eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
350 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی الله با اینکه با شروع درگیری های اول انقلاب، درس و مشق و دانشگاه را گذاشت کنار؛ اما بزرگی داشت پر از کتاب. همه شان را خوانده بود. از جبهه هم که می آمد، برای همسرش تهمینه می خرید. همسرش درس هم که می خواند، می نشست کنارش و کتاب هایش را زیر و رو می کرد و همه را می خواند. مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۹، چراغچی به روایت همسر شهید؛ نویسنده: مهدیه داودی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: یازدهم؛ ۱۳۹۵؛ صفحه ۲۲
#پوستر | احرام عشق ⚪ ۱۵مرداد سالروز شهادت سرلشگر خلبان شهید عباس بابایی ◽خانه‌طراحان‌انقلاب‌اسلامی ◽ طراح: کارگاه‌طراحی سه‌درچهار @khattmedia
از وقتی کاظم رفته بود لبنان، خبری از او نداشتم. در فراق او گرفته بودم و نحیف و لاغر شده بودم. مادر شوهرم به بهانه پیدا کردن کاظم مرا آورد اهواز که از این حال و هوا بیرون بیایم. وقتی اتفاقی در خیابان پیدایش کردم، زبانم بند آمده بود و پایم بی حس شده بود و دیگر توان راه رفتن نداشتم. خانه که آمدیم و رنگ و رویم را دید، خیلی ناراحت شد. محکم می زد روی پایش و سرش را تکان می داد. وای اکرم! نگو شدم که دیوانه ام می کنی. مرا شرمنده می کنی. من کیم که به خاطر من خودت را به سختی می اندازی؟! گوشه لبش بود. وقتی پرسیدم : «حالا بگو لبت چه شده؟» اشکش جاری شد. اشک هایم را با گوشه انگشتش پاک کرد و سرش را انداخت پایین و گفت: در این مدت این همه سختی کشیدی و قیافه ات شبیه بیماران روانی شده، آن وقت تو نگران تبخال روی لب منی! حال و هوایی داشت آن روز. راوی: اکرم حاج ابوالقاسمی؛ همسر شهید مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۶، رستگار به روایت همسر شهید، نویسنده: نجمه طرماح، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵ ؛ صفحات ۵۵-۵۳
شهادت حضرت امام باقر (ع) را خدمت همه دوستان تسلیت عرض می کنم.
#پوستر | مرد پولادین ⚪ ۱شهریور سالروز شهادت شهید لاجوردی توسط منافقین در سال ۱۳۷۷ ‌ ‌ ‌ ◽️ خانه‌طراحان‌انقلاب‌اسلامی ◽️ طراح: کارگاه‌طراحی سه‌درچهار @khattmedia
علی کبر در کارِ خانه خیلی کمک کارم بود. در ایام انقلاب امور پادگان ها به هم ریخته بود. من هم پرستار ارتش بودم. دو ساعت می رفت پادگان و می آمد خانه. وقتی ظهر می آمدم، بوی غذا تمام فضای خانه را پر کرده بود. گاهی می آمد کنار من می نشست و تلویزیون تماشا می کردیم. وقتی می خواستم طرف آشپرخانه بروم نمی گذاشت. می گفت کجا؟ وقتی می گفتم می خواهم ها را بشویم. می گفت: بنشین! با هم می رویم و می شوییم شان. می گفت: دلیل ندارد که مرد در خانه کار نکند. راوی: خانم شاطر آبادی؛ همسر شهید کتاب بر فراز آسمان؛ زندگی نامه و خاطرات سر لشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: نشر شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: ششم ۱۳۹۵؛ صفحه ۳۹
؛ نیش نوشت های پراکنده
#میگما ؛ نیش نوشت های پراکنده
#میگما ؛ نیش نوشت های پراکنده
ص۱
ص۲