برش ها
#کوچه_شهید #لا_تمحوا_ذکرنا @boreshha
در راستای #طرح_مرده_سازی_از_شهدا پس از محو آثار شهیدان از گلزار شهدا، اکنون شهرداری ها در گام دوم ، به صورت چراغ خاموش اقدام به زدودن نام و یاد شهدا از معابر و خیابان ها کرده اند. این اقدام مذبوحانه تأسی به سلف فاجرشان #متوکل_عباسی است. او هم خیلی سعی کرد مدفن سید شهیدان را محو کند اما راه به جایی نبرد. کلام حضرت زینب (س) خطاب به یزید و یزدیان هنوز هم به گوش می رسد که فرمودند: فو الله لا تمحوا ذکرنا. تو هر چه کنی، توان محو کردن نام و یاد ما را نداری. اکنون آنچه ماندگار شده نام و یاد آقای شهیدان است و راهپیمایی #اربعین ؛ بزرگ ترین راه پیمایی حماسی جهان، گویای آن می باشد. شهید موجودی است ملکوتی که نورش، تجلی نور خداست و هر که در صدد خاموش کردن نور خدا باشد، رسوا و سرشکسته خواهد شد.
هر آن شمعی که ایزد برفروزد
هر آنکس پف کند ریشش بسوزد.
#خفاشان نور گزیز، نقاب از چهره انداخته و آشکارا به جنگ نور آمده اند. آنهایی که از نام شهید وحشت دارند و از حذف نام شان دریغ نمی ورزند، اگر دستشان برسد، به فرهنگ و حماسه او رحم نخواهند کرد. اکنون زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا وظیفه تمام مؤمنان انقلابی است و این نام و یاد ها ترازوی سنجش و تشخیص بین خفاشان کوردل و مؤمنان زنده دل خواهد بود.
چه خوب گفت #شهید_بهشتی که :
ارتجاع و انحطاط جامعه ما ، روزی است که تو بگویی "من دیگر خاطرم جمع شد. مملکت، رهبران، مسئولان مسلمان ، مومن، آگاه و متعهد پیدا کرده ، خودشان وظایف خودشان را البته می شناسند و عمل می کنند و دیگر چه نیازی به من".
اکنون به عنوان یک راهکار عملیاتی برای پاسخ دندان شکن به خفاشان، #نهضت_احیاء_شهیدان_محله به صورت تشکیلاتی بر عهده یکایک مؤمنان انقلابی است تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
در کنار محافظت از #کوچه_شهید خود، با احیاء شهیدان محله ها، هر کدام شهیدی می شویم و خفاشان بی مقدار را دق مرگ شان می کنیم.
نیست خفاشک عدوّ آفتاب
او عدوّ خویش آمد در حجاب
تابش خورشید او را میکُشد
رنج او خورشید هرگز کِی کُشد.
نهضت احیاء می تواند مجموعه ای بزرگ از اقدامات حول شهدای محلات باشد که به چند مورد اشاره می شود. البته که اقدامات شما محصور در این مصادیق نخواهد بود:
1. زدودن غبار تنهایی و غربت خانواده شهدا و #سرکشی به آنان.
2. #مصاحبه با خانواده شهدا و آماده سازی خاطرات آنها در قالب کتاب، عکس نوشته، فیلم کوتاه و محتوای صوتی و تصویری و ارائه آن در فضای حقیقی و مجازی.
3. برگزاری #یادواره های مسجد و هیئت محور در روز شهادت یا ولادت شهدای محلات با محوریت خانواده های شهدا.
4.برگزاری #نمایشگاه عکس و پوستر از شهدای محلات به صورت ماهیانه یا فصلی.
5. #دفاع جانانه از عنوان شهید در نام معابر و خیابان ها.
6. درخواست عمومی از شهرداری برای #انتخاب نام شهدای محلات برای کوچه ها و خیابان ها.
7. ایجاد #سایت و #کانال در فضای مجازی و پرداختن جدی به خاطرات و تصاویر شهدای محلات.
8. راه اندازی مجموعه های #خیریه و گروه های #جهادی با نام شهدای محلات و کمک رسانی به محرومان به نیابت از شهیدان محلات.
9. #تبیین رسانه ای اینکه پرداختن به شهدای محلات کمترین حق شناسی انسانی است و کوتاهی در این مورد ناسپاسی است.
10. راه اندازی #کمپین های مردمی و پیگیری مجدانه از شهرداری و بنیاد شهید برای بازگرداندن آثار شهدا به گلزار شهدا با انعکاس آن در رسانه ها.
11.و...
منتظر ایده های خلاقانه دوستان در این خصوص هستم.
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بازگشت نام شهدا بر تارک کوچه پس کوچههای تبریز توسط جوانان انقلابی
‼️نخواهیم گذاشت #مقلدان_متوکل_عباسی بوی عطر شهدا را از کوچه پس کوچههای شهرمان از بین ببرند!
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حذف نام شهید اینبار از خیابان شهید فیاضبخش ، خیابان موازی با خیابان بهشت محل شورای شهر و شهرداری تهران!!!
اضافه کردن واژه شهید توسط جوانان آتش به اختیار انقلابی...
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختربچه کرمانی به همراه پدرش، کلمه شهید را به تابلوی بلوار شهید دادبین کرمان برگرداند.
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
در #عملیات_خیبر مسئولیت حفظ #جاده_خندق با لشکر ما بود. یکی از سخت ترین کارها رساندن تدارکات به پد ها بود. از آنجایی که تدارکات باید در شب تاریک و با سرعت پایین انجام می گرفت و رانندهها این اصل را رعایت نمی کردند تلفات ما بالا می رفت. حسین تصمیم گرفت به کمک معاونانش این کار را انجام دهد. در یکی از سرویس ها همراه حسین بودم که وسایل پیش ساخته بهداشتی و توالت صحرایی را به پد میبردیم.
بین راه انواع قوطی های کمپوت و #کنسرو و ساندیس به چشم میخورد که پس از استفاده کنارجاده ریخته شده بود. حسین با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد و به مسئولان گفت: «اینجا خاک است و خاک هم پاک. نباید هر چیزی دستمان رسید بریزیم اینجا. شما داخل خانه خودت هم این قدر #آشغال می ریزی».
دستور داد چند نفر را به خط کند تا تمام زباله ها را جمع کنند و تا زباله ها جمع شدند آنجا را ترک نکرد.
#شهید_حسین_خرازی
#سیره_محیط_زیستی_شهدا
#نظافت_محیط_زیست_در_سیره_شهدا
راوی: منصور سلیمانی
#کتاب_زندگی_با_فرمانده ؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه ۴۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔰 پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران:
🔻بسمه تعالی
یاد و نام شهیدان مایهی سربلندی ملت و نشانهی راه به سوی پیروزی است. فداکاری شجاعانهی آنان است که عظمت ملتها و عمق مبانی فرهنگی و تمدنی آنان را به اثبات میرساند. همه وظیفه داریم نامهای نورانی شهیدان را #تکریم کنیم و عظمت جایگاه آنان را در یادها ماندگار سازیم. افتخاری است برای کوی ها و برزنها که نام #شهید و عنوان شهادت بر فراز آنها بدرخشد. این موهبت هماکنون در سراسر کشور وجود دارد و باید ادامه یابد.
سلام خدا و اولیائش بر شهیدان عزیز.
سیّدعلی خامنهای
۳ مهر ۱۳۹۸
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha
منصور #شیطنت هایش را با خودش به جبهه آورده بود. #بادبادک های «الموت للصدام» ش در #پاسگاه_زید معروف بود. هر وقتی بیکار می شد، می پرید پشت خاکریز و فوری انگشت شستش را به دهانش می زد و برای تشخیص جهت باد بالای سرش می گرفت.
وقتی اوضاع مساعد بادبادک بازی بود، بادبادک هایش را سمت عراقی ها روانه می کرد. صدای #خنده های ما و صدای تیر اندازی های مدام عراقی ها به هم می آمیخت. آن قدر آسمان را سوراخ می کردند تا صدام را زمین بزنند.
#شهید_منصور_باقری
#سیره_تفریحی_شهدا
#تحقیر دشمن
راوی: حاج حسین یکتا
#کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۲۸۶.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | نقطههای نورانی
🔹 نماهنگی از پیام رهبرانقلاب بهمناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران.
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
https://eitaa.com/boreshha
هشت روز مانده بود به #اربعین ۱۳۹۳. شب ساعت یازده بود بود که مجید سراسیمه آمد خانه. گفت وسایلم را جمع کن که عازم #کربلا هستم.
گفتم: زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم. عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند.
چه رفقایی و چه سفر اربعینی. تا برسند مرز مهران صدای آهنگ شان و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند.
مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع)، کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم دیر بر می گشت آن هم با چشم های خون. رفقا مانده بودند که خود مجید است یا نقش جدید.
پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید، پایش که رسید #بین_الحرمین ، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر یا حسین یا حسین بود و اشک و ناله.
وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.
او حرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود.
#شهید_مجید_قربان_خانی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_امام_حسین
#پیاده_روی_اربعین
#کتاب_مجید_بربری ؛ زندگی داستانی حرّ مدافعان حرم شهید مجید قربان خانی، نویسنده: کبری خدا بخش دهقی،ناشر: دار خوین؛ نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۸؛ صفحه ۷۶-۷۸.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
♦️جسارت جریان خودباخته و غربزده اصلاحات علیه شهدا ادامه دارد
🔹 از #کرمانشاه خبر رسیده تابلو ها رو تعویض کردن و اسم شهدا حذف شده
🔹هیچوقت هیچ کار مدیران غربزده اینقدر زود پیش نمیرفت که تو حذف اسم #شهید همت کردن
🔹گفته شد که سناریوی حذف اسم شهدا از معابر و خیابانها در راستای تعهدات پنهانی مدیریت غربزده حاکم بر کشور به غربیها ذیل سند استعماری ۲۰۳۰ می باشد.
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
https://eitaa.com/boreshha
زیاد پیش می آمد سرباز یا بسیجی کم سن و سال بیاید منطقه، برای بازدید یا تفریح . مجید با خودش می بردشان پشت #میدان_مین . کار را نشان شان می داد. به قول خودشان پاگیرشان می کرد. با خنده ها و شوخی هایش، با خاکی بودنش روی دل ها اثر می گذاشت. می گفت: «هر کدام از این ها که بر می گردند شهرها و دیارشان؛ باید روی جماعتی اثر بگذارند و #فرهنگ سازی کنند».
جوانی دانشجو با موهای دم اسبی، با کاروان #راهیان_نور آمده بود جنوب، آن هم محض کنجکاوی. مجید برایش خاطره می گفت. او هم گریه می کرد. آویزان شده بود به پنجره های معراج شهدا. با شهدا عهدی بست.
مراسم ترحیم مجید بود. جوانی با ظاهری حزب اللهی دست انداخت گردنم. گریه اش هق هق بود. به سختی شناختمش، همان جوان دانشجوی دم اسبی بود.
گفت ” بر سر عهد با #شهدا هستم.”
#شهید_مجید_پازوکی
#سیره_فرهنگی_شهدا
#روایتگری_شهدا
#مجموعه_یادگاران ، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی ، نویسنده: افروز مهدیان ناشر: روایت فتح نوبت چاپ: اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره۷۷ و ۹۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
شهرداری اردبیل در اقدامی زیبا عکس و مشخصات شهدا را در کنار نام مبارکشان در ورودی کوچههای شهر نصب کرده است.
yon.ir/MGT3a
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
https://eitaa.com/boreshha
عبد الله عینکی داشت که هر چند وقت یک بار دسته اش در می رفت و یا می شکست. شیخ نخ یا سیمی پیدا می کرد و به عنوان لولا به آن می بست و به کار می انداخت و در جواب اطرافیان که می خواستند قاب عینکش را عوض کند، می گفت: «همین که #هیدرولیکی شده است، خیلی خوب است».
یک بار عینکش شکست. اطرافیان خوشحال شدند که بالاخره شیخ #عینک نویی خواهد خرید.
وقتی از شهر برگشت، همان عینک را با ۱۵۰ تومان تعمیر کرده بود. می گفت: حالا دیگر نو شد.
#شهید_عبد_الله_میثمی
#سیره_اقتصادی_شهدا
#دنیاگریزی_در_سیره_شهدا
#کتاب_تنها_سی_ماه_دیگر ، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ ص ۱۱۸.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
وقتی تاریخ مراسم #عروسی قطعی شد، از فردای ماه رمضان افتادیم دنبال مقدمات مراسم. قرار بود از #جهیزیه چهار وسیله یخچال، تلویزیون، فرش و ماشین لباس شویی را حمید بخرد. بقیه جهیزیه را تا حد امکان همراهیم می کرد تا بخریم.
در همان روز اول خرید حمید گفت: وقتی حضرت آقا گفته اند از #کالای_ایرانی حمایت کنید، ما هم باید گوش کنیم و جنس ایرانی بخریم.
هر فروشگاهی که می رفتیم دنبال جنس ایرانی بودیم. نظر هر دوی ما هم همین بود تا حد امکان جنس ایرانی.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#سیره_اقتصادی_شهدا
#حمایت_از_کالای_ایرانی
#کتاب_یادت_باشد ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحه ۱۱۸.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#شهید_امروز
#شهید_مجید_پازوکی
مطالب و خاطرات مربوط به این شهید عزیز را در زیر مشاهده بفرمایید.
ytre.ir/oWx
@boreshha
هدایت شده از پلاک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 به نیابت از شهدا
🎙توصیه حاج حسین یکتا به زائران اربعین
Channel: @Pelak_channel
instagram.com/pelak_page
انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر پیاده اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند. پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند.
وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین».
نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان».
راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
کتاب_دیدار_پس_از_غروب ؛ شهید مهدی نوروزی(مدافعان حرم ۱)؛ نوشته منصوره قنادیان، ناشر: روایت فتح، چاپ سوم؛ ۱۳۹۵؛ صفحه ۳۸.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
الشهيد فتحي الشقاقي في رثاء السيد عبَّاس الموسوي.mp3
1.17M
نغر گفتار #شهید_فتحی_شقاقی در رثای #شهید_سید_عباس_موسوی که هیچگاه کهنه نمی شود.
#قطعه_صوتی
#صدای_شهیدان
#شهدای_مقاومت
هذه الأمة على موعد مع الدم،
دم يلون الارض
دم يلون الافق
دم یلون التاريخ
دم يلون الدم و نهر الدم لا یتوقف دفاعاً عن العقیدة دفاعا عن الارض و الافق و التاریخ دفاعا عن الحق و العدل و الحریة و الکرامة و انتم یا اهل بیت رسول الله من حمزة الی ابی عبد الله الحسین و الی السید عباس الموسوی تضیئون بدمکم الطاهر هذا الوادی و هذا الحور کلما اشتد الکر و کلما ازدهمت الدنیا.
@khateshahadat
صبح ها در مسجد مهدیه مراسم #دعای_ندبه داشتم و شهید مدنی خودشان سخنرانی می کردند. مراسم به حدی با استقبال مردم مواجه شده بود که از شهرهای دیگر هم برای شرکت در مراسم می آمدند. ایشان در منبر مستقیم و غیر مستقیم از #امام_خمینی (ره) یاد می کردند و به من هم گفته بودند که در پایان دعا امام را دعا کنم: «اللهم ایّد حماة الدین لاسیما سیدنا و مولانا آیت الله العظمی الخمینی» و همه مردم یک صدا الهی آمین می گفتند.
چند نفر از سرشناسان، از این دعا خیلی می ترسیدند که ساواک برخورد کند و جلسه را به تعطیلی بکشاند. بارها به من تذکر دادند. وقتی حریف من نشدند، میکروفون را در اختیار من نمی گذاشتند تا دعا کنم.
یک بار شهید مدنی گفت: یا باید آن دعا را بخوانی و گرنه من دیگر به این مراسم نمی آیم.
دوباره ذکر دعا برای امام (ره) از سر گرفته شد.
#شهید_سید_اسدالله_مدنی
#سیره_فرهنگی_شهدا
#ویژگی_های_هیئت_انقلابی
راوی: علی اصغر فریدی
#کتاب_سید_اسد_الله ؛ خاطراتی از شهید سید اسد الله مدنی، نویسنده: علی اکبری مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: اول – ۱۳۹۳؛ صفحه ۳۶-۳۵.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
به ابراهیم گفتیم: نمی خواهی #ازدواج کنی؟
گفت چرا؟ هر کس بخواهد با من ازدواج کند یک شرط دارد و آن این است که بتواند پشت یک ماشین با من زندگی کند. من جلو می نشینم و او همان پشت همراه من زندگی کند. ما خیلی تعجب کردیم.
گفتیم شاید خانه ندارد به همین خاطر چنین شرطی را می گذارد. برایش خانه ساختیم. گفتیم. این هم خانه. زنت اینجا بماند تو هر کجایی می خواهی برو و هر وقت دلت خواست برگرد.
زیر بار نمی رفت. می گفت: زنی را می خواهم که شریک و همدمم باشد و هر کجا رفتم دنبالم بیاید.
پس از مدتی خبر داد که فرد مورد نظرش را یافته.
گفتم: قبول کرد با تو پشت ماشین زندگ یکند. خندید و گفت: تا هر کجای دنیا هم بروم با من می آید.
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#سیره_خانوادگی_شهدا
#مؤلفه_های_انتخاب_همسر
راوی: پدر شهید.
#کتاب_برای_خدا_مخلص_بود ؛ خاطراتی از شهید محمد ابراهیم همت، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یاز رهرا (س)، نوبت چاپ: یازدهم- زمستان ۹۵ ، صفحه۲۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/