📚🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈📚
🌷داستان ها و ... موضوعی الفبايي.
8️⃣2️⃣ حرف ن :
نابودى
ناتوانى
ناچارى
نادانى
ناسپاسى
ناسزاگويى
ناشكيبايى
نافرمانى
نافرمانى
ناله
نام
نامه
نبرد
نبوت
🔰نجات
🌷امداد و نجات الهی
🎂امتحان خدا
https://eitaa.com/dastan_latifeh/234
نجوا
ندامت
🔰نذر
نمونه نذرها
https://eitaa.com/dastan_latifeh/367
نرمخويى
نرم دلى
نزاع
نزديكى
نسخ
نسيان
نشاط
نصرت
نصيب
🔰نصيحت
🌷اهميت پند و نصيحت و موعظه
https://eitaa.com/dastan_latifeh/132
🔰نظارت
نظافت
نظر
نظم
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نعمت
🌷نمونه های نعمت و موهبت الهی
1️⃣عقل
👈قدردانی از نعمت موجود
🌷راهکار اخلاقی #آرامش
#داستان_کوتاه
روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی
بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش
فرو رفت از شدت درد فریادی زد
سوزن را چند متر دور تر پرت کرد .
مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد
ماجرا را دید سوزن را اورد به کفاش
تحویل داد و شعری را زمزمه کرد
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن انگه که خارش خوری .
این سوزن منبع درآمد توست این
همه فایده حاصل کردی یک روز که
از آن دردی برایت امد ان را دور می اندازی!
درس اخلاقی اینکه: اگر از کسی یا
وسیله ای رنجشی آمد بیاد اوریم
#خوبی های که از جانب آن شخص
یا فوایدی که از آن حیوان وسیله
یا درخت در طول ایام به ما رسیده ,
آن وقت #تحمل ان #رنجش اسان تر می شود ...
🔰حکايتی در مورد «اهميت دادن به نماز» را با استفاده از لينگ مطالعه بفرمائيد.
https://eitaa.com/dastan_latifeh/300
🔰نفاق
🌷منافق رسوا می شود
📚 #داستان_کوتاه
👈ﺍﻻﻏﯽ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ!
ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ...
ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ،
ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ...
ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ:
«ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!»
ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ #ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ،
اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥِ ﺍﻭ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ...
🌷نعمت های فراموش شده
https://eitaa.com/dastan_latifeh/25
🔰نعمت
☺️اقسام نعمت
☺️برتريت نعمت «امنيت»
https://eitaa.com/dastan_latifeh/358
🌷نمک شناسی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/124
🔰نفرين
نفس
نفقه
نكاح
نكوهش
نگارش
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰#نفس
نفس
👹به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!» لبخند زد.
🗣پرسیدم: «چرا می خندی؟»
✅پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
🗣پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
👹گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
🗣با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
👹جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
🗣پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
👹پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز !!!»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نفقه
نكاح
نكوهش
نگارش https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰 نگاه چشم
🌷مواظبت از نگاه
#داستان_کوتاه
✍️جوانی به حکیمی گفت: «وقتی #همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی #ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.»
حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟»
حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی #طمعکار و #چشمانی هیز داشته باشد و از #شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰تغيير نگاه و نگرش
🌷راهکار حال خوب
📚#داستان_کوتاه
در ژاپن مردمیلیونری برای #درد چشمش #درماني پیدا نمیکرد
بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت
راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند
وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند
و چشمان او خوب شد.
تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد
زمانی که راهب به محضر ميليونر می رسد جویای حال وی می شود
مرد میلیونر می گوید:
خوب شدم
ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام...
راهب با #تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام
برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه مي كرديد !!
👈برای درمان دردهايت، نمی توانی #دنیا را تغییردهی...
بلکه با تغییر نگرشت می توانی دنیا را به کام خود دربیاوری..
تغییر دنیا کار احمقانه ایست
ولي، تغییر#نگرش ارزانترین و موثرترین راه است.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰 نگرش
نگهدارى
🔰 نماز
🌷اهميت نماز در روایتی آمده است: در زمان رسول خدا حضرت محمد (ص)، مردی خدمت آن حضرت آمد و از تنگ دستی شکایت کرد. حضرت به او فرمودند: شاید #نماز نمی خوانی؟ مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا نمازهای پنجگانه را به جماعت و در پشت سر شما بجا می آورم.
حضرت فرمودند: شاید کسی در منزلت نماز نمی خواند؟
آن مرد عرض کرد: همه نماز می خوانند و تا آن ها را به خواندن نماز واندارم، از خانه خارج نمی گردم.
پیامبر (ص) فرمودند: شاید در همسایگی تو کسی می باشد که نماز نمی خواند؟
مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا تمامی آن ها نماز می خوانند.
پس در آن لحظه جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا؛ در فلان بیابان فرد بی_نمازی از دنیا رفته است و کلاغی استخوان کوچکی از آن فردِ بی نماز و تارک الصلاة را به منقار گرفته و آورده در میان درختی که در خانه ی این مرد است قرار داده است، پس به او بگو آن استخوان را بردارد تا وسعتِ رزق و روزی پیدا نماید.
📙 تفسیر عیاشی، ج1: 25. 🌷برکات نماز
https://eitaa.com/dastan_latifeh/34
🌷توفيق توبه در اثر نماز
https://eitaa.com/dastan_latifeh/189
🌷نکته ای در شناخت نماز
https://eitaa.com/dastan_latifeh/120
🌹نکته ای در باره توجه به نماز https://eitaa.com/danestanyhaybozorgan/192 نمامى
نمونه
نوشته
نوشيدن
نوميدى
نويد
نهاد
نهى از منكر
نياز
نيايش
نيت
🔰قلب و نیت
📚#داستان_کوتاه
👌بخونین قشنگه♥️
دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، #ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند.
اسماعیل همیشه زمین اش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار #آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند.
ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصول اش همان شد.
زمان گندم پاشی زمین در آذرماه، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید.
در راز این کار #حیرت ماند. اسماعیل گفت: من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما ،پرندگان گرسنه راکه چیزی نیست بخورند، آنها را هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند و لی تو #دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. دوم این که تو #آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان انسان ها نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و #قدرت فکرشان را .برو قلب و #نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت ، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند.
شبيه اين داستان سر زمين يونجه سعيد آباد گلپايگان مشاهده شد.
علت آن هم مردی اهل عبادت و ديگری بی موالات.
🔰نيرنگ
نيكوكاران
نيكوكارى .
🔰نيكى
🌷عاقبت نيکی و بدی
https://eitaa.com/dastan_latifeh/341
https://eitaa.com/dastan_latifeh/66
https://eitaa.com/dastan_latifeh