💎 #طباسلامی در ژاپن رایج است💎
👈ژاپنی که آنگونه به شما نمیگویند!
💠این نوشته خلاصهای از مطالب نقل شده از یک استاد دانشگاه است که چند سال در ژاپن زندگی کرده است.
🇯🇵ژاپنیها از #دستمال_کاغذی و #مرطوب استفاده نمیکنند و از #دستمال_پارچهای همراه استفاده میکنند.
🇯🇵در ژاپن، تمامی مدارس و مهدکودکها، قسمت " #خاکبازی " دارند.
🇯🇵هر هفته ملت ژاپن، حداقل یکبار، #ماساژ انجام میدهند.
🇯🇵 #کرسیهای_سنتی ، بتدریج در بخشهایی در حال رایج شدن است.
🇯🇵مصرف #نمک_طبیعی ، بطور جدی رایج است و قیمت آن، گرانتر از #نمک_یددار است.
🇯🇵سرانه مصرف نمک در ژاپن، #یازده_قاشق_چایخوری در روز است.
🇯🇵مصرف #قند و #شکر_سفید در ژاپن رایج نیست.
🇯🇵شکر مصرفی عموم مردم ژاپن، " #شکر_سرخ_نیشکر "است.
🇯🇵ژاپنیها، در اول غذا، از #چاشنی_نمک استفاده میکنند.
🇯🇵هر روز دقایقی به #تماشای_آب اهتمام دارند.
🇯🇵در اغلب مرکز آموزشی دانشآموزان ژاپنی، لوازم #الکترونیکی و #کامپیوتری وجود ندارد حتی در سطح معلمها.
🇯🇵نهایتا ساعت #9و10شب، غالب مردم ژاپن #خواب هستند.
🇯🇵 #بینالطلوعین، غالب مردم ژاپن #بیدار هستند.
🇯🇵غالب مردم ژاپن، از #زنجبیل بعنوان چاشنی در وعدههای غذایی استفاده میکنند.
🇯🇵پزشکان ژاپنی از حجم #واکسنها در #ایران تعجب میکنند.
🇯🇵قریب پنج واکسن در ژاپن بصورت اختیاری استفاده میشود.
🇯🇵عمدتا #واکسن را بصورت #برچسب استفاده میکنند نه تزریق.
🇯🇵توصیه غالب پزشکان ژاپنی به بجای #آنتیبیوتیک ، مصرف #شلغم است.
🇯🇵تجویز تزریق #آمپول برای بیماریها در ژاپن، برای بیماران، #بشدت_کم است.
🇯🇵بدلیل سختگیری پزشکان ژاپن در تجویز دارو ، ایرانیها با خودشان به ژاپن #داروهای_شیمیایی میبرند.
🇯🇵داروهای ژاپن عمدتا بصورت قرص و کپسول نیست و به صورت #پودر و #کیسهای مصرف میشود.
🇯🇵پزشکان در غالب بیماریها تا سه روز اول بیمار را #پذیرش نمیکنند.
🇯🇵هر روزه برنامه استفاده از #وان_آب_گرم ، در بین عموم مردم، رایج است.
🇯🇵در هر محلهای #حوضچههای_آب_گرم (اون سن) وجود دارد.
🇯🇵کلینیکهای #نمک_درمانی ، در ژاپن رایج است.
🇯🇵بر سر هیچ سفرهای در خانه و رستورانها، #آب_سرد برای نوشیدن وجود ندارد.
🇯🇵مصرف #آب_گرم بر سر سفرهها رایج است.
🇯🇵در کشور ژاپن، #یخچال دارای #یخساز پیدا نمیشود.
🇯🇵تقریبا ۱۲۸ میلیون ژاپنی، #ورزش قبل از طلوع آفتاب انجام میدهند.
🇯🇵 #سیگار در معابر و مکانهای عمومی مصرف نمیکنند.
🇯🇵چهار راه "شی بو یا" و جزیرهی "او دای وا" نماد سبک شهرسازی غربی است که رسانههای غربی به جهان و ایران نشان میدهند والا اکثر مناطق ژاپن زندگیها سنتی است .
