eitaa logo
برش‌ ها
409 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
501 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته،کاربردی، و به استناد کتابهای چاپ شده روایت می کنیم تا بتوان آن را با دل زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺هدیه آقای شوشتری! ▫️طیبه درری سرولایتی: 🔹شب، وقتی پیکر نورعلی را در معراج شهدا گذاشتند، من به دلیل بیماری نتوانستم معراج بروم؛ ولی همسر شهید برونسی به معراج رفته بود. 🔸همان شب سر تابوت نشسته بود و با گریه گفته بود: «شما امید ما بودید. در زنده بودنت خیلی به ما توجه داشتی. بچه های من دوباره یتیم شدند. حالا جواب بچه ها رو چی بدم... شهدا همدیگر رو می بینند؛ اگر شهید برونسی رو دیدی به او بگو بعد از هجده سال از خدا برای دخترم فاطمه یه اولاد میخوام». ⚡️ مراسم چهلم نورعلی را برگزار کردیم و برای فاطمه هم خبری از اولاد نشد. 🍁همسر شهید برونسی می گفت:«در مراسم چهلم گفتم معلوم شد شما و شهید ما، همدیگر رو ندیدید؟ پس چرا خبری از اولاد برای فاطمه نیست؟». 🔹عجیب اینکه ماه بعد، دختر شهید برونسی پس از هجده سال زندگی مشترک باردار شد و در سالگرد شهید فرزند سه ماهه اش فاطمه زهرا را همراهش آورده بود. 🔸در سالگرد نورعلی هوا خیلی سرد بود. به خانم برونسی گفتم:«این بچه رو برای چی آوردید؟». 🍁گفت: «آوردیم تا شهید شوشتری ببینه و بدونه که به دعای چه کسی دنیا آمده.» ⚡️حالا خانواده شهید برونسی فاطمه زهرا را «هدیه آقای شوشتری» صدا می زنند. 📚کتاب نیمه پنهان ماه، جلد ۳۰، صحفه ۱۰۵_۱۱۰. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺شهید غریب! 🌱حاج‌ احمد متوسلیان برای چهلم حسین به زرین‌شهر آمد و با همرزمان حسین به مزار فرزندم رفتند، حاج احمد خودش را روی قبر انداخت و بعد از اینکه که خوب گریه کرد، گفت: چرا قبر حسین این قدر غریب است؟ 💠چند نفر از مسئولان شهر هم که آنجا بودند توجیه کردند که به زودی قبر حسین را ساماندهی می‌کنیم و... 💢حاج احمد گفت: لازم نکرده! و بعد هم دست توی جیبش کرد و مقداری پول درآورد و به یک نفر گفت: تا دو ساعت دیگر که من توی این شهرم، باید این قبر درست بشه. 🔹حجله حسین را با دست خودش بالای سرقبر حسین نصب کرد، وقتی کار تمام شد، نگاهی به عکس داخل حجله انداخت و گفت: حسینم چرا تو در شهر خودت این قدر غریب و مظلومی؟ ▫️راوی: حاجیه خانم فاطمه صادق‌زاده مادر شهید 📚 ؛ خاطرات شهید حسین قجه ای. نوشته احمد مدحی. ناشر: نشر ستارگان درخشان. نوبت چاپ: سوم-1392. صفحه 110. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رزمنده‌ای که با پای بسته، ده‌ها نفر را نجات داد! ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺وقتی که رفت... 🔹قرار بود سی ام فروردین ۹۳ اعزام شود. روز ۲۵ فروردین با عجله آمد خانه برای خداحافظی. لباس هایش را بستم. تا رفتم داخل اتاق گفت: مامان من رفتم خداحافظ. برق از سرم پرید. 💢خداحافظی هایش لذت دیگری داشت. آن قدر بغلش می کردم و می بوسیدمش که حد نداشت. خودش هم خوشش می آمد. می گفت: مامان! بوسم کن، حالا پیشانی ام، حالا لپم، حالا ابرویم. 🌀اما موقع رفتن نگذاشت بغلش کنم. تا خواستم بغلش کنم مچ دستم را گذاشت روی سرش بوسید و گذاشت روی قلبش. 🌦دوباره خواستم ببوسمش. گفت: نه. 🔅سریع رفت سوار ماشین شد. حتی یک دست هم تکان نداد. می ترسید موقع رفتن دلش بلرزد. وقتی پیکرش را آوردند، کفن را که کناز زدم خنده ام گرفت. با صورت سالم برگشته بود تا تمام بوسه هایی را که به من بدهکار است، از او بگیرم. در سیره شهدا ▫️راوی: مادر شهید 📚مجله فکه، شماره ۱۸۰؛ اردیبهشت ۱۳۹۷؛ صفحه ۵۷-۵۶. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فرزند شهیدی که از آقا در خواست زیارت کربلا داشت، از خاطره کربلا رفتنش میگه! 🔸کاربر عرب برای این ویدیو نوشت:عشق، ایمان و اعتقاد ایرانیان بسیار عمیق و غیرقابل توصیف است.
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتگری سردارقاسمی از آرزوهای شهید محسن حاج بابا 🔹محسن به یکی از دوستانش گفته بود: «دلم می خواهد طوری شهید شوم که نتوانند تکه های بدنم را جمع کنند». 🌀به مراد دلش هم رسید. گلوله توپ به ماشینش خورده بود. همراه دو نفر دیگر سوخته بودند. باقی مانده پیکرش را در پلاستیکی جمع کرده و پشت آمبولانس آوردند. 🔸آخر هم نتوانستند همه بدنش را جمع کنند. یک تکه از بدنش در سر پل ذهاب ماند . الان هم دو مزار دارد یکی در تهران و یکی در محل شهادتش. ⚡️تا تکه های بدن فرمانده جبهه سر پل ذهاب را پشت آمبولانس دیدم، بی خجالت بلند بلند گریه کردم مثل همه. ▫️راوی: حاج حسین یکتا 📚 ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۱۱۲. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🌹☀️🍃 ﷽ 🍃☀️🌹 🚩 امام رضا علیه السلام : ♦️ هركس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در رى يا خواهرم را در «قم» زيارت كند كه ثواب زيارت مرا در مى‌يابد. 🚩 امام صادق علیه السلام : 🔸 أَنَّ زِیارَتَهَا تُعَادِلُ الْجَنَّةَ 🔹 براستی زیارت او (حضرت معصومه) برابر با بهشت است. 🎊 میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک 🎊 ჻ᭂ⸙🍃🌹🍃⸙჻ᭂ࿐
ریحانه - فرزندان شهدا.pdf
337K
📖 کتابچه | پدرانه‌ای برای فرزندان شهدا 🌷 به مناسبت ایام مبارک ولادت حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) «ریحانه» کتابچه‌ی «پدرانه‌ای برای فرزندان شهدا» که شامل توصیه‌های رهبر انقلاب خطاب به فرزندان شهدا است را منتشر می‌کند. 🖥 @khamenei_reyhaneh
🌹پیکر شهید ستوان دوم پاسدار علی کبودوندی و دفترچه یادداشت این شهید 🔹شهید ستوان دوم پاسدار علی کبودوندی جمعی رسته پدافند لشکر10 سیدالشهداء (ع) سپاه البرز که در شیفت مرزبانی پاسگاه مرزی سیستان و بلوچستان بر اثر سانحه به فیض شهادت نائل گردید. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺تسخیر قلوب! 💠برش اول: 🔹کردستان هنوز نا آرام بود اما حسین هیچگاه با سلاح در شهر حرکت نمی کرد. می گفت: «من نیامده ام با این مردم بجنگم و برای آنها قدرت نمایی کنم، اینها تشنه محبت هستند. باید با آنها برادری کرد تا اوضاع آرام شود». 🌦الحق هم که شهر و منطقه را با همین مرام و منش، آرام و قلوب مردم کرد را تسخیر کرده بود. 💠برش دوم: 💢با حقوق ناچیزی که سپاه می داد، کفش و جوراب و لباس می خرید و به مدارس می برد. بچه های کرد را می بوسید و بینشان تقسیم می کرد. ▪️گفتم: برادر قجه ای! بعضی این بچه ها پدرشون کومله است؛ همان هایی که به خون ما تشنه و بچه های ما را سر می برند. ▫️گفت: «پدرشون این کار را می کنه. بچه که گناهی نداره. ما این بچه ها را به چشم پدرشون نگاه نمی کنیم». 🔅 خدا می داند همین رفتار حسین چقدر از نیروهای کومله و ضد انقلاب را به انقلاب و نظام متمایل کرد و شدند نیروی جان بر کف حسین قجه ای 📚کتاب الان وقت استراحت نیست، صفحه 74 و 78. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir