حضور ۱۷۸ ناشر خارجی در نمایشگاه کتاب تهران/ مصلی از امروز پذیرای ناشران است
📚به گفته مدیر کمیته اجرایی و پشتیبانی نمایشگاه کتاب تهران تا ۱۷ اردیبهشت تمام تجهیزات لازم نمایشگاه در محل مصلی امام خمینی(ره) تکمیل شده و ناشران از این تاریخ میتوانند نسبت به انتقال کتابها به غرفه و چیدمان اقدام کنند.
📚همچنین علی رمضانی قائممقام نمایشگاه با بیان اینکه دو سال وقفه در برگزاری نمایشگاه کتاب باعث شده که درخواست ناشران برای حضور در نمایشگاه کتاب غیرقابل مقایسه با دورههای قبل باشد، گفت: امسال بعد از دو سال وقفه هم ناشران قبل تقاضای حضور در نمایشگاه دارند هم در سه سال اخیر ناشران جدیدی وارد عرصه نشر شدهاند. با در نظر گرفتن شرایط کرونایی و با وجود اینکه ما در نظر داریم تمام غرفهها را در فضای مسقف مصلی مستقر کنیم، جلب نظر همه ناشران برای مساحت غرفهها کار سختی است.
📚وی با تاکید بر اینکه انجام مراحل اجرایی نمایشگاه طبق تقویم و برنامهریزیها انجام گرفته، افزود: اینکه میگویند نمایشگاه امسال در مقایسه با دورههای قبل با تاخیر شروع بهکار میکند، باید عنوان داشت که چنین چیزی وجود ندارد. نمایشگاه مطابق معمول دورههای قبل آغاز بهکارخواهد کرد و جز در مواردی که به سبب همهگیری ویروس کرونا ترجیح دادیم نزدیک به روزهای برگزاری نمایشگاه انجام شود.
نقشه غرفه ناشران داخلی تحویل داده شده است
📚محمد اللهیاری، مدیر کمیته ناشران داخلی نمایشگاه هم در بخش دیگری از این جلسه با بیان اینکه روند کار به سرعت در حال اجرا شدن است، گفت: نقشه غرفههای بخش ناشران داخلی تحویل داده شده و فرآیند اجرایی نمایشگاه کتاب بلافاصله بعد از نمایشگاه قرآن شروع شده است. اسامی متصدیان برای صدور کارت و اطلاعات لازم برای چاپ کتیبههای راهنمایی بازدیدکنندگان ارسال شده است.
📚اللهیاری افزود: اگرچه این روزها بزرگترین چالش بر سر مساحت غرفههاست، اما نکته اینجاست که ما با در نظر گرفتن شرایط و پروتکلهای اعلام شده تعداد راهروها را بیشتر و عریضتر از دورههای قبل درنظر گرفتیم و همین باعث میشود کمی در مورد مساحت غرفهها ملاحظات داشته باشیم.
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_گزارش
#نمایشگاه_کتاب
#سی_و_سومین_نمایشگاه_بین_المللی_کتاب
#ناشران_خارجی
#تجهیز_غرفه_ها
#مصلی_تهران
#ناشران_داخلی
#غرفه_بندی
#شبستان_اصلی
#جدول_زمانبندی
#شهرداری
چگونه «رونالدو» جای مفاخر ملی را میگیرد؟!/ غفلت از یک اصل راهبردی در تربیت
🔰دکتر بنیانیان در آغاز سخن، موضوعی را که رهبرانقلاب مطرح کردند، یکی از مهمترین و اصلیترین چالشهای پیش روی ساختار تربیتی در آموزش و پرورش دانست و گفت: اینکه چرا دانشآموزان ما، رونالدو را میشناسند، اما با مرحوم دکتر کاظمی آشتیانی، آشنایی ندارند، به مسئله محوری غفلت از اصل راهبردی تربیت بازمیگردد و همین مسئله، باعث میشود که فرزندان ما، شخصیتها و قهرمانان ملی خودشان را کمتر بشناسند یا اصلاً نشناسند.
