eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
346 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
واقعی اگر یک معصیتی را انجام دهد، سنگینی آن را مانند کوه احد بر روی شانه اش احساس می کند؛ اما اگر معصیتی انجام دهد، مانند کسی است که مگسی را از روی صورتش بلند کند. کتاب عارفانه صفحه 86. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران
بچه ها باید شما معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید. کتاب عارفانه صفحه 39 ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران https://eitaa.com/joinchat/1348665433C2abac165d0
(6) با این بیان سابق می شود که سیره شهدا به خودی خود، اعتباری ندارد و حتما در بین شهدا نیز کسانی بوده اند که شاید هم داشته اند، ما با پایه قرار دادن اصولی که از آیات قرآن و سیره اهل بیت (ع) استخراج می شود، به آن قسمتی از سیره شهدا اقتدا می کنیم که با اصول برگرفته از سیره آن بزرگواران باشد. این ما در بیان سیره شهداست. آن قسمت از سیره شهدا مورد استناد و استشهاد و تبلیغ قرار می گیرد که دعوت کننده به در بعد سیاست، اجتماع، اخلاق فردی و خانوادگی باشد. خلاصه اینکه نردبانی است که مردم را به کلام و (ع) و دستورات عملی اسلام رهنمون شود. برای نمونه: اگر با ترک گناه، حالتی به او دست می دهد که گوش باطنی اش باز می شود و صدای تقدیس و تسبیح زمین و زمان را می شنود، این خاطره، تکیه به روایاتی دارد که می فرماید: 🔹«غُضُّوا اَبْصارَکم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ» [بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏101، ص: 41] چشمهایتان را (از نامحرم) بپوشانید تا عجایب و شگفتی ها را ببینید. 🔸«اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبْلیسَ‌ فَمَنْ تَرَکها خَوْفاً مِنَ اللهِ اَعطاهُ اللهُ ایماناً یَجِد حَلاوَتَهُ فی قَلْبِهِِ» [بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏101، ص: 38] نگاه به نامحرم تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کس آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی اش را در دل خویش احساس کند. ادامه دارد... ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
👆ادامه مطلب قبل 🔅بیست دقیقه می شد که سر جلسه بودیم اما نه از آقای معلم نه از احمد علی خبری نبود. آقای ناظم هم مدام دانش آموزان را به سکوت دعوت می کرد تا معلم برگه سؤالات را بیاورد. مدام از داخل کلاس سرک می کشیدم و منتظر احمدعلی بودم. 💠بالاخره معلم برگه به دست وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: «از دست این دستگاه تکثیر. کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده شود». 🔹تا معلم برگه را داد به دست یکی از دانش آموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش، هیچ کسی را داخل کلاس راه نمی داد، گفت: نیری برو بشین سر جات. ▫️من و احمد علی هر دو امتحان دادیم، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود و خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود ولی من نه. 📚؛ خاطرات شهید احمدعلی نیری؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. صفحات ۲۴-۲۵ و ۲۶ و ۳۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir