آدما خيلی وقتا احساسشون رو مخفی ميكنن مثلا بجای اينكه بگن: دوستت دارم! ميگن: مواظب خودت باش...!!!
@deli_ism ♥
+ نمیتونستم از رفتن منصرفش کنم
- پس چی کار کردی؟
+ نشستم کنار دریچه، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم..
- بعدش رفتی خونه؟
+ نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده..
- بعدش چی؟ رفتی خونه؟
+ آره رفتم خونه و همه عکس هاش رو جمع کردم...
- سوزوندی؟
+ نه، گذاشتم تو انبار..
- چرا نسوزوندی؟
+ دیوونه شدی؟ شاید برگرده!
| #روزبه_معین |
@deli_ism ♥
تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمیدانم زمانش را، نمییابم مکانش را
من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را
پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش میبیند امشب دشمنانش را
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کردهام فصل خزانش را
پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی ترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را
تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را
من آن مستم که در میخانهای از دست خواهد رفت
اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را
| #علی_سلیمانی |
@deli_ism ♥
هدایت شده از "تڪبیتهاےنابٰ🌿"
.
كاش آدما يكم جرئت داشتن ، گوشی رو برمیداشتن زنگ میزدن و میگفتن : ببین دلم واست تنگ شده، واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم :)🌱
.
رایـٰا|♥️
شعر می گفتم که راحتر فراموشت کنم؛
عشقت اما در غزل هایم، خدایی می کند...
| #پروانه_حسینی |
@deli_ism ♥
Xaniar-Bedoone-To-Ft-Sirvan-Khosravi-Live-In-Concert-192.mp3
9.08M
اگه به تو نمیگفتم حرفمامو
اگه نمیگفتم چقد دوست دارم
الان بودی
| #سیروان_خسروی | #زانیار_خسروی |
@deli_ism ♥️
شبانه های مرا میشود سحر باشی؟
و میشود که از این نیز خوبتر باشی؟
تداوم من و دریا و آسمان با تو
همیشگیست اگر هم تو رهگذر باشی
غروب و سوختن ابر و من تماشاییست
ولی مباد تو اینگونه شعله ور باشی
ببین چه دلخوشی ساده ای!!!همینم بس
که یاد من به هر اندازه مختصر باشی
چقدر دفترکم رنگ و رو میگیرد
تو در حوالی این متن هم اگر باشی
دوباره جذبه به پرواز میدهد شعرم
کبوتران مرا گر تو بال و پر باشی
نگاه میکنی و من ز شوق میمیرم
همیشه بهر من ای چشم خوش خبر باشی
من عاشق خطری با توام خوشا آن روز
که بیدریغ توهم عاشق خطر باشی
| #محمدعلی_بهمنی |
@deli_ism ♥
گفت آدم کلا موجود نامعلومیه، هم خودش، هم حالش، حالا اگر شب باشه و بیخواب که دیگه بدتر،
یه لحظه دلتنگه، یه لحظه از یادش لبخند میزنه، یه لحظه از نبودنش دلگیره، یه لحظه میره توی خودش و غرق میشه توی تباهیهاش، یه لحظه خیالش میمونه و خودش میره، یه لحظه هم خودش میمونه و خیالش میره،
آخرشم اینقدر کلافه میشه که چشماشو میبنده و زل میزنه به تاریکی پشت پلکاش و منتظر میشه و اینقدر به صداهای توی سرش گوش میده که آخرش سرسام میگیره و چشماش رو باز میکنه و شب تازه براش شروع میشه و شب تازه داره تموم میشه و میمونه وسط پاراوکس ناتموم شب تموم شده و به این فکر میکنه که فردا دیگه درست میشه،
بدون اینکه حتی بدونه چی میخواد درست بشه اصلا، فقط میدونه که میخواد درست بشه، یه روزی درست میشه این شبها، شایدم یه شبی این روزها، و فرقیم نداره، خیلی وقته دیگه فرقی نداره، از همون شبی که روز بعدش مهم نبود دیگه
@deli_ism ♥
روحِ آدم را میجوند. تا حرفِ خودشان را به کرسی بنشانند. نه به عشق فکر میکنند نه به گذشتهها و یادشان نمیآید که روزی، روزگاری گفتهاند: دوستت دارم
| #عباس_معروفی |
@deli_ism ♥
چن وقته با کانال ما همراهید!؟
خاطره خوبی از ما دارید!؟
هر حرفی دارید با ما بزنید...
https://harfeto.timefriend.net/16058549244364
جوابتونو اینجا میدیم 👇🏻
@harfaye_delismi
@deli_ism ♥️
رومن رولان گفته است:
عشق، آن نیست که دو نفر به هم نگاه کنند. عشق، آن است که دو نفر، به یک نقطه نگاه کنند.
ابن مشغله میگوید:
و آن نقطه هرقدر دورتر، آرمانیتر و انسانیتر باشد، آن عشق هم عمیق و پایدارتر است...
| #نادر_ابراهیمی |
@deli_ism ♥
وقتی اولین بار دیدمش تکیه داده بود به نرده های دریاچه...
حس یِ آشنا بهم دست داد از اون مدل ها که وقتی یکی رو از پشت سر اشتباه می گیری، خیالی که رفیقتو بعد سال ها تو پیاده روهای انقلاب دیده باشی...
بعدِ بغل وقتتون اجازه نده چپ کنی کافه نادری، همون بغل به سرپایی شیرینی فرانسه رضایت می دی...
اصلا کی حالیشه همچین وقت هایی کجاست؟
دلبر قهوه فرانسه می خوره تو نیگاش می کنی...
رفتیم کوچه بغلی سینما سپیده، سیگارمون که به فیلتر رسید، رفت...
گفت که چقدر دلم تنگ شده بود برات...
مام به روی خودمون نیاوردیم از وقتی رفته جا پای قدم هاش قدم بر می داریم بعد دو سال امروز دل کردیم صداش کنیم...
رفت...
همین رفت انقلاب شد...
تو سرم انقلابی شد که پنجاه و هفت پیشش یه پاکت سیگار بیش نی...
به دلمون گفتیم بشین؛ پاشد رفت کودتا کرد...
تا به خودمون اومدیم دیدیم تنمون شده انقلاب...
براش نوشته بودم من انقلاب توام چمران نه هفت تیر خورده تو ام...
ملتفت نشد؛ یا بود یا تا بود التفاتی نکرد...
شاید فکر می کرد شعر نوی بعد فردوسیه، ولی مسیر ما انقلاب تا آزادی بود آنقدری هم رفته بودیم که دیگه گم می کردیم کدوم به کدوم می رسه...
کجا بودیم کجا رفتیم؛ همین دیگه یه عالمه حرف داشتم از انقلاب تهران برای حس اشنای دریاچه بزنم که سرشو برگردوند...
تیله چشم هاش داد می زد شرقیه...
اونقدری که از ایستادنش فهمیدم به غم هاش تکیه داده، حالا غمش شده بود شکل نرده های دریاچه...
بهش نزدیک شدم یه سیگار گیروندم، نزدیک شدنم طبیعی شه که دیدم داره زیر لب زمزمه می کنه هوای برگشتنم بود اگه بال و پری داشتم، بر می گشتم اگه اینجا خودمو جا نمیذاشتم...
انگاری جامونده های منتظر، با اولین دسته پرنده های مهاجر رفت...
قبل رفتنش به این فکر می کردم ایمیل بزنم به همون خانومه که خونش نیاورون بود بگم جون ما باغ بلور ابی رو تو بخون شب ها گوش بدیم قطره چش چارمون شه...
این خانوم که شبیه دلبر بود خوند زمستونمون باهار شد، یخ های دریاچه وا شد...
فکر نمی کردیم باهار شه، یخ های دریاچه واشه، پرنده های مهاجر بیان دلبر بره وگرنه ضبطش می کردیم...
اینا مال قبل رفتنش بود...
بعد رفتنش از شال سفیدی که پیچید دور گردنمون و رفت فهمیدیم هنوز زمستونه، باهار کجا بود آدم ساده...
همچین که پر شال سفید، نستعلیقش به سختی خونده شد نذار تاریکی جون بگیره، همه جا سفید شد...
تهرون رنگ وا رنگ یه رنگ شه خیلیه ها...
حالا شما حساب کن چقدر برف نشسته از انقلاب تا آزادی...
| #شرقی_غمگین | #سجاد_افشاریان |
@deli_ism ♥
وقتی کسیو دوست دارم ناخودآگاه یه سری حرکتاشونو تکرار میکنم، تکیه کلاما، حرکتای سر و دست، حتا حرکتای چشم و ابرو. و این عادتها بعد از رفتن اون آدما هم با من میمونن. انگار همهی کسایی که یه زمانی دوستشون داشتم برای همیشه جزوی از وجودم شدن و تا ابد با خودم دارمشون.
