بسم الله
📝📝یادداشت یک خواننده
أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاءِ #خطبه_14
آقای محمد حسنین از طلاب خیلی خوب شبه قاره که در شهر تورنتوی کانادا مشغول فعالیتهای تبلیغی است برایم نوشته بود که معنای این جمله👆 از خطبه 14 (که خطاب به مردم بصره است) چیست؟
بنده برایشان نوشتم:
سلام
به نظربنده این جمله را به دو صورت میشود معنا کرد:
الف) یک جمله خبری است
یعنی حضرت خبر میدهند که سرزمین شما به آب نزدیک است اما از آسمان دور است. دور بودن از آسمان خود میتوانید به یکی از این دو معناباشد:
1. چنانکه #ابن_ابی_الحدید هم به عنوان #پیشگویی علمی امام علیه السلام مطرح کرده است که قرنها بعد از حیات ظاهری امام، تازه دانشمندان فهمیدندکه شهر بصره دورترین نقطه کره زمین از معدل النهار خورشید است.
2. سرزمینتان از آسمان (رحمت الاهی) دور است.
ب) قسمت اول جمله (قریبة من الما) خبری باشد اما قسمت دوم (بعیدة من السماء) انشای یک دعا باشد
و به معنای این باشد که سرزمین شما هر چند به آب (مظهر رحمت الاهی و نعمتهای الاهی) نزدیک است اما [خدا کند که] از رحمت الاهی دور شود (دعا)
به نظر من اگر جمله را خبری گرفتیم باید در قسمت الف معنای 2 را انتخاب بکنیم و اگر هم انشائی گرفتیم که معنا معلوم است.
وفقکم الله لمرضاته
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 23
بسم الله
📝📝یادداشت یک خواننده
در یکی از گروههای حوزوی پست فوق (#با_معارف_نهج، شماره 38) بازنشر شده بود. جناب استاد علی محمدی در ذیل این پست نوشته بودند: ⏬⏬
✍️سلام جناب عشایری عزیز
دو سوال:
1ـ أطْلِقْ عَنِ آیا به همان معنی أطْلِقْ مِنِ است؟
یعنی صدر عبارت به معنی باز کن از... است یا به معنای باز کن درباره ... ؟ که اگر دومی باشد، ظاهرا عبارت دال بر لزوم بازشدن هر گونه کینه حاکم نسبت به مردم است.
2ـعبارت «سَبَبَ كُلِّ وِتْر » تقریبا توسط تمامی مترجمان به همین معنایی که شما نوشته اید، ترجمه کرده اند (رشته "هر گونه دشمنی با مردم" را از [دل] خودت بگسل.)، در حالیکه «وتر» در لغت به معنای «تنهایی و منفرد شدن» است، نه «دشمنی»، هرچند ممکن است از لوازم دشمنی ورزیدن، تنها شدن هم باشد.
اگر «وتر» را به همان معنای لغوی آن یعنی «تنهایی» بگیریم، معنای عبارت این است که «و ریشه انزوا و تنهایی خودت را از بین ببر»
حال اگر این دو فراز را ناظر به هم و لازم و ملزوم بگیریم، و پاسخ دوم به سوال اول را هم بپذیریم، ترجمه عبارت این می شود:
هر گونه گره کینه و دشمنی را در خصوص مردم از دل خود بازکن و بدین طریق، ریشه انزوا و تنها شدن خود را بخشکان....
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 24
https://telegram.me/banahjolbalaghe
با نهج البلاغه
بسم الله 📝📝یادداشت یک خواننده در یکی از گروههای حوزوی پست فوق (#با_معارف_نهج، شماره 38) بازنشر شده
.....
......
درباره یادداشت استاد علی مجمدی عزیز⏬
دو نکته در سخن جناب استاد علی محمدی وجود دارد؛
یک) جناب استاد، کلمه «اطلق عن» را در برابر «اطلق مِن» قرار داده و آن را به معنای «بازکن دربارهی...» دانستهاند. به نظر بنده میرسد که بسیاری از افعال جوانحی به جای مِن با عن متعدی میشوند در قرآن کریم تعبیر «طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسا» شاهد اين مدعا است.
