هدایت شده از ققنوس
«شرایط بسیار شبیه این روزها بود...»
(گزارشی کوتاه از دیداری شیرین و حرفهایی راهبردی که شاید به کار امروزمان بیاید، اگر...)
در فاصله پنجاهروز مانده تا انتخابات خدمت آقا رسیده بودیم،
«دوِدوِنودودو»
«بیستوچهارِسهِنودودو» هم انتخابات ریاستجمهوری بود...
همان انتخاباتی که برای هشتسال، تلخترین روزهای کشور را رقم زد...
از قضا، در اردوگاه مدعیان انقلابیگری، رقابت آن دوره هم بین #قالیباف و #جلیلی بود...
▫️▫️▫️
خدمت آقا که رسیدیم، از ابتدا منتظر بودیم درباره انتخابات بشنویم...
اما مثل بسیاری از موارد که دل من جایی است و دلدار جای دیگری، اینبار هم هرچه منتظر ماندیم، خبری نشد که نشد...
اصلاً نگرانی آقا چیز دیگری بود!:
«...حقیقتاً #نگرانی بنده در طول سالهای متمادی بیش از نگرانی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، #نگرانی_فرهنگی بود...»
جالبتر استدلال حضرتش بر این امر بود:
«علت هم برای شماها واضح است؛ البتّه برای خیلیها واضح نیست!»
▫️▫️▫️
از «جبهه فرهنگی-سیاسی غرب» در مقابلمان گفتند و دل این جبهه را شکافتند و سه جبهه را بیرون کشیدند:
۱. جبهه سرمایهداریِ خطرناک و آدمخوار
۲. جبهه صهیونیستی با اهداف مشخّص
۳. جبهه ارتجاع فکری و خوکصفتی در زندگی بشری
در ادامه همین مباحث بود که دستور تشکیل جبهه صادر شد:
«این طرف هم #بایستی جبهه تشکیل داد.»
و بعد هم آن جمله طلایی:
«از #افراد و حتّی #مجموعه_ها به تنهایی کار برنمیآید، باید یک #کار_وسیع_جبهه_ای انجام بگیرد.»
و بلافاصله از مردم گفتند:
«کار هم جز با #حضور_مردم امکان ندارد؛ یعنی #ابتکارات_مردم خیلی کارها میکند...»
از ضرورت «پشتوانه فکری و نظری بسیار محکم» گفتند،
از لزوم تقویت
#خودسازی،
#تقوا،
#پرهیزکاری،
#پاک_دامنی
از ضرورت #نظارت_مؤمنانه و نفی #نظارت_دیوان_سالارانه
▫️▫️▫️
آقا از همه چیز گفته بودند، جز انتخابات!
دوباره درباره اهمیت کار فرهنگی و جبههسازی گفتند:
«به هر حال آنچه شماها به آن همّت گماشتهاید
و دارید دنبال میکنید
کارهای #بسیار_مهمّی است»
و مهمتر را #ادامه_کار عنوان کردند و برای این مهم راهکار ارائه دادند:
«نفَستان را #نفس_عمیق قرار بدهید؛
نگذارید نفَستان بین راه قطع بشود؛
اگر بخواهید نفَس، نفَس عمیقی باشد،
الزاماتی دارد،
هم #الزامات_روحی_و_معنوی دارد،
هم #الزامات_مدیریّتی_و_تدبیری دارد.»
▫️▫️▫️
صحبتها به پایان خودش نزدیک میشد و خبری از آنچه منتظرش بودیم، نبود...
نگاهی به برگهها انداختند و برخی تذکرات لازم را هم حواله دادند به بعد...
داشتیم حسابی ناامید میشدیم که ناگاه ورق برگشت:
«یک چیز #مهم که #الآن به #این_مناسبت،
بهخصوص در #این_برهه_زمانی
#لازم است عرض کنم،
از #گسترش_نفوذ_و_کلمه در سطح کشور
در #مسائل_زودبازده،
سعی کنید استفاده نشود،
مثل #انتخابات و...
#حیف است که
#کار_وسیع_فرهنگی را که انسان میخواهد انجام دهد،
این را وسیلهای قرار بدهد که
در #انتخابات
یکی جلو بیاید و یکی عقب برود.
به نظر من #حیف است این تشکیلات را تا جایی که ممکن است صَرف این جور #کارهای_زودبازده کنید.
البته من #انتخابات را به عنوان مثال گفتم،
چون حالا در پیش است...»
توقع هر حرفی را داشتیم، جز این کلام!
انگار سطل آب یخی را خالی کرده بودند روی فرق سرمان!
شرایط بسیار شبیه این روزها بود...
▫️▫️▫️
نگاه آقا بلندتر و عمیقتر از این حرفها بود،
هرچند ما قدرشناس نیستیم،
اما آقا ما را برای کارهای بزرگتری میخواست:
«این کارها را باید برای #تقویت_بنیه به کار برد.
ما باید یک #بنیه_فرهنگی قویای،
هم در خودمان و در مجموعه نظام به وجود بیاوریم،
هم در تکتک مردم به وجود بیاوریم.
هدف والای ما ایجاد یک #تمدّن_اسلامی به معنای حقیقی کلمه است که در آن
هم #دنیا هست،
هم #آخرت هست؛
هم عزّت در ملأ اعلیٰ هست،
هم عزّت در روی زمین هست.»
▫️▫️▫️
حدوسط کلام آقا هرکسی بود که دارای «#گسترش_نفوذ_و_کلمه در سطح کشور»
باشد،
این گسترش نفوذ هرچه بیشتر، خطاب قویتر و بار سنگینتر...
چشمدرچشم آقا، نشسته بودیم و از دولب خودش این کلمات را شنیده بودیم، حجت تمام بود!
#انتخابات_۱۴۰۳
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
هدایت شده از شبکه رسمی هواداران قالیباف
🇮🇷 دفاع حامیان آقای #قالیباف از آقای #جليلى در واکنش به کاریکاتور موهن، خیلی دلگرم کننده بود. به خود ما و حتماً به "آنها" یادآوری کرد که ما یک جبههایم
📝 وحید یامینپور
-----------------
#قالیباف
#خدمت_و_پیشرفت 🇮🇷
@ghalibaffan
هدایت شده از مدرسهتـ؋ــکرونوآوری نگاه
20.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ریلز
▫️به جلیلی رای میدم برای:
فرصت مستقل ماندن ایران!
#فرصت_سعید
#اشکان_شاهمحمدی
#جلیلی
✨آگـاهـے بـــراے سامـــانے دیگــر✨
مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ
🆔 @sch_negah
هدایت شده از مِنّا | سید حمید طباطبائی
0⃣ از کودکی عاشق #سعدی بودم. اما در دانشگاه با گوش دادن نوارهای شرح #مثنوی سروش، مثنویخوان شدم. یکی از بحرانهای آن دورانم شنیدن دعوا و اختلافات سعدی و #مولوی و رفتار تحقیرآمیز مولوی با سعدی بود. فکر میکردم باید از بین این دو، یکی را انتخاب کنم و دیگری را کاملا کنار بگذارم.
تا اینکه طلبه شدم و شاگردی استاد #میرباقری این بحران را برایم حل کرد...
(بخوانید)
❗️گفتم: «ایشان در کلاسهایش، اندیشه شما را جزء اندیشههای باطل و خطرناک دستهبندی میکند». گفت: «مگه من برای اینکه ایشان با من خوب است یا من را قبول دارد میخواهم ازشون حمایت کنم؟! باید مراقب باشیم که منافع شخصی، کوچکترین تأثیری در مواضع ما نداشته باشد».
این روزها که میبینم به او میگویند «مقتدای فکری #جلیلی» تعجب میکنم!!!
🛑 ... همان روزها #شهدای_خدمت شهید شدند و بازار دعوت از ایشان برای کاندیداتوری ریاست جمهوری داغ شد. موقع مناسبی نبود؛ اما از سر اجبار، پیام دادم. چند دقیقه بعد زنگ زد و گفت: «صبح پیگیر شدم و با فلانی تماس گرفتم، انشاءالله تا عصر قسمتی از کار انجام میشه. الآن هم دارم میرم کربلا، انشاءالله برگردم پیگیر بقیه کار هم خواهم شد».
خیلیها اگر در موقعیت او بودند به چیزی جز خودشان و رؤیای ریاست فکر نمیکردند، اما او فکرش جای دیگری بود. این روزها که میگویند: «برای رهبر شدن در خواب رؤیا دیده»؛ خندهام میگیرد.
