eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
23 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ایستاده از راست: شهید حاج عبدالرضا عابدی ،اصغر موحدی، علی پورخواجه و شهید عباسعلی کارگر 🌷 نشسته از چپ: شهید محمدمهدی جلیلی، شهید محمدعلی حاتمی،حسین دهقان (عباس) و حسن شیخ زاده (علی شیخ) 📨 ارسالی از خانم مهدیه عابدی (فرزند شهید) 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#شهدای_بهاباد #کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر 🌹 ایستاده از راست: شهید حاج عبدالرضا عابدی ،اصغر موحدی، عل
✍ دوستان عزیز آقایان محمدرضا دهقان، آشیخ حسین حاتمی، محمدحسین امینی پور،اصغر جعفری و محمدمهدی خواجه ای لطف کرده و با ارسال پیام، افراد حاضر در عکس را مشخص کردند که ویرایش شد. صمیمانه از این عزیزان سپاسگزاریم. 🙏
📨 آقا مهدی کاظمیان این عکس پر خاطره رو برامون فرستادن: 😘 📷 زنده یاد علی اصغر گرانمایه همیشه نقش منوچهر نوذری رو داشتن و مجری مسابقات و سرگرمی و اطلاعات عمومی بودن. اینجا جناب محمدحسن خانی زاده هم احتمالا دستیارشون هستن و در حال کمک... 🔸شرکت کننده ها رو دیگه شما مشخص کنِت 😌 همه رو خو نباد من بگم 😊 🆔 @chantehh
▪️نوشین روان جناب حاج حسین شجاعی بهابادی 📨 ارسالی از سرکار خانم فریبا شجاعی 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #مردم_بهاباد ▪️نوشین روان جناب حاج حسین شجاعی بهابادی 📨 ارسالی از سرکار خانم فریبا شجاع
سرکار خانم فریبا شجاعی 🔸با سلام و درود به همه اعضای محترم چنته: می خوام از فرصت «چنته» بهره برده و خاطراتی از پدربزرگ فقیدم حاج حسین شجاعی - که روح بزرگشون شاد باد - تعریف کنم ، اما قبلش لازم می دونم کمی از اخلاق و منش این مرد براتون بگم تا مرام و معرفت و نوع دوستی و مردمداری این بزرگان ؛ چراغ راه زندگی ما کوچک ترها و فرزندان ما و نسلهای آینده باشد: اولین ویژگی بارز حاج حسین شجاعی تواضع و فروتنی بود، ایشون با وجود سن بالا-حتی در آخرین سالهای عمرشون- به قدری متواضع بودن که وقتی به منزلشون می رفتیم نه فقط من ، که با همه نوه ها از احترام و تکریم چیزی کم نمیگذاشتند تا جایی که چند قدمی به استقبال میهمان میومدن، پیش پای فرزند من- که نتیجه ایشون بود- هم از جا بلند می شدند، دست می دادند و در حین احوالپرسیِ گرم با اشاره ی دست، میهمان- کوچیک یا بزرگ- را به صدر مجلس و بالاترین جای اتاق هدایت می کردن. به هنگام خداحافظی با وجود خواهش و قسم و آیه تا پشت در برای بدرقه مون همراهی می کردن. در برخورد با مردم به خصوص همشهری هاشون با کمال محبت و مهر و فروتنی رفتار می کردن ؛ پدرِ خدابیامرزم به نقل از مادربزرگم بی بی سکینه نفیسی تعریف می کردن : یه زمانی ( گویا بعد از جنگ جهانی دوم) قحطی و گرسنگی سراسر ایران رو فرا گرفته و میلیونها انسان در سراسر کشور و هزاران نفر در استان یزد بر اثر گرسنگی از دنیا رفتند(طبعاً بهاباد هم دچار این مشکل و فاجعه بزرگ انسانی بوده) پدربزرگم تصمیم میگیرن مردم آبادیشون رو ازین ورطه نابودی نجات بدن. بنابراین؛ خطر و سختی سفر طولانی و چندین باره و خطرناک آن زمان را به جون میخرن و به خراسون (به قول خودشون) و حتی دورترین منطقه خراسان یعنی سرخس سفر می کنند تا گندم رو به نرخ ارزانتری خریده و به دست مردم گرسنه بهاباد برسونن. باور کنید خییییلی قدرت و بی باکی میخواد یه مردی از یه آبادی کوچک بلند بشه با توکل به خدا و اعتماد به مردانگی و قدرتش،رنج این سفر پر دردسر را، اونهم نه با ماشین که با شتر و با وجود راهزنان خطرناکی که گرسنگی هم بهشون فشار آورده و حریص تر شدن ، بر خود هموار کنه تا بتونه برای مردم گرسنه ی شهرش آذوقه بخره و با شتر فرسنگها راه را پشت سر بگذاره و کاروان رو به سلامت به آبادیش برسونه چه چیزی جز وجدان بیدار، مرام و معرفت، انسانیت و نوع دوستی،احساس مسئولیت و تکلیف میتونه حاج حسین شجاعی را به این کار وادار کنه؟ یادمه چندین بار یکی از زنان بهابادی که زیاد به منزل عمه ام - حاج فاطمه شجاعی - رفت و آمد داشتند به ایشان میگفتن: اگر پدرتون اون روزا از خراسون آذوقه و گندم نمی آوردن، ماها و خیلی از مردم بهاباد الان زنده نبودیم. اینا رو گفتم نه به عنوان نوه ی آن بزرگمرد از پدربزرگم تعریف و تمجید کرده باشم، بلکه تمجید می کنم از مردان مردِ خطّه ی غیورپرور بهاباد تا نسلهای آینده، تاریخ این شهر را بخوانند و به پدران خود ببالند و از آنها به نیکی یاد کنند. روحشان شاد باد. 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #جشنهای_دهه_فجر_بهاباد 📨 آقا مهدی کاظمیان این عکس پر خاطره رو برامون فرستادن: 😘 📷 زنده
آقای اصغر جعفری 😍 🔸 نفر اول از راست : آقای نادرگرانمایه و نفر دوم کنار دستش: بنده حقیر 🔸 نفر اول از چپ : آقای علی کارگر (دامادآقای اکبری) هستن که اون زمونا علیرغم رفاقت جانانه، با هم رقابت جدی در درس داشتیم.
چَنتِه 🗃
#شهدای_بهاباد #کربلای_جبهه_ها_یادش_بخیر 📨 ارسالی از سرکار خانم زهره حاتمی 🔻دونفر نشسته از چپ: شهی
جناب آقای علی محمد دهقان بهابادی 📸 عکسی از هنرجویان هنرستان سال ۶۴ عملیات والفجر ۸ 🔹ایستاده از چپ: محمود ترحمی،حسین مقصودی،محمدرضا بخشی 🔹نشسته از چپ: شهید رضا امیری و اصغر امینی 🆔 @chantehh
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎵 میدونی دل اسیره 🎙 زنده یاد فرامرز اصلانی به من بگو بی وفا، حالا یار که هستی خزون عمرم رسید نوبهار که هستی شبتون بخیر 🌹 🆔 @chantehh
🗓 روز نهم ، صفحه نهم 📖 سوره بقره، جزء ۱ 🆔 @chantehh
آه، ای عشق تو در جان و تن من جاری  دلم آن سوی زمان با تو آیا دارد  ــ وعده ی دیداری ؟  ــ چه شنیدم ؟  تو چه گفتی ؟  ــ آری ؟ 📷 روستای زیبای جنگل در بهاباد-عکس از آقای مهدی حدادزاده 🆔 @chantehh
همافر شهید فتاح صالحی آسفیچی درسال ۱۳۴۱ در بخش آسفیچ شهرستان بهاباد متولد شد. وی در ۷ سالگی پدرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی را در آسفیچ با موفقیت به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به یزد رفت. فتاح تا سال اول دبیرستان ادامه تحصیل داد و بااوج گیری مبارزات انقلابی مردمی درس و تحصیل را رهانموده و به دریای خروشان مردم پیوست . با پیروزی انقلاب اسلامی، فتاح به عضویت کمیته انقلاب اسلامی و سپس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرمان درآمد. با شروع اقدامات ضد انقلاب در کردستان، عازم آن دیار شد. فتاح علاقه زیادی به همافری داشت و موفق شد دوره یک ساله ای را در تیپ ۵۵ هوابرد شیراز با موفقیت طی کند . شهید فتاح صالحی سپس عازم مناطق عملیاتی می شود و سرانجام درتاریخ ۲۷ اسفندماه ۱۳۶۴ در محور ماهشهر - خرمشهر به شهادت می رسد. مرقد پاک ومطهر این شهید والامقام در گلزارشهدای بخش آسفیچ زیارتگاه عاشقان و دارالشفای مومنین است. از این شهید والا مقام دو فرزند به نامهای حمیدرضا و محبوبه به یادگار مانده است. 🆔 @chantehh