eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
999 ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 از نظر امام راحل، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مرهون تلاش طبقات پایین اجتماع یعنی همان مستضعفین است و طبقات بالا کاری نکرده اند: شما این انقلاب را به ثمر رساندید و گروه هایی که در سرتاسر این کشور این انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم بودند و همانهایی که مستضعف هستند و کاخ ‏نشینها آنها را استضعاف می ‏کنند و اینها ثابت کردند که کاخ ‏نشینها هستند که ضعیفند و پوسیده ‏اند و برای این ملت هیچ کاری نکرده ‏اند و نخواهند کرد. صحیفه امام، جلد 14، صفحه 261 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
دشت جنون 🇵🇸
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_هشتم ساعتی را در عصر یک روز مع
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اولی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطلاع داشته باشید و لابد شنیده اید که امام وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلی کوپتر بلند شدند و رفتند. تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علت هم این بود که هلی کوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر می خواست جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم می ریختند و اصلاً اجازه نمی دادند که امام یک جا بروند و استراحت کنند. می خواستند دور امام را بگیرند. هلی کوپتر در نقطه ای در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلی امام را سوار کرد. همین آقای «ناطق نوری» اتومبیلی داشتند، امام را سوار می کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام می گویند: مرا به خیابان ولی عصر ببرید؛ آنجا منزل یکی از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ می روند و سراغ به سراغ آدرس می گیرند، بالاخره پیدا می کنند - منزل یکی از خویشاوندان امام - بی خبر، امام وارد منزل آنها می شوند! .... 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
دشت جنون 🇵🇸
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_نهم یکی از خاطرات خیلی جالب من
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود، از صبح که ایشان آمدند، ساعت حدود نه و خرده ای و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکی استراحت کرده بودند!- آنجا می روند که نمازی بخوانند و استراحتی بکنند. دیگر تماس با کسی نمی گیرند؛ یعنی آنجا که می روند، با کسی تماس نمی گیرند. حالا کسانی که در این ستادهای عملیاتی نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران می شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانی هستند و خودشان می آیند، کسی دنبالشان نرود! من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن جا در یک قسمت، کارهایی را که من عهده دار بودم، انجام می گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر می کردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عده ای آن جا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام می دادیم. .... 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 💐 هر کدام از دشمنان داخلی و خارجی می‌خواهند تا مقاومت و حدود انقلاب رهایی بخش و عزت آفرین اسلامی‌ را نابود کنند ، پس بار سنگین این انقلاب که خون و شرف درس‌آموزان مکتب سرخ شهادت است بر دوش ما است . شما امت شهیدپرور که وارثان خون و پیام شهیدان هستید . پیام شهیدان را با گوش جان بشنوید و در رهروی از راهشان صبور و با استقامت پیش روید . 🌹 🕊 🌹 🌹 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
دشت جنون 🇵🇸
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_دهم امام هنوز نماز هم نخوانده
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 آخر شب - حدود ساعت 9:30 یا 10 بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار می کردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل اینکه صدایی از داخل حیاط می آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محل رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محل رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفت وگویی می آید؛ مثل اینکه کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان می آیند! برای من خیلی جالب و هیجان انگیز بود که بعد از سالها ایشان را می بینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم آنجا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضی ها گفتند که امام را اذیت نکنید، ایشان خسته اند. .... 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
دشت جنون 🇵🇸
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_یازدهم آخر شب - حدود ساعت 9:30
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معین شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگهداشته اند و ایام دوازده بهمن، گرامی می دارند - به نحوی طرف پله ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پله ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه می کردیم. روی پله ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمی آید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پله ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند. البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوی شماره دو منتقل شدند که بر خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آنجا بود. این خاطره به یادم مانده است. .... 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 💐 ای مردم آن شور اول انقلاب را که پشتیبانی از روحانیت اصیل بوده حفظ کرده و نگذارید که روحانیت را تضعیف کنند که اگر مواظب نباشید در این صورت است که دشمنان داخلی از این ضعف ما استفاده می‌کنند و انقلاب اسلامی را به انحراف می‌کشانند . 🌹 🕊 🌹 🌹 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
دشت جنون 🇵🇸
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_دوازدهم برای ایشان در طبقه بال
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 من با بسیاری از این شهدای نامدار و معروف روزها و شب های زیادی را با هم بودیم. کمتر ساعاتی را ما چند نفر از هم جدا می شدیم که در این رابطه چند چیز ما را به هم متصل می کرد: یکی شورای انقلاب بود که تمام سنگینی کارهای آن روز بر دوش شورای انقلاب بود و حتی بعد از تشکیل دولت موقت هم باز در حقیقت همین عده کارها را روبه راه می کردند. در آن روزها رادیو و تلویزیون را باید مواظب می بودیم، پادگان ها را باید مراقبت می کردیم و آن کسانی را که شاید به تحریک گروهک ها اسلحه خانه ها را غارت می کردند باید مواظب می بودیم، از جاهای مختلف که برای حل مشکلات فراوان مراجعه می کردند مراقبت می کردیم و تمام مسائل به این جمع مربوط می شد که بایستی دائماً با هم می بودیم و لذا من با همه آنها خاطره دارم، لکن واقعاً عاجز از این هستم که بتوانم یکی از آن خاطرات را انتخاب کنم. .... 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
دشت جنون 🇵🇸
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_سیزدهم من با بسیاری از این شهد
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 شب های هفدهم و هجدهم بهمن به آن طرف و به‎خصوص از نوزدهم بهمن که نیروی هوایی آن رژه را در حضور امام رفتند، خیلی مسئله جدی‎تر شد و احتمال کودتا می رفت گرچه آن سران فراری انکار می کردند، لکن بعدها از نوشتجاتی که از آنها باقی مانده و راست و دروغ هایی که سر هم کردند، معلوم شد. واقعاً قصد داشتند اگر بتوانند یک حرکتی انجام بدهند، اما نمی توانستند و چنین امکاناتی برایشان وجود نداشت، زیرا کودتا به معنای سرکوب میلیون ها نفر بود. آنها می توانستند با مقداری تانک به خیابانها بیایند و تعداد بیشتری از مردم را هدف گلوله قرار دهند یا چند جا را بمباران کنند اما چیزی که بتواند حاجت آنها را برآورده کند اصلاً برایشان ممکن نبود چون اگر می خواستند موفق شوند، بایستی همه مردم را از بین می بردند، لکن نسبت به مقر حضرت امام در مدرسه علوی و مدرسه رفاه که محل اجتماع ما بود و دولت موقت نیز روز پانزدهم بهمن در همان مدرسه رفاه کارهای خودش را شروع کرده بود، احتمال حملات بیشتری وجود داشت. می گفتند ممکن است بیایند آنجا را بمباران کنند یا چترباز پیاده کنند و یک کارهایی انجام بدهند. مثلاً فرض کنید دست به یک کارهای خطرناکی از قبیل آتش‎سوزی بزنند و به هر حال احتمال چنین چیزهایی وجود داشت. .... 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
💐🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷💐 لَوكانَ الدِّينُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ اُناسٌ مِن أبناء فارِسَ اگر دين به ستاره ثريّا آويزان باشد، مردماني از ايرانيان آن را به زير خواهند كشيد . 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷💐
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 💐 اي دوستان، اين انقلاب، انقلاب مستضعفان جهان است و باري سنگين است بر دوش ماها كه بايد آن را به مقصد برسانيم و در غير اين صورت خدا و امام و ملت محروم جهان و آيندگان ، ما را نخواهند بخشيد . 🌹 🕊 🌹 🌹 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
دشت جنون 🇵🇸
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_چهاردهم شب های هفدهم و هجدهم ب
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 شبها را مصرّاً از ما می خواستند برویم در جاهای مختلفی و یک‎جا نباشیم، برای اینکه اگر حادثه ای پیشامد کرد، همه با هم از بین نروند و چند نفری باقی بمانند. البته ما خودمان ترجیح می دادیم برویم مدرسه علوی و محل اقامت امام، همان جا باشیم لکن خبر آوردند امام گفتند: اینجا جمع نشوید و متفرق بشوید که بعداً شب ها را در منازل مختلف می خوابیدیم و دو شب را من با مرحوم شهید بهشتی و شهید باهنر همان نزدیکی ها منزل حاج محسن لبانی بودم، چون خانه هایی را انتخاب می کردیم که نزدیک مدرسه رفاه باشد و من آن شبها را فراموش نمی کنم که فکر و مطالعه می کردیم ببینیم برای فردا چگونه برنامه ریزی کنیم و دائماً صدای انفجار گلوله و حتی گلوله های منوری را که ما تصور می کردیم به طرف بیت امام پرتاب می شود، مشاهده می کردیم، که خیلی شب های هیجان انگیزی بود. .... 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