eitaa logo
کتب و آثار مؤسسه فقهی ذکر
724 دنبال‌کننده
160 عکس
18 ویدیو
39 فایل
🔰در محضر حضرت استاد شب زنده دار«دام ظله» 👤 ارتباط : @mahmodkh1369 🌐 تارنما: Www.Feghahat.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دوران امر بین زیاده و نقیصه 🔰حضرت «دام ظله»: 🔹 در جایی که دو نقل از یک روایت داریم، که یکی مشتمل بر عبارتی بیشتر است، کدام نقل مقدم می‌شود؟ 1️⃣ مرحوم خویی (ره): اصل عدم زیاده است و لذا باید نقل مشتمل بر زیاده را مقدّم کرد. 👈🏻 دلیل: انسان در اثر سهو و نسیان معمولا چیزی را فراموش می‌کند که بگوید، نه اینکه چیزی را از ذهنش اضافه کند، اضافه کردن اتفاق نادری است. لذا ناقل نقیصه، آن زیادی را فراموش کرده و اینگونه نیست که شهادت سلبی بدهد و بگوید حضرت (ع) مطلب اضافی را نفرموده‌اند. بعید است که ثقه ای چیزی را فراموش کند و از خودش اضافه کند، اما فراموش و حذف مطالب چنین مئونه‌ای ندارد. لذا عقلا در این موارد قول مشتمل بر زیاده را ترجیح می‌دهند. (موسوعة مرحوم خویی 3: 99، مصباح الهدی 2: 200) 2️⃣ مرحوم نائینی (ره): اصل عدم زیاده است، الا در یک مورد 👈🏻 یعنی اگر آن زیاده از چیزهایی است که به دلیل وجود اشباه و نظایر، خود به خود به زبان می آید، مثل قید «في الإسلام» در حدیث «لا ضرر» که گفته می‌شود ممکن است به خاطر وجود ترکیب‎های مشابه فراوان از قبیل «لَا رَهْبَانِيَّةَ فِي الْإِسْلَام‏»، «لَا صَرُورَةَ فِي الْإِسْلَام‏» یا «لَا حِلْفَ فِي الْإِسْلَام‏» به ذهن راوی آمده باشد، اصل جاری نیست؛ اما اگر زیاده چنین ویژگی نداشته باشد، باید بنا را بر عدم زیاده گذاشت. (منیة الطالب 2: 192) 🔸اشکال امام خمینی (ره) به نظریه اول و دوم: این استدلال نهایتا باعث ایجاد ظنّ می‌شود و در امور مهمی مانند دادگاه‌ها چنین سیره‌ای ندارند. به همین دلیل اگر دو دسته ثقه شهادت بدهند میّت اموال خاصی از خودش را در زمان حیاتش وقف کرده، اما دسته دیگر بگوید علاوه بر آن اموال، چیزهای دیگری هم جزء موقوفات بوده، دادگاه قبول نمی‌کند. 3️⃣ امام خمینی (ره): هیچ یک از اصل عدم زیاده و اصل عدم نقیصه مقدم نمی‌شود. (الخلل في الصلاة، ص 226) ✅ نظر مختار نظریه است؛ زیرا عقلایی بودن این قاعده در موارد احتجاجات ثابت نیست و محرز نیست عقلاء در چنین مواردی به اصل عدم زیاده رکون کنند و همانطور که امکان دارد جملاتی کم شده باشد، احتمال دارد به اشتباه جملاتی توسط نساخ تکرار و اضافه شده باشد. 📚 برگرفته از دروس خارج فقه حضرت استاد (سال 1397) 🔗 @book_feghahat
📚 آثار منتشر شده حضرت استاد «دام ظله»: 📌نام کتاب: « پندهای سعادت » جلد اول سلسله درس های اخلاق آیت الله محمد مهدی شب زنده دار«دام ظله» 🔷 توضیحات: مجموعه ی حاضر، سلسله درس های اخلاق و دغدغه های حضرت است که در سال های اخیر بیان شده است. محور سخنرانی ایشان، آیات و روایات اخلاقی و بیان حکایاتی شنیدنی از سیره‌ی علمای بزرگ شیعه است که برای مشتاقان معارف الهی خواندنی خواهد بود. این مجموعه شامل چهل و سه درس است که در چهار فصل تنظیم شده و درپایان کتاب مجموعهای از کلمات قصار استاد که از متن سخنرانی های ایشان استخراج شده برای تاکید بشتر آمده است و همچنین سعی شده است که تمام مستندات فرمایش های ایشان در پاورقی صفحه ذکر شود و برخی از شخصیت هایی که استاد نام می برند و مخاطبان با آنها آشنایی کمی دارند، در پایان کتاب معرفی شده اند. فصلهای کتاب: 1️⃣فصل اول : موعظه های قرآنی 2️⃣فصل دوم: توصیه هاي پیامبر«ص» به امیرالمؤمنین«ع» 3️⃣فصل سوم: درس آموزي از خاندان عصمت و طهارت«علیهم السلام» 4️⃣فصل چهارم: نعمت هایي براي رسیدن به تعالي 📖 تعداد صفحه: 470 🔗 @book_feghahat
💠تاثیر مرجعیت عرف در تشخیص مفاهیم و مصادیق در بحث اصل مثبت 🔰حضرت «دام ظله»: 🟡مرحوم امام خمینی موارد خفاء واسطه که عرف اثر را برای ذوالواسطه می‌بیند، از اصل مثبت خارج می دانند و در حقیقت تفصیل در حجّیت اصل مثبت نیست. زیرا عرف در مقام برداشت از ادله، اثر را برای ذوالواسطه دیده و عرف نزد همه در مقام استظهار و فهم مفاهیم حجّت است هر چند برهان عقلی اثر را برای واسطه بداند. در این موارد استصحاب جاری می شود و اصل مثبت نیست. 🟢مرحوم‌ امام در توضیح اصل مثبت، مثالی را بیان می فرمایند: اگر عقل به جمیع خصوصیات خمر اطّلاع پیدا کرد و به جهت تبعیت احکام از مصالح و مفاسد، به دنبال کشف علت واقعی رفت و با برهان سبر و تقسیم به این نتیجه رسید که علت واقعی حرمت، اسکار آن است در این صورت موضوع حرمت را اسکار می بیند؛ چرا که حیثیات تعلیلیه نزد عقل حیثیت تقیید است و همان موضوع واقعی حرمت است. ولی عرف، موضوع حرمت را خمر بودن می داند. در این صورت، با شک در بقاء خمریة مایعی که در سابق خمر بوده، استصحاب خمریة جاری شده و حرمت ثابت می گردد و اینگونه گفته نمی‌شود: «حرمت اثر اسکار است نه خمریه و اسکار لازمه خمر بودن است و اثبات اسکار با استصحاب خمریة، اصل مثبت می شود.»؛ زیرا واسطه خفی است و عرف آن را نمی بیند. 🔵مراد از خفاء واسطه تسامح عرفی نیست _ بر خلاف معنایی که محقق خویی از کلام شیخ ارائه کردند _ تسامح عرفی بدین معناست که خود عرف می داند اثر برای واسطه است ولی با تسامح آن را برای ذوالواسطه قرار می دهد. ولی این چنین نیست بلکه عرف اثر را برای ذوالواسطه می داند و این تحلیل عقلی است که اثر را برای واسطه قرار می دهد. در حقیقت موضوع حکم، همان موضوع عرفی غیر مسامحی است. و موارد تسامح عرفی، موضوع حکم نیست همانگونه که موارد دقت عقلی نیز موضوع حکم نمی تواند باشد. مانند مواردی که خون نیست و عرف با تسامح خود، آن را خون می داند. همچنین در مواردی که خون نیست ولی عقل با برهان، وجود خون را ثابت می نماید. در این دو مورد موضوع برای نجاست ثابت نمی شود. 🟠مرجع بودن عرف در تشخیص مفاهیم و مصادیق مرحوم امام بر خلاف دیگر بزرگان، عرف را علاوه بر تشخیص مفاهیم، در تطبیق و تعیین مصداق نیز حجّت می دانند. دلیل ایشان این است که شارع در محاورات خود و القای احکام مانند مردم عمل می نماید و دأب جدیدی ندارد و مقنّن عرفی وقتی حکم را روی موضوعی قرار می دهد، روی همان مفادی برده است که عرف می فهمد و بر آن تطبیق می کند. در این بحث نیز، حرمت روی عنوان خمر رفته است و هر آنچه که عرف از خمر بفهمد و مصداق آن ببیند، موضوع حرمت می شود. با استصحاب خمریة، موضوع برای حرمت اثبات می شود و با این استصحاب، اسکار ثابت نمی شود تا اصل مثبت باشد. فما وقع في كلام المُحقّق الخراسانيّ رحمه اللَّه و تبعه بعضهم [مثل مرحوم نایینی و محقق عراقی ] : من أنَّ تشخيص المفاهيم موكول إلى العرف، لا تشخيص مصاديقها؛ فإنَّه موكول إلى العقل منظور فيه؛ ضرورة أنَّ الشارع لا يكون في خطاباته إلّا كواحدٍ من العُرف، و لا يمكن أن يلتزم بأنَّ العرف في فهم موضوع أحكامه و مصاديقه لا يكون مُتّبعاً بل المُتّبع هو العقل. و بالجملة: الشرع عرف في خطاباته، لا أنَّ الموضوعات مُتقيّدة بكونها عرفيّة؛ فإنَّه ضروريّ البطلان، فحينئذٍ يكون قوله: (لا ينقض اليقين بالشكّ) قضيّة عرفيّة، فإذا رأى العرف أنَّ القضيّة المُتيقّنة عين المشكوك فيها، و أنَّ عدم ترتّب الحكم على المشكوك فيه من نقض اليقين بالشكّ يجري الاستصحاب، و لو لم يكن بنظر العقل من نقضه به، لعدم وحدة القضيّتين لديه هذا كلّه واضح.» مسئله مرجع بودن عرف در مصادیق از مباحث بسیار مؤثّر در فقه است. 📚 برگرفته از دروس خارج اصول حضرت استاد (1403/02/08) 🔗 @book_feghahat
📚 آثار منتشر شده حضرت استاد «دام ظله»: 📌نام کتاب: « پندهای سعادت » جلد دوم سلسله درس های اخلاق آیت الله محمد مهدی شب زنده دار«دام ظله» 🔷 توضیحات: مجموعه حاضر سلسه درس های اخلاق حضرت است که در شب‌های چهارشنبه در مؤسسه بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف در جمع مشتاقان مباحث اخلاقی بیان شده است. حضرت استاد با توجه به خوشه چینی از محضر اساتید بزرگ اخلاق و اشراف بر مباحث اخلاقی و با در نظر گرفتن مقتضیات زمان، مباحثی را طرح نموده اند که می تواند برای پیمودن طریق معرفت الهی راه گشا باشد. در پیاده سازی و تقریر مباحث، کوشش شده، شیوه و بیان ایشان حفظ شود و تلاش شده آیات و روایات، مستند و ترجمه شده به خوانندگان ارائه گردد. این کتاب دارای دو فصل و مجموعا بیست وسه درس می‌باشد. فصلهای کتاب: 1️⃣فصل اول : درسهایی برای تعالی و خودسازی 2️⃣فصل دوم: وصیت های امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرزند خویش 📖 تعداد صفحه: 261 🔗 @book_feghahat
💠اشکال «ره» به استصحاب در متضایفین 🔰حضرت «دام ظله»: در متضایفین، با یقین سابق به یکی از متضایفین، یقین سابق در دیگری نیز محقق می‌شود و با وجود یقین سابق به دیگری و شک لاحق نسبت به بقای آن، ارکان استصحاب در آن تمام می شود و می توان در خود آن دیگری استصحاب جاری نمود. بنابراین اینگونه نیست با استصحاب بنوّت، آثار ابوّت نیز بار شود بلکه در خود ابوّت نیز استصحاب جاری می شود. «و ما ذكره في المتضايفات من الملازمة في التعبد مسلّم إلّا أنّه خارج عن محل الكلام، إذ الكلام فيما إذا كان الملزوم فقط مورداً للتعبد و متعلقاً لليقين و الشك، كما ذكرنا في أوّل هذا التنبيه، و المتضايفان كلاهما مورد للتعبد الاستصحابي، فانّه لا يمكن اليقين بأُبوّة زيد لعمرو بلا يقين ببنوّة عمرو لزيد، و كذا سائر المتضايفات، فيجري الاستصحاب في نفس اللازم بلا احتياج إلى القول بالأصل المثبت. هذا إن كان مراده عنوان المتضايفين كما هو الظاهر.» 🔵مراد مرحوم آخوند از استصحاب متضایفین (ابوّت و بنوّت) 🔸اگر مراد از استصحاب ابوّت و نبوّت (متضایفین)، باشد – همانطر که از ظاهر کلام استفاده می شود: استصحاب عنوان جاری می شود و امکان استصحاب هر دو عنوان وجود دارد؛ به عنوان مثال در سابق فرزند زید زنده بود و عنوان ابوّت صادق بود با شک در حیات فرزند او، در عنوان ابوّت شک می شود. می توان استصحاب عنوان ابوّت را جاری نمود. 🔹اگر مراد، – نه عنوان – باشد: این اصل مثبت است و با سایر موارد غیر حجّت اصل مثبت، هیچ تفاوتی ندارد؛ به عنوان مثال اگر لازمه بقاء زید و استمرار حیات او، پدر شدن او است و پدر شدن او ملازم با فرزند داشتن اوست و با استصحاب حیات زید، احکام و آثار پسر داشتن بار شود. «و إن كان مراده ذات المتضايفين، بأن كان ذات زيد و هو الأب مورداً للتعبد الاستصحابي، كما إذا كان وجوده متيقناً فشك في بقائه و أردنا أن نرتّب على بقائه وجود الابن مثلًا، بدعوى الملازمة بين بقائه إلى الآن و تولد الابن منه، فهذا من أوضح مصاديق الأصل المثبت، و لا تصح دعوى الملازمة العرفية بين التعبد ببقاء زيد و التعبد بوجود ولده، فانّ التعبد ببقاء زيد و ترتيب آثاره الشرعية كحرمة تزويج زوجته مثلًا و عدم التعبد بوجود الولد له بمكان من الامكان عرفاً، فانّه لا ملازمة بين بقائه الواقعي و وجود الولد، فضلًا عن البقاء التعبدي.» 🟢 نکته نسبت به اشکال محقق خویی: البته باید توجه داشت که نباید بین دو مطلب خلط نمود: (استصحاب در طرف دیگر متضایفین (ابوّت) به جهت تمام بودن ارکان استصحاب در طرف دیگر (بنوّت) جاری نمی شود) و (نیازی به جریان استصحاب در طرف دیگر (ابوّت) به جهت مجرا داشتن یک طرف (بنوّت) نیست) مجرا داشتن استصحاب یک طرف (بنوّت) منافاتی با استصحاب طرف دیگر (ابوّت) و متکفّل بودن این استصحاب برای اثبات عنوانِ ملازم آن (بنوّت) ندارد. بنابراین عنوان (بنوّت) از دو طریق ثابت می شود: 1️⃣یکی از طریق جریان استصحاب در خود این عنوان 2️⃣ دیگری از طریق جریان استصحاب در عنوان ملازم آن یعنی (ابوّت) مانند مواردی که دو روایت یک مضمون را به اثبات می رسانند و برای مستند فتوای هر یک از این دو روایت را می توان مطرح نمود. در این مورد هم هر دو استصحاب می توانند به عنوان حجّـت مطرح شوند. شاید محقق خویی نیز همین مطلب را بیان می فرمایند. 📚 برگرفته از دروس خارج اصول حضرت استاد (1403/02/10) 🔗 @book_feghahat
📚 آثار منتشر شده حضرت استاد «دام ظله»: 📌نام کتاب: « آیین علم آموزی » برگرفته از دروس و فرمایشات حضرت استاد «دام ظله» 🔷 توضیحات: 👇👇👇👇 🔗 @book_feghahat
📚 آثار منتشر شده حضرت استاد «دام ظله»: 📌نام کتاب: « آیین علم آموزی » برگرفته از دروس و فرمایشات حضرت استاد «دام ظله» 🔷 توضیحات: خدای متعال این توانایی را دارد که بدون مقدمات ابزاری نیز موفقیت را عنایت بفرماید و راه ها را باز کند؛ اما حکمتش، جز در موارد اندک، به این تعلق گرفته است که ابتدا اسباب آن فراهم شود؛ اسباب علم آموزی صحیح نیز به کارگیری سنن و روش های کارآمد حوزه است که بزرگانی مثل شیخ انصاری و ملاصدرا و ... را تحویل داده اند لذا این کتاب به سنن حوزه پرداخته است؛ و دارای 2 فصل می باشد. در فصل اول کتاب آیین علم آموزی، به حجیت سنت ها پرداخته و اینکه آیا باید از سنن حوزه استفاده کرد یا باید آنها را کنار گذاشت؟ دلیل و مناط هر کدام بیان شده؟ در فصل دوم کتاب، سنت های کارآمد با توضیح کامل احصاء و بیان شده است؛ سننی همچون: انتخاب آزاد استاد، تقریر، تفکر و ... . معظم له نتیجه داشتن تحصیل و علم آموزی را منوط به رعایت این سنن دانسته و در غیر این صورت حتی اگر 20 سال هم طلبه در درس خارج شرکت کند ولی این سنن را رعایت نکند، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. محتوای این کتاب جمع آوری شده بیانات حضرت استاد «دام ظله» در طول 14 سال در مجامع علمی مختلف در قم و مشهد در درس های خارج و سطح و همایش ها می-باشد که این بیانات دسته بندی و عنوان زنی شده و با حذف موارد تکراری تقدیم شما مخاطبین می گردد که تمامی این مطالب دارای آدرس و مستند می باشد. قطعا در این مسیر بلند و سخت باید از بزرگانی استفاده کرد که مسیر را طی کرده و به قله اجتهاد دست یافته اند، به تاریخ و سنن حوزه اشراف دارند، ارتباط و شناخت خوبی به طلاب و اساتید و ارکان حوزوی دارند و آیت الله شب زنده دار که مدرس چندین ساله حوزه، مدیر موسسه بقیة الله و عضو شورای عالی دارای این ویژگی ها هستند. 📖 تعداد صفحه: 175 🔗 @book_feghahat
💠 عدم حجیت خبر واحد در صورت تعارض بعضی از فقرات آن خبر با مسلّمات فقه 🔰حضرت «دام ظله»: بحث در این است که اگر در یک روایتی مثل روایت محمد بن قیس که از جمله مستندات صحت بیع فضولی است، بعضی از فقرات آن با مسلمات فقه ناسازگاری داشت، در فقرات دیگر آن که جزم به واقع وجود ندارد و معلوم نیست که چنین فقراتی از شارع صادر شده است، عقلاء به آن فقرات دیگر نیز اعتنائی نمی کنند... و عدم حجیت این فقرات نیز بنا بر هر دو مبنی است؛ یعنی چه مبنای کسانی که خبر ثقه را حجت می دانند و چه بنا بر مبنای کسانی که خبر موثوق الصدور را حجت می دانند. در زمینه حجیت خبر واحد دو مبنی وجود دارد که طبق هر دو مبنا چنین خبری حجت نمی باشد: الف: حجیت خبر ثقه: بعضی از اصولیون می فرمایند: برای حجیت یک خبر کافی است که راوی آن خبر، شخص ثقه ای باشد و نیازی به وثوق خبر نمی باشد. ب: عده ی دیگری از اصولیون کما نسب الی السید السیستانی می فرمایند: خبر واحدی حجت است که وثوق به صدور آن داشته باشیم و الا اگر وثوقی به آن خبر نداشته باشیم، آن خبر حجت نمی باشد. بیان استاد معظم این است که اگر ما مبنی اول را اتخاذ بکنیم، چنین خبری که بعضی از فقرات آن با مسلمات فقه ناسازگار است، حجت نمی باشد؛ زیرا طبق این مبنا یکی از ارکان شخص ثقه این است که علاوه بر صادق بودن، ضابط نیز باشد و هنگامی که چنین خبری با این ناسازگاری بیان می کند معلوم می شود که این راوی انسان ضابطی نمی باشد، هر چند ممکن است این شخص در کل انسان ضابطی باشد ولی در این روایت و این واقعه از ضبط برخوردار نمی باشد. و این امر مثل شهود شاهد است به این بیان که اگر در دادگاه یک شاهد به موارد مختلفی شهادت داد ولی بعضی از آن شهادت‌ها واقعیت نداشته باشد، در این صورت رویۀ قضایی و عقلائی بر این است که به آن شهادت های دیگر از ایشان که جزم به کذب و یا صدق آنها نیز ندارند، ترتیب اثر نمی دهند. و اگر مبنی دوم را نیز اتخاذ بکنیم، باز چنین خبری نیز حجت نمی باشد؛ زیرا با وجود فقرات ناسازگار با مسلمات فقه، دیگر نسبت به فقرات دیگر نیز وثوقی پیدا نمی شود. به بیان دیگر اگر دلیل حجیت خبر واحد، سیرۀ عقلاء باشد، عقلاء در اخباری که بعضی از فقرات آن با مسلمات فقه ناسازگار باشد، سیره ای بر حجیت آن اخبار ندارند. و اگر دلیل حجیت خبر واحد، ادلۀ لفظی باشد، با وجود چنین سیره ای بین عقلاء، اطلاقی برای آن ادله صورت نمی گیرد بلکه قدر متیقن از آن ادله در صورتی است که روای خبر، شخص ثقه و ضابطی باشد و وثاقت و ضابط بودن او احراز شده باشد. البته بعضی از فقهاء مثل مرحوم خوئی که قائل به تبعیض در حجیت هستند، در این گونه اخبار، آن فقرات دیگر که مجتهد جزم به واقع آنها ندارد را حجت می داند. زیرا ایشان در بحث اخبار قائل به انحلال هستند؛ به این معنا که هر فقره ای از روایت طویل، در حکم یک روایت و خبر مستقل است. 📚 برگرفته از دروس خارج فقه حضرت استاد (1400/09/08) 🔗 @book_feghahat
📚 اثر منتشر شده مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین شب زنده دار جهرمی «رضوان الله علیه» 📌نام کتاب: «در مسیر آسمان» چهارده درس گفتار اخلاقی و معرفتی در سبک زندگی مؤمنانه 🔗 @book_feghahat
📚 نام کتاب: « در مسیر آسمان » 💠 چهارده درس گفتار اخلاقی و معرفتی در سبک زندگی مؤمنانه 🔸 توضیحات: کتاب «در مسیر آسمان» شامل چهارده درس گفتار اخلاقی و معرفتی از فقیه پارسا مرحوم آیت الله حاج جهرمی «رضوان الله علیه» است که طی سال های متمادی توسط این عالم ربانی در حوزه مبارکه علمیه قم به طلاب و فضلا ارائه می شد. 🔹رویکرد این درس گفتارها، سبک زندگی مؤمنانه می باشد. 🔸«در مسیر آسمان» اولین کتاب از ایشان است که توسط مرکز تنظیم و نشر آثار معظم له تهیه شده است. 🟢اطلاع رسانی در مورد سایر آثار معظم له از طریق پایگاه WWW.Shabzendedar.irانجام می شود. 🔰 چهارده درس گفتار: 1️⃣ نعمت هدایت 2️⃣ امتیاز انبیاء 3️⃣ انس با انبیاء و اولیاء 4️⃣ رابطه افکار و اعمال با روح انسان 5️⃣ ارزش سجده 6️⃣ نگاه به دنیا 7️⃣ احترام به والدین 8️⃣ دوست و دوستی 9️⃣عفت در زندگی 0️⃣1️⃣ اعتدال در خوردن 1️⃣1️⃣ کم خوری و آثار آن 2️⃣1️⃣ معاد و عدل الهی 3️⃣1️⃣ زنده شدن مردگان 4️⃣1️⃣قیامت و اعمال نسان 📖 تعداد صفحه: 101 🔗 @book_feghahat
💠ارتباط «علم به معروف» با «امر به معروف» 🔰حضرت استاد "دام ظله": 🔹شرط اول از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، علم به معروف و منکر است؛ رابطة «علم به معروف» با «امر به معروف» چه رابطه‌ای است؟ در این باره چهار قول وجود دارد: 🟠قول اول: شرط شرعی وجوب قول اول این است که این شرط، شرط وجوب است؛ آمر به معروف، مادامی که علم به معروف نداشته باشد، امربه‌معروف بر او واجب نیست. مثل استطاعت برای حج است؛ کسی که استطاعت نداشته باشد، حج بر او واجب نیست، اینجا هم کسی که علم به معروف و منکر نداشته باشد، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بر او واجب نیست. حضرت امام«ره» در تحریر این قول را پذیرفته. 🔴قول دوم: شرط شرعی واجب قول دوم این است که این شرط، شرط واجب است، نه شرط وجوب؛ مثل طهارت برای صلات است؛ اگر کسی متطهر نباشد، طهارت خبثی یا حدثی نداشته باشد، اینطور نیست که نماز بر او واجب نباشد، لکن چون آنچه واجب است، نمازِ مشروط به طهارت است، باید برود طهارت تحصیل کند. پس حتی آن جایی که علم ندارد، امربه‌معروف بر او واجب است، لکن باید برود علم را تحصیل کند. 🟢قول سوم: شرط عقلی وجوب قول سوم این است که این شرط، نه شرط واجب است، نه شرط وجوب است، بلکه یک شرط عقلی است و بازگشتش به شرط «قدرت» است. تکالیف، مشروط به قدرت هستند، اما نه به عنوان شرط شرعی، بلکه شرط عقلی است، از شرایط عامة تکلیف است. بعضی قائلند که علم به معروف، شرط وجوب نیست (شارع وجوبش را معلق به این علم نکرده‌است) شرط واجب هم نیست، بلکه یک شرط عقلی است؛ چون دخیل در قدرت بر امربه‌معروف است. این هم نظریة آقاضیاء در شرح تبصره است. 🟡قول چهارم: از باب مقدمة عقلی واجب است قول چهارم این است که لا شرطا شرعیا، و لا عقلیا. بلکه اگر می‌گوییم: «علم لازم است»، همانطور که صاحب شرائع در متن فرموده، «الاول ان یأمنه من الغلط فی الانکار»؛ برای این است که اگر انسان معروف را نشناسد و همینجور اقدام به امر و نهی کند، ممکن است غلط از کار دربیاید. برای این که در چالة امربه‌منکر نیفتد، عقل می‌گوید: «برو یاد بگیر»؛ همانجور که عقل می‌گوید: «باید مقدمة واجب را بیاوری» و مقدمة واجب، نه شرط شرعی برای وجوب است و نه شرط شرعی برای واجب است. عقل است که می‌گوید مقدمات سفر حج را باید فراهم کنی. اینجا هم همین که یک منکری واقع شد، وجوب امربه‌معروف فعلی می‌شود، من برای این که امنیت پیداکنم از این که در غلط بیفتم و عقاب آن کار دامنگیرم بشود، عقل می‌گوید: «برو علم پیداکن». پس وزان علم به معروف، وزان مقدمات واجب است؛ که نه شرط شرعی است نه شرط عقلی (از شرایط عام تکلیف) است، فلیُحذَف العلم بالمعروف من سجلّ الشروط؛ کما این که شارع فقط همینقدر می‌گوید که: «نمازِ با طهارت، واجب است.»، و این را نمی‌گوید که: «باید از رختخواب بلند بشوی بروی شیر آب را بازکنی و…». 🔷ثمرة چهار قول: نتیجه این می‌شود که اگر معصیتی از کسی واقع شد و کسی او را بدون علم به آن منکر نهی کرد بعد رفت و فهمید آن عمل منکر بوده و آن نهیْ وَقَعَ فی محله، اگر شرط وجوب بوده (طبق قول اول)، چیزی بر او واجب نبوده (و لذا معصیتی نکرده. بنابراین پس از علم، اگر موضوع باقی باشد، باید مجدداً نهی کند.) اگر شرط واجب بوده (طبق قول دوم)، واجب را اتیان نکرده (و در صورت تقصیر در کسب علم، در امتثال نهی از منکر، معصیت کرده)؛ چون نمی‌دانسته، مثل نمازِ بی‌وضو خواندن است. و لذا اگر موضوع باقی است، باید دومرتبه نهی کند. اگر شرط عقلی وجوب بوده (طبق قول سوم)، چون به شرط «قدرت» برمی‌گردد، پس عاجز از امتثال بوده (و لذا معصیتی هم نکرده حتی اگر در تحصیل علم به معروف مقصّر بوده‌است. حال که علم پیداکرده، وجوب می‌آید. و اگر موضوع باقی است، باید مجدداً نهی کند.). اما اگر نه شرط وجوب است نه شرط واجب (طبق قول چهارم)، چون واجبْ توصلی است، فصدر عنه الامتثال و تکلیف را انجام داده، الا این که نمی‌دانسته: «نهی‌ازمنکر است یا نه؟»، پس یک تجرّی از او صادرشده‌است. چرا تجری است؟ چون وقتی که نداند: «این عملی که دارد از آن نهی می‌کند، واجب است یا حرام؟»، و حتی اگر نداند که «حرام است یا حلال؟»، و بگوید: «لاتفعل هذا الحرام»، قول بلا علم گفته و آنچه نمی‌دانسته حرام است را به شریعت نسبت داده. لکن اگر بگوید: «لاتفعل هذا»، تجرّی نکرده‌است. 📚 برگرفته از دروس خارج فقه استاد (1395ش) 🔗 @book_feghahat