرا نمی خواهی؟ ببین به پای تو در التماس افتادم دل شکسته من را شما نمی خواهی؟ به جز تو بر دگری رو نمیزنم هرگز مرا که بر تو شدم مبتلا نمی خواهی؟ رفیق سینه زنم در حرم به من میگفت برای مادر پیرت شفا نمی خواهی؟
وصیت حضرت امیرالمؤمنین با امام حسین علیهماالسلام کنار بستر ای در کنار بستر من محتضر،حسین با اشک خود مزن به دل من شرر، حسین این قدر از شهادت من ناله گون نباش از غصّه ها دگر شده راحت پدر، حسین سی سال ‌می شود که عزادار کوچه ام سی سال خسته از غم مسمار در، حسین یادم نرفته در وسط کوچه می زدند یاس مرا مقابل من چل نفر ،حسین با این شکاف آمده بر رأس من ز تیغ شدشام درد و ماتم کوچه سحر،حسین شد لحظه های آخر من وقف کربلا از داغ کربلای تو شد گونه تر حسین آمد تمام غصّه ی عالم به قلب من در لحظه ی سپردن تو بر قمر ،حسین می بینم آن زمان که بیایی به علقمه با قامت کمانی و درد کمر ،حسین دست قمر جدا و سرش زخمی از عمود گوید مرا به سوی خیامت نبر،حسین بنما تو صبر لحظه ی خواهش برای آب اصغر شود ذبیح ز تیر سه پَر، حسین من حاضرم به کرب وبلا و ببینمت در زیر سنگ وتیر و عصا بی سپر،حسین من هم شبیه مادر زار تو می شوم از چکمه روی سینه ی تو خون جگر،حسین رأست جدا ز تن شود و زینبم شود با قاتلین کربوبلا هم سفر، حسین رأست به روی نی رود و در جفای شام می افتد از جنایت ِسنگ ِگذر حسین ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
زبان حال امام حسین با پدر علیهماالسلام کنار بستر گریز به روضه ی حضرت علی اکبر علیه السلام السلام علیک یا شهید محراب یا امیرالمؤمنین علیه السلام ای تو تمام رحمت یزدان نفس بکش بابای مهربان یتیمان نفس بکش از زندگی به جز غم و غربت ندیده ای ای تو ستم کشیده ی دوران نفس بکش بنگر که روی سینه ی تو گریه می کنم آرامش دو دیده ی گریان نفس بکش با بودن تو غم به دل من حرام بود دنیا بدون توست چو زندان نفس بکش مادر که رفت دلخوشی ام بود مِهر تو بر دلخوشیّ من نده پایان نفس بکش سی سال بوده ای تو عزادار مادرم شد رفتنت برای تو سامان نفس بکش زخمی که وا شده به دلت وقت غسل او با تیغ دشمنت شده درمان نفس بکش گفتی ز کربلا و جسارت به اکبرم از خواهشم به او که علی جان نفس بکش صورت به صورتش بگذارم بگویمش ای جان من شدی زچه بی جان نفس بکش داغت تمام موی پدر را سپید کرد ای تو قرار قلب پریشان نفس بکش اکبر به خاطر دل عمّه بلند شو بنگر که عمّه آمده میدان نفس کش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)