eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
757 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 در ژاپن رایج است💎 👈ژاپنی که آنگونه به شما نمی‌گویند! 💠این نوشته خلاصه‌ای از مطالب نقل شده از یک استاد دانشگاه است که چند سال در ژاپن زندگی کرده است. 🇯🇵ژاپنی‌ها از و استفاده نمیکنند و از همراه استفاده می‌کنند. 🇯🇵در ژاپن، تمامی مدارس و مهدکودک‌ها، قسمت " " دارند. 🇯🇵هر هفته ملت ژاپن، حداقل یکبار، انجام می‌دهند. 🇯🇵 ، بتدریج در بخش‌هایی در حال رایج شدن است. 🇯🇵مصرف ، بطور جدی رایج است و قیمت آن، گرانتر از است. 🇯🇵سرانه مصرف نمک در ژاپن، در روز است. 🇯🇵مصرف و در ژاپن رایج نیست. 🇯🇵شکر مصرفی عموم مردم ژاپن، " "است. 🇯🇵ژاپنی‌ها، در اول غذا، از استفاده می‌کنند. 🇯🇵هر روز دقایقی به اهتمام دارند. 🇯🇵در اغلب مرکز آموزشی دانش‌آموزان ژاپنی، لوازم و وجود ندارد حتی در سطح معلم‌ها. 🇯🇵نهایتا ساعت ، غالب مردم ژاپن هستند. 🇯🇵 ، غالب مردم ژاپن هستند. 🇯🇵غالب مردم ژاپن، از بعنوان چاشنی در وعده‌های غذایی استفاده می‌کنند. 🇯🇵پزشکان ژاپنی از حجم در تعجب می‌کنند. 🇯🇵قریب پنج واکسن در ژاپن بصورت اختیاری استفاده می‌شود. 🇯🇵عمدتا را بصورت استفاده می‌کنند نه تزریق. 🇯🇵توصیه غالب پزشکان ژاپنی به بجای ، مصرف است. 🇯🇵تجویز تزریق برای بیماری‌ها در ژاپن، برای بیماران، است. 🇯🇵بدلیل سخت‌گیری پزشکان ژاپن در تجویز دارو ، ایرانی‌ها با خودشان به ژاپن می‌برند. 🇯🇵داروهای ژاپن عمدتا بصورت قرص و کپسول نیست و به صورت و مصرف می‌شود. 🇯🇵پزشکان در غالب بیماری‌ها تا سه روز اول بیمار را نمی‌کنند. 🇯🇵هر روزه برنامه استفاده از ، در بین عموم مردم، رایج است. 🇯🇵در هر محله‌ای (اون سن) وجود دارد. 🇯🇵کلینیک‌های ، در ژاپن رایج است. 🇯🇵بر سر هیچ سفره‌ای در خانه و رستوران‌ها، برای نوشیدن وجود ندارد. 🇯🇵مصرف بر سر سفره‌ها رایج است. 🇯🇵در کشور ژاپن، دارای پیدا نمی‌شود. 🇯🇵تقریبا ۱۲۸ میلیون ژاپنی، قبل از طلوع آفتاب انجام می‌دهند. 🇯🇵 در معابر و مکانهای عمومی مصرف نمی‌کنند. 🇯🇵چهار راه "شی بو یا" و جزیره‌ی "او دای وا" نماد سبک شهرسازی غربی است که رسانه‌های غربی به جهان و ایران نشان می‌دهند والا اکثر مناطق ژاپن زندگی‌ها سنتی است . 🇯🇵"چی ن جر" معروفترین نوشابه ژاپن از است. 🇯🇵در ژاپن غذا را با یا می‌خورند و استفاده از در مرحله سوم است. 👌تعجب برانگیز است این حجم سانسور از زندگی مردم ژاپن در ایران! منبع : اسلام طب دفاع همچنان باقیست eitaa.ir/defa_baghist