بخاطر محدودیتهای عکسنوشته، متن کامل را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/s_h_taba
مِـنّـــا؛
تلاشی برای یافتن خویش در #هویت فراگیر امام
【فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي】
هدایت شده از مِنّا | سید حمید طباطبائی
0⃣ از کودکی عاشق #سعدی بودم. اما در دانشگاه با گوش دادن نوارهای شرح #مثنوی سروش، مثنویخوان شدم. یکی از بحرانهای آن دورانم شنیدن دعوا و اختلافات سعدی و #مولوی و رفتار تحقیرآمیز مولوی با سعدی بود. فکر میکردم باید از بین این دو، یکی را انتخاب کنم و دیگری را کاملا کنار بگذارم.
تا اینکه طلبه شدم و نگاه مجموعهنگری که از استاد #میرباقری یاد گرفتم این بحران را برایم حل کرد. تازه فهمیدم نیاز نیست یکی از این دو را تماما کنار بگذارم و مرید دربست آن دیگری باشم. از او یاد گرفتم که چگونه باید #نظام_فکری و میز ذهنیام را با نگاه #حجتمحور فقهی بچینم و بعد از حفظ جهت، از هر اندیشهای، در منزلت مناسب خودش استفاده کنم.
1⃣ خودم را «خانه شاگردش» میدانم. از ۲۰ سال پیش، یعنی سال سوم طلبگیام، پایم به خانهاش باز شد؛ بعضی درسها را در خانه برگزار میکرد. علاوه بر شاگردی، در بعضی کارها کمکی میکردم. چندین سال، از صبح تا شب در محضرش بودم و خیلی از اوقات در جلساتمان، خودم بودم و خودش. اما با اینحال همیشه شاکی بودم که چرا این همه از وقتش را در اختیار مردم و رسانهها و هیئات و ... میگذارد. انگار دوست داشتم یکجا بایستد و من همیشه در #سایه اش باشم، درست مثل این عکس (عکس مربوط است به آبان ۱۴۰۱). اما او فیضش عام و بیشتر شبیه خورشید بود تا سایهبان. این روزها که برخی روزنامهها به او میگویند «#تئوریسین_سایه» ناخودآگاه میخندم.
2⃣ در انتخابات سال 92 میخواست موضع رسمی بگیرد. منظورم مخالفت با نظرشان نبود، اما میخواستم چیزی را که شنیدهام به گوششان برسانم. گفتم: «ایشان در کلاسهایش، اندیشه شما را جزء اندیشههای باطل و خطرناک دستهبندی میکند.» گفت: «مگه من برای اینکه ایشان با من خوب است یا من را قبول دارد میخواهم ازشون حمایت کنم؟! باید مراقب باشیم که منافع شخصی، کوچکترین تأثیری در مواضع ما نداشته باشد».
این روزها که میبینم به او میگویند «مقتدای فکری #جلیلی» تعجب میکنم!!!
3⃣ برای رفع یک مشکل شخصی از ایشان کمک خواسته بودم. همان روزها #شهدای_خدمت شهید شدند و بازار دعوت از ایشان برای کاندیداتوری ریاست جمهوری داغ شد. موقع مناسبی نبود؛ اما از سر اجبار با خجالت و شرمندگی پیام دادم و آن کار شخصی را یادآور شدم. چند دقیقه بعد زنگ زد و گفت: «صبح پیگیر شدم و با فلانی تماس گرفتم، انشاءالله تا عصر قسمتی از کار انجام میشه. الآن هم دارم میرم کربلا، انشاءالله برگردم پیگیر بقیه کار هم خواهم شد». خیلیها اگر در موقعیت او بودند به چیزی جز خودشان و رؤیای ریاست فکر نمیکردند، اما او فکرش درگیر حل مشکلات مردم بود. از اینکه یک نادان میگوید: «برای رهبر شدن در خواب رؤیا دیده»؛ خندهام میگیرد.
4⃣ دیشب یکی از دوستان از حسین پرسید: «عکسالعمل خود حاج آقا نسبت به تخریبها چیه؟»
گفت: «وقتی بهشون میگیم فلان مطلب رو علیه شما پخش کردهاند، فقط لبخند میزند».
😮💨 چه روزگاری شده!
کسی مثل من، که پشت سیمهای خاردار نفسش اسیر است و هر کاری میکند برای خودش و نفسش است، باید دست به قلم ببرد و برای اثبات اینکه او #سودای_قدرت ندارد، مطلب بنویسد.
نمیدانم از شوری این آش، باید بخندم یا به حال خودمان گریه کنم؟
https://eitaa.com/s_h_taba
مِـنّـــا؛
تلاشی برای یافتن خویش در #هویت فراگیر امام
【فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي】