بسم الله
یکی از کاربران کانال، با نام مستعار «عطر عاشقی» درباره روایات مربوط به #نقص_عقل_زنان سوالی پرسیده بودند.
در پاسخ به ایشان عرض کردم که حد اقل ده دیدگاه درباره این احادیث وجود دارد. این 10 دیدگاه عبارت است از:
1) یکی از محققان کلمه عقل را در اینجا به معنای دیه دانسته و نقص عقل را به معنای «نقص دیه زنان» دانستهاند. اتفاقا برای برداشت خود دلایل محکمی هم ارائه میکند. (file:///C:/Users/User/Downloads/r51006a3628.pdf )
ولی مشهور معتقدند که عقل در اینجا همان معنای عقل را میدهدکه صاحبان این دیدگاه خود به چند دسته تقسیم میشوند؛
2) برخی از آنها کلمه عقل رادر این جدیث به معنای عقل عملی و عقل نظری نمیدانند بلکه به معنای عقل ابزاری میدانند که موجب منقصتی برای زن نیست (ن ک: آیت الله #جوادی_آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 251 )
3) برخی اصلا این حدیث را مربوط به زنی خاص در زمان و مکانی خاص (#عایشه در #جنگ_جمل) میدانند و تاکید میکنند که این حدیث به همه زنان ربطی ندارد. (نصرت الله جمالی، زن در نهج البلاغه، ص 19 .)
4) برخی گفته اند مرد و زن در بهره مندی از قوه عقل یکسان هستند، اما به دلیل غلبه احساسات و عواطف مادری و همسری در زن، جنبه تعقل زن در مقایسه با مرد کمتر است . و احساسات قوی زنانه در بهره گیری از عقل، گاه به مثابه مانع عمل می کند . (فاطمه علایی رحمانی، زن از دیدگاه نهج البلاغه، ص 118 و 117 .)
5) برخی دیگر ضعف #عقل را به معنای "ضعف در قوه تدبیر" دانستهاند ( http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3674/3705/19639 )
6) برخی نیز معتقدند حدیث تنها میخواهد بگوید عقل ورزی زنانه با عقل ورزی مردانه فرق دارد و گاه حتی میتواند بالاتر از عقل ورزی مردانه نیز قراربگیرد. http://jwss.ir/article_33172.html
7) علامه محمد تقی جعفری نیز زنان و مردان را در #عقل_عملي برابر ميداند و تفاوت را در #عقل_نظري ميبيند. وي عقل نظري را چنين تعريف نموده است: «عقل نظري همان فعاليت استنتاخ هدفها يا وصول به آنها با انتخاب واحدها و قضاها و وسايلي است که ميتوانند براي رسيدن به هدفها کمک نمايند، بدون اين که واقعيت يا ارزش آن هدفها و وسايل را تضمين نمايد» (شرح نهج البلاغه #علامه_جعفری ج 11، ص 292-293.) سپس ميافزايد: بنابراين، آنچه که صنف مرد به او ميبالد و مغرئور ميشود، في نفسه داراي ارزش نيست، و اعتباري بيش از شکل دادن به واحدها و قضايايي که آنها را صحيح تلقي کرده است ندارد؛ بلکه از آن جهت است که اشتياق آدمي به دريافت واقعيت و رشد شخصيت، به شرط اعتدال رواني، سطوح شخصيت وي را اشغال مينمايد. لذا با حاکميت عقلِ نظري، درباره واقعيتها و رشد شخصيت، همواره دچار نوعي تشويش خاطر و وسوسه ميباشد. (همان، ص 298-299.)
8) #علامه_طباطبایی در پاسخ به یک پرسش درباره عقل زنان نوشته است: «اصولاً بايد دانست که از نظر اسلام، ارزش انسان در جامعه، به علم و تقوا (خدمات ديني، فردي و اجتماعي) است و ساير امور که در اجتماعات ديگر، وسيلهي امتياز و نفوذ ميباشند (مانند ثروت و عظمت، عشيره و اتباع و شرافت خانوادگي، و تصدي مقامات حکومت و قضا و مقامات لشکري) هيچ گونه ارزش و امتيازي ندارند که ملاک افتخارشان گرديده، آنان را مافوق ديگران قرار دهد. در اسلام، هيچ امتيازي را نبايد ملاک نفوذ و اعمال قدرت قرارداد. بنابراين، يک بانوي اسلامي ميتواند در امتيازات ديني، پا به پاي مردان، پيش رود و اگر عُرضه داشته باشد، از همهي مردان جلوافتد. چنانچه ميتواند (به استثناي سه مسئلهي حکومت و قضا و جنگ)، در همهي مشاغل اجتماعي با مردان، شرکت نمايد. خداي متعال ميفرمايد: «گرامي ترين شما پيش خدا، باتقواترين شماست» و ميفرمايد: «هرگز کساني که ميدانند، با کساني که نميدانند، برابر نميشوند» (پرسش و پاسخ، سيد محمد حسين طباطبايي، انتشارات آزادي، 1361، ص 10-12.)
9) مهدی مهریزی نیز معتقد است این روایات به خاطر برخی موانع، دارای اجمال هستند و نمیتوان معنای مشخصی از آنها برداشت کرد ( ن ک: http://rasekhoon.net/article/show/1286024/ )
10) برخی نیز معتقدند اصلا این روایات اعتبار ندارند چون اولا استفاضه ندارند و ثانیا با مبنای سند محور که سند معتبری برایش وجود ندارد و با مبنای وثوق محور هم وثوقی به صدور این روایات وجود ندارد. (http://hadith.riqh.ac.ir/article_1859_2a079d9d74bcdd6dd0491ae15fa0c752.pdf)
#خطبه_80
#نواقص_العقول
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 29
https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله
#با_معارف_نهج، شماره 57
#منطق_بهت_آور_امیرالمومنین علیه السلام
امیرالمؤمنین علیه السلام پس از #جنگ_جمل به کوفه آمدند و ابتدا به مسجد آمدند و خطبهای ایراد کردند. در خاتمهی آن خطبه، از حزب #قاعدین کوفه که در جنگ جمل حضرت را همراهی نکرده بودند، نیز انتقاد کردند و به مردم فرمودند از این جماعت دوری کنید و آنقدر سخنانی را که ناپسند میدارند، به گوششان برسانید که از موضع خود بازگردند و به ما بپیوندند.
مالک بن حبیب که شهربان حضرت در #کوفه بود، برخاست و به ایشان عرض کرد آقا این دوری کردن و سخن غلیظ به آنها گفتن، کافی نیست اجازه بدهید تا با آنان بجنگیم! حضرت برای او توضیح دادند که نباید #تندروی کند چون خداوند چنین حکمی نداده است!
پس از مالک، ابوبُرده ازدی که خود از حزب قاعدین کوفه بود و در جنگ جمل هم شرکت نکرده بود، برخاست و به امام اعتراض کرد و از ایشان پرسید که به نظر تو سران جمل برای چه کشته شدند؟ حضرت در پاسخ به ابوبُرده فهرستی از جنایات جَمَلیان را ارائه کردند و این را هم توضیح دادند که چقدر تلاش کردهاند که کار به جنگ نکشد اما آنان کوتاه نیامدهاند!
ابوبُرده که از سخن بجا و منطق بهت آور امیرالمؤمنین علیه السلام قانع شده بود گفت: پیش از این به حقانیت شما در جنگ جمل شک داشتم ولی حالا دیگر دانستم که حق با شما بوده است.
🔹 ابوبرده در جنگ بعدی (جنگ #صفین) به سپاه امام علیه السلام پیوست و حضرت را در جنگ همراهی کرد. (امالی مفید ص 128 و 129)
#آزادی_مخالفان #اقناع_مردم #حکومت_و_تربیت_مردم
@banahjolbalaghe
بسم الله
📢#آشنایی_با_خطبه 8
1️⃣فضای صدور خطبه
در آستانه #جنگ_جمل #زبیر و #طلحه به شدت از نظر افکار عمومی حتی در میان طرفداران خودشان با این اشکال مواجه بودند که وقتی با علی بیعت کردهاند چرا بیعتشکنی میکنند؟ زبیر برای توجیه این بیعتشکنی گفته بود که من با قلبم بیعت نکردهام فقط با دستم و به اکراه بیعت کردهام. امام این سخن را در پاسخ به این ادعای او و برای مقابله با جریان #تحریف بیان کردهاند.
➕البته بعد از جنگ #عبدالله_بن_زبیر نیز برای نجات پدرش از فشار افکار عمومی باز همان ادعای پدرش را تکرار میکرد که حضرت علی ع فرزندشان امام مجتبی ع را مأمور کردند که خطبهای در ردّ سخن عبدالله بن زبیر ایراد کند. #امام_حسن در خطبه خود این سخن پدر (خطبه 8) را نیز اقتباس کرد (کتاب الجَمَل شیخ مفید) خطبه امام حسن علیهالسلام آنقدر گیرا بود که فورا شاعری در مدح ایشان قصیدهای سرود. (کتاب الجمل ابیمِخْنَف)
2️⃣اهمیت خطبه
1.اهتمام به جلوگیری از فریب افکار عمومی.
2.حساسیت به تحریف حقایق.
3.ارائه نمونه ای از برخورد منطقی و مستدل برای ابطال استدلالی که دستمایه فریب افکار عمومی است.
2️⃣مضامین خطبه
این خطبه، پاسخی منطقی و حقوقی به زبیر است. وی در جریان جنگ جمل، در توجيه پیمان شکنی خود که امری ناپسند در میان عرب بود، ادعا می کرد که: «من تنها با دست خود بيعت كردم، نه با دل». امام علیه السلام در پاسخ می فرمایند: «او بايد قرينه قابل قبولى كه بر اين امر گواهى دهد اقامه كند در غير اين صورت بايد دوباره به آنچه از آن خارج شده باز گردد و نسبت به بيعتش وفادار باشد».
سخن زبیر، تركيبى است از اقرار به بیعت و ادّعای عدم موافقت قلبی با بیعت، اقرارش مسموع و مقبول است و امّا در مورد ادّعا بايد اقامه دليل كند. کلام امام مبتنی بر دو اصل پذیرفته شده حقوقی است که عبارتند از: «إقرار العقلاء علی أنفسهم جائز» و «البینة علی المدعی»، دو اصلی که در همه جوامع حقوقی و قضائی دنیا مورد پذیرش است.
3️⃣مصادر #خطبه_8
الجَمَل شیخ مفید/ الجَمَل واقدی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️استاد علی رحیمی ؛ حوزه علمیه شیراز
https://eitaa.com/banahjolbalaghe