⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد پناهیان *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
رباب که میدونید، هم مادر علی اصغر هم مادرِ سکینه اون دختر شیرین زبانی که لحظۀ آخر گفت بابا بیا ... نشست تو بغل بابا ... جانِ بابا رو گرفت حال برو بابا ...
دیگه حسین اومد تو لشکر جانشو داده بود پا اون دختر شیرین زبانش ... اباعبدالله الحسین درعشق رباب شعر میگفت،میفرمود: که خونه ای که توش رباب و سکینه هست رو دوست دارم و کسی به من مزمت نکنه که چرا این حرفهارو میزنه شما نمیدونید رباب کیه .. رباب اینجوریه
رباب همون کسی که یک سال زیر آفتاب زیر سایه نیومد آقای من بدنش زیر آفتاب میگن در اثر اینکه زیر آفتاب نشست از دنیا رفت یک سال بیشتر گریه نکرد خودش یه شعری داره یه سال گریه میکنن بعدش خداحافظ ...
مضمونش شبیه به اینه خیلی رباب عجیبه .. در زنهای صدر اسلام اصلا نام رباب به عنوان یک زن فاقله وجود داره حالا داستان علی اصغر چجوری باید تحلیل کرد رباب داره تو خیمه بال و پرمیزنه حسین کمک میخواد یه مرد نیست اینجا رباب میخواد بیاد خودش رو بندازه جلو حسین تیرها به او بخوره اما مولا دستور داده خانم ها بیرون نیان نقشی که فاطمه زهرا برای علی ایفا کرد رباب نمیتونه یه مانع دیگه هم داره اونم اینکه این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است ...
تازینب هست رباب تو کنیز این خانه ای با دلش چیکار کنه رباب هی میخواد بگه ای تیرها به جای اینکه به حسین بخورید به من بخورید اینجوری شد که نمیدونم چی شد که امام حسین فرمود علی اصغرم و بدید باهاش خداحافظی بکنم من چند تا داستان و که میزارم کنار همدیگه ی همچین تحلیلی رو بهش میرسم احتمال داره این تحلیل درست باشه .
همه رو امام حسین خداحافظی کرده لحظه هایِ آخر خداحافظی عمرسعد ملعون خاک برسرش بکنن گفت تا وقتی حسین تو خیمه است بین زن و بچه داره خداحافظی میکنه اگه تیراندازی کردید اونو کشتید ... خلاص شدید ازدستش بیاد با شمشیر شمارو امان نمیده نصفتون رو تار و مار میکنه تیرانداز ها اومدن دیگه ...
عباسم که نیست میدون بهم خورده آقا ، آقا رو شروع کردن تیر باران کردن تو یه لحظه حضرت مثل خار پشت شدن از بس تیر نشاندن اونوقت حضرت درحال خداحافظی دیگه همچین که لباشُ و گذاشت رو لبهای علی اصغر آرزویِ رباب برآورده شد یکی از تیرها که به گلوی علی اصغر نشست بگو به قلب رباب نشست ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_پناهیان
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Panahiyan_ babolharam.ir.mp3
1.14M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد پناهیان *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجتالاسلام استاد پناهیان *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
چه صدایی ، چه علی چه پسری ، چه دلی میبرد از بابا ...
عشقِ یعقوب به یوسف رازِ داستان حضرت یوسفِ ، عشقِ زمینی که یه پدر حق داره اونقدر برا پسرش گریه کنه کور بشه و این پدر هر چند پیغمبرباشه؛ ببین چه خبره "
خدا تو قرآن میخواد بفرماید پدرا اگه یه وقتی پسرخوبی داشته باشن نه مثل علی اکبر حتی درحد یوسف پیغمبرم باشن حق دارن اینقدرگریه کنن تا نابینا بشن چون عشق پدر یه عشق پنهانِ ... عشق مادر ابراز میشه پدرا پنهان میکنن ، پدرا اگه یه پسری رو دوست داشته باشن بیچارۀ پسرند بیچارۀ پسرشون میشن ... ازفرسنگها بویِ پیراهن یوسفش رو شنید شما فکرمیکنید که حسین نفهمید علی اکبر پشت لشکر بود افتاد رو زمین ولی نفهمید یعقوب از فرسنگها حالا علی اکبر چرا رفت پشت دشمن ....
بعضیامیگن که شایداینجوری بوده که علی اکبر فرقشون شکافته شده بود خون سرشون ریخت روی چشمای اسب ، اسب نمیدید رفت من باور نمیکنم علی اکبر خودش میخواست جلوی بابا جون نده گفت برم عقب علی اکبر بامعرفته ... تنها شهیدیه تو کربلا که صدا زد یااباعبدالله این پیغمبر است که آمده است علی اکبر اشبه الناس خَلقاً و خُلقاًبه رسول الله ساده نیست ...
حسین چه لذتی برد از این پسر چه صفایی کرد از این پسر کاش همونجا امام حسین تازه باعلی اکبرآشنا شده بود نه اینکه ریز ریز علی اکبر جلو چشم بابابزرگ بشه ببخشیدمن جگر شما روخون میکنم یااباعبدالله کربلا میام که روضه علی اکبر و نبایدبخونیم بزار اینجا بگیم راحت این داغ دل حسین تازه میشه اینقدر از شما خوشحال میشه لبخند میزنه میگه پس شما فهمیدید علی کی بود حق به من میدید بسوزم مزار شهدای کربلارو کی تعیین کرده بگو آقا امام سجاد علیه السلام همه بدنهای شهدا رو یک جا گذاشت تا نوبت به علی اکبر رسید فرمود اینو بیارید کنار بابا همین امروز و میدید یه ضریح داشته باشن لااله الاالله بگم داد بزنید رفقا این کار امام سجاد میدونی یعنی چی یعنی من میدونم بابام حسین دوست داره تا روز قیامت علی اکبر و بغل کنه بزارید این دوتا پیش هم باشن بزارید این دوتا پیش هم باشن ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_پناهیان
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Panahiyan _ babolharam.ir.mp3
1.1M
⇦🕊*ذکر توسل _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجتالاسلام استاد پناهیان *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجتالاسلام استاد پناهیان *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
یه حرفی رو میخوام به جوونای جلسه بزنم راستش من زیاد موافق نیستم آقا پسرا زیاد آقا پسرای خوبی بشن میدونید کجاش و دارم میبینم آقاپسر عبد خدا بشه آقا پسر یک روحیه لطیفه دستور گوش کردن عاشق دستور بودن پیدا بکنه چیکار نمیکنه چه اتقاقی رو در عالم رقم میزنه مامانش خیلی دوسش میداره نه مامانش اولا همیشه دوسش میداره ثانیا مامانش دوسش بداره زیاد مشکلی تو عالم ایجاد نمیشه چراچون مامانش خیلی راحت احساساتشُ به پسرش ابراز میکنه دورت بگردم گل پسرم جگرمن اشکالی که ایجادمیکنه این آقا پسر اینه که دل بابا شو میبره باباشم نمیتونه مثل مامانش ابرازاحساسات بکنه اینم اشکالی نداره کیف میکنه قد و بالای پسرش و میبینه پسرش عبد خدا کیف میکنه چه پسری داره پسرا خوب میشن بدجوری دل بابا رو میبرن دلیلش چیه قرآن" چرا ؟ چون مثال عشق زمینی تو قرآن یعقوب و یوسفِ ازنظر روان شناسی خیلی موضوع پیچیده ایِ ما سه چهار تا دیگه قصه تو قرآن داریم همش عشق پسر به پدرِ ذکریا یحیی شنید آخرین پیامبر پسرش از دنیا میره ذبح میشه گفت خدایا من نمیتونم باید یه پسری به من بدی دل منو ببره بعد سر بریدشو بیارن برام میخوام هلاک بشم برا آخرین پیغمبر بعد خدا یحیی رو بهش داد حالا یحیی کیه وای خدای من خود زکریا در حداعلاست ...
یحیی چی شده اینقدر از خوف خدا اشک ریخت یحیای پیامبر روگونه هاش ساییده شده بود مادرش نمد گذاشته بود برا گونه هاش پسرم بسه دیگه اینقدر گریه نکن در عبادت سیر که دل بابارو برد اون واقعه براش پیش اومد ، سر از بدنش جداکرد اون ظالم .. که حالاحضرت ذکریا بشینه سر پسر خودش بگه حسینم حسینم ...
داستان عشق پدر به پسرمن ازخانم ها عذرخواهی میکنم نمیخوام کنارشون بزارم تو این صحنه خانم ها مشارکت بکنن همونجوری که زینب یه دفعه ای برای اولین بار اومد بین نامحرمها .... دوید... خودشُ رسوند به علی اکبر حسین ... خانما مشارکت بکنن همراه زینب کبری بدوند اولین بار که زینب و قد و بالاش و نامحرم دید بالای سر علی اکبر پسر نباید زیاد خوب بشه که خوب بشه دل پدر و میبره عشق پنهان پدر به پسر عجیبه آقا پسرا پدراتونو خیلی احترام کنید ...
اینا یه عشق پنهان دارند نمیتونن رو کنن مادرت راحتتره احترام مادرتم داشته باش سه برابر بیشتر ولی هوای پدر رو داشته باش همچی که سر تو میندازی میری اونورا حواست باشه یک دفعه میبینی باباهه شروع کرد نگاه کردن قد و بالاتو من دیگه روضه که نمیتونم بخوانم خواستی بری مسافرت رفتی خداحافظی کردی رفتی برگرد دوباره خداحافظی کن نزاری بریا اگه بابات گفت خب پسرم دیده بوسی کردیم برو برو ولی دم دربرگرد دوباره یه لبخند به بابا بزن بگو بابا خداحافظ نزاری بریا ... این بابات دیوونه تو اگه پسر خوبی هستی نمیتونه ابراز کنه پیشنهاد میکنم یبار دیگه برگرد علی اکبر هرچی جنگ کردید انگار مقدر نیست کشته بشه برگشت یه نگاه کرد دید بابا داره خیره خیره نگاه میکنه گفت من خیلی زود خداحافظی روجمعش کردم دیگه حالا بقیشُ برات توضیح میدم دیگه پسر نباید که زیاد خوب بشه که اگه زیاد خوب شد تورو خدا شهید نشه ...
یه پدرشهیدی ازپدر شهدای مدافع حرم میگفت این پسرم دیر وقت میومد خونه با من کشتی میگرفت اذیتم میکرد شوخی میکرد میگفتم بابا چرا دیر میای من میخوام تو رو ببینم میگفت بابا دیگه ببخشید دیگه دارم میرم تمرین میخوام برم سوریه و اینا میگه منم زیاد جدی نمیگرفتم رفتنشُ رفت و شهید شد و اینا ؛ میگفتش که وقتی شهید شد روزایِ اولم یه مقدارداغ بودم بعدکم کم یاد اون حرکاتش میفتادم یاد و خیالش میفتادم هلاک میشدم ... یه شب دیگه طاقت نیاوردم خیلی دلم آتیش گرفته بود خدا شاهده الان هست پدرِ ، گفت یه دفعه ای دیدم پسرم تو اتاقِ گفت بابا از تو انتظار نداشتم چرا ناآرومی عزیزم ... یه لبخند بهم زد آروم شدم به من میگفتا میگفت حاجی دیگه بعدش آروم شدم ... این لازم بود بیاد بهم بگه گفتم خواب بود یا بیداری گفت من اصلا نمیدونم این حرفهارو لازم بود بهم بگه ...
یه جمله بگم عرضم تمام میگن هفت مرتبه حسین صدا زد علی لب گشا حرف بزن من به فدایِ سخنت ... یه باربگو بله .. یه بار بگو بابا ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_پناهیان
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Panahiyan _ babolharam.ir.mp3
1.86M
⇦🕊*ذکر توسل _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حجتالاسلام استاد پناهیان *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل _ شب تاسوعا محرم 95 _حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجتالاسلام استاد پناهیان *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
امام حسین تو مسیرکربلا که میومد رسید به یه روستایی دید قحطی زده ، مسیحی بودن، گفت چرا این گونه هست وضع شما؟! مادری پیرزنی اومد جلو گفت شما احتمالا از اولیای خدا هستی ، شما رو آدم میبینه به این مضامین یاد حضرت مسیح میفته ...
فرمود من حسینم پسر آخرین پیامبر دلش روشن شد گفت ما چشمه یمان خشک شده است کجاست چشمه ی شما کنار این سنگ بود نشست لطف کرد چشمه جاری شد آب گوارا روستا رو آباد کرد مهمان بودن برای اونها مدتی این مادر اسمش ام وهب بود پسر تازه ازدواج کرده ای داشت با همسری که عاشق هم بودن ، همچین که خواست از روستا بره آی شبیه مسیح ابن مریم کجا میری با خانواده؟ میشه ما از شما جدا نشیم با شما باشیم ؟
نه ما به نبردی خواهیم رفت، کی با شما میخواهد بجنگد؟ ..کی باشما میخواهد بجنگد ..
خب حالا داستان داره پسر و مادر بهم نگاه کردن پسر و همسر بهم نگاه کردن با این مرد برویم ؟برویم ؛ اگر پاش افتاد از این مرد دفاع بکنیم آقا چشمتون و ما آباد کردیم بنشینید زندگی کنید ...
چه مسیحیان نازنین و خوبی بودن که وقتی بوی حسین را چشیدند و حس کردن دیگه ازش جدا نشدند بچه ها دیگه بعد از عاشورا دیگه از حسین جدا نشیدا ... ببین حسین چشمه ی اشک تورا جوشان کرده است ...
خب من میخوام روضه بخوانم اما با اشاره شما عکس العملتون چگونه خواهد بود نمیدونم ، یا اباعبدالله، بچه ها تشنه اند میشه یه چشمه ای هم اینجا برای بچه های خودت ....
شما نه؛قمربنی هاشم ابالفضل العباس لااقل به کنار نهر علقمه نرود میشود ... نه ما برای خودمون نه صدای العطش بچه ها کشت ابالفضل العباس ... این حرف من نیستای جوری اگر میشد ابالفضل العباس نره یه زبانحال هایی که من شان داره یعنی درستم هست برای بچه های حسین درست کردن وقتی امام حسین از کنار نهر علقمه برگشت این بچه ها اومدن دور امام حسین یجوری با زبان بی زبانی بابا ما آب نمیخوایم میشه عمو برگرده .... میشه شما اینقدر گریه نکنی ... میشه عمو برگرده ...
آب به خیمه نرسید فدای سرت ... فدای سرت برای آب حسین درمانده دستور گوش میکند شب دستور گوش کردن میشه شب ابالفضل نباشه ؟! میدونید اباالفضل چرا اینقدر مقامش بالاست همه شهدا به حال او غبطه میخورن؟من میخوام یه روضه های دیگه الان بخونن نه براب برای خون جگرهایی که اباالفضل خوردنه برای شهادت اباالفضل وخون جگرهایی که به اهل خیام دادنه برای خون جگرهای ابالفضل العباس میدونیدابالفضل چرامقامش بالاست ؟! برای اینکه اباالفضل هرگز راضی نبود هرگز نمیتوانست تحمل کند جلوی چشم های او علی اکبر به میدان برود شمشیرها بالا برود و بر بدن او اصابت کند و عباس ایستاده باشد مرد وزنده شدبعدازهرشهیدی میومدجلو آقا اجازه ی میدان بده نه عباسم أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی ... چشم تو رو خدا یک فاجعه بزرگ در راه است قاسم ابن الحسن جلوی عمو با یه لاپیراهن عمو خداحافظ حسین به عباس رحم کن نه عباس تو بایست ...
فجایع بزرگی رخ داد شهدا یک به یک فهمید اباالفضل العباس فهمید باید این زجر رو بکشه امام حسین آخرین فردش میخواد عباس باشه با برادرها اومدن اجازه گرفتن تا اجازه گرفتن آقا اجازه داد ماجرایی که میدانید بعد اومدن کنار فرمود برادران من اول شما به میدان بروید میخواهم قبل از اینکه رفتنم به میدان اجازه پیدا کنم داغ برادر بر دلم بنشینه چهار تا برادرای عباس رفتن یکی یکی شهید شدن ابالفضل میرفت خم میشد داغ برادر نمیدونم یه چیزایی در موردش میگن در مورد ناتوانی که برای انسان فراهم میکنه آدم حس میکنه که کمرش شکست خم میشد برادر و برمیداشت زیر لب میگفت آخ کمرم به خیمه می آورد داغ برادر دید او همه ی عمر اطاعت میکرد سابقه نداره حرفی به مولای خودش بزنه اما تا حسین اومد بدن عباس و برداره گفت حسین میتونم یه خواهشی ازت بکنم ؟! منو برندار من میدونم تو داری چی میکشی منو برندار ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حجت_الاسلام_پناهیان
#شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Panahiyan _ babolharam.ir.mp3
1.89M
⇦🕊*ذکر توسل _ شب تاسوعا محرم 95 _حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجتالاسلام استاد پناهیان *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_ حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
خوب نیگا کن،که داره بارون می باره
آقایِ من مهدی دیگه خواب نداره ...
آسمون و زمینُ غصه می گیره
مادرشم پیرهَنِ خونی میاره ...
دنیا پُر از غم شد
پشتِ فلک خم شد
ماهِ محرم شد ....
همه امیدم همین چِشایِ تَرمه
سایۀ این نور یه عمرِ رویِ سرمه
لباس مشکی هدیۀ مادرمه ...
*رفقا ، اومد فصصلِ عاشقی ... روزا و شبایی که منتظرش بودید رسید ... دیگه ان شالله تو این دهه براش بمیریم ...*
همین که روضۀ عطش رسید به سر
انگار یه خانوم ایستاده پهلویِ در
تا بوده رسم روضه ها این بوده که
مادر بیاد برایِ مجلس پسر ...
روضه بخون مادر
از بوسۀ حَنجر
از پیکرِ بی سر ...
راسته میگن تو قتلگاه رسیدیُ و ...
با قامتِ خَمت همش دویدیُ و ...
جسارتِ شمر و سنان و دیدیُ و ...
*شبِ اولیِ بریم مدینه ببینیم چه خبره ... بشینیم پایِ حرفایِ امیرالمومنین ... *
یه عده بی حیا با هیزم اومدن
نامردما خونَمونُ و آتیش زدن ...
مثلِ در خونه دلم شعله ورِ
تمومِ زندگیِ من پشتِ درِ ....
سوخته همه خونه م
ابریه بارونَم
ماتُ و پریشونم ...
آتیش گرفتم از سوزِ آهت فاطمه
داری میسوزی تو قتلگاهِت فاطمه
خانوم خونه م چی بود گناهت فاطمه
*ایشاالله هیچ مادری رو جلو بچه هاش نزنن .... *
تو ازدحام جلو چشام تو رو زدن
پیشِ نگاهِ بچه هام تو رو زدن ...
میریزه لاله از کنارِ معجرت
ردِ غلاف خنجرِ رویِ پرت ...
بازوت و شکستن (الله اکبر ...)
جلو چشای تو
دست من و بستن ...
*صحبتِ یه خانومِ هجده ساله هستا ... صحبت از یه پیرِ زنِ نود ساله نیستا ...*
میلرزه دستات تو موجِ سرد دلهوره
خاکایِ کوچه نقشِ غریبه چادرِ ....
*رسیمان بستن ... دارن علی رو میکِشن ، میبرن ...فاطمه بینِ در و دیوار پشتِ در افتاده ...به قول بعضی ها نه بینِ در ، در کنده شده .... در نیمه سوخته رو پا بند نبوده ... بی ادبِ بی تربیت چنان به در کوبیده ، در کنده شده رو بی بی افتاده ... علی رو دارن میبرن .... صحنه یه صحنه ای بود علی رسید عبا از دوش برداشت .....
وای ... مادرم ... وای ... مادرم ...
چه کنم دهۀ عاشوراست ، فصلِ مردنِ عاشقاس ، الان نگم کِی بگم ..."
خوش به حالت علی ، یه عبایی داشتی رو ناموسِت انداختی .... زینب اومد تو گودال ... گفت حسین جانم ....
ندارم معجری ......*
حسین ....
حسین جانم،حسین جانم،حسین جانم جانم جانم ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_اول_محرم
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _babolharam.ir.mp3
4.46M
⇦🕊*ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_ حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
کاروان آمده از راه ، پُر از ماه
چونان که طرفی در قُرقِ جون و حبیب است و بریر است
و در آن سو طرفی هم قرقِ نافعُ و سعد است و زهیر است
نفَسِ کرب و بلا زیرِ قدم هایِ علی اکبر و عباس فرو رفت
که حرف از زدن تیر و گلو رفت
مبادا که مبادا دو شب بعد بگویند عمو رفت ...
نفس کرب و بلا رفت فرو دم نزد این خاک
و با سینۀ صد چاک،فقط دید و فقط دید
فقط زرد شدُ سرخ شدُ سرخ شد
از آخرِ این حادثه ترسید ...
بگذارید که این بار روایت کنم از زاویۀ دیدِ صحابه،جریان را
بگذارید که عابس که خودش هست بهم ریختۀ حضرت عباس
روایت بکند صحنۀ جانسوز ورودیۀ هفتاد و دو جان را
بگذارید که در پایِ حبیبِ ابن مظاهر بکنم ذبح زمان را
بگذارید که این بار نگویم که وزید آه نسیمیُ و دلِ خواهرِ ارباب بهم ریخت
بگذارید نگویم که همان بدو ورودیه هم از گریۀ یک طفل دلِ آب بهم ریخت
بگذارید نگویم زِصدایِ نفسُ شیحۀ ده اسب،رقیه وسطِ خواب بهم ریخت
بگذارید شبی در وسطِ ظهر بگوید که چنان شد
بگذارید غلامی که سیاه است و مثلِ شب چارده دارندۀ ماه است
و بالقوۀ عون است که بالفعلِ همان عاشق بی واهمه جون است
بگوید که حسین ابن علی،کرد نگاهی به علی اکبر خویشُ
نگران شد که همان لحظۀ اول قدِ ارباب کمان شد
بگذارید که امسال حبیب ابن مظاهر بدهد شرحِ ورودیۀ اربابِ خودش را
و به تصویر کشد غصۀ اصحابِ خودش را
که پریشانیِ ارباب پریشان بکند نوکرِ خود را
و در آن لحظه حبیب ابن مظاهر برَد از شرم به پایین سر خود را
که به یک دست حسین ابن علی در بغل آرام کشد دختر خود را
و با دستِ دگر یک سره آرام کند خواهر خود را
و نگاهش بکند بدرقه کم کم علیِ اکبر خود را
نگذارید که امسال ورودیه شود مَدخَل آن روضۀ بی پردۀ گودال
نگذارید که امسال ورودیه شود روضۀ باز دو عدد گوش
و غم آن دو سه مثقال ....
*خیمه ها به پا شد ، آقا نگاه کرد این طرف و ان طرف دید زینب نیست ... سراغِ زینبُ گرفت ... بچه رفتن عمه رو پیدا کنن ... یه وقت دید علی اکبر سراسیمه آمد ، بابا عمه رفته پشتِ خیمه زانوهاشو بغل گرفته ، چی شده؟ چی میگه ؟؟... هی زیرِ لب میگه:حسین جانم،حسین جانم ... حسین جانم جانم جانم جانم ... سایۀ ابی عبدالله رو ، رو صورتش احساس کرد،سرش بالا کرد یه نگا به قدُ بالایِ حسین گفت الهی خدا سایه ت رو از سرم کم نکنه ....(زبانِ حال)
نگذارید که بر تل برود خواهری از حال
نگذارید که آن چکمه به هر جا بنشیند ...
نگذارید که این مرتبه بالا بنشیند
نگذارید که با پا بنشیند
نگذارید که بر سینۀ آقا بنشیند ...
نگذارید که خواهر همۀ فاجعه را آه ببیند
و پس از شمر سنان را وسطِ راه ببیند
و سکینه بغلش گاه نبیند چه شد و گاه ببیند
نگذارید که امسال ببرد زِ قفا شمر گلو را
نگذارید که امسال ورودیه فقط شمر بگیرد سَر مو را
و سنان بر سر سرنیزه نشاند سر او را ....
حسین جانم،حسین جانم،حسین جانم جانم جانم جانم ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _babolharam.ir.mp3
4.56M
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و مصیبت جانسوز_حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم 95_حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
دلم گرفته از خرابه
خرابه زندون عذابه
برس به داد من بابایی
دیگه نجات من ثوابه .....
بیا که ... توونی .... نمونده به تنم
*بدجوری میزدن ...*
خون گریه میکنه برا من پیرهنم
*گرفتی چی شد یا نه ؟!*
قد کوچیکم از غمت تا شد
دخترت حالا مثل زهرا شد ...
*فقط میشه شعر خوند دیگه ،جای هیچ حرفی باقی نمونده*
دوستت دارم خودت می دونی ....
لبات چرا اینجور شده؟
میشه با این لبای خونی
اگه دلت به حال من سوخت
یه کم برام قرآن بخونی ) 2
*اومدم بگم مواظب باش جا نمونی دیدم اصلا کسی نیست که گریه نکنه*
چندوقته ... نشنیدم ... صدای زیباتو
بذار تا ببوسم بابایی لبهاتو
جون بده ای کاش دخترت بابا
(چی شده مگه قربونت برم؟!)
داره خون میره از سرت بابا
*تا حالا از من زیاد شنیدید این عبارت و این کلمه رو این جمله رو ؛ زیاد گفتم بذار تیر خلاص بزنم اما تیر خلاص نشد اما امشب میشه ...*
چه ماجرایی شد اسیریم
شبا همه عزا میگیریم
آخه بابایی ریخته دیگه
تموم دندونای شیریم .....
*بابا یه دستایی بزرگی داشت ... هرچی بهش گفتم من گم شدم ... خواب بودم افتادم ....*
باور کن رقیه ... رو خاکا میخوابه
النگوی دستم ... بابا یه طنابه
*یه بیت بگم و بشینم دیگه صبر میکنم تا تو آروم بشی....*
از وَرَم بسته ... شد بابا پلکم
چی بگم من از ... سیلی محکم
خودت روضه خوان خودت باش دیگه از من بیشتر از این برنمیاد ...
این ناله ها برسه کربلا ... تانفس داری ...
حسین جانم جانم جانم ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _babolharam.ir.mp3
1.6M
⇦🕊*روضه و مصیبت جانسوز_حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم 95_حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ویژۀ شهادت و روضه امام سجاد علیه السلام _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
منم قاهر ، منم والی ، منم غالب
منم لحظه به لحظه درد را طالب
حسین ابن علی را اولین نائب
علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ...
منم دریایِ بی ساحل
منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل
نه یک بخشش!تمام بخش هایش کاملاً کامل
تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علی اکبرو
آیات کوتاه علی اصغر و آیات مکی ابوفاضل
منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله
با هم مرا گشتند هی قاتل
همین که چشم وا کردم خودم دیدیم علی اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد
قدم میزد دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش بهم میزد
برای قد بابایم خمیدن را رقم میزد ...
همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد
همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد
نفهمیدم چه شد از حال رفتم
تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید؟..آی فرزند رشیدش در میان خاک صحرا اربا اربا شد ...
*بازم بگم چی دیدم ؟!!...*
هراسان نجمه را دیدم که بالای سر نعشی کشیده ...
گوییا داغ امام مجتبی دیده
که قاسم هست اگر چون آن جگر گوشه برایش مثل آن روزی که می امد
جگر های حسن در تشت حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده ...
*آخ نمی دونید چه روزی بود اون روز ... چشمم و باز میکردم یه غمِ تازه ...*
دوباره چشم بستم ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم
صدای داغ هل من ناصرا در گوش من پیچید
پدر بر روی دستش برد اصغر را ...
دل خانم رباب آشوب شد ترسید،گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید
نمی گویم چه شد اما پدر خون علی اصغرش را در هوا پاشید ...
نمی گویم چه شد اما پدر در موقع برگشت می لرزید
نمی گویم چه شد اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید ...
همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و
همین که حال من آمد به جایش،خودم دیدم که دارد میرود با چکمه شمر آنجا توی گودال ...
دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش ....
*حسین ......
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن ...*
باعثِ این شد،بفهمم که پدر هم بی گمان رفته
و با علم امامت خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال
با نیزه سنان رفته و از بس لطمه دیده سر به نوک نیزه،با زحمت ... نه ! با یک تکان رفته ...
وزینب بعد از آنی که نیزه و شمشیرها را پس زده ، سمت حرم لطمه زنان ....
منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضۀ مکشوف
آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد
منم اصلا خوده روضه که هی مجلس به مجلس میرود از کربلا تا شام
منم آن مجلسی که سوخته زیر آتشی که ریخته از بام ...
منم آن مجلسی که آخرش از اول لبریز اشکش میشود پیدا
منم آن مجلس کنج خرابه ، آه ،وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا
منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد
در این مجلس رقیه تشنه است اما نمی دانم چرا باران نمیگیرد ...
منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه،سر بر روی نی ماندست
منم بی تاب،منم خسته،منم غمگین،منم والی
منم قالب علی ابن حسین ابن علی ابن ابیطالب ...
حسین جانم ... حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_چهارم_محرم
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
5.86M
⇦🕊*بحر طویل و روضه جانسوز _ شب چهارم محرم 95 _ویژۀ شهادت و روضه امام سجاد علیه السلام _حاج حسن خلج*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه وتوسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
قسم به این دلی که خون شد
به مادری که قد کمون شد
تو دست رد مزن به سینم
ببین که اشکِ من روون شد ....
تو چشمام زمزم ... اشکایِ مادرِ
همه هستیِ من این دو تا نوکرِ ....
غم تو رو تو سینه دارم
ببین که سر به پات میذارم
فدایِ زلف تو دو عالم
اینا که قیمتی ندارن ...
نباید سهم من از کسی کمتر شه
نذار زینب خجل از روی مادر شه
آبرو داری کن برای من
تا برن میدون لاله های من
بذار برای تو سپر شن
تو قتلگاه بدونِ سر شن ...
میخوام که هدیه هایِ زینب
رو نیزه با تو همسفر شن
میخرن دردایِ تو شامِ بلا رو
میگیرن تو کوفه جلویِ سنگا رو ....
عمریه دارم تو دلم امید
تا منم باشم مادر شهید
*یه وقت عباس دید خانم ام کلثوم رفت تو خیمه تنها نشست *
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
1.73M
⇦🕊*روضه وتوسل جانسوز _ شب پنجم محرم 95 _دو طفلانِ حضرتِ زینب سلام الله علیها _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
همیشه اسمِ هر فردی
مشخص می کند در لحظۀ تصمیم گیری
نوع تصمیمات او را با حقیقت هایِ اطرافش
که باشد یا نباشد بیاید یا نیاید
یا بگیرد یا نگیرد یا هزاران یایِ دیگر که
یکی اش میشود مقبول در دنیا اطرافش
اگر عباس باشد می شود شیری که با چشمانِ خود
در دام می آرد شکارش را
و با یک پلک کارش را به پایان می رساند
بی برو برگرد به پایان می رساند کار او را پس
بدونِ جنگ و خون ریزی بدونِ یک خراش کوچک سطحی
بدونِ درد اگر زینب شود هم می شود در کربلا و شام و کوفه
زینت بابایِ خود حیدر
به حدی که تصور می کند کوفه
به دنیا آمده یک حیدرِ دیگر
به این علت شبیهِ حضرتِ حیدر
که شد فرقش دو تا،زینب به چوب محملش باید بکوبد سر
اگر قاسم شود باید شود بین همه تقسیم
بگردد آهِ فرزند حسن یک نیم و فرزند عمو یک نیم
که جانش را به بابا و عمو با هم کند تقدیم
شود قسمت به روز و شب میان نجمه و زینب
بگردد میان نجمه و زینب میان اکبر و اصغر
میانِ نیزه و خنجر ...
بگردد پیکرش کوچک میانِ خار ها تک تک
میان ازدحام تیر میان آن همه شمشیر
تنش را پخش کرده در میانِ دشت
همان طوری که بابایش جگر را در میانِ تشت
که بابایش کریم است و پسر ابن کریم آری
که بزل و بخشش و جودِ حسن را دیده قاسم از قدیم آری
بیایید امشب از تجزیه و تحلیلِ عمقِ روضه قاسم بگذریم آری
که تشریح فضایِ روضه قاسم به شدت روضه باز است
که پایانش در آغاز است
که فعلِ سختُ و بی رحمِ کشیدن
بچه ها در کربلا مانند یک راز است
کشیدن می شود آغاز در کرب و بلا
آنجا که حر صف می کشد با لشکرش در محضر ارباب
و آقا دست خود را می کشد ارام بر مویِ رقیه دخترش شاید نگوید آب
کشیدن می شود آنجا که عابس
می کشد فریاد و از هم می درد پیراهنِ خود را
حبیب ابن مظاهر می کشد بر خاکِ صحرا هی تن خود را
وهب در خاک و خون می غلطد و
مادر برای دیدنش این سو و آن سو می کشد هی گردن خود را
علیِ اکبرِ ارباب هم دامن کشان دارد به میدان می رود در محضرِ بابا
علی پا می کشد بر خاک صحرا
می کشد تیر هی قلب مضطر بابا
و بر نعش جوانش می کشد فریاد علی اکبر بابا
کشیدن می شود بی رحم
آنجا که کمان را می کشد هی حرمله تا جا شود
تیر سه شعبه آه در نایِ علی اصغر
کشیدن می شود زجر اور انجا که
به جای اینکه بابا تیر را بیرون کشد
از حنجر این طفل با دقت گلو را می کشد از تیر بیرون
وای بابایِ علی اصغر ...
کشیدن می شود غمناک وقتی میکشد بابا عبا
بر قد و بالای علی اصغر
ولی اوج کشیدن می شود تصویر بینِ روضۀ قاسم
که بر رویِ زمین هی میکشد شمشیر را
وقتی به میدان می شود عازم
زنی کِل می کشد در دشت
وقتی تازه داماد حسن با رختِ دامادیِ خود
دامن کشان با خنده دارد می رود میدان
کشیده کار قاسم جان به جایی که
پسر ها و خودِ ازرق ز تیغش نیم می گردند
پس از تفریق و جمع و ضرب با شمشیر قاسم پیش پاهای عمو
تقسیم می گردند
کشده کار قاسم آه حالا بین تیغ و تیر
که هر کس می کشد چیزی
یکی نیزه یکی شمشیر بمیرم مادرش هم می کشد آه از نهادش
که او را دوره کردند عاقبت
شمشیر های بی مروت از پس و از پیش
کشیده روضه از کرب و بلا حالا به یک خانه
دوباره روضۀ پهلو یکی میخُ آن یک با سر نیزه
ولی هر دو غریبان
کشیدند و کشاندند و عمو را این چنین کشتند
کشاندند اسب ها را بر تنِ قاسم به صحرا و عمو را روی زین کشتند
کشیده می شود روضه کشیده می شود قاسم
بمیرم نکته اش این است که این نوجوان
در زیرِ سمِ اسب ها مانده ولیکن ظاهراً سالم
که قاسم از درون مثل علی اکبر رعنایِ لیلا شد
که قاسم از درون مثل بابایش شکست و اربا اربا شد
فقط یک پوست ماند از او و
اعضایی پر از نیزه
در آغوش عمو جانش به سمتِ خیمه در راه است
آقایی پر از نیزه ...
کسی که اول روضه بزرگش بود جوشن ها
کفن کوتاه گشته بر تنش حالا در این صحرا
کشیدند و کشاندند و عمو را بار ها کشتند
اه از شرم حسن در کربلا کشتند
عمو را از شرم حسن در کربلا کشتند
کشیدند و کشاندند و عمو را بارها کشتند
آه از شرمِ حسن در کربلا کشتند عمو را ...
حسین جانم ...حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم .....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
2.76M
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
آروم بگیر جانِ ربابه ...
علاجِ تو یه قطره آبِ
عطش نمیذاره میدونم
یه لحظه چشم تو بخوابه ....
میبینی اصغرم مادرت حیرونه
خواهشم از خدا یه قطره بارونه ...
تشنۀ مادر ناله کمتر کن
آسمون لبهاش و کمی تَر کن
ای علی اصغر .....
قرار بی قراره بابا
با تاولایِ دورِ لبها
با چشمایِ شبیه دریا
نمک نزن به زخمِ سقا ...
پلکات و اینقدر بی رمق هم نزن
آتیش نفست به این قلبم نزن
گریه نکن ای طفل بی شیرم
وقتی میلرزی بابا میرم ....
سه شعبه اومد و غم آورد
تا که به پارۀ دلم خورد
فقط خدا نخواست و گر نه
بابا هم از غم تو میمرد ....
سه شعبه آمد و قلبِ من شد کنده
غیر لب هات بابا حنجرت می خنده ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj_ babolharam.ir.mp3
2.76M
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
اذان با پای خود دارد به میدان میرود
با اشهد ان لا اله و اشهد ان رسول و
اشهد و ان علی هایش ...
اذان دارد به میدان میرود با پای خود
با شانه هایِ محکم و چشمانِ نافذ
با سر و دست و خلاصه کلِ اعضایش
حسین ابن علی مثل نماز است و علی اکبرش مثلِ اذان قطعاً
اذان پیشِ نمازش میدهد با عشق جان قطعاً
صلاتی در صلاتِ ظهر در هجرِ اذانش
آه خواهد شد کمان قطعاً ...
قدم برداشت در ذهنم دوباره روضۀ اکبر
قدم زد در سرم هی روضه هایِ باز تا گودال و
بعدش روضه انگشتر و انگشت ...
قدم برداشتن،اصلاً دوستان فعل قدم برداشتن در کربلا
شد روضه امشب که هر جا زد قدم اقا علی اکبر
برایش سینه میکوبید و فدایش گشت با هر ضربه ای زینب
قدم برداشت وقتی روبرویِ لشکر دشمن به هیبت گویا
پیغمبر از غار حرا برگشت ...
چه سر هایی که دنبال علی رفتُ به دنبالش به سمتِ خیمه ها برگشت
قدم برداشت و آمد علی در محضر بابا
علی اکبر بابا همان زهرا همان حیدر همان پیغمبر بابا
قدم برداشت پیش چشم بابا و
به حال مرگ شد در کربلا بابا
به خود زد بار ها اکبر به خود زد بار ها بابا
صدا زد تا قدم برداشتی بابا
قدم برداشت تا بابا
اگر چه مضطر و مشکل برید اخر ز بابا دل
چونان که موج از ساحل برید اخر ز بابا و
بریدن گشت ان فعلی که در این روزه وقت صرف
ابعاد غم ارباب ما را می کند کامل
بریدم گفت بابا که بریدم از جهان وقتی بریدی اکبرم
از خیمه پایت را
بریدم از جهان وقتی بریدی اه از گوشم صدایت را
بریدم تا بریدی و بریدند اه جسمت را بریده هی بریده
تا به انجا که فقط گفتا پدر با هر نفس یک حرف اسمت را
بریدن می کند معنا فقط یک گوشه از غم های بابا را
بریدن تازه از یک زاویه تعریف خواهد کرد معنای ظریفِ اربا اربا را
که هر عضوت بریده گشته با شمشیر ها آخر
چونان که از تو در میدان نماندست لا بغیر از رد پا آخر
بریدند از تو در این جنگ طوری که بریده گشت در نایت صدا آخر
بریدن چون که گردد نا مرتب داستانش فرق خواهد کرد
بریدن های دست و پا و .......
بریدن می شود آغاز وقتی می شود در اولین بر خورد ها
اسم علی اکبرت ابراز
بریدن بدین ترتیب دارد می شود هی روضه هایت باز
و کم کم می برد جسم تو را شمشیر و
تیغ و تیر و نیزه و مقراض
و با مقراض گشتی چون گل پرپر
و با مقراض علی اکبر ارباب شد کم کم علی اصغر
حسین جانم ...حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم .....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
Khalaj _ babolharam.ir.mp3
3.92M
⇦🕊*ذکر توسل و بحر طویل جانسوز _ شب هشتم محرم 95 _حضرت علی اکبر علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حاج حسن خلج *↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
عاقبت لشگری از تیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن در علقمه وادارش کرد ...
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
(تا حالا کسی عباس رو زمین نزده .... ای آقام ... آی آقام ...)
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
تن بی دست خجالت زده از یارش کرد
*امشب به چشمات خیلی التماس کن ... بگو شب تاسوعای آقامِ ... یه آقایی کنار علقمه با چشمایِ تیر خورده ...*
دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش
زبان حال:(اموال غارت شده رو آوردن پیش یزید آقا زین العابدین فرمود هر چی از ما غارت کردن به ما برگردونن ... رباب داره با دقت نگاه میکنه گهواره رو کی میارن ... رقیه داره نگاه میکنه ... یه وقت آقا زین العابدین دید یه علمی رو آوردن ، چوبه ی علم همه جاش جای تیغ و شمشیرِ ... فقط یه جاش سالم مونده ... پرسیدن چطور میشه،!! فرمود عموی من هرگز علم از دستش نیفتاد ....
حسین جانم ... حسین جانم ....
دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش
رحم الله به شیری که علمدارش کرد
تَرَک روی لبش رو نمی انداخت به آب
غمِ چندین لبِ تاول زده وادارش کرد ....
*سکینه مشکو گرفت اومد جلو عمو ... عمو یعنی میشه سقای ما تو باشی و بچه از تشنگی دارن میلرزن ...*
آبرو در خطر و مشک به دندانش بود
تیرِ نامرد به یک طفل بدهکارش کرد
سرِ درهم شده اش را سرِ نیزه بستند
زخمش انگشت نمای سرِ بازارش کرد
شاعر : علی ناظمی
چون اختران عشق ز هر سو به نیزه شد
دانی چگونه آن سر مه رو به نیزه شد
از بس شکاف زخم عمودش عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد ....
چی اومده سرت برادر ...
چرا رو خاکایی دلاور ...
چرا شکسته طاق ابروت ...
خدا کنه نبینه خواهر ....
تو صحرا پیچیده ناله مادرم ...
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد ....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسن_خلج
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir