إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ
اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
#شب_بیست_و_نهم_چله
◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️◼️▪️
در جامعه ای که دخترها زنده به گور میشدن؛یک زن شد محور
میگویند:
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
و نسبت بهترین مردان عالم با یک زن سنجیده شد.
میگویند خدا همه را بخاطر همین یک زن آفرید و نسل پاکانش را هم از رحم همین زن خلق کرد.
حالا همین زن کجا ایستاده؟
سینه سپر کرده برای چه کسی؟
برای همانی که بخاطر خودش خلق شده. نه به عنوان همسر بلکه به عنوان امامش..
جان خودش و محسن در بطنش را میدهد که به امام آسیبی نرسد.🥀
ما برای امام تنهایمان چه کردیم؟
میگویند یکی از دلایل غیبتش این است که قصد جانش را دارند؛
یعنی مرد که هیچ، حتی یک زن هم نبود که سینه سپر کند؛ بین در و دیوار بماند؛ محسنش را فدا کند؛جراحت بردارد اما دم نزند که امام باشد؟؟
صلی الله علیک یا صاحب العصر و الزمان
#یا_فاطمه_الزهرا 🖤
🆔 @basfum
🆔 @bas_science
قرارگاه جهادی شهید چمران برگزار می کند:
«لبخند انسانها زیباست...
و چه زیباتر آن که تو دلیل آن طرح لبخند باشی...».
طرح کشوری یک کتاب 📚
هزار لبخند 😊😊😊...
«در حاشیه شهر مشهد»
🔻جمع آوری کتب کنکور و کمک آموزشی
🔻جمع آوری کتب مختلف برای تجهیز کتابخانه ها
🔻جمع آوری کاغذ باطله جهت ⬅️ ♻️
مکان تحویل:
طبقه زیرین مسجد حضرت زهرا (س) دفتر بسیج دانشجویی خواهران و برادران
زمان:
از ۶ آذر تا ۱۶ آذر ماه هر روز ساعت ۱۰ الی ۱۵
جهت ارتباط و هماهنگی بیشتر به آیدی زیر در تلگرام و ایتا مراجعه فرمایید👇
🆔 @jahadshahidchamran
🆔 @jahad_e_hashie
🆔 @basfum
لحظههای آخر است!
و گویی:
برای آخرینبار است که...
باهم خلوت کردهاند!
من فکر میکنم:
مرد...
دستهای همسرش را...
آرامآرام نوازش میکند...
و حواسش هست...
تا دستش به زخمها نخورد!
انگار خاتون میخواهد چیزی بگوید!
گرچه...
از شدت جراحت...
نَفَس نمیآمده تا واژهها را...
درست و حسابی به کلمه تبدیل کند!
و باز فکر میکنم:
شمردهشمرده و...
کوتاهکوتاه سخن میگفته!
حتما حرف مهمی بوده که...
مولا، خود را نزدیکتر میبرد!
بگو فاطمهجان!
- یاعلی! سلام مرا...
تا روز قیامت به(شیعیانم) فرزندانم برسان!
...
من و تو را فرموده!
ما را فرزندِ خود خطاب کرده!
آن هم درست...
در لحظهی آخر!
جوابِ سلامش را چهطور بدهیم؟!
خیلی به این فکر میکنم!
#مخاطب_خاص
#فاطمیه
#ریحانه_النبی
@basfum
@bas_science
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ
اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
#شب_سیام_چله
#چراغ_دوم 💡
🗝یک فیزیکدان بود اما صندوقچهیاسرار برنامهی هستهای ایران اسلامی!
