زمان طاغوت بود. داشتیم با هم تو خیابون قدم میزدیم. یه خانم بی حجاب داشت جلومون راه میرفت.
فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمهای ازش پرسید: «ببخشید خانم، اسم شما چیه؟»
خانم با تعجب جواب داد: «زهرا، چطور مگه؟»
فاطمه خندید و گفت: «هم اسمیم»،
بعد گفت: «میدونی چرا روی ماشینا چادر می کشن؟»
خانم که هاج و واج مونده بود گفت: «لابد چون صاحباشون می خوان سرما و گرما و گرد و غـبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه»
فاطمه گفت: «آفرین! من و تو هم #بندههای_خدا هستیم و #خدا به خاطر علاقه ش به ما، یه پوششی بهمون داده تا با اون از نگاهــای نکبت بار بعضیا حفظ بشیم و آسیبی نبینیم. خصوصاً اینکه هم نام #حضرت_فاطمه(س) هم هستیم...
بعدها که دوباره اون خانم رو دیدم، محجبه شده بود»
#شهیده_فاطمه_جعفریان🌹
#کفش های_جامانده_در_ساحل، صفحه17
#خاطرات #امر_به_معروف_و نهی_از_منکر
@bakeri_channel
آقایشهردار
#سلام_آقا_مهدی😊🌹
#خاطرات
#قسمت_ششم
#از_ازدواج_تا_شهادت
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
به ما بپیوندید⏫⏫⏫
#شهردار_شهر_شهادت: (روز شهرداری بربهترین شهردار کشورم مبارک)
#آقامهدیچنینبود؟؟؟؟👇آیاهمه مسئولین چنین عمل میکنند؟؟
.
. ۲۵ساله بود که شد #شهردار_ارومیه، مردم ارومیه هنوز هم دوران شهرداری مهدی باکری را بهترین دوران میدانند 💢حتی یک قطعه زمین ، به اندازه ی قبر هم ، به نام خود نزد!! نه برای خود و نه برای برادرانش؛ حمید و علی.
#شهید_مفقودالاثر_مهدی_باکری
#همیشه_دوستت_دارم_شهید
....
.
#خاطرات:
یکی از #کارمندان_شهرداری ارومیه می گفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.
از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟ تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم: کار
گفت: فردا بیا سرکار
باورم نمی شد
فردا رفتم مشغول شدم.
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بوده است.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
بعد از اینکه در #جبهه_شهید شد یکی از همکاران گفت::توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت می شد. یعنی از حقوق شهیدباکری
این درخواست خود #شهید بود.
.
.
#شهیدمهدیباکری #شهردارارومیه بود... #سیل اومد
شلوارش رو داد بالا آب خونه ی پیرزن رو خالی میکرد پیرزن هم نشناختش
به #شهردار فحش میداد.
#آقایشهردار #آقایمهندس #شهردارشهر #جاویدالاثر #آقامهدیباکری #روزشهرداری ۱۴تیر
@bakeri_channel
#خاطرات
تاکید بر قرائت روزانه قرآن کریم ،زیارت عاشورا و سوره جمعه
بابا خیلی روی زیارت عاشورا تأکید داشت.همیشه به من و سعید میگفت:قبل از خوابیدن و بیرون رفتن از خانه،هر قدر که میتوانیم قرآن بخوانیم.میگفت تأثیرش را در زندگی تان میبینید.قرآن خواندن و زیارت عاشورای خودش که ترک نمیشد.هر روز صبح در راه محل کارش زیارت عاشورا میخواند.صبحهای جمعه هم چهار تایی دور هم مینشستیم در همین اتاق و سوره جمعه میخواندیم.
منبع : کتاب احمد ، بنی لوحی سید علی ، ص ۱۳۹
روایت محمد مهدی کاظمی
@bakeri_channel