eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیـــــــــرت
🌸🌱🌴🌼🌺🌼🌴🌱🌸 🌹 #مـعــرفـــى_شهــــــدا🌹 #شهیده_زینب_کمایی 💠نام و نام خانوادگی: زینب کمایی 💠تاریخ تول
🌸🌱🌴🌼🌺🌼🌴🌱🌸 💠 💠 💠 بسم الله الرحمن الرحیم خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی بر چهره مان افتد و در این هنگامه جنگ را تنها گذاریم . اینها از یزید بدترند و جایگاهشان اسفل سافلین است و بس ... ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک . چه یافت آنکسی که تو را گم کرد و چه گم کرد انکس که تو را یافت . از شما می خواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید . هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید . همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به یاد مرگ باشید . تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد .نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج باشید مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حال که مرا می خوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون امده ای و هرگزدر نبود من ناراحت نشو ٬ زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می خورم و چه چیزی از این بهتر است که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق . مادر جان می دانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و بهمین دلیل تو را به رنجهای حضرت زینب سلام الله علیها قسم می دهم مرا حلال کن و مرا دعای خیر بفرما . در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا می کنم که مرا حلال کنند و اگر من باعث ناراحتی شده ام مرا ببخشید . شما را به خون جوشان حسین علیه السام قسمتان می دهم دعا برای را فراموش نکنید . خواهر کوچک شما .💠 🌽🌾🌿🍂🍁🍀🌹🌼 💠💠معرفي و وصيتنامه شهدا👇💠💠
🌷 🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطون‌تر بود یعنی بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت‌ روحی هم قرار داشتیم را روی لبمان می‌آورد. 🔰یک روز بزرگ‌ترش با دوستش آمدند در خانه و گفتند: مامان سر من و دوستم را با آجر شکست من با تعجب پرسیدم: چطور حسین که از شما کوچکتر است دو نفر شما را با هم شکست⁉️ 🔰حسین گفت: می‌خواستم بکشم، آجر را به دیوار زدم، دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود بدون نمی‌خوابید دبستان بود اما صبح عهدش ترک نمی‌شد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا نمی‌خوابید، من که هستم این کارها را نمی‌کردم. 🔰سال ۸۸ که از ماموریت برگشته بود به حسین آقا گفتم می‌خواهم برایت زن بگیرم گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم ولی باید باشد و با شرایط من کنار بیاید. راوی
سالگرد شهادت گرامی باد. ‌ در اولین روز از سال 1333 در روستای از توابع شهرستان بروجرد، محمد، که پنج خواهر و برادر داشت به عرصه هستی پا نهاد. محبت را بیش از 5 سال درک نکرد و درد بر قلبش نشست. در سن 17 سالگی با بانویی مؤمنه کرد که ثمره این ازدواج دو به نام های و می باشند.در سال 1350در مدرسه در شروع به تحصیل کرده ویک سال بعد به خدمت سربازی رفت. ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
قیامت بی غوغا ندارد ”شفاعت بی حسین معنا ندارد ”حسینی باش که در محشر نگویند ”چرا پرونده ات امضاء ندارد فرا رسیدن ایام عزاداری ابا عبدالله (ع)و یاران فداکارایشان را به محضر مولا امام زمان(عج)و رهبر عزیزم و همه شما اعضای محترم کانال تسلیت وتعزیت میگوییم عزاداریتون قبول التماس دعا
هدایت شده از عمود1452
▪️◾️⚫️◾️▪️ عالم همه محو گل رخسار است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو حسین است ایام عزادادی ارباب و آقاجانمون ابا عبدالله الحسین (ع) بر همگان تسلبت و تعزیت باد عزاداریتون قبول در گاه حق دعا ◾️▪️⚫️◾️▪️
کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی این است که با خود همه را خواهد برد ....
#روز_چهارم است و سلام بر حربن یزید ریاحی واصحاب امام حسین (ع) 🏴سلام بر حر فیضِ نگاه #حسین، خاک، طلا می‌کند حر گرفتار را، از خود رها میکند #در_لشگر_حسینیم
شب شام غریبان است تمام عرش در دامان حسین است دگر این شب سحر از پی ندارد که خورشید جهان بی سر حسین است امان از دل زینب 😭😭 ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
"مگر نشنیدی که "" #"" گفت تا زنده ام کسی نرود سمت خیمه ها..!؟ اول "حسین"" بود...!"😭 ‌ ‌❥❢❥❥❢❥ ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
‌ ‌ ‌ ✿﴾﷽﴿✿ این اعتقاد ما بُود کل دنیا بداند هم صهیونیست بی حیا هم آمریکا بداند در راه قران جان دادن،باشد سعادت ما سعادت ما باشد در فیض شهادت ما لبیک یا لبیک یا ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
دردمن عشق است درمانم حسین       دین من عشق است ایمانم حسین با الفبای جــنون بر دفـــترم       می نویسم عشق میخوانم السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
❁﷽❁ بےشڪ گداے خانہ‌ات، آقا شود یا حسین جانم هر قطره زود پیش تو دریا شود حسین جانم فیض گدایےِ تو، به هر ڪس نمےرسد بایدڪه زیر نامہ‌اش امضا شود جانم 🍃 ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮ @khamenei_shohada ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
❣ 🌷🍃ای ! 💢در ڪـربلا، تو یڪایڪ شـهدا را در آغوش مے‌ڪشیدی، مے ‌بـوسـیدی، وداع مـے‌ڪـردی.. 💢آیا ممڪن اسـت هنـگامے ڪہ من نیز بہ خاڪ و خون خود مے‌غلطـم، تو دسـت مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و مرا بہ تو و بہ خدای تو سیراب ڪنی؟ ✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨ @khamenei_shohada
▪️ جان! اگر نبودم کربلا تا جانم را فدای جانت کنم عهد می بندم، حاجت هایم را فدای حاجتت کنم... ▪️ @khamenei_shohada
دردمن عشــ❣ــق است درمانم حسیـــ❣ــــن       دین من عشـــــــق است ایمانم حسیــــــن با الفبای جــنون بر دفـــترم       می نویسم عشـــــــق میخوانم السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
وقتے زیارٺ نامہ ے تو دارد یعنے تو و باقے بنده هستند صلے الله علیڪ یٰا أبٰا عَبْدِاللّٰه (ع) ــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت شهید از شهید _بادپا 🕊🕊دستم را بگیر چشمت را ببند با من گریه کن همراهم بخند  عمر رفته را رها کن تو فقط مرا صدا کن دستم را بگیر🕊🕊 ـــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
خوشا آنان ڪہ یارشان شد صداقتـــــ در عمل گفتارشان شد.. بہ عباس اقتدا ڪردند و رفتند علمدار ســــردارشان شد شهید شهید ✨کُلُناٰ عَباٰسَکْ یاٰ زِیْنَب✨ْ ــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_هفتم ✍ این بوسه، اولین لمسِ احساسم بود، بدونِ هوس.. بد
💝🍃💝 🍃💝 💝 ✍ آن مرد رفت؛ وقتی که باران نمی بارید...آسمان نمی غرید و همه ی شهر خواب بودند، به جز من... حالا آن مرد در بود و همه ی قلبم خلاصه میشد در نفسهایش...😞 روزها به جانماز و صدایِ مداحیِ پخش شده از تلوزیون پناه می بردم و شبها به تسبیحِ آویزان از تختم. هر چند روز یکبار به واسطه ی تماسهایِ دانیال با حسام، چند کلمه ی پر قطع و وصل، با تکه ی جدا شده ام، حرف میزد و او از ❤️ میگفت. اینکه جایم خالیست و تنش سالمست... اما مگر این دل آرام میشد به حرفهایش؟ هر روز چشمم به دریچه ی تلوزیون و صحنِ زده ی بود و نجوایی صدایم میزد که بیا... که شاید فرصت کم باشد..‌. که مسیرِ ارزش تماشا دارد...💔 آمد؛ و پروینو فاطمه خانم نذری پزان شان را به راه انداختند. آمد و دانیالِ ، بیرق عزا بر سر در خانه زد و نذرهایِ پسرِ علی(ع) را پخش کرد. عاشورا آمد و مادرِ اهلِ تسنن ام، بی صدا اشک ریخت و بر سینه زد. علی و فرزندانش چه با دلِ این جماعت کرده بودند که بی کینه سیه پوشی به جان می خریدند؟ حسین فرزند علی، پادشاه عالم باشد و دریغش کنند چند جرعه را؟ مگر نه اینکه علی، نان از سفره ی خود میگرفت و به دهانِ یتیمانِ دشمن می نهاد؟ این بود رسم جوانمردی؟ گاه زنها از یک لشگر مرد، مردتر میشوند. به روزهایِ پایانی 🖤 نزدیک میشدیم و من بی قرار تر از همیشه، دلخوش میکردم به مکالمه هایِ چند دقیقه ایم با حسام. حسامی که صدایش معجونی از آرامش بود و من دلم پر می کشید برایِ نمازی دو نفره... و او باز با حرفهایش دل میبرد و مرا حریص تر میکرد محض یک چشمِ دیدنِ صحن و سرایِ ...
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_نود_و_نهم ✍ مسافرِ خاکی معجزه زده که زائر میخرید و عددی نمیف
. سری به نشانه ی مخالفت تکان دادم و در مقابلِ چشمانِ پر حیرتِ برادر، راهِ رفتن پیش گرفتم. ده دقیقه ای گذشت و دانیال به سراغم آمد: - سارا بگم خدا چکارت کنه... یه سره سرم داد زد که چرا آوردمت. کلی هم خط و نشون کشید که اگه یه مو از سرت کم بشه تحویل داعشم میده..😐 از نگرانی های مردانه ی حسام خنده بر لبانم نشست. دانیال چشم تنگ کرد و مقابلم ایستاد: - میشه بگی چرا باهاش حرف نزدی؟ مخمو تیلیت کرد که گوشی رو بدم بهت😑 دسته گلو تو به آب دادیو منو تا اینجا کشوندی، حالا جوابشو نمیدی و همه رو میندازی گردن من؟؟ شالِ مشکیم را مرتب کردم: - تا رسیدن به باید تحمل کنی... طلبکارو پر سوال پرسید: - چی؟ یعنی چی؟ ابرویی بالا انداختم: - یعنی تا خودِ کربلا، هیچ تماسی رو از طرفِ حسام پاسخ گو نمیبااااشم...😌 واضح بود جنابِ آقایِ برادر؟ نباید فرصتِ گله و ناراحتی را به امیر مهدی می دادم. من به عشق و دو فرزندش و پا به این سفر گذاشته بودم...❤️ پس باید تا رسیدن به مقصد دورِ عشقِ حسام را خط میکشیدم. وا رفته زیر لب زمزمه کرد: - بیا و خوبی کن.. کارم دراومده پس..😢 کی میتونه از پس زبونِ اون دیونه ی بی کله بربیاد.. کبابم میکنه…😢 انگشتم را به سمتش نشانه رفتم: - هووووی.. در مورد شوهرم، مودب باشااا...😌😒 از سر حرص صورتی جمع کرد و “نامردی” حواله ام...😂 بازرسی تمام شد و ما وارد مرز عراق شدیم. سوار بر اتوبوس به سمت ... کاخِ پادشاهیِ علی... اینجا عطرِ خاکش کمی فرق نداشت؟ ⏪ ...
بصیـــــــــرت
💝🍃💝 🍃💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صدم ✍ اتوبوس به نجف نزدیک میشد وضربان قلب من تپش به تپش بالا
💝🍃💝 🍃💝 💝 ✍ دلدادگانی که از همه جای دنیا به سمتِ منبعی معلوم می دویدند... یکی برهنه.. دیگری با چند کودک.. آن یکی سینه کشان... گروهی به گردن و تعدادی پوش... و من می ماندم که ، امام شیعیان است یا پیشوایِ یهودیان و مسیحیان؟؟؟ انگار اشتباهی رخ داده بود و کسی باید یاد آوریشان میکرد که حسین کیست!! گام به گام اهل عراق به استقبال می آمدند و قوت روزانه شان را دست و دلبازانه عرضه ی میهمانِ حسین می کردند...💚 و به چشم دیدم التماسهایِ پیرزنِ عرب را به زائران، برایِ پذیرایی در خانه اش... این همه بی رنگی از کجا می آمد؟ چرا دنیا نمی خواست این را ببیند و (ص) را خلاصه می کرد در پرچمی سیاه که سر می برید و ظالمانه کودک میکشت...(داعش) من خدا را در لباسِ مشکی رنگِ زائران پاهایِ برهنه و تاول زده شان... آذوقه های چیده شد در طبق اخلاصِ مهمان نوازانِ عرب و پررنگ و شیرین عراقی دیدم... حقا که چای هایِ غلیظ و تیره رنگ این دیار، میداد... گاهی غرور بیخ گلویم را فشار میداد که ایرانیم. که این خاک امنیتش را بعد از خدا و صاحبش حسین، مدیونِ حسام و دوستانِ ایرانی اش است و چقدر قنج میرفتم دلم. امیرمهدی مدام از طریق تلفن جویایِ حال و موقیت مکانی مان بود و به دانیال فشار می آورد تا در موکب هایِ بعدی سوارِ ماشین بشویم، اما کو گوشِ شنوا..‌. شبها در موکب هایی که به وسیله ی کاروان شناسایی میشد اتراق میکردیم و بعد از کمی استراحت، راه رفتن پیش میگرفتیم. حال و هوای عجیبی همه را مست خود کرده بود. گاهی درد و تهوع بر معده ام چنگ میزد و من با تمام قدرت رو به رویش می ایستادم.. قصد من تسلیم و عقب نشینی نبود... و دانیال در این بین کلافه حرص میخورد ونگرانی خرجم میکرد بالاخره بعد از ، چشم مان به جمالِ تربت حسین (ع) روشن شد و نفس گرفتم عطر خاکش را..
