رفتار فضل الله با #ساواکی ها هم عجیب بود. یک دفعه ریختند خانه مان. همه شان لباس شخصب بودند به جز یکی شان که لباس نظامی داشت با کلی درجه و واکسیل و مدال. دادستان ارتش بود.
آمدند کتاب خانه.
نظامی درجه دار به لباس شخصی ها گفت: می خواهم این کتاب خانه را برایم شخم بزنید. کتاب به کتاب، ورق به ورق.
فضل الله اما آرام و خنده رو. رفته بود آشپزخانه برایشان #چای و میوه می آورد و تعارفشان می کرد. انگار که عزیز ترین مهمان هایش هستند.
من راضی نبودم و زیر لب می گفتم: درد بخورند الهی.
فضل الله می گفت: نگو سید خدا! این طوری نگو. بگو این ها حبیب خدایند و #مهمان ما و احترام بهشان واجب است.
#شهید_فضل_الله_محلاتی
#مدارا_با_دشمن_در_سیره_شهدا
#سیره_اخلاقی_شهدا
راوی: اقلیم سادات شهیدی؛ همسر شهید
مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۱؛ محلاتی به روایت همسر شهید، نویسنده: معصومه شیبانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: دوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۳۰-۲۹
وقتی قضیه ۱۵ خرداد پیش آمد ساواکی ها در به در دنبالش بودند. دوازده روز خانه به خانه، جا عوض می کرد.
شب اول در خانه اول، با آقایان اعتماد زاده، شجونی و مروارید #استخاره می گیرند، برای رفتن خوب می آید.
برای اینکه شناسایی نشوند، می روند چهار دست #لباس_شخصی می آورند. اکثر همراهان می پوشند؛ اما فضل الله زیر بار نمی رود.
می گوید آمدیم زد و من #شهید شدم. دلم نمی آید با لباس عاریتی شهید شوم. اصلا شهادت را با همین لباس خودم دوست دارم.
وقتی هم که #زندان_قزل_قلعه بود یکی از چیزهایی که مجاز بودیم ببریم، #لباس_روحانیت بود. یک دست #عبا و #عمامه تمیز برایش می بردم.
#شهید_فضل_الله_محلاتی
#سیره_حوزوی_شهدای_روحانیت
#تقید_به_لباس_روحانیت
راوی: اقلیم سادات شهیدی؛ همسر شهید
مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۱؛ محلاتی به روایت همسر شهید، نویسنده: معصومه شیبانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: دوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۲۲-۲۱ و ۲۸ .
@boreshha
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم
#کلیپ
#معرفی_کتاب
#کتاب_قاصد_خنده_رو
#شهید_فضل_الله_محلاتی
#شهدای_روحانی
کتاب قاصد خنده، نوشته فرهاد خضری و نشر روایت فتح می باشد.
کتاب «قاصد خنده رو» زندگی شهید حجت الاسلام شیخ فضل الله مهدی زاده محلاتی را از نگاه چهارده راوی بازگو می کند. بخش اصلی این خاطرات به سال های قبل از انقلاب باز می گردد و به چگونگی شکل گیری حلقه مبارزان توسط امام خمینی (ره) اشاره دارد.
@khateshahadat
هدایت شده از
🔰انقلاب ما انقلاب بزرگی بود. نقطه قوت هم زیاد داشت؛ ولی بعضی وقت ها، بعضی جاها نتوانستیم بعضی آدم ها را به خودمان جذب کنیم. به یکی گفتیم چرا تو #ریش نداری؟ به یکی گفتیم #چادرت کو؟ به یکی گفتیم: چرا #کراوات می زنی؟
سعی نکردیم این جور آدم ها را با رفتارمان به سمت خودمان بکشانیم. متأسفانه خیلی ها را از خودمان دور کردیم و این اصلا درست نیست.
#شهید_فضل_الله_محلاتی
📚کتاب قاصد خنده رو؛ صفحه 112-113.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
📌یک حرف از هزاران
https://eitaa.com/joinchat/1348665433C2abac165d0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️مروری بر زندگی حجه الاسلام #شهید_فضل_الله_محلاتی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔅هم بند فضل الله یک کمونیستی بود که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود. همیشه نمازخواندن های دیگران را مسخره می کرد.
🔹 فضل الله که نماز می خواند، او را هم دعوت به نماز کرد.
▪️زندانی گفت: بی خود مرا با شیطان در جنگ نیانداز که من به چیزی اعتقاد ندارم.
🌦آن شب خیلی با هم صحبت کردند. زندانی همان شب خواب پدرش را می بیند که روبروی آتش تنور نشسته و عصبانی نگاهش می کرد.
🔸فضل الله چهل روز با او مدارا می کند تا آنکه بعد از چهل روز زندانی کمونیست پا روی غرورش می گذارد و از فضل الله کمک می خواهد. فضل الله می گوید دل سپردن اول راه است و پاک شدن از گناهان قدم بعدی.
🔷به حمام می فرستدش تا #غسل_توبه کند. لباس خودش را هم می دهد تا بپوشد و شهادتین بگوید.
🔶بعد از مدتی آزاد که می شود، به خانه برادرش می رود. همان ابتدای ورود مهر و جا نماز می خواهد و مسیر قبله را.
🌀برادرش آمده بود پی فضل الله. می گفت چه کردی با این برادر من که از اول عمرش نه نماز بلد بود و نه خوانده و نه روزه گرفته بود.
🔸هر چه می پرسید فضل الله طفره می رفت.می گفت: «اگر من هم چیزی گفته باشم، خودش آمادگی داشته».
#شهید_فضل_الله_محلاتی
#سیره_تبلیغی_شهدا
#خاطرات_زندان
▫️راوی: اقلیم سادات شهیدی؛ همسر شهید
📚مجموعه #نیمه_پنهان_ماه، جلد ۲۱؛ محلاتی به روایت همسر شهید، نویسنده: معصومه شیبانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: دوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۴۲-۳۹.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