#حدیث_روز☀️📜
🌸🍃امام علےعلیه السلام می فرمایند:
بدترین مردم کسى است که خود را بهتر از دیگران بداند.
✨📚غررالحکم، ج ۴، ص ۱۶۸، ح ۵۷۰۱
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🌷✨کلام نیکان.....
☘ بهترین کاربرای به هلاکت نیافتادن در آخرالزمان دعای فرج امام زمان (علیه السلام) است ، البته دعای فرجی که در همه ی اعمال ما اثر بگذارد.
🍂#آیت_الله_بهجت🍃
🌿#رزق_معنوے🌺
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❄️✨در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مینهای ضدّ تانک مأمور شدیم، آقا قاسم با اینکه سنّشان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت بیشتر از ما مین کاشت؛ مینهای پنجاه کیلویی را به راحتی جابهجا میکرد و حدوداً دو برابر ما مین کاشت.
وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم، پای مصنوعیاش را درآورد؛ با فشاری که روی پایش آمده بود، درد زیادی را تحمل میکرد ولی به روی خودش نمیآورد، یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پاهای شهید نگاه می کرد؛ باورش نمیشد با یک پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد: حاجی با این وضع سختت نیست؟! در آنحال شهید حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم؛ تا به آن روز از نقص عضوش حرفی نزده بود اما آنجا چند بار روی پای مصنوعیش زد و گفت: اِی پا اگر سالم بودی، جای امنی را برای داعشیها نمیگذاشتم!
🕊 #شهیدقاسم_تیمورے🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
ماجرای انجام تکلیف درسی فرزند رهبر انقلاب بر روی کاغذ پاکت میوه😍😍
#لطفابخوانید👇👇
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
ماجرای انجام تکلیف درسی فرزند رهبر انقلاب بر روی کاغذ پاکت میوه😍😍 #لطفابخوانید👇👇
🍃🌸در مدرسهای که آقای میثم خامنهای - فرزند رهبر انقلاب - درس میخواندند، معلم از دانشآموزان میخواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر میبینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمیشد. لذا آقای خامنهای -رئیسجمهور وقت- یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده میشد را باز میکنند و برای انجام رسم به فرزندشان میدهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا مینویسند:
«آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه ها گفتهام از این کاغذها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید. بلکه تشویق هم بفرمائید. «سید علی خامنهای»
#هرروزباخاطرات_مقام_معظم_رهبرے
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🍃فیلم دیده نشده از شهید حاجقاسم سلیمانی در محضر مادر شهید علی شفیعی
خانم سکینه پاکزاد "ننه علی" مادر شهید علی شفیعی دوروزپیش به فرزند شهیدش پیوست.
شادی روحشون صلوات
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🎥🍃فیلم دیده نشده از شهید حاجقاسم سلیمانی در محضر مادر شهید علی شفیعی خانم سکینه پاکزاد "ننه علی" م
💠 ✨شهید حاج قاسم سلیمانی:
ما افتخار می کنیم به بی بی سکینه که جز یک فرزند هیچ قومی نداشت و ندارد..
او مادر شهید ماست..
🌸🍃خاطره بی بی سکینه، مادر شهید علی شفیعی ، از سردار دلها حاج قاسم سلیمانی:
میگفتن ساعت دو نصفه شب تلفن منزل زنگ خورد، با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب تماس گرفته، گفت:
منم قاسم،
دلم تنگ شده بود برایت از کربلا تماس گرفتم، نایب الزیاره ..
سوغاتی چی برایت بیاورم..
اشک می ریخت و تعریف می کرد ، انگار علی پسرم پشت خط بود...
🕊#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🥀
✨#بدون_توروزگارخوشی_نداریم_سردار💔
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
📝🍃| جلسه
اوائل زندگیمون بود و حاج مهدی بعضی از جلسه های کاریش رو توی خونه می گرفت. فکر می کردم پذیرایی از کسایی که واسه جلسه میان سخته. به همین خاطر به مادرم گفتم بیاد واسه کمک.
همین که مهدی متوجه شد گفت: «نه! برای این جلسه نه قراره خودت به زحمت بیوفتی نه دیگران، خودم همه کارها رو انجام می دم».
#شهیدعبدالمهدےمغفورے🕊🌹
#منش_وشیوه_همسردارےشهدا...✨
💌🌱|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
✨❄️شنیدم از منطقه آمده برای دیدنش رفتم تهران. گفتند زخمی شده و در بیمارستان بستری است. وقتی رفتم بیمارستان، کنار تختش نشستم و سیر نگاهش کردم. چند روزی همان جا پیشش ماندم تا اینکه آقای خرمی از همکارها و نیروهای محمود آمد آنجا. وقتی می خواست برگردد مشهد، به او گفتم: «خواستی برگردی، مرا هم با خودت ببر.» قرار بود چند نفر از برادرهای پاسدار را هم با خودش ببرد. نگاهم به نگاه محمود افتاد. دیدم همین طور که روی تخت خوابیده، با چشمانش دارد علامت می دهد؛ مثل اینکه من حرف بدی زده باشم و او می خواست چیزی بگوید، فهمیدم که دوست ندارد من با ماشین سپاه بروم. چند دقیقه بعد، خرمی گفت: «برویم حاج خانم.» محمود زُل زده بود در چشم های من تا ببیند من چه جوابی می دهم. گفتم: «شما بروید، من فعلاً هستم.» وقتی رفتند، دیدم محمود دارد می خندد. خوش حال شد که من با ماشین بیت المال نرفتم».
