eitaa logo
فرهنگ هزار موضوعی داستان، طنز،لطيفه ها و خاطرات آموزنده
106 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 به نوجوان 🌷يكى از علماى وارسته , كلاس درسى داشت و از ميان شاگردانش به نوجوانى بيشتر احترام مـى گـذاشـت . 🍎روزى يكى از شاگردان از آن عالم پرسيد: چرا بى دليل , اين نوجوان را آن همه احترام مى كنيد؟ 🌷آن عالم دستور داد چند مرغ آوردند. 👈آن مرغ ها را بين تقسيم نمود و به هر كدام كاردى داد و گفت : هريك از شما مرغ خود رادر جايى كه كسى نبيند ذبح كند و بياورد. ☺️شاگردان به سرعت به راه افتادند و پس از ساعتى هر يك از آنها, مرغ ذبح كرده خود را نزد آورد, اما نوجوان مرغ را زنده آورد. 🌷عالم به او گفت : چرا مرغ را ذبح نكرده اى ؟ او در گفت : شما فرموديد مرغ را در جايى ذبح كنيد كه كسى نبيند, من هر جا رفتم ديدم مرا مى بيند. ☺️شاگردان به و توجه عميق آن شاگرد برگزيده پى بردند,او را كردند و دريافتند كه آن وارسته چرا آن قدر به او احترام مى گذارد. مجموعه ورام، ص 235. https://eitaa.com/dastan_latifeh