#ماه_رمضان
غصه های ما ، حزن و اندوه های ما به اندازه وجود خودمان است .
شما اگه از چیزی غمگین و محزون شدید بدانید ظرفیت وجودی شما به اندازه همان شیئ بوده که دیگر گنجایش نداشته و ناله اش درآمده .
یکی با نداشتن یک فرش غصه دار میشود
یکی با نداشتن یک پرده
یکی با نداشتن یک خودرو و...
یکی وقتی پشت سرش عیبش را میگویند برانگیخته میشود
یکی وقتی تعریفش میکنند خوشحال میشود و..
اینها همه نشان دهنده آن ظرفیت وجودی شماست
ببینید ظرف وجودی ما چقدر تنزل کرده است
این انسانی که از سعه وجودی بالایی برخوردار است و از جوار حق تعالی هبوط کرده ببینید حالا اسیر چه بازیهایی شده .
درکودکی به خاطر یک اسباب بازی ناراحت میشد و اشک می ریخت وقتی بزرگتر شد و نوجوان شد فهمید آن اسباب بازی ارزش اشک ریختن نداشته مثلا گرفتار یک دوچرخه شد بعد گرفتار بازیهای دیگر
وقتی دوباره بزرگتر شد باز میبیند آن بازیچه های نوجوانی هم ارزش نداشته و چقدر ناپخته بوده
الان هم سنی از این شخص گذشته اگر دقت کند میبیند باز غم وغصه های او کودکانه است
اگر کسی بیدار نشود و به غم و شادی های خود جهت درستی ندهد و متصل به امام خود نکند
تا دم مرگ گرفتار همین بازیهای کودکانه است
بایک مدال ، بایک سمت ، بایک قولی که به او میدهند ،
با یک تعریف و تمجید
با یک تکذیب و انتقاد و بدگویی
و امثال اینها دائما دگرگون میشود
چقدر این ظرف وجودی ما کوچک شده
چقدر تنزل ؟
در حالیکه اولیاء خدا را اگر همه دنیارا به آنها بدهند خوشحال نمیشوند و اگر همه دنیا را هم از آنها بگیرند محزون نمیشوند.....
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
#ماه_رمضان
#جلسات_توحید
وقتی در توحید بحث میکنیم خیلی دقت لازمه خصوصا دقت در لغات و کلماتی که بکار میبریم
گفتیم موجودات دارای یک وجود و هستی هستند و یک ماهیت
که اصالت با وجود و هستی آنهاست وگرنه ماهیت اصالت نداره
ماهیت قدر و اندازه اون هستی رو نشون میده
اندازه و میزان نمودِهستی است
هر چه هست هستی است
اون هستی هر چقدر ظهور کرده باشه ماهیت های مختلف یا چیستی های مختلف را بوجود آورده
یا همون موجودات مختلفی که میبینید
بعد رسیدیم به ابتدای بحث وحدت وجود که تعریفی از وحدت وجود داشتیم
اگر کسی در جستجوی خدا باشه به این عنوان که بخواد یک موجودی جدا از موجودات دیگه و در میان موجودات دیگه بنام خدا بخواد پیدا بکنه به شرک افتاده
مثلا بگه آسمان هست زمین هست آب هست و..
در میان این موجودات موجود دیگری هم هست بنام خدا
فرقش اینه که همه موجودات به چشم دیده میشن و این دیده نمیشه
اگرکسی اینطور طرح کنه از اول اشتباه فرض کرده
اصلا خدا را خدا تصور نکرده
نمیشه اگر خدایی در عالم وجود داشته باشه موجود محدودی باشه در کنار موجودات دیگر
بلکه باید خدایی باشه که به تعبیر قرآن کریم (هو معکم اینما کنتم) یعنی هر کجا شما هستی او با شما باشه (هوالاول والآخر)
که همه اینها را توضیح خواهیم داد
وقتی ما میگیم خدا
یعنی اول و آخر همه موجودات
یعنی تمام موجودات از او پیدا شده اند وبه او بازگشت میکنند
یعنی همین که میگیم سنگ هست
آسمان هست
زمین هست
آب هست
انسان هست
حیوان هست و..
همان (هستی) که میگیم
اون کلمه (هست)
اون (هست) که نسبت به هر چیزی میگیم
اون هست رو تعمیم دادیم به یک هستی مطلق
که گفتیم این هست که وجود دارد یک هستی مطلقی است که شما در تمام مخلوقات این هست واین بودن و این وجود داشتن را میبینید
که همه موجودات و مخلوقات به اعتبار اون وجود دارند و هستی پیدا کردند
شما به موجوداتی که در اطراف هست وقتی دقت کنید
مثلاً آسمان هست
زمین هست
درخت هست
کوه هست
دریا هست
انسان هست
میبینید که همه اینها هستند
موجودند درسته ؟
معدوم که نیستند
دارید میبینید هستند
موجودند وجود دارند
اما نکته ای که هست این است که موجودات مقید هستند
هرکدام مقید به قیودی هستند
مقید به حدودی هستند
که باعث تفاوت انها از همدیگر شده
ولی در آن (هست) بودن
در آن (وجود) داشتن همه مشترکند
فقط در حدود وقیوداتی که دارند متفاوتند
خوب دقت کنید
شما میگید آسمان هست وجود دارد
زمین هست وجود دارد
درخت وجود دارد
سنگ وجود دارد
وجود درخت
وجود کوه
وجود دریا
وجود انسان
شما دارید یک وجود را مقید میکنی
همش صحبت از وجودی میکنی که نوع و شکلش عوض شده
یعنی وجود دارای حدود شد
مقید و محدود به درخت بودن
مقید به سنگ بودن
مقید به آسمان بودن
مقید به انسان قوی بودن
مقید به انسان ضعیف بودن
مقید به انسان جاهل
مقید به انسان عالم
همه اینها در وجود داشتن و هست بودن مشترکند
منتهی آن وجود مشترک و کلمه (هست ) و (وجود) که بکار میبیریم در هرکدام از اینها قید و حدودی برداشته
ماهیتش تغییر کرده
یا به عبارتی به نوعی متفاوت تجلی کرده
حتی این دو انسان تفاوتشون از کجا اومده ؟
از میزان تجلی اون هستی
از درجه اون هستی که در درون هردو هست
از اطوار آن هستی
درخت چیزی جز وجود نیست هستی است عدم که نیست
منتها یک وجود مقید و محدود
سنگ وجود است هستی است منتها یک وجود مقید و محدود
انسان یک وجود است یک وجود مقید و محدود
همه موجودات این گونه اند
حالا اگر چشم شما دو تا چیز نبینه اهول نباشه
ظاهر بین نباشه
این پرده حدود را
این پرده قیودات را کنار بزنه
یعنی اگر شما درخت را نبینی
درخت بودنش را نبینی فقط وجود را ببینی
یا سنگ را که نگاه کنیم آن سنگ بودن را نبینی اصل وجود را ببینی
یا به انسان اگر نگاه می کنی انسان بودن را نبینی وجودش را ببینی
آن وجود در همه مشترک است
وجود درخت
وجود انسان
وجود ملائکه
شما اگر این قید ها را این حد و حدود ها را نگاه نکنی
انسان را نگاه نکن
سنگ را نگاه نکن
درخت را نگاه نکن
همان وجود مشترک را نگاه کن
همان میشود خدا
می شود وحدت وجود
میشود هو معکم اینما کنتم
میشود هو الاول و الآخر
لذا خدا را در بیرون از عالم
بیرون از خودت
بیرون از این دیوار وفرش و میز نباید دنبالش گشت
در آسمانها نیست
شما همین موجودات را قید و حد و حدود و ظاهر را کنار بزن و اصل وجود را نگاه کن می شود خدا
وحدت وجود عرفانی لغزشگاه بسیار بزرگ
و خطرناکیه که اگر کسی درست درک نکنه ممکنه به پرتگاه کفر بیفته
بعضی معتقدند که این مبحث اصلا فهمیدنی نیست
دلیلشون هم اینه
که چون وحدت وجودی که در عرفان مطرحه از راه دیدن و چشیدن و ذوق و کشف حاصل شده
چیزی که با ذوق و کشف حاصل میشه ، با فهم قابل درک نیست .
چیزی که با علم حضوری ادراک بشه علم حصولی در برابرش عاجز خواهد بود...
#سید_علی_سیدعربی
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
04.mp3
19.42M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹
شب چهارم ماه مبارک رمضان
(چرا با وجود توصیه خدای متعال به دعا و استغفار در ماه مبارک ما روزه داران نشاط و توان این دستور را نداریم و بواسطه روزه سست و بی حال هستیم آیا خدا دستورش حکیمانه نبوده؟ )
استاد سیدعلی سیدعربی
مدت زمان ۳۸ دقیقه
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
#ماه_رمضان
#آیت_الله_محمدشجاعی(ره)
برخورد خوب با قلوب مؤمنین برخورد با حق است.
پرده را باید کنار بزنیم و پشت پرده را در نظر بگیریم که در روایات ما به این نکته اشاره شده است.
سالک باید در آیات و روایات نکتهسنج و ذوقی و اشارتبین باشد و همه چیز را در رابطهی با حضرت حق مطالعه بکند و هوشیار و با شعور باشد
سالک اگر بنا بشود جمود داشته باشد و بیشعور باشد راه به جایی نمیبرد.
یک سالک هوشیار و با شعور و برخوردار از معرفت نباید پردهبین باشد
باید سعی بکند پرده را همیشه کنار بزند.
باید در عالم باطن قدم بگذارد.
چه در ارتباط با باطن خود، چه در ارتباط با باطن موجودات.
سالک نباید ببیند که این زید است و آن عمر است
باید ببیند که همه اینها مجلایی از اسماء و صفات حق هستند ،
و اگر خیلی هوشیار و با شعور باشد باید همهی وجود را جلوات حق ببیند و در برخورد خود خیلی مراقب باشد.
اگر کسی با ذوق باشد نه تنها در برخورد با انسانها بلکه در برخوردش با کل وجود دقّت میکند
که چه دستوراتی در متون اسلامی وارد شده است
شما اگر با ذوق این مسائل را مطالعه کنید میبینید در برخورد با کل وجود یک دستوراتی در متون اسلامی ما وارد شده است
در برخورد با کل وجود نه تنها انسان.
با حیوانات طوری
با نباتات طوری
با خاک طوری
با آب طوری الی آخر
در این برخوردها دستورات داریم یا نداریم؟ دستورات داریم
قسمتی از این دستورات در رابطه با همین نکتهی ذوقی است.
خلقت همه جلوات حق است باید هوشیار بود.
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
05.mp3
16.14M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹
شب پنجم ماه مبارک رمضان
(خشم و غضب )
استاد سیدعلی سیدعربی
مدت زمان ۳۱ دقیقه
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
#ماه_مبارک_رمضان
#جلسات_معاد
#سیدعلی_سیدعربی
صحبت در خصوص عالم حشر بود عالمی که هم حشر است و هم نشر اما نشر بودن آن به چه معناست؟
صحبت رسید تا اینجا که علاوه بر این فشارها و عذاب هایی که به محض محشور شدن انسان ها پیش می آید یک مسئله دیگر رخ میدهد که باز شدن نامه اعمال یا همان صحیفه عمل است که به آن نشر می گویند عالم حشر و نشر
نشر یعنی همان ارائه شدن کتاب ها یا صحیفه عمل هر شخصی برای او
بعضی از عوام ها تصور غلطی از نامه عمل یا کتاب عمل دارند
تخیلاتی دارند در حالی که مسئله بسیار بسیار بالاتر از آن چیزی است که آنها فکر میکنند
یعنی صحبت از کتاب و یا طومار و یا نوشته نیست که بخواهند به تدریج مطالعه کنند و ببینند از اول تا آخر عمر چه ها کرده اند
آنجا تدریج و زمان معنا ندارد
قبلاً فوق زمان و فوق مکان را تشریح کردیم
از سوی دیگر انسان هم انسانی شده که تکامل یافته است و فوق مکان و زمان را درک می کند
انسان در همان لحظه در یک آن بر تمام عمر خود هر چند سال که بوده به تمام جزئیات آن محیط می شود که موجب شرم و ترس و وحشت خواهد بود
صحیفه عمل به عنوان یکی از عوالم وجود است
وقتی در قرآن تدبر میکنیم میشود گفت یکی از ضروریاتی که باید به آن معتقد شد و قرآن با صراحت بیان میکند وجود یک سلسله کُتُب است
کتب یعنی عوالم و نظام های مخصوص وجود
تعبیر کتاب هم شده تعبیر لوح هم شده لوح محفوظ یا کتاب محو واثبات یا کتاب عمل، صحیفه،
از نظر قرآن عالم ماده، عالم مثال یا برزخ و عالم تجرد همه با هم مجموعا کتاب خدا نامیده می شود....
شما تاکنون حافظ را دیدید ؟
مولوی را دیدید ؟
اگر ندیدید از کجا میگویید شخصی بنام حافظ وجود داشته که شاعر وعارف و حکیم توانایی بوده
از کجا قابل ستایش میدانید احترام به او میگذارید علاقه به او دارید ؟ ندیدید که ؟
من میگویم چنینی شخصی وجود نداشته
یک بیسوادی یا کارگر چاپخانه ای حروف فارسی را کنار هم چیده
بعد دیوان حافظ درست شده
شما میپذیرید ؟
خیر میخندید به فکر من
پس حافظ را میشناسید برایتان قابل احترام است
حالا چطور شناختید خودش را چطور به شما شناسانده ؟
چطور با شما حرف زده ؟
با همین دیوانی که در دسترس شماست
کتاب دیوان حافظ با این کلمات و اشعار با شما سخن گفته خیلی هم به او علاقمند شدید و باورش کردید اعتقاد پیدا کردید
حالا خدا بخواهد خودش را به مخلوقاتش بشناساند چطور حرف بزند ؟
یک کمال بینهایت که اصلا آنقدر کمالات دارد که نامتناهی است چطور باید خودش را معرفی کند؟
طوری که منِ ضعیف و محدود بتوانم درکش کنم
با این خلقت و عوالمی که براه انداخته
با این کتابها (عوالم و مخلوقات)
تک تک عوالمی که خدا خلق کرده و براه انداخته میگوییم هرکدام کتاب خدا هستند یا مجموعا همه کتاب خدا نامیده میشود
دیوانی که کتابی که هرموجودی هر مخلوقی درآن میبینید میشود یک حرف یا یک کلمه از این کتاب که با شما سخن میگوید
از خالقش میگوید
از فاعلش میگوید
مثلاً در سوره نسا آیه ۱۷۱ یا آل عمران آیه ۴۵ حضرت عیسی ع را به عنوان یک کلمه معرفی می کند
شما هم یک کلمه هستید
من هم یک کلمه
هوا همینطور
خورشید همین طور
کل موجودات را خدا کلمات خود ذکر فرموده
و کل خلقت را کتاب خود
خدا متکلم است و با این کلمات با شما سخن می گوید با این خلقت و ایجاد کردنش تکلم میکند
هر عالم کتابی است که خدا آن را نگاشته و با آن عالم با شما تکلم دارد
بنابراین یکی از کتب یا یکی از عوالم و نظامهای وجودی که واقعیت دارد حقیقتی دارد کتابی است یا عالمی است بنام صحیفه
که در آن عالم تمام جزئیات اعمال و رفتار و سکنات ما
چه رفتارهایی که در ظاهر نشان دادیم چه رفتارهایی و افکاری که در باطن ما بوده، همه و همه در آن عالم یا کتاب ضبط شده محفوظ مانده و قرار است ما بعد از این عالم به آن عالم صحیفه یا عالم نشر ورود کنیم و در متن کل اعمال و رفتار و افکار و نیات خود قرار بگیریم بدون احتساب زمان و مکان
نه اینکه نامه ای را یا صحیفه ای را بدستمان بدهند و بخواهیم قرائت کنیم
حال ببینیم قرار گرفتن و ورود به چنین عالمی چه پیامدی دارد و چگونه خواهد بود.....