با اظهارات امروز ، از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد! جهانگیری: 🔹فساد به برخی از مسئولان بالایی کشور رسیده‌است. 🔹اگر با فساد و مسئولینی که دامن جمهوری‌اسلامی را به فساد آلوده کردند به موقع برخورد می‌شد، امروز مبارزه با فساد به دغدغه عمومی ملت تبدیل نشده بود! 🔸بخدا از وقاحت و بیشرمی این جماعت آدم حیرت میکنه! 🔸ایشون همون کسی هست که پارسال وقتی و گرفتن، داد زد که چرا داره میکنه؟ 🔸رئیس ایشون همونه که گفت اگر به بزنید میکنم! 🔸دروغ‌ها و خلف وعده‌ها و مفاسد و دست درازی‌های متعدد به بیت‌المال و خیانتهای مختلفی که در دوران مسئولیت این آقایون شکل گرفته در تاریخ ایران بی‌سابقه بوده، حالا در حالی که دولتی‌ها پشت پرده دارن فشار میارن روی دستگاه قضا که و بقیه و دخیل در جنگ ارزی اخیر و رسوایی ۱۸ هزار میلیارد دلاری‌رو رها کنند، این بابا داره دم از فساد ستیزی میزنه! 🔸امیدواریم قوه‌قضائیه تسلیم فشارهای این و و نشه. رونوشت مولا حجت‌ابن‌الحسن (عج) منبع: کانال مکتب الصادق(ع) دفاع همچنان باقیست eitaa.ir/defa_baghist
✅ فرار از زندان (۳) تعداد مجروحان، زياد و حال بعضي از آنان، بعلت شدت و ، بسيار وخيم بود. ما كه هيچ‌گونه وسايل و كمكهاي اوليه و حتي يك تكه پارچه تميز اضافي هم در اختيار نداشتيم، مجبور شديم براي بستن زخمها و جلوگيري از خونريزي، با پاره كردن لباس زير خود، از آنها استفاده كنيم. با اين وجود، مداواي ما در مورد يكي از برادران به نام مؤثر نيفتاد و به شهادت رسيد. تير از يك طرف وارد و از سوي ديگر با ايجاد بيرون آمده بود! در نتيجه پس از ۱۲ساعت ناليدن و ، همان‌جا داخل زندان، در مقابل چشمهاي شگفت‌زده ما شد و به و از تحمل رنج و شكنجه بيشتر راحت شد. در مدت و نيمي كه ما در آنجا زنداني بوديم، همه را بوديم و با يك وعده غذايي كه به ما مي‌دادند، از اين غروب تا غروب ديگر مي‌كرديم. هرچه كه فشار شكنجه آنان بيشتر مي‌شد، به همان نسبت، بر تحمل و مقاومت ما افزوده مي‌شد. وضع و هم در طول اين مدت، در ميان آن طويله پر از كثافت، واقعاً بود. زيرا آب مورد استفاده ما، يك دبه - در هر بيست و چهار ساعت - بود كه مجبور بوديم كه نيازهاي خود را با آن برطرف كنيم. بعدها پي برديم كه اين طويله مربوط به ساختمان بزرگ و اربابي يك به نام بوده است. هفته‌اي يك بار در روزهاي جمعه، به اصطلاح براي هواخوري، ما را به داخل حياط بزرگ ساختمان مي‌آوردند. در اين چند ساعت هواخوري، تجمع بيش از دو نفر ممنوع بود؛ در صورتي كه داخل زندان تاريك طويله، همگي باهم بوديم. در دو ماه اول، كسي كاري به كارمان نداشت. پس از پايان دو ماه، و - به منظور زندان، «دولتو»‌ - آغاز شد. آنان ما را مجبور مي‌كردند از ساعت ۷ صبح تا ۸ شب به و بپردازيم. و ناهموار و سنگين‌ را از آن سوي دره و ، تا اين سو، يا استخواني خود حمل كنيم. بدتر از همه، دوري محل كار، از زندان بود و همه روزه، صبح اول وقت، مجبور بوديم با و پشت سر هم در محاصره شديد مأموران بي‌رحم و مسلح زندان كه از دو طرف اسلحه به دست، مواظب‌مان بودند، اين راه را طي كنيم. اگر كسي در زمان كار، به دليل ، قادر به حمل سنگهاي سنگين نمي‌شد، او را پر از سنگ، و به پايين مي‌غلتاندند يا چند وعده، از آب و غذا