🇯🇵"چی ن جر" معروفترین نوشابه ژاپن از #زنجبیل است.
🇯🇵در ژاپن غذا را با #چوب یا #دست میخورند و استفاده از #قاشق در مرحله سوم است.
👌تعجب برانگیز است این حجم سانسور از زندگی مردم ژاپن در ایران!
منبع : اسلام طب
دفاع همچنان باقیست
eitaa.ir/defa_baghist
با اظهارات امروز #اسحاق_جهانگیری ، #سنگ_پای_قزوین از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد!
جهانگیری:
🔹فساد به برخی از مسئولان بالایی کشور رسیدهاست.
🔹اگر با فساد و مسئولینی که دامن جمهوریاسلامی را به فساد آلوده کردند به موقع برخورد میشد، امروز مبارزه با فساد به دغدغه عمومی ملت تبدیل نشده بود!
🔸بخدا از وقاحت و بیشرمی این جماعت آدم حیرت میکنه!
🔸ایشون همون کسی هست که پارسال وقتی #برادر_دزد و #اختلاسگرشرو گرفتن، داد زد که چرا #قوه_قضاییه داره #سیاسیکاری میکنه؟
🔸رئیس ایشون همونه که گفت اگر #دست به #برادرم بزنید #اعلام_جنگ میکنم!
🔸دروغها و خلف وعدهها و مفاسد و دست درازیهای متعدد به بیتالمال و خیانتهای مختلفی که در دوران مسئولیت این آقایون شکل گرفته در تاریخ ایران بیسابقه بوده، حالا در حالی که دولتیها پشت پرده دارن فشار میارن روی دستگاه قضا که #احمدعراقچی و بقیه #اخلالگران و #مفسدان_اقتصادی دخیل در جنگ ارزی اخیر و رسوایی ۱۸ هزار میلیارد دلاریرو رها کنند، این بابا داره دم از فساد ستیزی میزنه!
🔸امیدواریم قوهقضائیه تسلیم فشارهای این #مافیای_قدرت و #ثروت و #دزدمردم نشه.
رونوشت مولا حجتابنالحسن (عج)
منبع: کانال مکتب الصادق(ع)
دفاع همچنان باقیست
eitaa.ir/defa_baghist
✅ فرار از زندان #دولتو (۳)
تعداد مجروحان، زياد و حال بعضي از آنان، بعلت شدت #جراحات و #خونريزي، بسيار وخيم بود. ما كه هيچگونه وسايل و كمكهاي اوليه و حتي يك تكه پارچه تميز اضافي هم در اختيار نداشتيم، مجبور شديم براي بستن زخمها و جلوگيري از خونريزي، با پاره كردن لباس زير خود، از آنها استفاده كنيم. با اين وجود، مداواي ما در مورد يكي از برادران به نام #محمود مؤثر نيفتاد و به شهادت رسيد. تير از يك طرف #گلويش وارد و از سوي ديگر با ايجاد #سوراخي_بزرگ بيرون آمده بود! در نتيجه پس از ۱۲ساعت ناليدن و #رنج_كشيدن، همانجا داخل زندان، در مقابل چشمهاي شگفتزده ما #پرپر شد و به #لقاءالله_پيوست و از تحمل رنج و شكنجه بيشتر راحت شد. در مدت #پنج_ماه و نيمي كه ما در آنجا زنداني بوديم، همه را #روزه بوديم و با يك وعده غذايي كه به ما ميدادند، از اين غروب تا غروب ديگر #افطار ميكرديم. هرچه كه فشار شكنجه آنان بيشتر ميشد، به همان نسبت، بر تحمل و مقاومت ما افزوده ميشد.
وضع #بهداشت و #نظافتمان هم در طول اين مدت، در ميان آن طويله پر از كثافت، واقعاً #اسفانگيز بود. زيرا آب مورد استفاده ما، يك دبه - در هر بيست و چهار ساعت - بود كه مجبور بوديم كه نيازهاي خود را با آن برطرف كنيم. بعدها پي برديم كه اين طويله مربوط به ساختمان بزرگ و اربابي يك #خان_فراري به نام #سيدجميل بوده است. هفتهاي يك بار در روزهاي جمعه، به اصطلاح براي هواخوري، ما را به داخل حياط بزرگ ساختمان ميآوردند. در اين چند ساعت هواخوري، تجمع بيش از دو نفر ممنوع بود؛ در صورتي كه داخل زندان تاريك طويله، همگي باهم بوديم. در دو ماه اول، كسي كاري به كارمان نداشت. پس از پايان دو ماه، #كار و #بيگاري_اجباري - به منظور #توسعه زندان، «دولتو» - آغاز شد. آنان ما را مجبور ميكردند از ساعت ۷ صبح تا ۸ شب به #كارسنگين و #طاقتفرسا بپردازيم. و #تكه_سنگهاي ناهموار و سنگين را از آن سوي دره و #بالاي_كوه، تا اين سو، #به_پشت يا #روي_شانههاي استخواني خود حمل كنيم.
بدتر از همه، دوري محل كار، از زندان بود و همه روزه، صبح اول وقت، مجبور بوديم با #دستهاي_بسته و پشت سر هم در محاصره شديد مأموران بيرحم و مسلح زندان كه از دو طرف اسلحه به دست، مواظبمان بودند، اين راه را طي كنيم. اگر كسي در زمان كار، به دليل #ضعف_جسماني، قادر به حمل سنگهاي سنگين نميشد، او را #از_بالاي_تپههاي پر از سنگ، #دست و #پا_بسته به پايين ميغلتاندند يا چند وعده، از آب و غذا محروم ميكردند. بالاخره پس از دو ماه كار سنگين و طاقتفرسا، بناي زندان دولتو كامل شد و ما را از داخل طويله به آنجا منتقل كردند.
#زندان_دولتو، در محلي بين سردشت و بانه، نقطهاي كوهستاني - دور از ديد و در محلي مخفي شده در ميان #جنگلهاي_طبيعي - قرار داشت كه فاصله آن با جاده اصلي، بسيار زياد بود. وسعت ساختمان اين زندان، حدود يكصدمتر بود كه با ارتفاع كمش، به #سلولهاي_چهارنفري مختلف تقسيم ميشد.
#سلولها_كاملاً_تنگ و #به_هم_فشرده بود؛ آنچنان كه هر چهار نفرمان مجبور بوديم #بحالت_نشسته در كنار هم بنشينيم و #هنگام_خواب، #كتابي در كنار هم دراز بكشيم. تنها منفذ و نورگير اين سلولها، يك نيم پنجره كوچك و باريك به اندازه يك هواكش بود. درب سنگين و آهني هر يك از سلولها، به داخل هال اصلي باز ميشد. پس از انتقال به زندان جديد، دوباره #محاكمههاي_فرمايشي و #بازجوييهاي بدون پايه و مدرك ما آغاز شد.
با گذشت پنج ماه و نيم از دستگيري و زنداني شدن ما، هوا كاملاً سرد و در آن نقطه كوهستاني، #غيرقابل_تحمل شده بود. هر يك از برادران زنداني و دربند كه در مقابل خواست و نظر بازجو، از خود شدت عمل يا مقاومتي نشان ميداد، به دستور بازجو او را به داخل #حوضچه_بزرگ ميان محوطه - كه #يخ_ضخيمي سطح آن را پوشانيده بود - ميانداختند. اين كار بوسيله چند نفر از دژخيمان قلدر دموكرات انجام ميشد. آنان چهار دست و پاي زنداني را ميگرفتند و با يك تكان او را با سر به داخل اين حوض يخزده پرتاب ميكردند. طولي نميكشيد كه زنداني بيچاره، در حالي كه از شدت سرماه نفسش بند آمده بود، از ترس جان، هراسان و سراسيمه از سمت ديگر حوض خود را به بيرون ميانداخت به محض بيرون آمدن، يك عده از اين جانيان كثيف، هيجان زده و خوشحال از اين جنايت خويش، به طرف او هجوم ميبردند و #دوباره دست و پايش را ميگرفتند و با #فرياد و #هلهلهكنان، از همان بالا او را به داخل آب يخ زده پرتاب ميكردند. سرانجام در حال اغما و نيمهجان، پيكر يخزده و بيحركتش را مثل يك تكه سنگ، به داخل سلولش ميانداختند، درب آهني سلول را محكم به هم ميكوبيدند و در حالي كه صداي خندههاي چندش آور و ديوانهوارشان در زير سقف هال بزرگ زندان پيچيده بود، از آن جا دور ميشدند.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
✅ فرار از زندان #دولتو (۴)
در اين زمان، بلافاصله ديگر هم سلوليهاي او به سرعت دست به كار ميشدند و به منظور جلوگيري از #سينهپهلو و #سرماخوردگي_شديد، ابتدا به سرعت لباسهاي خودشان را به تن او ميپوشاندند و پتو، لباس، گوني و هرچه كه در داخل سلول داشتند، روي مصدوم ميانداختند و دستهجمعي شروع به مشت و مال و ماساژ دادن #بدن_يخزده او ميكردند. طولي نميكشيد كه مصدوم بيچاره، رفته رفته حال خود را بازمييافت، رنگ چهرهاش تا حدودي طبيعي ميشد و به هر حال، از مرگ حتمي نجات مييافت. خود من دوبار دچار اين #شكنجه_مرگبار شدم كه به وسيله #برادران_فداكارم نجات يافتم. علاوه بر اعمال اين شكنجههاي جسماني، آنان دست به انجام انواع شكنجههاي روحي مختلف هم ميزدند، مثلاً يك بار، يك نفر از پاسداران دستگير شده را كه قبلاً شناسايي كرده بودند، به داخل يك سالن مخصوص و نسبتاً بزرگي كه گنجايش همه را داشت، آوردند. ابتدا ما را دور تا دور سالن زير نظر افراد مسلح سرپا نگه داشتند؛ به طوري كه هيچكس جرأت تكان خوردن و هيچگونه عكسالعمل مخالفي را نداشت. در اين هنگام، پاسدار بيچاره را در حالي كه مرتب با ته قنداق تفنگ و لگد و مشت ميزدند، #افتان و #خيزان به وسط سالن كشيدند. سپس سه يا چهار نفر مرد قويهيكل از دموكراتهاي مزدور، از هر طرف به او هجوم آوردند و با لگد، مشت، شلاق، چوب، ته قنداق، سرلوله تفنگ و هرچه كه در دسترسشان بود، به جان او افتادند.
پاسدار مقاوم و مؤمن، ضمن تحمل همه اين ضربهها، شجاعانه با صداي بلند، شروع به #تلاوت آياتي از #قرآن مجيد كرد و با خداي خودش - پيش از اين كه كاملاً از پا درآيد - به راز و نياز مشغول شد.
دژخيمان آنچنان او را مضروب كردند كه #دست و #پايش شكست، #لبش_پاره، #بيني و #فكش به كلي خرد و سرو صورت #له_شدهاش، پر از جراحت و خون شد. گاهي چند نفر #انگشتهاي دست او را يكي يكي خم ميكردند و برخلاف مفصل ميپيچاندند و #چرق، چرق كاملاً #خرد ميكردند يا با انداختن انگشت از دو طرف، #دهان او را #جر ميدادند. در كليه اين احوال، همه ما دستهجمعي فرياد ياحسين... ياحسين... سر ميداديم، كه پاسخ اين ياحسين ياحسينهاي ما، جز شليك گلوله يا #ضربههاي ته قنداق و #لگد نبود. ولي همه ما، هيجانزده، بدون توجه به اين ضربههاي مرگبار، همچنان با فريادهاي خود ادامه ميداديم. گاهي كه وضع برادر پاسدار را #فوقالعاده_خطرناك و نزديك به شهادت ميديديم، چند نفري ناگهان با فرياد ياحسين، مردان مسلح را با خيز سريع كنار ميزديم و خود را روي #پيكرخونآلود و از پا درآمده قرباني بيگناه ميانداختيم. حتي خود من دوبار بياختيار، خود را روي پيكر خونآلود و در حال مرگ يكي از اين پاسداران انداختم كه نتيجه آن، چيزي جز وارد شدن ضربههاي محكم و خرد كننده قنداق و سرلوله تفنگ و #شكستن و از هم شكافتن سر و خرد شدن انگشت مياني دست راستم نبود. در اين موقع، كار كه به اين مرحله ميرسيد، همه برادران، بياعتنا به ضربههاي تفنگ، تيراندازي و ساير تهديدها، از جا كنده ميشدند و فريادكشان به وسط سالن ميريختند. دموكراتها هم به محض اين كه وضع را خطرناك ميديدند، ضمن خاتمه دادن به برنامه شكنجه خونين خود، به فكر آرام كردن بچهها و انتقال فوري ما به داخل سلولها ميافتادند. ۱۵ روز از انجام آخرين برنامه خونين آنان گذشته بود كه همه ۳٠نفر ما را از داخل سلولها به داخل يك اتاق ۳ در ۴ منتقل كردند. در همان شب، برادر #محمدكريمی، سرداري از خاك قهرمانپرور خراسان، ما را به دور خود جمع كرد و اظهار داشت: «برادران! بايد تا فرصت باقيست، فكري به حال خودمان كنيم و راه چارهاي براي نجاتمان پيدا نماييم. در غير اينصورت، مطمئن باشيد هيچ كدام از ما زنده نميمانيم.» همه بهتزده به چهره هم نگاه ميكرديم. آثار هيجان، اضطراب، ترس و وحشت، در چشمهاي از هم باز شده بيشتر برادران مشاهده ميشد. هيچكس جرأت حرف زدن نداشت. آخر اين پيشنهاد از نظر اكثر بچهها، امري محال و باور نكردني به نظر ميرسيد. سرانجام باز هم خود او رشته سخن را بدست گرفت و گفت: «ما چارهاي نداريم جز اين كه طرح يك #فراردسته_جمعي را براي خودمان بريزيم؛ هرچند كه منجر به كشته شدن همه ما در اين راه بشود. در اين صورت هم با شهادت، به مقصود خود رسيدهايم و چنانچه زنده بمانيم و نجات يابيم، جهادي ديگر انجام داده و از چنگ اين دژخيمان و شكنجههاي روزافزون آنان نجات يافتهايم.» كمكم برادران هم كه تحت تأثير كلام قاطع و دلايل قانعكننده او قرار گرفته بودند و موضوع برايشان جالبتر شده بود، تكاني خوردند و چند نفر يكصدا با هم سؤال كردند: «آخر چطوري؟» لبخند بر لبهاي آن برادرمان نقش بست.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۴۹ 🔅•✾••┈
☀️لحظه ارتحال فاطمه زهرا(ص)
#فاطمه_از_من_تعهد_الهی_گرفت که هرگاه چشم از جهان فروبست، #وفاتش را #به_هیچکس_اطلاع_ندهم، مگر به این افراد:
▪️ام سلمه همسر رسول خدا(ص)
▪️ام ایمن
▪️فضه
از مردان:
▪️دو فرزند حسن و حسین
▪️عبدالله بن عباس
▪️سلمان فارسی
▪️عماربن یاسر
▪️مقداد
▪️ابوذر
▪️حذیفه
▫️فاطمه در ادامه به من گفت: تو اجازه داری که پس از وفاتم با همراهی و کمک زنان #بدنم_را_غسل_دهی. بر این نکته تاکید میکنم که:
#شب_هنگام_مرا_بخاک_بسپارید و #کسی_را_از_محل_قبرم_آگاه_نکنید.
وقتی آن شبی که خداوند اراده کرده بود فاطمه را گرامی بدارد و قبض روحش کند فرا رسید، شنیدم که فاطمه ناگهان فرمود: #علیکم_السلام و به من گفت: #ای_پسرعمو، جبرئیل نزد من آمده است و به من سلام میدهد و میگوید: «ای محبوب حبیب خدا و میوه دل رسولالله، #خدا_به_تو #سلام_میرساند. بشارت بر تو باد که امروز در بهشت برین و درجات رفیع #به_پدر_خویش_ملحق_خواهی_شد. جبرئیل این مژده را به من داد و برگشت.
بار دوم شنیدم که فاطمه میگوید: و عیلکمالسلام. او به من توضیح داد: ای پسرعمو، این نیز #مکائیل است که همانند برادرش جبرئیل سلام و بشارت میدهد. سومین بار بود که فاطمه گفت: و علیکمالسلام. اما این بار دیدم که فاطمه چشمان خود را به طور کامل باز کرد و به من فرمود: ای پسرعمو، به خدا سوگند، این #عزرائیل است که پر و بال خود را در مشرق و مغرب گسترده است. پدرم اوصاف عزرائیل را برای من شرح داده بود و همانگونه است که گفته بود.
در این حال بود که شنیدم فاطمه میگوید: و علیکمالسلام ای برگزیده ارواح. #آمادهام_مرا_قبض_روح_کنی؛
#اما_با_ملاطفت_رفتار_کن.
آخرین جملهای که از فاطمه شنیدیم این بود: #یارب، به سوی تو میآیم و نه به سوی آتش!
فاطمه با گفتن این کلمات، #چشمانش_را_بست و #دست و #پای خود را #کشید؛
▪️ #گویی_هرگز_زنده_نبوده_است.
☀️نجوایی با رسول خدا(ص) پس از دفن فاطمه(ص)
بعد از اینکه در دل شب و نهان از چشم مردم، پیکر همسرم فاطمه را به خاک سپردم، رو به قبر رسول خدا(ص) کردم و گفتم:
سلام برتو ای رسول خدا، سلامی از جانب من و از جانب دخترت که به دیدار تو شتافته و جسمش در کنار بقعه تو در زیر خاک آرمیده است؛ و خدا خواست با فاصلهای اندک از ارتحال تو، چشم از جهان فرو بندد و به تو ملحق شود.
ای رسول خدا، شکیباییام در فراق دختر عزیزت اندک شده توانم در تحمل دوری سرور زنان به پایان رسیده است.
فقط یادآوری مصیبت جدایی توست که قدری به من آرامش و مقاومت میبخشد. سر مبارک تو بر روی سینه من بود که جان به جان آفرین تسلیم کردی و من با دست خود، پیکر تو را در میان قبر گذاشتم. آری، آنچه در کتاب خدا آمده است، با جان و دل میپذیرم که فرمود: «اکنون آن امانتی که نزد من بود، بازگردانده شد و آنچه به من سپرده شده بود، از من باز پس گرفته شد و زهرا از میان ما رخت بربست. اکنون آسمان در نظرم تیره و بی، فروغ مینماید و زمین را غبار فرا گرفته است.»
🌹 پیامبر(ص): «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»؛ فاطمه پاره تن من است و هرکس او را بیازارد گویی مرا آزرده است 🥀
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
🌓 نیمههای پنهان جنگ ایران و عراق #بخش_د 🌓
۴﴾♢ #کمکهای_اطلاعاتی :
▪️ پیوند ماهوارهای #امریکا و #عراق
کنت تیمرمن محقق و نویسنده امریکایی: «پیوند ماهوارهای در صدر #موافقتهای بلند مدت عراق و آمریکا بود. در مورد تحرکات #نیروی_هوایی_ایران نیز اطلاعات با ارزشی در اختیار ارتش عراق قرار میگرفت، این اطلاعات را #آواکسهای_آمریکایی مستقر در #ریاض، به کمک پرسنل آمریکایی از منطقه نبرد جمعآوری میکردند در همین راستا #مجتمع_پیشرفته و پرهزینهای در #بغداد ساخته شد تا اطلاعات مستقیماً از ماهواره دریافت شده و #پردازش بهتری از اطلاعات بر روی #عکسها صورت پذیرد.»
سرلشکر #وفیق_السامرایی(مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق): «این عکسها به گونهای بود که ما به #راحتی میتوانستیم #تصاویر_سربازانی که در پادگانهای ایران #در_حال_آموزش هستند را مشاهده کنیم، حتی کسی که در #رژه، #دست و #پایش را #به_اشتباه_حرکت میداد در این عکسها مشخص بود. هنگامی که کارخانههای سیمان را بررسی میکردیم ، تعداد کیسههایی که در روی کامیونها قرارداشت را به راحتی #شمارش میکردیم، در عین حال ماهوارهها #نتایج_حملات_هوایی و #موشکی را نیز گزارش میدادند.»
▪️ #زمامداران_عربستان و #دادن_گزارشهای_محرمانه ایران به عراق
مجله ژون آفریک مورخ 9 ژوئن 1982: «زمامداران #عربستان درست یک ماه مانده به شروع جنگ، هنگام #استقبال از #صدام به وی #هدیه_شاهانهای دادند و آن #گزارشی بود که از سوی #دستگاههای_سری_امریکا تهیه شده بود و در آن #اوضاع_اقتصادی، #اجتماعی و #نظامی ایران #تشریح شده بود.
علاوه بر آن #اطلاعات_دقیقی درباره
#وضعیت_ارتش_ایران
#تعداد_نفرات_آن
#مواضع و #تجهیزات_قابل_بهرهبرداری آن
و #اطلاعات_مختلف_دیگر که #بسیار_محرمانه_بود به او منعکس کردند. خلاصه آنکه یک نقشه کامل تهاجم تهیه شده بود.»
▪️ #دراختیار_قراردادن_امکانات_شناسایی
بر اساس #عملیات_سیا، رادیوهای_کدگذاری_شدهای در اختیار #خلبانان_عراقی قرارداده شد تا آنها #امکان_ارتباط با #افسران مستقر در #کشتیهای_امریکایی در خلیج فارس را داشته باشند. یک افسر بازنشسته در این رابطه گفت:
«هدف این بود که #هواپیماهای_عراقی برفراز خلیج فارس بتوانند با افسران ما تماس بگیرند. این روابط روزانه باعث شد تا هواپیماهای عراقی بتوانند #نفتکشها و #کشتیهای #تجاری_بمقصد_ایران را #شناسایی_کنند و این امر کمک زیادی به عراقی ها در #انتخاب_اهدافشان میکرد.»
۵﴾♢ #کمکهای_نیروی_انسانی:
« #سودان در اواسط دیماه 61 صدها تن از #سربازان ارتش خود را به جبهههای جنگ علیه ایران اعزام نمود. همچنین بدستور #جعفر_نِمیری_رئیسجمهور سودان در شهر #خارطوم پایتخت این کشور و پارهای از شهرهای دیگر #دفاتری_جهت_ثبتنام برای #اعزام_نیرو به جبهههای جنگ علیه ایران دائر گردیده است.
#جعفرنمیری در مصاحبه با #مجله_الیوسف چاپ #قاهره اذعان میدارد که اعزام نیرو به عراق طبق #تصمیمات #کنفرانس_سرانعرب صورت گرفته است.»
سر لشکر #وفیق_السامرایی(مسئولاسبق بخش ایران در استخبارات عراق):
«در جهت کمک به عراق، #یمن_تیپپیاده_العروبه را به عراق فرستاده بود.
#اردن نیز #نیروی_الیرموک را به عراق گسیل داشت و #سودان داوطلبانی را اعزام داشت که در #جبهه_شرقی #رودخانه_میسان در خطمقدم جبهه فعالیت میکردند.»
۶﴾♢ #کمکهای_مالی:
▪️ #پول_نفت و #خاک_کویت در خدمت صدام
دکتر «فواص بدر»، اقتصاددان مستقل کویتی: « #کویت در جریان جنگ عراق علیه ایران قریب به 15 میلیون دلار پول نقد به عنوان #وام_بلاعوض در اختیار بغداد قرارداده است و این جدا از #نفتی بود که کویت برای عراق #صادر میکرد.»
« #افسران_نیرویهوایی_کویت اذعان کردند که نیروی هوایی عراق از #پایگاه_هوایی_علیالسام_کویت در طول جنگ #به_کرات_استفاده_میکردهاست.
این پایگاه چون در #رأسخلیج قرارداشت راه عراق را برای #هدف_قراردادن_سکوهای_نفتی_خارک 200کیلومتر کوتاهتر میکرد و این امر به خلبانان عراقی کمک شایانی مینمود.»
۷﴾♢ #کمکهای_شیمیایی:
▪️ #مقام_نخست_آلمان در توسعه #تسلیحات_شیمیایی عراق
تیمرمن محقق و نویسنده امریکایی: #شرکت_آلمانی #کارل_کولمب سرانجام ۶ خط تولید سلاحشیمیایی جداگانه بنام #احمد #محمد #عیسی #عانی #مدای و #قاضی در #مجتمع_سامره ایجاد کرد.
اولین آنها در سال 1983 و آخرینشان در سال 1986 تکمیل شدند.از #گاز_خردل و اسید_پروسیک تا #گازهایعصبی #سارین و #تابون در این کارخانه تولید میشدند و در خمپارهها، راکتها و گلولههای توپ جاسازی میشدند. بیتردید این بزرگترین کارخانه سلاح شیمیایی در جهان بود.»
رادیو بیبیسی به نقل از مجله اشپیگل:
«هیچ کشوری به اندازه آلمان چنین #کمک_تحقیقاتی و #تولیدی به عراق در تهیه یک نوع سلاح کشنده و تعیین کننده نکرده است.»
ادامه دارد...
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
📺 وقتی پای تلویزیون نشسته بودم و اخبار دادگاه مفسدین اقتصادیرو میدیدم!! دفاع این متهم(طبری)
خیلی بهم برخورد..
◀️ وقتی میگفت: دوستان زیادی دارم که فلان مبلغ و فلان جا را بنامم میزنن،
دلم گرفت!!
🔘 نگاه به دورو برم کردم ببینم من چه رفیقایی دارم و اگه نیاز بهشون داشتم،
چی بنامم میکنن.. 🏴🏴
🔻جناب طبری؛ #من_رفقایی_دارم،
که:
▫️با #دستکاری توی #شناسنامه
▫️14 سال رو، 16 کردن،
▫️تا بتونن برن جلوی دشمن
▫️و از کشورشون، جلو تانک و توپ و خمپاره و میدان مین دفاع کنن... 😞😞
▪️همراهشون بودم که چه جور،
▪️تکه تکه شدن
▪️و بعضیاشون بیدست و بیپا
▪️و بعضی قطع نخاع شدن! 💗
▪️همه چیشون رو دادن!!!
⚠️ که با اون میلیارد میلیارد رفیقات
⚠️ نمیتونی یک بندانگشتشونرو درست کنی و فقط عکساشون رو میتونی تو بعضی از خیابونای پایین شهر ببینی!
‼️چون دیگه تو بالا شهر،
‼️جاشون شده تبلیغات: #کت #شلوار و #مبل و #پیتزا
‼️و سهمشون شده #یک_قبر در گوشه و کنار شهرها و روستاها که در بهترین نقطه اون محله هاست..
⁉️نمیدونم لواسونت کجاست
⁉️ و چرا بعضیای پایتختنشین، آرزوی اونجا رو دارن و بنامت میزنن
⁉️ و تو را در #منصبی گذاشته بودند که با عدل و داد؛ باید پای و دست میگرفتی..
‼️در مقابل #دست و #پایی که #جانبازان دادن
▪️و بقول خودت 20 سال در آنجا بودی چه کردی نانجیب؟
▪️که دشمن را از خودت اینقدر خوشحال کردی..!
❎ این بود جواب اون #خون_رفیقای_من؟؟
⚠️ حالا پز #رفیقای_دزد و #اختلاس گرت رو میدی؟!!
☀️الهی شکر که همچین رفیقایی نداریم و دلمون خوش هست به رفقایی که در
#دل_خاک
#گلزار_شهدا
و #گوشه_گوشه_آسایشگاها
و #کنج_خانهها هستند..
☀️رفیقایی دارم که هنوز #جان_فدای کشورشون میکنن
▪️نه رفیقایی که #مال و #اموال و #بیتالمال برمیدارن
▪️و وقتی گرفتار شدن
#تو و
#امثال_تو
با #گرفتن_رشوه
#اونارو_فراری_میدادی!
🤲 الهی شکر که ما ازین رفیقا نداریم
✅ و رفقایی داریم
✅ که دعای خیرشون
از اون میلیارد پول رفیقات با ارزشتر هست... 🤲
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist