🔰بنام خدا
👈قبلا نسبت به #آموزش_رفتاری ،گذشت، که حرکت و زندگی انسان ها؛ بدون #سرمشق گرفتن (پيامبر (ص) و) از امامان معصوم علیهم السلام، لحظه به لحظه در معرض خطر و نابودی است
👈برعکس با درس گرفتن از رفتار و گفتار اين بزرگواران و پیروی از آنان؛ هم #خوشبختی در دنیا و نیز #سعادتمندی در #آخرت را در پی دارد.
پيامبر خاتم (ص) سرمشق مردم است خداوند در قرآن ميفرمايد:
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». [6] .
«در واقع رسول خدا (ص) براي شما بهترين سرمشق و پيشوايي است كه ميتوانيد از وجودش بهرهمند گرديد.»
رسول گرامي اسلام در طول تاريخ بزرگترين سرمشق بشريت بوده است؛ زيرا پيش از اين كه با گفتار خود مربي و راهنماي مردم باشد، با رفتار شخصي خويش بهترين تربيت كننده و راهبر بود.
👈شخصيت پيامبر (ص) نمونهاي براي يك روزگار، يك نسل، يك ملت، يك مذهب و يك مكان خاص نميباشد، بلكه يك سمبل جهاني و هميشگي براي تمام مردم در همه زمانهاست.
و بايد در اين جا با توجّه و استناد به شواهد و مدارك معتبر، به رفتار و شيوههاي عملي رسول گرامي درباره كودكان و جوانان و ... بپردازيم.
نمونه دست پرده پيامبر امام علی (ع) است. که در وصيت نامه پر محتوايش فرمود:
16 - با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید همان طوری که قرآن دستور داده است و به ملامت مردم ترتیب اثر ندهید.
👈اکنون به نمونه رفتار و برخورد های گوناگون پيامبر (ص) توجه فرمائيد.
با کوچک ترين و پائين طبقه می نشست و متواضع بود.
https://eitaa.com/dastan_latifeh/353
حضرت محمد (ص) رحمه للعالمين بود و ويژگی های عفو و گذشت او حضرت بر کسی پوشيده نیست.
☺️اما در عين حال می بينيم👇
🌷پيامبر اسلام (ص) و انفاق
👈امام صادق (ع) فرمايد : پيامبر اسلام در بخشش و انفاق طوري بود كه هر كس سؤالي مي كرد از چيزي حضرت به او عطا مي فرمود، يكي از زنان پسر خود را نزد رسول خدا فرستاد و به او سفارش نمود كه اگر پيامبر فرمود: نزد ما چيزي نيست عرض كن پيراهن خود را مرحمت نماييد .
پسر آمد و پرسش نمود و پس از آن عرض كرد پيراهن خود را عنايت كنيد حضرت پيراهن خود را به او داد ، در اين هنگام اين آيه شريفه نازل گرديد (( و لا تجعل يدك الآيه )) كنايه از اين كه در انفاق افراط و تفريط نشود بلكه ميانه رو و مقتصد باش .
کتاب لئالي ص 263
از اين حکايت درس بزرگی می گيريم به اينکه :
اولاً : رفتار بسيار تأثير گذار است چنانچه در قرآن آمده :
لوکنت غلضا القلب لانفضوا من حولک
اگر بدخلق بودی مردم از اطرافت پراکنده می شودند.
و ثانياً : حالا که خوش خلق شدی، اجازه سوء، استفاده به ديگران نده،
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🤝🤝🤝🤝🤝🤝🌺🌺🌺🌺🌺🌺🤝🤝🤝🤝🤝🤝
🔰آدرس جدول و ليست موضوعات، بترتيب حروف الفبائی.
https://eitaa.com/dastan_latifeh/159
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰شناسه عارف بنام#رجبعلی_خیاط :
🌷در ایام #جوانی دختری رعنا و زیبا از #بستگان دلباخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت، مرا به دام انداخت، با خود گفتم:
رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی #امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و #لذت_بخش به خاطر خدا صرف نظر کن.
👈سپس به خداوند عرضه داشتم:
"خدایا! من این #گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت #تربیت کن!"
👈آن گاه یوسف گونه پا به فرار می گذارد و نتیجه ترک این گناه، باز شدن دید و #چشم_برزخی او می شود، به گونه ای که آنچه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شنود و برخی #اسرار برای او کشف می شود.
