eitaa logo
کانال ‌متن روضه
77.4هزار دنبال‌کننده
780 عکس
462 ویدیو
60 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•نظر به رویِ تو شد... با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نظر به رویِ تو شد قبلگاهِ آمالم تَرَحُمی بنما کن نظر به احوالم من آن کبوترِ بامم که هرکجا رفتم به سنگِ تُهمتِ مردم شکسته شد بالم فقط ضمانت تو گشته است مُهرِ تمدیدی به توبه نامه ی بی اعتبارِ هرسالَم نه پایِ رفتنی هست و نه رویِ آمدنی بگو چه چاره کنم من زدستِ اعمالم قسم به مویِ پریشان عمه جانِ شما به گریه دلنگرانِ حسین و گودالم صدازد از تَهِ گودال خواهرم برگرد مگر نگفتم عزیزم نیا به دنبالم برو به خیمه نبینی بریدنِ سر را وگرنه پیر شَوی پایِ جسمِ پامالم قاسم نعمتي ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
1401051702.mp3
1.82M
|⇦•نظر به رویِ تو شد... با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حسین نام آورترین نام و نامدارترین سردار بر چکاد روشنی‌ها حسین تندیس ایمان و عشق الهی حسین آرزوی جویندگان و آبروی یابندگان حسین یادآور آزادگی برای شناخت و معرفت حسین باید از مرزِ تاسوعا و عاشورا گذشت 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•بنا چه بود؟ بیاید به او... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *يه گوشه حضرت زينب نشسته داره نگاه ميكنه:...* بنا چه بود؟ بیاید به او سلام کنند بنا چه بود؟ که همراهی امام‌ کنند رسید آن همه نامه، از آن همه لبیک بنا چه بود؟ که همراه او قیام کنند بنا چه بود؟ بجنگند با فسادِ یزید که در رکابِ ولی کار را تمام کنند حسین با زن و‌ فرزند راه کوفه گرفت بنا چه بود؟ به ناموسش احترام کنند بنا نبود بیاید به قتلگاه، حسین که دور او‌ ته گودال ازدحام کنند *تاريخ نوشته چهارصد پيرمردِ كه به اصطلاح مُفتي و صاحبِ فتوا هم بودند، به صف شده بودن، قربةً الي الله مي زدن...* بنا نبود که پیران بر او عصا بزنند چنین به زخم‌ قدیم خود التیام کنند *از اينجا به بعد رو خودِ امام زمان گريه ميكنن و داد مي زنند...* بنا نبود که از کوفه تا خرابه ی شام نگه به خواهر او از فرازِ بام کنند بنا نبود به اجبار نیزه و شمشیر ورود عائله در مجلس حرام کنند شاعر: من زینب صبور تو بودم ولی حسین هنگام قتلِ صبر تو صبرم تمام شد دیدم که جای آب لبت نیزه میخُورَد ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد ای احترامِ واجبِ زینب، دَمِ غروب عریان شدی و جسم تو بی احترام شد بعد از عبورِ چکمه ی شمر از تنت حسین صحبت ز نعل های سواره نظام شد خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود دور و بَرِ تو، دور و برم ازدحام شد کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر با شمر بد دهن، سَرِ تو همکالم شد حسين...اي تشنه لب حسين حسين...عشقِ زينب حسين حسين...اي بي كفن حسين حسين...بي پيرُهَن حسين آن دَم بريدم من از حسين دل كآمد به مقتل شمرِ سيه دل او مي دويد و من مي دويم او سويِ مقتل من سويِ قاتل *اي واي حسينم... چقدر امروز زينب اين مسير رو مي دَويد، يا كنارِ بدنِ علي اكبر، يا كنارِ بدنِ قاسم، هي مي اومد بالايِ تَل...* او مي نشست و من مي نشستم او روي سينه من در مقابل * وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِك... وَالشِّمرُ جالِسٌ، نَفَسِ مادرم گرفت...* او مي كشيد و من مي كشيدم او خنجر از كين، من آه از دل *صداي هلهله داره مياد، يه عده دارن كف ميزنن، يه عده دارن تكبير ميگن، زمين كربلا داره ميلرزه، حضرت زينب سلام الله عليها اومد پيش امام سجاد، آقا داره توي تب ميسوزه، پرده ي خيمه رو كنار زدن، نگاه كردن... سري به نيزه بلند است در برابر زينب... هلال بن نافع ميگه: ديدم لب هاي حسين داره بهم ميخوره، نزديك اومدم، مي دونستم حسين نفرين كنه همه زير و رو ميشن، گفتم: بذار خيالم راحت بشه، اما ديدم داره ميگه: جگرم داره از تشنگي ميسوزه، تشنگي داره منو ميكشه... گفت: دلم سوخت رفتم سپرم رو پر از آب كردم، به سختي همه رو كنار زدم، نزديك گودال شدم، ديدم شمر با لباس هاي غرق خون از گودال بيرون اومد، گفت: هلال كجا داري ميري؟ گفتم: دارم برا حسين آب مي برم، گفت: دير اومدي كار تموم شد... دامن عربيِ شو كنار زد: ديدم سر حسينِ، گفتم: نانجيب! بالاترين جنايت رو كردي، چرا تن و بدنت داره ميلرزه؟ گفت: هلال! لحظه هاي آخر حسين، گوشه ي گودال هيچ زني نبود، اما يه صدايي ميشنيدم، يه خانومي هي مي گفت: "بُنَيَّ!" مادر!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
1401051703.mp3
7.14M
|⇦•بنا چه بود؟ بیاید به او... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ عاشورا قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان عاشورا تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف عاشورا مجمع عمومی حماسه‌سازان هستی است 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•خيمه هارو هم سوزوندن... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *وقتي نانجيب دستور داد خيمه هارو آتيش زدن، اومدن خدمتِ آقا زين العابدين، دستور رو بايد امام بده، عزيزِ برادرم! چيكار كنيم؟ فرمود: بگيد همه فرار كنن، اينا ميخوان باقيمانده ها از ماهارو بسوزونن، اين ناجيب ها از مدينه و آتيش زدن دَرِ خون ياد گرفته بودن، امروز هم تو گودال دست هاي آتش درست مي كردن، خيمه هارو هم سوزوندن، ميگه: ديدم يه دختر بچه از خيمه داره بيرون ميدوه، دامن عربيش آتيش گرفته، دوان دوان با اسب اومدم به سمتش، تا نزديكش شدم، دامنش داره ميسوزه، دستش رو روي سرش گذاشت، صدا زد: من يتيمم بابا ندارم، ميگه: از اسب پياده شدم، سريع آتيش دامنش رو خاموش كردم، اينا از دشمن لطف و محبت نديدن، ديدم خيره خيره داره منو نگاه ميكنه، يه چيزي ميخواد بگه اما به زبون نميآره، بهش گفتم: چي ميخواي بگو؟ يه نگاه كرد صدا زد: يه مقدار آب داري به من بدي؟ سه روزِ آب به روي ما بسته است... رفتم يه مقدار آب براش آوُردم دستش دادم، ديدم نميخوره، داره اشك ميريزه، مگه تشنه ات نبود؟ چرا آب نمي خوري؟ گفت: بخدا هنوز صداي بابام تويِ گوشمه، هي ميگفت: آه جگرم از تشنگي ميسوزه، هنوز صورت علي اصغر روبرومه، براي يه قطره اش لب ميزد... همه رو عمه ي سادات زيرِ يه خيمه ي نيم سوخته جمع كرد، بچه هارو سر شماري كرد، اينا امانتي هاي حسينن، خيلي از اين بچه هارو موقع فرار از خيمه ها كشتن، نگاه كرد ديد دوتا از بچه ها كم شدن، با اين خستگي دو ليف خرما روشن كردن، اُم كلثوم و حضرت زينب عليهما سلام اومدن دوباره همه جارو گشتن، نگاه كردن ديدن اين دوتا بچه دست گردن هم انداختن، زيري دست و پاي اسبها بودن، بدن هاي بي جونه بچه هارو به دست گرفتن آوُردن... باز هم نگاه كردن، صحاب رحمت اين روضه رو آوُرده، ديدن رقيه ي سه ساله نيست، زينب عمه اش اومد، چقدر دنبال اين بچه گشت، نزديك گودال شد، ديد صداي اين بچه از گودال ميآد، هي ميگه: " اَبَتاه!..." بچه رو برداشت از رويِ بدنِ بابا، داره بر ميگرده، دَمِ گوشش گفت: عزيزِ دلم! رقيه جانم! اين بدن رو چطور شناختي؟ من متحير بودم امروز توي گودال بدن رو نشناختم، صدا زد: عمه! داشتم بابامو صدا مي زدم، ميگفتم:" اَبَتاه!..." بابا! ديدم صداش داره مياد: جونم! دخترم! از حلقومِ بريده صِدام ميزد... باز همه رو عمه ي سادات جمع كرد، همچين كه اومد يه نفس تازه كنه، ديد پشت خيمه ها يكي داره زار ميزنه، هي داره خاك هارو زير و رو ميكنه، ديد عروسِ فاطمه رُبابِ، بي بي به شكايت گفت: رباب! من بچه هارو به سختي آروم كردم، چرا آتيش دلشون رو شعله ور مي كني؟ اينجوري ناله نزن، عرضه داشت: دست خودم نيست بي بي جان، تو اين چند روز كه آب رو بسته بودن، من يه قطره شير نداشتم به بچه ام بدم، امشب كه جرعه اي آب خوردم، شير دارم، اما ديگه بچه ام نيست، صداي گريه هاي علي اصغر توي گوشمه، زينب جان! خودم ديدم پشت خيمه ها بدنش رو دفن كردن، اما مي بينم خاك ها زير و رو شده، هر چي ميگردم، خبري از بچه ام نيست... صداي ناله ات رو آزاد كن، هر چي كار داري با اربابت، ان شاءالله اربعين اسمت رو بنويسه، بلند بگو:حسين!... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
1401051705.mp3
3.73M
|⇦•خيمه هارو هم سوزوندن... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کربلا، عمیق ترین زخمی است که بر پیکر زمین نشسته، و رساترین فریادی است که در دهلیز تاریخ پیچیده است 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•سرت کو سرت کو؟ ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حسين جان! حسين جان!.. سرت کو سرت کو؟ که سامان بگیرم سرت کو سرت کو؟ به دامان بگیرم سراغ سرت را من از آسمانُ سراغ تنت از بیابان بگیرم تو پنهان شدی زیرِ انبوهِ نیزه من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم اگر خون حلقومت آب حیات است من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم رسیده کجا کار زینب که باید سرت را من از این و از آن بگیرم کمی از سر نیزه پایین بیا تا برای سفر بر تو قرآن بگیرم قرار من و تو شبی در خرابه پی گنج را کنج ویران بگیرم تو گفتی که باید بسوزم بسازم به دنیای بعد از تو آسان بگیرم هلا! می‌روم تا که منزل به منزل برای تو از عشق پیمان بگیرم حسين جان! حسين جان!.. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
1401051704.mp3
2.33M
|⇦•سرت کو سرت کو؟ ... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ راه حسین علیه السلام، کوتاهترین راه رسیدن به بهشت است. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•وقتی همه‌ جا شهره.... وتوسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین وقتی همه‌جا شهره به عنوان تو باشیم باید که فقط ریزه ‌خورِ خوان تو باشیم دامن نکش از دستِ گدا‌های گرفتار بُگذار کمی دست به دامان تو باشیم خَیرُالعمل این است که ارباب تو باشی ما هم یکی از مُزد‌ بگیرانِ تو باشیم *وقتی که زمزمه می کنی حسین‌، مادرش تو‌عرش میگه: جانم! اگه فرزند خودت حسین رو‌میگی خدا برات نگهش داره.اما اگه حسین‌ من رو‌ میگی، کربلا بین دونهر آب کُشتنش ....* فردای قیامت خبر از در به دری نیست امروز اگر بی سر و سامان تو باشیم در سیرِ مقامات پِیِ گوهرِ اشکیم ما چله نشستیم که گریانِ تو باشیم اسلام بنا بر لَکَ لبیک حسین است ما نیز بنا شد که مسلمانِ تو باشیم گویی که اباالفضل دعاگوی لبِ ماست هرجا که به یادِ لب عطشان تو باشیم * امام صادق فرمودن: شیعیان ما وقتی آب گوارایی می نوشند همچین که میگن حسین‌ همه ی گناهانشون بخشیده میشه...* دلِ این بنده‌ی انگشت نما را نشکن با فراقت به سرم جامِ بلا را نشکن آبرویم برود آبروی تو رفته جلوی چشم همه ظرف گدا را نشکن دَمِ شش گوشه فقط توبه‌ی ما را بپذیر جانِ آقای خراسان دل ما را نشکن به همه گفته‌ام ارباب خریدارِ من است حُرمَت سینه‌زنِ کرب و بلا را نشکن مادرش گفت که صد نیزه شکستی به تنش تو دگر بر بدنش چوبِ عصا را نشکن *حضرت زینب سلام الله دوتا فرزندش رو آماده کرد. دوتاشون رو‌خواست، عون‌ومحمد! آبروی من رو نبریدا من خیلی جلو‌ داداشم آبرو دارما. تمیزشون کرد، سُرمه تو‌چشماشون کشید، با دستای خودش موهاشون رو‌شونه کرد. گفت منم‌ نمیام شما دوتایی برید تو‌خیمه ی حسین. من بیام داداشم تو رو دربایستی میوفته، خودتون دوتایی برید با دایی تون‌ حرف بزنید.هرجوری هست راضیش کنید نبینم‌ دست خالی برگردید. دوتایی بدو بدو اومدن‌ تو‌ خیمه ی حسین، دایی جان! ما رو‌ مادر فرستاده. برا چی اومدید؟ دایی جان یه چیزی میگیم نه نیار، دایی ما که میبینیم دیگه یار نداری، تنها شدی ...ما اومدیم فداییت بشیم. خدا هیچ‌کس رو غریب نذاره .. مخصوصاً تو شهری بری غریب باشی، تنها باشی، کسی هم تحویلت نگیره، با زن و بچه هم باشی خیلی اذیت میشی....فقط همین رو بگم... آقای ما نگران کشته شد، همین جور که داشت دست و پا میزد.. هی زیر چشمی خیمه های بچه هاش رو نگاه می کرد...* تنِ من را به هوای تن تو ریخته‌اند علی و فاطمه در این دو بدن ریخته‌اند جلوه‌ی واحده را بین دو تن ریخته‌اند این حسینی‌ست که در قالب من ریخته‌اند ما دوتا آینه‌ی روبروی یکدگریم محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم ای به قربان تو و پیکرِ تو پیکرها ای به قربان موی خاکیِ تو معجرها امر کن تا که بیفتند به پایت سرها آه در گریه نبینند تو را خواهرها از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری مگر از یاد تو رفته است که زینب داری ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•حاضرم دست به گیسو بزنم... وتوسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حاضرم دست به گیسو بزنم رد نکنی خیمه را با مژه جارو بزنم رد نکنی حرفِ از سینه و پهلو بزنم رد نکنی شد که یک بار به تو رو بزنم رد نکنی تنِ تو گر که بیفتد تنِ من می‌افتد تو اگر جان بدهی گردنِ من می‌افتد *دوتا بچه های زینب سلام الله اومدن تو‌خیمه، چی شد مادر؟ رفتن یه گوشه از خیمه زانوهاشون رو بغل گرفتن. چیه مادر؟! مگه دایی چی گفت بهتون؟ دایی ما رو‌ نپذیرفت، مارو‌قبول نکرد. گفت شما باید کنار خواهراتون، کنار مادرتون وکنار این زن وبچه ها باشید. بی بی دست دوتا بچه هاش رو‌گرفت..رفت خیمه ی حسین‌. داداش! قرار ما این نبود. چرا این دوتا بچه رو رد می کنی؟ اون‌موقعی که علی اکبر می خواست بره بدون هیچ‌حرفی بهش گفتی برو. نگاهم نکردی نگفتی علی اکبر باید سایه اش رو سر ما باشه. حالا که نوبت به بچه های من رسید میگی باید بالاسر ما باشن..... خوبه اینا ببینن دستای من رو میبندن. خوبه اینا باشن ببینن مادرشون بین نامحرماست... خوبه اینا باشن ببینن رقیه ات رو‌ با تازیانه میزنن..* دلم آشفته و حیران شد و حرفی نزدم نوبت رفتنِ یاران شد و حرفی نزدم اکبرت راهیِ میدان شد و حرفی نزدم در حرم تشنه فراوان شد و حرفی نزدم بِگُذار این پسران نیز به دردی بخورند این دوتا شیر جوان نیز به دردی بخورند نذر خونِ جگرت باد جگر داشتنم سپرِ سینه‌ی تو سینه سپر داشتنم خاک پای پسران تو پسر داشتنم سر به زیرم نکن ای شاه به سر داشتنم سَر که زیر قدم یار نباشد سر نیست خواهری که به فدایت نشود خواهر نیست راضی‌ام این دو گُلم پرپرِ تو برگردند به حرم بر روی بال و پرِ تو برگردند لِه شده مثل علی اکبرِ تو برگردند دستِ خالی اگر از محضرِ تو برگردم دستمال پدرم را به سرم می‌بندم وسط معرکه چادر کمرم می‌بندم تو گرفتاری و من از تو گرفتارترم تو خریداری و من از تو خریدارترم من که از نرگسِ چَشمان تو بیمارترم به خدا از همه غیر از تو جِگردارترم امتحان کن که ببینی چِقدَر حساسم به خداوند قسم شیرتر از عباسم بِگُذارم بِروی باز شود حنجرِ تو یا به دست لبه‌ای کُند بیفتد سرِ تو جانِ انگشتِ تو افتد پِیِ انگشترِ تو می‌شود جانِ خودت گفت به من خواهرِ تو طاقتم نیست ببینم جگرت می‌ریزد ذره ذره به روی نیزه سَرت می‌ریزد *خبر آوردن عون‌ و محمد رو هم کشتن. همه منتظرن بی بی زینب از خیمه بیاد بیرون همه نشستن بی بی بیاد بچه هاش رو بغل بگیره.. هرچی صبر کردن دیدن بی بی از تو‌خیمه بیرون‌ نمیاد یکی از این بچه ها تو بغله حسینه،یکی تو بغل عباسه، بچه ها رو بغل گرفت آوُرد. بالاخره زینب بالاسر بچه هاش میاد....؟ یه نفر از این زنها اومد تو‌خیمه گفت: زینب جان مگه خبر نداری؟! شروع کرد مقدمه بچینه، بی بی گفت چی میخوای بگی؟ میخوای بگی بچه هام رو‌ کُشتن؟ پرسید چرا از خیمه بیرون نمیای؟ فرمود: میخواهید من از خیمه بیام بیرون خجالت دادشم رو ببینید. داداشم همین‌جوری داره خجالت میکشه، علی اکبر رفت، خیلی خجالت کشید. اینقدر بهش خندیدن....* «یارای ابی عبدالله یکی یکی دارن کم‌ میشن فقط بی بی مونده با چندتا زن وبچه....» از تل زینبیه رسیدم که ای وای وای بالاسرَت نشستم و دیدم که ای وای وای نیزه ز جای جایِ تنِ تو درآمده حتی لباس‌های تنِ تو درآمده دیدم کسی حسینِ مرا نَحر می‌کند آقای عالمینِ مرا نَحر می‌کند می‌خواستم ببوسَمَت اما مرا زدند ناراحتم کنارِ تو با پا مرا زدند چِقدر روبروم طولش دادند سه ساعتِ تموم طولش دادند یه جوری هر کدوم طولش دادند سه ساعتِ تموم طولش دادند سرِ فرصت سرِ تو بریدند به چه قیمت سرِ تو بریدند بمیرم داداشِ غریبم توی غربت سرتو بریدند توی غربت سرتو بریدند انگار اومد بر قلب من فرود خنجری که سرت رو از پیکرت ربود گلوتو می‌بوسم، رگاتو می‌بوسم تو رو خدا دست و پا نزن ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
narimani_shab4_1401.mp3
12.66M
|⇦•وقتی همه جا شهره.... و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شبِ چهارم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ آیت الله علامه امینی رحمه الله به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه، زمان و مکان را از یاد میبرد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•قسم به رایحه ی عِطر... امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین قسم به رایحه ی عِطر یاس خوشبویت تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت همیشه خیر دعایت نجات داده مرا مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت خوشا به قِسمت بحرالعلوم و نائینی نگاه ما که نیفتاده است بر رویت چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق که جان دهم دم مرگم به روی زانویت بیا گذر کن از این روسیاهِ بد رفتار قسم به حُسن جمالت، به خُلق نیکویت سحر همیشه به یاد حسین، گریانی رسیده است به ما هم طریقه و خویَت فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین چه آمده به سر آن دو چِشم دلجویت همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت شکافته سر من هم شبیه اَبرویت دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟ به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت :محمد جواد شیرازی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
AudioCutter_narimani_shab5_1401.mp3
2.84M
|⇦•قسم به رایحه ی عِطر..... و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ پنجم محرم۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ آنطون بارا (مسیحی): اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر می‌افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا می‌نمودیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا می‌خواندیم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•مثل یک صاعقه .... وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امشب، شب امام‌ حسنی هاست..شب عبدالله ابن حسنه.. امشب باید امام حسنی گریه کنید میدونید یعنی چی؟ یعنی باید آروم‌ گریه کنید.امام‌حسنی ها همیشه یه غمی تو دلشونه نمیتونن به کسی بگن..نباید به کسی بگن ... امام‌حسنیا یه کاری کردن‌ که امام‌حسینیا نکردن. امام‌حسنیا یه چیزی دیدن، امام‌حسینیا ندیدن‌. امام حسنیا یه جایی بودن که امام‌ حسینیا نبودن... امام‌حسنیا یه جایی دست یه عده رو‌گرفتن. امام‌حسنیا زمین‌خورده هارو بلند میکنن. امام حسنیا خاکی‌هستند...* *عبدالله دم در خیمه ایستاده داره تماشا میکنه، همه ی صحنه هارو دیده، آخرین نفره از خونواده و اهل بیت حسین. یعنی تک به تک همه ی صحنه هارو دیده، برا همینم نتونسته تحمل کنه. دم در خیمه علی اکبر رو‌ دید چه جوری رفت. قاسم رو دید، عباس رو دید، علی اصغر رو‌ دید....* مثل یک صاعقه تکبیرِ حسن می‌آمد یازده ساله ترین شیرِ حسن می‌آمد بر تن از پیرُهن خویش کفن ساخته است او حسینیه‌ای از خشتِ حسن ساخته است رگِ گردن متورم شده یعنی لبیک مُشتهایش متراکم شده یعنی لبیک یازده جُرعه‌ی ناب از یَمِ حیدر خورده است خوب پیداست که بر غیرتِ او بَرخورده است دست حق بر درِ خیبر بخورد می‌فهمند به رگ غیرت او بَر بخورد می‌فهمند او یتیمی است که نعلین ندارد حتی فکر صد خُم در آن بین ندارد حتی او نمی‌دید که خاری به کف پایش بود دامن پیرُهنش زیر قدمهایش بود چند باری به زمین خورد ولی باز دوید تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید خیره چِشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود دورِ گودال فقط دایره در دایره بود همه با خاطره‌ی بغضِ علی جمع شدند حلقه در حلقه به یک نقطه؛ ولی جمع شدند حلقه‌ها تنگ‌تر از تنگ‌تر از قبل شده قلب‌ها سنگ‌تر از سنگ‌تر از قبل شده باید از بینِ همه رد بشود می‌داند نه محال است مُرَدد بشود می‌داند… *دید دور حسین حلقه زدن، یه‌حلقه دور گودال، یه حلقه توی گودالند. آخه گرد و خا ک ها بالا رفته، دیگه دم دمای غروبه هوا داره تاریک میشه، هوا تاریک بشه، چشم درست نمیبینه چه خبره. فقط از دور میدید این نیزه ها بالا و پایین میره،نیزه ها پایین میاد شمشیرها بالا میره..یه عده بالای گودال ایستادن دارن با سنگ‌میزنن، یه حلقه هم دورتر ایستادن، امام باقر میفرماید:اینا چیزی گیرشون نیومد بزنن نه شمشیر داشتن، نه نیزه داشتن، نه چوب داشتن، نه سنگ داشتن. این حلقه دور گودال ایستادن دارن فحش و ناسزا میدن....* رد شد از حلقه‌ی پیرانِ عصا زن و سپس از وسطِ جمعیتی سنگ به دامن نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن بعد از آن سخت دوید از دو سه تا حلقه‌ی اسبان سواری وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُم‌ها همه‌سو هولِ قدم‌ها وعَلَم‌ها به خودش گفت کمی مانده برو از وسط این همه جامانده برو پیش می‌رفت ولی حلقه‌ی یک لشکر شد متراکم، متراکم، متراکم‌تر شد داشت از بین همین فاصله‌ها رد می‌شد از دل هلهله‌ها، هَروله‌ها رَد می‌شد رد شد از حلقه‌ی سرنیزه و از حلقه‌ی شمشیر و کمانگیر وکف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک مجروح دوید و لب گودال رسید و ته گودال چه دید و… که سنان بود و سنان داشت نیزه‌ای فاتحه خوان داشت حرمله غرقِ عرق چِشم بر آن نیمه‌ جان داشت آخرین تیر خودش را به کمان داشت مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود ولی قدِ کمان داشت پدرش بود عمو بود پدرش بر سر او بود… پسر اُفتاد سر اُفتاد چه بد بال و پر اُفتاد تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد راه یک تیرِ سه‌شعبه به دو حنجر اُفتاد ناله‌ای بین گلو بود که زهرا غش کرد او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد کاش جبریل جراحات دو تَن را می‌بست کاش می‌شد که علی چِشم حسن را می‌بست باز از خاک حسن مادر خود را برداشت شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت… :حسن لطفی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
