به محض اینکه فهمیدم جام جم کتابی با موضوع معلولیت چاپ کرده بدون معطلی خریدمش
برای خواندناش اما خیلی عجله نداشتم از کنارش رد میشدم، میدیدمش، از کتابخانه بر میداشتم اما نمیخواندمش آخر تنها کتابی بود که نخوانده از بر بودم
از وقتی چشم به این دنیا گشوده بودم تا همین لحظه که مینویسم معلولیت یقه ی یکی از عزیزان مرا گرفته است. پدرم بر اثر پنی سیلین تست نشده در دو سالگی دچار ناشنوایی شد و دخترم، به دلیل نامعلومی دچار تاخیر تکاملی است
خیلی وقت پیش دنبال کتابی بودم که بتوانم از آن کمک بگیرم که چطور با کودک متفاوتم برخورد کنم کتاب خاصی که من دنبالش بودم هنوز نوشته نشده بود به این فکر افتادم که خودم بنویسمش اما من نویسنده نبودم حداقل خودم اینطور فکر میکردم که برای نویسنده شدن باید خیلی زیادخواند، تحقیق کرد و خیلی بیشتر نوشت. هنوز آن نویسنده ای که باید حق مطلب را ادا کند نبودم
دوستی اما توصیه کرد که بنویسم و گفت برای چاپ شدنش کمکم می کند و من شروع کردم تا اینکه با مورد مشابه آنچه در ذهنم داشتم رو به رو شدم و بسیار خوشحال شدم که فردی آستین هایش را بالا زده و برای معلولیت نوشته است آن هم بسیار زیبا گرچه چیزهایی هست که نویسنده به ان اشاره نکرده است
حالا دیروز "پروانه ها گریه نمی کنند" نوشته ی خانم مرضیه اعتمادی را تمام کردم
احساس من موقع خوانش این کتاب درست همان حسی را داشت که در تمام تجربه ی مادری ام داشتم با روایت اول آنقدر اشک ریختم که احساس کردم آب شدم، تمام شدم، فرو ریختم و حالا یک نفر باید ذرات من را از لا به لای تار و پود فرش جمع کند. چه کسی را جز خودم داشتم؟!
درست مثل روزی که گفتند دخترم نیاز به متخصص مغز و اعصاب دارد، مثل دفعه اولی که کار درمانی رفت و آنقدر جیغ کشید که با قلب ریش ریش شده مسیر سی کیلومتری از کار درمانی تا خانه را طی کردیم، مثل اولین باری که اگر اگر های این و آن از من یک متهم ساخت، مثل حرفای سنگینی که هنوز تحمل می کنم و هنوز زیر بار غمش زنده ام. چه کسی را داشتم جز خودم؟!
خودم، خودم را مشت مشت جمع کردم روی هم ریختم و ادامه دادم درست مثل همه ی این سالها. روایت های بعدی را خواندم و جز در معدود مواردی اشک نریختم حتی بیشتر لبخند زدم درست مثل همه ی زندگی ام.
نویسنده از عبارت "باید کدام دررامی کوبیدم" در تمام روایت هایش استفاده کرده است انگار قلب نویسنده همچون پروانه ای که در شیشه است خودش را هزار بار به دیواره های این حصار کوبیده است و هیچ دری به رویش باز نشده است.
اگر با معلول سر و کار ندارید هم این کتاب را بخوانید تا حداقل با امثال منی که به قدر کافی شکسته اند بهتر برخورد شود
خانم اعتمادی خیلی کوتاه برای شما می نویسم
ممنونم که نوشتید.
از طرف مادری که هنوز مامان، این کلمه ی جادویی، شگرف و عظیم را نشنیده است
#پروانه_ها_گریه_نمی_کنند
#مرضیه_اعتمادی
#نشر_جام_جم
#معلولیت
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#کتاب
تو مکن تهدیدم از کشتن که من
تشنهی زارم به خون خویشتن
گر بریزد خون من آن دوست رو
پایکوبان جان برافشانم بر او
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون جهند از دست خود دستی زنند
چون رهند از نقص خود رقصی کنند
می رسد آواز عشق از چپ و راست
منطق الطیر سلیمانی کجاست
مطربانشان از درون دف میزنند
بحرها در شورشان کف میزنند
تو نبینی لیک بهر گوششان
برگ ها بر شاخه ها هم کف زنان
#مولانا
#شهادت
#جانفدا
#حاج_قاسم
#شعر
هدایت شده از مجله مجازی واو
🗒️پینوکیو ۲۰۲۲ را از دست ندهید
✍️شکوفهسادات مرجانی
▫️بعضی قصهها ساده به نظر میرسند اما در پسِ آن انبوهی از تفکر و روش زیست درست قرار دارد. یکی از این قصهها «پینوکیو» است. داستان عروسک چوبیای که به دست ژپتوی نجار ساخته شد و آرزوی «انسانشدن» داشت. تمنایی که برای تحققش باید راستگو، شجاع و فداکار میبود و اصول زیست در دنیا و تعامل با انسانهای رنگارنگ را میآموخت. داستان پینوکیو میتواند روایتِی باشد از مسیر پر فراز و نشیب بشریت که با چالشهای مختص خودش طی میشود.
▪️اشاره به «دانایی کاذب» و «اعتماد به همگان» دو محور اصلیای است که دستمایهی ساخت فیلم شده تا برای ما تلنگری باشد از رنجها و آسیبهایی که....
🔄 شما میتوانید متن کامل این یادداشت را در
https://vaavmag.ir/2023/01/%d9%be%db%8c%d9%86%d9%88%da%a9%db%8c%d9%88-%db%b2%db%b0%db%b2%db%b2-%d8%b1%d8%a7-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%b3%d8%aa-%d9%86%d8%af%d9%87%db%8c%d8%af/
بخوانید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
.
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست
نمی دانم چند نفر از ما قرار است از آل جلال برسیم به جلال آل احمد و روح جلال را در گور نلرزانیم.
نمی دانم چند نفر از ما قرار است در مسیر کلمه باقی بمانیم و رشد کنیم.
نمی دانم چند نفر از ما قرار است قلمی تاثیر گذار داشته باشیم و باری برداریم نه اینکه سر بار باشیم.
نمی دانم چند نفر از ما قدر این نعمت را می دانیم و از آن بهره میبریم.
نمی دانم چند نفر از این جمع باز همدیگر را خواهند دید و باهم در ارتباط خواهند بود.
اما خوب می دانم آن چیزی که من در این چند روز با آن مواجه شدم یک تجربهی بیبدیل بود که دوستش داشتم.
یکی از اساتید داستان نویسی میگفت:
اگر میخواهید یک داستان خوب بنویسید نباید به شخصیت های داستانتان رحم کنید فکر نکنید اگر به شخصیت داستان رحم کردید در حقش لطف کردهاید
گره پشت گره، کشمکش پشت کشمکش برایش رقم بزنید.
این را که شنیدم تازه انگار بیدار شدم.
سرم را بلند کردم.به آسمان نگاه کردم و به خدا گفتم:
خدایا تو خالق هر چیزی هستی و بهترین نویسندهای که می تواند قصهی من و تمام مخلوقات را بنویسد حالا بهتر می دانم گرهای هم اگر باشد همه از لطف توست.
بابت تمام آنچه به من ارزانی داشته
و
بابت تمام آنچه از من ستاندهای
از تو ممنونم
و شکر گزارت
دوستت دارم خدایی که از هر چیز به من مهربانتری
#شانزدهمین_دوره_آموزش_داستان_آل_جلال
#آل_جلال
#مجتمع_آدینه
#نویسندگی
#ما
روز سوم.
دوره آموزش داستان نویسی آل جلال.
پایان ساعت دوم.
مدرس:خسرو باباخانی.
طرح درس: دیالوگ نویسی.
خانم فردی(از مسئولین اجرایی دوره) :
استاد ناهار هستید دیگه؟
استاد : نه، ماه طاووس منتظرمه.
دیالوگ یعنی کوتاه، رسا، با اطلاعات پنهان و ارزشمند که در ذهن ماندگار می شود
یعنی کم گوی و گزیده گوی چون دُر
یعنی نگفته انگار هزار حرف گفتهای
#دیالوگ
#خسرو_باباخانی
#آل_جلال
#نویسندگی
#بینش
#شانزدهمین_دوره_آموزش_داستان_آل_جلال
هدایت شده از مستوره | فاطمه مرادی
هدایت شده از چیمه🌙
.🥁
سلام سلام
دوستان من هماکنون به یاری شما نیازمندم.
باید تعدادی روایت با موضوع طلاق بنویسم.
به تجربیات واقعی آدمها نیاز دارم. مرد، زن، فرزند طلاق، اصلا همسایه، شاهد از دور اما آگاه به زندگی زوجینی که طلاق گرفتهاند. اگر میتوانید کمکم کنید در پیدا کردن سوژههای خوب ثواب داره باورکنید. 😅
⚠️اگر کتابی میشناسید در این حوزه، اگر زوجدرمان، روانشناس، قاضی یا کسی میشناسید که حاضر است با من که آنقدر بچه خوبی هستم همکاری کند، لطفا به این آیدی پیام بدهید.@muuusavI
⛔️این نکته رو هم بگم روایتی که مینویسم در نهایت رازداری و بدون بردن اسامی طرفین و خانوادهها نوشته خواهد شد. خیالتون از این بابت راحت باشه.
#هلپمی