eitaa logo
دستیار محقق
187 دنبال‌کننده
79 عکس
4 ویدیو
125 فایل
برگرفته شده از مجموعه اثار و دوره های استاد شیخ عبدالحمید #واسطی #مبانی #نگرش‌سیستمی #شبکه‌هستی #روش‌تحقیق #نقشه‌راه #شبکه‌مسائل #شبکه‌نیاز #پارادایم #الگوریتم‌اجتهاد #نفوذ‌به‌موضوع #تدریس_اثربخش @salam_1001
مشاهده در ایتا
دانلود
دين در مديريت زندگي جمعي، سبب عدم قدرت دين براي بقاء در عرصة تقابل نظريات و استراتژي هاي جدي زندگي خواهد شد و خرد جمعي بشر از توجه به پيام خداوند و طرح‌وبرنامة او سرباز خواهد زد. پي‌آمد چنين نتيجه‌اي يا از زندگي است يا گرايش آن به خلوت‌هاي دروني برخي ميانسالان و سالمندان براي عقده‌گشايي رواني. چنين نتيجه‌اي عكس‌العمل و حساسيتِ ضرورت‌ساز را در كساني برمي‌انگيزاند كه قصد دارند براساس زندگي كنند نه طبق ؛ كساني كه صحت گزاره‌هاي زير را باور دارند: 1.عمر يكبار مصرف است و تكرارپذير نيست. 2.تشخيص و عملكرد بشر(چه فردي و چه جمعي) محدود و خطا‌پذير است. 3.پس از مرگ زندگي ابدي وجود دارد و بقاء روح ابدي است. 4.زندگي ابدي براساس محتويات دروني هر فرد شكل مي‌گيرد.(قرار گرفتن در گستردگي و آسايش يا محدوديت و رنج، تابع محتويات دروني است.) 5.شيوة زندگي در دنيا به محتويات دروني انسان شكل مي‌دهد. 6.اهميّت مُحتَمَل، ارزش احتمال را بالا مي‌برد. 7.ميزان بقاء اثرِ موضوع، در تعيين اهميت مُحتمل تاثير معني‌دار دارد. ضرورت اين بحث براي كساني مطرح است كه نمي‌خواهند عمر خود را در و سپري كنند و به‌دنبال ديدگاه و برنامه‌اي بدون خطا و محيط بر كل هستي مي‌گردند. اين‌ افراد براي رفع ادعاي ناكارآمديِ دين، بايد كارآمدي آن را محسوس و ملموس كنند. لذا اين سوال پيش مي‌آيد كه: آيا براي فعال كردنِ در زندگي امروز و فردا وجود دارد؟ شرح مفصل و طبقه بندی با محورهای بحث را میتوانید در دنبال کنید 🔸کانال دستیار محقق @dastyaar
: استراتژي, در اصل، اصطلاحي است نظامي به معناي سنجيدن وضع خود ، حريف و طرح نقشه براي روبرو شدن با وي در مؤثرترين وضعيت. استراتژي، طرحي منسجم، جامع‌نگر و يكپارچه‌كننده براي حركت در كوتاهترين راه به سوي هدف، با بهترين بهره‌برداري از منابع و امكانات موجود است. استراتژي يا راهبرد، راه و روش رسيدن به اهداف بلندمدت و حياتي است. موضوع استراتژيك و راهبردي، موضوعي است كه جنبه حياتي دارد يعني در استمرار شاخصه‌هاي حيات تأثير عمده دارد و معمولاً در محيط رقابتي اهميت خود را نشان مي‌دهد. براي تعيين استراتژي بايد اهداف بلند مدت+ مجموعه اقدامات كلانِ لازم براي رسيدن به آنها مشخص شود. استراتژي از تصميم‌ها، برنامه‌ها و قواعدِ مرتبط ساختن اقدامات به يكديگر براي رسيدن به هدف تشكيل شده است. معمولاً افراد و مجموعه‌ها در تشخيص اهدافِ كلّي تا حدودي صحيح و مشترك عمل مي‌كنند امّا در تدوين استراتژي، تفاوت‌هاي فاحشي بين آنها وجود دارد. تدوين استراتژي صحيح مهم‌ترين عامل برتري بر الگوها و فعاليت‌هاي ديگران است. آيه شريفة" َلاتَهِنُوا وَ لَاتَحْزَنُوا وَ أنتُمُ الاَعْلَونَ إنْ كُنتُمْ مُؤمِنينَ" بيانگر همين حقيقت است كه اگر استراتژي اسلام در زندگي فردي و جمعي ما مورد توجّه قرار گيرد الگوهاي ديگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، قدرت رقابت با اسلام را نخواهند داشت. @dastyaar
، ، : در هر موضوعي كه مورد بررسي واقع مي‌شود، ابتدا بايد تصوّر صحيح و شفّافي از آن در ذهن نقش ببندد سپس چهارچوب و ساختار موضوع (محورها و مسائل عمده و كلّي) شناخته شود و در نهايت روش بهره‌برداري عملي از موضوع براي استفاده در زندگي بررسي گردد. نگرش‌سازي، مرحلة اوّل از بررسي موضوع است و مربوط به ايجاد يك تصوّر شفاف از موضوع مي‌شود؛ اين مرحله را به اين دليل نگرش‌سازي مي‌ناميم كه ديد و نگرش مناسب ايجاد مي‌كند. راهبرد‌سازي، مرحلة دوّم از بررسي موضوع است كه مربوط به احاطه بر چهارچوب و محورها و مسائل عمدة موضوع مي‌شود؛ اين مرحله را به اين دليل راهبرد‌سازي مي‌ناميم كه جهت‌گيري‌هاي كلّي، الگو و نقشه كلان موضوع را مشخص مي‌كند (راهبرد به معني تعيين خط‌مشي و جهتِ حركت و سياست‌هاي كلّي است). راهكار‌سازي، مرحلة سوّم در تحليل يك موضوع است كه مربوط به بهره‌برداري از موضوع و روش‌هاي اجرايي است؛ اين مرحله به اين دليل راهكارسازي نام گرفته است كه دستورالعمل كار و اجراي آن را ارائه مي‌دهد. @dastyaar
: ما در جهاني زندگي ‌مي‌كنيم كه هر گونه فعاليّت و حركت در آن تابع هماهنگي با قوانين و معادلاتي است كه بر خلقت حاكم است. زندگي نيازمند عكس‌العمل‌هاي صحيح در برابر متغيّرهاي محيطي، انساني و ماورائي است. بدون شناخت صحيح و جامع از عوامل اثرگذار و اثرپذير، نمي‌توان حركت زندگي به سوي اهداف آن را استمرار بخشيد. زندگي نيازمند تصميم‌گيري است؛ انسان‌ها معمولاً ناخودآگاه و بدون پيمودن روندي شفاف، تصميم‌ مي‌گيرند و به همين دليل مبتلا به اشتباهات و تشخيص‌هاي نادرست و محاسبات غلط مي‌شوند. اشتباه در امور جزئي شايد قابل تحمّل و قابل جبران باشد امّا اشتباه درتدوين خط‌مشي‌ و اصول كلي راهبردي، ضايعات غيرقابل جبراني را ايجاد خواهد كرد؛ حركت براساس معادلات منطقي و رياضي و طي‌كردنِ آگاهانه و مرحله به‌ مرحلة فرآيند تصميم‌گيري، سبب مي‌شود كه ضريب خطا و خسارت‌ها كاهش يابد و قابليّت اعتماد به تصميم‌ها افزايش پيدا كند. مديران اجرايي نيازمند طراحان و تحليل‌گران استراتژيك هستند تا ريل‌گذاري‌هاي مناسب براي حركت آنها را انجام دهند. عمليات تصميم‌سازي، تدوين سياست‌هاي كلان و خط‌مشي‌هاي لازم براي رسيدن به اين اهداف و ابلاغ آن به مديران اجرايي است. دين به عنوان منبع اطلاعاتي كه گزاره‌هاي آن برآيند محاسبة بدون خطاي تمام متغيّرهاي مرتبط با موضوع در شبكه هستي است، نقشي حياتي در تصميم‌سازي دارد. اگر فردي پذيرفته باشد كه "دين" علم خداوند است كه در اختيار بشر قرار گرفته، نمي‌تواند از تلاش براي كشف استراتژي مورد نظرِ دين و اولويّت دادن به خطّ‌مشي آن‌ اغماض نمايد. بسياري از گزاره‌هاي دين استراتژيك و تصميم‌ساز هستند و اولويّت‌ها، ضريب اهميّت‌ها و نقطه ثقل‌ها در شبكه موضوعات را مشخص مي‌كنند. @dastyaar
: چرخه، مسير منسجم و بهم‌پيوستة تغيير و تحوّلات يك موضوع است كه از نقطه‌اي آغاز شده و مراحلي را طي مي‌كند و به خروجي مي‌رسد. مثلاً: چرخة نان يعني: مسير تغيير و تحولاّت نان از دانه تا مصرف. اصطلاح "چرخه" در عنوان بسياري از مقالات ديده مي‌شود مثلاً: اثرات گرمتر شدن زمين بر چرخة آب، ازدحام ترافيكي و چرخة اقتصاد، چرخة چاپ و نشر كتاب، چرخة فرهنگ، چرخة توزيع، چرخة فقر و... @dastyaar
و : سيستم يا شبكه، مجموعه‌اي از عناصر است كه با يكديگر ارتباط برقرار مي‌كنند و براي تحقّق يك هدف در تلاش‌اند. در هر شبكه، تغيير هر جزء بر ديگر اجزاء و بر كلّ، تأثير دارد و هيچ‌يك از عناصر، اثري مستقل و جدا از مجموعه نمي‌گذارند و نمي‌پذيرند. مولّفه‌هاي اصلي سيستم يا شبكه عبارتند از: اجزاء و عناصر(متغيّرها)، روابط بين اجزاء، هدف، مرز سيستم و محيط سيستم(تفكيك بين عوامل خارج از سيستم و عوامل داخلي آن)، جريان سيستم(نحوة فعاليّت متغيّرهاي داخلي و خارجي براي رسيدن به هدف سيستم)، بازخورد(بررسي نتايج به‌دست آمده از جريان سيستم و اصلاح نقاط نامناسب و بهينه‌سازي جريان، و اعمال دوبارة آن به سيستم)، پايداري سيستم(ميزان قابليت مقابله يا انعطاف سيستم در برابر تغييرات احتمالي) @dastyaar
: راه نفوذ ما به موضوعات از طريق آثار و خصوصيات آنهاست. ذهن قدرت درك مستقيم جوهرة اشياء را ندارد و بايد از طريق ادراك آثار و خصوصيات آن پي به سرمنشاء ‌ببرد. آثار اشياء و موضوعات هستند كه سبب رفع نياز ما و حل مشكل مي‌شوند، ارتباط ما با آنها به خاطر استفاده از كاركرد آنهاست. آثار و كاركردهاي موضوعات قابل تغيير هستند، مي‌توان آنها را از بين برد يا تقويت و تشديد كرد يا اثري ديگر را بر موضوع بار كرد؛ موضوعات با يكديگر و با اجزاء دروني خود فعل و انفعال دارند(اثرمي‌گذارند و اثر مي‌پذيرند)؛ با برقرار كردن ارتباط بين موضوع مورد نظر و موضوعي با اثري ديگر (يا ارتباط با جزئي ديگر) مي‌توان شيء مورد نظر را تحت تأثير قرار داد و كاركردهاي آن را تغيير داد(فعّال‌سازي). متغيّرها، عوامل تأثيرگذار و تأثيرپذير در مجموعة سيستم هستند (آنچه قابليّت تغييردادن يا تغييرپذيري دارد و با تغيير آن تغييراتي در وضعيّت موضوعِ مورد نظر به‌وجود خواهد آمد). متغيّرها انواع و مراتبي دارند كه عبارتند از: • متغيّرهاي دروني(آنچه در درون موضوع است و مي‌تواند به سبب عواملي تغيير پذيرد و باعث تغيير موضوع شود)، متغيّرهاي بيروني(عواملي كه از خارج از موضوع بر موضوع و اجزاء آن تأثير مي‌گذارند و سبب تغييري در آن مي‌شوند) • متغيّرهاي مثبت(عواملي كه تغيير مطلوب و هماهنگ با هدف ما ايجاد مي‌كنند)، متغيّرهاي منفي (عواملي كه تغييرات نامطلوب و زيان آور ايجاد مي‌كنند) • متغيّرهاي تشديد كننده(عواملي كه سبب ازدياد اثري در موضوع مي‌شوند)، متغيّرهاي تضعيف‌كننده(عواملي كه سبب كاهش اثري در موضوع مي‌شوند) • متغيّر اصلي(عاملي كه بيشترين تأثير را براي رسيدن به هدف دارد)، متغيّرهاي كمكي و جانبي (عواملي كه زمينه‌ساز و تقويت‌كنندة جريان اصلي هستند) • متغيّرهاي نياز(عواملي كه براي رسيدن به مطلوب بايد نيرو و امكانات دريافت كنند)، متغيّرهاي نيرو(عواملي كه امكانات لازم را براي رفع نياز دارند) • متغيّرهاي كلان(عواملي كه بر طيف گسترده‌اي از موضوعات تأثير مي‌گذارند)، متغيّرهاي جزء (عواملي كه بر يك مورد يا بخشي از آن تأثيرگذار هستند) • متغيّرهاي كوتاه‌مدت، بلندمدت • متغيّر حداقلّي(عاملي كه كمترين تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري را دارد)، متغيّر حداكثري (عاملي كه بيشترين تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري را دارد) • متغيّر كنترلي(عاملي كه هنگام نياز وارد جريان مي‌شود و مشكل را مهار مي‌سازد) • متغيّر زمان، مكان • متغيّر كميّت، كيفيّت • متغيّر اولويّت(عاملي كه نسبت به عوامل ديگر تأثير خود را زودتر و يا عميق‌تر مي‌گذارد و سپس ديگر متغيّرها مُجاز به اثرگذاري يا اثرپذيري هستند) • متغيّر لايه و عمق(در چه لايه و عمقي اين تأثير انجام مي‌شود؟) و متغيّر جهت(در چه جهت و زاويه‌اي تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري انجام مي‌شود؟) • متغيّرهاي همراه(عواملي كه بايد همراه هم باشند تا تأثيرگذاري يا تأثيرپذيري انجام شود) با مشاهدة دقيق و جامع از فعل و انفعالات جاري در هستي مي‌توان متغيّرهاي ديگري را نيز به اين فهرست افزود. @dastyaar
: رفتار سيستم يعني چگونگي فعاليت متغيّرهاي آن براي رسيدن به هدف سيستم. @dastyaar
: تحليل سيستم يعني بررسي يك سيستم به هدف حلّ نارسايي و مشكل، يا به هدف ارتقاء وضعيت و رساندن به موقعيت بهتر. در تحليل سيستمي به‌دنبال تجزية سيستم به عوامل تشكيل‌دهندة آن و روابط بين آنها و بررسي ميزان فعل‌وانفعال بين اجزاء و دست‌يابي به ميزان موفقيّت اين تعاملات در تأمين هدف سيستم هستيم. @dastyaar
: تفكّر شبكه‌اي (سيستمي)، روشي است كه مي‌توان آن را در دستور العمل‌هاي زير خلاصه كرد: مشكل و نياز را پيدا كنيد؛ هدف خود را مشخص كرده و اهميّت آن را تعيين نماييد؛ هر چيزي كه احتمال دارد با اين هدف ارتباط داشته باشد شناسايي كنيد؛ كميّت و كيفيّت ارتباطات فوق رادقيقاً مشخص نماييد؛ مجموعه ارتباطات را با هم ارزيابي كرده و بهترين راه را براي ارتباط بين امكانات و نيازها انتخاب نماييد؛ راه حل را به مرحلة اجراءبگذاريد؛ نتايج را ارزيابي كنيد؛ نقاط ضعف را برطرف نموده و دوباره آن‌را اجراء نماييد. روش تفكّر شبكه‌اي كه محصول ديد كلان و جامع نسبت به موضوعات است سكوي جهش علمي ‌و عملي به سوي حقائق هستي است. محقّقي كه تحقيق خود را بر اساس تفكّرشبكه‌اي ‌طرح‌ريزي مي‌كند و قدم به قدم به سوي حل‌مسأله حركت مي‌نمايد، در كوتاهترين راه و با بيشترين بازدهي به هدفِ تحقيق خواهد رسيد. @dastyaar
و : چگونه فرضيه را به حقيقتي كاربردي تبديل كنيم؟ بحث مدل‌سازي پاسخ اين سؤال است. اگر در تجربيات زندگي خود دقّت كنيم مي‌يابيم كه هر يك از جوانب زندگي بر اساس الگو و مدل خاصّي استوار است. مدل يا الگوعبارت است از: شبيه‌سازي واقعيّت خارجي بوسيله ترسيم روابط علّت و معلولي بين اجزاء دروني و همچنين روابط مجموعه با متغيّرهاي بيروني و فرموله كردن متغيّرها، براي ايجاد قدرت پيش‌بينيِ رفتارهاي آن پديده و درك ويژگيهاي آن . منظور از فرموله كردن متغيّرها، دست‌يابي به تابعِ تبديل سيستم است. يعني: پس از مشخص شدن ورودي و خروجي، اجزاء، مرزها و جريان اوليّة سيستم، بايد مشخص شود كه چه نوع ارتباطاتي بين متغيّرها بايد ايجاد شود تا با كمترين هزينه بيشترين بازدهي را داشته باشد. تعيين معادلات تبديل ورودي سيستم به خروجي آن، مبناي مدل‌سازي است. مدل، ابزاري است كه به وسيله آن مي‌توان فرآيند خط‌ّمشي‌ها را شناخت. مدل، ابزار تعيين ميزان آسيب‌پذيري يك پديده يا سازمان در برابر نوسانات مختلف است؛ مدل، ابزار مطالعه پديده‌ها براي درك نحوة رفتار هر پديده به صورت قابل كنترل است(يعني بتوان به مشاهدة دقيق رفتار مولفه‌هاي تشكيل‌دهنده و علل پديدآورندة آنها پرداخت و اطلاعات لازم را با يك نگاه و به سرعت بدست آورد)؛ مدل، نظام نظري منسجم براي تشريح پديده‌ها و تعيين فعل‌وانفعال بين آنهاست؛ مدل، شبيه‌سازي واقعيّتِ دربسته است . مراحل مدل‌سازي عبارتند از: مشاهدة مجموعة فرآيند، دريافت ضرورت كنترل و پيش‌بيني رفتار پديده، انتخاب متغيّرها، تعيين ضريب تأثير آنها، تعريف روابط علّي و معلولي، آزمايش(تفسير نتايج حركت مدل در عمل)، اصلاح و بازنگري. @dastyaar
: الگوي كلّي طراحي مدل بدين ترتيب است: استقراء مولّفه‌ها و متغيّرهاي دروني و بيرونيِ تأثيرگذار و تأثيرپذير، تعريف شاخصه‌هاي پايه(زمينة اوليّه و هدف حداقلي)، تعيين هدف نهايي و ايده‌آل (هدف حداكثري)، بررسي كميّت و كيفيّت تأثير هر مولّفه(با دقت بر ميزان قابل كنترل بودن يا نبودن)، تعيين ارتباط اصلي و شرايط و تأثير كليدي، ترسيم روابط علّي و معلولي، تعيين زمينه‌ها و پيش‌فرض‌ها(وضعيتي كه مدل براساس آن طراحي مي‌شود)، مرحله‌بندي حركت از حداقل‌ها به سوي حداكثرها، تعيين نقاط بحران، طراحي حلقه‌هاي كنترلي و بازخوردها. الگوي اجرايي طراحي مدل بدين صورت است: تعيين نقطة شروع، زمينة لازم براي شروع، محرك لازم براي شروع، انجام دهندة كار و شرايط آن، كيفيت و كميّت كار، مراحل كار، نتايجِ مورد انتظار در هر مرحله، نقاط مشكل و توقّف‌هاي احتمالي، محرّك مجدّد، شرايط اتمام كار، نقطه پايان، بازنگري و ارزيابي، اصلاح نقاط ضعف، تقويت نقاط قوّت، ايجاد زمينة لازم براي انجام حركت‌هاي جديد. @dastyaar