|⇦•می خواست دست وپا بزند... وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ می خواست دست وپا بزند نیزه ها نزاشت بابای خود صدا بزند نیزه ها نزاشت در قتلگاه هردو بدن زیر ورو شده نیزه به روی نیزه به پیکر فرو شده با پنجه های گرگ‌تنش جستجو شده عریان به دستِ لشگرِ بی آبرو شده مقتل نوشته، با عجله مو کشیده اند مثل کبوتری سر او را بریده اند :قاسم نعمتی " وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ عليه السّلام لِتَحْبِسَهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَيْنُ احْبِسِيهِ يَا أُخْتِي فَأَبَى..." *همین‌جور که ابا عبدالله تو‌گودال افتاده زیر نیزه وخنجر صدا زد"احْبِسِيهِ يَا أُخْتِي فَأَبَى." بگیرید خواهرم رو نذارید بیاد ...* "وَ امْتَنَعَ عَلَيْهَا امْتِنَاعاً شَدِيداً وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي وَ أَهْوَى أَبْجَرُ بْنُ كَعْبٍ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السّلام بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي فَضَرَبَهُ أَبْجَرُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدَةِ فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا أُمَّاه" *همچین‌ که این شمشیر به دست عبدالله خورد. دست به پوست آویزان شد، یه ناله ای زد، میدونید اون ناله چی بود؟! "فَنَادَى الْغُلَامُ يَا أُمَّاه" «وای مادر...» اینجا با شمشیر به بازوی عبدالله زدن، توکوچه ها هم با غلاف شمشیر به بازو زدن، که امام صادق فرمودن: علت شهادت مادر ما فاطمه همون ضرباتی بود که اون نامرد تو‌کوچه ها به بازوی مادرم فاطمه زد.....* فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ وَ قِيلَ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ إِلَى الْحُسَيْنِ(ع) بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ(ع) وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ.» *از دور دیدن‌ حرمله تیرو برداشت حنجره رو نشون‌گرفت چنان این‌ حنجره رو‌ زد، عبدالله افتاد تو بغل حسین ... همه ی اون دوسه تا تیری که نامرد زده همه رو ابی عبدالله دیده یکیش که تو بغل خودش همین عبدالله بود. یکیشم علی اصغرش، همچین که این بچه رو سرِ دست گرفت دید این بچه ای که تا حالا ناله هم نمی کرد، هیچی هم نمی گفت، گریه هم‌ نمی کرد یه مرتبه دید داره دست وپا میزنه انقدر حرمله یهویی تیر زد که ابی عبدالله یهو دید این بچه یه خِس خِسی کرد......ای حسین......* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
AudioCutter_narimani_shab5_1401(2).mp3
10.21M
|⇦•مثل یک صاعقه... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ راز جاودانگی امام حسین علیه السلام در آن است که تمام عشق‌های کوچک‌تر را به پای بزرگترین عشقی که می‌توان متصور شد ریخت و آن عشق خدا بود 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•طراوت همه روضه ها.... وتوسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ آجَرَک اللّه السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ العَصرِ وَ الزَّمان سَلامُ عَلی آلِ یس" طراوت همه روضه ها امام زمان شبی به روضه ما هم بیا امام زمان فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است همیشه باخبر از حال ما امام زمان به حال مُضطر ما هیچکس محل نگذاشت کسی به جز تو نکرد اعتنا امام زمان فِراق توست سرآغاز درد بی درمان که جز ظهور ندارد دوا امام زمان شکشتن دل مولایمان خدا نکند خداکند که بمانی با امام زمان قسم به پای پُر از آبله حلال کنید اگر زدیم به تو‌ پشت پا امام زمان شنیده ایم‌ همه بخشش از بزرگان است ببخش محضِ رضای خدا امام زمان خوشا به حال کسی که مطیع محضِ تو شد بدون ذَرِّه ای چون‌ و چرا امام زمان قیامت ودلِ قبر و زمانِ جان‌ کندن به دادمان برس این چند جا امام زمان سلام سینه زنان را به جدِّ خود برسان اگر روانه شدی کربلا امام زمان تو را به‌ جان علی اکبر امام‌حسین بده حواله ی پایین پا امام زمان «دنیا به چه دردی میخوره وقتی دقیقه ها شده برام اسارت» به‌گریه کردن هر لحظه ی تو‌گریه‌کنیم به غیر تو‌ نکنیم اقتدا امام زمان روال اشک‌ تو‌یک روز می کشد مارا نکش به روی سرخود عبا امام زمان لَیْتَ شِعری کجایی آقا؟! امشب آقا مدینه است امشب سر مزار امام‌ حسنه. کنارِ علقمه ای یا که گوادالی ؟ کجای کرب و بلایی؟ کجا امام زمان؟ امامِ کرب وبلا شد به لطف نیزه و تیر هزار و نهصد و پنجاه تا امامِ زمان *آقا امام صادق رو‌منبر روضه میخوند فرمود:جد غریب ما رو هزارونهصد وپنجاه زخم زدن. یکی از لا به لای جمعیت بلند شد گفت:آقا! مگه هزارو‌نهصدوپنجاه زخم روبدن جامیشه؟! آقا از بالا منبر فرمود:آری. نیزه رو‌نیزه میزدن، شمشیر رو‌شمشیر میزدن ...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
AudioCutter_narimani_shab6_1401.mp3
6.19M
|⇦•طراوت همه روضه ها.... و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ ششم محرم۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ادوارد براون (مستشرق معروف انگلیسی): آیا قلبی پیدا می‌شود که وقتی درباره کربلا سخن می‌شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی‌توانند پاکی روحی را که در این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•بعد تو این حرمِ... وتوسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *صدای ابی عبدالله دم در خیمه ها بلند شد دیگه کسی برا ابی عبدالله نمونده.روایت میگه جز چند نفر، هیچ کس دیگه باقی نمونده.. نادَیٰ واغُربَتاه، واقِلَّةَ ناصِرا أمَا مِن مُعينٍ يُعينُنا؟ أما مِن ناصِرٍ یَنْصُرُنا؟ آیا کسی هست مرا کمک کنه، همراهی کنه، نصرتم بده؟ روایت میگه یه مرتبه قاسم ابن الحسن از خیمه بیرون دوید. صدا زد عموجان! من هستم! یاریت میکنم. ابی عبدالله تا قاسم رو‌دید، راوی میگه بغلش کرد بوسید. صدازد قاسمم تو یادگار حَسنم هستی، تو باید کنار من باشی، من تو رو نگاه می کنم یاد حسنم میوفتم. تو نمیخواد بری میدان.قاسم گفت: عموجان! اذن میدان به من بده. من نمیتونم ببینم شما اینجوری غریب وتنهایی. آقا اذن میدان ندادن. فلذا مقتل میگه: "فَجَلَسَ القاسِمُ مَهموماً مَغموماً مُتَهَلِّماً باکِی العَین، حَزینَ القَلب، فَوَضَعَ رأسُهُ علی رِجلَیه." سرش رو گذاشت رو‌ پاهاش ناراحت، غمگین، گوشه ی خیمه نشست."وَ ذَكَر أنّ أبَاهُ قَد رَبَطَ لَه عوذَةً فِي کِتفِهِ الاَیمَن" ..یهو یادش افتاد باباش حسن به کتف راستش یه بازوبندی بسته.. یادگار باباشه. باباش گفته قاسمم! این حرز رو بهت میدم یه نامه ای هم تو این حرز گذاشتم. یه روزی میرسه داداشم حسین تنها میشه، یه وقت نکنه اونجا داداش من رو غریب رها کنی بری، میدونم حسینم بهت اجازه نمیده بری میدان. یه نامه نوشتم تو‌حرز گذاشتم این نامه رو اون‌ موقع بهش بده. قاسم بازو بند رو باز کرد، آورد خدمت ابی عبدالله. "وَ عَرَضَ ما كَتَبَ عَلى عَمِّه" نوشته رو أورد تقدیم ابا عبدالله کرد."فَلَمّا قَرأ الحُسينَ عليه السلام العَوذَةً، بَكىٰ وَبُكاء شَديدا" تا این نامه رو ابی عبدالله دید رو‌چشمش گذاشت، بوسه زد، روایت میگه شروع‌ کرد های های گریه کردن...... نگاهش به دست خط حسنش افتاد.آی قربونت برم داداش! قربونت برم که یه عمر چه غم‌هایی تو‌ دلت بود و به من نگفتی. قربونت برم که چه صحنه هایی دیدی وبه ما نگفتی. قربونت برم‌ که شبا از خواب می پریدی هی میگفتی نزن..نزن...نزن.... "فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ" این بچه خودش رو انداخت رو دست وپای ابی عبدالله، پاهای عموش رو‌میبوسه. به دست وپا افتادن یعنی اینکه التماس کنه.. قاسم التماس عموش رو‌میکرد...."ويَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّى أذِنَ لَهُ" از عموش میخواد بهش اجازه بده بره میدان، اذن رو‌ گرفت، راه افتاد. همچین‌ که به سمت میدان حرکت می کرد شروع کرد رجز خوانی کنه.* "انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن هذَا حُسَیْنٌ کَالاَسیرِ الْمُرْتَهَن بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن" *تا صدا زد «أِن تَنْکُرونى» من فرزند حسنم همه ی پیرمردایی که تو‌ جَبل زخم از امام حسن خورده بودن، یهو سرشون رو بالا آوردن گفت کیه؟! پسرِ حسنه؟ به عمر سعد گفتن اجازه بدید ما به جنگ این بچه بریم. دورش کردن‌، شروع کردن تیر بارونش کنن سنگش بزنن. همچین که اومد سرش رو برگردونه اون نامرد با شمشیر به فرق قاسم زد با صورت به زمین افتاد.نیزه رو‌ برداشت، جوری تو کمر قاسم زد که این نیزه از سینه ی این بچه بیرون زد. خونا شروع‌ کرد سرازیر شدن "وَ صَاحَ يَا عَمَّاهْ "ناله اش بلند شد. عمو! * بعد تو‌ این حرمِ مرثِیه خوان را چه کنم یا تنی مانده به شن های روان را چه کنم می وزد آهِ من و خِش خِش تو‌ می آید این همه دور وبرم برگ‌ِ خزان را چه کنم *«برگ خزون وقتی رو‌زمین میریزه، وقتی آدم‌ روش راه میره، خِش خِش صدا میده» * نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است آه این را چه‌کنم وای که آن را چه‌کنم نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند پیش زهرا بدنی بی ضربان را چه‌کنم از عموجانِ تو تنها به لبت جان مانده بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چه‌کنم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
وتوسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تو نگفتی که جوان مُرده عمویی دارم این زمین خورده ترین مَرد جهان را چه‌ کنم نامنظم زدنِ قلب مرا می‌بینی نامنظم شدنت بُرده توان را، چه‌کنم *میدونی چرا بدنش نامنظم شد؟ وقتی صداش بلند شد عمو‌جان! روایت میگه ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند بالاسر قاسمش. اما چه صحنه ای دید؟! تصور کنید وقتی یه طعمه ای رو‌زمین میوفته کفتارا دورش حلقه می زنن، دید این کفتارا دور قاسم رو‌گرفتن، هر کسی داره با یه چیزی میزنه. یکی داره نیزه میزنه، دورش رو گرفتن دارن می چرخن دور قاسم. یکی میگه نوبت منه، ابی عبدالله اومد دید یه نانجیبی شمشیر آورده بالا میخواد بزنه، زد دستش رو انداخت. یهو دید از اون دور اسب سوارا دارن‌ میان میخوان نجاتش بِدن. ابی عبدالله عقب کشید این اسب سوارا انقدر رو بدن قاسم تازوندن روایت میگه صدای خرد شدن استخوانها می آمد.. یاد کدوم‌ لحظه افتادی؟ اون لحظه ای که مادرش پشت دَره، داره ناله میزنه نمیذارم بیاین، خونه، خونه ی منه اذن می خواد. اون نامرد همه ی توانش رو ریخت تو‌ پاهاش چنان با لگد به در زد...* اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمقِ زیاد گیرم این سینه شود خوب دهان را چه‌ کنم :حسن لطفی گلم‌زوده واسه پرپر شدن شکستی بدجور آیینه ی حسن میپاشی بیشتر دست وپا نزن عمو‌جونم با هر سرفه خون می ریزه از لب تو آغوشم‌غرق خون شد پیکرت با، سنگ و تیر و نیزه گل بارون شد گفتی ابنُ المجتبایی هرچی شد که از اون شد سرِ تو ریختن، با بغض وکینه تقاص عشقِ علی همینه به تو رسیده، ارث از مدینه سرِ شکسته، خِس خِس سینه بمیرم درد بی حد می کِشی نفس هاتو خیلی بد می کشی زیر سم اسبا قد می کشی عمو جونم قاسم قاسم من گُمت کردم میون نیزه های این لشگر آه‌وناله ات گم شده تو سر صدای این لشگر مونده روی پیکرِ تو رَدِّ پای این لشگر دور تو‌جمع اند، هزار تا قاتل بهم‌می خندن یه مشت ارازل برا تنفس خوردی به مشکل پُر از هلالی، ای ماه کامل ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
AudioCutter_narimani_shab6_1401(2).mp3
8.61M
|⇦•بعد تو این‌ حرمِ... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ توماس ماساریک: گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم را متأثر می‌سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین (علیه‌السلام) یافت می‌شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین (علیه‌السلام) مانند پر کاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•اگر با من نبود این ..... امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت علی اصغرعلیه اجرا شده شبِ هفتم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ العَصرِ والزَّمانِ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ سَلامٌ عَلَىٰ آلِ يس، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَرَبَّانِيَّ آياتِهِ اگر با من نبود این ابرو بارانی که من دارم برایم دردسر می شد گناهانی که من دارم من از وقتی که یادم هست غرق معصیت بودم چه اندوهی ست در حال پریشانی که من دارم دل شیطانی نفسم را به دست آوردم و دیدم چه سودی می برد از بار خُسرانی که من دارم ضرر کردم، سرِ بازار هم بی‌مشتری ماندم خودت گاهی بخر از جنسِ ارزانی که من دارم *آقاجان! چیزی برای عَرضه ندارم..اما اومدم کلاف نخ آوردم‌ برات..اومدم‌ اسم‌ منم بنویسی عزیز زهرا!...آقا جان!....* من از بی کربلایی گم شدم در شهر، کاری کن دلت آیا نمی سوزد به هجرانی که من دارم؟ *عزیز زهرا! آقاجان راستی امشب کجایی؟ "ليْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ؟بَلْ أَیُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَی أَبِرَضْوَی أَوْ غَیْرِهَا أَمْ ذِی طُوًی عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَی الْخَلْقَوَ لا تُرَی وَ لا أَسْمَعَ لَكَ حَسِیسا وَ لا نَجْوَی "....خیلی برام سخته همه رو‌می بینم تو رو‌نمی بینم..صدای همه رو‌می شنوم و فقط صدای تو رو‌نمی شنوم...آقاجان!* بمیران و به دیدارم بیا تا اهل گورستان به پا خیزند از دیدار مهمانی که من دارم یقیناً من هم از سرچشمه با خود نور خواهم بود اگر بیرون بیاید ماه پنهانی که من دارم تو می آیی مُحرم ها برایم روضه خواهی خواند بخوان روشن بماند آهِ سوزانی که من دارم بخوان از روضه ی اصغر، بخوان از تیر از خنجر بخوان تا خون ببارد چِشم گریانی که من دارم *مرحوم سید حیدر حلی ، از علما و شعرای بزرگ شیعه ست سالها از این شهر به اون شهر ، از این زیارتگاه به اون زیارتگاه ، دنبال یوسف زهرا میگرده.یه قصیده ای گفت، گفت این قصیده رو می برم روبروی قبر و حرم ابی عبدالله می خونم وارد حرم شد قصیده شو مقابل مضجع ملکوتی ابی عبدالله خواند :* "اَتری تَجیءُ فَجیعهً بِأمَضَ مِن تِلْکَ الفَجیعه؟ حَیثِ الحُسینَ عَلی الثَری خَیلُ العِدی طُحِنَت ضُلُوعه" *یعنی اون لحظه ای که ابی عبدالله رو زمین افتاد سوارها با اسبها اومدن اینقدر رو این بدن تازوندن که اینجا سَید حیدر میگه :"طُحِنَت ضُلُوعه....." "قَتَلَتهُ آلُ أمية ظامٍي إلى جنبِ الشريعَة” تا اینجا رو‌خوند اما وقتی به اینجا رسید یه اتفاقی افتاد تا این‌جمله رو‌گفت:"و رضيعُه بدم الوريدٍ مُخضَّبٌ فاطلُب رضيعَه"یه مرتبه دید یه دستی اومد رو شونه اش سَید حیدر بس کن منه مهدی دیگه طاقت شنیدن ندارم ...* عجب رازی است در روضه یقین دارم همین دنیا نجاتم می دهد ذکر حسین جانی که من دارم شروعم با تو بود و با تو خواهد بود پایانم ندارد هیچ کس آغاز و پایانی که من دارم *بریم‌در خونه ی علی اصغرامام‌حسین‌.. میرزای قمی که روضه می گرفت هرشبی که مداح میومدروضه بخونه ..می پرسید آقا! از کی بخونم؟ میرزای قمی می فرمودن: از علی اصغرِ امام حسین برام بخون‌..شب دوم پرسید آقا از کی بخونم؟ فرمود: از علی اصغر امام حسین بخون.. شب سوم ..شب چهارم..شب پنجم..هرچی می گذشت مداح سؤال می کرد از کی بخونم؟ میرزای قمی می فرمود از علی اصغر امام حسین بخون..مداح اعتراض کرد، آقا!چند شبه داریم از علی اصغر میخونیم. میرزا گفت: آری، هر ده شب و میخوام‌ از علی اصغر برام بخونی. آخه همه ی شهدا تو‌ کربلا زبون داشتن می تونستن حرف بزنن ..با دستشون می تونستن دفاع بکنند. زره به تن داشتن. اما این شیرخواره نه زبون داشت که حرف بزنه، نه می تونست از خودش دفاع کنه، یه مرتبه ابی عبدالله دید این بچه داره دست وپا میزنه. .... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
وتوسل به‌ حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شب هفتم رسیده میبینی بازم‌اصغر به گریه افتاده توی خیمه کنارِ گهواره به‌گمونم رباب جون‌ داده بازم انگار، مادری تشنه روضه ی شیرخواره میخونه خالیه آسمون آغوشش از شبِ گاهواره میخونه «میدونی چی میگه؟» لا لالا گلم‌ لالاعلی اصغرم لالا کودکش رو‌حسین با خود برد رفته شاید با آب برگرده شاید این دفعه با لبِ سیراب شیر خوارِ رباب برگرده شاید این دفعه حرمله دستش وقت پرتاب تیرها بِبُرِه شایدم تیر، پرت شه اما به علی اصغر حسین‌ نخوره شاید این دفعه روی دست حسین‌ اصغرم دست و پا نزنه واسه یک قطره آب الهی که یه پدر رو به دشمنا نزنه کاش میشد؛ ولی نشد‌ که‌ نشد باز هم‌ تیر با شتاب آمد باز دست حسین پُرخون شد غم سراغ دلِ رباب اومد مونده حیرون دوباره ارباب و باز نگاهش به پهنه ی دشته یه قدم سمت خیمه اومده و دو قدم سمت دشت برگشته *همه دیدنداین بچه رو زیر عبا پنهان کرده یه قدم میره سمت خیمه ها یه قدم برمی گرده ..خدا نیاره برا کسی بچه اش رو دستش جون‌بده..خدا میدونه اون لحظه چقدر سخته..بچه تو‌بغلت جون داده، نمی تونی برگردی خونه ات، میگی الان مادرش چشم به راهه......* تا نبینه رباب اصغر رو طفل رو‌ داخل عبا برده‌ مُتَحَیِّر حسین از صحرا پشت اون‌ خیمه سَر درآورده *یه مرتبه دیدن ابی عبدالله پشت خیمه ها رو زمین نشست. با نوک‌ خنجر یه قبر کوچولو آماده‌ کرد تا اومد این بچه رو تو‌ خاک بذاره..یه مرتبه دید یکی داره میگه ،حسین‌ صبر کن، بذار یه بار دیگه بچه ام رو ببینم .....ای حسین ..... «صَلَی اللّهُ عَلَیْکَ یا مَظْلوم یا أَبا عَبدِاللّه» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop
AudioCutter_narimani_shab7_1401.mp3
7.39M
|⇦•اگر با من نبود این..... و توسل به حضرت علی اصغرعلیه السلام اجرا شده شبِ هفتم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام کاظم علیه السلام: هرکس پشت سرِ برادر مومنش دعا کند، از عرش ندا می رسد: صد هزار برابرش نصیب خودت باد 📚 کافی، جلد ۲ ص۵۰ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•نگاهت کردم اما..... وتوسل به حضرت علی اکبرعلیه السلام اجرا شده شبِ هشتم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شب هشتم‌محرمه..شب، شبِ علی اکبره..اومد اجازه ی میدان‌ گرفت. ابی عبدالله بدون‌چون وچرا گفت:برو. روایت میگه ابی عبدالله اصلاً معطل نکرد. همچین‌ که علی اکبر اومد گفت: بابا جان ! علی اکبر یه نگاهی به ابی عبدالله کرد،صدا زد بابا! دارم می بینم اینقدر غریبی و تنهایی ."فریدٌ لا ناصِرَ لَک وَ لا مُعین روحی لِروحِکَ الفِداوَ نَفسی لِنَفْسُکَ الْوِقا" جونم‌ فدات بابا! «همچین که‌ مادرمون فاطمه اومد پشت در مسجد، دید بالا سر علی شمشیر کشیدن. گفت: می ایستم تا علی نیاد نمیرم. همچین‌ که علی از مسجد اومد بیرون دست علی رو‌ گرفت. گفت:جونم‌ فدات علی جان! ..» علی اکبر رفت میدان، رزم می کرد رجز می خوند.. شیخ‌ جعفر شوشتری میگه: ابی عبدالله دم درِ خیمه ایستاده بود همین‌جوری قد و بالای علی اکبر رو‌ نگاه می کرد. ای جونم علی! الهی قربونت برم‌ مراقب باش. همچین که شمشیر میزد ابی عبدالله می گفت: آی قربون شمشیر زدنت. همچین که به اسب می تازوند می گفت: آی قربون اسب تازوندنت... از بزرگان شنیده شده اما جایی نیومده ..ابی عبدالله به علی اکبر اذن داد بهش گفت برو‌ میدان علی جان! اجازه میدم بری به شرط اینکه چند قدم جلو‌ چشم بابات راه بری. میخوام یه بار دیگه جمالت رو ببینم، راه رفتنت رو ببینم، قدم زدنت رو ببینم، قد و بالات رو ببینم. رفت میدان چشم ابی عبدالله دنبال علی اکبره.. راوی میگه تا ابی عبدالله دل از علی نمی کند هیچ ضربه ای بهش نمی خورد. هنوز زخمی به بدن علی نخورده.. مقتل میگه:"ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ وَ قَد أَصابَتٌه جِراحاتِ كَثيرَةٌ وَ قَالَ يَا أَبَت الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي" بابا!سنگینی سلاح اذیتم میکنه،بابا! تشنگی داره اذیّتم میکنه جگرم‌میسوزه.گفت: بابا! "فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءٍ سَبِيلٌ" یه کم آب هست به علیت بدی؟"أتَقَوّىٰ بِها عَلى الأعَداء"آب بخورم جونم بیشتر میشه. "فَبَکَی الحُسَینُ عَلَیهَ السَّلام" تا این حرف رو زد ابی عبدالله شروع کرد گریه کنه "وَ قال يا بُنَيَّ یعَزَّ عَلى مُحَّمَدٍ وَ عَلى عَليٍ وَعَلی أَبیک أَنْ تَدْعَوهُم فَلا يُجِيبوك "خیلی برا بابات و پیغمبر وعلی سخته چیزی ازشون بخوای نتونن بهت بدن. یه درخواستی بکنی نتونن جوابت رو بدن.. یاد چی افتادی؟ یه درخواستیم بی بی پشت در داشت اما علی نتونست جواب بده.. "وَ تَسْتَغيثُ بِهِم فَلا يَغيثوك يا بُني هاتَ لِسانَك" بابا! زبونت رو بده "فَأخَذَ بَلَسانِهُ فَمَصَّه"ابی عبدالله زبانش رو‌گذاست تو‌دهان علی. "وَ دَفَعَ إليهِ خاتَمَه" انگشترش رو در آورد "وقال: خُذ هذَا الخاتَمُ فی فیک"بابا این انگشترو بگیر تو‌ دهنت بزار. وَ ارْجِع إِلى قِتالَ عَدوِّك"به میدان برگشت جنگ نمایانی کرد. "وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ حتی قَتَلَتَ" دویست نفر رو به درک‌ واصل کرد. یکی گفت: داغ این بچه رو به دل باباش میذارم. ایستادین این داره همه تون رو‌ میکُشه... با نامردی نیزه اش رو به پهلوی علی اکبر زد...یه ضربه ام به فرق علی اکبر زد. همه شمشیرهارو در آوردن هرکی با هرچی دستشه میزنه. همچین‌که خونها از فرق علی جاری شد جلو‌ چشمای اسب رو‌گرفت. خودش رو انداخت رو‌گردن اسب، اسب رَم کرد داخل لشگر زد دیگه چشمای اسب جایی رو ندید رفت وسط میدان اون نامردا میدونی چی کار کردن ؟"ثُّمَ أَحاطوا بِه" دورش رو گرفتن،"فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ اِرْباً اِرْباً" نگاهت کردم اما درهمی تو لای لخته خونها مبهمی تو تو را قطعه به قطعه چیدم اما چرا هرجور میچینم‌ کمی تو سرت را ابن مجلم ها شکستن وپهلوی تورا با پا شکستن جوانم مُرد و کنارم کِل کشیدن سر پیری غرورم را شکستن مشو‌راضی که با خِجلت بگردم در این صحرا به صد زحمت بگردم زمان بردنت دلشوره دارم نیوفتی از هوا دورت بگردم کنارت عمر من سر آمد اکبر زِخیمه عمه مُضطر آمده اکبر زِجا برخیز تا برخیزم از جا دوباره حرف مَعجر آمده اکبر ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net 🛒 فروشگاه فرهنگی↶ https://eitaa.com/babolharam_shop