eitaa logo
#به سوی نور(۷)
73 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
100 فایل
› اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و مسائلِ روز🍃 ‌ •ارتباط با ادمین : @ZAHRASH93
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ ظرف آب جوجه "می‌دانم حرف هایم طول کشید و خسته شدی، اما روایت عجیبی در همان کتاب دیدم که امام معصوم فرمود:" مال انسان هرگز با صدقه کم نمی‌شود!" ببین الهام خانم! آیا اگر با حساب ریاضی بخواهیم ازصد تومان پولی که داریم، ده تومانش را صدقه بدهیم، پولمان کم می‌شود یا نه؟ یقیناً با انفاق مال و صدقه دادن، بخشی از مال ما کم می شود. اما این کم شدن و نقصان، ظاهری و محسوس است، ولی طبق روایات در باطن صدقه و انفاق، چیزهای عجیبی مثل زیاد شدن مال، طولانی شدن عمر، شفای بیمار و دفع مرگ بد، پنهان است که ما با چشم دنیایی و عقلِ مادی خود به هیچ وجه نمی‌توانیم این پشت پرده ها را ببینیم و درک کنیم. الهام جان! اگر تا شب هم بنشینیم و قوانین ماورایی خدا را رصد کنیم، باز می توانیم از این دست قوانین پیدا کنیم. به طور مثال، عمل مستحبی قرض دادن که به آن زیاد سفارش شده است، در جامعه رونق ندارد، چرا که مردم با چشم سر، کم شدن مال خود را می‌بینند یا با خود می گویند اگر فرد قرض گیرنده پول ما را پس ندهد، چه کنیم؟ در حالی که خدای ما می‌گوید اگر قرض بدهی، خودم چند برابر آن را به تو بر می گردانم. به نظرت مگر قرض دادن با محاسبهٔ عقل کم شدن از ما نیست؟ پس چرا سبب زیاد شدن مال می شود؟ جوابش واضح است. چون این قانونی است که خود خدا برای بندگانش وضع کرده ودر دستگاه خدا،بسیاری از چیزها فرامادی هستند و ایمان و باور به این چیزها، عامل فوز و سعادت بنده است . مثال ساده، برای قوانین ماورایی که مایهٔ زیاد شدن مال می‌شود، این است که جوجه‌های مرغ وقتی از بشقابی که ظرف آب در آن برگردانده شده، می‌نوشند، آب جدید و گوارا جایگزین آن می‌شود و اگر این آب خورده نشود، به مرور می‌گندد. خدا نیز با صدقه و انفاق و قرض دادن، مال جدید و بیشتری به ظرف و سفرهٔ ما وارد می‌کند و این چیزی است که ردخور ندارد. در روایت هم داریم که« تَنزِلُ المُعونةُ علی قَدرِ المَئونَةِ»؛ کمک‌ها و نعمت‌های خدا به اندازهٔ نیازها و هزینه‌های بنده نازل می‌شود. یعنی یاری رساندن خدا متناسب با نیاز بنده‌اش می‌باشد. پس الهام خانم! نگوییم با فرزند آوردن خرج بچه را از کجا بیاوریم؟ بچه نیز در این چرخه و دستگاه خدا روزیِ معینی دارد که قبل از آمدنش به این دنیا، روزی‌اش از طرف خدا آماده و مهیا شده است و فراموش نمی‌کنیم که از ما حرکت از خدا برکت!" ملیحه که رنگ آمیزی نقاشی‌اش تمام شده بود، دوباره پیش بابا آمد و گفت: "بابا ببین خوب رنگ آمیزی کرده‌ام یا نه؟" مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ابراهیم ملیحه را روی پای خود نشاند و گفت:" به‌به! چقدر خوشگل رنگ زده‌ای!" ابراهیم نگاهی به الهام کرد و همان طور که انگشتش روی نقاشی ملیحه بود، با لبخند گفت:" این نوزادان نازی که خانواده‌ها دارند بر سر پول پوشکش چک و چانه می‌زنند، وقتی پا به این دنیا می‌گذارند، با زبان بی‌زبانی می‌گویند از خرج کردن برای ما نهراسید. ما حقوق بگیر خدا هستیم، نه پدر و مادر." ابراهیم در حالی که داشت به نقاشی ملیحه نگاه می‌کرد، گفت:" نکتهٔ جالبی که اینجا وجود دارد، این است که علت اصلی که شیطان در هنگام انفاق بندگان خدا یل هنگام ازدواج ایشان یا فرزندآوری، وعدهٔ فقر و تهی دستی به آنها می‌دهد، این است که او از سنت‌های الهی و امداد غیبی خدا مطلع است و می‌داند در تمام این موارد، خود خداوند بزرگ تأمین کننده، تضمین کننده و زیاد کنندهٔ روزی و جبران کنندهٔ نیازهای ما است. به همین علت ابلیس با سپاهیانش و با تمام توان پا به این میدان‌ها می‌گذارد تا با وعدهٔ فقر مانع انجام این امور شود، وگرنه اگر قرار بود در هنگام انجام این کارها ما به فلاکت بیفتیم و امداد ویژه‌ای از جانب خدا صورت نگیرد، لزومی نداشت که شیطان با این همه شدت و حِدت، به آب و آتش بزند و با رجزِ فقر ،بخواهد بندگان خدا را از انجام این اعمال منصرف کند." مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است ادامه در کانال 👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ میدان مین الهام که دقایق زیادی سکوت کرده بود و به سخنان ابراهیم گوش می‌داد، بالاخره سکوتش را شکست و گفت:" ببین ابراهیم! من نمی‌دانم چرا حرف‌های مرا درک نمی‌کنی؟ خدا کارش درست است، اما سخن من مربوط به چیزی است که در حال حاضر دارم لمس می‌کنم اگر واقعاً قضیه به این سادگی که تو می‌گویی باشد. خب چرا خدا همین الان که وضع فعلی ما جالب نیست و در مضیقه هستیم، روزی ویژه‌اش را نمی‌رساند تا ما هم با اطمینان و آرامش برای بچه آوردن قدم برداریم؟ خوب خدایی که می‌خواهد آن موقع روزی برساند، با خدای الان چه فرقی دارد؟" ابراهیم از جایش بلند شد. ملیحه را بغل کرد و بوسید و همان طور که او را پایین می‌آورد، به دخترش گفت:" آفرین حالا برو با عروسکت بازی کن!" سپس در حالی که آمادهٔ نشستن روی ما بود، گفت:" اولاً اینکه روزی ویژهٔ خدا همیشه چیزی نیست که درذهن ماست . آیا فقط چند میلیون پول، منزل ویلایی یا ماشین شاسی بلند، روزی ویژهٔ خداست؟ امام حسین در دعای عرفه نگاه زیبایی به ما یاد داده. ایشان می‌فرماید:" خدایا! سختی‌ها و بلاهایی که از من دور کرده‌ای، به مراتب بیشتر از تندرستی و خوشی‌هایی است که برای من ظاهر کرده‌ای." در واقع، چشم ما را به سمت نعمت‌های نامحسوس و غیبی و الطاف پشت پردهٔ خدا باز می‌کند. الهام خانم! من از اتوبوس من از تو می‌پرسم. آیا وجود وضعِ بدتر از الان برای ما قابل ترسیم نیست؟ اگر خدای نکرده دختر قشنگ ما سرطان داشت و هر روز باید آمپول میلیونی برایش می‌خریدیم، بهتر از شرایط فعلی بود؟ آیا اگر همین الان ما فلج بودیم، خوب بود؟ اگر بی ایمان و کافر بودیم و در عوض، میلیاردر بودیم، راضی بودی ؟ آیا رضایت می‌دهیم به اینکه در یک خانوادهٔ فاسد بزرگ شده و غرق فحشا بودیم، ولی در عوض صاحب امتیاز صدها کارخانهٔ بزرگ شدیم اگر خدای نکرده الان در یک جامعه کافر زندگی می‌کردیم و هر روز مرتکب فساد و قتل می‌شدیم، خوب بود؟ آیا زندگی در سایهٔ اسلام و قرآن و اهل بیت بزرگترین نعمت نیست؟ پس الهام خانم! با این نگاهی که امام حسین و ائمه به ما آموخته اند، صورت مسئله با آن چیزی که در ذهن ماست ،کاملاً متفاوت می‌شود. درست مثل این است که ما از وسط یک میدان مین وسیع در حال حرکت هستیم و هر لحظه امکان دارد با انفجار مین‌ها، جان خود را از دست بدهیم. جان سالم به در بردن از این میدان مین مهم است یا ویلا و ماشین خارجی داشتن؟ آیا در میدان مین جیب پر از پول برای ما موضوعیت دارد؟ باید به هدفی که در میدان مین دنیا برای ما ترسیم شده است ،برسیم .مهم آن است که با پرهیز از مین‌های گنا،ه با قلب سلیم از این میدان پرخطر بگذریم." مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ دو مینوی گناه ابراهیم نگاهی به الهام کرد و گفت :"شاید از حرف‌های من خسته شده باشی، اما باید جواب سؤالاتت را بدهم تا تا روز قیامت بازخواست نشوم. جواب بعدی که به سؤالت باید بدهم این است که خدا همیشه روزی‌اش را بر ما نازل می‌کند، اما گاه خودمان مانع فرود آمدن رزق خدا به سفره‌مان می‌شویم. اعمال خوب و بد ما ارتباط در هم تنیده‌ای با یکدیگر دارند. گاه یک عمل گناه مانند یک قطعه از دومینو موجب ریزش برخی از آثار و برکات اعمال نیک ما می‌شود. ممکن است یک گناه مانع نزول رزقی شود که از نتایج رفتارهای خوب ما بوده. بسیاری از گرفتاری‌های ما در زندگی، بازتاب و پیامد خطا و عصیانی است که انجام می‌دهیم. گناه چندین نقش دارد، یا مخرب برخی از اعمال نیک ماست و آنها را نابود می‌کند، درست مثل ویروسی که داخل ظرف شیر می‌افتد، یا مولد گناهان دیگر است، مثل موسیقی حرام که طبق روایت، باعث عمل منافی عفت و نفاق می‌شود، یا مانع انجام کارهای خوب شده و از انسان سلب توفیق می‌کند مثلاً در روایت داریم گناهانی که در روز انجام می‌شود مانع خواندن نماز شب می‌شود، گاهی گناه، مانع نزول خیرات و برکات آسمانی می‌شود، متأسفانه ما غیبت کردن، دروغ، تمسخر، حسادت، تهمت زدن، دل آزردن و غرور را ساده می‌انگاریم، در حالی که این گناهان راه نزول روزی و برکت را بر ما سد می‌کنند. بارها در دعای کمیل خوانده‌ایم که خدایا! گناهانی را از ما ببخش که تُغَیِّرُ الِنّعَم؛ یعنی نعمت‌های ما را تغییر می‌دهد.پس اینکه برخی برای توجیه گناه خود می‌گویند یک شب که هزار شب نمی‌شود، یک استدلال بی‌پایه و اساس است، چون گناه اثر تخریبی خود را می‌گذارد. پس مشخص شد که فرمول روزی رساندن خدا درست است و مشکلی ندارد. مهم این است که کلید مخزن روزی را درست بچرخانیم که همان تقواست. خدای ما آن قدر مهربان است که اگر تقوا هم نداشته باشیم، روزی عادی و همیشگی خود را بر سر سفرهٔ ما می‌گذارد، درست مثل مادری که اگر فرزندش ادب نداشته باشد و تکالیف درسی خود را هم انجام ندهد، قرار نیست برایش ناهار درست نکند. بالأخره او یک مادر است و سه وعده خوراک فرزند را حاضر و آماده سر سفره می‌گذارد، حتی اگر از فرزندش ناراضی باشد، اما اگر این فرزند، حرف شنو باشد و تکالیفش را سر وقت انجام دهد، مادر علاوه بر خدمات طبیعی شبانه روز، برای او هدیهٔ ویژه نیز خواهد خرید. انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ دو سیخ کباب الهام ابروهای خود را بالا انداخت و گفت:" من بعضی از آدم‌ها را می‌شناسم که تقوا دارند و فقیر هستند، پس نمی‌شود گفت الا و لابد خدا به خاطر تقوا ما را ثروتمند می‌کند!" ابراهیم که گویا آمادهٔ چنین شبهه‌ای بود، سری تکان داد و گفت:" ببین الهام خانم! صلااح همه به دست خداست و ممکن است حتی برای یک فرد متقی، فقر و تنگدستی را مصلحت بداند. در روایت نیز داریم که برای برخی از بندگان مؤمن خدا، فقر به صلاحشان است و اگر بی نیاز و غنی شوند، ایمانشان فاسد می شود. درست مثل پزشکی که وارد اتاق بیماران می‌شود، به یک بیمار می‌گوید تو برنج بخور، به دیگری می‌گوید تو باید هر روز دو سیخ کباب بخوری، اما به نفر سوم می‌گوید تو اصلاً چیزی نباید بخوری. خب اینجا بیمار نباید گلایه کند و بگوید چرا فلانی باید کباب بخورد، ولی من چیزی نخورم. جوابش واضح است. چون به صلاح او نیست و ممکن است خوردن غذا جان او را به خطر بیندازد. پس اگر کسی تقوا داشت ،به این نکته نیز باید ایمان داشته باشد که خدا حکیم است و نباید درجه ایمانش با خالی بودن یا پر بودن جیبش بالا و پایین شود. فقر فی نفسه نه بد است و نه خوب، بلکه یک بستر امتحان برای بنده است و او باید مراقب باشد که حتی با وجود فقر، به بهانهٔ شرایط سخت مالی، در انجام تکلیفش کوتاهی نکند. من در کتابی خواندم که فقرِ مذموم در روایات، فقر نفس است که همان حرص می‌باشد. ما در تاریخ داریم کسانی که به انبیا ایمان می‌آورند، فقرا بودند و چون ثروتمندان می‌دیدند که در اطراف انبیا، فقرا رفت و آمد دارند، ایمان نمی‌آوردند. پس الزاماً فقر نمی‌تواند مانع انجام تکلیف شود. بله، دین فقر را برای جامعهٔ اسلامی مطلوب نمی‌داند، اما آیا نتیجهٔ فقر همیشه بی‌ایمانی است؟ نه. آری فقر می‌تواند زمینه ساز کفر و فساد شود. کما اینکه برای ثروت نیز این امکان وجود دارد. یعنی ثروت نیز برای فرد ثروتمند، یک بستر و میدان آزمایش است و همین ثروت طبق آیهٔ قرآن می‌تواند باعث طغیان انسان گردد، چرا که به فرمودهٔ خدا در قرآن، وجود ثروت ممکن است منجر به احساس بی‌نیازی از خدا شود." مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ ثروت فرزند آور یاکالا‌آور؟ ابراهیم از جای خود بلند شد و شروع کرد به قدم زدن، سپس گفت:" بگذریم. اما بد نیست این را هم بگویم که خیلی از پدر و مادرها می‌گویند ما اگر پول داشته باشیم، حتماً فرزند می‌آوریم، اما تجربه نشان داده وقتی پول هم باشد، خانواده‌ها کالاآور می‌شوند تا بچه آور. الهام خانم! همین الآن اگر خوب دقت کنی، می‌بینی که خانواده‌های فقیر و کم بضاعت از خانواده‌های دارا و ثروتمند، شلوغ‌تر و پرجمعیت‌تر هستند. آمارها نیز نشان می‌دهد که کشورهای فقیر جمعیت بیشتری نسبت به کشورهای ثروتمند دارند. پس قبول کنیم که پول داشتن هم نمی‌تواند محرک ما باشد برای فرزند آوری، چرا که تا بوی پول به مشام انسان بخورد، معمولاً به فکر تأمین مایحتاج خود می‌افتد و مصرف‌گرا می‌شود. ⭕️ نگاه هتلی دوباره گوشی الهام زنگ خورد. گوشی را برداشت و در حالی که تماس را رد می‌کرد، گفت: ابراهیم! واقعاً برایم سوال است، چرا اگر بخواهم در حق این جنین لطف کنم ،اشکال دارد؟" ابراهیم چشم‌هایش با این جمله گرد شد و بلافاصله پرسید:" لطف؟ چه لطفی؟ تو به این کار می‌گویی لطف؟" الهام اخمی کرد و گفت:" بله، من دارم به جنین داخل شکمم لطف می‌کنم. چون او باید بیاید در دنیایی زندگی کند که این همه مشکلات و گرفتاری‌ها موج می‌زند؟ چرا باید پا به دنیا بگذارد که پر از درگیری و سختی کشیدن است؟ من در واقع می‌خواهم او را از این مخمصه نجات بدهم." ابراهیم اندکی مکث کرد. او که خسته به نظر می‌رسید، روی زمین نشست و پاهایش را دراز کرد، سپس گفت:" عجب! چه استدلال‌های به ظاهر قشنگی برای خودت داری . ببین الهام خانم! من فکر می‌کنم مشکل ما از نگاه غلط و نادرستی است که به دنیا و آفرینش انسان داریم. من برای تکمیل جواب سوال قبلی که گفتی چرا الان خدا به ما روزی نمی‌رساند تا با اطمینان بچه بیاوریم باید جمله‌ای بگویم و در ادامه جواب این سوال را نیز بدهم با اطمینان بچه بیاوریم باید جمله‌ای بگویم و در ادامه جواب این سوال را نیز بدهم. مولف: روح الله ولی ابرقوئی انتشار این متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران درآخرالزمان عزیزم! خدا یقیناً با حرکت ما یعنی فرزندآوری، برکت و روزی‌اش را می‌فرستد و نمی‌گذارد این فرزند بدون روزی مانده یا با شکم گرسنه سر روی بالش بگذارد، اما نکتهٔ بسیار دقیق و ظریفی که دربارهٔ پرسش آخری باید بگویم این است که نگاه و برداشت خیلی از ماها از زندگی در دنیا آسایشگاه و هتل است و فقط از خدا و دنیا مطالبهٔ آسایش و رفاه دارند. درست مثل یک فرد گرسنه‌ای هستند که در رستوران به سرآشپز نق می‌زنند که چرا آش شور است یا بی‌نمک ؟چرا هنوز غذای من حاضر نشده؟ چرا غذای من ته دیگ ندارد؟ اینجور آدم‌ها در دنیا نیز نگاهشان به خدا مثل نگاه به سرآشپز یا هتل‌دار است و مدام گلایه می‌کنند که چرا خانه و ماشین و پول ما به راه نیست یا چرا در زندگی ما این همه سختی وجود دارد و همییشه در هر مجلس و محفلی می‌نشینند، فقط حول قیمت کالا و اجناس و گلایه از اوضاع معیشتی و رفاهی حرف می‌زنند و هیچ وقت از حرف‌هایشان بویی از خدا و معنویت و ارزش‌های اخلاقی استشمام نمی‌شود. انگار بهانه‌ای جز پول و آسایش برای زندگی کردن در این دنیا ندارند." ابراهیم بلند شد و به سمت تاقچه رفت. قرآن را برداشت و نشست. قرآن را بوسید، باز کرد و گفت:" ببین الهام خانم! ما مسلمانیم و خدای ما در کتاب راهنمایش همهٔ اصول مربوط به دینداری و هدایت را به ما یاد داده." ابراهیم همان طور که به قرآن نگاه می‌کرد، گفت:" این آیه چقدر زیبای یکی از اصول مربوط به زندگی را به ما نشان داده است! خدا در سورهٔ بلد می‌فرماید: "لَقد خَلَقنَا الانسانَ فی کَبَد"؛ ما انسان را در رنج و زحمت و سختی آفریدیم. یعنی یکی از فرمول‌های خدا این است که انسان، مخصوصاً مؤمن، الزاماً باید در دنیا با بلا و سختی و مشکلات دست و پنجه نرم کند. مولف: روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان پس قرار نیست اگر خدا به فرزندمان یا خودمان روزی می‌دهد، سختی‌ها و مشقت‌هایی که در گوشت و پوست و استخوان‌های این دنیا عجین شده را از صحنهٔ زندگی حذف کند. این‌ها همیشه، از لحظهٔ تولد تا مرگ، همراه انسان هستند. الهام خانم! اینکه نمی‌خواهی جنین داخل شکمت دچار سختی‌های این دنیا شود، معنایش کاسهٔ داغ‌تر از آش شدن است. معنایش دایهٔ دلسوزتر از مادر شدن است، چرا که این یک قانونِ قانون همه گیر و دائمی خداست که مسیر انسان‌ها برای رسیدن به هدف آفرینش، همین بستر دنیایی پر از مشکلات باشد. پس نگوییم می‌خواهم به فرزندم لطف کنم تا وارد این دنیای صعب العبور نشود. دین، آب پاکی را روی دست ما ریخته و می‌گوید در این دنیا به دنبال آسایش کامل نباشید، بلکه به دنبال آرامش باشید. آسایش کامل را در بهشت جستجو کنید. آرامش دنیایی نیز فقط با یاد خدا ،معنویت، ایمان و زیبا نگری حاصل می‌شود. ⭕️ دست‌انداز‌های طبیعی جاده الهام با لحنی تندتر از قبل گفت:" این طور که تو می‌گویی، پس اشکال ندارد که ما به دست خودمان شرایط زندگی مان را سخت کنیم و خود را به فلاکت بیندازیم و بگوییم خدا برای ما سختی خواسته است .مثلاً خودمان را بیمار کنیم یا اگر بیمار شدیم،دنبال مداوا نرویم تا بیشتر سختی بکشیم.خودمان را مقروض کنیم یا فضای خانه را با بی‌نظمی متشنج کنیم. با دیگران روابط مسالمت آمیزی نداشته باشیم یا فرضاً برای زن و بچه کم خرج کنیم و بگوییم این خاصیت دنیاست و انسان باید در سختی زندگی کند. ابراهیم! من فکر کنم داری اشتباه برای من نسخه می‌پیچی. این همه سفارش داریم که مرد باید برای آسایش و رفاه خانواده‌اش تلاش کند یا خدا به بندگانش توصیه کرده که برای رفع گرفتاری و سختی‌هایی که در زندگی دیگران وجود دارد، قدم بردارند. پس وقتی می‌دانم اگر فرزندم در این شرایط قدم به دنیا بگذارد، آسایشی ندارد و می‌خواهم به او لطف کنم تا به فلاکت نیفتد، خیلی بیراه نرفته‌ام." مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ابراهیم که فکر می‌کرد با جواب‌هایش دیگر برای الهام سؤالی پیش نمی‌آید، با این جملات الهام دوباره شگفت زده شد و به فکر عمیقی فرو رفت. نگاه معناداری به الهام کرد و گفت:" الهام جان! تو این سؤال‌ها را از کجا آورده‌ای؟ تو هیچ وقت این طور با دقت و ریز بینی سؤال نمی‌کردی." الهام لبخند سردی زد و گفت:" چه شده؟ نکند می‌خواهی از جواب دادن به پرسش‌های دقیق من طفره بروی؟ تو فرض کن شیطان دارد این شبهات را به ذهن من می‌اندازد. اگر راست می‌گویی، جواب بده و مرا قانع کن." ابراهیم که نزدیک بود با طعنه‌های الهام به هم بریزد و عصبانی شود، خودش را کنترل کرد و گفت:" ایرادی ندارد. من جواب می‌دهم، ولی واقعاً برایم سؤال شده که چرا تو اینقدر در این موضوع تیزهوش شدی و داری او را از ماست بیرون می‌کشی؟" الهام به لبخند مرموزانه‌اش ادامه داد و با سکوتش فهماند که منتظر جواب ابراهیم است. ابراهیم نگاه به ساعتی که روبرویش به دیوار بود انداخت و گفت:" من فکر کنم تو خود بهتر می‌دانی که منظورم از اینکه انسان در سختی آفریده شده، چیست. من به هیچ وجه منظورم این نبود که انسان باید خودش را عمداً به سختی و فلاکت بیندازد. اسلام کی اجازه داده که خودت را بیمار کنی یا زندگی‌ات را با بی‌نظمی و کارهای دیگر پر از گرفتاری و سختی کنی؟ اینکه گفتم در در این دنیا آسایش وجود ندارد، منظورم آسایش کامل بود، وگرنه حکومت‌ها یا انسان‌هایی که افرادی تحت کفالت خود دارند، موظف هستند برای آسایش و رفاه مردمان و زیردستانشان تلاش کنند. یقیناً در مسیر بندگی و دینداری و زندگی عادی خود دائماً شاهد سختی و مشکلات هستند. اینکه خداوند می‌فرماید ما انسان را در سختی آفریدیم، معنایش واضح است. یعنی همه در جادهٔ بندگی و انجام واجبات خدا و ترک گناهان دشواری وجود دارد و هم در مسیر زندگی عادی سختی هایی مثل بلا، مصیبت، بیماری، مرگ اطرافیان، فقر،قحطی، آوارگی، جنگ فشارهای روانی و روحی، مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، معیشتی و ده‌ها سختی دیگر بر سر راه انسان‌هاست و جزء جدایی ناپذیر زندگی آن هاست. مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان معنای آفریده شدن انسان در سختی این است که مرحله به مرحلهٔ زندگی انسان‌ها به طور طبیعی از تولد تا دوران پیری مملو از زحمت‌ها، زیان‌ها، ناتوانی‌ها، سختی‌ها، فشارها و تنگناهاست. جادهٔ عمر و زندگی به طور طبیعی دست انداز‌های زیاد و مختلف دارد. ⭕️ موانع دو میدانی الهام که به قول ابراهیم در این گفتگو خیلی تیزهوش شده بود، پرسید:" اگر خدا واقعاً نسبت به بندگانش مهربان است، چرا مدام آن ها را در کورهٔ مشکلات و گرفتاری‌ها قرار می‌دهد؟ اگر این مشکلات نبود، امثال من فرزندان بیشتری می‌آوردیم و به اینجا نمی رسید که بخواهیم بچه سقط کنیم.: ابراهیم بلافاصله بلند شد و در حالی که قرآن را روی تاقچه می‌گذاشت، گفت:" علت وجود این مشکلات در مسیر انسان، برمی‌گردد به هدف از خلقت. خدا می‌خواهد برای رشد بنده‌اش و کسب نیرو و توانی که بتواند قلهٔ قرب الهی را کند و به بالاترین لذت برسد، میادین زندگی‌اش را سخت کرده است، چرا که بدون رشد روحی و ایمانی نمی‌تواند بر فراز بلندترین قلهٔ عالم هستی صعود کند. فرض کن یک مربی دو میدانی، مانع یک متری را جلوی شاگرد خود قرار می‌دهد و به او می‌گوید از آن عبور کن. حال اگر عبور کرد، یقیناً مربی‌اش در مرحله بعد مانع بزرگتری جلوی پایش می‌گذارد و باز اگر موفق شد، مانع بعدی را با ارتفاع بیشتری خواهد گذاشت. حال اگر کسی به این مربی ایراد بگیرد و با حال اعتراض بگوید چرا داری شاگردت را با موانع بزرگتر به دردسر می‌اندازی و او را اذیت می‌کنی؟ مربی می‌خندد و می‌گوید که من دارم از سر دلسوزی کاری می‌کنم که شاگردم آنقدر رشد کند تا بتواند در مسابقات المپیک از مانع سه متری عبور کند و مدال طلا را بر گردن خود بیاویزد. الهام جان! خدا دنیا را دار امتحان و آزمایش و تمرین بندگان قرار داده و قطعاً در دل امتحان، سختی کشیدن و پا گذاشتن روی هوای نفس و عبور از موانع شیطانی نهفته است. ما لحظه به لحظه در معرض پس دادن امتحان و گذر از موانعی هستیم که خدا بر سر راهمان قرار داده. جالب این است که با پیروزی در یک مرحله، مرحلهٔ بعدی سخت‌تر می‌شود، اما نه به این معنا که برای عبور از آن ناتوان باشیم،چرا که با عبور از مانع در مرحلهٔ قبل،روح ما رشد بیشتری کرده است، بنابراین ظرفیت و توانایی بیشتری را برای عبور از مانع بزرگ‌تر کسب کرده ایم. مولف : روح الله ولی ابر قوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان نکتهٔ زیباتر آنکه خدا دارد با بنده نوازی و مهرورزی، این موانع را بر سر راه ما قرار می‌دهد. اینجاست که ما معنای این شعر را بهتر درک می‌کنیم:" هر که در این بذر مقرب‌تر است/ جام بلا بیشترش می‌دهند". پس الهام! خانم مشخص شد که دنیا باشگاه است، نه هتل و آسایشگاه. طبیعت باشگاه این است که باید در آن سختی کشید و تلاش کرد، نه اینکه مثل اتاق خواب، لحاف و تشک را پهن کنیم و بخوابیم. انسان در باشگاه باید خود را به مشقت بیندازد و تمرین کند تا عضلاتش ورزیده شده ومسیر قهرمانی را طی کند. در این دنیا نیز باید مدام در حال تمرین و مبارزه با هوای نفس باشیم تا روح ما برای رسیدن به قلهٔ قرب الهی ورزیده شود. اگر قرار بود دنیا آسایشگاه باشد، هیچ کس برای آسایش و رفاه، لایق‌تر و مستحق‌تر از اولیای خدا و اهل بیت نبود. پس وقتی برای آن ها که هیچ گناه و خطایی در زندگی‌شان راه ندارد، بالاترین و سخت‌ترین مصائب و گرفتاری‌ها پیش می‌آید، معنایش این است که برای ما به طریقی اولی این سختی‌ها وجود خواهد داشت و این،لازمهٔ رشد بنده است." ⭕️ تبِ بیدار باش الهام که یک خودکار در دستش بود و در دفتر نقاشی ملیحه خطوط نامرتب ترسیم می‌کرد، با لحن کنایه آمیزی گفت:" خب توان و ظرفیت ما برای بردباری در سختی‌ها مثل معصومین و اولیای خدا بالا نیست و به اندازهٔ وسع خودمان بچه می‌آوریم.توان ما همین یک بچه است.همین یک فرزند هم سختی‌های خودش را دارد که داریم تحمل می کنیم." ملیحه که داشت در اتاقش بازی می‌کرد با عروسکش آمد و روی پای الهام نشست. الهام صورتش را بوسید و همان‌طور که داشت او را نوازش می‌کرد، ابراهیم به او گفت:" ببین الهام خانم! میزان وسع و ظرفیت ما ملاک دارد. از لحاظ جسمی که خدا را شکر جوان و سالم هستی و یقیناً مانند زنان جوان دیگر، جسمت ظرفیت بالاتر از یک فرزند را دارد. خداوند متعال از چند جهت به پدر و مادرها لطف می‌کند تا بتوانند سختی‌ها و مشکلات مربوط به فرزند را تاب بیاورند. مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان اول اینکه از لحاظ اقتصادی و معیشتی خودش قول داده به میدان بیاید و به یمن قدوم مبارک فرزند، با تزریق برکت به زندگی، روزی او را تأمین کند. دوم اینکه برای تحمل سختی‌های مربوط به رشد و تربیت فرزندان، عشق و محبت به فرزندان را چنان در قلب والدین می‌کارد که حاضرند برای فرزندانشان از جان و دل مایه بگذارند، طوری که مادر حاضر است با میل فراوان یک شب تا صبح به خاطر یک تب معمولی بالای سر فرزند بیمارش بنشیند و بی خوابی بکشد و خم به ابرو نیاورد. الهام خانم!تو مادر هستی و من هم پدرم، پس کاملاً این قضیه را درک می‌کنیم، یعنی حاضریم تا پای جان پیش برویم که یک مو از سر فرزندمان کم نشود یعنی خدا کاری کرده که پدر و مادر با وجود سختی های زیادی که در مسیر رویش و هدایت فرزند وجود دارد، با لذت و عشق، گرد فرزندشان مثل پروانه بچرخند. پس به نظرم اینکه ما تحمل بیشتر از یک فرزند را نداریم، حرف یک مادر نیست، بلکه حرف یک آدم مجرد یا بدون فرزند است که شیرینی های فرزندداری را نچشیده، یقیناً این حرف را از ته دل نگفتی و جالب این است که تمام مادران این اقرار را دارند که فرزندان دوم به بعد هیچ فرقی با بچهٔ اول در دوست داشتنی بودن و لذت بردن از آنها ندارند." ⭕️ بچه های نازک نارنجی الهام همان طور که خمیازه می‌کشید، گفت:" من با خیلی از دوستانم دربارهٔ فرزندآوری صحبت کردم. بیشتر آن ها می‌گویند ما دلمان می‌خواهد بچه‌مان را خوب تربیت کنیم و عقل می‌گوید بچه کمتر را بهتر می‌توان تربیت کرد، چرا که وقت بیشتری می‌توانیم برایش بگذاریم.مسلماً فرزندانی که تربیت دینی می‌شوند، مفیدتر از بچه‌هایی هستند که والدینشان فرصت تربیت آنها را ندارند." ابراهیم بلند شد و رفت سر یخچال تا کمی آب بنوشد. بعد از خوردن یک لیوان آب، همان طور که ایستاده بود، گفت :"اشتباه والدین همین است که فکر می‌کنند تربیت فرزندان، تربیت تک تک فرزندان است، در حالی که تربیتِ محیط خانواده است. اگر محیط خانواده خوب بود، چه بچه یکی باشد چه ده تا فرقی نمی‌کند و طبیعتاً خوب تربیت می‌شوند. اگر محیط خانواده، محیطی سرشار از دینداری و صبوری و محبت متقابل باشد، مثل یک قالب کارخانه است که هر فردی در آن نفس بکشد و رشد کند، اجباراً هم رنگ و هم شکل آن قالب و محیط بار خواهد آمد. مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان از لحاظ تجربی نیز ثابت شده که در خانواده شلوغ، وقتی فرزند اول خوب تربیت شود، فرزندان بعدی مقلد رفتار و گفتار و حتی اندیشهٔ او خواهند بود و از او در بسیاری از امور تقلید و پیروی می‌کنند. در بسیاری از موارد، فرزند اول، مربی و آموزش دهندهٔ فرزند بعدی می‌شود. نمونهٔ کوچکش همین هفتهٔ گذشته، پسر کوچک خواهرت وقتی می‌خواست از سر سفره بلند شود، خواهر بزرگترش به او گفت:" چرا از مامان تشکر نکردی؟ مگر زبان نداری؟" این یعنی بار تربیت فرزند، همیشه بر دوش والدین نیست. آمار نشان می‌دهد که معمولاً فرزندانی که در خانوادهٔ شلوغ بزرگ شده‌اند، نسبت به خانواده‌های کم جمعیت موفق‌تر هستند. ببین الهام خانم !تصور کن در یک خانواده شلوغ، چهار، پنج بچه‌ای که فاصلهٔ سنی زیادی ندارند، در کنار هم دارند زندگی می‌کنند. آن ها هر روز با هم بازی می‌کنند. گاه به سر و کلهٔ هم می‌زنند و دعوا می‌کنند، گاه آشتی می‌کنند، آن هایی که تجربه دارند می‌گویند خود بچه‌ها اکثراً یکدیگر را مدیریت می‌کنند، بنابراین در این هم‌زیستی، گاه شاهد از خود گذشتگی و صبوری بچه‌ها و رشد روحی آن‌ها هستیم. در چنین خانواده‌هایی معمولاً بچه‌ها گوشه‌گیر و منزوی نمی‌شوند. در این خانه‌ها مهم‌ترین نیاز کودک که بازی و تحرک جسمی است، تأمین می‌شود. آ‌ن‌ها خود به خود زندگی اجتماعی را آموزش می‌بینند و جامعه پذیر بار می‌آیند، چرا که باید در برخوردهای زیادی که با خواهر و برادرهای خود دارند، مشکلات خود را حل کنند. چنین بچه‌هایی بهتر از تک فرزندی‌ها یاد و فرزندی‌ها ساخته می‌شوند و به اصطلاح، خوب آب دیده می‌شوند. درست مثل تفاوت محیط خانه با مدرسه که بچه‌ها در مدرسه و محیط شلوغ مجبورند ارتباط بیشتری با افراد دارای سلایق مختلف بگیرند و رشد متناسب با شرایط موجود داشته باشند. گرچه ممکن است گاه بین آن‌ها نزاع و اختلاف پیش بیاید، امّا با نظارت و هدایت بزرگ‌ترها و والدین، در مجموع این شلوغی برایشان مفید و کارساز است. فرزندانی که در خانوادهٔ کم جمعیت بزرگ می‌شوند و تجربهٔ این تنش‌ها را ندارند،وقتی وارد جامعه می‌شوند،با کوچک‌ترین مشکل یا کم توجهی اطرافیان،اظهار عجز وناتوانی کرده و از آن‌ها توقعات نامعقول بروز می‌کند،بنابراین نمی‌توانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند. به قول معروف کار بلد نیستند، چرا که ناز‌نازی و نازک نارنجی بار آمده‌اند. درست مثل تفاوت بچه‌ای است که در آپارتمان بزرگ می‌شود با کودکی که در روستا و در دل سختی‌ها رشد می‌کند. جالب اینکه روان‌شناسان می‌گویند کودکانی که در محیط شلوغ،مجبور است ذهن و فکر خود را بیشتر به کار گیرد." ابراهیم که با هیجان خاصی به سؤالات الهام پاسخ می‌داد، گفت:" الهام خانم! حالا این قضیه را در مقیاس وسیع‌تر، یعنی یک کشور در نظر بگیر. معمولا در جمعیت زیاد، استعدادها بیشتر کشف می‌شوند و تعداد افراد نخبه در جمعیت‌های زیاد بیشتر است. مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان هم به این علت که از لحاظ کمی در جمعیت مثلاً هزار نفری افراد خوش استعداد بیشتر یافت می‌شوند تا در جمعیت صد نفری و هم به این علت که در جمعیت بالا، نیروی اجتماعی بیشتری به کار گرفته می‌شود، بنابراین چون انسان، اجتماعی است، در یک محیط شلوغ، فکر و توانش بیشتر درگیر می‌شود و مجبور است و مجبور است از استعدادهایش بیشتر استفاده کند و این فعال بودن استعدادها، سبب کشف نخبه‌ها و افراد توانمند می‌گردد. در نتیجه در جمعیت‌های انبوه، تولید کار و ثروت بیشتر خواهد بود." ⭕️ زندان