هدایت شده از مجله مجازی واو
🗒هفت راهکار برای رسیدن به حال خوب
✍️شکوفه سادات مرجانی
🔻 به هر طرف که نگاه میکنیم همه دارند تشویقمان میکنند که بیشتر یاد بگیریم، بیشتر تجربه کنیم و بیشتر از لحظات زندگی استفاده کنیم. حسی شبیه ترسِ عقبافتادن در زندگی توی ذهنمان مدام میچرخد و پیدرپی یادآوری میکند که وقت کم است. یک سؤال؛ آیا واقعاً لذت بردن بیشتر از زندگی در گرو داشتن چیزهای بیشتری است؟ سوِند برینکمن در کتاب «فضیلت کنارهگرفتن» قصد دارد ما را با هنر خویشتنداری در عصر افراط آشنا کند. او معتقد است حال انسان امروزی خوب نیست زیرا در زندگی بهصورت مداوم در پی کسب چیزهای بیشتر است، همچون پول بیشتر، رفاه، ثروت، شهرت و اطلاعات بیشتر. او برای این معضل یک بستهی پیشنهادی راهحل ارائه کرده است،راهکارهایی برای زندگی بهتر که بسیار برای ما آشناست.
راهکارها از این قرار است:
1️⃣ طوری زندگی کنید که خیلی درگیر انتخاب کردن نباشید و در معرض چالشها قرار نگیرید. هیچ ایرادی ندارد که یک زندگی روتین و معمولی داشته باشید.
2️⃣ اگر چیزی کار شما را راه میاندازد پس یعنی به اندازهی کافی خوب است. لازم نیست دنبال بهترین باشید برای مثال چیزی که امسال بهترین است، ممکن است سال بعد دیگر به درد نخورد و یا از مد افتاده باشد.
3️⃣ خیلی از تصمیمهایی که میگیرید باید برگشتناپذیر باشند مثلا اگر کسبوکاری راهاندازی کردهاید خیلی به این فکر نکنید که اگر در جای دیگری هزینه میکردید وضعیت بهتری داشتید.
4️⃣ سعی کنید در زندگی قدردان باشید.
5️⃣ انتظار گرفتاری را داشته باشید. تمام افراد بعد از اینکه یک اتفاق خوب را پشت سر میگذارند احساس خوشبختی و احساس رضایت به سطح اولیهی خودش برمیگردد برای مثال برای خریدن یک موبایل جدید کلی ذوق دارید ولی بعد از اینکه مدتی از آن استفاده کردید احساس رضایت در شما به حالت اولیه برمیگردد و دنبال اهداف جدیدی هستید. این احساس ممکن است نوعی سرخوردگی در شما ایجاد کند که باید از آن محافظت کرد.
6️⃣ خودتان را در زندگی با هیچکس مقایسه نکنید گرچه کار سختی است اما سعی کنید تمرکزتان را بر تواناییها و استعدادهای خود قرار دهید تا رشد کنید.
7️⃣ سعی کنید با محدودیتها زندگی کنید.
📌 فضیلت کناره گرفتن میخواهد به ما یادآوری کند که خوشبختی و زندگی بهتر همین چیزی است که داریم و قدرش را نمیدانیم. خوانش این کتاب را از دست ندهید.
🆔 @vaavmag
🔗 https://vaavmag.ir
کتابی که خوندمش ولی نبستمش
مدام به جملاتش سر میزنم و مداوم فکرم و مشغول میکنه
جملات خوبش و معرفی کتاب رو سعی میکنم بذارم
#کتاب
#کتاب_خوب
#عین_صاد
#علی_صفایی_حائری
#ذهنیت_و_زاویه_دید
کتاب ذهنیت و زاویه دید نوشته استاد علی صفایی حائری است که بر ۱۶ کتاب و داستان نقد نوشته اند
در توضیح اسم کتاب گفته اند که : «ذهنیت همان فلسفه و بینش و شهود هنرمند است و زاویه ی دید، نگرش هنری و بیان هنری او.»
کتاب دریچه و جهان بینی صحیح و درستی را پیش پای مخاطب می گذارد فانوسی به دست مخاطب می دهد تا خودش مسیر پیش رو را روشن کند
اینگونه هر داستانی که بخوانیم با آن دریچه مطابقت میدهیم و نقد و بررسی اش می کنیم
اگر زندگی خودش یک داستان محسوب شود پس کتاب فوق به شما کمک می کند تا دیگر بدون اندیشه از هیچ داستانی نگذرید
بخش هایی از کتاب :
من رونده هستم، ولی نه به سوی هوس های خودم و یا هوس های اربابم، نه به سوی دنیا و نعمت های آن، که من رو به حاکم و پروردگارم دارم
انسان دریافته بود که برای حرکت، ساخت انسان و ساخت جهان باید همین گونه با درد و رنج آغشته باشد و باید بهارها و پاییزها در کتار هم باشند که انسان حرکت را فراموش نکتد و به بت ها دل نبندد و در بنذ ها اسیر نشود
انسان در خلوت ترین لحظات خویش هم به مذهب نیاز دارد و به وحی محتاج است
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#ذهنیت_و_زاویه_دید
برای آدمی مثل من که همه چیزش با کتاب معنا پیدا می کند منطقی است که درمان هایش هم کتابی باشد مثلا با اینکه کلی کتاب مهمتر و با الویت بیشتر در برنامه ی خواندن دارد اما چون دلش میخواهد کمی استراحت کند و در زندگی برای خودش غافلگیری ایجاد کند و درگیر رمز و راز شود طبیعی است برود و از کتابخانه اش سنگ، کاغذ، قیچی را بردارد و به کتاب های مهمترش بگوید: کمی حالم بهتر شد با روحیه ی بهتری بر خواهم گشت، البته که خیلی زود. بعد از گوشه ی خانه اش، از کنار بخاری گرم، بار و بندیلش را جمع کند و سفر کند به کلیسای قدیمی بلک واتر در اسکاتلند سرد.
حس اندیشه ورزی و تفکر و اینکه «خوب حالا چی یاد گرفتی؟» اما رهایم نمیکند و باید بگویم از سنگ، کاغذ، قیچی یاد گرفتم که از یک اتفاق می شود برداشت های مختلفی کرد زوایای نگاه ما زندگی ما را می سازد. یاد گرفتم که در زندگی حتما و حتما باید در مورد برداشت هایمان از رفتارهای دیگران، در مورد علاقه و محبتی که به آن ها داریم، در مورد چیزهایی که آزارمان می دهد و یا خوشحالمان می کند و گاهی در مورد رازهایمان با یکدیگر گفتگو کنیم، صادقانه گفتگو کنیم وگرنه ممکن است اتفاقات عجیب و غریبی و گاها تلخی رخ دهد که میشد با یک گفتگو و کمی تمرین از کنار آن گذر کرد.
حالا چند روزی هست که از معاشرتم با خانواده ی رایت می گذرد و از اسکاتلند برگشته ام
اولین کاری که کردم این بود که روبه روی کتاب های مهمترم ایستادم و گفتم دیدید! گفتم زود برمی گردم.
#کتاب
#کتاب_بخوانیم
#سنگ_کاغذ_قیچی
#سحر_قدیمی
#آلیس_فینی
#نشر_نون
هدایت شده از مدرسه مهارت آموزی مبنا
📣ثبتنام ترم زمستان دوره «نویسندگی خلاق » در مبنا از همین حالا شروع شد🤩
🔻این دوره برای چه کسانی مناسبه؟
برای همه کسانی که به نوشتن علاقه دارند و دوست دارند در این راه قدم بگذارند.برای همه دوستانی که دستی بر قلم دارند. برای هرکسی که میخواد نوشتن رو جدی شروع کنه.
🔻پرداخت اقساط هم داریم؟
بله که داریم. توی سایت زمان زدن روی گزینه ثبتنام، گزینه اقساط رو هم فعال کنید.
🔻کجا ثبتنام کنید؟
اینجا:
https://b2n.ir/w35269
🔻چطور درباره دوره بیشتر بدونید؟
روی لینک بالا بزنید و درباره سرفصلهای دوره، نحوه برگزاری، ساعات کلاس آنلاین، استاد و استادیارها و... مفصل بخونید😊
#ثبت_نام_دوره
#نویسندگی_خلاق
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
#حضرت_مادر
به محض اینکه فهمیدم جام جم کتابی با موضوع معلولیت چاپ کرده بدون معطلی خریدمش
برای خواندناش اما خیلی عجله نداشتم از کنارش رد میشدم، میدیدمش، از کتابخانه بر میداشتم اما نمیخواندمش آخر تنها کتابی بود که نخوانده از بر بودم
از وقتی چشم به این دنیا گشوده بودم تا همین لحظه که مینویسم معلولیت یقه ی یکی از عزیزان مرا گرفته است. پدرم بر اثر پنی سیلین تست نشده در دو سالگی دچار ناشنوایی شد و دخترم، به دلیل نامعلومی دچار تاخیر تکاملی است
خیلی وقت پیش دنبال کتابی بودم که بتوانم از آن کمک بگیرم که چطور با کودک متفاوتم برخورد کنم کتاب خاصی که من دنبالش بودم هنوز نوشته نشده بود به این فکر افتادم که خودم بنویسمش اما من نویسنده نبودم حداقل خودم اینطور فکر میکردم که برای نویسنده شدن باید خیلی زیادخواند، تحقیق کرد و خیلی بیشتر نوشت. هنوز آن نویسنده ای که باید حق مطلب را ادا کند نبودم
دوستی اما توصیه کرد که بنویسم و گفت برای چاپ شدنش کمکم می کند و من شروع کردم تا اینکه با مورد مشابه آنچه در ذهنم داشتم رو به رو شدم و بسیار خوشحال شدم که فردی آستین هایش را بالا زده و برای معلولیت نوشته است آن هم بسیار زیبا گرچه چیزهایی هست که نویسنده به ان اشاره نکرده است
حالا دیروز "پروانه ها گریه نمی کنند" نوشته ی خانم مرضیه اعتمادی را تمام کردم
احساس من موقع خوانش این کتاب درست همان حسی را داشت که در تمام تجربه ی مادری ام داشتم با روایت اول آنقدر اشک ریختم که احساس کردم آب شدم، تمام شدم، فرو ریختم و حالا یک نفر باید ذرات من را از لا به لای تار و پود فرش جمع کند. چه کسی را جز خودم داشتم؟!
درست مثل روزی که گفتند دخترم نیاز به متخصص مغز و اعصاب دارد، مثل دفعه اولی که کار درمانی رفت و آنقدر جیغ کشید که با قلب ریش ریش شده مسیر سی کیلومتری از کار درمانی تا خانه را طی کردیم، مثل اولین باری که اگر اگر های این و آن از من یک متهم ساخت، مثل حرفای سنگینی که هنوز تحمل می کنم و هنوز زیر بار غمش زنده ام. چه کسی را داشتم جز خودم؟!
خودم، خودم را مشت مشت جمع کردم روی هم ریختم و ادامه دادم درست مثل همه ی این سالها. روایت های بعدی را خواندم و جز در معدود مواردی اشک نریختم حتی بیشتر لبخند زدم درست مثل همه ی زندگی ام.
نویسنده از عبارت "باید کدام دررامی کوبیدم" در تمام روایت هایش استفاده کرده است انگار قلب نویسنده همچون پروانه ای که در شیشه است خودش را هزار بار به دیواره های این حصار کوبیده است و هیچ دری به رویش باز نشده است.
اگر با معلول سر و کار ندارید هم این کتاب را بخوانید تا حداقل با امثال منی که به قدر کافی شکسته اند بهتر برخورد شود
خانم اعتمادی خیلی کوتاه برای شما می نویسم
ممنونم که نوشتید.
از طرف مادری که هنوز مامان، این کلمه ی جادویی، شگرف و عظیم را نشنیده است
#پروانه_ها_گریه_نمی_کنند
#مرضیه_اعتمادی
#نشر_جام_جم
#معلولیت
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#کتاب