" وقتی تنها دانشمندی باشه که نتانیاهو اون رو پدر برنامهی هستهای ایران بدونه و ماموران موساد سالها به دنبال ترورش باشند! "
#بیوگرافی_مجاهدان_علمی
🧬⚗🔬
🍃کاری از بسیج دانشکدهی علوم پایه
#science_soldier
@basfum
@bas_science
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ
اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
#شب_سی_و_یکم_چله
#قول_مردانه
#پارت_اول
۲۱ مرداد
بند کفشهاش رو محکم کرده بود چه میتوانستم بگویم وقتی آنقدر مصمم بود؟ این دفعه ساده ترین پیراهنش را پوشیده بود میگفت هرچند مهمان آنجا هستم اما شاید چشم یکی پیراهنم را بگیرد.
اسپند دود کردم. بیهوده حرف میزدم و به حرف میکشاندم. شاید بتوانم کمی بیشتر ببینمش و تصویر چشم هایش که مدام از چشم هایم فرار میکرد را خوب ثبت و ضبط کنم. نمیدانستم دفعه بعد که ببینمش شنیدن صداهای گوش خراش میگ به جای صدای لطیف من چه به روزش می آورند.
دست به موهای شانه زده اش میکشم این هم کار بیهوده ای است شاید دلم میخواد قبل رفتن عطر موهایش را مهمان دستان یخ زده ام بکنم. به سختی خودم را مقاوم و سرحال نشان میدهم لبخند میزنم که بداند همه چیز خوب و سرجایش است.
کوچه را دیشب باران زده بود. انگار مسیر پایش هم شسته شده بود چون که مهمان عزیزی میخواست عبور کند. فکر کردم کاش امشب دوباره باران نیاید. میدانست از رعد و برق میترسم و مدتی بود که باران بی رعد نمی آمد. انگار این صداهای موهش هم مثل کلاغی بودند که روی شاخه ها اخبار ناخوشایند میدهند.
این بار مستقیم میگویم: کاش یک ساعت هم که شده بیشتر میماندی تا هوا روشن شود.
چیزی نمیگوید. فقط نم اشک را از چشمانی که گستاخی میکردند گرفت و روی لبش گذاشت. باز مجدد حرفهای دیشبش را تکرار کرد.
- برای تو می روم. برای امنیتت.. برای اینکه دست احدی به گیس های فرفری تو نرسد!
غیرتم قبول نمیکند بمانم؛ برای اینکه خاکی که تو رویش راه رفته ای بیگانه پایش را نگذارد. من تورا میپرستم و برای هر الهه ای قربانی باید ، مگر نه؟
از پس پرده اشک چهره اش را لرزان میبینم اما لب میگزم تا صدایم نلرزد بعد دست روی شکمم میگذارم و میگویم: میدانم همه را گفته ای ولی بخاطر همین یکی بمان نه بخاطر من..حداقل بمان و ببینش بعد برو
سرش را پایین می اندازد و دست به نرده روی پله میگیرد در دل خودم را سرزنش میکنم که چرا پایش را سست میکنم.
honey✍🏻
@basfum
@bas_science
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▫️بخش دوم: تهدید
ماجرای شهادت حضرت زهرا(س) آغازی جز غصب خلافت نداشت.
با رحلت پیامبر اعظم(ص)،اصحاب صحیفهی ملعونه در سقیفه جمع شدند و فاجعهی عظیم غصب خلافت از صاحب حقیقیِ آن یعنی امیرالمومنین(ع) را عملی کردند.
آنگاه بر منبر پیامبر(ص)نشستند و از مردم بیعت گرفتند،درحالی که هنوز بدن مطهر رسول خدا(ص)دفن نشده بود.
#ریحانه_النبی
#بسیج_دانشجویی_دانشکده_علوم
@basfum
@bas_science
#چند_خط_عاشقی
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در و دیوار ندارد...🥀
📣 مسابقه دلنوشته فاطمی
📌 به مناسبت ایام شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
🔸در قالب هایی از قبیل:
- دلنوشته
-شعر
- داستان کوتاه
و...
🔹 آثار شما پس از ارسال در کانال گذاشته شده و اثر برتر توسط خود بچه ها انتخاب خواهد شد.
📆 مهلت ارسال آثار تا ۲۶ آذر ماه
🏆 به همراه جایزه ویژه کمک هزینه سفر کربلا ‼️
🖇شرکت برای عموم آزاد است
👤 کسب اطلاعات بیشتر از طریق:
🆔 @ad_bas_science
#دلنوشته_های_فاطمی
#چند_خط_عاشقی
#فاطمیه_۱۴۰۲
🆔@basfum
🆔@bas_science
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ
اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
#شب_سی_و_دوم_چله
#قول_مردانه
#قسمت_دوم
_میدانم همه را گفته ای ولی بخاطر همین یکی بمان نه بخاطر من..حداقل بمان و ببینش بعد برو
سرش را پایین می اندازد و دست به نرده روی پله میگیرد در دل خودم را سرزنش میکنم که چرا پایش را سست میکنم.
انگشت بر لبش میگذارم قبل از اینکه حرفی بزند جلویش را میگیرم. با پشت دست خط خیس روی صورتم را پاک میکنم و میگویم: میدانم برای همین یکدانه ای که از راه نرسیده میروی تا اگر دختری شد آزادانه برای عروسکش لالایی بخواند؛ راستی اگر پسر بود چه؟
میخندد: حتما دختر است. حرفش را که قبلا زده بودیم. اسمش را هم بگذار "نورا" چه برگردم چه برنگردم نور چشم من...
حرفش را میبُرم: برو لباسهایت را در بیاور. راضی نیستم اگر بروی..
چشم هایش متعجب نگاهم میکنند و خجالت میکشم از حرفی که زده ام اما محکم سر حرفم میمانم: مگر این که قول بدهی هر طور شده برگردی!
- جنگ است چه میگویی؟ چطور قولی بدهم که در توانم نیست؟
سر راهش ایستادم!
_ پس من با این بچه چه کنم؟ یتیمی خودم کم بود که او هم یتیم .. زبان میگزم. در دلم لعنتی به شیطان میفرستم و او لا اله الا اللّه میگوید. کمی مکث میکند و روی پله مینشیند. چشم هایش را بست و دوباره باز کرد.
بلند میشود ساکش را از کف حیاط برمیدارد. همان ساکی که من برایش بستم اما بیش از نصف چیزهایی که گذاشته بودم را برگردانده بود و گفته بود: لازمم نمیشود!
در نهایت میگوید: باشد هرچه تو بگویی؛ هرطور شده از خدا میخواهم که برم گرداند! خیالت راحت شد؟
honey✍🏻
🆔 @basfum
🆔 @bas_science
رصد آسمان ✨
بازدید از رصدخانه دانشگاه به مناسبت هفته پژوهش
رصد مشتری و زحل 🪐🔭
زمان:سه شنبه ساعت ۱۸ الی ۱۹
مکان: دانشکده علوم_ ساختمان فیزیک_ طبقه ۲+
جهت ثبت نام به لینک زیر مراجعه کنید:
https://survey.porsline.ir/s/oJDpRpIP
👤برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر در ارتباط باشید:
🔹@ad_bas_science
🆔@basfum
🆔@bas_science
🔷🔸یارانِ یار🔹🔶
رصد آسمان ✨ بازدید از رصدخانه دانشگاه به مناسبت هفته پژوهش رصد مشتری و زحل 🪐🔭 زمان:سه شنبه ساعت ۱
🔴🔴 با سلام خدمت دانشجویان؛ بدلیل محدود بودن فضای مجموعه رصد خانه و استقبال بی نظیر شما عزیزان گرانقدر در نظر داریم بازدید از مجموعه و رصد آسمان را در ۲ الی ۳ نوبت انجام دهیم.
اطلاعات تکمیلی و زمان بازدیدهای مذکور برای ثبت نام شدگان پیامک خواهد شد.
با تشکر
🔷🔸یارانِ یار🔹🔶
🔴🔴 با سلام خدمت دانشجویان؛ بدلیل محدود بودن فضای مجموعه رصد خانه و استقبال بی نظیر شما عزیزان گرانقد
🔴🔴به اطلاع دانشجویان میرسانیم، برای آن دسته از دوستانی که فردا میتوانند در بازدید و رصد آسمان حضور پیدا کنند، فردا پیامک ارسال خواهد شد.
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ
اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
#شب_سی_و_سوم_چله
#قول_مردانه
#قسمت_سوم
دل خدافظی ندارم کاسه آب را برمیدارم و در کوچه را باز میکند. پیشانی ام را میبوسد و از زیر قرآن عبور میکند باز سفارش میکند که مراقب خودم باشم میگویم پس نورا چه؟
گل از گلش میشکفد و میگوید: نورا و تورا به خدا میسپارم. بخدا دیرم شده بقیه چه میگویند؟
در تاریکی رفت ؛ بعد از اذان صبح.
او هم مثل من بی تاب بود چون هرچند دقیقه یکبار به انتهای کوچه نگاهی می انداخت..
جایی که زنی با باری سنگین به در تکیه داده بود و یک دستش سینی قران و کاسه خالی آب و دست دیگرش روی کمرش بود.
خودش می رفت اما یقین داشتم که از همین حالا دلتنگ است و من از همین حالا که آخرین بار نگاهم کرد و پیکان قرمز از نظرم دور شده برای دوباره دیدنش کم طاقت شده ام..
قطره ای روی دستم چکید. فکر کردم نیازی نبود کاسه را خالی کنم باران گرفت و خود خدا کوچه را پشت سرش آب و جارو میزد.
۵ مهر
هر کار میکردم دست و دلم به نوشتن نمی رفت اما بعد با خودم گفتم بعد که آمد دلنوشته ها و بیقراری هایم را میدهم بخواند. شاید خاطرات خوبی برای نورا بشوند.
از آن به بعد تلفن به دست مینشستم هرکجا میرفتم و هرکار میکردم تلفن راهم با کمترین فاصله از خودم میگذاشتم.
دوست داشتم از هر خوراکی که به دستم میرسد برایش کنار بگذارم روزهای اول میگذاشتم اما بعد در یخچال ماندند و فاسد شدند اما نیامد. فکر کردم کاش ساکش را خلوت نکرده بود.
هرفرصتی که پیدا میکرد تماس میگرفت. من هم روزشماری میکردم که برگردد گفته بود که چهل روزه می آیم. دو هفته قبل از تولد نورایمان..
۲۰ مهر
همیشه از صبوری من تعریف میکرد؛ حتی وقتی پیش خانواده اش مینشست. اما حالا هربار که فاصله تماسها بیشتر میشود دلشوره تمام جانم را میگیرد و نورا هردفعه با ضربه ای آرام سعی دارد حواسم را پرت کند! این اواخر زیاد حرکت میکند؛ شاید او هم مثل من بی تاب است.
۲۵ مهر
خبرداده که می آید. چیزی به تولد نورا نمانده. حسابی سنگین شده ام اما باز سرپا میشوم.
جانی دوباره گرفته ام از دیروز که این خبر را شنیده ام انگار خون در رگهایم جریان یافته است.
نیرویی عظیم مرا به این طرف و آن طرف خانه میکشد و هر چندجارا که دستمال میکشم چند ثانیه ای روی صندلی مینشینم و کمی نفس میکشم انگار نورا هم هیجان دارد همه هوایی که نفس میکشم میبلعد!
honey✍🏻
🆔@basfum
🆔@bas_science
"مرا هزار امید است و هر هزار تویی"
مراسم هفتگی سه شنبه های مهدوی🌱
زمان: هر سه شنبه بعد از نماز ظهر و عصر
مکان: نمازخانه دانشکده علوم
منتظر حضور گرم شما هستیم.
🆔 @basfum
🆔 @bas_science