eitaa logo
کانال ‌متن روضه
75.6هزار دنبال‌کننده
762 عکس
424 ویدیو
60 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•کنون که راه نداریم از حرم... ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کنون که راه نداریم از حرم به حسن سلام میدهم از دور دم به دم به حسن بدان که دم زدن از او به عزم شاعر نیست به اذن وحی ادب می کند قلم به حسن من از قدیم خدا را چنان که یادم هست همیشه وقت دعا داده ام قسم به حسن به دلبرانِ زمان یک کلام گفتم لا هزار بار ولی گفته ام نَعَم به حسن بهشت محو تماشای خود نخواهد کرد مرا که هم به حسین است چشم هم به حسن *یا امام‌ حسن مجتبی! میدونم غریبی، میدونم زائر نداری، میدونم حرم نداری، میدونم حتی یه شمع بالای قبرت روشن نکردن، اما آقا جان اگر هر زائری بیاد بقیع بهش نشون میدن میگن این قبر چهار امام غریبِ، اما من بمیرم گفت: آنگونه میکُشند که از یک زن حتی نشان قبر نمی‌ماند به یاد زائرای مدینه...* یا فاطمه من عقده‌ی دل وا نکردم *میخوای زائر مدینه باشی؟ اونایی که مدینه رفتن میدونن، اونایی که مدینه میرن، موقع برگشتن مداح کاروان یه مرتبه تو اتوبوس شروع میکنه خوندن، میخوام شما هم بخونی...* یا فاطمه من عقده‌ی دل وا نکردم گشتم ولی قبر تورا پیدا نکردم *دستت رو بیار مؤدب بالا فریاد بزن یا زهرا!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•کنون که راه نداریم از حرم... ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : قبل از ورود به عزاي ابي عبدالله عليه السلام بگوييم: خدايا اگر در وجود من مانعي از ابي عبدالله عليه السلام هست، آن را برطرف بفرما. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•رها کن عمه مرا باید... ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم رسیده موقع آن که خودی نشان بدهم رها کن عمه مرا تا شجاعتِ علوی نشان حرمله و خولی و سنان بدهم دلم قرار ندارد در این قفس باید کبوتر دل خود را به آسمان بدهم عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو من آمدم که حسن را نشانتان بدهم عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم سپر برای تو با سینه میشوم هیهات اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم مگر که زنده نباشم که در دل گودال اجازه‌ی زدنت را به کوفیان بدهم *عمه! رهام کن، عمه! مگه نمی بینی عموم رو غریب گیر آوُردن؟ ببین قاسم رفت، ببین علی اکبر رفت، من بدون اینا میمیرم، من عموم رو رها نمیکنم...* من آمدم که شَوم حائل تو با عمه *میدونی چرا از همه جلوتر رفت؟ وقتی رفت سمت گودی تا دید عمو افتاده...* هوا ز جور مخالف چو غیر قون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید *همچین که عمو افتاد ناله‌ی بچه ها بلند شد، دست عمه رو رها کرد دوید* من آمدم که شوم حائل تو با عمه مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم *تو گودی رفته، عمو تو گودال افتاده، هرنفسی که میکشه خون داره از شبکه های زره بیرون میاد، گرد و خاکِ، خودش رو انداخت بغل عمو، دید اون نانجیب شمشیر رو کشید، دید حسین زخمیِ، خواستن شمشیر به صورت حسین بزنن، این بچه دستش رو جلو آوُرد یه وقت حسین نگاه کرد دید این دست به پوست آویزانه...* صدای مرکب و نعل جدید می آید عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم فقط نصیب منو شیرخواره شد این فخر که روی سینه ی مولای خویش جان بدهم عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم برای آنکه جسارت به پیکرت نشود خودم لباس تنت را به این و آن بدهم * بهترین تیر انداز بود حرمله، اما سه تا تیر خاص آوُرده بود، اونم تیر سه شعبه... یه دونه از اون تیر هارو به اباالفضل زد، یه دونه از اون تیر هارو به گلوی علی اصغر زد، همه‌ی تیر اندازهای ماهر آخرین تیرشون رو خیلی دقت میکنن، آخرین تیر و میدونی کجا خرج کرد؟ همچین که عبدالله خودش رو روی سینه‌ی حسین انداخته بود، ابی عبدالله بدن زخمی بچه رو بغل گرفته، پسرِ برادرم!... یه وقت دیدن حرمله تیر رو کشید، یه تیر زد به سینه‌ی عبدالله، این بچه تو بغل حسین دوخته شد...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•رها کن عمه مرا باید... ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فرزند ره: پدرم می‌گفت شرکت در امام حسین (ع) همان ابراز عشق و محبت است. همان دوستی و محبت ذی‌القرباست که دستور داده است. این شرکت در مراسم اجر رسالت پیامبر (ص) است. شما به این نیت برو و به خدا بگو تو گفتی و من هم آمدم. من همان را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•فکری برای تَرَکِ لباش کنید... ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رهاش کنید فکری برای تَرَکِ لباش کنید داره مناجات میکنه نگاش کنید نفس نداره یه کاری براش کنید جدا نکن اگه جدا میکنی از قفا نکن این بدنو طعمه ی نیزه ها نکن از سنگ و نیزه و سنان، آشوبه حال قتلگاه افتاده بی رمق عمو، بین گودال قتلگاه پاشو بی حیا رو سینه نشین داره خواهرش می بینه نشین نمیبُره خنجری که به حنجر تو میخوره کُندیِ اون فراتر از تصوره برا چی شمر این همه داره دلهره بگو عمو چطور بریده میشه این گلو عمو چرا تن تو شده زیر و رو عمو دارن میرن سمت حرم عمو عمو ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•فکری برای تَرَکِ لباش کنید... ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فرزند ره: ایشان (پدرم)اصولا صدا نداشت و همیشه در حد یک لبخند بود. اما در این روزها (دهه اول )ایشان اصلا همان لبخند را هم نداشت و پیوسته گرفته بود و به یاد امام حسین (ع) در بود و می‌گفت: همین به یاد آنها بودن را فقط خدا می‌داند چقدر اجر دارد. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•می‌بینی عمه، توو قتلگاه .. حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ می‌بینی عمه، توو قتلگاه افتاده به زیر دست و پای سپاه افتاده من عبدالله مو واللهِ بابای من اباعبدالله‌س آخه این رسمشه؟ من زنده‌ام، ولی اون تنهاس! دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم... *ای حسین.. سیدبن طاووس نوشته: فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ" از خیمه ها بیرون آمد. "وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ" هنوز بالغ نشده بود. " يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام" آمد..به سمت آقا دوید. زینب آمد جلو.. آمد نگهش داره "فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ ..." زینب اجازه نمی داد... "فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً..." عمه بذار برم... هی صدا می زد: " فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي..." من از عمو جدا نمیشم... همین جور که می دوید سمت قتلگاه...هی صدا می زد: "وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي" * دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم... *یه حرفی عبدالله داره، تو هم بگو‌‌....این نوجوونا بگن..* «اگر که من شهید نشم می‌میرم، شهیدت میشم» دارن شمشیرا بالا و پایین میرن *اگر الان من یه حرفی بزنم دست از سرم بر نمی دارید.. چرا این حرفو زدی؟ یه روز مادرش بین در و دیوار بود... "والنّار تَصعُر" آتش زبانه می کشید... "فَیَضرِبُنی بِیَدِه" از چپ و راست به صورت من سیلی می زد... تو این خانواده عادته* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن *ای کاش فقط شمشیر بود "قُتِل الحسین بالسیف و السنان و الحجر والعصا..." پیرمردان ناتوان حتی با عصا می زدند بر بدنت.. حسین....* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن *عبدالله داره نگاه می کنه... بابا جات خالیه قاسم برام گفته بود اینقدر به کفنت تیر زدند کفن به تنت دوخته شد...الان دارم یه صحنه هایی رو می بینم...* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن... پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس، سپرِ کوچیکت *شمشیر رو بالا آورد... "فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ وَ قِيلَ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ إِلَى الْحُسَيْنِ علیه السلام بِالسَّيْفِ" شمشیر رو که بالا برد،قصد امام حسین کرد... تمام توانش رو جمع کرد...