محروم مي‌كردند. بالاخره پس از دو ماه كار سنگين و طاقت‌فرسا، بناي زندان دولتو كامل شد و ما را از داخل طويله به آنجا منتقل كردند. ، در محلي بين سردشت و بانه، نقطه‌اي كوهستاني - دور از ديد و در محلي مخفي شده در ميان - قرار داشت كه فاصله آن با جاده اصلي، بسيار زياد بود. وسعت ساختمان اين زندان، حدود يكصدمتر بود كه با ارتفاع كمش، به مختلف تقسيم مي‌شد. و بود؛ آنچنان كه هر چهار نفرمان مجبور بوديم در كنار هم بنشينيم و ، در كنار هم دراز بكشيم. تنها منفذ و نورگير اين سلولها، يك نيم پنجره كوچك و باريك به اندازه يك هواكش بود. درب سنگين و آهني هر يك از سلولها، به داخل هال اصلي باز مي‌شد. پس از انتقال به زندان جديد، دوباره و بدون پايه و مدرك ما آغاز شد. با گذشت پنج ماه و نيم از دستگيري و زنداني شدن ما، هوا كاملاً سرد و در آن نقطه كوهستاني، شده بود. هر يك از برادران زنداني و دربند كه در مقابل خواست و نظر بازجو، از خود شدت عمل يا مقاومتي نشان مي‌داد، به دستور بازجو او را به داخل ميان محوطه - كه سطح آن را پوشانيده بود - مي‌انداختند. اين كار بوسيله چند نفر از دژخيمان قلدر دموكرات‌ انجام مي‌شد. آنان چهار دست و پاي زنداني را مي‌گرفتند و با يك تكان او را با سر به داخل اين حوض يخ‌زده پرتاب مي‌كردند. طولي نمي‌كشيد كه زنداني بيچاره، در حالي كه از شدت سرماه نفسش بند آمده بود، از ترس جان، هراسان و سراسيمه از سمت ديگر حوض خود را به بيرون مي‌انداخت به محض بيرون آمدن، يك عده از اين جانيان كثيف، هيجان زده و خوشحال از اين جنايت خويش، به طرف او هجوم مي‌بردند و دست و پايش را مي‌گرفتند و با و ، از همان بالا او را به داخل آب يخ زده پرتاب مي‌كردند. سرانجام در حال اغما و نيمه‌جان، پيكر يخ‌زده و بي‌حركتش را مثل يك تكه سنگ، به داخل سلولش مي‌انداختند، درب آهني سلول را محكم به هم مي‌كوبيدند و در حالي كه صداي خنده‌هاي چندش آور و ديوانه‌وارشان در زير سقف هال بزرگ زندان پيچيده بود، از آن جا دور مي‌شدند. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
✅ فرار از زندان (۴) در اين زمان، بلافاصله ديگر هم سلولي‌هاي او به سرعت دست به كار مي‌شدند و به منظور جلوگيري از و ، ابتدا به سرعت لباس‌هاي خودشان را به تن او مي‌پوشاندند و پتو، لباس، گوني و هرچه كه در داخل سلول داشتند، ‌روي مصدوم مي‌انداختند و دسته‌جمعي شروع به مشت و مال و ماساژ دادن او مي‌كردند. طولي نمي‌كشيد كه مصدوم بيچاره، رفته رفته حال خود را بازمي‌يافت، رنگ چهره‌اش تا حدودي طبيعي مي‌شد و به هر حال، از مرگ حتمي نجات مي‌يافت. خود من دوبار دچار اين شدم كه به وسيله نجات يافتم. علاوه بر اعمال اين شكنجه‌هاي جسماني، آنان دست به انجام انواع شكنجه‌هاي روحي مختلف هم مي‌زدند، مثلاً يك بار، يك نفر از پاسداران دستگير شده را كه قبلاً شناسايي كرده بودند، به داخل يك سالن مخصوص و نسبتاً بزرگي كه گنجايش همه را داشت، آوردند. ابتدا ما را دور تا دور سالن زير نظر افراد مسلح سرپا نگه داشتند؛ به طوري كه هيچ‌كس جرأت تكان خوردن و هيچ‌گونه عكس‌العمل مخالفي را نداشت. در اين هنگام، پاسدار بيچاره را در حالي كه مرتب با ته قنداق تفنگ و لگد و مشت مي‌زدند، و به وسط سالن كشيدند. سپس سه يا چهار نفر مرد قوي‌هيكل از دموكراتهاي مزدور، از هر طرف به او هجوم آوردند و با لگد، مشت، شلاق، چوب، ته قنداق، سرلوله تفنگ و هرچه كه در دسترس‌شان بود، به جان او افتادند. پاسدار مقاوم و مؤمن، ضمن تحمل همه اين ضربه‌ها،‌ شجاعانه با صداي بلند، شروع به آياتي از مجيد كرد و با خداي خودش - پيش از اين كه كاملاً از پا درآيد - به راز و نياز مشغول شد. دژخيمان آن‌چنان او را مضروب كردند كه و شكست، ، و به كلي خرد و سرو صورت ، پر از جراحت و خون شد. گاهي چند نفر دست او را يكي يكي خم مي‌كردند و برخلاف مفصل مي‌پيچاندند و ، چرق كاملاً مي‌كردند يا با انداختن انگشت از دو طرف، او را مي‌دادند. در كليه اين احوال، همه ما دسته‌جمعي فرياد ياحسين... ياحسين... سر مي‌داديم، كه پاسخ اين ياحسين ياحسين‌هاي ما، جز شليك گلوله يا ته قنداق و نبود. ولي همه ما، هيجان‌زده، بدون توجه به اين ضربه‌هاي مرگبار، همچنان با فريادهاي خود ادامه مي‌داديم. گاهي كه وضع برادر پاسدار را و نزديك به شهادت مي‌ديديم، چند نفري ناگهان با فرياد ياحسين، مردان مسلح را با خيز سريع كنار مي‌زديم و خود را روي و از پا درآمده قرباني بي‌گناه مي‌انداختيم. حتي خود من دوبار بي‌اختيار، خود را روي پيكر خون‌آلود و در حال مرگ يكي از اين پاسداران انداختم كه نتيجه آن، چيزي جز وارد شدن ضربه‌‌هاي محكم و خرد كننده قنداق و سرلوله تفنگ و و از هم شكافتن سر و خرد شدن انگشت مياني دست راستم نبود. در اين موقع، كار كه به اين مرحله مي‌رسيد، همه برادران، بي‌اعتنا به ضربه‌هاي تفنگ، تيراندازي و ساير تهديدها، از جا كنده مي‌شدند و فريادكشان به وسط سالن مي‌ريختند. دموكراتها هم به محض اين كه وضع را خطرناك مي‌ديدند، ضمن خاتمه دادن به برنامه شكنجه خونين خود، به فكر آرام كردن بچه‌ها و انتقال فوري ما به داخل سلولها مي‌افتادند. ۱۵ روز از انجام آخرين برنامه خونين آنان گذشته بود كه همه ۳٠نفر ما را از داخل سلولها به داخل يك اتاق ۳ در ۴ منتقل كردند. در همان شب، برادر ، سرداري از خاك قهرمان‌پرور خراسان، ما را به دور خود جمع كرد و اظهار داشت: «برادران! بايد تا فرصت باقي‌ست، فكري به حال خودمان كنيم و راه چاره‌اي براي نجاتمان پيدا نماييم. در غير اينصورت، مطمئن باشيد هيچ كدام از ما زنده نمي‌مانيم.» همه بهت‌زده به چهره هم نگاه مي‌كرديم. آثار هيجان، اضطراب، ترس و وحشت، در چشمهاي از هم باز شده بيشتر برادران مشاهده مي‌شد. هيچ‌كس جرأت حرف زدن نداشت. آخر اين پيشنهاد از نظر اكثر بچه‌ها، امري محال و باور نكردني به نظر مي‌رسيد. سرانجام باز هم خود او رشته سخن را بدست گرفت و گفت: «ما چاره‌اي نداريم جز اين كه طرح يك را براي خودمان بريزيم؛ هرچند كه منجر به كشته شدن همه ما در اين راه بشود. در اين صورت هم با شهادت، به مقصود خود رسيده‌‌ايم و چنانچه زنده بمانيم و نجات يابيم، جهادي ديگر انجام داده‌ و از چنگ اين دژخيمان و شكنجه‌هاي روزافزون آنان نجات يافته‌ايم.» كم‌كم برادران هم كه تحت تأثير كلام قاطع و دلايل قانع‌كننده او قرار گرفته بودند و موضوع برايشان جالبتر شده بود، تكاني خوردند و چند نفر يكصدا با هم سؤال كردند: «آخر چطوري؟» لبخند بر لبهاي آن برادرمان نقش بست. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۴۹ 🔅•✾••┈ ☀️لحظه ارتحال فاطمه زهرا(ص) که هرگاه چشم از جهان فروبست، را ، مگر به این افراد: ▪️ام سلمه همسر رسول خدا(ص) ▪️ام ایمن ▪️فضه از مردان: ▪️دو فرزند حسن و حسین ▪️عبدالله بن عباس ▪️سلمان فارسی ▪️عماربن یاسر ▪️مقداد ▪️ابوذر ▪️حذیفه ▫️فاطمه در ادامه به من گفت: تو اجازه داری که پس از وفاتم با همراهی و کمک زنان . بر این نکته تاکید می‌کنم که: و . وقتی آن شبی که خداوند اراده کرده بود فاطمه را گرامی بدارد و قبض روحش کند فرا رسید، شنیدم که فاطمه ناگهان فرمود: و به من گفت: ، جبرئیل نزد من آمده است و به من سلام می‌دهد و می‌گوید: «ای محبوب حبیب خدا و میوه دل رسول‌الله، . بشارت بر تو باد که امروز در بهشت برین و درجات رفیع . جبرئیل این مژده را به من داد و برگشت. بار دوم شنیدم که فاطمه می‌گوید: و عیلکم‌السلام. او به من توضیح داد: ای پسرعمو، این نیز است که همانند برادرش جبرئیل سلام و بشارت می‌دهد. سومین بار بود که فاطمه گفت: و علیکم‌السلام. اما این بار دیدم که فاطمه چشمان خود را به طور کامل باز کرد و به من فرمود: ای پسرعمو، به خدا سوگند، این است که پر و بال خود را در مشرق و مغرب گسترده است. پدرم اوصاف عزرائیل را برای من شرح داده بود و همانگونه است که گفته بود. در این حال بود که شنیدم فاطمه می‌گوید: و علیکم‌السلام ای برگزیده ارواح. ؛ . آخرین جمله‌ای که از فاطمه شنیدیم این بود: ، به سوی تو می‌آیم و نه به سوی آتش! فاطمه با گفتن این کلمات، و و خود را ؛ ▪️ . ☀️نجوایی با رسول خدا(ص) پس از دفن فاطمه(ص) بعد از اینکه در دل شب و نهان از چشم مردم، پیکر همسرم فاطمه را به خاک سپردم، رو به قبر رسول خدا(ص) کردم و گفتم: سلام برتو ای رسول خدا، سلامی از جانب من و از جانب دخترت که به دیدار تو شتافته و جسمش در کنار بقعه تو در زیر خاک آرمیده است؛ و خدا خواست با فاصله‌ای اندک از ارتحال تو، چشم از جهان فرو بندد و به تو ملحق شود. ای رسول خدا، شکیبایی‌ام در فراق دختر عزیزت اندک شده توانم در تحمل دوری سرور زنان به پایان رسیده است. فقط یادآوری مصیبت جدایی توست که قدری به من آرامش و مقاومت می‌بخشد. سر مبارک تو بر روی سینه من بود که جان به جان آفرین تسلیم کردی و من با دست خود، پیکر تو را در میان قبر گذاشتم. آری، آنچه در کتاب خدا آمده است، با جان و دل می‌پذیرم که فرمود: «اکنون آن امانتی که نزد من بود، بازگردانده شد و آنچه به من سپرده شده بود، از من باز پس گرفته شد و زهرا از میان ما رخت بربست. اکنون آسمان در نظرم تیره و بی، فروغ می‌نماید و زمین را غبار فرا گرفته است.» 🌹 پیامبر(ص): «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی ‏فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»؛ فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد گویی مرا آزرده است 🥀 دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
🌓 نیمه‌های پنهان جنگ ایران و عراق 🌓 ۴﴾♢ : ▪️ پیوند ماهواره‌ای و کنت تیمرمن محقق و نویسنده امریکایی: «پیوند ماهواره‌ای در صدر بلند مدت عراق و آمریکا بود. در مورد تحرکات نیز اطلاعات با ارزشی در اختیار ارتش عراق قرار می‌گرفت، این اطلاعات را مستقر در ، به کمک پرسنل آمریکایی از منطقه نبرد جمع‌آوری می‌کردند در همین راستا و پرهزینه‌ای در ساخته شد تا اطلاعات مستقیماً از ماهواره دریافت شده و بهتری از اطلاعات بر روی صورت پذیرد.» سرلشکر (مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق): «این عکس‌ها به گونه‌ای بود که ما به می‌توانستیم که در پادگان‌های ایران هستند را مشاهده کنیم، حتی کسی که در ، و را میداد در این عکس‌ها مشخص بود. هنگامی که کارخانه‌های سیمان را بررسی می‌کردیم ، تعداد کیسه‌هایی که در روی کامیون‌ها قرارداشت را به راحتی می‌کردیم، در عین حال ماهواره‌ها و را نیز گزارش می‌دادند.» ▪️ و ایران به عراق مجله ژون آفریک مورخ 9 ژوئن 1982: «زمامداران درست یک ماه مانده به شروع جنگ، هنگام از به وی دادند و آن بود که از سوی تهیه شده بود و در آن ، و ایران شده بود. علاوه بر آن درباره و آن و که به او منعکس کردند. خلاصه آنکه یک نقشه کامل تهاجم تهیه شده بود.» ▪️ بر اساس ، رادیوهای_کدگذاری_شده‌ای در اختیار قرارداده شد تا آنها با مستقر در در خلیج فارس را داشته باشند. یک افسر بازنشسته در این رابطه گفت: «هدف این بود که برفراز خلیج فارس بتوانند با افسران ما تماس بگیرند. این روابط روزانه باعث شد تا هواپیماهای عراقی بتوانند و را و این امر کمک زیادی به عراقی ها در می‌کرد.» ۵﴾♢ : « در اواسط دیماه 61 صدها تن از ارتش خود را به جبهه‌های جنگ علیه ایران اعزام نمود. همچنین بدستور سودان در شهر پایتخت این کشور و پاره‌ای از شهرهای دیگر برای به جبهه‌های جنگ علیه ایران دائر گردیده است. در مصاحبه با چاپ اذعان میدارد که اعزام نیرو به عراق طبق صورت گرفته است.» سر لشکر (مسئول‌اسبق بخش ایران در استخبارات عراق): «در جهت کمک به عراق، را به عراق فرستاده بود. نیز را به عراق گسیل داشت و داوطلبانی را اعزام داشت