🔰 تربیت، مفهومی فراگیر و همگانی است و باید آحاد جامعه نسبت به آن احساس مسئولیت کنند. البته این را هم بگویم که احساس مسئولیت به تنهایی نمیتواند این مسئله را حل کند؛ ما نیازمند دانش کافی در این زمینه هم هستیم. با چنین دغدغهای بود که آمدیم و نهادهای فرهنگی را در کشورمان تأسیس کردیم، نهادهایی که مانند شمشیر دو دم عمل میکند؛ یکی از این نهادها، همین نهاد امور تربیتی در آموزش و پرورش و حضور مربیانی در مدارس است که مسئولیت سازماندهی برنامههای تربیتی را برعهده دارند.
🔰کسی منکر کارکردهای مثبت و ضرورت وجود این نهاد نیست؛ اما وقتی چنین نهادی در مدرسه مستقر میشود، باید درک بقیه معلمان و مدیران مدارس این باشد که نقش آنها هم در فرایند تربیتی دانشآموزان ضروری است؛ همانطور که خانوادهها و جامعه در این زمینه نقش دارند و نقش آنها هم مهم و اساسی است؛ اما متأسفانه میبینیم که در موارد زیادی، عکس این مسئله اتفاق میافتد؛ یعنی اولیای مدرسه مسئولیت طبیعی و نقش خودشان را در این عرصه، واگذارشده به معاون یا مربی تربیتی میبینند و کنار میکشند. بزرگواران امور تربیتی هم، با آن امکانات محدود و روشهای مستقیمی که معمولاً برای دوره نوجوانی جواب نمیدهد و درصد کمی از دانشآموزان را تحت پوشش میگیرد، نمیتوانند مسئولیتی را که برعهده دارند، درست انجام دهند و همین مسئله، اسباب تقلیل جایگاه امور تربیتی را در مدارس ما فراهم میکند و نتیجهاش این میشود که بچه، علم را در مدرسه میآموزد، اما برای مقولههای فرهنگی و تربیتی که یکی از آنها شناخت شخصیتهای برجسته ملی است، احساس نیاز نمیکند و اگر هم احساس نیاز کند، به سراغ منابع دیگری میرود.
متن کامل را در سایت #به_دخت بخوانید.
✅https://behdokht.ir/67873/
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_گزارش
#رونالدو
#مفاخر_ملی
#امور_تربیتی
#دانش_آموزان
#آموزش_و_پرورش
#شخصیت_های_برجسته_ملی
#رهبر_انقلاب
#اصل_راهبردی
#احساس_نیاز
#غفلت
#مهندسی_فرهنگی
#چالش
عکسهای من از جنگ نشانه دید زنانه به دفاع مقدس است
▪️راوی خاطراتی که در پی میآید، علاوه بر آنکه در زمره خبرنگاران پرسابقه مقاطع انقلاب اسلامی و دفاعمقدس است، همسر فرمانده شهید اصغر وصالی نیز است. همین امر موجب گشته تا این گفتوشنود در مواضع فراوان، نمادی از امتزاج این دو خصوصیت باشد. آنچه پیش روی دارید، گفتوشنود ما با کاظمزاده در آستانه هفته دفاع مقدس ست. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
نخست بفرمایید نقطه اتصال شما با حرفه خبرنگاری در کدام بخش از زندگیتان اتفاق افتاد؟
▪️اگر زندگی را به دوره کودکی، جوانی، میانسالی و پیری تقسیم کنیم، میشود گفت نقطه اتصال من با حرفه خبرنگاری در دوره جوانی اتفاق افتاد.
احتمال میدادید که بتوانید روزی وارد این حرفه بشوید و بهعنوان یک خبرنگار به فعالیت بپردازید؟
▪️در دوره نوجوانی و دبیرستان حقیقتاً نه، ولی، چون این کار را دوست داشتم، در همان دوران ادای خبرنگارها را در میآوردم و اگر بخواهم صادقانه بگویم، نه، هیچ وقت فکر نمیکردم روزی بهعنوان یک خبرنگار به فعالیت بپردازم.
منظورتان از اینکه ادای خبرنگارها را درمیآوردم، چیست؟
▪️مثلاً مصاحبه میکردم، عکس میگرفتم و به این صورت ادای خبرنگارها را در میآوردم. قبل از انقلاب، در سال ۵۶ و ۵۷ که برای تحصیل به انگلیس رفته بودم، در آنجا هم دوست داشتم که ادای این کار را دربیاورم لذا آنجا هم عکس میگرفتم و مصاحبه میکردم.
در انگلستان در چه رشتهای تحصیل میکردید؟
▪️بعد از دیپلم به آنجا رفتم و داشتم ALEVEL و پیشدانشگاهی را میخواندم که انقلاب شد و به ایران برگشتم.
از باز کردن این صفحه و بازخوردی که از به اشتراک گذاشتن خاطراتتان با مخاطبان میگیرید، رضایت دارید؟
▪️اگر بخواهم صادقانه بگویم از هیچی بهتر است. چون از زمانی که خودم را بازنشسته کردهام به لحاظ شرایطی که برایم پیش آمده، طرد شدهام و با بیرون و با رسانهها ارتباط چندانی ندارم. البته در مقاطعی هم با بهداشت زنان- سایت بهدخت- کار کردهام، اما آنها کارهای تخصصی خودشان را داشتند که چندان با تجربههای کاری من هماهنگ نبود و خودم بیرون آمدم. به هر حال به اشتراک گذاشتن این عکسها و خاطرات از هیچی بهتر است.
متن کامل را در سایت #به_دخت بخوانید.
✅ https://behdokht.ir/67883/
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_مصاحبه
#مریم_کاظم_زاده
#شهید_اصغر_وصالی
#عکاس_جنگ
#عکاس_انقلاب
#تحصیل_در_انگلیس
#راوی_کردستان
#دستمال_سرخ_ها
#روزنامه_انقلاب_اسلامی
#خبرنگاری
#شهید_چمران
باید ذهنیت جامعه نسبت به فرزندآوری اصلاح شود.
🔹️ شهلا خسروی، مشاور وزیر بهداشت در امور مامایی در همایش ملی "هنر در مامایی" اظهار داشت: هم اکنون در حال رخداد جمعیتی سخت برای کشور هستیم. تمام دستگاه ها از مهدهای کودک گرفته سالمندان جامعه باید برای عبور از این بحران جمعیتی کمک کنند.
🔸️ آرامش جامعه و مادران به هنر و خلاقیت این قشر بستگی دارد.
🔹️کرامت مادری و حفظ آن یکی از مهمترین مولفههای افزایش جمعیت است.
🔸️ اگر به دنبال جوانی جمعیت هستیم، باید شان مادر را حفظ کرده و این بزرگترین هنر ماماهاست.
🔹️متاسفانه به دلایل مختلف ذهنیت مردم نسبت به فرزندآوری تخریب شده و همه وظیفه داریم این ذهنیت غلط را اصلاح کنیم.
متن کامل را در سایت #به_دخت بخوانید:
✅ https://behdokht.ir/67888/
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#جمعیت
#فرزندآوری
#تحدید_نسل
#جمعیت_جوان
#ماما
#مادر
#همایش_ملی_هنر_در_مامایی
#وزارت_بهداشت
«بدون قرار قبلی» چگونه تاروپود خانه «عنکبوت» را ویران کرد؟
🔹️آخرین ساخته بهروز شعیبی تبدیل به دستمایهای فرهنگی برای پاسخ دادن به «عنکبوت» نامقدسی است که در جشنواره کن آنرا برجسته کردند.
🔸️تصویب ساخت این فیلم چندین بار تا مرز ملغی شدن پیش رفت؛ اما تهیه کننده و دست اندرکاران تلاش کردند که فیلم از گردشِ کار تولید خارج نشود.
🔹️مجید مجیدی درباره فیلم می نویسد: "در حقیقت این فیلم، بدون هرگونه انتظاری با تو سه قرار می گذارد. قرار اول مواجه شدن با کرامت والای امام رضا (علیه السلام) است، دیگری جلوهگری هنر سینما در پرداخت به قرار اول و قرار سوم نیز، تماشای تنیده شدن این دو قرار زیبا، بر روی پرده نقرهای است.
🔸️در این روزگار، فیلمِ «بدون قرار قبلی»، با پرهیز از هرگونه شعارزدگی، مأموریت انتقال حال خوب به مخاطب را، که یکی از وظایف مهم سینما ست به نحو احسنت انجام میدهد."
ادامه مطلب را در سایت #به_دخت بخوانید:
✅ https://behdokht.ir/67891
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_فرهنگی
#نقد_فیلم
#سلام_بر_امام_رئوف
#بدون_قرار_قبلی
#جشنواره_فیلم_فجر
#بنیاد_سینمایی_فارابی
#سینما
#بهروز_شعیبی
📸 حاشیه جالب از کنکور
🔸یکی از دانشجویان دانشکدۀ کوثر گنبد که مادر یک نوزاد چندماهه است، در جلسه آزمون خیلی نگران فرزندش بود، بهشکلی که دوری از فرزندش، باعث استرس و عدم تمرکزش شده بود و نمیتوانست به سوالات پاسخ دهد.
🔹یکی از مراقبین که متوجه ماجرا شده بود، نوزاد او را در آغوش گرفت و تمام مدت نزدیک مادرش ماند، تا او با خیال راحت آزمونش را به پایان برساند.
منبع:مشرق نیوز
@behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_گزارش
#حاشیه_کنکور
#مادرانه
#دانشکده_کوثر_گنبد
#آغوش_مادری
#پشت_کنکوری
#مراقب_کنکور
#دوری_از_فرزند
#نوزاد
#آزمون_کنکور
عرفه، روز دعاهای مستجاب
🔅ثانیه های بندگی در راه است . همان روز که حسین با همه کسش راهی صحرای توبه و بندگی شد و با نجواهایش عشق را نیز زمین گیر کرد.
🔅تو نیز راهی شو . عرفات برای شنیدن صدای گریه ها و التماس هایت بی تاب است .
🔅برای دیدن اشک هایت بی قرار است .
🔅شن های صحرا ، چشم به راه قدم های استوار و گاهی خسته توست .
🔅خدایا خودت شاهدی بر من . بر چشمهای خیس و دل شکسته ام .
🔅تو خود شاهدی، آسمانت خمیدگی شانه هایم را به چشم دیده، ستاره هایت صدای شکستن دلم را شنیده اند . همه شاهدند که به تو پناه آورده ام .
🔅تو را خواندم ، ای مجیر ، ای پناه. درماندگیم را بنگر و بر خطایم پرده بخشایش بیفکن .
….. در روایت امده است :
🔅در شب عرفه ، تمامی دعاهای خیری که از خداوند خواسته می شود، مستجاب می گردد و کسی که شب عرفه را شب زنده داری کرده و ان را با عبادت به صبح برساند، پاداش ۱۷۰ سال عبادت را می برد .
🔅شب عرفه، شب راز و نیاز با خداست و خدا توبه کسی را که در این شب توبه کند، می پذیرد. (رجوع به مفاتیح )
🔅یکی دیگر از اعمال شب عرفه زیارت امام حسین (ع) است.
🔅و بالاخره روز عرفه ؛ آنقدر دعا در روز عرفه اهمیت دارد که اگر کسی در این روز روزه بگیرد ، و روزه او را از خواندن دعا ناتوان سازد ، روزه نگیرد ، در حالی که روزه روز عرفه کفاره ۹۰ سال است .
(المراقبات . میرزا جواد اقای ملکی تبریزی )
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_مذهبی
#روز_عرفه
#عید_قربان
#دعای_عرفه
#امام_حسین_ع
#مناجات
#استجابت_دعا
#ثانیه_های_بندگی
#صحرای_عرفات
عادت بد
🔅هنوزپشت لبش سبز نشده بود. پول ها را از مادر گرفت و به سمت مغازه احمد آقا براه افتاد. صدای پاشنه های کفش زنانه توی کوچه پیچید، نگاهش را از ته کوچه گرفت و به زمین دوخت. سر به زیر تا سر کوچه قدم برداشت.
-«سلام فرامرز جون! مامان خونس؟»
ایستاد؛ بی آنکه سر بالا کند، جواب داد:«سلام!...بله هستن، بفرمایید منزل!»
زن دستی به موهای جو گندمیش کشید، آنها را زیر شال حریرش جا داد و گفت:«اوه اوه چه لفظ قلم...تو هنوز این عادت بدت رو ترک نکردی؟»
-«عادت بد؟»
:«وقتی با بزرگ تر از خودت حرف می زنی سرتو بالا بگیر بی ادب!»
🔅دندان هایش را به هم ساید و جواب
داد:«ببخشید زری خانم من عجله دارم باید برم!...امری ندارین؟»
زری خانم دسته های کیفش را روی شانش انداخت و بی آنکه جوابی بدهد به راهش ادامه داد. فرامرز زیر لب لا اله الا اللهی گفت و به راهش ادامه داد.
-«بجنب پسر شب شد!»
🔅صدای احمدآقا که توی گوشش پیچید، سرش را بلند کرد و گفت:«سلام احمد آقا!»
احمد آقا آخرین هندوانه را از جوانی که پشت وانت بار مشغول خالی کردن بار بود گرفت و روی هندوانه های دیگر گذاشت.
-«علیک سلام آقا فرامرز گل!...جانم بفرما؟»
🔅فرامرز ایران چک صد هزار تومانی را کف دست احمد آقا گذاشت و گفت:«بی زحمت دو کیلو هلو و زرد آلو بدین...یه کیلوم سبزی خوردن!»
-«عزیزم می بینی که دستم بنده خودت برو از کنار ترازو چندتا پاکت بردار، میوه سوا کن تا بیام.»
🔅فرامز داخل مغازه شد. هر دو طرف مغازه میوهای خوشرنگ و خوش بو به زیبایی کنار هم چیده شده بودند. داخل مغازه فضای کمی داشت و هنوز چند جعبه میوۀ چیده نشده روی زمین باقی مانده بود. فرامرز به سختی می توانست از لابه لای جعبه ها عبور کند
پاکتی از کنار وزنه های ترازو برداشت و مشغول برچیدن میوه شد. بوی عطر تند زنانه ای مشامش را پر کرد. سر چرخاند چند خانم بدحجاب جلوی مغازه ایستاده بودند و با احمد آقا حرف می زدند. تند و تند هلوها را داخل پاکت انداخت و روی ترازو گذاشت. پاکت دیگری برداشت و سمت زردآلوها رفت.
🔅احمد آقا داخل مغازه شد و خانم ها پشت سرش. فرامرز دانه های درشت عرق را با آستین پراهنش پاک کرد و گفت:«احمد آقا لطفا اینا رو حساب کنین؟...یه کیلوهم سبزی آشی بدین!»
-«روی چشم گل پسر!»احمدآقا پشت ترازو ایستاد و سنگ ترازو را برداشت.
ادامه مطلب را در سایت به_دخت بخوانید.
🔺️نویسنده:لیلاصادق محمدی
✅ https://behdokht.ir/67915/
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_داستانک
#زن_نامحرم
#عفاف_و_حجاب
#حیا
#گناه
#خانم_های_بد_حجاب
#لیلا_صادق_محمدی
#کفش_پاشنه_بلند_زنانه
#عطر_زنانه
نام داستانک: مترو
🔅نمیدونم توی این دوره زمونه اینکه اینقدر بخوای همیشه سروقت همه جا باشی و به کارات برسی و کسی رو منتظر نزاری چقدر میتونه خوب باشه یا نه… اما من جزء همین دسته هستم.
🔅همیشه هم با اینکه میدونم برنامه ریزی کردم که ۱۰ دقیقه زودتر برسم، استرس دارم و مدام ساعت رو نگاه میکنم. یه جورایی فکر میکنم حق الناس بزرگی میشه اگر کسی به خاطر من مجبور بشه کارهاشو جابه جا کنه یا بهشون نرسه یا وقت کافی نزاره براشون.
🔅از طرفی سفر با مترو در تهران همونقدر که مزایا داره یه وقتایی هم داستانهایی داره که ممکنه همه برنامه هات بریزه به هم.
🔅یکبار که به شدت داشتم سعی میکردم سر قراری که داشتم برسم و کارهای دانشگاه رو با دوستام انجام بدم، به دلیل خلوتی مترو و اینکه زمان کافی نداشتم برسم به واگن خانم ها، سوار واگنی شدم که مخصوص همه است! یعنی روش ننوشته مخصوص آقایان! به خودم گفتم یه ایستگاه سوار میشم و ایستگاه بعد سریع خودمو میرسونم واگن خانم ها که راحتتر باشم. اما همین که قطار از ایستگاه حرکت کرد و وارد تونل شد یکباره قطار متوقف شد و همه چراغ ها و نورها خاموش. تاریکی مطلق! ترس برم داشت نمیدونم چرا. از اینکه نگاه ها و آدم ها رو نمیدیدم یخ کردم. فکر کردم الانه که تموم شه. تو دلم داشتم به برنامه هام فکر میکردم… اما نه… این تاریکی تموم شدنی نبود. فکر کنم ۲ دقیقه ای گذشت.
🔅 صدای همه بلند شده بود! بیشتر صدای مردها را میشنیدم
– ای بابا…
• این چه وضعشه! خراب بودی چرا مسافر سوار کردین!
خانم بغلیم با صدای نازکی بکدفعه گفت هییییی، انگار ترسیده باشد!
متن کامل را در سایت #به_دخت بخوانید.
🔺️نویسنده:مینادموحدین عطار
✅https://behdokht.ir/67918/
#behdokht_ir
#behdokht.ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_داستانک
#مترو
#واگن_قطار
#برنامه_ریزی
#عفاف_و_حجاب
#واگن_خانم_ها
#ترسیدن
#دانشگاه
#سرعت
#ایستگاه_مترو
داستانک/بالهایت کجاست؟
🔅جلوی آیینه ایستادم و با وسواس دو گوشه روسریام را زیر گلو گره زدم. پیراهن زیبایی راکه بابا برای تولد پنج سالگی ام هدیه گرفته بود، پوشیدم. دویدم توی حیاط و دور تا دور حوض چرخیدم.
– آسیه … آسیه …
🔅 به طرف صدا سربرگرداندم. بابا اشاره کرد تا بروم طرفش. دستم را گرفت و لحظه ای سرتا پایم را برانداز کرد.
– چقدر بهت میاد؛ ولی … ولی بالهات کجاست؟
🔅چرخی زدم و دوروبرم را نگاه کردم. جواب دادم: «کدوم بال؟»
🔅روی دو پا نشست و هم قدوقواره من شد.
– چادر مثل بالِ فرشتههاست … حالا بگو بال هات چی شده؟!
🔅 با دو دست چینهای دامنم را باز کردم.
– می خوام پیراهن قشنگم رو همه ببینن.
🔅دستی بر سرم کشید و گفت: «اینطوری که بهتره، وقتی توی مهمونی خانوم ها، چادرت رو باز می کنی، همه یکهویی می بینن …»
با لجبازی پا به زمین کوبیدم.
– نه! اگه چادر بپوشم … مردم کوچه و خیابون نمی بینن چه پیرهن قشنگی برام گرفتین …
🔅از جا برخاست و بیآنکه چیزی بگوید، تنهایی بیرون رفت. با این کار مرا تنبیه کرد …
🔅کمی بعد که بابا شهید شد، مادر گفت: «رفته پیش خدا … رفته پیش فرشتهها …»
🔅بعدازآن، هیچوقت بدون بالهایم جایی نرفتم. فکر میکردم اگر بال داشته باشم، میتوانم روزی در کنارش باشم؛ درست مثل فرشتهها …
🔹️با الهام از خاطره شهید مهدی فرودی
راوی: آسیه فرودی، دختر شهید
🔺️نویسنده:مریم عرفانیان
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_داستانک
#عفاف_و_حجاب
#بال_فرشته
#شهید_مهدی_فرودی
#پدر
#پیراهن
#چادر
#آسیه_فرودی
#فرزند_شهید
نام داستانک: رنگینکمان
🔅از آخرین باری که همدیگر را دیده بودیم دو فصل بهار و تابستان میگذشت. تب ترس از کرونا فروکش کرده بود و در فضای سبز مقابل دانشگاه قرارِ دیدار گذاشته بودیم. غبار روی نیمکت را با دستمال کاغذی پاک کردم تا چادرم خاکی نشود.
🔅 یک نفر از دور جلو میآمد. آفتاب میتابید به دستهی طلایی کیفش و بازیگوشانه منعکس میشد به سمت ردیف درختهای کنار پیادهرو. در تلفن همراهم دنبال شمارهی سمانه میگشتم که احساس کردم از عطر خوشی دارم سرمست میشوم. یک نفر مقابلم ایستاده بود. سرم را بالا آوردم. «سمانه تویی؟!» عینک آفتابی و ماسک توی دستش بود و مثل همیشه با گونههای چال افتاده میخندید. بند کیف دستهطلاییاش را از روی شانهاش برداشت و گذاشت بینمان روی نیمکت.
🔅در چهار سالی که با هم دوست بودیم همیشه با چادر عربی دیده بودمش اما حالا مانتو بلند زرشکیرنگی پوشیده بود که انحنای زیبای کمرش را قاب گرفته بود. تا قوزک پاش میرسید و روی مچ آستینهاش گلهای ریز، سوزندوزی شده بود. «چه تیپی زدی دختر!» دلخور شد انگار. رو از من گرفت و تکیه داد به نیمکت. روسریاش را به شکل لبنانی با گیرهی مرواریددار بسته بود. «فکر نمیکردم تو هم مثل بقیه اولین چیزی که به چشمت میآید ظاهرم باشد!»
ادامه مطلب را درسایت #به_دخت بخوانید.
🔺️نویسنده: زهرا سادات ثابتی
✅ https://behdokht.ir/67927/
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_داستانک
#عفاف_و_حجاب
#چادر_عربی
#فلسفه_حجاب
#مانتوی_بلند
#حجاب_لبنانی
#محوطه_دانشگاه
#کرونا
#ماسک
#چشمهای_رنگی
#شیشه_عینک
#عطر_زنانه
حضور شگفتانگیز مردم در مهمانی ۱۰ کیلومتری عید غدیر
🌴عصر روز دوشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۱ با تمام عصرهای یک روز تعطیل در تهران متفاوت بود. دیروز روز عید غدیر خُم بود و میبایست خیابانهای تهران به روال روزهای تعطیل، خلوت، آرام و بیترافیک باشد.
🌴امروز اما از همان ساعاتِ نزدیک به عصر، خانوادههای بسیاری در سطح شهر دیده میشدند که دست فرزندان خود را گرفته و به سمت خیابان ولیعصر(عج) حرکت میکردند.
🌴پدران و مادران دست فرزندان خود را گرفته و گویی به مهمانیِ لذتبخشی میروند. وعدهی همه آنها خیابان ولیعصر(عج) است. خیابانی که از روزهای گذشته آمادهی پذیرایی از مهمانان شده است.
🌴حدود ۳۵۰ موکب از هیأتهای مذهبی، مساجد، گروههای جهادی و خدماتی از چند روز پیش در خیابان ولیعصر(عج) مستقر شده اند. مکان مهمانی هم خیابانی به وسعتِ ۱۰ کیلومتر است؛ یعنی مهمانی از چهارراه ولیعصر آغاز و به پارکوی ختم میشود.
🌴ساعت که نزدیک به ۱۸ میشود، فوج فوج مردمِ تهران در حال ورود به مهمانی هستند. خیابانهای منتهی به خیابانهای ولیعصر(عج) هم از سوی نیروهای انتظامی بسته شده است. نیروهای جهادی و بسیجیان بسیاری مشغول تلاش هستند تا خدمتی به مهمانان این جشن بزرگ داشته باشند.
🌴در طول مسیر گروههای سرود مستقر شدهاند. هر گروه برای این روز سرودی را آماده کرده تا برای مردم اجرا کند. اینجاست که میتوان حاصلِ تلاشهای صورت گرفته در عرصه سرود، طی سالهای گذشته را دید.
🌴وقتی ساعت به حدودِ ۲۰ میرسد، ستاد مردمی برگزاری مهمانی ۱۰ کیلومتری اعلام میکند که جمعیت افراد حاضر در این برنامه از مرز ۲میلیون نفر گذشته است. این ستاد از مردم میخواهد تا اگردر مسیر این مهمانی حضور ندارند از مراجعه و حضور به خیابان ولیعصر خودداری کنند.
متن کامل را در سایت #به_دخت بخوانید.
✅ https://behdokht.ir/67932/
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_گزارش
#پیاده_روی_ده_کیلومتری
#عید_غدیر
#جشن_بزرگ_غدیر
#چهارراه_ولیعصر_تا_پارک_وی
#عاشقان_ولایت
#سرود_سلام_فرمانده
#گروه_های_جهادی
#هیات_های_مذهبی