از سوی دیگر در این دو جمله متوالی، یک بار تعبیر «اطلق عن الناس» و یک بار دیگر تعبیر «اقطع عنک» به کار رفته است که باید تقابل بین «عنک» و «عن الناس» را معنادار بدانیم. به عبارت دیگر این تقابل اجازه نمیدهد جملهها را به گونهای معنا کنیم که در هر دو جمله حاکم بخواهد چیزی را از نفس خودش باز بکند.
نکته لطیفی که در این جا دیده میشود این است که حضرت درباره خودِ حاکم کلمه «اقطع» (ببُر) را به کار بردهاند که ملازمه با شدت و سختگیری دارد اما درباره مردم کلمه «اطلق» (باز کردن) را به کار بردهاند که چنین دلالتی ندارد.
دو) کلمهی «وتر» در لغتِ برخی قبائل حجاز به معنای خونخواهی است و مترجمانی که این کلمه را به معنای دشمنی و انتقامجویی گرفتهاند احتمالا به این معنای کلمه توجه داشتهاند از سوی دیگر در لغت دیگر قبایل هم کلمه «وتر» به معنای «تنها» است نه «تنهایی» و بر این اساس با «منزوی» ملازمه دارد نه «انزوا». بنابراین عبارت «سَبَبَ كُلِّ وِتْر » را هم نمیتوان به معنای «همه اسباب انزوا» دانست.
درباره (#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 24)
https://telegram.me/banahjolbalaghe
با نهج البلاغه
..... ...... درباره یادداشت استاد علی مجمدی عزیز⏬ دو نکته در سخن جناب استاد علی محمدی وجود دارد؛
بسم الله
📝📝یادداشت یک خواننده
یادداشت کوتاهی از استاد محمودرضا عصاری زیدعزه العالی درباره عبارت «أطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْر » #نامه_53
سلام برادر عزیزم
با تشکر از شما بخاطر مطالبی که در کانال نهج البلاغه قرار می دهید و پوزش که بسیاری از اوقات از تامل در در آن محرومم
دو نکته در باره مباحثه ارزشمند شما و آقای محمدی به ذهن قاصرم رسید :
1- اختلاف بین شما دو بزرگوار شاید نشات گرفته از ابهامی است که در مفهوم "عن" وجود دارد، ادبا معنای عن را تجاوز گرفته اند این معنا در اموری چون "رمیت السهم..." واضح است ولی در بسیاری از موارد محتاج تحلیل است بعنوان مثال در ماده "سوال" تجاوز سوال از یک شیئ بمعنای آن است که آن شیئ متعلق سوال قرار گرفته است در ماده" اطلاق" نیز تجاوز بمعنای آن است که ناس متعلق اطلاق عقده واقع شده است با این تفاوت که متعلق سوال یعنی موضوع سوال و متعلق اطلاق یعنی آن نقطه ای که گره کینه از آن باز می شود
2-مطابق کلام استاد محمدی "عن الناس" حال از" عقده" خواهد بود زیرا مراد چنین میشود : گره هر کینه را که نسبت به مردم داری از خودت باز کن. بعبارت دیگر عن الناس از متعلقات بالواسطه فعل است که این ترکیب خلاف اصل است و محتاج قرینه.
با تشکر از شما دو بزرگوار ،امید است اشتباه مرا تذکر دهید.
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 25
https://telegram.me/banahjolbalaghe
.....
بسم الله
📝📝یادداشت یک خواننده
پاسخ استاد علی محمدی به یادداشت «بانهج البلاغه»👇👇👇
سلام علیکم و رحمت الله
ممنون از بذل توجه و عنایت
در باره نکته اول)
ـ اینکه برخی از افعال جوانحی با «عن» متعدی میشود حرفی نیست،ولی اینکه این متعدی شدن با «عن» به جای متعدی شدن با «من» است، را نمی دانم.
ـ در مثال قرانی ««طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسا» به نظر میرسد متعدی شدن با «عن» هم به علت ذکر «من بعضیه» است و هم اینکه معنای طاب عن، متضمن معنای رضی عن نیز می باشد. (الله اعلم)
ـ علاوه بر این به نظر می رسد که با صرف نظر از دو نکته فوق، اگر معنی عبارت «أطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْدٍ» ، «گره "هر گونه کینه" را از دل مردم باز کن » باشد، دیگر فعل «أطلق» جوانحی نیست تا مشمول کبرای ادعایی شود.
ـ همچنین «تقابل عنک و عن الناس» نیز در ترجمه ای نیز که بنده ارائه دادم به نحوی دیگر برقرار است. به این نحو که در فراز اول حاکم چیزی را از ناحیه خود قطع می کند و در فراز دوم حاکم چیزی را که علیه وی است، مرتفع می سازد.
درباره نکته دوم)
ـ معنای «وتر» در خونخواهی نیز ریشه در همان معنای «تفرد» دارد. (التحقیق به خوبی توضیح داده است.)
ـ ظاهرا «وتر» معنای مصدری هم دارد، و اگر نداشته باشد همین اشکال سخت شدن معنای «سبب کل وتر»، به استعمال «وتر» در معنای «خوانخواهی» و «دشمنی» نیز وارد است.
با تشکر 🌹🌹🌹
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 26
https://telegram.me/banahjolbalaghe
.....
بسم الله
📝📝یادداشت یک خواننده
درباره ترجمهای که از #حکمت_74 با توجه به قاعده #مطابقت_مبتدا_و_خبر در پست قبل (#با_مترجمان_نهج، شماره33) ارائه شد، یکی از خوانندگان (آقای مجید دهقان) محبت کرده و نوشتهاند: 👇
✍️سلام، در مورد مطلبی که در مورد نفس المرأه خطاه الی اجله در کانال گذاشته اید نکته ای است هست که لازم دیدم عرض کنم.
لزوم تطابق بین مبتدا و خبر در عدد در غیر حالت تشبیه و مبالغه و مانند آن است اما در صورت تشبیه یا مبالغه و مانند آن جایز است که بین آن دو تخالف باشد چرا که حقیقتاً معنای مفرد اراده نشده. برای مثال در جمله "آیات القرآن نور" به همین دلیل این قاعده رعایت نشده است.
این هم نقل قولی از النحو الوافی در این موضوع:
"وقد تختلف المطابقة بين المبتدأ المتعدد الأفراد والخبر المفرد إذا كان المبتدأ متعدد الأفراد حقيقة، ولكنه يُنَزَّل منزلة المفرد؛ بقصد التشبيه، أوالمبالغة، أونحوهما؛ سواء أكان بمنزلة المفرد المذكر أم المؤنث، وقد اجتمعا فى قولهم: المقاتلون فى سبيل الله رجل واحد وقلب واحد، وهم يد على من سواهم، وقولهم: التجارب مرشد حكيم، والمنتفعون بإرشاده قلعة تَرتدّ دونها الشدائد، ومن أمثلة التعدّد الحقيقى أيضًا، قول الشاعر: المجْد والشَّرف الرّفيع صحيفةٌ ... جُعِلتْ لها الأخلاق كالعنوان" النحو الوافی ج 1، ص 459
🌹🌹🌹با تشکر فراوان از استاد مجید دهقان عزیز🌹🌹🌹
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 27
https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله
📝📝یادداشت یک خواننده
استاد سید محمدرضا طالبیان که زحمت تدوین پست قبل (#با_مترجمان_نهج، شماره 33 ) را کشیده بودند، در پاسخ به نقدی که بر این پست به دستمان رسیده بود، نوشته اند:
✍️باسلام
به عرض ناقدمحترم می رسانم که تامل درکلام عباس حسن به خوبی روشن می کند که موضوع سخن او اخبار ازجمع ویااسامی مفردمعطوفی است که به منزله جمع اند واین هیچ ربطی به محل کلام اینجانب در #حکمت_74 ندارد.
به دیگرسخن آنچه عباس حسن از آن سخن گفته اخبار از جمع ببه وسیله خبر مفرد است حال آنکه محل بحث نگارنده" اخباراز مفرد باجمع" بوده است.
از این گذشته در حكمت مذكور بدون توجه به نکته یادشده،موضوع و محمول سازگاری منطقی نداشته و حمل ،حمل نادرستی خواهد شد.
باتشکر. سید محمدرضا طالبیان
🌹🌹🌹با تشکر فراوان از استاد طالبیان عزیز🌹🌹🌹
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 28
https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله
یکی از کاربران کانال، با نام مستعار «عطر عاشقی» درباره روایات مربوط به #نقص_عقل_زنان سوالی پرسیده بودند.
در پاسخ به ایشان عرض کردم که حد اقل ده دیدگاه درباره این احادیث وجود دارد. این 10 دیدگاه عبارت است از:
1) یکی از محققان کلمه عقل را در اینجا به معنای دیه دانسته و نقص عقل را به معنای «نقص دیه زنان» دانستهاند. اتفاقا برای برداشت خود دلایل محکمی هم ارائه میکند. (file:///C:/Users/User/Downloads/r51006a3628.pdf )
ولی مشهور معتقدند که عقل در اینجا همان معنای عقل را میدهدکه صاحبان این دیدگاه خود به چند دسته تقسیم میشوند؛
2) برخی از آنها کلمه عقل رادر این جدیث به معنای عقل عملی و عقل نظری نمیدانند بلکه به معنای عقل ابزاری میدانند که موجب منقصتی برای زن نیست (ن ک: آیت الله #جوادی_آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 251 )
3) برخی اصلا این حدیث را مربوط به زنی خاص در زمان و مکانی خاص (#عایشه در #جنگ_جمل) میدانند و تاکید میکنند که این حدیث به همه زنان ربطی ندارد. (نصرت الله جمالی، زن در نهج البلاغه، ص 19 .)
4) برخی گفته اند مرد و زن در بهره مندی از قوه عقل یکسان هستند، اما به دلیل غلبه احساسات و عواطف مادری و همسری در زن، جنبه تعقل زن در مقایسه با مرد کمتر است . و احساسات قوی زنانه در بهره گیری از عقل، گاه به مثابه مانع عمل می کند . (فاطمه علایی رحمانی، زن از دیدگاه نهج البلاغه، ص 118 و 117 .)
5) برخی دیگر ضعف #عقل را به معنای "ضعف در قوه تدبیر" دانستهاند ( http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3674/3705/19639 )
6) برخی نیز معتقدند حدیث تنها میخواهد بگوید عقل ورزی زنانه با عقل ورزی مردانه فرق دارد و گاه حتی میتواند بالاتر از عقل ورزی مردانه نیز قراربگیرد. http://jwss.ir/article_33172.html
7) علامه محمد تقی جعفری نیز زنان و مردان را در #عقل_عملي برابر ميداند و تفاوت را در #عقل_نظري ميبيند. وي عقل نظري را چنين تعريف نموده است: «عقل نظري همان فعاليت استنتاخ هدفها يا وصول به آنها با انتخاب واحدها و قضاها و وسايلي است که ميتوانند براي رسيدن به هدفها کمک نمايند، بدون اين که واقعيت يا ارزش آن هدفها و وسايل را تضمين نمايد» (شرح نهج البلاغه #علامه_جعفری ج 11، ص 292-293.) سپس ميافزايد: بنابراين، آنچه که صنف مرد به او ميبالد و مغرئور ميشود، في نفسه داراي ارزش نيست، و اعتباري بيش از شکل دادن به واحدها و قضايايي که آنها را صحيح تلقي کرده است ندارد؛ بلکه از آن جهت است که اشتياق آدمي به دريافت واقعيت و رشد شخصيت، به شرط اعتدال رواني، سطوح شخصيت وي را اشغال مينمايد. لذا با حاکميت عقلِ نظري، درباره واقعيتها و رشد شخصيت، همواره دچار نوعي تشويش خاطر و وسوسه ميباشد. (همان، ص 298-299.)
8) #علامه_طباطبایی در پاسخ به یک پرسش درباره عقل زنان نوشته است: «اصولاً بايد دانست که از نظر اسلام، ارزش انسان در جامعه، به علم و تقوا (خدمات ديني، فردي و اجتماعي) است و ساير امور که در اجتماعات ديگر، وسيلهي امتياز و نفوذ ميباشند (مانند ثروت و عظمت، عشيره و اتباع و شرافت خانوادگي، و تصدي مقامات حکومت و قضا و مقامات لشکري) هيچ گونه ارزش و امتيازي ندارند که ملاک افتخارشان گرديده، آنان را مافوق ديگران قرار دهد. در اسلام، هيچ امتيازي را نبايد ملاک نفوذ و اعمال قدرت قرارداد. بنابراين، يک بانوي اسلامي ميتواند در امتيازات ديني، پا به پاي مردان، پيش رود و اگر عُرضه داشته باشد، از همهي مردان جلوافتد. چنانچه ميتواند (به استثناي سه مسئلهي حکومت و قضا و جنگ)، در همهي مشاغل اجتماعي با مردان، شرکت نمايد. خداي متعال ميفرمايد: «گرامي ترين شما پيش خدا، باتقواترين شماست» و ميفرمايد: «هرگز کساني که ميدانند، با کساني که نميدانند، برابر نميشوند» (پرسش و پاسخ، سيد محمد حسين طباطبايي، انتشارات آزادي، 1361، ص 10-12.)
9) مهدی مهریزی نیز معتقد است این روایات به خاطر برخی موانع، دارای اجمال هستند و نمیتوان معنای مشخصی از آنها برداشت کرد ( ن ک: http://rasekhoon.net/article/show/1286024/ )
10) برخی نیز معتقدند اصلا این روایات اعتبار ندارند چون اولا استفاضه ندارند و ثانیا با مبنای سند محور که سند معتبری برایش وجود ندارد و با مبنای وثوق محور هم وثوقی به صدور این روایات وجود ندارد. (http://hadith.riqh.ac.ir/article_1859_2a079d9d74bcdd6dd0491ae15fa0c752.pdf)
#خطبه_80
#نواقص_العقول
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 29
https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله
پس از انتشار پست مربوط به احادیثی که زنان را #نواقص_العقول معرفی کرده است، یادداشتی از یکی از خوانندگان کانال (با نام مستعار h.f) به دستم رسید. متن یادداشت:
👈سلام
با تشکر از پیام های بسیار مفیدی که در کانال قرار میدهید
در ارتباط با توضیحی که درباره #نقص_عقل_زنان آمده بود به نظرم رسید که به جز موارد ۳ و ۹ و ۱۰ که به موضوع به صورت دیگری نگاه کرده بودند در بقیه موارد ،همه ی افراد به توضیحی برای تعریف عقل پرداخته بودنددرحالیکه واقعیت امر این است که عقل باهر تعریفی که از آن ارائه شود(حتی اگرآن را یک ابزار بدانیم نه یک امرارزشی) یک صفت مثبت است و باید این حقیقت را پذیرفت که زنان در این صفت مثبت دارای نقص هستند و لذا آنچه که باید محققین روی آن کار کنند بررسی کلمه" نقص" و معنا ومفهوم آن است ،چیزی که به آن پرداخته نشده است و شاید کلید حل این پرسش به جای پرداختن به معنای "عقل" در تبیین مفهوم" نقص" باشد. 👉
در کنار این یادداشت، یادداشت دیگری از خواننده دیگری رسید که شاید به نحوی بتوان آن یادداشت را با این یادداشت مرتبط دانست👇👇
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 30
https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله
یکی از خوانندگان کانال با نام مستعار «mr k» یادداشتی ارسال کرده و توضیح داده اند که در بین دیدگاههایی که درباره احادیث مربوط به #نواقص_العقول بودن زنان ارئه شد جای دیدگاه مرحوم عین صاد خالی بود. چون ایشان سعی کرده اند هم ظهور روایت را به هم نزنند و هم ارزشمندی مقام زن را نفی نکنند. دیدگاه مرحوم #عین_صاد آن گونه که دوستمان عکسی از کتابشان (روابط متکامل زن و مرد ص 33 و 34) را فرستاده اند به این شرح است:
👈اگر میبنیم علی در نهج البلاغه توضیح میدهدکه زنها در سهم و در عقل و در ایمان ناقص هستند، این نقص، عیب آنها نیست چون در بینش اسلام، مسائل به گونه دیگری مطرح شده اند و داراییها و تنگدستیها نه اکرام [و ارزش] هستند و نه اهانت[و ضدارزش] که فقط ابتلاء هستند و درگیر ساختن. این "تفاوت در استعدادها" را ما به خوبی شاهد هستیم و این قرآن است که دارایی بیشتر مرد را باعث بارکشی بیشتر او و قوام بودن او حساب میکند و شغلهای سنگینتر را به او محول میسازد و مسئولیتهای بزرگتر را برای او میگذارد در حالی که ارزشها نه در این شغلها است و نه در این مسئولیتها که ارزش در «نقش»ها است که تعیین کننده شغلها هستند. ارزش در نسبت میان بازدهیها و داراییها است. 👉
#نقص_عقل_زنان
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 31
https://telegram.me/banahjolbalagh
بسم الله
📝📝یادداشت یک خواننده
پیشتر پستی با عنوان «علم غیب امیرالمؤمنین علیه السلام» (#با_معارف_نهج، شماره61) منتشر شده و در آن آمده بود که تمیم بن اسامه در برابر ندایِ «سلونی قبل أن تفقدونی» ایستاد و از تعداد موهای سرش سوال کرد و حضرت از #علم_غیب خود به او فرمودند: در خانهات بزغالهای بزرگ میکنی که در آینده فرزند پیامبر خدا را به قتل خواهد رساند.
✍️یکی از کاربران کانال (که اجازه ندادند اسمشان ذکر شود) درباره همان پست برایم نوشتهاند:
در منابعی مانند کامل الزیارات، امالی صدوق، عوالم العلوم و مدینة المعاجز به جای تمیم بن اسامه نام #سعد_بن_ابی_وقاص ذکر شده است. شما نام #تمیم_بن_اسامه را در چه منبعی یافتهاید؟
◀️بنده برایشان نوشتم که #ابن_ابی_الحدید در ج 10 ص 14 و 15، این واقعه را به نام تمیم بن اسامه ثبت کرده است. ولی از آنجا که در منابع دیگر نام پدر عمر بن سعد نیز ثبت شده، ممکن است چنین واقعهای درباره سعد بن ابی وقاص نیز تکرار شده باشد.
#ملاحم
#یادداشتی_از_یک_خواننده ، شماره 31
https://telegram.me/banahjolbalaghe
.......
بسم الله
🔵آیا خطبه شقشیه یک سخنرانی عمومی بوده؟
#زیباترین_هجو تاریخ ادب عربی، از خطبه #شقشقیه نقل شد. این مطلب در یکی از گروههای مجازی مربوط به طلاب و فضلای حوزه نیز بازنشر شد. در ذیل این مطلب، یکی از فضلا با اسم کاربری «ابوزینب صابر» به نقل از استاد یوسفی غروی درباره کلیت خطبه شقشقیه مطلبی به این مضمون نوشه بودند؛
این سخن امام علی علیه السلام (موسوم به خطبه شقشقیه) هر چند به نام «خطبه» مشهور شده ولی در حقیقت یک سوال و جواب بوده است که بین برخی یاران خاص امام علیه علیه السلام (قدر متیقن ابن عباس) و ایشان در بیرون از شهر کوفه در محفلی غیرعمومی انجام شده است. بنابراین این سخن، همه مشخصات یک خطبه را نداشته است.
آن مرد عراقی که نامه ای به حضرت داده و موجب قطع این سخنان شده، نیز در داخل شهر کوفه به دنبال حضرت میگشته و پرسان پرسان به خارج شهر رسیده و حضرت را در خارج از شهر یافته بود.
این کاربر گرامی به این لینک نیز استناد کرده بودند: http://rch.ac.ir/article/Details?id=8649
↩️با تشکر از جناب ابوزینب صابر لازم به ذکر است که محمد واعظ زاده نیز در کتاب «امام علی ع و وحدت اسلامی» مسأله خصوصی بودن این مطالب (خطبه شقشقیه) را مطرح و برای آن شواهدی اقامه کرده است.
#یادداشتی_از_یک_خواننده شماره32
https://eitaa.com/banahjolbalaghe