که در در خط‌مقدم جبهه فعالیت می‌کردند.» ۶﴾♢ : ▪️ و در خدمت صدام دکتر «فواص بدر»، اقتصاددان مستقل کویتی: « در جریان جنگ عراق علیه ایران قریب به 15 میلیون دلار پول نقد به عنوان در اختیار بغداد قرارداده است و این جدا از بود که کویت برای عراق می‌کرد.» « اذعان کردند که نیروی هوایی عراق از در طول جنگ . این پایگاه چون در قرارداشت راه عراق را برای 200کیلومتر کوتاه‌تر میکرد و این امر به خلبانان عراقی کمک شایانی می‌نمود.» ۷﴾♢ : ▪️ در توسعه عراق تیمرمن محقق و نویسنده امریکایی: سرانجام ۶ خط تولید سلاح‌شیمیایی جداگانه بنام و در ایجاد کرد. اولین آنها در سال 1983 و آخرین‌شان در سال 1986 تکمیل شدند.از و اسید_پروسیک تا و در این کارخانه تولید می‌شدند و در خمپاره‌ها، راکتها و گلوله‌های توپ جاسازی می‌شدند. بی‌تردید این بزرگترین کارخانه سلاح شیمیایی در جهان بود.» رادیو بی‌بی‌سی به نقل از مجله اشپیگل: «هیچ کشوری به اندازه آلمان چنین و به عراق در تهیه یک نوع سلاح کشنده و تعیین کننده نکرده است.» ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
📺 وقتی پای تلویزیون نشسته بودم و اخبار دادگاه مفسدین اقتصادی‌رو میدیدم!! دفاع این متهم(طبری) خیلی بهم برخورد.. ◀️ وقتی می‌گفت: دوستان زیادی دارم که فلان مبلغ و فلان جا را بنامم میزنن، دلم گرفت!! 🔘 نگاه به دورو برم کردم ببینم من چه رفیقایی دارم و اگه نیاز بهشون داشتم، چی بنامم می‌کنن.. 🏴🏴 🔻جناب طبری؛ ، که: ▫️با توی ▫️14 سال رو، 16 کردن، ▫️تا بتونن برن جلوی دشمن ▫️و از کشورشون، جلو تانک و توپ و خمپاره و میدان مین دفاع کنن... 😞😞 ▪️همراهشون بودم که چه جور، ▪️تکه تکه شدن ▪️و بعضیاشون بی‌دست و بی‌پا ▪️و بعضی قطع نخاع شدن! 💗 ▪️همه چیشون رو دادن!!! ⚠️ که با اون میلیارد میلیارد رفیقات ⚠️ نمیتونی یک بندانگشتشون‌رو درست کنی و فقط عکساشون رو میتونی تو بعضی از خیابونای پایین شهر ببینی! ‼️چون دیگه تو بالا شهر، ‼️جاشون شده تبلیغات: و و ‼️و سهم‌شون شده در گوشه و کنار شهرها و روستاها که در بهترین نقطه اون محله هاست.. ⁉️نمیدونم لواسونت کجاست ⁉️ و چرا بعضیای پایتخت‌نشین، آرزوی اونجا رو دارن و بنامت میزنن ⁉️ و تو را در گذاشته بودند که با عدل و داد؛ باید پای و دست می‌گرفتی.. ‼️در مقابل و که دادن ▪️و بقول خودت 20 سال در آنجا بودی چه کردی نا‌نجیب؟ ▪️که دشمن را از خودت اینقدر خوشحال کردی..! ❎ این بود جواب اون ؟؟ ⚠️ حالا پز و گرت رو میدی؟!! ☀️الهی شکر که همچین رفیقایی نداریم و دلمون خوش هست به رفقایی که در و و هستند.. ☀️رفیقایی دارم که هنوز کشورشون میکنن ▪️نه رفیقایی که و و برمیدارن ▪️و وقتی گرفتار شدن و با ! 🤲 الهی شکر که ما ازین رفیقا نداریم ✅ و رفقایی داریم ✅ که دعای خیرشون از اون میلیارد پول رفیقات با ارزشتر هست... 🤲 ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist