eitaa logo
بحر در کوزه
136 دنبال‌کننده
315 عکس
57 ویدیو
2 فایل
گــر بریزی بحــر را در کوزه‌ای چند گنجد قسمت یک روزه‌ای گاه‌نوشت‌هایی دربارۀ دین، رسانه، تربیت رسانه‌ای، روانشناسی، سبک‌زندگی و ادبیات.. پنجره‌ای رو به دغدغه‌های ذهنی من! ارتباط با من👇 @allikhosravi
مشاهده در ایتا
دانلود
. دو بانگ می‌آید به‌ ضد .. دور از گله‌مندی‌ها و فارغ از دل‌خوری‌ها و نزاع‌های فرسایشی، ما امروز وظیفه‌ای بزرگ‌تر و مهمتر از این نداریم که مردم را پای صندوق‌های رأی بیاوریم و سفرۀ آشتی با انتخابات را برای کسانی که «قهر» کرده‌اند پهن کنیم. در تاریخ هر کشوری، روزهایی است که در هر لحظه‌اش، سطری از آیندۀ آن کشور رقم می‌خورد. ما اکنون در یکی از آن «روزها» و «لحظه‌ها» به سر می‌بریم. از امروز تا یازدهم اسفند که قرار است انتخابات برگزار شود، از سرنوشت‌سازترین روزها و لحظه‌های ایران است. مسلماً انتخابات وضعیت کشور را در کوتاه‌مدت بهبود نمی‌بخشد، اما در درازمدت، فضای کشور را عقلانی‌تر و برای پیشرفت آماده‌تر می‌کند. در این انتخابات، مخالفان(تحریم‌پیشگان خارجی و داخلی)، با همۀ امکانات سیاسی، رسانه‌ای و اعتباری خود به میدان آمده‌اند تا نگذارند انتخابات پرشور یا بدون دردسر برگزار شود. هرچند به برخی از آن، خنیاگران زمین «جهل» و «توهم»، همچون ساکنان مواجب بگیر رسانه‌های غربی، عبری و عربی باید یادآوری کرد: قهر کلاغ از باغ، اسباب خرسندی باغبان است! اما به هرحال به گمان من، این روزها هر کس که نامی و اعتباری و جایگاهی و محبوبیتی و قلمی یا فرصتی برای اظهار نظر دارد، باید صدای خود را به نفع گرم‌تر شدن تنور انتخابات بلند کند؛ وگرنه به مسئولیت تاریخی خود عمل نکرده است. باری؛ صحنۀ کارزار روشن است؛ در یک سو جنود دشمن با هم‌دستی مزدوران فارسی زبان‌ قرار دارند و در دیگر سو کسانی چون سردار شهید که ایران و انقلاب را حرم می‌داند و انتخابی که در دستان توست: در جهان دو بانگ می‌آید به‌ضد تا کـدامین را تـو بـاشی مستعد ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تهران.. شب‌جمعه، ۱۱/۳، اتوبان ارتش، محله اراج، خیابان ولیعصر، مسجد ولی‌عصر-عج، بعد از نماز مغرب و عشاء. جمعه‌شب، ۱۱/۴ پایین‌تر از میدان خراسان، خیابان ۱۷شهریور جنوبی، خیابان شهید تاجیک، مسجد الصادق، بعد از نماز مغرب و عشاء. شنبه، ظهر، ۱۱/۵ بلوار شهرزاد، خیابان وارسته، مسجد تهرانی، بعد از نماز ظهر و عصر. شنبه‌شب، ۱۱/۵(شب ولادت)، خیابان امام خمینی، بین کارون و جیحون، مسجد ابوالصدق، بعد از نماز مغرب و عشاء. شنبه‌شب، ۱۱/۵(شب ولادت)، نازی‌آباد، کوچه شهید صنیع‌خانی، منزل شهیدان مذهب‌شناس، هیأت رهروان شهدا. ساعت ۸ شب‌. یکشنبه‌شب، ۱۱/۶، اتوبان شهید محلاتی، نبرد جنوبی، خیابان شهید بقایی، مسجد المهدی-عج. بعد از نماز مغرب و عشاء. دوشنبه، ۱۱/۷، بعد از نماز ظهر و عصر، اتوبان حکیم، خیابان کارگر شمالی، دانشکده دندانپزشکی، آمفی تئاتر دانشکده. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
وقتی نوح نبی(ع)، فرزندش را به سوار شدن در کشتی دعوت کرد، فرزند عُجب ورزیده، گفت: «خود شنا می‌دانم». داعیۀ شنادانی و «استغنا» از تعالیم پیامبر و سرپرستی «ولیِ دین» و قطع مراحل و طی طریق با تکیۀ بر «عقل‌نظری» صِرف، همان «زیرکی شیطان» است که در نهایت به غرقاب سوءعاقبت و سردرگمی و بحران‌های گونه‌گون می‌رسد: زیـرکی سَبّاحی آمـد در بـحار کم رهد غرق‌ست او پایان کار «عقل» بشری در جهان خویش سلطان است، اما اگر به باورهای غیبی شبیخون زند و دستگاه‌های معرفتی را تسخیر یا دست‌کاری کند، و وجود و حضور «ولی خدا» را بلااثر نشان دهد، آدمی را در هپروت بی‌پایان رها کرده، در گرسنگی و تشنگی و سرگردانی می‌میراند. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🍃 «ایران» را تنها نگذاریم! ✍️ علی خسروی ایران، کشوری است بر روی چندین گسل زلزله؛ گسل‌هایی خطرناک از جنس سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... «جامعه‌ای» که بدل به «جمعیت» شده و زخم‌ها و اصطکاک‌ها آن را پراکنده‌ است. در ایران هیچ زخمی التیام نمی‌یابد، بلکه به حال خود رها می‌شود تا کی دوبار سر باز کند و جامعه را به عفونت خود بیالاید. ایران کشوری است با سه میلیون بیکار و نوزده میلیون حاشیه‌نشین و نزدیک به ده میلیون بی‌سواد یا کم‌سواد که سرانۀ مطالعه‌اش به دقیقه نمی‌رسد، با شصت میلیون مستحق دریافت کمک معیشتی دولت در دویست و بیست هزار نقطه که هجده میلیون نفرشان در فقر مطلق‌اند. ایران کشوری گرفتار تورم بالای‌ ۵۰ درصد و رشد منفی اقتصادی در دهۀ نود و رکود. این کشور مانند خانه‌ای است که با هر تکانه‌ای تَرک می‌خورد و بیم فرو ریختن‌اش می‌رود؛ مثل پر کاهی در مصاف تندباد، یا چون سنگی در چمبرۀ سیل خروشان، غلطان و دوان. دقیقاً با نظر کرد به همین دلایل جمعه ۱۱ اسفند، همه ما نامزدی را از میان نامزدها انتخاب نمی‌کنیم؛ یکی از این دو راه را برمی‌گزینیم: توهم مزمن و زورمند که سلسله‌ای از رخدادهای آینده را می‌جنباند؛ یا واقعیت‌گرایی حداقلی که زمینه را برای اصلاح و تغییر بیشتر هموار می‌کند. در چنین شرایط لرزان، اگر کسی به هر دلیلی همین مقدار «تحول‌خواهی» را در مصاف با توهمات ریشه‌دار تنها بگذارد، ایران را به تندباد حوادثی سپرده‌ است که معلوم نیست از کجا سر بر خواهد آورد. بی‌پرده و صریح می‌گویم؛ در این شرایط، کوتاهی و نیامدن به سوی صندوق‌های رأی، نامی جز «خیانت» به ایران ندارد و همراهی و همدستی با آدمخوارانی است که از کشور ما جز زمین سوخته نمی‌خواهند! صلاح مملکت خویش خسروان دانند. @HOWZAVIAN
روزنامه «هگمتانه» همدان، به بهانه حضور آیت‌الله طه‌محمدی در بین نامزدهای مجلس خبرگان، از من خواست یادداشتی ارسال کنم، پاره‌ای از آن را می‌خوانید: کهن‌دیار «همدان» همواره مباهی و مفتخر به بزرگان، عالمان و نامورانی چون ملاحسين‌ قلی شوندی، محمد بهاری، محمد هادی تألهی، ملاعلی معصومی همدانی، حاج آقا رضای همدانی، شهید دکتر مفتح و «غیاث‌الدین طه‌ محمدی» بوده است. در این میان اما جهش جانانه آیت‌الله طه‌محمدی از جنس و لونی دیگر است. هرچند حجاب معاصرت مانع از آن است که قدرش بیشتر در آئینه درآید‌ اما معتقدم: صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو «او» فرزند بزاید.. ۳۷ سال سابقه امامت جمعه، حکیم، فیلسوف، فقیه، عارف، خطیب، شاعر، جوانمرد، زاهدی با ترس، سجاده‌نشینی با وقار، زنده‌ای خندان، عاشقی پران و آفتابی بی‌سایه و.. بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید. اهل همدان با ثبتِ نام او در برگۀ انتخاب مجلس خبرگان، عیار شهرشان را بالا می‌برند.. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. از پیامدهای این انتخابات مطمئناً انتخابات ۱۱ اسفند، شکستن، شستن و روبیدن طلسم، و فشار روانی ساختگی و قلابی حاصل از وقایع سال گذشته نیز بود. فشار روانی سنگینِ برآمده از فتنه مهسا که اصحاب داخل و خارج‌اش بر آتش توهم آن دمیدند و چنان نمودند که گویا ایران تنهاست و کار جمهوری‌اسلامی رو به پایان است. بدین منوال این انتخابات آغازی بر یک پایان هم بود. بقول نیچه ضربه‌ای که ما را نکشد، تواناترمان می‌كند! ایران با سیاستی درست و با همگامی مردم، «زخمی‌کاری» که قرار بود نابودش کند را زبردستانه مُبدل به اسباب روئین‌تنی و مانائی و اقتدار بیشتر خود کرد. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. حکم دادگاه «شروین حاجی‌پور» [خواننده] را که می‌بینم سرگیچه می‌‌گیرم! «خلاصه نویسی کتاب حقوق زن در اسلام(شهید مطهری) و کتاب زن در آینه جمال و جلال (آیت‌الله جوادی آملی) به میزان ۳۰ صفحه و انتشار در فضای مجازی.» از جمع‌آوری دستاوردهای انقلاب و سیاهه جنایات آمریکا و ساخت موسیقی علیه آمریکا که بگذریم، کجای عالم، خواندن آثار یک عالم تراز، و سرمایه بزرگ ملی و دینی در حد «مجازات» فروکاهیده می‌شود که اینجا می‌شود! به قول مولوی: خواجه می‌پندارد که طاعت می‌کند بی‌خبر از معصیت جان می‌کند اصلا آن قاضی محترمی که چنین حکم سخیفی را داده، خودش چقدر با مرحوم مطهری آشناست که چنین او را ارزان وآسان به فنا داده است؟! یعنی واقعاً میخانۀ قوه قضاییه یک ساقی صاحب نظر ندارد تا از فاجعه قربانی شدن یک متفکر برجسته و بی‌مانند، به پای یک خواننده پاپیولار و کوچه و بازاری که در انبان هنری‌اش دو قطعه موسیقی بیشتر ندارد جلوگیری کند؟ به یزدان که گر ما خرد داشتیم ... ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. نقشی که ماند... امروز پانزدهم اسفند و در چهارمین سال درگذشت شیخ احمد خسروی، زنجیرۀ یادها در ذهن‌ام زنده شده و مثل برگ‌های رنگین در برگریزان پاییزی در آسمان ذهن‌ام غوطه می‌خورند؛ یادی و دریغی! دیده‌اید برخی برگ‌ها چه آب و رنگی دارند؟ من همیشه از سال‌های کودکی تا به امروز در برابر هیاهوی رنگ برگ‌ها، بی‌تاب می‌شدم و می‌شوم.. امروز، در چهارمین سال درگذشت، یاد احمد مثل بارانی از گلبرگ‌های شکوفه‌های بهاری در ذهنم درخشیده است. بیست سال رفاقت، بیست سال خاطره، بیست سال صفا و راستی و مهر!! یاد باد .. یاد باد آن که سرِ کویِ توام منزل بود دیده را روشنی از خاکِ درت حاصل بود در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد؟ که سعیِ من و دل باطل بود دیدی آن قهقههٔ کبکِ خِرامان حافظ که ز سرپنجهٔ شاهینِ قضا غافل بود از عمق وجود از خدایی که سمیع و علیم و ارحم‌الراحمین است می‌خواهم تا احمد را در بهشت حضور خود بپذیرد و از رحیق مختومش به او بیاشاماند.. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. شاید در عرف ایرانی، خصوصاً بازار، کل اسفند ماه شب عید بحساب آید اما به نظر من از نیمه اسفند به بعد است که بوی عید در شهر می‌پیچد و مردم هر جا که باشند به شکل جدی به نوروز فکر می‌کنند؛ خانه تکانی می‌کنند، برای بچه‌ها لباس نو تهیه می‌کنند، بزرگ‌ترها در فکر تهیه اسکناس نو می‌افتند تا لای قرآن‌ها بگذارند و روز عید بچه‌ها را در آغوش بفشرند و عیدی بدهند ... یادش بخیر، به‌نظرم تا به امروز هیچ‌کس نتوانسته احساس شگفت عید را مثل فرهاد [خواننده‌] برای همیشه زنده نگهدارد؛ در همان ترانۀ معروف: " با اینا زمسونو سر می‌کنم .." ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. دقت کردید مخالف‌خوانی‌‌های اپوزیسیون خارج از کشور، علیه جمهوری‌اسلامی بیشتر از سالن‌های تاریک کنسرت‌ها دیده و شنیده می‌شود تا از یک اندیشکده یا مراکز آکادمیک و علمی؟! کنسرت داریوش، اِبی و .. چون این موجودات نه فهمی از هرمنوتیک فلسفی گادامر دارند و نه معرفت‌شناخی هوسرل را متفطن‌اند. نه چیزی از آیزیا برلین و آزادی‌خواهی‌اش می‌دانند و نه در جستجوی رژی دبره و نظریه انقلاب در انقلابش‌اند و نه شناختی از رورتی و لیبرالیسم فلسفی‌اش دارند. فهم مکاتب و دیدگاه کسانی چون آخوند خراسانی، نایینی، ابوالحسن اصفهانی و سید ابوالقاسم خویی که اصلاً حرف‌اش را نزنید!! آقای جمهوری‌اسلامی اپوزیسیونت را دریاب؛ یک کاباره با هفته‌ای یک کنسرت در تهران به آنها تحویل بدهی، مُراد حاصله، آرام می‌شوند! این جماعت مرهم دردشان کمی رقاصی است و همه شعورشان در حد بشکن و بالا بیانداز! دکارت می‌گفت: من فکر می‌کنم پس هستم؛ شریعتی: ای آزادی چه زندان‌ها برایت کشیده‌ام و چه زندان‌ها برایت خواهم کشید. چه شکنجه‌ها برایت تحمل کرده‌ام و چه شکنجه‌ها تحمل خواهم کرد. اپوزیسیون ج.ا : ای آزادی چه قرها برایت داده‌ام و چه بشکن‌ها برایت زده‌ام! ای آزادی، من باسن دارم پس هستم!! ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. زندگی، نقطه و مرگ .. امروز دو تا پاكت‌نامه در خانه تحویلم دادند: یکی كارت عروسی و دیگری آگهی ترحيم. به همین دلیل امشب در عرض دو-سه ساعت در دو مجلس شرکت کردم؛ اولی مراسم ترحیم برادر جوان یکی از دوستان نزدیک‌ام و دیگری مجلس عروسی پسر جوان دوستی دیگر.. این، قافلۀ پس و پیش ما انسان‌هاست که همه در بین آن دو گم شده‌ایم! بله، گمشده‌ايم؛ در خود، در جامعه، در جهان. در ميان جمجمه‌های خندان. در شليک صاعقه‌های ناهنگام. در افسون بت‌های روزگار. در گرمی بوسه‌های دلدار. در سردی اخبار شبانگاهی، در خلسۀ کوچه و بازار و .. به این می‌اندیشم: چرا آمده‌ايم؟ و چرا مى‌رويم؟ زندگى با تولد ـ يا كمى پيش از آن ـ آغاز مى‌شود، اما معنادارى خود را از مرگ مى‌ستاند. تفسير زندگى و فهم اعماق نظرى آن، بدون درک عميق از مسئله مرگ، امكان ندارد. نه فقط بدان رو كه گفته‌اند «هر چه را از ضد آن می‌توان شناخت»، بلكه نيز از اين جهت كه هيچ جمله‌اى را تا پايان نگرفته است، نبايد معنا كرد. نقطه، خبر از پايان جمله می‌دهد و راه را برای سخن گفتن دربارۀ معنا و صدق و كذب آن باز می‌كند؛ اما تا پيش از آن، فقط بايد انتظار كشيد. وقتى در پايان عبارتى كوتاه يا بلند، نقطه مى‌گذاريم، در واقع به خواننده خود اجازه داده‌ايم كه دربارۀ آن و معناى ساده يا دشوارش داورى كند. قضاوت درباره درستی يا نادرستی جمله‌اى كه هنوز به نقطه پايان خود نرسيده است، سرنوشتی جز شرمساری در دادگاه تجديد نظر ندارد. زندگی، جمله‌ای است كه تا نقطه مرگ را ملاقات نكند، هيچ معنايی در اندازه و برازنده آن نيست. پس از آن می‌توان بر سر خط رفت و از نو نوشت و سخن تازه ساز كرد. آفرين بر حافظ: نقطۀ عشق نمودم به تو هان سهو مكن ورنه چون بنگری از دايره بيرون باشی ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «حسن‌آقا میری» چون مخاطب دارد، تصور می‌کند هر چرندی را می‌تواند بگوید و یا منتشر کند؛ مثل همین ویدئوی شبکه بدنام ایران‌نال درباره ماجرای بیمارستان قم و کپشن مملو از بی‌انصافی و بی‌اخلاقی آقامیری علیه آن طلبه مظلوم که مصداق سرکه‌فروشی آقای عسل‌فروش به خلق‌الله است! اینکه در جبلّت هَول‌هایی مثل مهدی نصیری، عباس عبدی، عبدالرضا داوری، اصلاح‌طلبان و فراریان مزدور اجنبی، اخلاق و مروت و انصاف نیست، و توقع انصاف از اینان آب در هاون کوفتن و باد به غربال پیمودن است، عیانی است که چه حاجت به بیان! اما آقامیری که خودش را مبلغ دین و مدافع اخلاق می‌شمارد و هفت نسل پس و پیش‌اش طلبه‌اند چرا جانب اخلاق و انصاف را فرو گذاشته و شلاق انتقام و عقده‌گشایی به دست گرفته‌ است؟! مگر انصاف «رئیس الاخلاق» نبود؟ مگر چشمان مبارک‌ ایشان تاکنون به قرآن نیفتاده است که دو بار گوش‌زد کرده مبادا دشمنی با کسی یا قومی، شما را به ورطۀ ظلم بیندازد! پس این حجم از خام‌اندیشی و نفرت‌پراکنی چرا؟ من هیچ‌گاه به حسن آقامیری به چشم عالم دین نظر نکرده‌ام اما همین قضاوت عجولانه‌ یا دقیق‌تر، ماهی‌گیری از آب گل‌آلوده‌ –که از قضی استاد آن هم هست– نشان داد بویی از مروت و حقیقت و معنویت به مشام‌اش نرسیده است. کاش آقامیری به جای انتشار بیانیه‌های مداوم و گونه‌گون شبه سیاسی و مبتذل، فکری برای نجات خود از منجلاب نادانی و بلاهت می‌کرد.. دریغا عطار نیشابوری و دریغا این نالۀ جگرشکاف‌اش که: گر تعصب می‌کنی از بهر این نیست انصافت بمیر از قهر این ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. رمضان .. کاش می‌شد، یک‌بار دیگر رمضان را از همان زاویه دید سال‌های کودکی نگاه کرد. رمضان با بوی گلاب از راه می‌رسید. انگار همه مهربان‌تر می‌شدند. مزه آب و نان را در رمضان می‌فهمیدیم و نیز پس از آن معنی تابلو غریب جلال‌الدین دربارۀ رمضان را، که هیچ‌کس مثل او از روزه و رمضان سخن نگفته است. همان اشعاری که با آواز افشاری مرحوم شجریان گویی نشانی ماه رمضان شده بود. ربنا از آسمان فرو می‌بارید و شعر مولانا مثل فواره‌ای به آسمان می‌رویید.. برای من رمضان نقطۀ تلاقی آسمان و زمین بر سر سفرۀ روزه‌داران است: این دهان بستی دهانی باز شد تا خورندهء لقمه‌های راز شد لب فروبند از طعام و از شراب سوی خوان آسمانی کن شتاب گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن چند خوردی چرب و شیرین از طعام؟ امتحان کن چند روزی در صیام چند شب‌ها خواب را گشتی اسیر؟ یک شبی بیدار شو دولت بگیر.. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثنوی افشاری، شجریان.mp3
4.79M
این دهان بستی دهانی باز شد تا خورندهء لقمه‌های راز شد آواز افشاری مرحوم شجریان ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. رسانه می‌تواند حواس و درک انسان‌ها را مختل و زاغ را همای سعادت نمایاند و غیر واقعی را واقعی جلوه دهد. شما اگر یکی از مهمترین کارهای کشور را بدون پیوست رسانه سامان دهید، انگار آن کار را اصلا انجام نداده‌اید. لازاراسفلد می‌گفت: «..اگر درختی بیفتد و رسانه‌ای در آنجا نباشد تا آن را گزارش دهد، آیا آن درخت واقعاً افتاده است؟» در هفته‌های اخیر چندین رخداد مهم علمی و فرهنگی در کشور رخ داده، اما هیچ‌کس واکنشی به آنها ندارد و یا دقیق‌تر اصلا خبری از آنها ندارد. اما در مقابل، در چند روز گذشته تقریباً هر روز هول‌هایی مثل مهدی نصیری و عباس عبدی و کانال‌های اصلاح‌طلبان و معاندان بیرونی درباره ماجرای بیمارستان قم، تحت لوای تحلیل اما در حقیقت تبدیل این ماجرا به یک جراحت جمعی و ترومای اجتماعی و ناامید سازی عمومی خط تحلیل رفته‌، آن را زنده نگه داشته‌اند و این یعنی: جنگ، جنگ «فرا متن» و رسانه است. رسانه جنجال برانگیز است، جنگ برانگیز است، رسانه تحریف می‌کند، رسانه شبه‌حقیقت می‌سازد. به قول برنارد کوهن(نویسنده کتاب ژئوپلیتیک نظام جهانی): «رسانه‌ها ممکن است نتوانند بگویند چگونه فکر کنیم ولی آنها به ما می‌گویند به چه چیزهایی فکر کنیم.» از همین رو سواد رسانه داشتن یعنی: بدانیم رسانه‌ها چه‌ها می‌کنند؛ با ذهن، با روح با جسم و با زندگی درون و برون کالبدمان! ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. «کشف حجاب»؛ پایان تغییر، یا آغاز آن؟ ماجرای جلوه‌نمائی و جمال‌فروشی زنانه در ایران از ۲۰۰ سال بعد از آنکه طاهره قرةالعین در نشست بدشت ضمن برداشتن حجاب با ابتهاج شعر زیر را سرود: ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق رفع حجب گردید هان، از قدرت ربالخلق با درگذشت مهسا امینی و حوادث پس از آن، مُبدل به یک معضل در مناسبات اجتماعی ایران شده و مرزهای کسالت و ملالت را در نوردیده و کماکان راه‌حل نهایی و مسالمت‌آمیزی برای آن قابل تصور نیست. در حوادث پسا مهسا در یک سو، قانون‌شکنان‌ و کسانی‌ قرار گرفتند که در کمین لحظه‌ها نشسته و با زنجیرۀ رسانه‌ای می‌خواهند [چون حادثه بیمارستان قم] «برجسته‌سازی»، «هشتک‌سازی»، «روایت‌سازی»، «نمادسازی»، «سکوسازی»، «تراژدی‌سازی»، «نفرت‌سازی»، «گسل‌سازی» و اگر بتوانند، بخشی از آنان کشور را «تجزیه‌سازی» کنند! و در دیگر سو دیندارانند که با یک چشم دریغ و خون و یک چشم تشویش و نگرانی، به شهر بی‌قانون و ترک فعل‌های مسؤلان نظر می‌کنند. در این راستا شاید این کلام امیرالمومنین-ع قابل تأمل باشد که آن گرامی امام، انگیزه شهرآشوبان از شهرآشوبی را از دو حال خارج نمی‌داند: یا به دنبال پیروی از هواهای نفس‌اند، یا ایجاد «بدعت» در جامعه؛ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ!(نهج‌البلاغه، خطبه ۵۰) جنس حوادث را باید شناخت؛ اگر شهرآشوبی رنگی ۸۸ جنگ احزاب علیه ج.ا و از جنس أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ(پیروی از هوای نفس)، استبداد رأی و میل تصاحب قدرت توسط شخص، یا یک جریان‌ سیاسی بود، مسلماً شهرآشوبی پائیز ۱۴۰۱ از لون أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ [ایجاد بدعت] بود که هدف‌ آن، نه تصاحب قدرت و براندازی، که تصرف یک یا چند سنگر از مرزهای اعتقادی و به عقب راندن حاکمیت از یکی از اصول خودش بود. «بدعت» را، سنت‌ستیزی و بنیان نهادن بدون پشتوانه یک رسم‌نو تعریف کرده‌اند. اکنون، [سوگمندانه] به‌نظر می‌رسد آن طوفان سهمگین که از ریگزار «ز.ز.آ» برخاست، برخلاف گونه‌های پیشین، به اهداف خود–یعنی ایجاد بدعت– دست یافته است که اگر نبود، امروز گفتن، نوشتن از حجاب شرعی و قانونی و امر به‌ معروف و نهی از منکر سخن ممنوعه نبود و از کران تا کران ایران، چنین مهجور و حتی در بین برخی از مسؤلان و متدینان مطرود و حتی مغضوب نبود!! بدعت اگر ویژگی دارد، یکی از آن پرشمار، توقف‌ناپذیری آن است؛ وقتی سدی را شکست، باقی سدها در امان نمی‌مانند. بدین منوال حجاب خاکریز است، اگر این خاکریز فرو ریزد و بی‌حجابی قاعده شد، باقی سنگرها -بخوانید ارزش‌ها- نیز یکی پس از دیگری [دومینو وار] فرو خواهند ریخت و در نهایت از انقلاب و نظام‌اسلامی جز پوست و پوستینی وارونه و از دلسوختگان و مومنان جز خونِ دل و دیده، باقی نخواهد ماند. از همین روی کشف حجاب پایان تغییر نیست، آغاز آن است. پس: گمان مبر که به پایان رسید کار مغان هـزار بادۀ ناخـورده در رگ تاک است ✍️ | ╭─── │ ➺ @bahr_dar_koze ╰──────────
. «رمضان» آمده است .. نسیم سحرگاه رمضان از لابلای پنجرۀ نیمه باز وارد اتاق می‌شود آرام و سلانه سلانه می‌نشیند روی صورت اهالی خانه و در گوش‌شان زمزمه می‌کند: ماه خوب خداست، سحر شده، برخیزید! باد با عطر نسترن‌های باغ سجادۀ مادر را که در گوشه اتاق پهن است کنار می‌زند و تربت سیدالشهدا را میان نفس‌های روزه‌دار شهر پخش می‌کند. مادر آخرین رکعت نماز شب‌اش را می‌خواند دستان‌اش مناره‌های مهربانی‌ست که برای همسایه گرفتار دوست حاجت‌مند جوان جویای نام دعای خیر، شفا و آزادگی می‌کند. تلألو نجوای زیر لبش در خانه می‌پیچد «اللهم رب شهر الرمضان...» در آخرین روزهای زمستان تصادم انتقال فصول و گردش زمین شمس را به بهار کشانده است و قمر را به صیام. رمضان آمده است! هنوز خنکای نسیم، صورتم را می‌نوازد هلال نحیف اول ماه از قاب پنجرۀ اتاق به آسمان فیروزه‌ای گلدسته‌های مسجد رسیده است که نیایش سحر پخش می‌کند: «..اَللّهُمَّ اِنّى اَسَئَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِاَنْوَرِهِ وَکُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ، اللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاَوْسَعِها وَکُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَهٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها..» یاد دستان مادر می‌افتم که عطر یاس مهربان سر انگشتانش بر سر سفرۀ افطار معجزه می‌کند بر روی آش نذری فرنی گلاب آلود و در میان حلوای شیرین‌اش و لابه لای خرماهای بم او می‌گوید: «مادر مهربان عالم صاحب تمام سفره‌های کرامت علی‌ست» قم/ سحرگاه ۲۶-۱۲-۱۴۰۲، مصادف با سحر پنجم ماه مبارک ✍️ |👇 ╭─── │ ➺ @bahr_dar_koze ╰──────────
. سحر ششم شش سحر آمده ام شاه، به مڹ توشہ بده ششميڹ روز شده، روزے شش گوشہ بده.. ✍️ |👇 ╭─── │ ➺ @bahr_dar_koze ╰──────────
. محتاجی و مشتاقی .. در عرفان نظری گفته شده است بخشی از صفات‌ فعلی خدا (نه ذاتی) در تضایف با مخلوقات معنا پیدا می‌کند. اگر ما نبودیم، او رازق نبود؛ اگر خلق نبود، او خالق نبود؛ اگر گناه نبود، او غفار نبود؛ اگر ما و دنیای آلودۀ ما نبود، قوس نزول کامل نمی‌‌شد و بی‌قوس نزول، قوس صعود صورت پیوند نمی‌پذیرفت. کوچه‌بازاری آن، این است که خداوندی خدا در بندگی ماست، و حافظانه‌اش می شود این بیت: سایۀ معشــوق اگر افتاد بر عاشــق چه شد ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود! در دعای افتتاح که در شب‌های ابتدایی ماه مبارک رمضان خوانده می‌شود جمله‌ای وجود دارد که به نحوی به همین معنا اشارت دارد: «یا من لا یزید کثرة العطاء الا جوداً و کرماً...» ای بخشنده‌ای که هرچه بیشتر می‌بخشی بخشندگی‌ات بیشتر می‌شود. یعنی، همچنانکه گدایان محتاج بخشندگان هستند، بخشندگان نیز محتاج گدایانند و به همین روی مشتاقانه دنبال نیازمندند تا به او افاضه و عطایی کنند، به قول شاگرد محقق ترمذی و معلم عرفان تحقیقی، مولانای روم و ایران: بانگ مـی‌آمد که ای طالــب بیا جود، محتاج گدایان چون گدا اینکه خداوند کریم است، اقتضای این جود و کرامت این است که او هم «نیازمند» می‌آفریند و هم «نیاز» آن نیازمند را بر می‌آورد. یعنی دو مقتضا دارد: آن یکی جـــودش گدا آرد پدید وان دگر بخشد گدایان را مزید حافظ در غزلی با عنایت به همین نسبت، با معشوق خود سخن گفته که فراموش نکن که بخشی از زیبایی تو، وامدار عشق ماست؛ یعنی عشق ما تو را زیباتر کرده است. اصلا چون ما عاشقیم تو معشوقی. پس قدر ما را بدان و از خود نران؛ چون با راندن ما، معشوقی تو هم پا در هواست: گلبن حسنت نه خود شد دل‌فروز ما دم همــت بر او بگمـــاشتیــــم. ✍️ |👇 ╭─── │ ➺ @bahr_dar_koze ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. در گـوش من صحیفه تبـریک عید گفت: سالی دگر ز عمر تو ای بی خبر گذشت نشکفته غنچـه‌هـای بهــار امیــد و عشــق دیدی که عمر، همچو نسیم سحر گذشت روح کهن نه تازه شود با حلول عید راح کهن بیـار که آبـم ز سـر گذشت تبریک نیست، تسلیت است اینکه دوست را گویی: «خوشا ز عمر تو سالی دگر گذشت» شعر از دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی ✍️ |👇 ╭─── │ ➺ @bahr_dar_koze ╰──────────