برچسب ها : کنترل_شهوت نمونه وارد شده❌
https://eitaa.com/dastan_latifeh
تعليم به ابتدائي
تعليم - بي سواد - رسول اكرم(ص) - بنده توام - تو بنده اي - كفر - دلِ بنده - خطا - صواب - اخلاص - -
مردي باديه نشين و بي سواد نزد رسول اكرم صلي الله عليه و آله رفت و عرض كرد:« اي رسولِ خدا، شما دعاهايِ زيادي را به مردم تعليم فرموده ايد، ولي به من بي سواد و عاجز هستم و نمي توانم تمام آن ها را به خاطر بسپارم. به من دعايي بياموز كه برايم كافي باشد.»
حضرت فرمود:« بگو، خداوندا تو پروردگار من هستي و من بنده توام. اين جمله برايت كافي است.»
مرد با خوشحالي از نزد پيامبر رفت، ولي چون فردي عامي و بي سواد بود، نتوانست دعا را درست بخواند. او شب و روز اين جمله را تكرار مي كرد:
« خداوندا، تو بنده ي من هستي و من پروردگار توام!»
هر گاه اين جمله از دهانِ او خارج مي شد، غلغله اي در آسمان ها و در ملكوت اعلي مي افتاد و فرشتگان از گستاخي اين مرد به لرزه مي افتادند.
تا اين كه « جبرئيل» نزد پيامبر رفت و عرض كرد:« اي پيامبر خدا، به آن مرد عامي جمله اي فرموده اي كه از معني آن اطّلاعي ندارد و آن را طوري بيان مي كند كه كفر مي باشد.» به دستور پيامبر، آن مرد را حاضر كردند.
پيامبر از وي پرسيد:« دعايي را كه به تو آموختم، چگونه بيان مي كني؟» مرد عرض كرد:« از تعليم شما بسيار شاد و خرسند مي باشم و هر وقت اين جمله را بيان مي كنم، منتظرِ ثواب آن هستم.» سپس جمله اش را براي پيامبر تكرار كرد.
حضرت فرمود:« تو عكس آن چيزي را كه من به تو آموخته ام بيان مي داري. زنهار بعد از اين، چنين مگو كه كافر مي شوي.» مرد بسيار غمگين و دل شكسته گرديد و عرض كرد:
« اي رسول خدا، مدّتي، من ندانسته كفر گفته ام، اكنون بفرمائيد چگونه گذشته را جبران كنم؟»
جبرئيل از طرف خداوند نازل شد و عرض كرد:« يا رسول الله، خداوند فرموده است:
« اگر غلط بر بنده ي من رواست بر من روا نيست. من به دلِ بنده نگاه مي كنم نه بر زبان او اگر بنده اي بر زبانش سهوي جاري شود ولي دلِ او پرايمان باشد، ما خطايِ او را صواب به حساب مي آوريم.»
اخلاص عمل به محضر يار بيار
بگذر ز زبان، دل سويِ دلدار بيار
در بحر دل ار گوهر صدقي داري
ما طالبِ اوئيم و خريدار بيار
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰پرسش از كودك
🌷حضرت امام عليعليه السلام همواره در حضور مردم از فرزندان خود #پرسش هاي علمي ميفرمود، و در برخي موارد #پاسخ به پرسش هاي مردم را به آنان واگذار ميكرد.
👈روزي عليعليه السلام از فرزندان خود امام حسن و امام حسينعليهما السلام در چند موضوع #سؤالاتي كرد و هر يك از آنان با عباراتي كوتاه پاسخ هايي حكيمانه دادند، آنگاه آن حضرت متوجه شخصي به نام #حارث_أعور كه در مجلس حاضر بود شد و فرمود:
اين سخنان حكيمانه را به فرزندان خود بياموزيد، زيرا موجب #تقويت_عقل و #فكر_و_انديشه آنان ميگردد. .
بحارالانوار 350 / 35؛ البداية و النهاية 37 / 8.
آن حضرت با اين عمل به بهترين وضع نسبت به آنها احترام گذاشته و بزرگترين شخصيت و استقلال را در وجود آنان ايجاد كرده است.
☺️برچسب ها : انتقال يافته
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰پای شیر
👈یکی از سرهنگان #انوشیروان ، پادشاه ظالم ساسانی ، زنی زیبا در خانه داشت .
انوشیروان در آن #زن #طمع نموده و به قصد #تجاوز به او در غیاب شوهرش به منزل وی آمد .
👈زن این جریان را بعدا به شوهر خویش رسانید ، بیچاره سرهنگ دید زنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر می باشد، فورا زن خود را #طلاق داد تا از عواقب آن مصون بماند .
هنگامی که این خبر به #انوشیروان رسید آن سرهنگ را فورا احضار نموده و به او گفت : شنیده ام یک بوستان بسیار زیبایی داشته ای و اخیرا آن را رها کرده ای ، چرا ؟
سرهنگ پاسخ داد : چون جای پای شیر در آن بوستان دیدم ترسیدم مرا بدرد .
انوشیروان خندید و گفت : دگر آن شیر به آن بوستان نخواهد آمد . (1)
اصولا تاریخ سلاطین و حکام ستمگر همواره با این فجایع است ، در حوزه سلطنت و قدرت آن ها آن جه را که اهمیت و #امنیت ندارد جان و #مال و #شرف و #ناموس ملت است و تازه آنچه که در داستان فوق نقل شده نمونه کوچکی از #جنایات بسیاری است که در زندگی و سلطنت سلطانی رخ داده که او را به غلط ((عادل)) نامیده اند .
1- مسئله حجاب ، ص 30
حکایتها و هدایتها در آثار شهید مطهری - محمد جواد صاحبی
☺️برچسب ها : انتقال يافته
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰خاطرات معصومان (ع) و ياران
🌷بزرگواری #مالک_اشتر
👈مالک اشتر که از امراء ارتش اسلام و فرمانده سپاه علی عليهالسلام بود روزی از بازار کوفه عبور می کرد.
پیراهن کرباسی در بر و عمامه ای از کرباس بر سر داشت یک فرد عادی و #بی_ادب که او را نمی شناخت با مشاهده آن لباس کم ارزش ، مالک را حقیر و خوار شمرد و از روی #اهانت پاره کلوخی را به وی زد.
مالک اشتر این عمل موهن را نادیده گرفت و بدون #خشم و ناراحتی ، راه خود را ادامه داد.
👈بعضی که ناظر جریان بودند به آن مرد گفتند وای بر تو، آیا دانستی چه کسی را مورد اهانت قرار دادی ؟ جواب داد: نه گفتند این مالک اشتر دوست صمیمی علی عليهالسلام است مرد از شنیدن نام مالک بخود لرزید و از کرده خویش سخت #پشیمان شد، نمی دانست چه کند. قدری فکر کرد، سرانجام تصمیم گرفت هر چه زودتر خود را به مالک برساند و از وی #عذر بخواهد، شاید بدین وسیله عمل ناروای خویش را جبران کند و از خطر مجازات رهائی یابد.
در مسیری که مالک رفته بود به راه افتاد تا او را در مسجد به حال نماز یافت صبر کرد تا نمازش تمام شد، خود را روی پاهای مالک افکند و آن ها را می بوسید.
مالک سؤ ال کرد این چه کار است که می کنی ؟ جواب داد از عمل بدی که کرده ام #پوزش می خواهم
فقال لاباءس علیک فوالله مادخلت المسجد الا لاستغفرون لک
مجموعه ورام ، جلد ۱، صفحه ۲
مالک با #گشاده_روئی و #محبت به وی فرمود:
#خوف و هراسی نداشته باش به خدا قسم به مسجد نیامدم مگر آنکه از پیشگاه الهی برای تو طلب #آمرزش نمایم.
☺️برچسب ها : انتقال يافته
https://eitaa.com/dastan_latifeh
📙حرف ب
#راهکارها
#بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
☺️نجات از آتش
👈نمرود، با دخترش (رعضه) در كاخ سلطنتى نشسته و منظره آتش انداختن حضرت ابراهيم (ع) را نگاه مى كردند. رعضه، براى آن كه صحنه را بهتر ببيند، در بالاى بلندى ايستاد امّا با كمال ناباورى، ابراهيم را در ميان آتش، در يك گلستان ديد. رعضه با صداى بلند گفت : يا ابراهيم ! اين چه حال است كه آتش تو را نمى سوزاند؟! حضرت، جواب داد :
مَنْ كانَ عَلى لِسانِهِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ فى قَلْبِهِ مَعْرِفَةُ اللّهِ تَعالى لايُحْرِقُةُ النّارْ :
هركس در زبانش پيوسته #بسم_الله بگويد و قلبش مملوّ از #معرفت_الهى باشد، آتش براى او اثر ندارد، رعضه گفت :
من هم مايلم، با تو همراه باشم، ابراهيم فرمود : بگو :
لااله الاّاللّه، ابراهيم خليل الله و بعد از آن در آتش بيا ! او اين كلام را گفت، و قدم در آتش نهاد و خود را نزد ابراهيم رساند؛ و در حضورش ايمان آورد.
آن گاه به سلامت، به حضور پدر برگشت نمرود، با ديدن اين صحنه، مبهوت و متعجب شد؛ ولى #عشق و علاقه به #رياست، او را از #ايمان به خداوند تبارك و تعالى، بازداشت سپس خواست، دختر را با #پند_و_اندرز از راه #توحيد باز گرداند، ولى اثر نكرد او را #تهديد كرد. سودى نبخشيد.تا اين كه دستور داد، او را در ميان آفتاب سوزان، به چهار ميخ كشيدند.
در اين موقع، پروردگار مهربان به جبرئيل امين فرمان داد : بنده من را درياب، جبرئيل (ع) رعضه را از آن مهلكه رهانيده و به محضر خليل (ع) آورد رعضه، همچنان پيرو #آئين_توحيدى ابراهيم (ع) بود تا اين كه آن حضرت، او را به همسرى يكى از فرزندانش برگزيد و خداى تبارك و تعالى فرزندانى به آن ها عنايت فرمود برخى از آن ها كه برمسند #نبوت، و #پيامبرى رسيدند.
کتاب هماى سعادت
☺️برچسب ها : انتقال يافته
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰#ترس_منفی نهی شده
🔸 مار و زنبور 🔸
# روانشناسی
👈روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد.
🐍مار گفت:
«#انسانها از ترس ظاهر خوفناک من میمیرند نه به خاطر نیش زدنم.»
🐝اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود.
🐍مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را میگزم و مخفی میشوم و تو در بالای سرش #سر_و_صدا ایجاد کن و #خود_نمایی کن.»
👈مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت.
👈🏼مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند.
🐝این بار زنبور نیش میزد و مار خودنمایی میکرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد.
👈🏼برخی بیماریها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود میشوند یا شکست میخورند.
☺️برچسب ها: انتقال يافته
#درمان مرگ #مردن
📚 مجموعه شهر حکایات
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه #داستان_های_دو_لنگه_ای!
🔰#حكمت
🌷توجه به حکمت های الهی
🌷☺️لنگه اول:
#حکایت_عبرت
🍃🍂عدالت و لطف خدا 🍃🍂
🙍♀️زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل❓
🗣داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز #ظلم نمى کند.
🗣سپس فرمود: مگر چه #حادثه اى براى تو رخ داده است که این #سؤال را مى کنى؟
🙍♀️زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که #معاش کودکانم را تأمین نمایم .
🚪هنوز سخن زن تمام نشده بود که ...
در خانه #داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟ عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد #آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر #نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او #صدقه بدهى.
🙍♀️🗣حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دریا براى تو #هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاه تر از دیگران است.
☺️لنگه دوم:
✅ حکمت خداوند⇩
✍️حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت #تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است . چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! #دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است . موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي #مناجات به كوه طور) رفت . چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان #فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه #حادثه اي رخ داده است ؟ حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازگي مالي بدست آورده و #شراب خورده و عربده و جنگجويي نموده و شخصي را كشته است .
اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان #قصاص ، اعدام كنند !
💥خداوند در قرآن مي فرمايد : (اگر خدا #رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين #طغيان و #ستم مي كنند)
💎پس موسي عليه السلام به #حكمت_الهي اقرار كرد ، و از #جسارت و #خواهش خود ا#ستغفار و #توبه نمود
📚ولو بسط الله الرزق لعباده في الارض
شوري : ۲۷
☺️برچسب ها : انتقال يافته
https://eitaa.com/dastan_latifeh