eitaa logo
برش‌ ها
408 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
453 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
برای دسترسی به خاطرات کانال می توانید از هشتگ های ذیل استفاده بفرمائید. (فهرست به تدریج به روز می شود). پاسداشت 13763 شهید خرداد ماه ✅ (یک خرداد) ✅ (2 خرداد) ❌ (3 خرداد) ✅ (3 خرداد) ✅ (5 خرداد) ❌ (6 خرداد) ✅ (12 خرداد) ❌ (14 خرداد) ❌ (15 خرداد) ❌ (18 خرداد) ✅ (18 خرداد) ✅ (20 خرداد) ❌ (23 خرداد) ❌ (23 خرداد) ✅ (28 خرداد) ✅ (31 خرداد) https://b2n.ir/317088 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مقام معظم رهبری: من تصور مي کنم روحيه آرامش و نداشتن حالت ستيزه جويي با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کساني که تعارض هاي کاري با او داشتند، نشانه آن روح عرفاني شهيد بود. .
هدایت شده از کتابخانه گویای فرهنگ ایثار و شهادت
شماره کتاب صوتی:5️⃣7️⃣ کتاب گویای تکه ای از آسمان در قالب «تکه‌ای از آسمان» سومین کتاب از مجموعه بزرگ قصه فرماندهان است که درباره شهید محمد بروجردی و به قلم حسین فتاحی از چاپ درآمده است. داستانى از مقاطع مختلف زندگى فرمانده تیپ ویژه شهدا،شهید بروجردى، که پس از حضور طولانى در منطقه کردستان ومقابله با ضدانقلاب، به دست ضدانقلاب به شهادت مى‏رسد. 📚کتابخانه گویای فرهنگ ایثار و شهادت 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1721434161C5242eca633
سال نمای زندگی شهید محمد پدر دره گرگی مشهور به بروجردی فرمانده سپاه منطقه هفت كشوری ، جانشین فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و فرمانده تیپ ۱۵۵ ویژه شهدا. .
برش‌ ها
سال نمای زندگی شهید محمد پدر دره گرگی مشهور به بروجردی فرمانده سپاه منطقه هفت كشوری ، جانشین فرمانده
سال نمای زندگی شهید محمد پدر دره گرگی مشهور به بروجردی فرمانده سپاه منطقه هفت كشوری ، جانشین فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و فرمانده تیپ ۱۵۵ ویژه شهدا ۱۳۳۳؛ ولادت در روستای دره گرگ بروجرد ۱۳۳۹؛ وفات پدر ۱۳۳۹؛ (پاییز) مهاجرت به تهران و شروع تحصیلات ابتدایی شبانه و کار در خیاطی ۱۳۴۷؛ شروع فعالیت های سیاسی با شرکت در کلاسهای آموزش قرآن و معارف اسلامی ۱۳۵۰؛ ازدواج در تهران ۱۳۵۲؛ فراخوانده شدن به خدمت سربازی و اعزام به تربت جام برای سپری کردن دوره آموزش ۱۳۵۲؛ فرار از خدمت سربازی و قصد سفر به نجف برای دیدار با امام خمینی و دستگیری در مرز هویزه و محکوم به شش ماه زندان و بازگردانده شدن به خدمت سربازی در تهران ؛تشدید فعالیت های سیاسی با چاپ و نشر اعلامیه های امام در یک منزل ۱۳۵۵؛ مسافرت به سوریه و فراگیری مهارتهای نظامی و چریکی در اردوگاه‌های جنبش امل و آشنایی با شهید مصطفی چمران ۱۳۵۵؛ تأسیس و فرماندهی گروه توحیدی صف در مبارزه با حکومت ستم شاهی ۱۳۵۶؛ ساخت اولین سری نارنجک ها و آزمایش موفقیت آمیز آن در یکی از باغ های ورامین ۱۳۵۶؛ (خرداد) انفجار در نیروگاه برق کاخ جوانان منطقه شوش تهران، انفجار رستوران خوانسالار، عشرتکده و محل تجمع و عیاشی مامورین آمریکایی ستاد آسیای جنوب غربی C.I.A در تهران، انفجار اتوبوس نظامی حامل مستشاران آمریکایی، در لویزان پس نشر مقاله توهین آمیز حکومت علیه امام خمینی در ۱۹ دی ۵۶٫ ۱۳۵۷؛ (۱۹ مهر) انفجار اتوبوس نظامی حامل مستشاران آمریکایی در اصفهان ۱۳۵۷؛ (بهمن) مسئولیت تیم حفاظت از امام خمینی (ره) ۱۳۵۷؛ (۲۱ بهمن) همکاری مؤثر در تصرف «پادگان جمشیدیه » و نیز آزاد سازی مراکز رادیو و تلوزیون ۱۳۵۷؛ مسئولیت زندان اوین ۱۳۵۸؛ (اردیبهشت) عضویت در شورای مؤسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۳۵۸؛ مسئولیت معاونت عملیات «پادگان ولی عصر» (عج) ۱۳۵۸؛ (مرداد) اعزام به پاوه به عنوان یکی از فرماندهان سپاه برای مبارزه با فتنه ضد انقلاب ۱۳۵۸؛ تأسیس و فرماندهی سازمان پیشمرگان کرد مسلمان با حمایت قاطع شهید سید محمد بهشتی ۱۳۵۹؛ (مهر) اعزام به سر پل ذهاب با شروع جنگ تحمیلی و نجات این شهر از اشغال ؛برکناری از سمت فرماندهی سپاه منطقه هفت و ستاد عملیات غربی کشور؛ با اعمال نفوذ بدخواهان ۱۳۶۱؛ قبول قائم مقامی فرمانده قرارگاه حمزه سید الشهداء ۱۳۶۲؛ (اول خرداد) شهادت در اثر برخورد با مین در جاده مهاباد به نقده مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران قطعه ۲۴، ردیف ۷۵، شماره ۲۴. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید محمد بروحردی: ديگر اينكه با تجربه‌اي كه ما از صدر اسلام داريم كه بخاطر عدم آگاهي ، مسلمين چطور از مسير اسلام منحرف شده اند و اين تجربه بايد براي مسلمين درس عبرت باشد. با دقت، كلمات اين « روح خدا» را كه خط او خط رسول خداست دقت كنند، وجود امام امروز براي ما معيار است. راه او راه سعادت و انحراف از آن خسران دنيا و آخرت است. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔷پیام تصویری رهبر انقلاب به مناسبت روز جهانی قدس: 💠امروز دنیا یک به یک تعداد قربانیان کرونا را در سراسر جهان می‌شمارد، امّا هیچ کس نپرسیده و نمیپرسد قاتل و مسئول صدها هزار شهید و اسیر و مفقود در کشورهایی که آمریکا و اروپا در آن آتش جنگ را روشن کرده‌اند کیست؟ 💠چرا هیچ کس این میلیون‌ها کودک و زن و مردِ مظلوم در جهان اسلام را شمارش نکرد؟ چرا میلیون‌ها فلسطینی باید هفتاد سال از خانه و کاشانه‌ِی خود دور بوده و در تبعید به سر برند؟ و چرا قدس شریف، قبله‌ی اوّل مسلمانان باید مورد اهانت قرار گیرد؟ 💠سازمان به اصطلاح ملل به وظیفه‌ی خود عمل نمیکند و نهادهای به اصطلاح حقوق بشری مُرده‌اند. شعار «دفاع از حقوق کودک و زن» شامل کودکان و زنان مظلوم یمن و فلسطین نمیشود. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مگر مي شود مسلمان بود، از رسول اكرم (ص) تبعيت نمود، دوستدار حسين بوده باشيم، تشيع علوي را برگزيده باشيم و را كنار گذارده باشيم و بگذاريم. ابداً . روحانيت با آن مشخصه هاي بارزي كه هر زمان داشته، از كليني ها گرفته تا خميني ها هر زمان حافظ اسلام بوده اند و إنشاءالله تا انقلاب مهدي (عج) خواهند بود. اولين سفارشي كه دارم همين كلمه است « روحانيت» . ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه: به‌ عرض‌ می‌کنم‌ که‌ در رأس‌ همه‌ کارهایشان‌ به‌ را قرار دهند که‌ همین‌ها هستند که‌ جبهه‌ها را گرم‌ نگه‌‌داشته‌اند و هر روزه‌ خون‌ می‌دهند که نهال‌ انقلاب‌ بارور شود و اسلام‌ به‌ پیروزی‌ برسد. .
سال نمای زندگی شهید سید محمد تقی رضوی مبرقع قائم مقام عملیات مهندسی جنگ قرارگاه خاتم الانبیاء و و مسول ستاد مرکزی پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی ۱۳۳۴؛ (۲۶ فروردین) ولادت در مشهد مقدس ۱۳۴۱؛ شروع تحصیلات ابتدایی ۱۳۵۰؛ عضویت رسمی در تیم والیبال ابو مسلم ۱۳۵۲؛ اخذ مدرک دیپلم ۱۳۵۲؛ شرکت در کنکور و قبولی در رشته راه و ساختمان انستیتوی تکنولوژی مشهد (دانشکده فنی شهید منتظری) ۱۳۵۶؛ فارغ التحصیلی از انیستیتوی مشهد ۱۳۵۶؛ اعزام به خدمت سربازی ۱۳۵۷؛ فرار از پادگان با دستور عمومی امام خمینی (ره) ۱۳۵۷؛ (بهمن) حضور در تهران برای استقبال از امام خمینی (ره) ۱۳۵۷؛ بازگشت به خدمت در کمیته انقلاب اسلامی ۱۳۵۸؛ عضویت در جهاد سازندگی خراسان ۱۳۵۹؛ (مهر) اعزامم به جبهه و الحاق به ستاد شهید چمران ۱۳۶۰؛ (۲۹ خرداد) ازدواج با خانم سید آبادی مصادف با نیمه شعبان ۱۳۶۰؛ (آذر) احداث جاده ابتکاری از پشت تپه های الله اکبر در عملیات طریق القدس ۱۳۶۱؛ ولادت تنهاترین فرزندش حمزه ۱۳۶۶؛ (فروردین) آخرین خداحافظی از همسر و خانواده و فامیل و اعلام به اینکه این آخرین دیدار است ۱۳۶۶؛ (۳ خرداد) شهادت در کوه ه ای سردشت در حال شناسایی منطقه عملیاتی کربلای ۱۰٫ مزار: حرم مطهر امام رضا (ع) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
با توهین به شهدا کنار نمی آمد. روزِ همان شبی که قرار بود مجلس عقدش برگزار شود، از تربت حیدریه عازم مشهد بودیم. قرار بود در رباط سنگ تربت حیدریه منتظرش باشیم. با همان لباس کارش آمد. حاج آقای امیریان هم با ما با بود؛ اما ناراحتی از سر و رویش می بارید. سید از علت ناراحتی اش پرسید. حاج آقا گفت در خوابگاه جهاد یکی عکس را پاره کرده است. سید خیلی ناراحت شد. همانجا ما را پیاده کرد و گفت: من تا تکلیف این شخص را مشخص نکنم، مجلس عقد نمی روم. سی کیلومتر راه راه برگشت. رفته بود و آن شخص را پیدا کرده بود و گفته بود: همکاری شما با جهاد همین جا تمام می شود. ما نیازی به کسی که عکس شهید بهشتی را پاره کند، نداریم. راوی: سید حسین نمازی؛ هم رزم شهید ؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمد تقی رضوی، نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی و همکاران، ناشر: انتشارات سلمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه 24. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
آخرین محرم حیات عباس بود. یکی دو روز قبل از شهادتش بود که هوای پادگان دوکوهه را کردیم. با هم از اندیمشک پیاده آمدیم دو کوهه. بین راه نوحه می خواندیم و گریه می کردیم. روی پل دوکوهه که رسیدیم، عباس گفت: خواب از اکبر محمدی بخش دیدم که می خواهم برایت تعریف کنم. اکبر محمدی از دوستان صمیمی عباس بود که سال 72 بر اثر تصادف مرحوم شد. گفت: چند شب پیش خواب اکبر را دیدم. کلی با هم صحبت کردیم. من از شهدا می گفتم و او از اخبار آن طرف. ازش پرسیدم: اکبر! شما دوکوهه هم می آئید؟ گفت: خداوند بالای سر دوکوهه توی آسمان، یک دوکوهه ساخته که همه شهدا می ایند آن جا. راوی: عباس قنبری کتاب_تفحص، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول-بهار 1389؛ صفحه 99. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید احمد مکیان: دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید، پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه قطعه ۳۱ به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید “تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی “ حتما چنین کاری بکنید. چون من از روی پر نور و با جمال شهدای گمنام خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود؛ ولی آن نوگلان پرپر روی دشتها و کوهها بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانکها له گردند… ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید مهدی طیاری مرخصی هم که می آمد برای ما نبود. همیشه به نیروهایش سر می زد و مثلا اگر یکی شان می خواست خانه ای بسازد، خودش را به آب و آتش می زد، تا برایش مصالح و سایر وسایل مورد نیاز را فراهم کند. همیشه به خانواده_شهدا سر می زد و به کارهای شان رسیدگی می کرد. همسر شهیدی برایم نقل کرد که روزی شهید طیاری به منزل ما آمد و دو فرزندم را روی پایش گذاشت. روی سرشان دست می کشید و گریه می کرد. می گفت: هر کاری دارید، به من بگویید تا انجام دهم. بعد از شهادت مهدی هم، سر مزارش نشسته بودم و در حال خودم بود. همسر یکی از شهدای جیرفت آمد سر قبر شهید و شروع کرد به گریه کردن. طوری گریه می کرد که گویی برادرش باشد. به من گفت: شما برای شهید طیاری گریه نکن؛ بگذار من گریه کنم. گفتم: چطور؟ گفت: شهید هر وقت که از جبهه به مرخصی می آمد به خانه ما سر می زد و حال بچه ها را می پرسید و مبلغی پول هم می آورد. راوی: سوسن شاهرخی؛ همسر شهید کتاب_در_کنار_دریا ؛ خاطرات شهید مهدی طیاری، نوشته: علی اصغر جعفریان، ناشر: لشکر ۴۱ ثار الله کرمان، نوبت چاپ: دوم-۱۳۸۸٫ صفحه ۵۹ و ۱۳۸. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
آهای انسان! بیا درگوشه ای از زمین خداوند، پاسی از شب را تفکر کن که توی ضعیف ذلیل و بیچاره بی‌چیز چرا این جا آمدی؟ اگر ماموریتی داشتی انجام ده و گرنه جواب «چرا» را بده. یا عبید الدنانیر و الدراهم، ای بندگان دینار و درهم! ای کسانی که به سکه و کاغذهای نقشه دار(اسکناس) و سنگ و گل و آجر و آهن پاره‌ها قانع شده و گره قلبی بسته‌اید! گره‌ای ناگسستنی جز با خداوند و دینش؛ بدانید که کاخ و خانه و اشیانه و ماشین و مال التجاره همه و همه را زلزله عظیم قیامت در قلب زمین فرو می برد حتی توی قطره (انسان) را؛ نمی‌دانم چی بگویم ولی حقیقتا برای ما انسان‌ها ننگ و عار است که با این همه عظمتش و روح اللهی اش به خاک و سنگ و آهن و… سرگرم شود و مثل بچه ها با آنها بازی کند. آیا حیف نیست؟ خجالت نمی‌کشیم؟ مگر چه شده است که این همه همهمه و تاخت و تاز و بگیر و ببند می‌کنیم و حرص و جوش؟ چه خبر شده که شب و نصف شب خواب و بیداری ماشین حساب و قلم در دست داریم و هی حساب می‌کنیم؟ راستی تو که با شریک مالی خود در اطاقی می نشینی و حساب می کنی آیا با نفس طاغی و خاطی خود که شریک جانی تو است این چنین محاسبه داری؟ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهر تازه از یوغ احزاب وابسته آزاد شده بود. محمد الان که کمی فرصت یافته بود دوست داشت پیش ها برود. وقتی می رفت زندان، اسلحه اش را می داد دست محافظ هایش و می رفت تو. محافظ ها می گفتند: بدون که نمی شود بین آدم کش ها رفت. هر کدام از این ها چند غیر نظامی و پاسدار را سر بریده اند؟ می گفت: می خواهم باهاشان صحبت کنم. با اسلحه که نمی شود حرف زد. بهشان می گفت: من که نمی توانم حکم خدا را عوض کنم. امام دوست دارم حساب تان را با خدا صاف کنید. تا اذان صبح باهاشان صحبت می کرد. تازه بعد از نماز فرصت می کرد توی همان بند آدم کش ها کمی آسوده بخوابد. می گفت: فکر می کنید من از این که شما را اینجا می بینم خوشحالم؟ نه. شما باید هر کدام تان به درس و دانشگاه یا کارخانه می چسبیدید. نه اینکه به روی سربازهای مملک تون اسلحه بکشید. وقتی می گفت: برای این ها چای و غذا بیارید؟ سربازها اعتراض می کردند که به این ها می خواهی غذا بدهی؟ گفته بود: این ها که تو می گویی می توانستند برای ممکلت شان مفید باشند، یا لا اقل مخرب نباشند. نمی توانست نابودی مردم را ببیند. ؛ روایتی کوتاه از زندگی شهید بروجردی، نویسنده: عباس رمضانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۹؛ صفحه 78. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه : به‌ عرض‌ می‌کنم‌ که‌ در رأس‌ همه‌ کارهایشان‌ خدمت‌ به‌ را قرار دهند که‌ همین‌ها هستند که‌ جبهه‌ها را گرم‌ نگه‌‌داشته‌اند و هر روزه‌ خون‌ می‌دهند که نهال‌ انقلاب‌ بارور شود و اسلام‌ به‌ پیروزی‌ برسد. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
💌 در شفاعت، شهدا دست درازی دارند عکسشان رابنگر، چهره نازی دارند ما به یادآوری خاطره ها محتاجیم ورنه آنان به من و تو، چه نيازي دارند
فرازی از وصیت نامه : ای امت دلاور حزب الله! ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه ی هستی تان را تقدیم اسلام کنید، من که چیزی نداشتم، هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب الله فدا کردم؛ ولی افسوس که یک جان بود؛ کاش چندین جان داشتم و آنها را به پای رهبرم و به کوی عشق حسین علیه السلام می ریختم و به اندازه ی یک لبخند او را شاد می کردم. به نماز اول وقت پایبند باشید و برخواندن قرآن مخصوصا معانیش تداوم داشته باشید و پشتیبان باشید. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
وقتی محمود در تهران گرم و فعالیت های سیاسی بود، هر وقت که از تهران به همدان می آمد، با خودش کتاب های داستان مذهبی ویژه نوجوانان را می آورد و سعی می کرد هر طور که شده بین من و گرهی ایجاد کند. کتابهای شهید مطهری و استاد حکیمی را برایم می آورد. یادم هست در یکی از همین تابستان ها مرا با خودش به کتابخانه دبیرستان احمدیه برد و مرادر آنجا عضو کرد. وقتی هم می خواست به من کتاب بدهد، خیلی با محبت ابن کا را انجام می داد. دست به سرم می کشید و می گفت: آجی! این کتاب ها را حتما بخوان. چند روز بعد خلاصه شان را از تو خواهم پرسید. من هم برای اینکه روز جواب دهی سربلند باشم کتابها را خط به خط می خواندم و محورهای اصلی هم داستان را به ذهنم می سپردم. خیلی به من سفرش می کرد که قواعد صرف و نحو و ادبیات عرب را یاد بگیرم تا بتوانم روایات و متون دینی را با زبان اصلی مطالعه کنم. راوی: مهین شهبازی؛ خواهر شهید ؛ سرگذشت نامه شهید مهندس محمود شهبازی؛ نویسنده: گل علی بابایی؛ نشر صاعقه، نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۳٫ صفحه 31. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
رفته بودم بعلبک تا مصطفی را ببینم. آنجا هتلی در اختیار امام موسی صدر بود. امام گفت: برو ببین مصطفی کجاست؟ چون هتل در اختیا رامام بود، همه اتاق ها را گشتم؛ اما پیدایش نکردم. وقتی به امام گفتم که پیدایش نکردم، گفت: مصطفی که روی تخت نمی خوابد. برای پیدا کردن او باید روی نیمکت ها و یا در بین افردی که روی زمین خوابیده اند، جستجو کنی. راست می گفت. بالاخره یافتمش. روی زمین دراز کشیده بود و کتش هم انداخته بود روی صورتش. راوی: سید محمد غروی ؛ خاطراتی از شهید چمران، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: هفتم- زمستان ۱۳۹۳؛ صفحه 25. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
خاطره ای از 👇👇👇
برش‌ ها
خاطره ای از #شهید_احمد_مکیان 👇👇👇
از همان بچه گی علاقه خاصی به داشت. دوست نداشت برای کارهای خوبش توی چشم باشد و تعریف و تمجید شود. هم که رفت، اگر ما به فامیل نگفته بودیم، کسی نمی فهمید که به کجا می رود و از کجا می آید. گه گاه که زنگ می زدم. می گفتم: احمد! تا حالا چند تا مرغ شکار کردی؟ منظور این بود که چند تا داعشی را کشتی؟ می گفت: هنوز شکارچی نشدم. از سوریه هم که بر می گشت، فامیل ها می آمدند و توقع داشتند از اخبار آنجا و اینکه آنجا چه می کند بگوید، می گفت و می خندید. فقط از کلیات جنگ سوریه می گفت. اما از کارهای خودش و اینکه آنجا چه می کند، لام تا کام چیزی نمی گفت. نهایتا می گفت: دعاتون کردیم. گویا فقط رفته باشد سفر زیارتی. یک بار رفته بودیم پارک خیلی اصرار کردم که از خاطراتش در سوریه بگوید. آخر سر دید که عصبانی شدم، شروع کرد خاطراتی از سوریه گفتن. آن هم نه از خودش. فقط از شهدای دیگر گفت. این عشق به گمنامی در وصیت نامه اش هم مشهود بود. آنجا که وصیت کرده بود که غریبانه تشییع شود و روی قبرش به جای نام و نشان فقط بنویسیم: «پر کاهی تقدیم به پیشگاه خدای تعالی». «...دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید، پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه قطعه ۳۱ به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید “تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی “ حتما چنین کاری بکنید. چون من از روی پر نور و با جمال خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود؛ ولی آن نوگلان، پرپر روی دشتها و کوهها بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانکها له گردند… ». ما هم همین کار را کردیم و فقط یک عکس بالای مزار گذاشتیم. راوی: همسر و برادر شهید ؛ زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم احمد مکیان، تهیه و تدوین: گروه تحقیقاتی احیاء، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۶ صفحات 60-61 و 82 و 83 و 89. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
امام خمینی (ره): با فرا رسیدن خاطره غم‏انگیز و حماسه آفرین این روز تاریخی تجدید می‏شود... من روز پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‏کنم. پانزده خرداد یک روز نیست، یک تاریخ است، یک تاریخ سراسر شکوهمند که برای همیشه باید جاودانه نگه داشته شود. .
چقدر از مَنش این شهـدا دور شدیم آنقدر خیره بہ دنیا شده و ڪور شدیم معذرٺ از همہ خوبان و همہ همرزمان ما براے شهدا وصلہ ے ناجور شدیم