قبل از انقلاب حمید #کتاب های دکتر شریعتی و #شهید_مطهری را از تهران میخرید می آورد دزفول. این کتاب ها در آن دوره کتب ممنوعه بودند. اگر از کسی میگرفتند اذیتش میکرد.
وظیفه فروش کتاب ها با حسین بود. آنها را داخل کارتن میگذاشت و هنگام #اذان_صبح کنار مسجد آیت الله قاضی می فروخت. وقتی هم هوا روشن می شد، برمی گشت.
هیچ کس باور نمی کرد که پسر بچه های #یازده ساله توزیع کننده کتابهای ممنوعه باشد.
یک بار قرار بود یک #کارتن_کتاب را روی دوچرخه از میدان مثلث تا حسینیه ابوالفضل علیه السلام بیاوریم. آن روز نظامی ها داخل خیابان بودند و همه چیز را تحت کنترل داشت. وسط کوچه که رسیدیم نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. چون حتماً داخل کارتن را بازرسی می کردند.
حسین گفت: از لباس های تان در بیاورید و روی کتاب ها بیاندازید.
یک نظامی ها جلوی مان را گرفت و پرسید: داخل کارتن چه دارید؟
گفتیم لباس. وقتی دید بچه ایم بی خیال مان شد.
راوی: فرزانه خبری(خواهر شهید) و علیرضا بهشتی
#شهید_عبدالحسین_خبری
#ترویج_فرهنگ_کتابخوانی
#پخش_چریکی_کتاب
کتاب آسمان خبری دارد؛ روایت زندگی و خاطرات نوجوان عارف شهید عبد الحسین خبری، نویسنده: گروه روایتگران شهدای دزفول، ناشر: سرو دانا، تاریخ چاپ: دوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۲۸ و 29.
@boreshha
ادامه مطلب قبل...
برش سوم:
بعد از ازدواج هم این عادت از سرش نیفتاد. تا جایی که #مهریه خانمش هم کتاب بود. یک دوره #کتاب_وسائل_الشیعه. اول از همه هم شروع کرد به خواندن کتاب النکاحش.
هر وقت از خانه به منطقه می رفت، با خودش کتاب می برد. آخرین کتابی که خواند #کتاب_ارشاد شیخ مفید بود که در وقایع مربوط به اهل بیت (ع) است. وقتی شهید شد یکی از چیزهایی که به من دادند به عنوان وسایل شهید همین کتاب بود.
#شهید_حسن_باقری
#سیره_فرهنگی_شهدا
#فرهنگ_کتاب_خوانی
#ترویج_فرهنگ_کتابخوانی
#مهریه_همسران_شهدا
راویان: خواهر و همسر شهید و خلیل سبحانی و مصطفی رحیمی؛ هم محل های شهید
#کتاب_ملاقات_در_فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه ۲۲-۲۳ و ۳۰-۳۱ و ۵۳ و ۱۶۰-۱۶۱ و ۳۱۰.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
🔺ترویج فرهنگ کتابخوانی!
▫️راویان: اسدالله توسن و مادر شهید:
🔷برش اول:
🔹هر بار که از شهر می آمد، کتاب و نوار جدیدی از جمله سخنرانی استاد مطهری، با خودش سوغات می آورد. مشتری های پر و پا قرص او که اغلب بچه ها بودند، همیشه انتظارش را می کشیدند.
🔸 چمدان کتاب و نوار را با نظم خاصی چیده بود و آنها را به شرط این که کسی بپذیرد کتاب را کامل بخواند و نوار را تا آخر گوش کند، به او می بخشید.
🔶برش دوم:
🔸دفعه ی آخر، قبل از رفتن به جبهه، کلید چمدانش را داده بود به همسر برادرش و گفته بود:«این رو فقط تحویل مادرم بدید».
🔹بعد از شهادت مهدی، چمدان را باز کردم. پر از کتاب، نوار، قرآن، مفاتیح بود؛ وصیت نامه اش هم در آن بود.
🔅 گفتم مردم شاهد باشید این ها دارایی جوان من بعد از این همه تکاپو و تلاش در دنیاست.
#شهید_مهدی_توسن
#سیره_فرهنگی_شهدا
#ترویج_فرهنگ_کتابخوانی
📚کتاب خاکریز هزار و یک صفحه ۲۶ و ۴۹
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir