فرازی از #وصیت_نامه_شهید_عبد_الله_میثمی:
برادران عزيزم. اي رحمت خدا و اي امين خدا و اي عطای خدا !
شما سربازي #امام_زمان را فراموش نكنيد. برادرتان كه لياقت نداشت اما اميدوارم شما جزو انصار و ياران امام زمان باشيد.
بكوشيد با تقواي الهي تا از منبع اهل بيت بهره مند شويد.
#وصیت_نامه_شهدا
#شهید_عبد_الله_میثمی
#وصیت_نامه_موضوعی
#طلبگی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
عماد عاشق گمنامی بود.
برش اول:
بعد از #جنگ_سی_و_سه_روزه آمده بود ایران؛ همراه #سید_حسن_نصرالله. خانه رئیس وقت مجلس آقای حداد عادل با تعدادی از سیاسیون ایران دیدار کردند.
همه فقط سید حسن نصرالله را می شناختند و سعی می کردند باهاش عکس یادگاری بگیرند؛ اما نمی دانستند این مرد میان سال همراه سید که خیلی هم کم حرف می زند، کیست؟
عماد در هیچ یک از عکس ها نبود. برای اینکه نبودش عادی جلوه کند، رفت پیشت دوربین و تک تک عکس ها را خودش می گرفت تا در عکس ها حاضر نباشد.
برش دوم:
با اینکه مرد شماره یک کارهای سخت حزب الله بود، اما هیچ کس نمی دانست دقیقا در حزب الله چه کاره است؟
مادرش بودم. چند روز بعد از آزادی #جنوب_لبنان آمد دنبالم که برویم مناطق آزاد شده را ببینیم. توی راه به هر منطقه مهمی می رسیدیم اطلاعات ریز نظامی می داد؛ اینجا فلان پایگاه ارتش #اسرائیل است و در فلان تاریخ بچه های حزب الله به آن حمله کردند و یا اینکه اینجا پایگاه حزب الله بوده و اسرائیل بمبارانش کرده.
از او پرسیدم: تو این ها را از کجا می دانی؟
گفت: رفقا بهم توضیح دادند.
بعدها فهمیدم که عماد من فرمانده نظامی حزب الله بوده و خودش حاضر در همه این صحنه ها.
#شهید_عماد_مغنیه
#سیره_اخلاقی_شهدا
#گمنامی_و_فرار_از_چهره_شدن
#کتاب_ابو_جهاد ؛ صد خاطره از شهید عماد مغنیه، نویسنده: سید محمد موسوی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول؛ ۱۳۹۶؛ خاطره شماره ۸۱ و ۵۱-۵۲.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#خرده_روایت_ها
«من فردی بودم مستضعف که در دوران گذشته حتی نمی توانستم به مدرسه بروم.
در 9 سالگی پدر خود را از دست دادم. دو برادر دارم که یکی از آن ها دو سال از من بزرگتر است و دیگری کوچکتر.
بعد از اینکه پدرم را از دست دادم، با برادر بزرگ ترم مشورت کردم، به او گفتم: «برادر! یا تو به مدرسه برو و من کار کنم یا من به مدرسه میروم و تو کار کن» برادرم گفت: «فکر دیگری دارم» گفتم: «چه فکری؟»
گفت: «ما که نصف روز بیشتر به مدرسه نمی رویم، نصف دیگر روز را کار می کنیم» قبول کردم، ولی با آن قد کوچکی که داشتم هر کجا می رفتم کسی به من کار نمی داد، هر روز فقر و تنگدستی ما بیشتر می شد.
تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد و پس از مدتی کمیته و سپاه پاسداران تشکیل شد. برادر بزرگم علی با شور و شوق فراوان به سپاه رفت و در آنجا مشغول حفاظت از دین و قرآن شد».
دست نوشته ای از #شهید_عبد_العلی_مرادی
#زمان_شاه
#کتاب_فردی_مستضعف_بودم ؛ خاطرات شهید عبد العلی مرادی. نویسنده: انجمن فرهنگی هنری شهید بهروز محمدی. ناشر: دفتر نشر معارف. نوبت چاپ: اول-1392. صفحات 71.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_علی_سیفی_نسب:
معلمان عزيز و مسئول! اي كساني كه شغل مقدس انبياء (عليهم السلام) را داريد!
امروز ديگر مسئوليت شما در جامعه كنوني- كه احتياج شديد به رشد فرهنگ دارد- حساس تر است.
بچههاي پاك و معصوم، همانند خميري زير دست شما مي خواهند شكل بگيرند. در وحله اول خود را ساخته و بعد به ساختن آنها بپردازيد، و تا زماني كه خود را نساختهايد، نخواهيد توانست ديگران را بسازيد و تمام زحمات تان بي اثر خواهد بود.
#فطرت بچهها را بيدار كنيد و عشق خدا را در دل آنها شعله ور سازيد.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_علی_سیفی_نسب
#شهدا_و_امام_حسین (ع)
#عزاداری
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
توی مقر تخت هایمان کنار هم بود. ساعتم یک ربع قبل از اذان صبح زنگ می زد. زودتر بلند می شدم برای نماز شبی، دعایی، چیزی.
علی توی خواب و بیداری قرولند می کرد. پتویش را می کشید روی سرش و می گفت” عجب گیری کردم از دست شما بچه حزب الهی ها. نمی گذارید بخوابم.”
ساعت خودش سر اذان زنگ می زد . بعضی شب ها تنها می خوابید ، توی چادر فرماندهی.
یک شب یواشکی خودم را رساندم دم چادرش. چراغ خاموش بود اما صدای مناجاتش را می شنیدم.
تازه فهمیدم همه این کارهاش فیلم بوده برای مخفی نگه داشتن نماز شب هاش.
#شهید_علی_محمودوند
#سیره_عبادی_شهدا
#نماز_شب_شهدا
#عبادت_مخفیانه
#کتاب_یادگاران، جلد ۳۰، کتاب علی محمود وند، نویسنده: افروز مهدیان، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره ۸۹.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#معرفی
ضمن خوشامد گویی خدمت برگوارانی که به تازگی به جمع ما پیوستند جهت آشنایی با کانال چند نکته را عرض می کنم:
1. برشها؛ خود را به #روایت_شهدا به صورت #مستند ملزم می داند. تمامی مطالبی که در کانال گذاشته می شود #تولیدی می باشد و با منبع به رهپویان مسیر شهدا عرضه می کند. به همین علت ممکن است نتوانیم به صورت رگباری پست بگذاریم. معتقدیم که «قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ كار كم ادامه دار، اميدبخش تر از كار زياد و خسته كننده است.
2. قصد داریم شهدا را به صورت #کاربردی روایت کنیم. لذا تا حد ممکن #فاصله_اجتماعی خود را از رویکرد احساسی حفظ می کنیم. به همین علت ممکن است برخی پست ها نسبتا طولانی باشد.
3. این کانال، اختصاص به #خاطرات_مکتوب دارد. کانال های دیگر ما در بخش کتاب صوتی فرهنگ جهاد و شهادت و فیلم و صوت فرهنگ شهادت ، یک حرف از هزاران را از بخش اطلاعات کانال می توانید پیگیری کنید. سایت برشها هم محصول همین کانال هاست.
4. برای ادا کردن حق شهدا، در هر ماه به خاطرات شهدای همان ماه می پردازیم. الان در خدمت شهدای بهمن ماه می باشیم. فهرست شهدای هر ماه همیشه به بالای صفحه سنجاق می شود و با هشتگ ها قابل دسترسی است.
5. دست یاری همه بزرگواران را به گرمی می فشاریم و "ما همه گوشیم" برای شنیدن طرح، انتقاد و پیشنهادات دوستان.
پشتیبان کانال:
@boreshha_ir
به صورت ناشناس
https://b2n.ir/424648
.
ای شأن نزول آیه های کوثر
از آسیه و هاجر و مریم برتر
وقتی که خدا تو را به احمد بخشید
فرمود به او : صَلِّ لِرَبّک وَالنحَر
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا(س) و #روز_مادر را به همه مادران مخصوصا مادران و همسران شهدا تبریک عرض می کنم.
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_محسن_گلستانی:
یاد تمامی شهدا را همیشه زنده نگه دارید و دعا کنید که خداوند تمام شهدا را با شهیدان صدر اسلام و با ائمه و اولیای خودش محشور بسازد.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_محسن_گلستانی
#یاد_شهدا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/