@deli_ism ♥
انتهای شک اگر انکار باشد بهتر است
هر خطای فاحشی یک بار باشد بهتر است
مهر کس را بی گدار از قلب خود بیرون نکن
قبل هر اخراج اگر اخطار باشد بهتر است
هر که می خواهد به دست آرد دلی از سنگ را
در کنار صدق اگر مکار باشد بهتر است
بیم خواب آلودگی دارد مسیر مستقیم
راه اگر پرپیچ و ناهموار باشد بهتر است
روبروی خانه وقتی هرزه چشمی خانه کرد
جای چشم پنجره دیوار باشد بهتر است
بوسه بااکراه شیرین تر از آغوش رضاست
گاه جای اختیار اجبار باشد بهتر است
بوسه های مخفیانه غالبا شیرین ترند
پشت پرده دست اگر در کار باشد بهتر است
در کنارم در امانی از گزند روزگار
گل میان بازوان خار باشد بهتر است
گیسوانت را بپیچ این بار دور گردنم
گاه اگر اعدام در انظار باشد بهتر است
تا بگیری پاسخت را خیره در چشمم شدی
گاه پرسش هرقَدَر دشوار باشد بهتر است
چشم عاشق چون نداند قدر روز وصل را
دائما در حسرت دیدار باشد بهتر است
شکوه های کهنه اما چون لحافی چرکمُرد
بعد از این هم گوشه ی انبار باشد بهتر است
قیمت دنیای جاویدان بهای مرگ نیست
زندگی تنها همین یک بار باشد بهتر است
| #اصغر_عظیمی_مهر |
@deli_ism ♥
حس کردم که چقدر دلم واسه خودم تنگ شده!
تلخ ترین حس دلتنگی، دلتنگی واسه خودته،
واسه کسی که بودی!
| #روزبه_معین |
@deli_ism ♥
فقط اجازه بده در نبودنت شب ها
كمى به فكر تو باشم! اگر جسارت نيست...
| #سیدتقی_سیدی |
@deli_ism ♥
تو را در باورم در حد یک قدّیسه جا دادم
به حاجتمندها عمری نشانی تو را دادم
مقدس بود عطرت، آنقدر که خواب میدیدم-
تمام کورهای شهر را با آن شفا دادم!
سکوتت هم مخاطب داشت، من بودم که ساعتها
نشستم دل به آن فریادهای بیصدا دادم
سراب انگار در من قدرت سیراب کردن داشت
که مدتها دلم را با خیال تو جلا دادم
به تعبیر من ساده، بقایش در گرویت بود
هر آن چیزی که در راه تو بر باد فنا دادم
چنان شهری که میافتد زمامش دست نا اهلی
برآشفتم من از وقتی به احساسم بها دادم
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
صبح بارانی
غرقِ آغوشِ خیالی باشی و
از لبت خنده بریزد؛
باران پشتِ پنجره می خندد
من اینجا بیشتر...
| #لیلا_مقربی |
@deli_ism ♥
اِسما خیلی مهمن، خیلی!
توی بیهوشی، وقتی عمل تموم شد و مریضو باید برگردونیم، بهش ریوِرس
می زنیم...
یکم بعدش آروم آروم به هوش میاد و بیشترِ وقتا زیر لب هی با خودش یه اسمیو تکرار می کنه...
میگن تاثیر داروهای بیهوشیه، میگن هذیون بعد از عمله و هیچ اهمیتی نداره، اما یه بار یکی از مربیامون که حسابی پیرِ این رشته بود میگفت اگه به مریضاتون دقت کنین می بینین بیشتریاشون توی اوج بی قراری و درد و لرز بعد از عمل، وقتی که هوش و حواسشون سر جاش نیست و هویت خودشونم هنوز یادشون نمیاد، هی یه اسمو تکرار می کنن...
صاحب اون اسم عزیزترین شخص زندگیِ اون مریضه، حتی اگه ازش بپرسین، میفهمین اون موقعی که بیهوشیش عمیق شده بوده هم، توی رویا و توهمش صاحب اون اسمو کنار خودش می دیده و حسش میکرده و گاهی وقتا که سطح هوشیاریشون نسبتا بالا بره میپرسن فلانی که الان اینجا بود، بالا سرم وایستاده بود، کجا رفت پس؟!
استادمون راست می گفت، خیلیا وقتی به هوش میان اسم همسرشونو میگن، اسم نامزدشونو، یا اسم خواهر و برادر و مادر و پدر و رفیقشونو حتی، انگار بهشون قوت قلب میده، انگار به خاطر اون اسمه دوباره برمیگردن به این دنیا و سیاهیاش، اما بعضیام اسمایی رو میگن که وصل میشه به یه احساس ناب و خالص ولی از دست رفته توی گذشته، اسمی که هیچ ربطی به حالِ الانشون و آدمای زندگیشون نداره...
میدونی؟!
من یه نفر مطمئنم موقع برگشتن از بیهوشی که سهله، روز محشر هم، موقع رستاخیز و بلند شدن از قبر باز اسم تورو میارم...
حتی اگه اون روز
اسمِ تو،
بی ربط ترین اسمِ زندگیِ من باشه!
| #طاهره_اباذری_هریس |
@deli_ism ♥