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#ماه_رمضان
#جلسات_مقالات
یکی از معضلات ما در خانواده ها آزار و اذیت همسران است
اذيت کردن و اذیت دیدن از همسران از اهل ايمان از همين هايي كه در زندگي جمعي و ديني قرار بود كنار هم، بال هم باشيم نه بار هم
متلک گفتن ها، گله کردنها، دل رنجاندن ها، نگاه بد کردنها، جواب سربالا دادنها، بی محلی ها، لجاجت ها، بهانه گرفتن ها....
مفهوم اذيت يكي از مفاهيمي است كه با بسیاری از رذيله هاي ديني واخلاقي ارتباط دارد
مانند كذب، نمامي، غيبت، تهمت، زخم زبان، سبّ، لعن، ظلم، تعدي، قضاوت هاي بيجا، بي ادبي و نمونه هایی که ذکر شد
اينها همه مفاهيم مرتبط با اذيت و آزار است
اذيت هاي يدي، زباني، چشمی، وایضا اذیت های خیلی حرفه ای و خاص ...
بعضي از اذيت ها حرفه اي است دستي وزباني نيست بلدند حرفه اي اند
طوری صحبت میکند، طوری مسئله ای را مطرح میکند، اعمال و رفتاری بروز میدهد که طرف مقابل به آن حساس است، مورد اذیت واقع میشود
منشاء تحریکات میشود، یا حتی شوخی های بیجایی که آزار میرساند
این ها همه نمود اذیت دیگران است که اکثرا با آن کنار آمدند و اين را يك مانع در سلوك و زندگي راحت و لذت بخش و معنوي خود نميبينند
مکرر عرض میکنم يكي از رذايل اخلاقي مسئله اذيت است
اين رذيله با مشتقاتش 24 مرتبه در قران كريم ذكر شده
قران كه به مسئله اذيت اشاره كرده معلوم است كه تا قيامت از جمله مسائلي كه در زندگي بشر مطرح است مسئله اذيت است
همه اهل ايمان سهمي از اذيت دارند
خانواده ایمانی اسلامی و یا جامعه متخلق يا جامعه متخلق توحيدي جامعه اي است و خانواده ای است که در آن اذيت نباشد
چرا كه اذيت يك مانع است
يك حاجب است
يك آسيب است
يك آفت است
لذت زندگي ورسيدن به كمالات شايسته در گرو اين است كه در آن جامعه در آن خانواده اذيت مرسوم ومعمول نباشد
اين يك آسيب جدي است كه دامن تا دامنه زيست عادي ومادي و معنايي و معرفتي شيعيان را در طبقات مختلف خانواده و اجتماع فرا گرفته است
اینکه مردم از دست انسان احساس امنیت کنند
از بودن ما و وجود ما در کنار و محفل خودشان احساس آرامش کنند
و به تعبیری از انسان نترسند
همسر از همسر نترسد
مشتاق آمدنش باشد نه اینکه فرار کند
اینکه با آمدنش آرامش پیدا کند
اینکه مرد مشتاق آمدن به منزل باشد نه اینکه فرار کند
فرزند از والدین نترسد
والدین از فرزند نترسند
اشتیاق داشته باشند که بیشتر وقتشان را در منزل کنار پدرومادر وخواهر وبرادر بسر ببرند و با آنها آرامش داشته باشند
همکار از همکار نترسد
همسایه از همسایه نترسد و نگران نباشد و...
بسیار مهم و از فضایل موکد اخلاق است.
در مناقب ابن شهراشوب آمده شخصی به نام «ابو مَطَر البصریّ»
نقل میکند که روزی امیرالمؤمنین ع غلامشان را صدا زدند؛ ولی غلام جواب نداد
این کار چند بار تکرار شد تا اینکه حضرت از خانه بیرون آمدند و دیدند غلام کنار درب ایستاده
فرمود: چرا پاسخ مرا نمىدهى؟
آیا نشنیدی؟!
ما حَمَلَكَ عَلى تَركِ إجابَتي ؟
غلام در جواب گفت:
قالَ : كَسِلتُ عَن إجابَتِكَ وأمِنتُ عُقوبَتَكَ ،
چرا شنیدم؛ ولی چون حال پاسخدادن نداشتم و از مجازات كردنت در امان بودم، جواب ندادم.
حضرت فرمود: الحَمدُ للّهِِ الَّذي جَعَلَني مِمّن تَأمَنُهُ خَلقُهُ ، اِمضِ فَأَنتَ حُرٌّ لِوَجهِ اللّهِ
سپاسْ خدايى را كه مرا از كسانى قرار داد كه بندگانش از او در اماناند، برو، که تو در راه خدا آزادى
اگر اربابی یاکارگری در نظر ما اینطورعمل کند بلاتشبیه میگوییم عقل نداشتی
ما اینطورمیسنجیم
از این روایات معلوم میشود که میزان عقل و ایمان شخص به میزان امنیت داشتن دیگران از او هم مطرح است
به همان اندازه که دیگران از مؤمن احساس امنیت کنند، ایمان و عقلش هم کاملتر؛ و همان قدر که از او احساس خطر کنند، ایمان و عقلش ناقصتر است
انسان بايد حريف خودش باشه نه دیگری
آیا حضرت امیر حریف این غلام نبود
اينكه انسان به ديگري در بيرون از خودش به زبان نيش بزند يا به عمل طرحي بريزد نقشه اي بكشد سختگیری کند ، سخت نيست سخت آن است كه انسان حريف خودش باشد نه ديگري و ورود به حريم ديگري نكند
طبق آمارهايي كه در رسانه ها اعلام ميشود تنها 7 درصد مردم ما اهل گفتگو هستند بالاي 30 درصد لحن محورند نيش ميزنند دشنام ميدهند زخم زبان ميزنند كنايه ميزنند متلك بار ميكنند اینطور خودشان را تخلیه میکنند نفس اماره را راضی میکنند بالاي 50 درصد رفتار محورند با رفتار و عمل آزار ميرسانند
در اینجا به یک مسئلهی خطرناکتر از اصل مسئله هم باید توجّه کرد که شخص اینها را ممکن است به صورت یک وظیفهی شرعی برای خود بیاورد
به صورت یک امر مطلوب برای خودش بداند
مثلا باید میگفتم باید میفهمید باید ادب میشد لازم بود امر به معروف کنم
خودش متوجه نیست ولی من خیرش را میخواستم و....
این خطر از خود آن اذیت مهمتر است...
#سید_علی_سیدعربی
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
06.mp3
17.94M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹
شب ششم ماه مبارک رمضان
(خشم و غضب ۲ )
استاد سیدعلی سیدعربی
مدت زمان ۳۵ دقیقه
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
#ماه_رمضان
ما وقتی در مشهد در کربلا یا اماکن زیارتی دیگر در محضر امام هستیم یا وقتی در محضر اولیاء خدا هستیم یا وقتی در مجلس عزای اهل بیت هستیم یک ارتباطی برقرار کردیم و حال مساعدی پیدا میکنیم
اما بیرون از محضر امام با درون محضر امام برای من وشما متفاوت است یکی نیست
یعنی آن حال ادامه دار نیست
از دست میرود
ادامه آن نیست
وصل نیست
یکساعت بود و تمام شد
چرا؟؟
چون برنامه زندگی ما بگونه ای چیده شده که ادامه همراهی با امام نیست لذا چیزی گیرمان نمی آید
چون ما نمی رویم محضر امام که دیگر برنگردیم سمت دنیای قبلی خودمان
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
باید هجرت داشت، کوچ کرد
ما وقتی فرضا میرویم به مشهد هدفمان کوچ به سمت امام نیست هجرت به سوی امام نیست
نکته در کوچ کردن است
وقتی میگوییم
اِنَّ الحسینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینةُ النَجاة
یا میگوییم زیارت امام، سوگواری برای امام گناهان را ذوب میکند
یعنی شما کوچ کنید و سوار آن کشتی نجات بشوید و دیگر از آن کشتی پیاده نشوید وگرنه فایده ندارد دوباره غرق میشوید
به سمت امام کوچ کردن چه معنایی دارد ؟
درست است که ما تصمیم میگیریم برویم مثلا مشهد خدمت امام رضا ع چند روزی بمانیم و از محضر امام بهره ببریم اما برنامه زندگی را طوری چیدیم که فلان روز که برگشتیم طوری بیاییم که سر فلان ساعت برسیم و مشغول زندگی قبلی خودمان باشیم عین قبل
هیچ فرقی در برنامه ریزی بین قبل رفتن و بعد رفتن نداریم
وقتی میرویم مصمم هستیم که برگشتیم برویم سراغ همان روال قبل زندگی همان مسیر قبل
آنچه در محضر امام لحظه ای بدست می آید یا آنچه در موقع گریه برای امام بدست می آید سایه سر زندگی قرار نمیگیرد والا انسان هر وقت زیارتی میرود یا مجلس عزای امام میرود باید یک تحولی در زندگیش ایجاد شود
معنی کوچ کردن همین است
معنی هجرت و کوچ کردن این نیست که انسان برگردد به سمت خانه اش
معنی کوچ این است که ای امام رئوف من می آیم به سمت شما و نمیخواهم برگردم سمت زندگی قبلی که داشتم و میخواهم با همراهی شما برگردم
با نور شما از این به بعد زندگی کنم و
در جامعه راه بروم
با هدایت شما زنگی کنم
لذا ما که میرویم زیارت و برمیگردیم محیط زندگی مان غیر از محیط محضر امام است
مسجد که می رویم مراسم سوگواری اباعبدالله ع که میرویم، محضر اولیاء خدا که میرویم همه این محیط ها
با آنچه در بیرون داریم متفاوت است ادامه آن نیست
اما کسی هم ممکن است باشد که بین مسجد و منزلش باطنا فاصله ای نباشد
منزلش ادامه مسجدش باشد
معنی اقامه نماز هم همین است یعنی زندگی دنیوی انسان، بازارش مدرسه اش، منزلش، اداره اش،
همه خیمه نمازش هست
نمازش عمود آن خیمه است
از نماز هرگز بیرون نمی آید
زندگیش رنگ نماز میگیرد
بازارش براساس نمازش چیده شده
اخلاقش در منزل بر اساس نمازش چیده شده
یعنی هیچ گاه فارغ از نمازش نیست
زمانی هم نه زندگی را طوری چیده که با حرم امام، با مسجدش، با نمازش، با عزاداری اش و.... فاصله دارد
بنابراین نحوه چینش زندگی باید براساس ذکر باشد نه غفلت
براساس محبت به امام باشد و چیزی که در مجلس بدست آورده از دست ندهد
آنوقت بله آثارش همان است که در روایات شنیدید که آمرزش گناهان را در پی دارد وگرنه خیر
اگر انسان رابطه اش را با شیطان قطع کرد بله برایش چیزی میماند والا چیزی نمیماند که نجاتش بدهد ممکن است حسنه ای و ثوابی برای خودش نوشته باشد ولی نجات بخشش نیست
یک نسیمی برایش میدهند ولی نجات پیدا نمیکند
زندگی ما متاسفانه طور دیگری مهندسی شده
براساس دنیا و دلبستگی به دنیا چیده شده نه دلبستگی به امام نه حب به امام...
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
07.mp3
16.06M
دروس مجازی سال ۱۳۹۹
شب هفتم ماه مبارک رمضان
(خشم و غضب قسمت آخر )
استاد سیدعلی سیدعربی
مدت زمان ۳۱ دقیقه
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar
#ماه_رمضان
#آیت_الله_محمد_شجاعی
سستى، كسالت، و بطالت، و به تعبيرى، به غفلت گذرانيدن، از رذايل اوصاف و اخلاق، و از موانع بسيار مهم و خطرناك در مقام عبوديت براى سالك است كه بايد در كنار زدن اين رذيله كمال مجاهدت را داشته باشد، و اين مانع را كوچك نشمارد.
او بايد على الاتصال با سستى و كسالت و بطالت به مقابله بپردازد، و قدم به قدم، و لحظه به لحظه سستى و كسالت را از خود دور كند، و به طلب و عبادت بپردازد.
و او بايد به مجاهدت خود در اين باب ادامه دهد. و مراقبت نمايد كه سستى نكند، كسالت او را نگيرد، و بطالت به سراغ وى نيايد.
هر وقت ديد قيام به عبادت و اقبال به ذكر و فكر براى او سخت مىآيد، اين حالت را بشكند، و با پناه بردن به خداى متعال از شر شيطان و از شر نفس، به ذكر و فكر روى بياورد و قيام به عبادت كند، و سعى نمايد ذكر و عبادت را با حضور قلب و انقطاع انجام دهد.
در اين صورت شيطان دور مىشود، نفس خاموش مىگردد، و آن حالت مىشكند، و ذوق و حال ديگرى جايگزين آن مىشود.
اگر در همه اوقات به اين روش ادامه دهد و بر آن مراقبت كند، رذيله سستى و كسالت را از خود دور مىسازد، و اين حجاب را مىشكند، و در سلوك خود موفق خواهد بود، باذن الله تبارك و تعالى.
سالك بايد از همان وقت كه سر در ميدان طلب نهاد، سستى و كسالت در طلب را كنار بگذارد، و غير از ذكر و فكر حق هر ذكر و فكرى را از خود دور كند.
#کتاب_مقالات_۲
#در_حرم_یار
Eitaa.com/darharameyar
#ماه_مبارک
#جلسات_مقالات
بهترين وسيله براي آرامش انسان توحيد است
نه عصمت میخواهد نه نبوّت میخواهد نه امامت میخواهد نه فقاهت میخواهد
همان ايمان و عمل صالح شرط است و استقامت
می فرماید
﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾
دلها با یاد خدا و ذکر او به آرامش و طمانینه می رسد
اما به چه معنا ؟
نکته ای دارد
اینطور نیست که هر کس به خدا توجه کرد قلبش آرام شود
اگر اینطور معنا کنیم که بیراهه رفتیم
اینطور نیست که من فاعل باشم و بگویم آرامش اثر فعل من بوده
بلکه آیه میفرماید يعني آگاه باشيد اگر خدا به ياد کسي بود قلب او آرام ميشود
اوست که مقلب القلوب است
نکته اینجاست که اگر خدا ما را یاد کند دل ما به آرامش میرسد
فاعل اوست نه انسان
مسئله توحید است
او باید انسان را یاد کند تا انسان به آرامش و وقار و سکینت برسد
فرمود
﴿أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ﴾
و خدا چه زمانی شما را یاد میکند ؟
زمانی که شما او را یاد کنید
در نتیجه میفرماید أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
یعنی زمانی اين ذکر شما مؤثر است که باعث بشود شما مذکور خدا شوید
یعنی یاد شما از خدا، علتی بشود بر اینکه خدا شما را یاد کند تا در اثر یاد خدا از شما، شما به آرامش برسید
آنوقت معلوم میشود که ذکر شما به جایش افتاده بعد حاصل آن آرامش و سکینت شماست
این یاد کردن شما از خدا هم فقط ذکر زبانی نیست مراعات جانب او در تمام افعال و حرکات است
ما براي اينکه بفهميم اين ذکر ما واقعي است یا بفهمیم ذکر ما مقبول بوده یا خیر
باید ببینیم مذکور خدا شديم یا نه
يعني از ذاکر بودن به مذکور بودن رسيديم آرامش پیدا کردیم یا خیر
آنوقت معلوم ميشود خدايي که ما در تمام افعال وحرکات یادش کردیم حالا او هم ما را یاد کرده
حالا او ذاکر ما شده
معلوم میشود این ذکر مقبول افتاده
چون در قرآن وعده فرمود
﴿و اذکروني اذکرکم﴾
اینجاست که (أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ معنا پیدا میکند
#در_حرم_یار
#سیدعربی
Eitaa.com/darharameyar