🕊#شهیدمحمودکاوه🥀
🌿#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🌺
✨#فاصله_اےکه_باشهدا_داریم🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃🌺مشنو اي دوست که غير از تو مرا ياري هست
يا شب و روز بجز فکر توام کاري هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موييت گرفتاري هست
🍂#شبتون_شهدایے🌷
#التماس_دعاےفرج🙏🙏
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💫السلام وعلیک 🕊#یاصاحب_الزمان🌹
حضرت #عشق یا اباصالح المهدی🥀
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است
از دوری تو پاره گریبان شدن بس است
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است
یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟
یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است
گریه فراق گریه فراق این چه رسمی است؟
دیگر بس است این همه گریان شدن بس است.
🌿#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج🌷
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖
به نیابت از🕊#شهیدمحمدرضادهقان🥀
جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲
✨جزء دو
✨صفحه: چهل
✨سوره:بقره
📚🍃|• @dehghan_amiri20
#حدیث_روز☀️📜
🌸🍃امام علےعلیه السلام می فرمایند:
آرزو،مرگ را از یاد انسان می برد
.
✨📚غررالحکم، ۸۷۴
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❄️✨آقامصطفی حواسش به خیر و شر محله بود، چند سال قبل یکی از نوجوانها در آتش بازیهای چهارشنبه سوری جانش را از دست داد، آقامصطفی یک تصمیم جالب گرفت؛ از سال بعد، روزهای چهارشنبهسوری برای اینکه بچهها در آتشبازی آسیب نبینند، با پول خودش یک مینیبوس کرایه میکرد و بچههای کمسن و سال را همراه برادرش و یکی دو نفر از دوستان، با خرج خودش به اردو میبرد.
یک اردوی مفرح از صبح تا بعدازظهر، غروب که میشد و محله از آب و تاب چهارشنبه سوری میافتاد، مینیبوس به محله بر میگشت، یک طوری شده بود که بچه های محله رغبتے برای ترقهبازی نداشتند و برای جانماندن از اردویی که او تدارک میدید، سر و دست میشکاندند.
🕊 #شهیدمصطفےمحمدمیرزایے🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌸🍃متن نامه سردار
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🥀
به فرزندش👇👇
🌷🌿من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم میآموزد و دیگری علم میآموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیونها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آنها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضیها چند سال برخیها ده سال اما کمتر کسی به یک صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهماید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همهی وجودم را درد فرا میگیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعلههای آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانیهایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گلهای وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرضهای صعبالعلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف میکنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمیآمد. من کلمهی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گندهگویی است و بار خورجین را سنگین می کند.
#ادامه_دارد
#لطفابخوانید🙏🙏🙏
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
✨من شنیدم #سرعشاق🥀 به زانوی شماست
وازآن روز #سرم_میل_بریدن دارد
خیلی به مطالعه زندگینامه شهدا علاقمند بود، وصیت نامه شهدا را می خواند و سعی می کرد از سبک زندگی آنها درس بگیرد، انس عجیبی با شهدا داشت، به شهید زین الدین، شهید اصغر وصالی، شهید محرم ترک و شهید رسول خلیلی عشق می ورزید، حتی در هیأتی که شهید خلیلی در آنجا رشد کرده بود، شرکت می کرد، یکی از دوستانش برایم تعریف کرد که محمدرضا بر سر مزار شهید خلیلی نزدیک به ۵ ساعت درباره شهید برایم صحبت کرد.
🕊#شهیدمحمدرضادهقان_امیری🌷
🍃#شهیددهه_هفتادے🌺
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💚 ✨شرط دیدن امام زمان
من از جوونیام هر چشمی که وجود آقا امام زمان عج رو دیده باشه میشناختم اولین بار این اتفاق برام توی کاظمین افتاد یه جوونی رو دیدم از چشماش فهمیدم این آقا رو دیده انقدر پرس و جو کردم که اعتراف کرد رازش #نماز_اول_وقت بود حالا هِی بگید ما چرا امام زمان رو نمیبینیم.
🍂#آیت_الله_بهجت🍃
🌿#رزق_معنوے🌺
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍃#این_قصه_یک_نوجوان_است🌺
مادر بهش گفت: ابراهیم! سرما اذیتت نمیکنه؟
گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.
هوا خیلی سرد بود، ولی نمیخواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود. گفتم مادر کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم دعوام نمیکنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟ گفت: یکی از بچهها توی مدرسهمون با دمپایی میاد! امروز سرما خورده بود، دیدم کلاه برای اون واجبتره.
🦋#شهیدابراهیم_امیرعباسی🌸
🍃#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا🥀
🍂#فاصله_اےکہ_باشهداهست🌾
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
❁برای👈 شهیدشدن
قبل ازهرچیزبایدشهیدانه 👉زندگی کرد❁
ساعت یک و دو نصفه شب بود.صدای شرشر آب می آمد توی تاریکی نفهمیدم کیه؟یکی پای تانکر نشسته بود ویواش طوری که کسی متوجه نشود،ظرفها رو می شست جلوتر رفتم.#حاج_همت_بود
✨#شهیدابراهیم_همت💦
🍃#اخلاق_ناب_فرماندهے🌸
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
💫السلام وعلیک 🕊#یاصاحب_الزمان🌹
حضرت #عشق یا اباصالح المهدی🥀
می نویسم ز تو که دار و ندارم شدہ ای
بیقرارت شدم و صبر و قرارم شدہ ای
من که بیتاب توأم ای همهی تاب و تبم
تو همه دلخوشی لیل و نهارم شده ای
🌿#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج🌷
💟🍃|• @Dehghan_amiri20
🍁🌼ختم جمعی قرآن کریم📖
به نیابت از🕊#شهیدمحمدرضادهقان🥀
جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج الله🤲
✨جزء دو
✨صفحه: چهل ویک
✨سوره:بقره
📚🍃|• @dehghan_amiri20