گفت با این ضربه حسین رو می کشم... " فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ..." نوجوون صدا زد:وای بر تو فرزند زن ناپاک... " أَ تَقْتُلُ عَمِّي ..." میخوای عموی من رو بکشی؟! "فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ..." شمشیر رو پایین آورد... " فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ..." این دست نازک رو جلوی شمشیر گذاشت... " فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْد..." دست به پوست آویزان شد... "فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ..." دست که به پوست آویزان شد،جلوی ضربت شمشیر رو گرفت یا نه.... یه اتفاقی افتاد... ضربه به حسین بن علی اصابت کرد... "فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ..." " فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام وَ ضَمَّهُ إِلَي صَدرِه..." نوجوان رو به سینه چسباند... "وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ " عزیزدلم صبر کن... "وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ..." به حساب خدا بذار... " فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..." شهادت گوارای وجودت...نگران بودی...گفتی قاسم رفت...من جا می مونم... شهادتت مبارک عمو...* پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس، سپرِ کوچیکت دستای من فقط به یه مو بنده دشمن به ناله‌های من می‌خنده عموی خوبم منو توو آغوشت بگیر و ناز کن عموی خوبم.. در شهادتو به رو من باز کن عموی خوبم... «اگر که من شهید نشم می‌میرم، شهیدت میشم» *نوجوونا بگید...از الان یاد بگیرید... "اِنَّماالدّنیا فَنا" اگر قراره بمیریم چرا شهید نشیم؟!* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•می‌بینی عمه، توو قتلگاه .. / حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ «اگر که من شهید نشم می‌میرم، شهیدت میشم» دارم می‌بینم بابا حسن رو اینجا کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا.... بابام خیلی هواشو داره گرفته زیر شونه‌هاشو... *مادرم آمده قتلگاه...* بابام خیلی هواشو داره گرفته زیر شونه‌هاشو... یاد کوچه به مادر میگه، از رو خاک پاشو... *مادر بلند شو...مادر از روی خاک بلند شو...مادر چادرت خاکی شده،بلند شو.‌‌..* بابام خیلی هواشو داره گرفته زیر شونه‌هاشو... یاد کوچه به مادر میگه، از رو خاک پاشو... هرچی تا حالا قصه‌شو می‌شنیدم دمِ شهادتی به چشمام دیدم دارم می‌سوزم.... هنوز خمیده قامتش وای مادر.... هنوز کبوده صورتش وای مادر.... دارم می‌سوزم.... *وااای مادر...مادر...مادر...* هنوز خمیده قامتش وای مادر.... هنوز کبوده صورتش وای مادر.... دارم می‌سوزم.... *خوش به حالت اونایی که محرم برات گریه می کنند...اربعین برات پیاده میان... برای تو کاری نداره...دلم برات تنگ شده...یه کاری بکن.... برا باباش امام حسن بخونم... کار عبدالله اینجا تمام نشد...* برادر زاده داشت با عمو حرف میزد که با تیری راه حنجرش بند اومد حرمله با یه تیر ذبحش کرد... خونش پاشید به روی مولا.... دست و پا زد تو آغوشش... رسید به بابا " فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِي حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ..." حرمله با یه تیر ذبحش کرد... خونش پاشید به روی مولا.... دست و پا زد تو آغوش عشق... رسید به بابا... جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن دوباره به جون حسین افتادن.... *همه روضه من از اول تا به الان همین دو جمله هست....* حسین زجرکُش شد... دیگه چیزی باقی نموند از اون تن آقای مارو ذره ذره کشتن... حسین زجرکش شد... *پسرش زین العابدین وقتی وارد کوفه شد،فرمود: "اَنا بنُ المَذبوح بِشطِّ الفُرات...." من پسر اون آقایی ام که کنار نهر سر از تنش جدا کردند... " أنا ابن من انتهك حريمه..." من پسر اون آقایی ام که حریمش رو هتک کردند... "و ُسلِبَ نَعيمُه... وَانتَهَبَ مالُه..." بار و بنه شو دزدیدند... " وَ سُبيَ عِيالُه..." زن و بچه هاش رو به اسارت بردند... "وَ قُتِلَ صَبراََ..." بابای من رو زجر کش کردند... "و کفی بذلک فخرا..." حسییین..... شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•می‌بینی عمه، توو قتلگاه .. حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ این بدن تمام ما نیست این بدن ابزار کارِ ماست! این بدن می‌پوسداما ما هستیم که هستیم موجودی ابدی هستیم .. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•هم پریشان حسینم هم... و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ هم پریشان حسینم هم پریشان حسن ای به قربان حسین و ای به قربان حسن روز اول مادرم چشمان من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن *امام حسن و امام حسین با هم زور آزمایی میکردن، مادرش نگاه میکرد، زیر لب میگفت: جانم حسین! علی میگه: جانم حسین! یه وقت دیدن وجود نازنین پیغمبر نگاه میکنن زیر لب فرمود: جانم حسن! بابا فرموده بودید هر وقت میخواید تشویق کنید بچه‌ی کوچیکتر رو تشویق کنید، صدا زد: زهرا جان! دیدم تو میگی: حسین! علی میگه: حسین! نگاه کردم دیدم همه‌ی ملائکه الله میگن: جانم حسین! دیدم اینجا حسنم غریبه، پیغمبر مژده داد فرمود: در قیامت که همه گریانند، اشک ریزان حسن خندانند...* هر شبی که فاطمه بر روضه هامان میرسد هست گریان حسین و هست گریان حسن نه که دنیا، دِینمان را هم کریمان میدهند من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن زیر ایوان نجف دیدم که روزی میرسد یا حسن جان مینویسم زیر ایوان حسن هر کجا رفتم دیدم کار دست مجتباست بشکند دستم نباشد گر به دامان حسن نه که تنها این دو شب کُلِ مّحرم میشویم شب به شب تکیه به تکیه باز مهمان حسن قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت میرود جان حسین و میرود جان حسن شد حسن یک ضربه زد ازرق همانجا شد دو تا نعره زد عباس ای جانم به قربان حسن روضه های ما همه لطف امام مجتباست شکر هر شب میروم در زیر باران حسن پیش زهرا آبرو داری کنیم و آوریم هی گلاب و دسته گل یاد یتیمان حسن ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•هم پریشان حسینم هم... و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام رضاجان فرمودند: پسر شبيب! اگر تو در این است که در اتاق­ها ساخته شده در با پیامبر و آل او، صلی الله علیهم ساکن شوی، قاتلین حسین علیه السلام را کن. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ وقتی خواست بره میدان، نه زرهی به اندازش بود نه کلاه خود، اومد اذن میدان بگیره ابی عبدالله اجازه نداد، اومد تو خیمه همچین که بچه بغض کرده داره گریه میکنه زانوی غم بغل گرفته، مادرش یه نگاه کرد گفت: عزیزم الان خوشحالت میکنم، از تو بقچه یه چیزی در آوُرد یه نامه ای رو، گفت: این دستخط بابات امام مجتبی است، فرموده: هروقت کربلا رسیدید اینو بدید به قاسم به عموش برسونه، اینقدر خوشحال شد نامه رو آوُرد مقابل عمو جان، سرش پایین همچین که اباعبدالله نامه رو باز کرد، چشمش افتاد به دستخط داداشش شروع کرد گریه کردن، حسن جان کجایی ببینی داداشت رو غریب گیر آوُردن، در آن نامه نوشته: حسین جان،! نیستم کربلا یاریت کنم، عوض من قاسمم میدان بره... نوجوان دوازده سیزده ساله داریم یا نه؟ نگاه کن قد و قواره‌ی یه نوجوان دوازده سیزده ساله رو، ماه پاره بود نقاب به صورتش زده بودن... همچین که عمو اجازه داد قاسم بره، سرمه به چشمش کشیدن، موهاش رو شونه کردن، نقاب به صورتش زدن، عمو عباس کمک کرد سوار بر مرکب شد، اما پاها به رکاب اسب نمیرسید، حالا داره میره عمه زینب داره دعاش میکنه، صدای گریه‌ی اهل خیمه بلند شد، ابی عبدالله داره نگاه میکنه... اینقدر عاشق بودن این عمو و برادر زاده، شیخ جعفر شوشتری میگه: پشت خیمه وقتی خواستن وداع کنن ابی عبدالله قاسم رو بغل گرفت، اینقدر این دو بزرگوار گریه کردن یه وقت دیدن حسین و قاسم غش کردن، حالا حسین داره همه‌ی عشقش رو به میدان میفرسته، عمو قربون شمشیر زدنت عزیزدلم! مثل داداش حسنم شمشیر به دست گرفته، چقدر نترسه همه دارن براش وَ اِن یَکٰاد میخونن، صدای تکبیر بلند شد، خبر رسید به خیمه سرلشکرشون رو قاسم زمین زد، اما همه‌ی اهل خیمه یه صحنه ای رو دیدن صدا ناله ها بلند شد، یه وقت دیدن حسین دست روی سر گذاشت، قاسم رو دوره‌ اش کردن، یه وقت یه ناله ای رسید جلو خیمه ی عمو، به دادم برس حسین، وقتی رسید دید بدن غرق خونه، یه نانجیبی کاکُل قاسم رو گرفته... نوجوانی که پاش به رکاب اسب نمیرسید، شیخ جعفر شوشتری میگه: ابی عبدالله بدن قاسم رو گرفت، بغل کرد، خواست بیاد سمت خیمه، میدیدن پاهای قاسم روی زمین کشیده میشد، اینجا میگه دوتا دلیل داره یا اینقدر مصیبت بر حسین سخت بود حسین با قد خمیده قاسم رو آوُرده به سمت خیمه، یا اینکه بدن اینقدر زیر سم اسب ها بوده.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام رضاجان فرمودند: پسر شبيب! اگر مى خواهى شهداى كربلا نصيبت شود هنگامى كه ياد را مى كنى بگو: كاش من هم با آنها بودم و از فوز و بزرگ بهره مند مى گشتم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•بیا ببین که اومده بابا... و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بیا عمو! بیا ببین که اومده بابا، عمو! این همه نیزه اومد از کجا، عمو! بیا که موندم زیر دست و پا، عمو! موهام عمو! کشیده شد، شکسته بازوهام عمو! سنگا همش خورده به اَبروهام عمو! شبیه زهرا شده پهلوهام عمو! چی میشه جسم بی زره که مونده زیر مَرکبا دیگه حتی بعیده که جا شه این تن روی عبا زخمای تنم، میسوزه ولی من آخر شدم، هم قد علی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•بیا ببین که اومده بابا... و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام رضاجان فرمودند: پسر شبيب! اگر براى چنان كنى كه اشك هايت برگونه هايت جارى شود خداوند همه كوچك وبزرگ تو را مى آمرزد اندك باشد يابسيار. ✍🏻نفس المهموم،ص26 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦• / حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ شب عاشورا شد، حسین بن علی مقابل سپاه کم تعداد خودش ایستاد .. فرمود:" فَاِنَّ الْقَوْم اِنَّما یَطْلُبُونَنى..." اینا من رو میخوان... " وَلَوْ اَصابُونى لَذَهَلُوا عَنْ طَلَبِ غَیْرى ..." اگر دستشون به من برسه با دیگران کاری ندارند.. " وَالیأخذ کلُّ رجلِِ منکم بید رجل من أهل بیتی.." هر کدوم از شما بیاد دست یکی از زن و بچه من رو بگیره... " و تفرّقوا فی سوادِکُم و مَدائنِکُم..." یه نفر بلند شد،سوال کرد و نشست. گفت:"نَفعَل ذلک؟ " ما برای چی این کار رو کنیم؟ " لِنَبقى بَعدَکَ لا أرانا اللّه ذلک أبدا.‌‌‌.." خدا اون روز رو نیاره... دونه دونه اصحابش بلند شدند... زهیر بلند شد...سعیدبن عبدالله بلند شد...مسلم بن عوسجه بلند شد... یه نوجوون دید ای بابا...انگار ما داریم جا می مونیم... عمو منم فردا کشته میشم؟ جواب صریح نداد...کار رو براش تموم نکرد...فرمود:برادر زاده مرگ در دیدگان تو چگونه است؟ صدا زد:"اَحلی من العسل..." شاید آقای ما گفت:به به...ولی جواب نداد..روز عاشورا شد...عباس رفت...علی اکبر رفت...خیلی از بنی هاشم رفتند...بنی عقیل رفتند...خوارزمی نوشته: "خَرَجَ قاسمُ بنُ الحسن و هو غلام صغیر لم يَبلُغِ الحُلمَ ..." هنوز بالغ نشده بود.. (هیچ حرفی به امام حسین نزد...) "فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام اعتَنَقَهُ..." تا امام حسین چشمش به این نوجوون افتاد،قاسم رو در آغوش گرفت... "وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما.. " انقدر عمو و برادرزاده گریه کردند،بی حال شدند... (خوب که گریه کردن گفت:) "ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ..." عمو اجازه میدی من برم میدان..گ "فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ.." آقا اجازه نداد... "فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ..." هیچی نگفت...اونقدر دستای امام حسین رو بوسه زد...افتاد به پاهای امام حسین... " ويَسأَلُهُ الإِذنَ ..." هی گفت:عمو بذار من برم... "حَتّى أذِنَ لَهُ..." رفت میدان... کفنی که نبود...زرهی که نبود...لباس عربی به تن داشت... یه وقتی آمد میدان... "فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ..." اشکای چشمش روان بود... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•برای جبهه اذن از امام می‌گیره .. / حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ برای جبهه اذن از امام می‌گیره ولی خواهش‌هاش انگاری بی تأثیره هرچی میگفت، عمو میگفت نه! اما قاسم ادب کرد ایستاد دست و پای عمو رو بوسید، به گریه افتاد میون آغوش هم از حال رفتن انگاری که یه روح توی دوتّا تن گرفت اذنش رو سینه‌اش به سینه‌ی عمو چسبیده جای زره ببین کفن پوشیده گرفت اذنش رو «علی اکبر ِحسن، قاسم جان...عزیزم قاسم» تو صحرا مثل قرص قمر میمونه "وقتی آمد میدان،راوی میگه: "کَأنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ..." صورتش مثل ماه پاره بود. "وعَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ ..." کفش جنگی هم که نداشت...نعلین پوشیده بود... " قَدِ انقَطَعَ شِسعُ إحداهُما..." بند یکی از نعلین هاشم باز بود. یه نفر کنار من بود گفت من داغ این رو به دل عموش بگذارم امشب...* تو صحرا مثل قرص قمر میمونه مثه حیدر شمشیرش رو میچرخونه چشماش بارونی بود وقتی که مثل باباش رجزخون اومد انگار شیر جمل شد زنده، به میدون اومد با نعره‌هاش لشکرو می‌ترسونه یلای شامو سر جا می‌نْشونه به باباش رفته... چه ضربه‌های کاریِ شمشیری... صداش میاد چه نغمه‌ی تکبیری... به باباش رفته... «علی اکبرِ حسن، قاسم جان، عزیزم قاسم» *اومد میدون... "و دمعه علی خدیه..." همونطور که گریه می کرد،صدای حیدریشو بلند کرد... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦• / حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "وهُوَ يَقولُ: انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن..." اگه من رو نمیشناسید من پسر حسنم... رجز خوند... "هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن" عموی من رو اسیر کردید... جنگ نمایانی کرد.... اون نامردی که گفت من داغش رو به دل عموش میگذارم...راوی میگه من بهش گفتم: ما تُريدُ بِذلِكَ؟ " چرا میخوای همچین کاری بکنی؟! " يَكفيكَ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَشوهُ... " همینا که دورش رو گرفتند کافی اند..‌ گفت: "قالَ: وَاللّهِ لَأَفعَلَنَّ! " من این کار رو میخوام بکنم... "فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ..." یه ضربه ای به سر قاسم زد... " فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ..." نوجوون با صورت به زمین افتاد... صدا زد: "يا عَمّاه! " (حسن جان یادت میاد اون روزی که با برادرت وارد خانه شدی‌‌...صدا زدیم یا عماه! ما ینیم امنا گفتید:اسماء! مادر ما این ساعت نمی خوابید... اسماء صدا زد: یابنی رسول الله ما قد فارقنی الدنیا... مادر از دنیا رفت... اسما با هزار زحمت شما دو برادر را بلند کرد...گفت برید باباتون رو خبر کنید.‌..شما آمدید... " وَ رَفَعَ اصواتهما بالبکاء..." بلند بلند گریه می کردیم...اصحاب آمدند گفتند:یابنی رسول الله چی شده؟ چرا گریه می کنید؟ شما بلند صدا زدید: "ماتَت اُمُّنا فاطمه..." مادرمون از دنیا رفت... امیرالمومنین در مسجد شنید... "فَوَقَعُ علیٍّ وجهِه..." علی با صورت به زمین افتاد... قاسم با صورت به زمین افتاد.. رسم این خانواده اینه... یه روز مادرش بین در و دیوار با صورت به زمین افتاده بود... وقتی به زمین افتاد صدا زد: یا عَمّاه! عمو بیا...عمو آمد... در مقاتل نوشته اند مثل باز شکاری آمد... فَانقَضَّ عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام كالصَّقرِ، وتَخَلَّلَ الصُّفوفَ، وشَدَّ شِدَّةَ اللَّيثِ الحَرِبِ، فَضَرَبَ بِالسَّيفِ... اون ملعون رو به درک واصل کرد... میگه یک مرتبه دیدم... "بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ..." حسین بالا سر قاسم ایستاده... " وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ..." قاسم پا بر زمین می کشید...* صدای زخمیش پیچیده توی صحرا عمون جون دریاب من رو توو این واویلا عمو جون خیلی خوشحالم من پیغمبر رو بغل می‌گیرم مرگو مثل عسل می‌نوشم، برات می‌میرم اکبر که جوشن داشت شد إربا إربا قاسم فقط با یک کفن...! آه دنیا... شهید شد قاسم... پاشو به سختی میکشه رو خاکا چشماشو با گریه می‌بنده مولا شهید شد قاسم «امانتی محتبی پرپر شد، عزیزم قاسم» شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦• حضرت قاسم ابن الحسن (ع) اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ‏دیدی امام حسین علیه‌السلام یک بیا به زُهیر گفت چه شد! و او را چگونه ساخت؟ امیدوارم به همه ما یک «بیا» بفرماید.. میرزا اسماعیل دولابی 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•کاش می شد که نسیمی... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کاش می شد که نسیمی خبرت را می‌برد خبر سوختن بال و پرت را می‌برد کاش میشد که زبان دور دهان چرخاندن اثری داشت که سوز جگرت را می‌برد *علی لای لای...* کاش جای عطشی که رمقت را برده خواب می آمد و چشمان ترت را میبرد *اگر روضه خون به اینجا میرسه باید مستمع غوغا کنه...* لب زدن ها پدرت را نگرانت کرده عطش تو نفس مختصرت را می‌بُرد *آی قربون اون کسایی که اومدن شب هفتم متوسل به قنداقه‌ی حضرت علی اصغر بشن، خدا رحمت کنه اونایی که به ما یاد دادن گفتن: شب علی اصغر شب باب الحوائجِ، هر کاری داری نگه دار شب علی اصغر بیای همه کارا حله ان شاءالله* فاصله کم شده و حرمله با قدرت زد دستِ بابات نبود، تیر سرت را می‌برد * آی رفقا! میخوام برای خودمون امشب روضه بخونیم، حاضریم همه جوره حتی حاضریم جان بدیم اما نبینیم یه نفر بخواد روی پدرمون رو زمین بندازه، تا حالا چقدر گفتی: " بِأَبِي أَنْتَ‏ وَ أُمِّي،‏ یا اَباعَبْدِاللَه " روضه‌ی من همینِ، آی مردم! حسین با محاسن سپیدش علی رو بغل گرفت، اومد وسط میدان، فرمود: بر من منت بذارید این بچه رو اصلا خودتون ببرید سیرابش کنید* ای تیر خطا کن هدفت قلب رباب است یا حنجره‌ی سوخته‌ی تشنه‌ی آب است کوتاه بیا تیر سه شعبه کمی آرام هو هو نکنید شاپرکِ تب زده خواب است او آب طلب کرده، آبی که زیاد است گیرم که ندادند ولی این چه جواب است * خدا نیاره یه مادر یه بچه شیرخواره داشته باشه که تشنه باشه، اصلاً یه مادر بچه اش خوب هم که باشه، هی نگرانه، هی میگه: سردش شد، چرا لبش اینجوری شد، چرا نگاهش اینجوری شد، حالا میخوام بهت بگم رباب چقدر نگران بود...* رنگش که پریده، دو لبش مثل دو چوب است نه تیر! تو نه، چاره‌ی کارش فقط آب است این طفل گناهی که نکرده کمی انصاف اینجاست ببینید که حالش چه خراب است این مرثیه را ختم کنید آی جماعت یک جرعه نه، یک قطره دهیدش که ثواب است *ابی عبدالله علی رو روی دست گرفت، سر آویزانِ، همه‌ی لشکر متحیرن، حسین داره امروز چه میکنه؟ هنوز صحبت حضرت تموم نشده بود یه وقت دیدن نانجیب صدا زد: حرمله! بچه رو سیراب کن... بعضی روضه ها گریه داره، بعضی روضه ها داد داره، حالا خودت تشخیص بده یه حلقوم بچه‌ی شیرخواره مگه چقدره؟* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•کاش می شد که نسیمی... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ : با پاكي و باطن به اين مجالس مشرف شويد همانطور كه با وطهارت در اين جلسات شركت ميكنيم به وسيله استغفار ، باطني هم كسب كنيم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•گریه نمیکنی دیگه، چرا... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ لالا علی! گریه نمیکنی دیگه، چرا علی! میمیری از عطش تو خیمه ها، علی! یکم دَوُوم بیار تو رو خدا، علی! بخواب علی! میدونی تیر زدن به مشک آب، علی! کجا میری از بغل رباب، علی! روی سر تو میکنن حساب، علی! کاشکی میشد که مشکلِ داغ لبهات رو حل کنم قنداقِ خالیُ باید جای بچم بغل کنم وقت رفتت، نزدیکه، علی! خیلی گردنت کوچیکه، علی! فدا شده یه تیر زدن سر از تنش جدا شده میون خیمه ها سر و صدا شده تو لشکر اما هلهله به پا شده رباب رباب! علیت رو کشتن برای ثواب، رباب! آخرشم بهش ندادن آب، رباب! نداره ارباب پیش تو جواب رباب بینِ سر با تنِ علی افتاده خیلی فاصله کشتیش دیگه برای چی داری میخندی حرمله؟: دیگه میری تو، خواب ناز، علی! چشم تو هنوز، مونده باز، علی! *علی لای لای... شنیدی میگن مرغِ بِسمِل؟ میدونی چه لحظه ای رو میگن؟ وقتی مرغی رو ذبح میکردن، یکی دوتا میدادن در خونه فقرا، همچی که وقتی سرش رو میبرید بال بال میزد، بعد یه مرتبه از حالتش می افتاد، تا میومدی برداری، دوباره بال بال میزد، اون لحظه رو میگن مرغِ بِسمِل... من میخوام امروز مَردُم به شما همین رو بگم، وقتی حرمله تیر به گلوی علی زد، این بچه بال بال زد، حسین اومد بره سمت خیمه دید دوباره بال بال میزنه برگشت، میگفت: مادر دست و پا زدن بچش رو نبینه، همچین که دیگه علی جان داد، اومد پشت خیمه چقدر سخته یه بابا با دست خودش بخواد برای بچه اش قبر بکنه، شروع کرد یه قبر کوچیکی کندن، همچی که این بچه رو درون قبر گذاشت، یه وقت شنید یکی میگه: مَهلاً مَهلا! یابن الزهرا! اجازه بده یک بار دیگه بچه ام رو ببینم... ناله بزن: حسین!* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•گریه نمیکنی دیگه، چرا... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فرزند ره: ایشان می‌گفت اگر من در عُمرم پنجاه سال گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم اباعبدلله (ع) را بگیرید. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•ای کاش صدتا پسر داشتم .. و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کسی قدر من واسه لبات بی تاب نیست شبیه هاجر هر جا که میرم آب نیست پاتو رو خاک بکوب اسماعیل شاید از خاک بجوشه زمزم اما نه! برمی‌گرده عباس، بهت قول میدم *مگه شما نمیدونید جایی که نوزاد هست بلند بلند داد نمی زنند..؟! " پاتو رو خاک بکوب اسماعیل شاید از خاک بجوشه زمزم اما نه! برمی‌گرده عباس، بهت قول میدم شلوغ شده بیرونِ خیمه مادر گمون کنم که اومده آب آور تموم شد غصه... سکینه با گریه اومد پیشِ من میخونم از چشماش عموتو کشتن شروع شد غصه... *ای وای بر اون خیمه هایی که عباس نداره...زینب باید صدا بزنه دخترا ! "علیکن بالفرار..." فقط فرار کنید ...* شلوغ شده بیرونِ خیمه مادر گمون کنم که اومده آب آور تموم شد غصه... سکینه با گریه اومد پیشِ من میخونم از چشماش عموتو کشتن... شروع شد غصه... «لالایی لالایی علیّ اصغر، عزیز مادر» بابا تنها شد، پاشو علی کاری کن به جای عبّاس، پاشو علمداری کن ای کاش صدتا پسر داشتم تا تویِ راهش فدا میکردم از اول آرزوم این بوده، دعا می‌کردم *مادرم، عزیزدلم .. یه خواهشی ازت داشتم...* آبرومو بخر میون میدون *مادر من عاشق لیلام...همیشه می گفتم لیلا میشه منم پسرم رو مثل پسر تو تربیت کنم؟ * آبرومو بخر میون میدون لشکریارو به عقب برگردون خدا به همرات ... زره به قدّ تو ندارن مادر قنداقه رو می‌بندمش محکم‌تر خدا به همرات ... «لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر» *امشب شب هفتمه .. امشب آب رو می بندن .. آقای ما شروع کرد با این قوم حرف زدن... صدا زد: "یا قوم! اِن لَم تَرحَمونی فارحموا هذالطِّفل..." اگه شما به من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنید... "اَلا تَرَونَه کیف یَتَلَظّی عطَشا...؟! " نمی بینید که مثل ماهی که از آب بیرون افتاده داره دهانش رو باز و بسته می کنه؟ سیدبن طاووس نوشته: "فَبین ما هم و یخاطُبُهُم..." هنوز کلامش به آخر نرسیده بود... یه وقت تیر سه شعبه ای آمد...* حسین حرف میزد، تیری صداشو قطع کرد سه شعبه خورد به اصغر، رگاشو قطع کرد بند قلب منم شد پاره خونش پاشید به روی بابا لبهاش خشک از عطش بود و شد، فدای مولا قنداقشو کاش نمی‌کردم محکم دست و پا میزنه به سختی بچه‌ام گلم پرپر شد بین سر و تنش جدایی افتاد شیش ماهه تو آغوش باباش جون داد گلم پرپر شد «لالایی لالایی علی اصغر، عزیز مادر» شاعر: سید مهدی سرخان ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•ای کاش صدتا پسر داشتم .. و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خدایا شکرت که میتونیم برای حسین اشک بریزیم .. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net