بصیـــــــــرت
💝📿💝 📿💝 💝 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_صد_و_چهارم ✍ دستم را محکم گرفته بود و به دنبال خود می کشاند.
تمام نفسها عطر خدا می دادند و بس... میلیمتر به میلیمتر حرکت میکردیم و به جلو میرفتیم. حسی ملسی داشتم... حسام نفس به نفس حالم را جویا میشد و من اشک به اشک عشق میدیدم و حضورِ پروردگار را... سیل مشتاقان و دلدادگان به حدی زیاد بود که مسیر چند دقیقه ای را چند ساعته طی کردیم... ساعت یازده و نیم به سمت داخل حرم حرکت کردیم و ساعت سه نیمه شب پا در حریم گذاشتیم. چشمم که به ضریح افتاد، نفسم بند آمد... بیچاره پدر که تمام هستی اش را کور کرد. مگر میشد انسان بودو از فرزند علی متنفر؟ اشک امانم را بریده بود و صدایِ ناله و زاری زوار؛ موسیقی میشد در گوشم. اینجا دیگر انتهایِ دنیا بود... من ملوانی را در عرشه ی کشتی دیدم که طوفان را رام میکرد و دریا را بستر آسایش اینجا همه حکم ماهیانِ طالبِ توری را داشتند که سینه میکوبند محضِ صید شدن... و ، رئوف ترین شکارچیِ دنیا بود. ماندنمان به دقیقه هم نکشید که در مسیر گام برداشتن هایِ آرام ومورچه ای مان به طرف خروجی دیگر حرم متمایل شد... چند مرتبه فشار جمعیت، قصد از هم پاشیدنِ دیوار ِمردانِ نگهبانِ اطرافمان را داشت و موفق نشد... ⏪ ...
🍂روضه هایی عجیب میخواند از شب و روز کربلای حسین با خجالت به زینبش میگفت: پسرانم همه فدای 🖤سالروز  علیهاالسلام تسلیت باد🖤
بصیـــــــــرت
🍃 جوان خوش تیپ BMW سوار، ثروت و رتبه ۷ دانشگاه را فدای ایمانش کرد. امام زمان شد و با دعای مادرش راهی سوریه❣ 🍃همه او را با نام «غریب طوس» می‌شناختند؛ این نشان از علاقه‌ی مدافع لبنانی به بود🌺 🍃شهادت آرزوی قلبی اش بود که برآورده شد. اقتدا به کرد. حسین(ع) شهید شد اما نگران خیمه‌ها بود و شهید شد اما نگران مردم دنیا بود. 🍃نگران دخترانی که پیرو هستند، اما عکس هایشان با چادر حضرت مادر بر روی خوش رقصی می کند. نگران حجاب هایی که این روزها رنگ و بوی مدگرایی به خود گرفته اند.😞 🍃نگران دنیای این روزها که ممکن است اعتقاد به محرم و نامحرمی با سرگرمی هایشان فراموش شود. نگران اعتمادی که این روزها به واسطه برنامه های مجازی از دختران و پسران سلب شده است😓 🍃شهید احمد مشلب مدافع شد تا (ع) نگران نگاه حرامی سوی حرم نباشد. کاش ما هم مدافع ایمانمان باشیم تا او هم نگران تیرهای بر قلب هایمان نباشد😔 ( معروف به شهید BMW سوار لبنانی)
سالروز شهادت سید الاسرا امیر لشکری یادش گرامی وراهش پر رهرو نثار روح مطهر همه شهدا صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم ـــــــــ🇮🇷بصـــیرت مجازے🇮🇷ــــــــ ☑️ @Baserat_ir