eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
184 عکس
44 ویدیو
17 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 🔵زیباترین هجو تاریخ ادب عربی إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ تا اینکه سومین [خلیفه] این قوم به قدرت رسید در حالیکه باد به پهلوی خود افکنده بود [و فقط] در فاصله میان فضله خودش و علوفه خودش [سیر میکرد]. عموزادگانش نیز با او به قدرت رسیدند و بیت المال را چنان خوردند که شتر گرسنه علف بهاری را. تا بدانجای که سرانجام رشته هایش بر خلاف میلش پنبه شد و عملکرد خودش به او تیر خلاص زد و شکمبارگی اش او را سرنگون کرد. ✍️امیرالمؤمنین علیه السلام در سخن گفتن درباره‌ی خلفای سه‌گانه غالبا ( بین مسلمین) را رعایت می‌کردند و معمولا از راهبردهای ابهام گویی و گویی استفاده می‌کردند (مثل ) اما در خطبه ظاهرا فضای مناسبی وجود داشته و دیدگاه انتقادی خودشان را درباره خلفا واضحتر از جاهای دیگر بیان فرموده‌اند. 🔺این جمله بخشی از همین خطبه است که حضرت درباره ارائه کرده‌اند. این عبارت که برای سرزنش عثمان () صورت‌بندی شده، آنقدر زیبا و مؤثر است که می‌گوید: تا قبل از صدور این خطبه، ادب‌پژوهانِ عرب معتقد بودند شعرِ «دَع المَکَارِمَ لا تَرحَل لبُغیَتها فإنک انت الطاعم الکاسی» زبان عربی است ولی بُعد زیباشناختی هجوی که در این بخش از خطبه‌ی شقشقیه به کار رفته، حتی از این شعر هم بالاتر است. ، شماره65 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵آثار در نهج البلاغه 1️⃣شهادتین باعث بالا رفتن اذکار عبادی می‌شود (شَهَادَتَيْنِ تُصْعِدَانِ الْقَوْلَ) خطبه 114 2️⃣شهادتین موجب بالا رفتن عمل صالح می‌شود (تَرْفَعَانِ الْعَمَلَ) خطبه 114 3️⃣شهادتین باعث سنگینی میزان عمل می‌شود (لَا يَخِفُّ مِيزَانٌ تُوضَعَانِ فِيهِ) خطبه 114 4️⃣بدون شهادتین میزان عمل، وزنی نخواهد داشت (لَا يَثْقُلُ مِيزَانٌ تُرْفَعَانِ عَنْهُ) خطبه 114 5️⃣شهادت به توحید مانند حبل الله قابل تمسک و موجب نجات است (نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا) خطبه 2 6️⃣شهادت به توحید، ذخیره روزهای هول و ترس بویژه هول محشر است (نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا) خطبه 2 7️⃣شهادت موجب استحکام درونی ایمان میشود ( (فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ) خطبه 2 8️⃣راه‌گشای احسان است (فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ) خطبه 2 9️⃣شهادت به توحید، موجب رضای خداوند واست (مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ) خطبه 2 🔟شهاد ت به توحید، دور کننده شیطان است (مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ) خطبه 2 البلاغه 218 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
بسم الله 🔵جهاد تبیینِ امیرالمؤمنین علیه السلام أَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ أَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُون‏؟ بعد از [از دست دادن] سرزمینتان از کدام سرزمین دفاع میکنید؟ و بعد از من به همراه کدام رهبر [با دشمنانتان] خواهید جنگید؟! ✍️شهر کوفه از شهرهای پس از فتوحات بود که اسلامِ منهای عترت با اکتفا به ظاهر قرآن، را زیر نظر خلیفه دوم از ابوموسی اشعری آموخته بودند. طرفداران ولایت علی علیه السلام در کوفه زیاد نبودند. مردم کوفه آنقدر با قرآن انس داشتند که خلیفه دوم درباره قرآن‌خوانی آنها گفته بود: «لهم دویٌّ کدویّ النحل: صوت قرآن در خانه‌هایشان مانند صدای زنبور در لانه است» امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی می‌خواست این مردم را از ناهمراهی و سست‌عنصری نهی کند، در این جهاد تبیین، از زیبایی استفاده کرد که یادآور یکی از قالبهای توبیخیِ قرآن بود. برای قاریان کوفه این جمله‌ی امام (مَعَ أَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُون؟) یادآور این خطاب قرآن به مشرکان بود: 🔹فبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ (جاثیة: 6) 🔹فبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (اعراف: 185 و المرسلات: 50) ◀️شباهت تأمل برانگیز و بیدارکننده ی این ِعلی ع به آن استفهام قرآنی، به کوفیان گوشزد می‌کرد که «ناهمراهی کوفیان با علی» چقدر به «ناهمراهی مشرکان با قرآن» شبیه است؟ چقدر کوفیان به مشرکان شبیه هستند! و چقدر تنهایی علی ع به تنهایی قرآن در میان مشرکان شبیه است! البلاغه 219 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
بسم الله استاد فاطمی‌نیا را در اوایل دهه هفتاد، در عنفوان جوانی‌ام بر منبر وعظ و خطابه دیدم اما با واعظانی که تا آن روز دیده بودم، این تفاوتها را داشت: بر خلاف اکثر واعظان که به اقتضای مقام خطابه، وعظشان از سداد و سلامت علمی فاصله می‌گیرد تا به اقناع جمهور نزدیک شود، ایشان با اینکه اقناع جمهور را از دست نمی‌دادند اما وعظشان را از سویی به منابع اصیل ارجاع می‌دادند و از سوی دیگر در تحلیل متن قرآن و روایات از ابزارهای لغت، ادب و منطق هرگز غافل نمی‌شدند. چنین رویکردی به وعظ آن هم با تسلطی قابل قبول بر علوم ادبی، شعر عربی، رجال و تراجم عارفان و سالکان الی‌الله، برایمان جذاب و اعتمادبرانگیز بود. استاد فاطمی‌نیا مسیر تقرب الی‌الله را با سه مؤلفه در پیش چشم انسان ترسیم می‌کرد: نخست آنکه به جای کمیت‌زدگی به کیفیت و معناداری عبادات توجه می‌داد، دوم آنکه با پرهیز از عوام‌زدگی تعقل را در تقرب الی‌الله به اندازه لازم و کافی دخالت می‌داد، سوم آنکه عبادات را بدون اتصاف به صفات عالیه چندان موجب تقرّب الی‌الله نمی‌دانست. او به دستورالعمل‌های اخلاقی که ریشه در بیانات معصومین نداشت، چندان وقعی نمی‌نهاد. مهمتر از همه آنکه در بستر مواعظ عرفانی، انقلابی بودن و قدردان نظام اسلامی بودن را فروگذار نمی‌کرد. استاد فاطمی‌نیا پاسبان حریم اهل بیت بود و هرگز روضه حضرت صدیقه و فرزندانش را مکشوف نخواند. انشاالله حضرت صدیقه به پاس اینکه روضه‌ها را مکشوف نخوانده است، برزخ او را به نور خودش منوّر فرماید. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله 🔵نهج البلاغه شایسته حفظ، تدریس و ترویج آیت الله بهجت ره: نهج‌البلاغه برای شیعه بلکه برای هرکس که غیرمعاند باشد، کتاب با عظمت و بزرگی است، و ما باید در اثر کثرت مراجعه و مباحثه، آن را حفظ باشیم. برای فهم آن احتیاج به عربیّت و بلاغت داریم. 🔻اگر بفهمیم قرآن چیست، نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه را می‌فهمیم، وگرنه کسانی که می‌گویند قرآن را می‌فهمیم و نهج‌البلاغه را نمی‌فهمیم، دروغ می‌گویند؛ زیرا مطالب دقیق در قرآن بسیار است که «لایعْلَمُها إِلاّ الاْوْحَدِیٌّ مِنَ النّاس» (جز افراد نادر آن را نمی‌دانند).  از حیث سند نیز کسانی از عامه هستند که اسناد و مدارک نهج‌البلاغه را داشته‌اند. ابن‌ابی‌الحدید شخصی را ذکر می‌کند که قبل از ولادت مرحوم سید رضی خطبه شقشقیه را در کتاب خود آورده است. 🔺بنابر این کتاب نهج‌البلاغه با این علو مرتبه‌اش یلیقُ حِفْظُهُ وَ تَدْریسُهُ وَ بَیانُ خُطَبِهِ عَلَی الْمَنابِرِ (شایسته است حفظ و تدریس آن و اینکه خطبه‌های آن بر بالای منبرها بیان شود) 📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۶۸ 58 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵علی، پیامبر، خدا درویشی گفت: امیرالمؤمنین علی علیه السلام خدا است! حکیمی گفت: او علی ع را شناخته اما خدا را نشناخته است؛ او دریافته است که علی خیلی بزرگ است، از سویی این را هم می‌‌داند که خدا هم موجود باعظمتی است برای همین است که گمان می‌کند علی علیه السلام با این شخصیت عظیمی دارد، باید همان خدا باشد. مشکل اینجا است که خدا را نشناخته و نمی‌داند که عظمت خدا عظمتی است که همه عظمتهای بشری در مقابل او صفر است. حالا به همین ترتیب، اگر کسی امام را بشناسد و پیامبر را هم بشناسد، خواهد دید این امام قله مرتفعی است اما در مقایسه با وجود پیامبر تپه‌ای بیش نیست. 📚برگرفته از نبوتها در نهج البلاغه، آیت‌الله خامنه‌ای، ص 212 البلاغه 220 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله 🔵یاران بصیرت‌ساز علی علیه السلام (جهاد تبیین) 🔻هاشم مرقال در رأس گردانی از قاریان قرآن، به جوانی از سپاه معاویه برخورد کرد که در رجزخوانی‌اش از کسانی که به عثمان ظلم کرده‌اند به تندی یاد می‌کرد و ناسزاگویی می‌کرد. هاشم او را صدا زد و گفت: باید فردای قیامت پاسخ این رفتارها و گفتارهایت را بدهی! جوان شامی گفت: با شما می‌جنگم چون رئیس شما (علی بن ابیطالب) نه اهل عدالت است و نه اهل نماز. خلیفه مظلوم ما را کشته و شما نیز یاری‌اش کرده‌اید. هاشم مرقال ماجرای قتل عثمان را برای او توضیح داد (جهاد تبیین) و براى او روشن کرد كه على عليه السّلام نخستين كسى بوده كه با پيامبر نماز گزارده و از همه مردم به دين خدا آگاهتر است و ياران او یاریگران ظلم نیستند بلکه شب زنده دارانی کم‌نظیر هستند. سخنان «هاشم» جوان شامی را منقلب كرد. صدا زد: ای بنده خدا، آدم صالحی به نظر می‌رسی. (و سخنانت نور صدق و راستى دارد) آيا راه توبه‌اى براى من سراغ دارى؟ هاشم گفت: آرى به سوى خدا بازگرد، او توبه تو را مى‌پذيرد. جوان دست از جنگ كشيد و به سوی شام برگشت.🚶‍♂️ مردى از شاميان به او گفت: «اين مرد عراقى فريبت داد»!!🤥 جوان گفت: نه فریبم نداد. نصيحتم كرد. 📚بهج الصباغة ج 10، ص 269 تا 272 ↩️پ ن: هدف درجهاد تبیین، هشدار دادن و بیدار کردن مشفقانه است نه مچ گیری و طعنه زدن گزنده. بیدار کردن مشفقانه به همدلی نیاز دارد. جهاد تبیین باید به ترمیم گسلها و شکافهایی که بین ما ایجاد کرده اند، منجر شود نه توسعه و تعمیق شکافها. البلاغه 221 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
بسم الله 🔵ناموازنه خدمت‌رسانی به مردم و اخذ مالیات از آنان 1 در زمامداری علوی هرچند « و مالیات» در مقابل «ارائه خدمات و رفاه به مردم» اخذ می‌شود اما ارائه خدمات و کسب رضایت مردم از اخذ مالیاتِ بیشتر، مهمتر است. امیرالمؤمنین علیه السلام دو بیان زیبا درباره مالیات دارند: 1) فَإِنْ شَكَوْا ثِقَلًاأَوْ عِلَّةً أَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ اگر خراج‌دهندگان به دلیلی مانند سنگینی خراج، آفات زراعی، قطع شدن سهمیه آب، کاهش آب زیرزمینی، ویران شدن زمین در اثر سیل و آب‌گرفتگی یا خشکسالی از تو درخواست تخفیف مالیاتی کردند، به آنان بده آنقدر تخفیف که امید به حل مشکلشان پیدا شود. 2) و لْيَكُنْ «نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ» أَبْلَغَ مِنْ «نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ» لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلا! () باید توجه تو به آباد کردن زمینها بیشتر از توجهت به گرفتن خراج باشد چرا که خراج [واقعی] فقط در برابر آباد کردن زمینها به دست می‌آید. و دولتی که خراج بگیرد اما در مقابلش آبادی [و خدمات] ارائه نکند سرزمینها را ویران و مردم را هلاک خواهد کرد و چنین دولتی دوام نخواهد آورد! پ ن: به نظر می‌رسد "باء جاره" در تعبیر « لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَة» معنای مقابله داشته باشد! البلاغه 222 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
بسم الله 🔵انکار حقایق و سواد رسانه‌ای فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ فَإِنَّ أَكْثَرَ الْحَقِّ فِيمَا تُنْكِرُون () آنچه را [که از این و آن میشنوید ولی] از آن آگاهی ندارید بر زبان مرانید چراکه اکثر حقیقتها در میان همان چیزهایی است که انکار می‌کنید. 1️⃣«فلا تقولوا...» با اینکه نیاز به حرف جر ندارد اما با «باء جاره» متعدی شده. بنابراین متضمن معنای «معتقداً» است. یعنی چیزی را که از آن آگاهی کافی ندارید نه باور کنید و نه به دیگران بگویید! 2️⃣«فإنّ...» جمله «فإنّ ...» خود به خود با جمله قبلی تناسب کافی ندارد و نمی‌تواند تعلیل مناسبی برای آن شمرده شود. بنابراین فاء در اینجا باید فاء فصیحه باشد. یعنی ابتدا چیزی را که از آن آگاهی کافی ندارید (ما لاتعرفون) باور می‌کنید سپس مجبور می‌شوید آنچه را که با این باور کاذبتان منافات دارد، انکار کنید و در این «انکاری که برآمده از باورِ مالاتعلمون است» خواسته یا ناخواسته اکثر حقایق را انکار می‌کنید. البلاغه 223 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
بسم الله 🔵از خوبیها اطاعت کن ! ۱۹۲ تَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجَارِ وَ ...الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ وَ الْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ ( اگر قرار است تعصب داشته باشید ) پس براى خصلتهاى ستوده تعصب داشته باشید که از جمله آنها مراقبت از همسايگان و ... فرمانبری از نيكوكار و نافرمانى اهل تكبر است. 🌹 نکات زیبایی شناختی : اطاعت کردن از برّ با دو بیان قابل توضیح است. بیان اول اینکه بگوییم مقصود از برّ ، بارّ است. یعنی مصدر به معنای اسم فاعل آمده که اصطلاحا به آن مجازدراشتقاق# می گویند. نظیر آن در قرآن کریم هم به چشم می خورد. « وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ آمن بالله » نیکوکار کسی است که به خدا ایمان دارد. (بقره 177 ) بیان دیگر این است که بگوییم کلمه برّ مجاز اشتقاق نیست بلکه برّ به همان معنای خودش است یعنی فرمانبری از نیکی. یعنی گویا نیکی ها شبیه به کسی شدند که فرمان می دهند و دائما ما را به سمت اطاعت از خودشان می خوانند. طبق این بیان استعاره رخ داده و نیکی ( برّ ) به قرینه طاعت تشبیه به کسی شده که دستور می دهد و باید از او تبعیت کرد.( اصطلاحا به آن استعاره مکنیه# می گویند که مشبه به در آن حذف شده و لوازم آن بیان شده) بنا بر این بیان، نیکی ها به گونه ای هستند که خودشان دعوت می کنند که از آنها تبعیت شود و به آنها عمل شود. جاذبه ای که در برّ وجود دارد خودش مشوق و محرّک به عمل خواهد بود. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم ، شماره66 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵چالش ادبی ۵ ... إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع ... تا اینکه سومین [خلیفه ی] این قوم به خلافت رسید در حالی که در میانه فضله و علوفه‌اش [شکم و] دو پهلویش را برآمده کرد! وعموزادگانش نیز با او به قدرت رسیدند و بیت المال را چنان خوردند که شتر گرسنه علف بهار را. 🔻در جمله « يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيع» کلمه «خِضمة» بااینکه مفعول مطلق است ولی به نظر می‌رسد در کلمه «نبتة» عمل کرده است. از نظر نحوی، مصدری که مفعول مطلق شده، آیا می‌تواند در مفعول‌به عمل نصبی انجام بدهد؟ ۵ https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله درباره ۵ ✍استاد محمد نادری: خِضمة در جمله «یَخضَمون مالَ اللهِ خِضمةَ الإبلِ نِبتةَ الربیع» مصدر نوعی است که نِبتة را به عنوان مفعول به نصب داده است، و المعنی: می‌خوردند بیت المال را همچون خوردن شتران علف بهار[ی] را. مصدر نوعی _بر خلاف مصدر توکیدی و مصدر عددی_ می‌تواند مفعول به بگیرد، به شرط اینکه اضافه به فاعل شده باشد، مانند: «ضربتُ زیدا ضرْبَ الأمیرِ بکرا». بکرا مفعول به برای ضرْب است. 📚(حاشية الخضري علی شرح ابن عقیل، ج٢، ص۵٠ _النحو الوافي، ج٣، ص١۵۶) https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله درباره ۵ ✍️ استاد روح الله سلیمانی: واعلم أن المصدر إنما يشابه الفعل إذا كان بتقدير حرف المصدر والفعل، وذلك إذا لم يكن مفعولا مطلقا، وذلك لأنه لا يصح، إذن تقديره بأن والفعل، إذ ليس معنى ضربت ضربا أو ضربة أو ضربا شديدا: ضربت أن ضربت، وأما قولك ضربته ضرب الأمير اللص، فالمصدر العامل ليس مفعولا مطلقا في الحقيقة، بل المفعول المطلق محذوف تقديره: ضربا مثل ضرب الأمير اللص، 📚شرح رضی ج ٣ ص ۴٠۵ https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله درباره ۵ ✍️ استاد علیرضا بابایی: در مورد اینکه آیا مصدر در زمانی که در جایگاه مفعول مطلق واقع می شود، می تواند عمل کند یا خیر، دو حالت وجود دارد: 1. اگر مفعول مطلق تاکیدی باشد، بالاجماع نمی تواند عمل کند. (ن ک ابن عقیل ج1، ص 564، نرم افزار ادب عربی) 2. اگر مفعول مطلق نوعی یا عددی باشد، اختلاف نظر است. طبق نظر رضی و به تبع ایشان، سیدعلی خان مدنی، همچنان نمی تواند عمل کند؛ زیرا عمل مصدر در صورتی است بتوان مصدر موول (حرف مصدری + فعل) جانشین آن کرد. این جانشینی به لحاظ معنا در هر سه قسم مفعول مطلق صحیح نیست. در عبارت «ضربتُ ضرباً أو ضربةً أو ضربا شدیداً» نمی توان گفت: «ضربتُ أن ضربتُ». ولی در عبارت «اعجبنی ضرب الامیر اللصَ» می توان گفت: «اعجبنی أن ضرب الامیر اللصَ».الحدائق الندیة، ص 575، نرم افزار سوال: تحلیل معنایی این جانشینی چیست؟ چرا مصدر صریح برای عمل، باید بتواند جای خود را به مصدر موول دهد؟ جواب: مصدر در عمل فرع بر فعل است و زمانی میتواند عمل کند که همانند فعل، در نزد گوینده نسبت آن با معمول لحاظ شود. نشانه این لحاظ نسبت این است که بتواند تبدیل به مصدر موول شود. اما اگر مصدر از حیث معنا ممحض در دلالت بر حدث شد و نسبت به معمول در آن مورد اراده متکلم قرار نگرفت در این صورت نمی تواند عمل کند. نشانه این حالت هم این است که نمی توان مصدر موول را جانشین آن کرد. مفعول مطلق چون به لحاظ معنا قید برای حدث است و آن را یا تاکید می کند و یا نوع و عددش را مشخص می کند، بنابراین ممحض در دلالت بر حدث بوده و نمی تواند با معمول ارتباط بگیرد. به عبارت دیگر مصدر، فقط با جنبۀ حدثی خود (بدون ارتباط با معمول یعنی بدون لحاظ صدور این حدث از فاعل و وقع آن بر مفعول) در جایگاه مفعول مطلق واقع می شود برخلاف جایگاه مفعول له که چون علت حدث را بیان می کند، جنبه صدورش از فاعل و بر مفعول می تواند لحاظ شود. به همین دلیل است که مصدر موول میتواند مفعول له باشد ولی نمی تواند مفعول مطلق شود. *سوال: اما عباراتی از عرب دیده شده که مفعول مطلق در معمول بعد خود عمل کرده است؟ *جواب: ظاهر این عبارات نباید موجب صدور جواز عمل شود. بلکه این عبارات باید تاویل برده شود با یکی از دو احتمال زیر: 1.رضی و سیدعلی خان: مفعول مطلق در حقیقت مصدر محذوف است. عبارت سید چنین است: «و أما قولك: ضربت ضرب الأمير اللص، فالمصدر العامل ليس مفعولا مطلقا في الحقيقة، بل المفعول المطلق محذوف، تقديره ضربا مثل ضرب الأمير اللص» همان 2. سید علی خان: مفعول مطلق همان مصدر مذکور است و آنچه در معمول بعد آن عمل کرده، فعل ظاهر یا مقدر است. عبارت سید چنین است: «فالعمل في نحو قولك: ضربت ضربا زيدا، و قولك: ضربة زيدا في جواب من قال لك: كم ضربت؟ ليس للمصدر، بل للفعل الظاهر في المثال الأول و للمقدر في المثال الثاني» همان بنابراین در عبارت «يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع»: 1. طبق نظر رضی ره و به تبع ایشان سیدعلی خان مدنی ره، مفعول مطلق، محذوف بوده و تقدیر عبارت چنین است: «خصمةً مثلَ خضمةِ الابل نبتة الربیع». 2. طبق نظر سیدعلی خان ره احتمال دیگری مطرح است، اینکه مفعول مطلق همان مصدر مذکور است و عامل، یک فعل مقدر است. تقدیر عبارت چنین است: خضمةً تخضم نبتة الربیع طبق ترکیب دوم نبتة الربیع مفعول به برای فعل مقدر بوده و جمله فعلیه، حال برای ابل است: بیت المال را نشخوار می کنند مانند نشخوار شتر که علف بهار را میخورد. https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله درباره ۵ ✍️ استاد علی خانزاده حوزه علمیه شیراز: «یخضمون» متضمن معنای «یبدّلون» می‌باشد. یعنی: یخضمون مال الله خضمة الابل و یبدلون مال الله نبتةالربیع... در واقع حضرت می‌خواهند بفرمایند نه تنها خودشان از بیت المال سوءاستفاده کردند بلکه با نوع مدیریت خود، بیت المال را به گونه‌ای برای بنی امیه جلوه دادند که آن طایفه به بیت المال به چشم علف بهاری می نگریستند که (حق دارند) (به راحتی) و (به میزان دلخواه) از آن بهره‌مند شوند. . .
بسم الله 🔵معیار اسلامی بودن یک نظریه وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ خطبه 18 قرآن ظاهرش به طرز شگفت‌آوری زیبا و باطنش عمیق است. شگفتی‌هایش از میان نخواهد رفت و اسرار نهفته‌اش پایان نخواهد پذیرفت و هیچ ظلمتی برطرف نخواهد شد مگر به وسیله قرآن. علامه طباطبایی در بحث از چیستی تفسیر به رأی و تعریف تفسیر مطلوب، با استناد به همین سخن امیرالمؤمنین علیه السلام نوشته است: این روایت چنان که می‌بینی نص در این است که هر نظریه‌ای برای دینی شدن باید ریشه در قرآن داشته باشد. (الیمزان، ج 3 ص 83) پ ن: امروزه که بحث از اسلامی سازی علوم انسانی در گرفته، مبنای علامه طباطبایی درباره لزوم بازگشت نظریه‌های اسلامی به قرآن کریم، مبنای مهمی است. علامه طباطبایی در جای جای المیزان از اینکه علوم اسلامی حتی دانش فقه ابتنای لازم و کافی بر قرآن نداشته‌اند گلایه کرده است. البلاغه 224 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵مؤثرترین عامل قطع شدن رحمت الاهی وَ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ (¬53) هیچ عاملی در تغییر دادن نعمتهای خداوند و تعجیل عذاب او موثرتر از ظلم نیست چرا که خداوند شنونده‌ی دعای مظلومان و در کمین ظالمان است. البلاغه 225 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵آزمون ولایت پذیری ابن عباس 321-وَ قَالَ (عليه ‏السلام) لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ قَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ فِي شَيْ‏ءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَأْيَهُ لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي. امیرالمؤمنین علیه السلام به عبدالله بن عباس، که یک نظر مشورتی در مخالفت با ایشان تقدیم ایشان کرده بود، فرمودند: این حق تو است که به من مشورت بدهی و [من باید بر روی آن] بیندیشم [اما] اگر با نظر تو مخالفت کردم تو باید از من اطاعت بکنی. پ ن: ظاهرا این گفتگو مربوط به اولین روزهای حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام است. پیشنهاد ابن‌عباس آن روزها این بود که حضرت، معاویه را بر امارت شام ابقا کند تا آبها از آسیاب بیفتد و امور سر و سامان بیابد و بعد از استقرار دولت مرکزی امیرالمؤمنین، به حساب معاویه رسیدگی شود اما ایشان با این نظر ابن عباس مخالفت فرمودند.( بهج‏ الصباغةج 10، ص 2) نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که ابن‌عباس با اینکه به طور کلی با عزل معاویه مخالف بود ولی تا آخرین روزهای جنگ صفین (جنگی که ناشی از عزل معاویه توسط امیرالمؤمنین بود) چنان از فرمان امامش اطاعت کرد که حضرت در ماجرای حکمیت کسی را شایسته تر و قابل اعتمادتر از او نداشتند که به عنوان حکم معرفی کنند. این اوج اطاعت و ولایت‌پذیری ابن‌عباس را می‌رساند. البلاغه 226 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵معجزه عید غدیر سالها پیش، در قم طلبه ای داشتم که اهل یکی از کشورهای تازه استقلال یافته‌ی شوروی سابق بود. سرگذشت جالبی داشت. در زمانی که سرزمینش یکی از جمهوریهای شوروی بود، برای تحصیلات عالیه به پایتخت شوروی سابق (مسکو) مهاجرت کرده و در آنجا کمونیست شده بود. پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری خودشان به سرزمین خودش بازگشته بود و با تلاش والدین و بستگانش دوباره مسلمان (سنّی حنفی) شده بود و سرانجام به یک منصب عالی‌رتبه‌ی دولتی در آن کشور تازه استقلال یافته نصب شده بود. خودش می‌گفت: شیخ حنفی‌مان که در محضر او مسلمان شده بودم و مسائل دینی‌ام را از او می‌آموختم، انصافا دین‌شناس باسوادی بود ولی با این حال هر وقت به مساله وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشینی ایشان می‌رسیدم به درماندگی محسوسی می‌افتاد و غالبا به من توصیه می‌کرد که به جای این مسائل بیهوده تاریخی، به وظایفم بیاندیشم!! او می‌گفت ابهام جانشینی پیامبر هم‌چنان در ذهن من لانه کرده بود. از سوی دیگر از طرف وزراتخانه یک سفر رسمی به تهران داشتم که هر بار زمانش تعیین می‌شد و وقتی زمان تعیین شده سرمی‌رسید به بهانه‌ای از سوی دولت به تعویق می‌افتاد تا اینکه بالاخره اسباب سفر فراهم شد و به تهران آمدم. روزی که من به تهران رسیدم نه نوروز بود نه عید فطر. عید قربان را هم مدتی می‌شد که پشت سرنهاده بودیم با این حال نمی‌دانستم که چرا در تهران جشن ملی خاصی برپا بود. از همان فرودگاه تا خیابانهای شهر، تزئینات چشم‌نوازی به کار رفته بود. در راه از سفیرمان که به استقبالم آمده بود، پرسیدم چه خبر است؟ گفت ایرانیها روزی را به نام جشن می‌گیرند. توضیحات بیشتری خواستم. سفیر با بی‌اعتنایی به آنچه در اطرافمان می‌دیدم، توضیحات شتابزده‌ای می‌داد و می‌خواست به مسائل اصلی مربوط به سفرم بپردازیم. او خیلی سعی کرد که من هم مانند خودش باور کنم، غدیر مسأله مهمی نیست اما آن ابهامی که مدتها بود در ذهن داشتم با این جشن ایرانیها گره خورده بود. در درونم حسّ عجیبی به پا شده بود. احساس می‌کردم اینکه چند بار سفر من به تعویق افتاده تا در چنین روز خاصی به ایران برسم، لطف خاص خداوند بوده است. آیه مبارک «وَ لَوْ أَنهَّمْ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكاَنَ خَيرْا لهَّمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِيتًا وَ إِذًا لاَّتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْرًا عَظِيمًا وَ لَهَدَيْنَاهُمْ صرَاطًا مُّسْتَقِيمًا» در ذهنم مجسم شده بود. احساس می‌کردم حالا دیگر هیچ سوال و ابهامی درباره وفات پیامبر و جانشینی ایشان ندارم. سفر که به پایان رسید و به کشورم بازگشتم مطالعاتم را ادامه دادم و روز به روز به لطف خداوند ایمان بیشتری یافتم. از منصب دولتی ام استعفا کردم. استعفایم که پذیرفته شد، با شوق فراوان با همسر و فرزندانم به قم آمدیم و همگی مشغول تحصیل معارف امیرالمؤمنین علیه السلام شدیم. آن وزیر مستعفی که آن روزها در یک زیرزمین اجاره‌ای ساده در یکی از محلات بسیار ساده قم زندگی می‌کرد و با دوچرخه به مدرسه می‌آمد، حالا سالها است به سرزمینش بازگشته تا ابهامات مربوط به جانشینی پیامبر را از ذهن هم‌وطنانش بزداید و آنان را در این هدایت خداداده سهیم کند. ، شماره 25 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵بزرگترین فضیلت علی علیه السلام در قرآن روزی مأمون از حضرت رضا علیه السلام پرسید:برترین فضیلت قرآنی امیرالمؤمنین علیه السلام کدام است؟ حضرت رضا علیه السلام آیه مباهله را تلاوت کردند:« فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ»، بعد فرمودند: پس از امر خداوند، پیامبر صلی الله علیه و آله حسنین علیهما السلام را صدا زد که فرزندان پیامبر بودند، فاطمه علیها السلام را نیز صدا زد که نساء پیامبر بود و امیرالمؤمنین علیه السلام را صدا زد که به حکم خداوند نفس نبی بود. مأمون گفت:... چرا این احتمال را نمی‌دهید که منظور از «انفسنا»، شخص خود پیامبر صلی الله علیه و آله باشد و شامل کسی جز خود ایشان نشود؟ در این صورت دیگر آیه از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام نخواهد بود! حضرت رضا فرمودند: این احتمال، احتمال صحیحی نیست چون در آیه کلمه‌ی «ندعُ: فرابخوانیم، دعوت کنیم» به کار رفته و از نظر لغوی درست نیست کسی خودش خودش را دعوت بکند همانطور که در واژه «امر» نیز درست نیست که آمر خودش خودش را امر بکند بلکه داعی باید دیگری را دعوت بکند نه خودش را. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز کسی جز امیرالمؤمنین علیه السلام را دعوت نکرد از اینجا معلوم می‌شود امیرالمؤمنین علیه السلام همان کسی است که خداوند او را نفس نبی قرار داده است. مأمون گفت: وقتی جواب محکمی داده شود سوال ریشه‌کن می‌شود. 📚سید مرتضی؛ الفصول المختارة، ص: 38 پ ن: در متن سخن امام رضا علیه السلام، دو مرتبه «نفس النبی بودنِ امیرالمومنین علیهما السلام» به جعل الاهی نسبت داده شده است. این نکته از این جهت مهم است که معتزله بغداد بسیاری از فضائل علی علیه السلام را قبول داشتند، حتی این را هم قبول داشتند که علی علیه السلام از میان صحابه برای خلافت شایسته ترین بود، اما این را قبول نداشتند که برای خلیفه بودن علی علیه السلام جعل الاهی وجود دارد!! چنین بود که شیخ مفید و سید مرتضی رحمهماالله، با نقل روایت حضرت رضا علیه السلام و از طریق آیه سعی داشتند «نفس النبی بودنِ علی» را به جعل الاهی مستند کنند. ، شماره 72 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵اختلاف نسخه‌های نهج البلاغة وَ لَقَدْ دَخَلَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ وَ مَعَهُ أَخُوهُ هَارُونُ - صلى الله عليهما- عَلَى فِرْعَوْنَ وَ عَلَيْهِمَا مَدَارِعُ الصُّوفِ وَ بِأَيْدِيهِمَا الْعِصِيُّ فَشَرَطَا لَهُ إِنْ أَسْلَمَ بَقَاءَ مُلْكِهِ وَ دَوَامَ عزّه... موسی بن عمران و برادرش هارون (که صلوات خداوند بر آن دو باد) در حالی بر فرعون وارد شدند که برتن جز لباس [کم‌ارزشی] از پشم و در دست جز عصایی [ساده] نداشتند اما به او وعده می‌دادند که اگر ایمان بیاورد به مُلک و عزتش آسیبی وارد نشود. ✍️خطبه افزون بر نهج البلاغة، در منابع شیعی دیگر نیز آمده است. در بسیاری از منابع امامیه دعایی که امام برای موسی و هارون ذکر کرده همین عبارتِ «صلى الله عليهما» است اما در برخی نسخه‌ها به جای این دعا تعیبر «علیهما السلام» به کار رفته است. به نظر می‌رسد اهل سنت چون صلوات بر غیر پیامبر را جایز نمی‌دانند، نسخه را بر اساس چارچوب مذهبی خودشان تغییر داده‌اند. 📚محقق پرتلاش نهج البلاغه مرحوم عطاردی که نسخه‌های قدیم نهج البلاغة را با زحمت گردآورده و بر اساس آنها متن نهج البلاغة را با دقت بازنویسی کرد، نیز همین عبارتِ « صلى الله عليهما» را ضبط کرده است. البلاغه 227 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a