تاریک بعثی "اما الهام خانم! حالا که به اینجا رسید، بگذار به یک نکتهٔ بسیار مهمی که والدین از آن غافل هستند، اشاره کنم. این نکته مربوط به زمان کهنسالی و از کار افتادگی پدر و مادرهاست. بسیاری از پدران و مادران سالمند به دلیل کم بودن فرزندانشان در حال حاضر دچار افسردگی و پژمردگی شده‌اند. در زمان پیری نیاز انسان به محبت و توجه و رسیدگی اطرافیان بیشتر از پول و امکانات است. چقدر از پدران و مادران مسن داریم که شب تا صبح چشم به در دوخته‌اند تا فقط یک جنبنده ببینند، چه رسد به آدمیزاد. چند وقت پیش تلویزیون مستند خاطرات یکی از اسرای زمان جنگ را پخش می‌کرد. او می‌گفت:" بعثی‌ها مرا در یک زندان تاریک و تنگ حبس کرده بودند. تا مدت‌ها صدای انسان نمی‌شنیدم. حتی آب و غذای مرا هم بی سر و صدا و بدون آنکه متوجه شوم، برایم می‌آوردند و پشت در زندان می‌گذاشتند و پشت در زندان می‌گذاشتند." این آزاده می‌گفت:" تنهایی این قدم برایم عذاب آور بود که پس از چند ماه شروع کردم به سر و صدا تا لااقل یک بعثی بیاد و من بتوانم یک انسان ببینم. حتی حاضر بودم مرا کتک بزند، یعنی این قدر تشنهٔ دیدن انسان و شنیدن صدای آدمیزاد شده بودم." بله عزیزم! پدر و مادرها باید حساب این قضیه را هم بکنند که در زمان کهنسالی، تشنهٔ یک دقیقه ملاقات با انسان می‌شوند و آن وقت است که در اوج نیاز به عاطفه و احسان دیگران و رسیدگی و فراموش نشدن خواهند بود. حال اگر خانواده‌ها در این مواقع، شلوغ نباشند، هم پدر و مادرهای مسن اذیت می‌شوند، چرا که کاملاً و به اندازهٔ نیاز روحی‌شان به آن ها رسیدگی نمی‌شود و هم بار سنگینی بر دوش اعضای خانواده می‌افتد، چرا که تعدادشان برای رسیدگی به پدر و مادر کم است، بنابراین با اینکه خود دچار گرفتاری های روزمرهٔ خویش هستند، باید زمان بیشتری را صرف رسیدگی به والدین کنند. این مسئله مشکلات زیادی را ایجاد خواهد کرد و شاید به دلیل کمبود وقت، پدر و مادر خود را روانهٔ آسایشگاه و خانهٔ سالمندان کنند. این نکته آن قدر مهم است که کشوری مثل انگلستان به خاطر هجوم فردیت و تنهاییِ بسیاری از مردمانش، وزارت تنها تاسیس کرده. حدود نه میلیون نفر از مردم بریتانیا با مشکل تنهایی روبرو هستند که این معضل، آمار خودکشی را در انگلیس بالا برده است." مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ از پهلوی تا موش آزمایشگاهی ابراهیم کمی سکوت کرد. نگاهی به قاب عکس حاج قاسم که به دیوار بود، انداخت و گفت:" الهام خانم! حرف اصلی و اساسی که فعلاً همه جا دربارهٔ فرزندآوری زده می‌شود، مربوط به آیندهٔ این مملکت و نظام است. من از تو سؤال می‌کنم. تو که می‌گویی یک فرزند کافی است و نمی‌خواهی سختی بیشتری تحمل کنی، آیا اگر خواستهٔ امام عصر این باشد که فرزند بیشتری بیاوریم، باز هم روی حرف خودت هستی یا برعکس، این سختی را به جان می‌خری؟" الهام با شنیدن این جمله بلافاصله وسط حرف ابراهیم پرید و با چهره‌ای در هم کشیده گفت:" اتفاقا من همین جا خیلی حرف دارم و حس می‌کنم خیلی از مذهبی‌ها و مسئولان کشور دارند از احساسات و غیرت دینی مردم سوء استفاده می‌کنند! خب مسلم است که اگر الان امام زمان بگوید بچه‌دار شوید، من جز کسانی هستم که پیش قدم می‌شوم. اینجا چند نکته وجود دارد که باید تکلیفش مشخص شود؛ اول اینکه مگر مردم موش آزمایشگاهی هستند که یک روز مسئولان می‌گویند فرزند کمتر زندگی بهتر و صبح روز بعد از خواب بیدار می‌شوند و به مردم التماس می‌کنند و می‌گویند بچهٔ زیاد بیاورید؟ انگار بچه آوردنِ مردم جزء منافع سیاسی و حزبی خودشان شده. هرجا منافعشان در خطر باشد، دست نیاز به سمت مردم دراز می‌کنند و وقتی خرشان از پل گذشت، اصلاً کاری به کار مردم ندارند." ابراهیم نگاه معناداری به الهام کرد و گفت:" خب نکتهٔ دومم این است چرا اگر کسی با فرزندآوری مخالف باشد، به سرعت این کشور و نظام را مقدس علیه السلام جلوه می‌دهند و می‌گویند فرزندآوری یعنی کمک به دین خدا و امام زمان و نظام اسلامی؟ آیا نظامی که پر از درد و اختلاس و فساداست، الهام با همان گاردی که گرفته بود، گفت:" نکته دومم این است این است که چرا اگر کسی یا فرزند آوری مخالف باشد، به سرعت این کشور و نظام را مقدس علیه اسلام جلوه می‌دهند و می‌گویند فرزندآوری یعنی کمک به دین خدا و امام زمان و نظام اسلامی ؟ مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال 👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان آیا نظامی که پر از دزدی و اختلاس و فساد است، اسلامی است تا به آن کمک کنیم؟ این مملکت چه فرقی با زمان پهلوی کرده؟ آیا وقتی مردم ما در بدبختی و گرفتاری و گرانی و بیکاری غوطه ورند، دل و دماغی برای کمک به نظامشان خواهند داشت؟ خب چرا مسئولان این نظام خودشان را نمایندهٔ دین خدا می‌دانند؟ از کجا معلوم که این نظام مورد رضایت خدا و اهل بیتش باشد؟" ابراهیم که داشت از حرف‌های الهام شاخ در می‌آورد، به کنایه گفت:" اگر نکتهٔ دیگری جا انداختی بگو!" الهام که متوجه کنایهٔ ابراهیم شده بود، گفت:" بله، باید هم ناراحت شوی، چون تا حالا کسی جرئت نکرده در مقابلت علیه نظام و مملکت حرفی بزند. نکته زیاد دارم، ولی تا الان بروز نداده بودم، چون می‌ترسیدم مرا تکفیر کنی و انگ ضد انقلاب و ضد ولایت به من بزنی. حالا که به اینجا رسید، بگذار این نکته را هم بگویم. به فرض که قبول کنم مسئولان این مملکت، اسلامی هستند، ولی قرار نیست با کمک نکردن امثال من و تو، دین خدا روی زمین بماند. خود خدا با این همه قدرت و عظمتی که دارد، قادر است از دینش مراقبت کند. او برای حفظ دینش به دو، سه تا بچهٔ قد و نیم قد من چه احتیاجی دارد؟ مساعدِت ناچیز امثال من به جایی نمی‌رسد. این قدر آدم‌های خوب هستند که با فرزندآوری به نظام کمک می‌کنند، اینکه جای نگرانی ندارد." ابراهیم که خیلی داشت خودخوری می‌کرد، لحظه‌ای از جا بلند شد و همان طور که آرام قدم می‌زد، رفت پشت پنجره و به درختان حیاط خیره شد. لحظه‌ای سکوت کرد و ذکر "لا حَول وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللّه" را زیر لب زمزمه کرد. کمی آرام شد، رفت گوشهٔ اتاق و روی صندلی نشست. الهام که به نظر خودش تیر خلاص را به ابراهیم زده بود، لام تا کام حرف نمی‌زد و منتظر بود تا ببیند ابراهیم چه عکس العملی نشان می‌دهد؟ مولف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار لینک با متن مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ سیلاب ملی یا حزبی؟ ابراهیم دستانش را به صورتش کشید و آرام صلوات فرستاد، سپس بدون وقفه گفت:" الهام خانم! نمی‌خواهم سرزنشت کنم، اما با این حرف‌هایت خیلی یخ کردم. فقط از تو خواهش می‌کنم حالا که حرف دلت را زدی، تحمل شنیدن جواب این سوالات را داشته باش. قبول کن که شبه ایجاد کردن خیلی راحت است، اما پاسخ آن ها زمان می‌برد. تو دستت را گذاشتی روی ماشه و به روی من رگبار بستی، پس خواهشاً صبوری کن تا جواب پرسش‌های متعدد تو را بدهم." الهام که قیافه حق به جانبی به خود گرفته بود، با لحنی مغرورانه گفت: "مجبورم به حرف‌هایت گوش بدهم. اختیار با خودت است. خواستی جواب بده، نخواستی هم جواب نده!" برای ابراهیم محرز و ثابت شده بود که الهام سوار خر شیطان شده. کاملاً واضح بود که او دارد از روی هوای نفس و بی‌منطق حرف می‌زند. نگاهی به الهام انداخت. به سرعت در دلش استغفار کرد و گفت:" "ببین الهام جان! داشتم سؤالاتی که الان مطرح کردی را در ذهنم تفکیک می‌کردم. به نظرم بهتر است به هر کدام جداگانه بپردازم و جواب بدهم. اینکه عنوان کردی مگر مردم ما موش آزمایشگاهی هستند که یک روز مسئولان شعار فرزند کمتر و روز بد شعار فرزندآوری سر می‌دهند باید بگویم کشور ما در سال‌های دههٔ شصت، رشد جمعیتش بالا بود و نیاز به علاج داشت که علاج آن، همان سیاست‌های کاهش جمعیت بود، اما تداوم این سیاست‌ها باید در وقت معینی متوقف یا کند می‌شد که این اتفاق نیفتاد و کشور در حال حاضر دارد رو به پیری می‌رود. این قضیه اصلاً ربطی به منافع حزبی و جناحی ندارد. تمام کارشناسان و نخبگان کشور، چه موافقان و چه مخالفان این نظام، به این مسئله اذعان دارند که کشور ما دارد پیر می‌شود، پس مسئلهٔ جمعیت یک مسئلهٔ ملی است، نه مسئلهٔ حزبی و جناحی." الهام باز حرف‌های ابراهیم را قطع کرد و گفت:" خب پیر شود. به من و امثال من چه ربطی دارد؟ پیر شدن انسان‌ها یک چیز طبیعی است و همهٔ انسان‌ها روزی سالمند و از کار افتاده می‌شوند." مولف : روح اللله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجازاست. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران درآخرالزمان ابراهیم مثل همیشه تبسمی گوشهٔ لبش نشست و گفت:" ببین عزیزم! درست است که همه روزی پیر می‌شوند، اما ماجرا این است که برنامهٔ تمام کشورهای دنیا برای پیشرفت و حفظ کشور، جوان نگه داشتن جمعیتشان است. همین الآن بسیاری از کشورهای دنیا با معضل پیری روبرو هستند و به خانواده‌ها پول می‌دهند تا بچه بیاورند، چون می‌دانند خطر پیری جمعیت، خطری است که در آینده دودش به چشم موافق و مخالف نظام می‌رود. دودش به چشم مسئول و غیر مسئول می‌رود. درست مثل سیل عظیمی است که دارد از کیلومترها دورتر می‌آید. سیل که مسئول و غیر مسئول نمی‌شناسد، آدم باسواد و بی‌سواد نمی‌شناسد. این یک خطر ملی است و تمام مردم، تمام احزاب ،همهٔ گروه‌های سیاسی و غیر سیاسی زن و مرد، کوچک و بزرگ باید برای مقابله با آن احساس مسئولیت کنند." ⭕️ فرزندان چینی الهام بلند شد و همان‌طور که پنجرهٔ اتاق را باز می‌کرد، گفت:" اگر پیش شدن جمعیت خطر دارد، خب پر کردن کشور از جمعیت نیز هزینه‌بر است. کشور ما همین‌جوری از عهدهٔ مخارج مردمش بر نمی‌آید، چطور می‌خواهد جمعیت بیشتر را اداره کند؟" سؤال‌های الهام خواب را از چشمان ابراهیم ربوده بود.ابراهیم در جواب گفت:" سؤال خوبی است. یقیناً بیشتر شدن جمعیت، هزینهٔ اداره کشور را بالاتر می‌برد، اما حرف این است که چالش پیر شدن جمعیت، بسیار بیشتر و خطرناک‌تر از چالش جمعیت زیاد است. همین قدر بدان که چالش پیری جمعیت آن‌قدر زیاد است که کشوری مثل چین که جمعیت میلیاردی دارد، سیاست کنترل جمعیت را در کشورش متوقف کرده است و به شدت دارد مردمش را برای فرزندآوری تشویق می‌کند، چون همهٔ سیاست‌مداران و حاکمان دنیا می‌دانند که جمعیت انبوه و جوان ،فوایدچشمگیری برای امنیت، رشد اقتصادی و علمی و پیشرفت‌های دیگر دارد و می‌دانند که کشور سالمند، تولیدش پایین و میزان مصرفش بالاست. اگر عده‌ای بر این عقیده هستند که اگر هزینه چهار، پنج بچه افتاد روی دوش یک خانواده، وضع معیشتی شان سخت‌تر می‌شود، باید فکر این را هم بکنند که همین چهار،پنج بچه وقتی بزرگ شوند و کار و شغلی پیدا کنند، چه کمکی می‌توانند به پیشرفت کشور کنند. درست مثل باغبانی که باغ بزرگی دارد و اولاد زیاد و کم سن و سال دورش را احاطه کرده‌اند، اما وقتی بالغ و جوان شوند، همین اولاد، باغبان و اداره کنندهٔ باغ خواهند بود. در واقع فرزندآوری برای یک کشور، سرمایه‌گذاری انسانی است که منجر به خود مدیریتی می‌شود. مؤلف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ ماشینی که به خرج افتاده الهام خانم! پیر شدن کشور زیان‌های قابل توجهی دارد. اگر کشور به مرور کهنسال شود، پویایی و نشاطش را از دست می‌دهد. مسلماً کشور پیر در معرض خطر نفوذ و تهاجم دشمن خواهد بود، چرا که نیروی جوان، یک قدرت بازدارنده در برابر دشمن است. یکی از مضرات پیری جمعیت این است که نیروی کار جوان ما کم می‌شود وبرای ادارهٔ چرخهٔ اقتصاد مجبوریم ازبیرون کشور نیروی کار وارد کنیم و این یعنی تغییر تدریجی فرهنگ کشور، چرا که با ورود نیروی کار از خارج، فرهنگ ما کم کم تحت تأثیر فرهنگ بیگانه قرار می‌گیرد و حتی ممکن است در آینده‌ایدور،فرهنگ ایرانی خود را از دست بدهیم. کارشناسان اقتصادی دنیا بر این عقیده هستند که با جمعیت انبوه جوان،بازار کار وتجارت رونق بیشتری می‌گیرد،رقابت اقتصادی،گردش پول و تولید ثروت در چنین کشوری بیشتر خواهد شد، بنابراین جمعیت جوان به عنوان یک بازوی کار و تولید برای اقتصاد کشور اهمیت زیادی دارد. به این هم باید دقت کنیم در کشوری که جمعیت زیاد وجوان وجود دارد، نسبت به کشوری که کم جمعیت و پیر است،افراد با استعداد و دانشمند بیشتری یافت می‌شود که با تولید علم و فناوری،عامل قدرت کشور می‌شوند. به قول یکی از دوستانم،در کشور پر جمعیت وجوان، احتمال وجود حاج قاسم‌ها خیلی بیشتر از کشوری است که سالمند است و جمعیت کمتری دارد. چند چند وقت پیش یک کارشناس در تلویزیون می‌گفت که سالمندان، بیشترین مصرف کنندگان خدمات بهداشتی و اجتماعی‌اند و روز به روز به شمار این تقاضا افزوده خواهد شد. این کارشناس می‌گفت میانگین مصرف دارو در سالمندان بسیار بیشتر از گروه‌های سنی دیگر است و بیشتر سالمندان به طور هم‌زمان از چند بیماری رنج می‌برند، بنابراین مهار چالش‌های سالمندان خیلی سخت‌تر از گروه‌های دیگر است. اگر بخواهم به زبان ساده بگویم، کشوری که سالمند است، مثل تاجری است که دارد از جیب می‌خورد. به جای اینکه از محل دسترنج و تلاش و ابتکار خود درآمد داشته باشد، از سرمایه‌اش می‌خورد. از سرمایه خوردن یعنی سقوط به درهٔ ورشکستگی. کشور پیر درست مثل ماشینی است که به خرج افتاده، چرا که از یک طرف نیروی جوانِ تولید کننده ندارد و از آن طرف فقط برای کشورش خرج می‌تراشد. مؤلف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان من همیشه این مثال را برای دوستانم می‌زنم تا قشنگ دو ریالی‌شان بیفتد. اگر یک نفر، پنج جوان را به سفر زیارتی ببرد و بخواهد فقط از جیب خودش برای آنها هزینه کند و آن‌ها هیچ پولی ندهند، مسلماً در مقایسه با وقت گذاشتن برای پنج سالمند،هم هزینه‌اش چند برابر کمتر می‌شود و هم از لحاظ زمانی، گروه زیارتی جوان در برنامه‌ها جلوتر خواهند بود. فرد سالمند هر غذایی نمی‌خورد، هر مکانی نمی‌تواند استراحت کند، نیازهای بهداشتی و دارویی بیشتری دارد، ایاب و ذهابش سخت تر از جوان است و حتی برای کوتاه‌ترین مسافت نیاز به وسیلهٔ نقلیه دارد. به هر حال برای رفاه حال سالمند در مقایسه با جوان، حواشی بیشتری وجود دارد که همگی طاقت فرسا و هزینه تراش هستند. الهام خانم! پس تفاوت چالش کشور پیر با یک کشور پرجمعیت مثل تفاوت مرگ با زندگی است، یعنی کشوری که کهنسال شده است، باید منتظر مرگ آن بود و عقل می‌گوید برای نجات خود باید روی فرزندآوری و جوان‌سازی کشور برنامه‌ریزی کرد." ⭕️ همسایهٔ گرسنه الهام گلویی صاف کرد و گفت:" خب چه لزومی دارد که مردم این‌قدر با عجله پشت سر هم بچه بیاورند؟ خب آن‌ها هم می‌خواهند برنامهٔ زندگی‌شان را تنظیم کنند تا فشار زیاد بر آنها وارد نشود. من چند نفر از دوستانم را می‌شناسم که می‌گویند ما بچه دوست داریم، ولی اگر چند سال بعد از زایمان استراحت کنیم، دل و دماغ بچه آوردن پیدا می‌کنیم." ابراهیم گفت:" شاید در حالت طبیعی این حرف، حرف عاقلانه و منطقی باشد، اما تمام حرف این است که کشور در شرایط بحرانی قرار دارد. درست مثل این است که ما نان کمی در سفره داشته باشیم که ما را سیر نمی‌کند، اما اگر حس کنیم همسایهٔ ما دارد از گرسنگی تلف می‌شود. اینجا دیگر نمی‌گوییم خودمان نان کم داریم، بلکه خودمان را به سختی بیشتر می‌اندازیم و مقداری از همان نان کم را به او می‌دهیم تا او زنده بماند. در حال حاضر طبق نظر کارشناسان، کشور در لبهٔ پرتگاه پیری قرار گرفته و اگر دیر بجنبیم، شاید دیگر زمانی نداشته باشیم که بتوانیم علاج واقعه کنیم. بحث ما اهم و مهم است. بله، در شرایط عادی اگر پدر و مادرها برای فرزندآوری برنامه‌ریزی کنند و چند سال دیگر بچه بیاورند، اشکالی ندارد، اما شرایط کنونی کشور از لحاظ جمعیت یک شرایط خاص است. شرایط کشور مثل شرایط شب عملیات است و همین الان مملکت ما به سرباز و نیروهای جوان نیاز دارد. علاوه بر آنکه طبق نظر کارشناسان، اگر همین الان هر خانواده چهار فرزند بیاورد، امیدی برای نجات از این بحران داریم، وگرنه نجات از این معضل، سالیان زیادی طول خواهد کشید و کشور را وارد یک فاجعهٔ عظیم خواهد کرد." مؤلف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ نظام مقدس الهام که سؤالاتش خیلی زیاد شده بود، باز هم حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت: "ولی من هنوز جواب همه سؤالاتم را نگرفته‌ام.یادت که نرفته چه پرسیدم؟" ابراهیم سریع گفت:" اتفاقاً می‌خواستم همین الان به مابقی سؤالاتت پاسخ بدهم. ببین الهام خانم! تو گفتی چرا نظام ما اسلامی نیست تا به آن کمک کنیم." الهام با طعنه ادامه داد:" بله و این را هم گفتم که زمان ما با زمان پهلوی فرقی نکرده و مردم در فلاکت و گرفتاری‌های زیاد و گرانی زندگی می‌کنند، پس برای چه به نظام و مملکتی کمک کنیم که به مردمش رسیدگی نمی‌کند؟" ابراهیم مثل همیشه با لحنی آرام و شمرده گفت:" الهام خانم! من خیلی ساده به این قسمت از سؤالت جواب می‌دهم که چرا نظام جمهوری اسلامی را مقدس می‌دانیم. اگر چشمان خود را باز کنیم و بدون تعصب به اطرافمان نگاه کنیم، خواهیم دید که از سال ۵۷ که انقلاب شد تاکنون، تمام کسانی که دشمن اسلام و قرآن و اهل بیت علیهم السّلام هستند، علیه ما یکپارچه و متحد شده‌اند و مدام دارند در اتاق فکرشان علیه ما برنامه‌ریزی می‌کنند و پول هنگفت خرج می‌کنند. سؤال من از تو این است. به چه دلیل سلطه گرانی مثل آمریکا و اسرائیل علیه ما مانع تراشی می‌کنند، آمریکا و اسرائیلی که معرف حضور تمام ملت‌های دنیا هستند؟ آن‌ها کارشان کشتن انسان‌هاست، کارشان دزدی اموال و ثروت ملت‌هاست، کارشان دیکتاتوری و ظلم به جوامع بشری است و هر روز دارند در فلسطین و یمن و کشورهای دیگر کودکان و مردمان بی‌گناه را قتل عام می‌کنند. به راحتی کشورها را از ورود دارو و غذا محروم می‌کنند، به آسانی تولید بیماری می‌کنند تا در تجارت دارو سود هنگفت به جیب بزنند و با پررویی تمام در امور کشورها دخالت می‌کنند و مثل آب خوردن از سلاح‌های کشتار جمعی استفاده می‌کنند و هزاران کثافت و آلودگی دیگر که از آنها تراوش می‌کند! به نظرت چرا این حکومت‌های خونخوار و سلطه‌گر علیه ما کارشکنی می‌کنند و به خون ما تشنه هستند؟ مگر یادمان رفته که تمام کشورهای دنیا را در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ما تجهیز کردند؟ مگر یادمان رفته که هر روز در این مملکت، هم وطنان ما را ترور می‌کردند ؟مگر یادمان رفته که این سلطه‌گران، ملت ما را تا همین ثانیه مدام دارند تحریم می‌کنند؟ دشمن ما دشمن امام حسین است و شبانه روز تمام توانش را گذاشته تا من و تو را سر به نیست کند. آیا همهٔ این‌ها نمی‌تواند نشان از این باشد که دشمن گرگ صفت ما از همان سال ۵۷ متوجه حرکت کلی ما که حرکتی مطابق با قوانین اسلام است، شده؟ مؤلف: روح‌الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان اگر جهت حرکت ما اسلامی نبود، کاری به ایمان و اعتقادات جوانان ما نداشت. اگر ما را مزاحم سلطه‌گری و یاغی‌گری خود نمی‌دانست، ده‌ها شبکهٔ فارسی زبان را نمی‌انداخت و مدام علیه دین اسلام و مسئولان ما شبهه سازی و دروغ پراکنی نمی‌کرد. تا حالا فکر کردی برای چه دشمن، ما را در همهٔ کالاها تحریم کرده، اما در اینترنت تحریم نیستیم؟ چون او می‌داند که با این ابزار می‌تواند ایمان و فکر جوانان مؤمن ما را نشانه بگیرد و با محاصرهٔ تبلیغاتی و تهاجم فرهنگی، آن‌ها را نسبت به این انقلاب و نظام، بی اعتماد و مأیوس سازد. دشمن روی نظام ما بیشترین مطالعه را انجام داده. او می‌داند که در عالم هستی تنها نظام و تشکیلاتی که دنبال پا گرفتن احکام اسلام است، نظام ایران است. پس نوع تحرکات و عکس‌العمل‌های دشمن در برابر فرهنگ و اعتقادات ما، یک دلیل واضح بر مقدس بودن اصلِ نظام ماست. نکتهٔ بعدی اینکه اهداف و آرمان‌های هر کشور در قانون اساسی همان کشور قابل رؤیت است. اگر ما به قانون اساسی که شاکلهٔ اصلی قوانین کشور است، مراجعه کنیم، می‌بینیم که تمام بندهای قانون اساسی ما و هندسهٔ کلی نظام بر اساس احکام دین خدا و قرآن و روایات طراحی شده است. قانون اساسی ما بر اساس اهداف و ارزش‌های اسلامی نوشته شده است، آرمان‌ها و ارزش‌هایی همچون عدالت، آزادی، عزت، استقلال، معنویت، مردم سالاری دینی، ظلم ستیزی،مبارزه با فساد و....که نشانگر سمت و سوی اصلی و کلی نظام ماست." ⭕️ ازحق توحش تا استخر شیر شاه الهام دوباره با عجله پرسید:" کدام عدالت؟ کدام آزادی؟ کدام عزت؟ کدام مبارزه با فساد؟ ما که نمی‌بینیم!" ابراهیم سری تکان داد و گفت:" چقدر عجول هستی! من نگفتم کشور ما کاملاً عدالت را پیاده کرده یا نگفتم در کشور ما اصلاً فساد نیست. اگر کمی دندان روی جگر بگذاری، توضیحاتم را کامل می‌کنم. تا اینجا فقط خواستم بگویم جهت حرکت یک نظام و اهداف یک حکومت، خیلی مهم است. بله، من قبول دارم که الان در مرحله اجرا و تحقق عدالت، فرسنگ‌ها تا قلهٔ اصلی و آرمانی فاصله داریم، اما این قضاوت هم به دور از انصاف است که بگوییم نظام ما اصلاً عدالت را رعایت نکرده و مثل زمان پهلوی از بیخ، دنبال اجرای عدالت و اسلام نیست. مؤلف: روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان علتش هم واضح است. رهبران نظام ما با رهبران پهلوی در تفکر و سبک زندگی به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. رهبران ما کسانی مثل امام خمینی یا رهبر انقلاب، کاملاً زاهد و فساد ستیز هستند که نمونه‌های زیادی برای این ادعا وجود دارد. یقیناً اگر دشمنان ما از زندگی آنها یک نقطهٔ سیاه از فساد یا بی‌اخلاقی می‌دیدند، آن را در بوق و کرنا کرده و عالم و آدم را از آن خبردار می‌کردند. اتفاقاً برعکس، به اعتراف برخی از معاندان نظام، آنها بسیار زاهد و سالم و دارای طهارت اقتصادی هستند. به خلاف رهبران پهلوی که هم خودشان و هم خانواده‌شان در فساد غوطه ور بودند. آدم شرمش می‌آید از مصادیق فساد آنها بگوید. یک روزی در کوچه پس کوچه‌های این مملکت، مستشاران آمریکایی که خود را کدخدای ما می‌دانستند، قدم می‌زدند و با کمال بی‌حیایی در خیابان‌های تهران زن‌هایی که به همراه شوهرشان بودند را برای خود انتخاب می‌کردند. چرا یادمان رفته که حاکمان پهلوی دنبال تغییر مذهب کشور بودند؟ آن‌ها می‌خواستند بهائیت را در کشور نهادینه کنند.تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری آن‌ها بیداد می‌کرد. کشور ما در اوج وابستگی به بیگانگان و ذلت و واوادگی بود. زمان پهلوی هم از لحاظ علمی، هم صنعت، هم تولید، هم نظامی در اوج عقب ماندگی بودیم.آن دوران ما در تولید علم و فناوری صفر بودیم. در صنعت به جز مونتاژ و روی هم سوار کردن قطعات و در علم به جز ترجمه کردن، هنری نداشتیم. یادمان نرود که آن دوران از پاکستان و هند پزشک عمومی وارد می‌کردیم. الهام خانم! نمی‌دانم حق توحش به گوشت خورده یا نه؟ ما حتی برای ساختن یک پل در داخل کشورمان، باید از فرنگ مهندس می‌آوردیم، یعنی حتی علم ساختن یک پل را هم نداشتیم. آن‌قدر بدبخت و منفعل بودیم که مهندسان خارجی برای کار در ایران حق توحش می‌گرفتند. در فیش حقوقی شان غیر از حق عائله و بدی آب و هوا، یک گزینه به نام حق توحش بود. معنایش این بود که آن‌ها دارند بین یک مشت آدم وحشی و نفهم یعنی ما ایرانی‌ها کار می‌کنند، پس باید حقوق بیشتری بابت کار کردن در ایران بگیرند. بله، این‌ها چیزهایی است که متأسفانه مردم ما از آنها مطلع نیستند یا زود فراموش می‌کنند. چرا "کاپیتولاسیون" را فراموش کرده‌ایم؟ یک روزی مسئولان این کشور در لایحهٔ کاپیتولاسیون، عملاً پذیرفته بودند که بالاترین مقام مملکت ما در مقابل سگ آمریکایی قرار بگیرد، یعنی اگر یک سرباز آمریکایی شاه مملکت ما را می‌کشت، ما حق محاکمهٔ او را در کشورمان نداشتیم، اما اگر شاه ما یک سگ آمریکایی را می‌کشت، باید می‌رفت آمریکا تا محاکمه شود. یک آمریکایی در ایران در کمال امنیت زندگی می‌کرد و کسی حق نداشت به او بگوید بالای چشمت ابروست. ایران برای یک انگلیسی و آمریکایی، ویلایی شده بود که سگ و گربه‌های غربی، عزیز دردانه‌های این ویلا و ناموس ما، کنیزان آنها بودند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! بی‌انصافی نیست که بگوییم با زمان پهلوی فرقی نکرده‌ایم؟ الهام خانم! بگذار قطره‌ای از ناکارآمدی و فساد این خاندان را برایت بگویم تا در قضاوت‌های خود دچار اشتباه نشویم. همین قدر بدان که پادشاهان پهلوی تند تند در معاهدات و قراردادهای ضعیف یا به بهانه‌های مختلف، یک تکه از کشور را مثل نقل و نبات، بذل و بخشش می‌کردند. کشور بحرین نمونهٔ کوچک آن است که استان چهاردهم ما بود. هویدا گفته بود:" بحرین، دختر ماست.دختر بزرگ می‌شود و به خانهٔ شوهر می‌رود." مؤلف: روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران درآخرالزمان در دوران پهلوی کاری بر سر اقتدار و عزت مردم این مملکت آورده بودند که انگار یک عقب ماندهٔ ذهنی بودیم. شرایط سخت محقرانه‌ای داشتیم. در آن دوران حتی یک اختراع برای کشور ما ثبت نشد. الآن به برکت انقلاب و میدان دادن به جوان‌ها، هزاران اختراع ثبت شده. آن زمان در المپیادهای جهانی حتی یک ایرانی مدال نگرفته است بسیاری از مردم ما در آن دوره سوء تغذیه داشتند، ولی شاه مملکت، استخر شیر داشت تا چروک بدنش را از بین ببرد. آن روزگاران، مردم روستاهای این کشور برای حمل مریض‌های خود از تابوت استفاده می‌کردند، ولی خیاط فرح دستور می‌داد برای خرید یک ربان قرمز برای دوخت لباسش، یک هواپیمای دربست برود از پاریس ربان بخرد و بیاید، در حالی که همان ربان در تهران پیدا می‌شد. از بس خرابکاری و فساد این خاندان زیاد است، آدم نمی‌داند از کجای آن بگوید؟ اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا شاه، طبقهٔ آخر آسمان خراش معروف یعنی اِمپایر اِستیت را در آمریکا به مبلغ هنگفتی خرید و تمام قسمت‌های آن را با سنگ مرمر تزیین کرد. این آپارتمان، مرتفع‌ترین آپارتمان جهان بود که صد ویک طبقه داشت و یک فرودگاه مخصوص فرود هلی کوپتر بر فراز آن بود. باز هم از پهلوی برایت بگویم یا نه؟ شاهان پهلوی هیچ دغدغه‌ای برای مبارزه با فساد مالی نداشتند. ارتشبد فردوست، رئیس شاهنشاهی، وقتی گزارشی از اختلاس‌ها و دزدی‌های وزرا و مسئولان در اختیار شاه قرار داد تا رسیدگی کند، شاه دستور داد همه را بایگانی کنند. شاه می‌گفت:" مملکت پول زیاد دارد و این قبیل دزدی‌ها لطمه‌ای به کشور نمی‌زند. چه اشکالی دارد عده‌ای از مدیران مملکت به نوایی برسند و چاق شوند؟" طرز فکر شاه مملکت این بود." مؤلف : روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour
داستان دهشتناک یورش نوین شیاطین به ایران در آخرالزمان ⭕️ از شاهین تا کشیدن چادر از سر زنان شاه در تجمل گرایی نیز زبانزد عام و خاص بود. شاهین، اسم هواپیمای معروف شاه بود. همهٔ ابزارها و دستگیره‌های این هواپیما و شیرهای حمامش و حتی دستشویی‌های آن از آب طلا بود. گران‌ترین هواپیمای جهان بود. او با همین هواپیما از ایران فرار کرد. این‌قدر فساد و ظلم شاه زیاد بود که نمونه‌هایی که دارم ذکر می‌کنم، مثل یک سوزن در انبار کاه است. او یک قمار باز تمام عیار بود که در مراکش در یکی از قمارهای خود مبالغ کلانی را باخت و حواله داد که بروند و مبالغ مورد نظر را از نایب السلطنهٔ آستان قدس رضوی دریافت کنند. یعنی هم قمارباز بود و هم پول قمارش را از آستان قدس تأمین می‌کرد. حالا ببین تا چه اندازه خباثت داشت! پروین غفاری، معشوقهٔ شاه می‌گوید:" در تمام دورانی که من او را شناختم، هیچ‌گاه ندیدم که شاه نماز بخواند یا روزه بگیرد." خب الهام خانم! این‌ها یک قطره از لجنزار خاندان پهلوی هم نیست. این خاندان هم فاسد بودند، هم ضد اسلام و تا دلت بخواهد، ظلم می‌کردند. فقط کافی است یک سر به زندان‌های ساواک بزنیم. از ناخن کشیدن هایی که بعدش داخل آب نمک فرو می‌کردند تا سوزاندن کف پای امثال شهید رجایی‌ها با اتوی داغ تا سوراخ کردن جمجمهٔ امثال شهید آیت الله غفاری‌ها با مته و... این‌ها همه مصادیق ظلم و حیوان صفتی این رژیم بود. خب به نظرت چنین فضایی در زمان پهلوی درخور شأن و جایگاه یک ایرانی بود؟ اما اکنون گرچه در بسیاری از عرصه‌ها هنوز عقبیم، ولی در بهداشت، خدمات اجتماعی، گسترش امکانات رفاهی، ساخت راه و مسکن و مدرسه، تولید، صادرات، واردات، صنعت و ده‌ها خدمات دیگر قابل مقایسه با زمان پهلوی نیستیم. به اعتراف دشمن، هم اقتدار سیاسی داریم، هم در حوزهٔ امنیت و دفاعی به جایی رسیده‌ایم که آنها نمی‌توانند بگویند بالای چشمتان ابروست. در بسیاری از بخش‌ها نیز مثل پزشکی، هسته‌ای، سلول‌های بنیادی، نانو و هوافضا رتبه‌های جهانی داریم. آن موقع صفر بودیم و الآن در دانش و فناوری رتبهٔ شانزدهم جهان را داریم. در حال حاضر سرعت ما یازده برابر شتاب رشد متوسط علم در جهان است و جالب این است که این‌ها همگی در شرایط تحریم مالی و علمی اتفاق افتاده است. الهام جان! به نظرت هنوز هم مثل زمان پهلوی هستیم؟ عزیزم! همین که اهداف نظام و رهبران و قانون اساسی، اجرای عدالت و مبارزه با فساد و ظلم است، نشان می‌دهد که این تشکیلات و نظام، اهداف مقدسی دارد. همین که به بچه‌های ما در مدرسه و دانشگاه بر خلاف زمان پهلوی، معارف دین و اسلام و قرآن آموزش داده می‌شود، علامت مقدس بودن این نظام است. وقتی مثل زمان شاه چادر از سر زنان و ناموس ما نمی‌کشند، یعنی آرمان‌های این نظام، مقدس است. وقتی در کشور ما جوانان برای اردوهای داوطلبانهٔ جهادی یا مراسم اعتکاف صف می‌بندند، یعنی نظام ما تقدس دارد. وقتی در مقایسه با زمان پهلوی، نماز و روزه‌داری و حج، به ویژه میان جوانان رونق گرفته، وقتی انفاق و صدقات واجب و مستحب رواج یافته، وقتی پیاده‌روی اربعین و مراسم مذهبی و دعا رونق گرفته، وقتی انفاق و صدقات واجب و مستحب رواج یافته، وقتی پیاده‌روی اربعین و مراسم مذهبی و دعا رونق گرفته، وقتی جوانان این کشور حاضرند جان خود را تقدیم انقلاب کنند، وقتی نظام اعلام می‌کند که آرمان بزرگش ایجاد تمدن اسلامی و آمادگی برای ظهور امام عصر است، همه و همه علامت قداست این نظام و انقلاب است. این‌ها برای تقدس نظام ما کافی نیست؟ مؤلف: روح الله ولی ابرقوئی انتشار متن با لینک مجاز است. ادامه در کانال👇 https://eitaa.com/besooyenour