eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
806 ویدیو
2 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 جاده انقلاب در جاده انقلاب روی تابلو : جاده لغزنده است ، مشغول کارند . با دنده لج حرکت نکنید ، دیر رسیدن به بهتر از نرسیدن به است . سرعت بیشتر از سرعت نباشد . اگر پشتیبان نیستید دشمن را نبندید . با وارد شوید ، جاده مطهر به خون . 🌹 @dashtejonoon1🥀🌴
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 وقتی رسیدیم دزفول و وسایل‌مان را جابه جا كردیم ، گفت می‌روم سوسنگرد گفتم : مادر منو نمی‌بری اون جلو رو ببینم ؟ گفت : اگه دلتون خواست با ماشین‌های راه بیایید . این ماشین مال حساسیت روی بیت المال را از مولای خود آموخته است ، او حاضر نشد را با ماشین بیت المال ببرد! امّا کجایید ای که اکنون را عده ای شکم‌ سیر اشرافی برای خود می‌کنند و یار نامیده می‌شوند! 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁 عصر يکي از روزهاي تابستان بود . زنگ خانه به صدا در آمد . آن زمان ما در حوالي چهار راه کوکا کولا در خيابان پرستار مي نشستيم . پسر همسايه بود . گفت : از کلانتري زنگ زدند . مثل اينکه دوباره بازداشت شده . سند خانه ما هميشه سر طاقچه آماده بود . تقريباً ماهي يکبار براي سند گذاشتن به کلانتري محل ميرفتم . مسئول كلانتري هم از دست او به ستوه آمده بود . 🍁 سند را برداشتم . چادرم را سر کردم و با پسر همسايه راه افتادم .در راه پسر همسايه ميگفت : خيلي از گنده لاتهاي محل ، از آقا حساب ميبرن ، روي خيلي از اونها رو کم کرده . حتي يک دفعه توي دعوا چهار نفر رو با هم زده . بعد ادامه داد : الان براي خودش کلي از مأموراي کلانتري ازش حساب ميبرند . 🍁 ديگه خسته شده بودم . با خودم گفتم : ديگه الان هفده سالشه ! اما اينطور اذيت ميکنه ،واي به حال وقتي که بزرگتر بشه .چند بارميخواستم بعد از نماز نفرينش کنم . اما دلم براش سوخت . ياد يتيمي و سختيهائي که کشيده بود افتادم . بعد هم به جاي نفرين دعاش کردم . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 هر شخص یا فرد یا گروهی که بر ضد فعالیت کند یا قصد تضعیف و رهبر را داشته باشد بلاشک برضد هم فعالیت خواهد کرد ، چون از مسیر حق خارج شده است . هر کس در حریم مطیع باشد هیچ وقت منحرف نخواهد شد و در آخر زمان سربلند خواهدبود و این مانند روز روشن است که اشخاصی که را نپذیرند در عصر ظهور نشناخته و نخواهند پذیرفت . 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 این آنقدر تلاطم و سختی دارد که یک روزی آرزو می‌کنند زنده شوند و برای دفاع از این دوباره شوند . 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد آن روزگاران یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
💐🌴🌺🌼🌺🌴💐 امروز سالروز طلوع چند آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 🌺 بسیجی عباسعلی ابراهیمیان 🌼 (غلامعلی) 🌺 بسیجی عبدالرضا پاینده🌼 (علیرضا) 🌺 بسیجی مهدی حبیب الهی 🌼 (اسداله) 🌺 بسیجی حسین خزائیلی🌼 (غلامرضا) 🌺 سرباز داریوش بخت آور 🌼 (حسین) 💐 @dashtejonoon1🌺🌼
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹 🌷 سلام بر مردان بی ادعا 🌷 خوشا آنانڪ جان را می‌شناسند طریق عشق و ایمان را می‌شناسند بسے گفتند و گفتیم از را مے شناسند 🕊 🌹 تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند باور ڪن ... ✍️ امروز سالروز عروجتان است🕊 🌹 والامقام 🌹شهرستان نجف آباد 🌹 ڪہ در چنین روزی 🌹 آسمانی شده اند 🌹 این والامقام محل تولد و یا قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان محل مزار ذکرمی گردد : 🌷 بسیجی علی چاوشی 💐 (حسن) ـ 18 ساله ـ نجف آباد 🌷 بسیجی غلامعباس قربانپور 💐 (حسنعلی) ـ 17 ساله ـ نجف آباد 🌷 کارگر عبدالعلی طالب پور 💐 (قربانعلی) ـ 18 ساله ـ اصفهان 🌹 سالگرد 🌹آسمانی شدنتان 🌹 مبارڪ باد ... 🕊 🌹 🕊 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 💠 قرار شبانه اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود ، فَرَج و نجات شما است. کمال‌الدين، جلد ٢، صفحه ٤٨٥ پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ شعری سروده ‏ام به نام خاک و تو بر روی بیت‏هایش، با نعش خون ‏آلود افتاده ‏ای. کتابی نوشته‏ ام که پلاکت را در همه صفحاتش آویزان کرده ‏ای. هر روز برایم سخنرانی می ‏کنی، می ‏گویی جان شما و فرمان رهبر! هر روز برایم شعر می ‏خوانی. هر روز برایم نقاشی می‏ کنی. هوا بوی سرخی می ‏دهد و واژه ‏ها و زندگی، رنگ نام شما را گرفته. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 22 آذر 1402ه.ش 🗓 29 جمادی الاول 1445 ه.ق 🗓 13 دسامبر 2023 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای زنده ، ای پاینده 🔸صفحه 110 🔸جزء 6 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
ان فاطمه بضعه منی و هی نور عینی وثمره فؤادی فاطمه علیها السلام پاره تن و نور چشم و میوه دل من است 📚 الامالی، شیخ صدوق، صفحه 486 @dashtejonoon1
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 دنیا و تمام آنچه که در اوست بنظر اسلام وسیله است و از لحاظ ارزشی از درجه ی پایینی برخوردار است آنقدر بی ارزش که عمرهای طولانی را نمی توان به حساب آورد . این دنیا منزلگاه زاد و توشه آخرت است و خوش به سعادت کسانی که از آن سهم بسزائی برداشت کردند و در آخرت از آن برخوردار می شوند . 🌹 🕊 🌹 🌹 🕊 @dashtejonoon1🌹🌴
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 روضه که تمام شد ، غیبش زد . خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته سراغ شستن سرویس های بهداشتی . نگذاشت کسی کمکش کند . می گفت : افتخارم این است که خادم روضه ی باشم . 🌹 @dashtejonoon1🍀🥀
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 هیچی نداشت ... نه نه هیچ جای لباسش هم نوشته ای به چشم نمی خورد که بشود اش کرد. واسه همین تمام لباساش رو درآوردن بلکه جاییش و مشخصاتش رو نوشته باشه. فقط معلوم بود از کربلای پنجی بوده. بالاجبار به عنوان ، در بهشت زهرا (س) دفن شد. چند سال که گذشت، برحسب اتفاق، که دنبال مفقودش می گشت، عکس او را دید و را شناسایی کرد. از آن روز به بعد روی سنگ مزار، بجای نوشتند : و از آن روز تا امروز، خانواده از مشهد الرضا، برای زیارت مزار به بهشت زهرای تهران می آیند . 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ، روحانی وارسته‌ای که در سال 73 در منطقه بوسنی به رسید نقل کردند : تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم ، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم ، حالت عجیبی داشت. از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود ، نوایی ملکوتی داشت ، بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم . بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند ، دعای کمیل و توسل او مسیر زندگی خیلی از افراد را عوض کرد . شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم ، دعای توسل در حال پخش بود ، هر کس در حال خودش بود ، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم ، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما پشت در است ، با خوشحالی گفتم بفرمایید . ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند ، البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند . سریع ضبط را خاموش کردیم ، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند ، بعد گفتند : اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید . صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود . استاد پرسیدند : اسم ایشان چیست؟ گفتم : . استاد پس از کمی مکث فرمودند : ایشان در عشق خدا سوخته است . گفتم : ایشان شده . فرمانده گردان یا زهرا ( سلام الله علیها ) هم بوده . استاد ادامه داد : ایشان قبل از سوخته بوده . 🕊 @dashtejonoon1🌹🌴
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁وارد کلانتري شدم . با کارهاي پسرم ، دیگه همه من را ميشناختند . مأمور جلوي در گفت : برو اتاق افسر نگهبان ! درب اتاق باز بود . افسر نگهبان پشت ميز بود . هم با يقه باز و موهاي به هم ريخته مقابل او روي صندلي نشسته بود . پاهاش را هم روي ميز انداخته بود . تا وارد شدم داد زدم و گفتم : مادر خجالت بکش پاهات رو جمع کن ! 🍁بعد رفتم جلوي ميز افسر و سند را گذاشتم و گفتم : من شرمنده ام ، ببفرمائيد . با عصبانيت به شاهرخ نگاه کردم و بعد از چند لحظه گفتم : دوباره چيکار کردي ؟! گفت : با رفيقا سر چهار راه کوکا وايساده بوديم . چند تا پيرمرد با گاريهاشون داشتند ميوه ميفروختند ، يکدفعه يه پاسبون اومد و بار ميوه پير مردها رو ريخت توي جوب ، 🍁اون پاسبون به پيرمردا فحش ناموس داد من هم نتونستم تحمل کنم و ... افسر نگهبان گفت : اين دفعه احتياجي به سند نيست . ما تحقيق کرديم و فهميديم مأمور ما مقصر بوده . بعد مكثي كرد و ادامه داد : به خدا ديگه از دست پسر شما خسته شدم . دارم توصيه ميکنم ، مواظب اين بچه باشيد . اينطور ادامه بده سرش ميره بالاي دار ! ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌴🥀🌼🌺🌼🥀🌴 تواضع و فروتنی باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی وارد می شدم، بلند می شد و به می ایستاد . یک روز وقتی وارد شدم روی ایستاد . ترسیدم، گفتم : چیزی شده، پاهایت چطورند؟ و گفت : نه شما بد شده اید؟ من همیشه تو بلند می شوم. امروز خسته ام. به زانو ایستادم . می دانستم اگر بود ، بلند می شد و می ایستاد. کردم که بگوید چه دارد. بعد از زیاد من ، گفت: چند روزی بود که پاهایم را از در نیاورده بودم. انگشتان پوسیده است. نمیتوانم روی بایستم. با همان حال، روز بعد به جنگی رفت. این به من نشان داد که از بندگان خداوند است . راوی : 💐 @dashtejonoon1🥀🕊