eitaa logo
#به سوی نور(۷)
73 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
100 فایل
› اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و مسائلِ روز🍃 ‌ •ارتباط با ادمین : @ZAHRASH93
مشاهده در ایتا
دانلود
49.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا بیامرزه پدر شاه رو...😲😲😲 📣 با روایتگری 🕌 مشهد، دی‌ماه ۱۴۰۲ 🕊ویژه ایام الله ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @fakhrian_ir https://eitaa.com/besooyenour
( روایت مادر شهید مصطفی احمدی روشن) شب بود و چلهٔ زمستان و پنجرهٔ باز هرچه خودم را باد می‌زدم، داغ دلم سرد نمی‌شد. سرتا پایم گُر گرفته بود. حس می‌کردم من را توی قفسی کردند که از در و دیوارش حرارت می‌بارد. بدون اینکه به ساعت نگاه کنم، چادرم را برداشتم و از خانه زدم بیرون، دخترها هم پشت سرم. چند ساعت توی خیابان‌های تهران‌پارس بی‌هدف راه رفتم. آن شب بنای سحر شدن نداشت. شب از نیمه گذشته بود. پاهایم از رمق افتاد به اصرار بچه‌ها برگشتیم خانه. در را که باز کردم دیدم حاجی سر سجاده است. هیچ وقت نماز شبش ترک نشد، حتی شب شهادت پسرش. تا یک سال کار هر شبم شد به قدم زدن. آن‌قدر راه می‌رفتم تا از شدت خستگی از حال بروم. شب‌هایی که نمی‌توانستم به خیابان بزنم، شب‌هایی که نمی‌توانستم به خیابان بزنم به قدم زدن توی پارکینگ خانه پناه می‌آوردم. بی‌تابی اجازه نمی‌داد روی زمین آرام بگیرم. نمی‌توانستم دل به کار بدهم. گاهی تا ظهر سفرهٔ صبحانه توی خانه پهن بود و خیره خیره فقط به آن نگاه می‌کردم. خدا به حرمت آبروی مصطفی بهم قوت می‌داد تا توی جمع‌ها قوی و محکم باشم؛ ولی از درون داشتم ذره ذره آب می‌شدم. سی سالِ پیش وقتی خبر شهادت محسن را آوردند، به مادر شوهرم گفتم:"شما مگه آقا محسن را دوست ندارین؟ پس این‌قدر بی‌قراری نکنین، اون دیگه الان جاش خیلی خوبه." دنیا چرخید و چرخید و بقیه عین همین حرف‌ها رو توی گوش خودم خواندند. تازه آنجا فهمیدم چه توقع دور از انصافی داشتم از مادر شوهرم؛ توقع اینکه یکهو یادش برود روزی پسر داشته است، یادش برود داغش را به دلش گذاشتند و انتظار داشته باشم زندگی‌اش را مثل قبل ادامه دهد. تازه منظور مادر حاجی را می‌فهمیدم که می‌گفت:" بَبَم جان! داغ بچه، لباس نیست که درش بیاری بندازی‌اش یه گوشه. باید تا آخر عمر باهاش سر کنی." هیچ وقت این داغ را فراموش نکرد؛ حتی وقتی فراموشی گرفت. این اواخر هیچکس و هیچ چیز یادش نمانده بود، جز محسن. تا در می‌زدند به هوای اینکه پیکر پسرش را برایش آورده‌اند، سراسیمه از جا بلند می‌شد. با خودم می‌گفتم بعضی بنده‌ها چه سخت امتحان می‌شوند. همیشه از خدا برایش صبر خواستم. شهادت محسن خیلی دل نازکش کرده بود. دوست داشت حاجی شب و روز جلوی چشمش باشد. تا حرف جبهه به میان می‌آمد، می‌زد زیر گریه. دلش هیچ جوری به رفتن پسرش رضایت نمی‌داد. حاجی هم آدمی نبود که اخبار جنگ را بشنود و توی خانه آرام بگیرد. برای به منطقه فرستادن شوهرم، خودم نقشه می‌کشیدم. به او می‌گفتم خیلی معمولی از مادرش خداحافظی کند و برود توی کوچه بایستد تا من برسم. ساکش را می‌بستم، چند دقیقه بعد زیر چادر می‌گرفتم و به بهانه‌ای از خانه می‌زدم بیرون. چند روز که می‌گذشت، مادرش می‌فهمید راهی جبهه شده است. آن موقع دیگر به جای گریه و زاری برای سلامتی او و پیروزی همه‌شان به دعا می‌شد. من هم اصلاً به روی خودم نمی‌آوردم که دستم با پسرش توی یک کاسه بوده است. مصطفی یک ساله بود که عمویش شهید شد. مصطفی داشت جای خالی عمویش را برای مادربزرگش پر می‌کرد. اولین نوهٔ پسر بود و این به انس بینشان بیشتر دامن می‌زد. مصطفی روی پاهای مادربزرگش بزرگ شد و انگار محسن بود که داشت دوباره جلوی چشم مادر شوهرم قد می‌کشید. شهادت مصطفی کمرش را دوباره خم کرد. از سنگینی این غم، دیگر نتوانست قامت راست کند.همیشه می‌رفت سر مزارش، سرش را می‌گذاشت روی قبر و به مصطفی التماس می‌کرد:" بَسمه مادر، تو رو به امام زمان، تو که پیش خدا آبرو داری، بگو من رو هم ببره. دیگه نمی‌کشم." دو سه سال بعد از مصطفی، مادربزرگش هم فوت کرد. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 عطیه در عین حال که در اوج صبوری و متانت اشک می‌ریخت، آن‌قدر توی بهت بود که نداند چطور پسرش را با این قضیه مواجه کند. روزی که حضرت آقا می‌خواستند بیایند منزلمان، تا عکس مصطفی را گذاشتیم روی میز، علی‌رضا با کنجکاوی و حساسیت بیشتری به رفتارمان نگاه می‌کرد. عادت داشت چند روز پدرش را نبیند؛ ولی دلیل این همه توجه روی اسم و عکس پدرش را نمی‌فهمید. دوید سمت مادرش و پرسید:" مامان جون، بابایی کجاست؟ چرا عکسش‌ رو آوردین اینجا؟ چرا یه عالمه آدم اومده خونمون؟ _برو از مامان‌بزرگت بپرس پسرم. ترسید گریه اجازه ندهد حرفش را بزند و علی‌رضا بیشتر هول کند. دست نوه‌ام را گرفتم و گفتم:" بیا تا برات بگم. پسر قشنگم بابات رفته مأموریت پیش خدا." _خب کِی می‌آد مامانی؟ _اون دیگه هیچ‌وقت نمی‌آد،ما هر وقت نوبتمون بشه یکی‌یکی می‌ریم پیشش. علی‌رضا بابات دیگه برا همیشه پیش خداست. https://eitaa.com/besooyenour
💢 اگر از آن دسته افرادی هستید که دوست دارید قیمت خانه یا ماشین یا ارزی که خریده‌اید بیشتر و بیشتر شود، حتما این روایت را بخوانید: پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم: مَنْ تَمَنّا عَلی اُمَّتِی الْغَلآءَ لَیْلَةً واحِدَةً اَحْبَطَ اللهُ عَمَلَهُ اَرْبَعینَ سَنَةً هر کس یک شب در آرزوی گرانی برای امت من باشد، خداوند اعمال چهل سال او را تباه خواهد کرد. 📚 کنزالعمال، ج ۴، ص ۹۸ https://eitaa.com/besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترارو هرکاری کنی بابایی هستن 😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ https://eitaa.com/besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی دکتر گلی (١).mp3
35.88M
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔸باید به صف تبیین 🔸 🔸شمشیر به کف باشیم🔸 🔊🔊نشست بصیرتی 🟤با موضوع:اندیشه های سیاسی حضرت امام خمینی (ره) 💢انتخابات ولزوم مشارکت همگانی 🔳سخنران :جناب آقای دکتر گلی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی 🔅🔅🔅🔅🔅🔅 همگانی وآگاهانه فجر ۱۴۰۲ حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت زهرا سلام الله علیها
🌹 دست نوشته ای منتشر نشده از سردار دل ها برای یکی از دوستانش ♦️به راستی هنوز مانده است تا ابعاد پنهان شخصیت حاج قاسم مکشوف شود. https://eitaa.com/besooyenour
🔴 : ♦️بر روح رضا شاه لعنت... ♦️استفانی کرونین آمریکایی در کتابش مینویسد: سرهنگ دولو در دشت ترکمن در هر دهکده تعدادی مردم را به دار آویخت، اموالشان را غارت کرد به زنانشان هتک حرمت کرد و جواهراتشان را سرقت نمود. (ارتش و حکومت پهلوی، استفانی کرونین(استاد دانشگاه اکسفورد ص۳۴۵) ♦️خوانین بویر احمد را با دادن وعده تامین جان و سوگند به تهران آوردند و کشتند، از طایفه بهمنی در کهکیلویه ۹۷ نفر را در یک روز کشتند که یک نفرشان ۱۳ ساله بود. ♦️ چهارصد نفر را در اهواز حبس کردند که سیصد نفرشان در زندان مردند. (تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج۵، ص۴۷۱) ♦️عبدالله مستوفی به ارتش تحت امر رضا خان نوشت برادارانه توصیه میکنم زنهای ایل را به شیر دادن سگهای خود وادار نکنید. (شرح زندگانی من، ج۳، ص۵۱۴) ♦️محمدرضا نفت رایگان به مصر میداد. (مستند آریا مهر شبکه منوتو) ♦️ بیش از یک ششم جمعیت ایران سوء تغذیه داشتند. (تاریخ تحول ایران، جان فوران، ترجمه احمدتدین، ص۴۷۷) ♦️سالی ۴هزار لیره انگلیس(پوند) به نوه پادشاه برکنار شده اتیوپی پول میداد، رفاقتی (هدایای دربار پهلوی به بیگانگان، ص۲۶۸) https://eitaa.com/besooyenour
(روایت مادر شهید مصطفی احمدی‌ روشن) هنوز زود بود تا متوجه شود چه اتفاقی افتاده است. هر روز تا چشمش به من می‌افتاد، سؤال‌هایی می‌پرسید و من کم کم جوابش را می‌دادم.هفت‌هشت‌ساله شده بود.یک روز با هم رفتیم امامزاده. بعد از زیارت، دستش را گرفتم و گفتم:" علی‌رضا بیا بریم، امروز می‌خوام یه چیزی بهت بگم." بردمش سر خاک مصطفی، عکس روی قبر را نشانش دادم و به او گفتم:" یادته بهت گفتم بابات رفته پیش خدا؟ دروغ نگفتم. الان هم بابات پیش خداست. این چیزی که اینجا می‌بینی، یه نماده برای بقیهٔ آدم‌ها که هیچ وقت یادشون نره این‌ها کی بودن و برای ماها چیکار کردن." علی‌رضا که جای خود داشت، برای بقیه هم تا تونستیم از مصطفی و هدفش می‌گفتیم، من و حاجی، عطیه هم هم‌پای ما.فرقی نمی‌کرد که چه موقعیتی و چه مناسبتی بهانه‌اش را برایمان جور کند، گاهی، توی جمع دانشگاهی‌ها و خبرنگاران و گاهی، بین مردم کوچه و و بازار، گاهی به دعوت بسیجی‌ها و گاهی خودجوش و بدون برنامه. حتی وقتی می‌دیدم چند نفر دور مزارش جمع شده‌اند، برای همان تعداد هم سر صحبت را باز می‌کردیم.حاجی به چه راه‌های دور‌ودرازی که نرفت تا برای مردم از مصطفی و منشش بگوید. منتظر دعوت‌نامه از ارگان و نهادهای دهان پرکن هم نماند؛ حتی اگر بسیجی معمولی هم از او می‌خواست که برود و در دوردست‌ترین نقطهٔ کشور برای عده‌ای محدود صحبت کند، دریغ نمی‌کرد. اینکه چند نفر باشند و کجای ایران باشند و از چه سن و چه قشر و چه سطح سوادی فرق نمی‌کرد. کافی بود بفهمیم دنبال حق و حقیقت‌اند تا برویم و برایشان صحبت کنیم. لطفی هم در کار نبود، وظیفه داشتیم برای راه مصطفی روشنگری کنیم. اصلاً خود او این وظیفه را گذاشته بود روی دوشمان؛ خون مصطفی برایمان مسئولیت آورده بود. او توی راهی به شهادت رسید که آرزوی خودمان هم بود. همیشه تشویقش کرده بودیم برای کشورش غیرت به خرج دهد. راهش جدا از باور و اعتقاد ما نبود. حالا نوبت ما شده بود که پرچمش را برداریم. نباید پشت او و راهش را خالی می‌کردیم.باید همه می‌فهمیدند مصطفی برای چه شهید شده و دشمن چه از جانش می‌خواسته است. او را از ما گرفتند، راهش را که نمی‌توانند بگیرند. پدر و مادر شهید بودن بیشتر از اینکه افتخار باشد، برای آدم رسالت می‌آورد.اصلاً حق نداریم کاری کنیم که با بقیه با نگاه کردن به ما، در تشخیص حق و باطل به اشتباه بیفتند، چه با سکوتمان، چه با حرفی نابجا، چه با رفتنمان به محفلی، چه با ترک محلی. برای ماندن توی راه حق کم هزینه نداده بودیم. پاره جگرمان را از ما گرفته بودند.چطور می‌توانستیم فارغ از اتفاقات و بی‌خبر از عالَم توی خانه بنشینیم و فقط برای از دست دادن پسرمان گریه کنیم؟" ترتیب ملاقاتمان با جک استراو را داده بودند. وقتی بی‌معطلی گفتم شرکت نمی‌کنیم، از دلیل نیامدنمان پرسیدند. جواب دادم:" هنوز به این نتیجه نرسیدیم بیاییم و به خاطر کشتن پسرمان از او تشکر کنیم." رفتن ما به دیدار کسی که دستش به خون مصطفی آلوده است، برای دیگران که چشمشان به رفتار و موضع‌گیری‌های ماست، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ راه مصطفی عوض شده یا ذات دشمن تغییر کرده است؟ برای این رفتن و نرفتن‌ها کم حرف نشنیدیم. بهمان گفتند شهیدتان را سیاسی کردید. می‌رفتیم، سیاسی نمی‌شد؟ مگر مصطفای من را سر همین سیاست نکشتند؟ اصلاً مگر مصطفی خودش سیاسی نبود؟ یعنی نمی‌دانست دارد چه کار می‌کند و چطور خون دشمن را توی شیشه کرده است؟اگر مثل خیلی‌ها سرش به کار خودش گرم بود که الان زنده بود و سایه‌اش بالای سر زن و بچه‌اش، مثل همان خیلی‌ها. پسر من را کشته‌اند. به مرگ طبیعی نمرده است. به خاطر همین راه و بالا نگه داشتن همین پرچم هم کشته‌اند. حالا دست روی دست بگذاریم و تن بدهیم به هر سازشی و هر دعوتی و هر توافقی و هر برجامی! وقتی مطلع شدیم بیانیه‌ای را راهی بازار داغ رسانه‌ها کردند که در آن خانواده‌های شهدای هسته‌ای از برجام تشکر کرده‌اند و از تیم مذاکره کننده حمایت، با دل‌گیری و عصبانیت پیگیر شدیم که دست از کلی‌گویی بردارند و حامیان را یک به یک نام ببرند تا عالَم بفهمد خانواده شهید احمدی روشن میانه‌ای با برجام ندارد؛ برجامی که حضرت آقا هم مشروط قبولش کردند، شروطی که هیچ وقت اجرا نشد؛ برجامی که رفقای مصطفی بهتر از هر کسی می‌دانستند با صنعت هسته‌ای کشور چه خواهد کرد. در گیرودار مذاکرات، با کمک نیروهای فنی، ترجمهٔ بند به بند متن توافق را توی دست گرفتم و از این دانشگاه به آن دانشگاه رفتم و از این محفل به آن محفل تا داد بزنم امضای این قرارداد، بتن ریختن روی پیکر آغشته به خون شهدای هسته‌ای است. تا بعداً کسی بهانه نیاورد که نمی‌دانسته و نفهمیده و نشنیده است. اگر مصطفی برایم عزیز بوده و هست، راهش هم عزیز بوده و هست. https://eitaa.com/besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ روزت را زیبا کن! عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهم https://eitaa.com/besooyenour
موقع انتخابات، وقتی مےخواستیم بریم برای رای گیری وضو مےگرفت توصیه مےکرد: حتما وضو بگیر نیت کن وقربتا الی الله برو رای بده و شک نکن که برات ثواب عبادت نوشته میشه. فدایی عمه جان https://eitaa.com/besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 یعنی بیداری خوب گوش کنید رزمنده دفاع مقدس چه می گوید!؟ امروز وقت خواب نیست!!!! https://eitaa.com/besooyenour
و اما حمله آمریکا به پایگاههای نظامی مقاومت تقریبا ده روز پیش محور مقاومت یک ضربه مهلک به یکی از پایگاههای مجهز آمریکا در اردن زد که باعث شد آمریکاییها در صدد جبران آبروی رفته خودشون بربیان و شروع کردن به کری خوندن برای ایران اینها از هر جا ضربه میخورن برای اینکه دنیا تمسخرشون نکنه که از یک گروه کوچک مقاومت ضربه خوردن ، اعلام میکنند که ایران پشت ماجراست. بعد شروع کردن به تهدید ایران و حمله به داخل کشور بعد دیدن جرأت زدن ندارن ، اعلام کردن که پایگاههای ما رو میزنند این احمقها خیال میکنند ما در منطقه پایگاه مستقل داریم در حالی که ما اونجا حضور مستشاری داریم نقش ما در این مناطق بیشتر به صورت مغز متفکره و نیروهای عادی از همون کشورها است و باز دیدن که خیلی ضایع شدن و ما هم اعلام کردیم که هر جا به ما بخوان ضربه بزنن ، ضربه محکمی خواهد خورد دیدن اینجوری هم باز نمیتونن آبروی رفته شون رو برگردونن یک روز قبل از حمله گفتن که کجاها رو میخوان بزنن محور مقاومت هم همه اون مکانها رو خالی کرده بود یکساعت قبل از شروع عملیات هم گفتن ما داریم میزنیم 😁 یعنی مواظب باشید ایرانی جماعت اونجا نباشه 😁 قبلش هم به دولت عراق گفته بودن که ما میخواهیم عملیات کنیم و مکانهای عملیاتی رو هم اعلام کرده بودن 😁 خنده دار ماجرا اینجا بود که تمام سایتهایی که زدن خالی و متروکه بوده بعد از عملیات نیروهای سنتکام وابسته به آمریکا سریعا بیانیه دادن و گفتن که از ١٢۵ مهمات دقیق استفاده کردن و البته جاهای خالی رو زدن میبینید حقارت آمریکا رو ؟؟؟؟ یه زمانی ناوش وارد منطقه میشد دولتها به خودشون میلرزیدن الان ناوشون میاد تو منطقه یمنی ها بشکن میزنن 😁 در هیچ موقع از تاریخ گذشته آمریکا اینقدر حقیر نشده بود به زودی شاهد فروپاشی آمریکا خواهیم بود این حرف رو جدی بگیرید این اتفاق به یکباره و یهویی خواهد افتاد ما در حال ایجاد استرانژی کنترل انرژی و کریدورهای جهانی هستیم اگر این اتفاق بیفته ایران در صدر ابرقدرتهای جدید دنیا قرار خواهد گرفت اون روز بسیار نزدیکه و همه شما عزیزان اون روز رو به چشم خواهید دید ان شاالله والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته https://eitaa.com/besooyenour
13891112_2812_64k.mp3
2.89M
🎧 خاطره رهبر انقلاب از روز بازگشت امام به ایران تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلی‌کوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر می‌خواست جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم می‌ریختند و اصلاً اجازه نمی‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. می‌خواستند دور امام را بگیرند. 🌹 @t_manzome_f_r ▫️ مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری https://eitaa.com/besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حج خانم فعال به ایشون میگن😀 هی نگین امروز جارو کردم ،ظرف شستم فلان کارو کردم خسته شدم😉😂 https://eitaa.com/besooyenour
بسمه تعالی 🇮🇷باید به صف تبیین🇮🇷 🇮🇷شمشیر به کف باشیم🇮🇷 🔊گفتگوی صوتی هادیان سیاسی فعال کشوری 🌱با سخنرانی : استاد گرامی جناب آقای دکتر سید جلال حسینی معاون سیاسی سازمان بسیج مستضعفین موضوع: مناقشات و شبهات انتخابات ۱۴۰۲ 🍃زمان: سه شنبه ۱۷ بهمن ماه ساعت ۱۹ 🍃مکان: کانال تحلیل سیاسی ثامن https://rubika.ir/tahlil_samen ♦️معاونت سیاسی سازمان بسیج مستضعفین♦️ |
به‌مناسبت چهل و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی دو کتاب ارزشمند «امامِ انقلاب» و «انقلاب اسلامی ایران» از ۱۶ تا ۲۶ بهمن‌ماه با ۳۰ درصد تخفیف ارائه می‌شود. 🛒 خرید اینترنتی کتاب فروشگاه مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری @t_manzome_f_r مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری
(روایت مادر شهید مصطفی احمدی روشن) ارتباط قلبی من فقط با خود مصطفی نبود، با راهش هم بوده و هست. همهٔ تاوان همراهی با او را هم جان می‌خرم. یک تار موی مصطفای شهیدم را با دنیای سیاستمداران عوض نمی‌کنم.در عوض، من و بقیهٔ اعضای خانوادهٔ مصطفی هر جا حس کنیم مسئول و مقامی پای عهدش با انقلاب و خون شهدا مانده است، برای حرکت کردنش در مسیر حق به او کمک می‌کنیم. رفتار ما همیشه به هم‌فکران و رفقای مصطفی الگو می‌داد و مایهٔ دل‌گرمی‌شان هم می‌شد. بعد از انتشار آن بیانیه، خیلی از بسیجی‌ها با ما تماس گرفتند تا صحت ماجرا را از زبان خودمان بشنوند. آن دروغ بزرگ را باور نمی‌کردند. راه مصطفی کج نمی‌شود؛ اما اگر ما پا کج بگذاریم، رهروان این راه از تنهاتر شدنشان دل‌سرد می‌شوند.همان‌طور که وقتی می‌بینند هنوز تا پای جان، پای خون مصطفی ایستاده‌ایم، قوت می‌گیرند.دوستانش در سایت نطنز، گهگاه، با من تماس می‌گیرند و می‌گویند:" حاج خانوم نمی‌دونین حرف‌هایی که از شما به گوش ما میرسه و موضع گیری هاتون چقدر بهمون دلگرمی می‌ده. مثل راهکار از تنگنا درمون می‌آره." بالاخره نسبت خونی مان با مصطفی را نمی‌شود انکار کرد. انگار مردم هم از ما انتظار خطا ندارند. همیشه هم این‌طور نیست که زدن حرف حق با تعریف و تمجید دیگران همراه باشد. اتفاقاً بیشتر اوقات تلخی حقیقت به مذاق خیلی‌ها خوش نمی‌آید و به عکس‌العمل وادارشان می‌کند. ما هم ابایی نداریم. ماندن در راه حق سختی هم دارد. دیگر از صبر بر شهادت پسرم که سخت‌تر نیست! ما که هیچ، هر شخص و هر عنوانی که با مصطفای من خط و ربطی داشته است هم، از این قاعده جدا نیست. کم نبودند دوستان و هم‌فکرهای مصطفی که به خاطر ایستادگی‌شان در راه او،محدود و محروم و محکوم شدند. همه جا گفتم علی‌رضا را طوری تربیت می‌کنم که اسم او هم مثل پدرش پشت دشمن را بلرزاند. تا فرصتی دست می‌داد، از مصطفی برایش می‌گفتم؛ از هدف‌هایش، همان هدف‌هایی که به خاطر رسیدن به آن‌ها شهیدش کردند، از دشمن‌هایی که دنبال حذف مصطفی بودند و از همهٔ کسانی که دارند با سیاست‌های غلطشان به خون مصطفی خیانت می‌کنند. برایش تکرار می‌کردم: "همیشه سعی کن پسری باشی که بابات تو آسمون‌ها بهت افتخار کنه و به دوستاش بگه نگاه کنین این علی‌رضای منه." دشمن با علی‌رضا کاری کرد که خیلی بیشتر از سنش بفهمد. من هم همه چیز را برایش توضیح می‌دادم و می‌گفتم:" یادت نره بابات برا چی شهید شد. یادت نره کی دشمن باباته، کی دوستش. می‌دونی چرا ما این‌قدر از برجام بدمون می‌‌آد؟ می‌دونی چرا بابابزرگت هرجا می‌ره سخنرانی تا از برجام می‌گه از عصبانیت و ناراحتی صورتش سرخ می‌شه؟ چون کاری که بابات و دوستاش به سرانجام رسوندن و به خاطرش خونشون رو دادن، یه عده سر هوس‌های سیاسی خودشون همه رو به باد دادن." با دقت و صبوری به حرفم گوش می‌داد، سرش را می‌انداخت پایین و می‌گفت:" می‌دونم." توی حال خودم بودم.گوشه‌ای از جمعیت را گرفته بودم و داشتم راه می‌رفتم. از گوشهٔ چادر، چشمم به مردم افتاد: به آن همه زن و مردی که آمده بودند خود را به آخرین لحظه‌های حضور مصطفی روی زمین برسانند، به آن سیل جمعیتی که خبر شهادت مصطفی در دلشان طوفان به راه انداخته بود. یک آن از ذهنم گذشت که این مردم از مصطفی چه می‌دانند؟ می‌دانند چرا شهید شده است؟ می‌دانند چه کسی او را کشته است؟ از خط فکری‌اش شناختی دارند؟پرسش‌ها توی ذهنم می‌چرخید و جوابشان را بلندبلند برای مردم تکرار می‌کردم:" اسرائیل باید تقاص خونی رو که ریخته، بده. نباید مقابل این همه جنایت و تروری که تو توی کشور ما انجام می‌ده،ساکت بنشینیم. اسرائیل چشم دیدن جوون‌های باغیرت این مملکت رو نداره." بازار گمانه زنی‌ها داغ شده بود و نباید اجازه می‌دادم مصطفی و خونش را مصادره به مطلوب کنند. رفتم بالای ماشین حمل پیکر. دوباره رو به جمعیت کردم و گفتم:" مصطفای من اهل هیچ حزب و گروهی نبود. فقط و فقط پیرو آقا بود. جونش بود و آقا. هرچی آقا می‌خواست و می‌گفت، پسر من با تمام وجود پیروی می‌کرد. مصطفای من اهل سیاست بود؛ ولی قاطی این گروه‌های سیاسی نبود. دین و سیاستش، همه آقا بود و کلامش و راهش و خواستش هم." https://eitaa.com/besooyenour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 عکس نوشت | برای احترام به خون شهیدان در شرکت می کنیم. 🍃🌹🍃 | 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔 rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚مسابقه کتابخوانی مجازی از محتوای کتاب "صعود چهل ساله" 🗓️زمان: ۲۱ بهمن 1402 🔹 منبع مسابقه: ۱-نکات مهمی که در کانال ^قرارگاه رسانه ای امام سجاد (ع)^ Houze4@ قرار داده میشود. ۲-فصل ۱،۲,۳ کتاب صعود چهل ساله 🔴 به نفرات برتر جوایز ارزنده ای اهداء می گردد. ╭┅─ 🇮🇷 ✊ 🇮🇷 ─┅╮   🌷 @Houze4 🌷 ╰┅──────────┅╯
بسمه تعالی ✍پاسخ های زیبای انتخاباتی از منظر ارزشمند قرآن کریم: ✅۱- چرا رای بدهیم؟ - جواب: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم"(رعد -11) خدا سرنوشت قومی را تغییر نمی‌دهد مگر زمانی که خودشان تصمیم بگیرند که سرنوشتشان را تغییر دهند ✅۲- من وقتی نمی‌دانم به چه کسی رای بدهم باید چکار کنم؟ جواب: "فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون" (نحل - 43) از اهلش بپرسید ✅۳- اگر پرسیدم و دیدم هر کسی از پیش خودش اخباری میدهد و تحلیلی میکند آن وقت چه کنم؟ جواب: نگاه کن به شخصی که خبر میدهد که آیا عادل است یا فاسق قرآن می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ (حجرات -6) ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﮔﺮ ﻓﺎﺳﻘﻲ ﺧﺒﺮﻱ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ، ﺧﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻲ ، ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺭﺍ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﻮﻳﺪ . ✅۴- اگر در جامعه موقع تبلیغات موجی ایجاد شد چه کنم؟ جواب: "و لا تتبعان سبیل الذین لا یعلمون" (یونس - 8) راه کسانی را که علم ندارند پیروی نکن ✅۵- چگونه افراد را تشخیص دهیم؟ جواب: به دنبال کسانی که از چاپلوسی و تعریف و تمجید لذت می‌برند نروید. قرآن می‌فرماید : "یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا"(آل عمران - 188) دوست دارند به خاطر کارهایی که در حیطه وظایف آنها بوده و انجام نداده‌اند مورد ستایش قرار گیرند ✅۶- به چه کسی رای بدهیم؟ "أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ "(مائده - 54) جواب: به کسی رای بدهیم که آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر كافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مى‌كنند و از ملامت هيچ ملامت‌كننده‌اى نمى‌هراسند. https://eitaa.com/besooyenour